(رمان)A collection of dark novels
9 subscribers
1.02K photos
113 videos
16 files
69 links
کانـــــــالے سرشـــــار از:
رُمان جَنجـــــالے....
(A collection of dark novels)
فصل اول....👰Ruthless💍bride😈
Wildbeautiful🐺....فصل دوم
فصل سوم....🔥Proud hunter🕸
فصل چهارم...🌸Hell Angel
Download Telegram
🌸 فرشته جهنمی #پارت_172
صدایش موزون با جنگل یکی شد و سمت دریاچه رفت و انعکاس خودش را دید و در چشمان خودش خیره شد ماه در آسمان همچون چلچراغ میدرخشید ستاره ها به او چشمک میزدند پس
شروع کرد به خواندن:

Dancing bears
خرس های رقصان

Painted wings
بال های رنگی...

احساس نزدیک شدن آنها را به خوبی احساس میکرد به پشت سرش خیره شده بود و هنوز درحال خواندن بود...
پریان خجالتی از پشت درخت یکی یکی و پشت هم بیرون آمدند و با شوق به او نگاه میکردند و لبخند میزدند و بعضی از آنها دستشان را جلوی دهانشان گرفته بودند ،که چطوری همچون یک الهه میخواند‌.
ملینا با دیدن آنها جان بیشتری گرفت و سعی بر این داشت حرف های سنگین کارل را به فراموشی بسپارد. دست هایش را سمت دریاچه باز کرد و چرخشی به دور خود زد و به چهره آنها نگاه کرد
اسب سپیدی بزرگی با اقتدار به او نزدیک شد و محو حرکات ظریف او شد، اما او ناگهان همچون غزالی شروع کرد به دویدن در جنگل ...
پریان و اهو ها و همچنین پرندگان با او هم قدم شدند.
او همچون غزال درحال گریز میجهید .
باد با اشتیاق تمام به چهره او برخورد میکردند و خودشان را درمیان موهای ابریشمی او غرق میکردند.
کرم های ابریشمی راه را به او درمیان تاریک ترین نقاط جهان نشان میداد گویی آنها چراغی برای رساندن او به همان جایی که دلش میگفت بودند همان مشوق .
سبزی درختان و سربه فلک کشیده آنها همچون ستون های درخشان بود که در تاریکی جنگل آن را هولناک میکرد اما نه برای دختر جنگل ، به آبشار بزرگ رنگین کمان رسید؛ آب امشب شدتش آرام بود اما همچنان با فشار زیاد به زمین می رسید او آیینه بزرگ این جنگل یعنی لایمونش بود. نفسش را بیرون داد:

Someone holds me safe and warm
کسی مرا به گرمی در آغوشش گرفته است
Hors prance through a silver storm
اسب ها در این طوفان برفی جست و خیز می کنند
Figures dancing gracefully
عکس ها و نقش ها به زیبایی حرکت می کنند


و به دریاچه کم عمق آنجا خیره شد هنوز درحال خواندن بود کلمات یکی پس از دیگری از قلبش به زبانش میریختند.
متوجه لباسش که با حریر آبی رنگی که همرنگ چشمان او بود مبدل شده بود نشد بلند بود با دامنی کمی چین دار ، آستین بلند و کلوشش در هوا رقصان بود.
پاهایش را برهنه کرد و درون آب کم عمق گذاشت
بلندی لباس آبی رنگ درون آب بود و خیس میشد، چرخی در آب میزد.
اسب سپید رنگ را می دید که درون آب کنار او ایستاده بود .
دامنش را در دست گرفت و چرخشی زد .خیلی و سرما ی آب به خوبی رو ی پوستش حس میشد .
قطرات همچون الماس های کوچکی به اطراف پخش میشد و باد شدت گرفت.
دامنش در هوا به پرواز در آمد.
ماه به زیبایی و قدرتمندی می درخشید.
بوی خاک خیس خورده اطراف دریاچه حس میشد .
کرم های شب تاب و پروانه ها باهم دیگر رهسپار شدند. دستش را سمت ماه آسمان گرفت گویی میخواست آن را در دستان ظریفش جای بدهد او با تمام قدرتمندی اش گاهی خیلی شکننده میشد .
گیاهان و گل ها گویی با او هم آواز شده بودند .پریان از صدای او به شور آمده بودند و حلقه ای در آسمان زدند و می‌چرخیدند و دست های همدیگر را رها نمی کردند ، بال های ظریفشان در هوا درخشیده میشد.
ملینا دستش را پایین آورد و از نگرفتن حلال ماه که قوسی زیبا و سپید داده بود ناراحت و نا امید شده بود پس پایین آورد و به قلبش نزدیک کرد.
سلام داشس دارکویل هستم!
درمورد پارت های امشب نظری دارید میتونین نظرتون بگید😉

👇👇
https://t.me/BChatBot?start=sc-326222-jHMXUNx
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
این همون آهنگی نیس که تو یکی از فیلمهای پرنسسی گذاشت؟ یه دختره روسی بود که گم شده
Forwarded from ؛)
درسته اسم فیلمش آناستازیا بود.
عاشق فیلم و اهنگشم و فکر میکردم به شخصیت ملینا بخوره😁
#مایا
#دوشس_دارکویل
نمیدونستم که از پارتا یا اهنگ خوشتون میاد یا نه ولی من میگم یکی از بهترین آهنگ هایی هستش که عاشقشم و دوست داشتم با ملینا یک جورایی ربطش بدم.
#دوشس_دارکویل
#مایا
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
پارتای امشب خیلی قشنگگگ بوددد ولی چرا از کاتی نمی نویسید
هرچیزی یه وقتی داره
#مایا
#دوشس_دارکویل
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خب حدودا کی پارت کاتی میرسه؟
پارت بعدی تقریبا شما مشکلی با ملینا دارین؟😐
#دوشس_دارکویل
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
کاپل‌ های اصلی مگه کاتی و کاملیا نیست چرا از بقیه میگید😶
Forwarded from ؛)
خب چه ربطی داره عزیزم😐
ملینا هم نمیخواستم بگم اما یک فرد خیلی مهمی هست که بعدا متوجه میشین😁

#دوشس_دارکویل
دوستان یه چیزی رو قید کنم.
اگه یکی میمیره یا یکی دوباااره زنده میشه رو کسی که داره رمان می‌نویسه تأیید میکنه😐
نمی‌فهمم مثلا من خودم میدونم کی یه نفر بمیره و یکی زنده بشه.
وگرنه اگه قرار باشه ادم خواسته های دیگران رو ب قلم بیاره پس دیگه چه چیز منحصربفردی برای ارائه دادن داره؟

فن های کارل😐 که فکر کنم بیشتریا هستن
درباره زمان مرگ و زندگی کارل از قبل تصمیم گیری شده.
هرچی که به صلاح روند داستان باشه رو انجام میدیم

#پرسفون
(رمان)A collection of dark novels
دوستان یه چیزی رو قید کنم. اگه یکی میمیره یا یکی دوباااره زنده میشه رو کسی که داره رمان می‌نویسه تأیید میکنه😐 نمی‌فهمم مثلا من خودم میدونم کی یه نفر بمیره و یکی زنده بشه. وگرنه اگه قرار باشه ادم خواسته های دیگران رو ب قلم بیاره پس دیگه چه چیز منحصربفردی برای…
اره و خواهش میکنم به تصمیمات ما احترام بزارین قرار نیست هرچیزی که شما بگید اتفاق بیفته ما خیلی داریم روی این رمان برنامه ریزی میکنیم پس لطفا احترام فراموش نشه❤️
ماج پس کله همتون😁💋
#دوشس_دارکویل
شب خوش
نژاد آتش
پریزاد جاوید
#کنت_استیون #رافائل
لینک ناشناسمون.
نظراتتون درباره پارت امشب🙈😈
👇👇
https://t.me/BChatBot?start=sc-262324-VFjpgsT
(رمان)A collection of dark novels
لینک ناشناسمون. نظراتتون درباره پارت امشب🙈😈 👇👇 https://t.me/BChatBot?start=sc-262324-VFjpgsT
این لینک ناشناسش پرسفون یا همون تارا هستش😐 امیدوارم لوریانس ترورم نکنه😂
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
مگ ما چیزی گفتیمممم😒😐

تازه گفتم هر موقع خواستی بکش هر موقع نخواستی نکش😶
ولی دیگه انتقام کرالن نگیر😒😂

#مادام_لوریانس💜💚