زندگی چه بود؟ ناسازگاری انسان با دنیا؟

کمک می‌کنی؟

قطار رو عوض کردم ولی اون بو همچنان همراهم بود. ممکنه حس کردن یک بو در ذهن آدم فقط شکل بگیره در حالیکه اصلا نباشه؟ قبلا بارها بهش فکر کردم.

بله. بارها برای من پیش اومده.

خسته‌م از این ترس؛ خسته‌م. حقم‌ این ترس نیست.

کاش اول راه کوتاه بشه.

یادتون باشه چیزهای خوب به آسونی به دست نمیان به سختی هم به دست نمیان.

اگه خوبم بهم بگو؛ خیلی بهش نیاز دارم.

می‌بینی توجه چه زیباعه؟

اجازه بده برای یه‌جمله‌هایی عمیقاً ذوق کنم و بپذیرم‌شون ذهن عزیزم؛ فارغ از اینکه کی گفته و کِی گفته و هزاران فاکتور عجیب که برای بی‌ارزش کردن‌شون می‌چینی پشت هم.

آدم‌های هم‌سنم رو که می‌بینم متوجه می‌شم من چه میدون جنگی رو گذروندم و می‌گذرونم و الآن این‌جا ایستادم، اون‌ها در چه بستر صلح و امنیتی بودن و هستن و قدم برمی‌دارن.

برای امروز می‌خوام دختر متاهل باشم که قراره عصر تو خونه‌ی بختش یه غذای خوشمزه بپزه.

دنیای آدمایی که مینویسن>> دنیای آدمایی که میخونن، ولی نمینویسن>> دنیای آدمایی که نه مینویسن و نه میخونن.

این جامعه اصلن مشکل داره با زن دارای نظر.

> رادیو مرز

به موقع بودن خیلی مهمه. از مهم مهم‌تر؛ به‌موقع باشید نصف راه رو رفتید.

انقدر خوب می‌شه که خوبی‌ش از پیش چشمت می‌ره.

پرسه در مه.
#فیلبند

چون گفتی موسیقی بیکلام گوش میدم،البته این سنتی هستش و امیدوارم خوشت بیاد.