Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖥 #سریال_ایرانی « آکتور»
قسمت_چهارم
نسخه اورجینال
موضوع: اجتماعی | خانوادگی
کیفیت 1080HQ
#کامل
#خاطره_باضیا
#khaterehbaziya0
https://t.me/khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal
قسمت_چهارم
نسخه اورجینال
موضوع: اجتماعی | خانوادگی
کیفیت 1080HQ
#کامل
#خاطره_باضیا
#khaterehbaziya0
https://t.me/khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal
Forwarded from حرفتو ناشناس بهم بزن | Talk to Me Anonymously
#پیام_ناشناس
سلام مینا جون خوبی ؟
یکم در مورد همایشی که آقای ضیا قراره اجرا کنن توضیح میدین ؟
شما که فن پیجشونی میتونی بگی تهرانم همایش بزارن ؟؟
خواااهش میکنم 🥺🥲
@HarfBeManBot
سلام مینا جون خوبی ؟
یکم در مورد همایشی که آقای ضیا قراره اجرا کنن توضیح میدین ؟
شما که فن پیجشونی میتونی بگی تهرانم همایش بزارن ؟؟
خواااهش میکنم 🥺🥲
@HarfBeManBot
🍈🍊خاطره باضیا🍂🍁
#پیام_ناشناس سلام مینا جون خوبی ؟ یکم در مورد همایشی که آقای ضیا قراره اجرا کنن توضیح میدین ؟ شما که فن پیجشونی میتونی بگی تهرانم همایش بزارن ؟؟ خواااهش میکنم 🥺🥲 @HarfBeManBot
سلام عزیزم درباره افرادموفق میان صحبت میکنند درباره همایش درتهرانم انشاالله خودشون هرموقع صلاح ببینید میزارن منم دوستدارم همایش بزارن انشاالله بزودی بزارن🥰❤️
"دوست" کلمهای والا و مقدس است.
هم عدد "عشق" است.
لقب الهی ابراهیم "خلیل" است.
دوست، "دو" "است"، اما به وحدت رسیده و واحد شده است.
دوست، "دواست"، نیروی لطیف درمان و آرامش است.
دوست، "ولی" است و دوستان اولیاءاند. دوست، "رفیق" است و اعلی یش، همان خالق دوستیهاست که خود در اوج است.
ای دوست، قدر دوستت را بدان که دوستِ تو، خودِ تویی در تجلّی دیگر. پس حرمتش را چه در حضور و چه در غیابش پاس بدار که بیحرمتی به دوست، بیحرمتی به خود است.
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
#متن_گرافی
#متن_خاص
#دوست
هم عدد "عشق" است.
لقب الهی ابراهیم "خلیل" است.
دوست، "دو" "است"، اما به وحدت رسیده و واحد شده است.
دوست، "دواست"، نیروی لطیف درمان و آرامش است.
دوست، "ولی" است و دوستان اولیاءاند. دوست، "رفیق" است و اعلی یش، همان خالق دوستیهاست که خود در اوج است.
ای دوست، قدر دوستت را بدان که دوستِ تو، خودِ تویی در تجلّی دیگر. پس حرمتش را چه در حضور و چه در غیابش پاس بدار که بیحرمتی به دوست، بیحرمتی به خود است.
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
#متن_گرافی
#متن_خاص
#دوست
داستان #ضرب_المثل کوه به کوه
نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد.
کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادي بود که يکي «بالاکوه» و ديگري «پايين کوه» نام داشت؛ چشمه اي پر آب و خنک از دل کوه مي جوشيد و از آبادي بالاکوه مي گذشت و به آبادي پايين کوه مي رسيد. اين چشمه زمين هاي هر دو آبادي را سيراب مي کرد. روزي ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمين هاي پايين کوه را صاحب شود.
پس به اهالي بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادي ماست، چرا بايد آب را مجاني به پايين کوهي ها بدهيم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پايين کوه مي بنديم.» يکي دو روز گذشت و مردم پايين کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدايشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برايشان باز کند. اما ارباب پيشنهاد کرد که يا رعيت او شوند يا تا ابد بي آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پايين کوه مثل رعيت. اين دو کوه هرگز به هم نمي رسند. من ارباب هستم و شما رعيت!»
اين پيشنهاد براي مردم پايين کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اينکه کدخداي پايين ده فکري به ذهنش رسيد و به مردم گفت: بيل و کلنگ تان را برداريد تا چندين چاه حفر کنيم و قنات درست کنيم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پايين کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهايشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
اين خبر به گوش ارباب بالاکوه رسيد و ناراحت شد اما چاره اي جز تسليم شدن نداشت؛ به همين خاطر به سوي پايين کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با اين کارتان چشمه ما را خشکانديد، اگر ممکن است سر يکي از قنات ها را به طرف ده ما برگردانيد.» کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پايين به بالا نمي رود، بعد هم يادت هست که گفتي: کوه به کوه نمي رسد. تو درست گفتي: کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد.»
@khaterehbaziya0 🌺
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
#متن_خاص
نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد.
کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادي بود که يکي «بالاکوه» و ديگري «پايين کوه» نام داشت؛ چشمه اي پر آب و خنک از دل کوه مي جوشيد و از آبادي بالاکوه مي گذشت و به آبادي پايين کوه مي رسيد. اين چشمه زمين هاي هر دو آبادي را سيراب مي کرد. روزي ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمين هاي پايين کوه را صاحب شود.
پس به اهالي بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادي ماست، چرا بايد آب را مجاني به پايين کوهي ها بدهيم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پايين کوه مي بنديم.» يکي دو روز گذشت و مردم پايين کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدايشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برايشان باز کند. اما ارباب پيشنهاد کرد که يا رعيت او شوند يا تا ابد بي آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پايين کوه مثل رعيت. اين دو کوه هرگز به هم نمي رسند. من ارباب هستم و شما رعيت!»
اين پيشنهاد براي مردم پايين کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اينکه کدخداي پايين ده فکري به ذهنش رسيد و به مردم گفت: بيل و کلنگ تان را برداريد تا چندين چاه حفر کنيم و قنات درست کنيم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پايين کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهايشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
اين خبر به گوش ارباب بالاکوه رسيد و ناراحت شد اما چاره اي جز تسليم شدن نداشت؛ به همين خاطر به سوي پايين کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با اين کارتان چشمه ما را خشکانديد، اگر ممکن است سر يکي از قنات ها را به طرف ده ما برگردانيد.» کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پايين به بالا نمي رود، بعد هم يادت هست که گفتي: کوه به کوه نمي رسد. تو درست گفتي: کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد.»
@khaterehbaziya0 🌺
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
#متن_خاص
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
شبها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
#سعدی
#شعر
#خاطره_باضیا
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
آوازه درست است که من توبه شکستم
شبها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
#سعدی
#شعر
#خاطره_باضیا
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
آدمی که عشق را میپذیرد به مسافری میماند. شاید در قایقی، در شب، در دریاچهای پهناور. به هر طرف که نگاه کنی هیچی به جز آب آرامِ سیاه نیست.
امّا عاشق کسی بودن یعنی پرواز کردن، یعنی خودت از روی زمین پرواز کنی. آنقدر بالا میروی که میتوانی همهچیز را ببینی. حتی اگر از آن ارتفاع جور دیگری به نظر بیاید، حتی اگر دگرگون نشان بدهد، حتی اگر آنچه روی زمین مهم به نظر میآمده به کلی دگرگون شود و بیاهمیت بنماید. از این گذشته، همیشه میتوانی از قایق پیاده شوی و به خشکی بروی، امّا از آن ارتفاع فقط میتوانی سقوط کنی.
📕 عشق اول من
✍🏽 ایوان_کلیما
#تکه ای_ازیک_کتاب
#خاطره_باضیا
#متن_گرافی
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
امّا عاشق کسی بودن یعنی پرواز کردن، یعنی خودت از روی زمین پرواز کنی. آنقدر بالا میروی که میتوانی همهچیز را ببینی. حتی اگر از آن ارتفاع جور دیگری به نظر بیاید، حتی اگر دگرگون نشان بدهد، حتی اگر آنچه روی زمین مهم به نظر میآمده به کلی دگرگون شود و بیاهمیت بنماید. از این گذشته، همیشه میتوانی از قایق پیاده شوی و به خشکی بروی، امّا از آن ارتفاع فقط میتوانی سقوط کنی.
📕 عشق اول من
✍🏽 ایوان_کلیما
#تکه ای_ازیک_کتاب
#خاطره_باضیا
#متن_گرافی
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ !!
ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺍﺩﻋﺎﯾﺸﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ .
ﮐﻼﻣﺸﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ .
ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ
ﺣﺎﻝ، ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﮔﺸﺖ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ ﺻﻤﯿﻤﯽ .
ﺗﻨﻬﺎ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺻﺎﺩﻕ .
ﭘﺸﺖ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺧﻨﺠﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺪﻥ .
ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻮﯾﺪ .
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : "
ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧگ
🌸☘
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ !!
ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺍﺩﻋﺎﯾﺸﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ .
ﮐﻼﻣﺸﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ .
ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ
ﺣﺎﻝ، ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﮔﺸﺖ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ ﺻﻤﯿﻤﯽ .
ﺗﻨﻬﺎ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺻﺎﺩﻕ .
ﭘﺸﺖ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺧﻨﺠﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺪﻥ .
ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻮﯾﺪ .
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : "
ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧگ
🌸☘
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
یه وقتایی باید بذاری
هر کی هر جوری دوست داره
در موردت فکر کنه...
خوب و بدش اصلا برات مهم نباشه
ولی تو هدفت یادت نره
اون تو زمان گیر میکنه و تو رشد میکنی
بعضی وقتا خوبه بذاری
بعضیا مشغول اضافه کاری باشن
تا تو بری بالا
🌸☘
#متن_گرافی
#خاطره_باضیا
#aliziyaorginal
@khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal
هر کی هر جوری دوست داره
در موردت فکر کنه...
خوب و بدش اصلا برات مهم نباشه
ولی تو هدفت یادت نره
اون تو زمان گیر میکنه و تو رشد میکنی
بعضی وقتا خوبه بذاری
بعضیا مشغول اضافه کاری باشن
تا تو بری بالا
🌸☘
#متن_گرافی
#خاطره_باضیا
#aliziyaorginal
@khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤اى بر همه خلق
▪️مقتدا ادركنى
🖤اى روح و روان
▪️مرتضى(ع) ادركنى
🖤اى موسى كاظم
▪️اى امام محبوس
🖤اى یوســـــــف
▪️آل مصطفى(ص) ادركنى
🖤شهادت امام موسی کاظم
▪️علیه السلام تسلیت باد
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
▪️مقتدا ادركنى
🖤اى روح و روان
▪️مرتضى(ع) ادركنى
🖤اى موسى كاظم
▪️اى امام محبوس
🖤اى یوســـــــف
▪️آل مصطفى(ص) ادركنى
🖤شهادت امام موسی کاظم
▪️علیه السلام تسلیت باد
#khaterehbaziya0
#خاطره_باضیا
@khaterehbaziya0
Audio
#مجنون
من ان مجنون گمنامم که در بندت گرفتارم..
ز لعل شکّرین تو همی بی باده خمّّارم
چرا حالم نمی دانی ؟ چرا دردم نمی خوانی ،
بیا با ما دمی بنشین که آوارم که اوارم ،
اگر شب تا سحر نالم ز عشقت سخت بدحالم ،
بیا ای حضرت جانم فدایت چشم بیمارم ،
ندانم راه میخانه ... ندانم جام و پیمانه ،
تو یی جامم تویی جامم که از جام تو سرشارم ،
تو یی دریا تویی دریا زلال و ابی و ارام ،
ومن بنشسته در ساحل سراپا محو دیدارم ،
جمالت آفتابست و ... کمالت عالمی دارد ،
نفس دزدیده مینالم .. کزین سودای بازارم ،
ز عطرستان ان مه رو همی عنبر به بار اید ، ..
همانا در عیانی تو وَ من حیران رخسارم ،
به حیرت رفته آیینه از ان رخسار زیبایت ..
چه ها گویم چه ها گویم که نقصانست گفتارم ،
هزاران فتنه در چشمت بساط ناز می چینند ..
سراسر عشق میباشد به صد رنگست گلزارم ،
غزل از سینه ی #راحم زشور دوست میبارد ،
کدامینم نمی دانم ، همه یارم همه یارم ،
من ان مجنون گمنامم که در بندت گرفتارم..
ز لعل شکّرین تو همی بی باده خمّّارم
چرا حالم نمی دانی ؟ چرا دردم نمی خوانی ،
بیا با ما دمی بنشین که آوارم که اوارم ،
اگر شب تا سحر نالم ز عشقت سخت بدحالم ،
بیا ای حضرت جانم فدایت چشم بیمارم ،
ندانم راه میخانه ... ندانم جام و پیمانه ،
تو یی جامم تویی جامم که از جام تو سرشارم ،
تو یی دریا تویی دریا زلال و ابی و ارام ،
ومن بنشسته در ساحل سراپا محو دیدارم ،
جمالت آفتابست و ... کمالت عالمی دارد ،
نفس دزدیده مینالم .. کزین سودای بازارم ،
ز عطرستان ان مه رو همی عنبر به بار اید ، ..
همانا در عیانی تو وَ من حیران رخسارم ،
به حیرت رفته آیینه از ان رخسار زیبایت ..
چه ها گویم چه ها گویم که نقصانست گفتارم ،
هزاران فتنه در چشمت بساط ناز می چینند ..
سراسر عشق میباشد به صد رنگست گلزارم ،
غزل از سینه ی #راحم زشور دوست میبارد ،
کدامینم نمی دانم ، همه یارم همه یارم ،