«از تو توقع نداشتم...»
شاید این جمله قصیر ترین و در عین حال کامل ترین جملهی غمگین تاریخ باشه.
«از تو توقع نداشتم» انگار کل غم دنیا توشه.
تو این سه تا کلمه و یک حرف اضافه.
توش کلی حرفه. یعنی تو فرق داشتی واسم.
تو با کل دنیا فرق داشتی. کل دنیا زدن زمین منو، تو نباید میزدی. از تو توقع نداشتم...
از «تو» توقع نداشتم یعنی تو برام خاص بودی.
یعنی تو خاصترین آدم دنیای من بودی.
یعنی تو تنها کسی بودی که باورش داشتم.
«تو» نباید خراب میکردی...
حداقل «تو» دیگه نباید خراب میکردی...
از «تو» توقع نداشتم...
👤مهسا جلال
@khatemoshaver
«از تو توقع نداشتم...»
شاید این جمله قصیر ترین و در عین حال کامل ترین جملهی غمگین تاریخ باشه.
«از تو توقع نداشتم» انگار کل غم دنیا توشه.
تو این سه تا کلمه و یک حرف اضافه.
توش کلی حرفه. یعنی تو فرق داشتی واسم.
تو با کل دنیا فرق داشتی. کل دنیا زدن زمین منو، تو نباید میزدی. از تو توقع نداشتم...
از «تو» توقع نداشتم یعنی تو برام خاص بودی.
یعنی تو خاصترین آدم دنیای من بودی.
یعنی تو تنها کسی بودی که باورش داشتم.
«تو» نباید خراب میکردی...
حداقل «تو» دیگه نباید خراب میکردی...
از «تو» توقع نداشتم...
👤مهسا جلال
@khatemoshaver
هیچ جادهای در زندگی بنبست نیست. اگر باور نمیکنید، چند قدم جلوتر بروید... جاده دیگری باز میشود. تا وقتی نشسته باشیم، همه جا بنبست است!
@khatemoshaver
@khatemoshaver
هنرِ به موقع رها کردن هم از آن دسته هنرهاست که تا حالا کم به آن پرداختیم، هنرِ نادیده گرفتن و ترک کردن و فراموش کردن، هنرِ خاموش کردنِ شعله های داغ و آتشین و تماشا کردنِ بقایای خاکسترها و قلب هایی که گرمای خود را از دست دادهاند و مدت هاست دیگر محکم نمی تپند؛ قلب هایی با صدای تپش های آهسته و ریتمِ تکرار شونده و رنگ های سرد، قلب هایی شبیهِ خطوطِ خروجِ هوایی یا حتی موج های آرام دریا.
من اما هم رها کردهام هم رها شدهام عزیز من ، همینطور بی پناه و غریب روی ابرها و زمین سرگردانم، گاهی داخل رویاهایم غلت می زنم گاهی میان واقعیت ها رنج می کشم، دیگر چیزی جز رویاهایم برای رها کردن ندارم، درواقع اصلا هیچ چیزی ندارم، من برای به دست آوردنِ هر چیزی که بخواهم تلاش می کنم و بعد درست زمانی که آن را به دست میآورم، رهایش می کنم، میگویند: من آدمِ باهوشی هستم عزیزم ، اما این مرا آزار می دهد، من با کلمه ها خوب بازی می کنم، با شغلم بازی می کنم، با احساساتم بازی می کنم، من با هرچیزی بازی می کنم و نقشه های زیادی برای آن ها می کشم اما بازی با انسان ها سخت است، بازی کردن با انسان های باهوش سخت تر!
البته که بازی کردن و رها کردن برای من به یک اندازه لذت بخش است اما گاهی هم می شود که خودم بازی می خورم یا خودم رها می شوم، شاید این هم از قوانین بازی با آدم ها باشد!
هر چه که هست من هنوز هم می توانم خوب کلمات را کنارِ هم قرار دهم و نقشه ی ایده های بعدیام را بچینم، هنوز هم برای احساسات و قلب ها ارزشِ زیادی قائل نیستم و ترجیح میدهم زودتر از شرّ آن ها راحت شوم، نقشه کشیدن برای من آسان است عزیز من ، درست مثلِ رها کردن. بهت گفته بودم که احساسِ مداومِ تعلق نداشتن به هیچ کجا و هیجکسی همواره با من است؛
پنجره ها را باز کن، هوا را در مشتت بگیر و درست زمانِ پایان بازی آن را رها کن، فرار کن، هیچ چیزِ جذابی در برنده شدن و قدرت وجود ندارد عزیز من ، فقط آزاد باش، این بزرگ ترین دستاوردِ توست!❤️
همین.❤️
من اما هم رها کردهام هم رها شدهام عزیز من ، همینطور بی پناه و غریب روی ابرها و زمین سرگردانم، گاهی داخل رویاهایم غلت می زنم گاهی میان واقعیت ها رنج می کشم، دیگر چیزی جز رویاهایم برای رها کردن ندارم، درواقع اصلا هیچ چیزی ندارم، من برای به دست آوردنِ هر چیزی که بخواهم تلاش می کنم و بعد درست زمانی که آن را به دست میآورم، رهایش می کنم، میگویند: من آدمِ باهوشی هستم عزیزم ، اما این مرا آزار می دهد، من با کلمه ها خوب بازی می کنم، با شغلم بازی می کنم، با احساساتم بازی می کنم، من با هرچیزی بازی می کنم و نقشه های زیادی برای آن ها می کشم اما بازی با انسان ها سخت است، بازی کردن با انسان های باهوش سخت تر!
البته که بازی کردن و رها کردن برای من به یک اندازه لذت بخش است اما گاهی هم می شود که خودم بازی می خورم یا خودم رها می شوم، شاید این هم از قوانین بازی با آدم ها باشد!
هر چه که هست من هنوز هم می توانم خوب کلمات را کنارِ هم قرار دهم و نقشه ی ایده های بعدیام را بچینم، هنوز هم برای احساسات و قلب ها ارزشِ زیادی قائل نیستم و ترجیح میدهم زودتر از شرّ آن ها راحت شوم، نقشه کشیدن برای من آسان است عزیز من ، درست مثلِ رها کردن. بهت گفته بودم که احساسِ مداومِ تعلق نداشتن به هیچ کجا و هیجکسی همواره با من است؛
پنجره ها را باز کن، هوا را در مشتت بگیر و درست زمانِ پایان بازی آن را رها کن، فرار کن، هیچ چیزِ جذابی در برنده شدن و قدرت وجود ندارد عزیز من ، فقط آزاد باش، این بزرگ ترین دستاوردِ توست!❤️
همین.❤️
Forwarded from InstaSave
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سکانسی عالی از فیلم خوشه های خشم، ساخته ی جان فورد! مردی که جلوی بچه هایش سرشکسته نمیشود...
زنی که در مقابل بچه ها حس مادرانه پیدا میکند... نانی که مال دیروز نیست... و واکنش راننده ی کامیون که چگونه حس محبت مغازه دار را پاسخ میدهد!
لذت انسانیت تمامی ندارد!
»unk«
ربات دانلود از اینستاگرام :
🤖 @Instasave_Bot 🤖
زنی که در مقابل بچه ها حس مادرانه پیدا میکند... نانی که مال دیروز نیست... و واکنش راننده ی کامیون که چگونه حس محبت مغازه دار را پاسخ میدهد!
لذت انسانیت تمامی ندارد!
»unk«
ربات دانلود از اینستاگرام :
🤖 @Instasave_Bot 🤖