مصدق در شهریور۴۴ در جواب نامه ای که دختر دائی اش برای تسلیت گویی مرگ زهرا، همسر دکتر مصدق به او فرستاده بود، نوشت:
"بسیار از این مصیبت رنج میکشم. چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد میآمد مرا تسلی میداد در من تاثیر بسیار میکرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من ماندهام و او رفته است و چارهای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زودتر ببرد و از این زندگی رقتبار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام… گاه میشود که در روز چند کلمه هم صحبت نمیکنم… این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیدهای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمیشوند"
@kharmagaas
"بسیار از این مصیبت رنج میکشم. چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد میآمد مرا تسلی میداد در من تاثیر بسیار میکرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من ماندهام و او رفته است و چارهای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زودتر ببرد و از این زندگی رقتبار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام… گاه میشود که در روز چند کلمه هم صحبت نمیکنم… این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیدهای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمیشوند"
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تیزر آلبوم «آرش کمانگیر»
این اثر به خوانندگی شهرام ناظری منتشر و روانه بازار موسیقی گردیده است.
آلبوم موسیقی «آرش کمانگیر» بر اساس منظومه آرش کمانگیر، نوشته شاعر معاصر سیاوش کسرایی تولید شده و آهنگسازی آن به عهده پژمان طاهری بوده و قطبالدین صادقی مدرس، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر اشعار آن را دکلمه کرده است
«آرش کمانگیر» هفت قطعه به نامهای «شب»، «قصه»، «امید»، «آهنگ دگر»، «بدرود»، «آرش» و «سوگ» را شامل میشود.
@kharmagaas
این اثر به خوانندگی شهرام ناظری منتشر و روانه بازار موسیقی گردیده است.
آلبوم موسیقی «آرش کمانگیر» بر اساس منظومه آرش کمانگیر، نوشته شاعر معاصر سیاوش کسرایی تولید شده و آهنگسازی آن به عهده پژمان طاهری بوده و قطبالدین صادقی مدرس، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر اشعار آن را دکلمه کرده است
«آرش کمانگیر» هفت قطعه به نامهای «شب»، «قصه»، «امید»، «آهنگ دگر»، «بدرود»، «آرش» و «سوگ» را شامل میشود.
@kharmagaas
arash-siavashkasrayi.Mp3
<unknown>
منظومه "آرش کمانگیر" سیاوش کسرایی با صدای خود شاعر
@kharmagaas
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دین بدون معنویت
وقتی از معنویت زدایی از دین سخن می گوییم چنین تصویری منطورمان است.
دین بدون معنویت یعنی همین تصویر، یعنی چشم در دوربین دوختن و قیام عاشورا را به ابزار شهرت و کاسبی بدل نمودن....
@kharmagaas
وقتی از معنویت زدایی از دین سخن می گوییم چنین تصویری منطورمان است.
دین بدون معنویت یعنی همین تصویر، یعنی چشم در دوربین دوختن و قیام عاشورا را به ابزار شهرت و کاسبی بدل نمودن....
@kharmagaas
مجسمه بوعلی سینا در ترکیه که در زیر آن عبارت " حکیم بزرگ ترک" نوشته شده است.
@kharmagaas
@kharmagaas
اعضای حزب کمونیست روسیه در مراسم شصت و ششمین سالگرد درگذشت "جوزف استالین" رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی در حال عزیمت به سمت مقبره او در میدان سرخ مسکو..
@kharmagaas
@kharmagaas
واکنش بطحائی به اعتراضات معلمان:
"در معدودی از مدارس اعتراضات همکاران وجود داشته است که این نوع و روش اعتراض حتی در یک مدرسه از کشور هم اگر انجام شود اقدامی ضد تربیتی است و گلایه و ناراحتیام نه از اعتراض همکارانم بلکه از روش طرح اعتراض است چرا که بدآموزی برای دانش آموزان دارد که معلم در دفتر مدرسه بنشیند و در کلاس درس حضور پیدا نکند و با این کار در حقیقت ضد عدالت رفتار کردهایم"
امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش: "عکسهای تحصن معلمان احتمالا شیطنت برخی است"
پ.ن : افلاطون در تعریف عدالت می گوید "عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خودش"
آقای وزیر در این تعریف نه اعتراض معلمان بلکه قرار گرفتن شما در چنین جایگاهی نماد بارز بی عدالتی است.
*تصویر مربوط به امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش است.
@kharmagaas
"در معدودی از مدارس اعتراضات همکاران وجود داشته است که این نوع و روش اعتراض حتی در یک مدرسه از کشور هم اگر انجام شود اقدامی ضد تربیتی است و گلایه و ناراحتیام نه از اعتراض همکارانم بلکه از روش طرح اعتراض است چرا که بدآموزی برای دانش آموزان دارد که معلم در دفتر مدرسه بنشیند و در کلاس درس حضور پیدا نکند و با این کار در حقیقت ضد عدالت رفتار کردهایم"
امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش: "عکسهای تحصن معلمان احتمالا شیطنت برخی است"
پ.ن : افلاطون در تعریف عدالت می گوید "عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خودش"
آقای وزیر در این تعریف نه اعتراض معلمان بلکه قرار گرفتن شما در چنین جایگاهی نماد بارز بی عدالتی است.
*تصویر مربوط به امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش است.
@kharmagaas
فرهاد قنبری:
به بهانه روز جهانی زن
خشونت علیه زنان قدمتی به طول تاریخ دارد و در سنت ها و فرهنگ های مختلف رگه های زن ستیزی و رفتارهای غیر انسانی در قبال زنان به وفور یافت می شود.
از زنده به گور کردن دختران در برخی قبایل در شبیه جزیره حجاز تا ختنه کردن کردن دختران که هنوز در بخش هایی از خاورمیانه رایج است، فقط بخش های کوچک و شناخته شده ای از تاریخ پر از رنجی است که مردان جوامع مختلف در حق زنان اعمال داشته اند.
یکی از این سنت های خشن و وحشیانه بستن پاهای دختران در چین به ویژه در خانواده های سلطنتی این کشور بوده است.
فرایند بستن پاهای دختران بین سنین سه تا یازده سالگی آغاز می شد. ابتدا پای کودک با آب داغ شسته و ماساژ داده می شد، بعد تمامی انگشت ها به جز انگشت شصت شکسته شده به سمت داخل پا برگردانده و فشرده می شدند؛ سپس پا را در همین حالت با نوارهای پارچه یی محکم می بستند. این عمل موجب جلوگیری از رشد پا بیش از 10 سانتیمتر می شد. سپس انگشت های شصت را در راستای پا کشیده می شکستند. بانداژ پارچه یی از انگشتان تا قوزک پا محکم پیچیده می شد تا انگشتان را در جای خود نگه دارد.
رسم بستن پاها از دورهٔ سلسلهٔ سانگ، بین سالهای ۹۷۶–۹۶۰ قبل از میلاد آغاز شده و تا حدود صد سال پیش ادامه داشته است.
هدف از بستن پاها، متمایز کردن زنان طبقه بالای جامعه از زنان عادی و همینطور جلوگیری از «انحراف» زنان بود. بستن پاها کنترل زنان را آسان تر میکرد زیرا درد ناشی از آن چنان شدید بود که حتی طی کردن مسافتهای کوتاه را بدون یاری دیگران ناممکن میساخت. دربین طبقات بالای جامعه چین، اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود، احتمال یافتن همسری مناسب برای او بسیار ضعیف بود. رسم بستن پاها ادامه پیدا کرد تا زمانی که سلسله مانچو در سال ۱۹۱۱ سرنگون شد.
هنوز با گذشت بیش از یکصد سال از ممنوعیت این سنت آخرین نسل از دخترانی که پاهایشان کوچک شده است در روستای "شاندونگ" زندگی می کنند. "جو فارل" عکاس آزاد که به این روستا سفر کرده 50 پیرزن که قربانی این رسم دردناک شده اند را دیده و از آنها عکاسی کرده است.
@kharmagaas
به بهانه روز جهانی زن
خشونت علیه زنان قدمتی به طول تاریخ دارد و در سنت ها و فرهنگ های مختلف رگه های زن ستیزی و رفتارهای غیر انسانی در قبال زنان به وفور یافت می شود.
از زنده به گور کردن دختران در برخی قبایل در شبیه جزیره حجاز تا ختنه کردن کردن دختران که هنوز در بخش هایی از خاورمیانه رایج است، فقط بخش های کوچک و شناخته شده ای از تاریخ پر از رنجی است که مردان جوامع مختلف در حق زنان اعمال داشته اند.
یکی از این سنت های خشن و وحشیانه بستن پاهای دختران در چین به ویژه در خانواده های سلطنتی این کشور بوده است.
فرایند بستن پاهای دختران بین سنین سه تا یازده سالگی آغاز می شد. ابتدا پای کودک با آب داغ شسته و ماساژ داده می شد، بعد تمامی انگشت ها به جز انگشت شصت شکسته شده به سمت داخل پا برگردانده و فشرده می شدند؛ سپس پا را در همین حالت با نوارهای پارچه یی محکم می بستند. این عمل موجب جلوگیری از رشد پا بیش از 10 سانتیمتر می شد. سپس انگشت های شصت را در راستای پا کشیده می شکستند. بانداژ پارچه یی از انگشتان تا قوزک پا محکم پیچیده می شد تا انگشتان را در جای خود نگه دارد.
رسم بستن پاها از دورهٔ سلسلهٔ سانگ، بین سالهای ۹۷۶–۹۶۰ قبل از میلاد آغاز شده و تا حدود صد سال پیش ادامه داشته است.
هدف از بستن پاها، متمایز کردن زنان طبقه بالای جامعه از زنان عادی و همینطور جلوگیری از «انحراف» زنان بود. بستن پاها کنترل زنان را آسان تر میکرد زیرا درد ناشی از آن چنان شدید بود که حتی طی کردن مسافتهای کوتاه را بدون یاری دیگران ناممکن میساخت. دربین طبقات بالای جامعه چین، اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود، احتمال یافتن همسری مناسب برای او بسیار ضعیف بود. رسم بستن پاها ادامه پیدا کرد تا زمانی که سلسله مانچو در سال ۱۹۱۱ سرنگون شد.
هنوز با گذشت بیش از یکصد سال از ممنوعیت این سنت آخرین نسل از دخترانی که پاهایشان کوچک شده است در روستای "شاندونگ" زندگی می کنند. "جو فارل" عکاس آزاد که به این روستا سفر کرده 50 پیرزن که قربانی این رسم دردناک شده اند را دیده و از آنها عکاسی کرده است.
@kharmagaas
هشدار: عکس ها به شدت آزار دهنده هستند.
عکس پاهای برخی زنان در روستای "شاندونگ" چین که توسط "جو فارل" عکاسی شده ه است.
@kharmagaas
عکس پاهای برخی زنان در روستای "شاندونگ" چین که توسط "جو فارل" عکاسی شده ه است.
@kharmagaas
شب به پایان راهش نزدیک میشود
ما را
هرگز خوابی نیست.
بیدار میمانیم تا سپیدهدمان.
منتظر میمانیم
تا خورشید چکشاش را
بر تارک خانهها بکوبد.
منتظر میمانیم
تا خورشید
چکشاش را
بر پیشانی و قلبهایمان بکوبد.
آنقدر بکوبد
تا صدا شود.
تا صدا شنیده شود.
صدایی دیگرگونه.
چرا که سکوت
پر از صدای گلولهی اسلحههاییست
که نمیدانیم از کجا شلیک میشوند
یانیس ریتسوس
@kharmagaas
ما را
هرگز خوابی نیست.
بیدار میمانیم تا سپیدهدمان.
منتظر میمانیم
تا خورشید چکشاش را
بر تارک خانهها بکوبد.
منتظر میمانیم
تا خورشید
چکشاش را
بر پیشانی و قلبهایمان بکوبد.
آنقدر بکوبد
تا صدا شود.
تا صدا شنیده شود.
صدایی دیگرگونه.
چرا که سکوت
پر از صدای گلولهی اسلحههاییست
که نمیدانیم از کجا شلیک میشوند
یانیس ریتسوس
@kharmagaas
روحانی: "دولت من غیرجناحی است؛ این موضوع محاسن و مضراتی دارد؛ در زمان ناکامیها، همه خود را کنار کشیده و اعلام برائت میکنند"
پ.ن: البته آقای روحانی فقط به مضرات فرا جناحی بودن دولت اشاره کردن و به محاسن آن که کسب رای در دو انتخابات با بازی با دال های گفتمان اصلاحات و دوری جستن از وعده های داده شده و عدم استفاده از چهره های کارآمد این جریان به بهانه فراجناحی بودن اشاره نکردند...
@kharmagaas
پ.ن: البته آقای روحانی فقط به مضرات فرا جناحی بودن دولت اشاره کردن و به محاسن آن که کسب رای در دو انتخابات با بازی با دال های گفتمان اصلاحات و دوری جستن از وعده های داده شده و عدم استفاده از چهره های کارآمد این جریان به بهانه فراجناحی بودن اشاره نکردند...
@kharmagaas
"آری
که دستِ تهی را
تنها
بر سر میتوان کوفت"
به همت دولتمردان عید نوروز که نماد جشن و شادی هزاران ساله ساکنان این سرزمین بوده است به ابزاری برای نگرانی و شرمساری والدین و خانواده ها تبدیل شده است.
این روزها بسیاری از پدران و مادران شرمسار از نگاه و خواست های کودکان خود نه توانی برای خرید و چیدن سفره عید دارند و نه پولی برای مسافرت پس انداز کرده اند.
نوروز امسال بیشتر از آنکه یادآور بهار و نو شدن فصل ها باشد مایه عذاب وجدان برای بسیاری از خانواده ها شده است.
در برخی نقاط کشور مردم با پناه بردن به ریش سفیدان و بزرگان با نوشتن چنین بنرهایی خواستار عدم برگزاری مراسم نوروز و خرید سفره عید شده اند...
@kharmagaas
که دستِ تهی را
تنها
بر سر میتوان کوفت"
به همت دولتمردان عید نوروز که نماد جشن و شادی هزاران ساله ساکنان این سرزمین بوده است به ابزاری برای نگرانی و شرمساری والدین و خانواده ها تبدیل شده است.
این روزها بسیاری از پدران و مادران شرمسار از نگاه و خواست های کودکان خود نه توانی برای خرید و چیدن سفره عید دارند و نه پولی برای مسافرت پس انداز کرده اند.
نوروز امسال بیشتر از آنکه یادآور بهار و نو شدن فصل ها باشد مایه عذاب وجدان برای بسیاری از خانواده ها شده است.
در برخی نقاط کشور مردم با پناه بردن به ریش سفیدان و بزرگان با نوشتن چنین بنرهایی خواستار عدم برگزاری مراسم نوروز و خرید سفره عید شده اند...
@kharmagaas
فقط شش کشور جهان حقوق برابر زن و مرد را تضمین میکنند
تحقیقات بانک جهانی درباره تساوی حقوق زن و مرد در ۱۸۷ کشور نشان میدهد که تنها شش کشور دنیا به صورت قانونی حقوق برابر را برای زنان و مردان تضمین کردهاند.
سوئد، بلژیک، دانمارک، فرانسه، لتونی و لوکزامبورگ شش کشوری هستند که به صورت قانونی برای زنان حقوقی برابر با مردان را تضمین کردهاند.
@kharmagaas
تحقیقات بانک جهانی درباره تساوی حقوق زن و مرد در ۱۸۷ کشور نشان میدهد که تنها شش کشور دنیا به صورت قانونی حقوق برابر را برای زنان و مردان تضمین کردهاند.
سوئد، بلژیک، دانمارک، فرانسه، لتونی و لوکزامبورگ شش کشوری هستند که به صورت قانونی برای زنان حقوقی برابر با مردان را تضمین کردهاند.
@kharmagaas
سقراط_ حمید رضا نعیمی
هر کسی از ظن خود شد یار من..
نمایش سقراط این روزها دوباره در تالار وحدت به روی پرده رفته است. نعیمی نویسنده و کارگردان این نمایش در یک مصاحبه گفته بود برای نوشتن این نمایشنامه چهارده کتاب در مورد سقراط خوانده است تا به ابعاد بیشتری از زندگی و تفکر این فیلسوف بزرگ تاریخ پی ببرد.
به شخصه از نمایش سقراط انتظار بیشتری داشتم و به نظرم حق مطلب در مورد این اندیشمند بزرگ ادا نشده بود و کارگردان نتوانسته بود دغدغه های سقراط و عمق اندیشه و نگاه او به دولتشهر رو به انحطاط آتن را به خوبی تصویر کند....
نکته تاسف بار نمایش این بود که بخشی از تماشاگران نمایش را با یک کمدی لوده (مثل اکثر آثار سینمایی و تئاتری این سالها) و سقراط را با یک دلقک اشتباه گرفته بودند و با هر جمله و کلامی صدای خنده و کف سالن را فرا می گرفت....
@kharmagaas
هر کسی از ظن خود شد یار من..
نمایش سقراط این روزها دوباره در تالار وحدت به روی پرده رفته است. نعیمی نویسنده و کارگردان این نمایش در یک مصاحبه گفته بود برای نوشتن این نمایشنامه چهارده کتاب در مورد سقراط خوانده است تا به ابعاد بیشتری از زندگی و تفکر این فیلسوف بزرگ تاریخ پی ببرد.
به شخصه از نمایش سقراط انتظار بیشتری داشتم و به نظرم حق مطلب در مورد این اندیشمند بزرگ ادا نشده بود و کارگردان نتوانسته بود دغدغه های سقراط و عمق اندیشه و نگاه او به دولتشهر رو به انحطاط آتن را به خوبی تصویر کند....
نکته تاسف بار نمایش این بود که بخشی از تماشاگران نمایش را با یک کمدی لوده (مثل اکثر آثار سینمایی و تئاتری این سالها) و سقراط را با یک دلقک اشتباه گرفته بودند و با هر جمله و کلامی صدای خنده و کف سالن را فرا می گرفت....
@kharmagaas
خرمگس
سقراط_ حمید رضا نعیمی هر کسی از ظن خود شد یار من.. نمایش سقراط این روزها دوباره در تالار وحدت به روی پرده رفته است. نعیمی نویسنده و کارگردان این نمایش در یک مصاحبه گفته بود برای نوشتن این نمایشنامه چهارده کتاب در مورد سقراط خوانده است تا به ابعاد بیشتری…
دیالوگی از نمایش سقراط
سقراط : خرمگس بودن برای من یک رسالته درست مثل شاعر بودن برای تو
سافو: کی گفته شاعر بودن یک رسالته؟
سقراط: مگه نیست؟
سافو: مگه هست؟
سقراط: اگر نیست پس چرا شعر میگی؟
سافو: چون دوست دارم...
سقراط: چی رو دوست داری... شعر گفتن رو...؟ خودت رو...؟ یا کسانی رو که براشون شعر میگی تا بشنون و لذت ببرن؟
سافو: نمی دونم
سقراط: وقتی سافو نمی دونه پس کی می دونه؟
سافو: کی گفته من باید همه چیزو بدونم من که خدا نیستم!
سقراط: عجب
سافو: از چی؟
سقراط: خدا نیستی اما شاعری
سافو: یعنی خدا شاعره؟
سقراط: به نظر تو نیست؟
سافو: به نظر تو هست؟
سقراط: اگه نیست پس چرا این دنیا انقدر زیباست؟ و از اون زیباتر انسانه... کی تا حالا تونسته شعری به زیبایی انسان بگه؟
@kharmagaas
سقراط : خرمگس بودن برای من یک رسالته درست مثل شاعر بودن برای تو
سافو: کی گفته شاعر بودن یک رسالته؟
سقراط: مگه نیست؟
سافو: مگه هست؟
سقراط: اگر نیست پس چرا شعر میگی؟
سافو: چون دوست دارم...
سقراط: چی رو دوست داری... شعر گفتن رو...؟ خودت رو...؟ یا کسانی رو که براشون شعر میگی تا بشنون و لذت ببرن؟
سافو: نمی دونم
سقراط: وقتی سافو نمی دونه پس کی می دونه؟
سافو: کی گفته من باید همه چیزو بدونم من که خدا نیستم!
سقراط: عجب
سافو: از چی؟
سقراط: خدا نیستی اما شاعری
سافو: یعنی خدا شاعره؟
سقراط: به نظر تو نیست؟
سافو: به نظر تو هست؟
سقراط: اگه نیست پس چرا این دنیا انقدر زیباست؟ و از اون زیباتر انسانه... کی تا حالا تونسته شعری به زیبایی انسان بگه؟
@kharmagaas
فرهاد قنبری:
زبان و جنسیت
سیمون دوبوار می گوید انسان زن یا مرد متولد نمی شود بلکه جامعه او را به زن یا مرد تبدیل می کند. در واقع جنسیت به عنوان یک هویت اجتماعی (نه ویژگی های فیزیولوژیک) محصول جامعه است
"زبان" پایه اصلی هر جامعه و گفتمانی است و قسمت اعظم جنسیت و هویت افراد در زبان ساخته می شود. در واقع از طریق زبان و به واسطه زبان است که جهان پیرامون خود را می شناسیم و به آن معنا می دهیم. به عنوان مثال زبان معنایی کودکی که در یک خانواده مذهبی شرقی متولد شده و رشد می یابد با زبان معنایی کودکی که در یک جامعه لائیک غربی متولد شد زمین تا آسمان متفاوت خواهد بود. در زیست جهان کودک شرقی مفهوم مادر، پدر، خانواده، خدا و سایر واژه ها تعریف و معنایی کاملا متفاوت از همنوع غربی خود خواهد داشت.
بر اساس چنین مبنایی می توان گفت تمام زبان های دنیای مردسالار هستند و زن را به عنوان جنس دوم تعریف می کنند. اما نکته و تفاوت اصلی اینجاست که میزان مردسالارانه و تحکم آمیز بودن رابطه میان دو جنس مخالف از زبانی به زبان دیگر کاملا متفاوت است. (مثلا ممکن است زبان انگلیسی نسبت به زبان فرانسه نسبت به زنان، نگرش سلطه گرایانه تری داشته باشد)
زبان های مورد استفاده در میان مردمان خاورمیانه اعم از عربی و کردی و ترکی و اردو و.. همه میزان زیادی از تبعیض و تحکم جنسیتی را دارند و زبان فارسی هم از این امر مستثنی نیست و زن را به عنوان جنس ضعیف، منفعل، احساساتی تعریف می کند.
کافیست نگاهی به زبانی که همه روزه در گفتارهای روزمره و در رسانه ها و صدا و سیما و آموزشگاه هایمان مورد استفاده قرار می گیرد داشته باشیم.
به عنوان مثال:
زن صفت [فاقد صفات قدرتمند مردانه]
مرده و قولش [یعنی قول زن الکیه]
یا قول مردونه [یعنی قول زنونه الکیه]
نامرد [کسی که زن یا دوجنسه است]
مرد مردونه [یعنی زنانه نیست]
مرد باش [زن نباش]
مرده و حرفش [حرف زن باد هواست]
مثل یک مرد رفتار کن [زن سست و شکننده است]
مرد که گریه نمی کنه [احساساتی و غیر عقلانی بودن برای زنان است]
و بسیاری از این مثال ها که در زبان و گفتار روزمره ما هست و زن را «موجودی که مرد نیست» تعریف میکند. (در زبان ترکی صفت پر تکراری وجود دارد به نام "کورقیز"[دختر کور] که به وفور برای تحقیر مردان بی عرضه استفاده می شود. هم زن و هم کور)
حالا زنان و دختران با رشد و تربیت در چنین شرایطی ناخوداگاه موضع دست پایین و ضعیف را به عنوان موضع طبیعی خود می پذیرند و به افرادی منفعل و پذیرا تبدیل می شوند. ارینگ گافمن در کتاب «نمود خود در زندگی روزمره» می نویسد: «دختران دانشجوی آمریکایی در مواجهه با پسران قابل اعتنا، هوش، مهارت و ارادهی خود را کمتر از حد واقعی نشان میدادند- و بدون شک امروز هم میدهند- و علیرغم شهرت جهانی به سبکمغزی از یک انضباط روانی عمیق خبر میدهند. گفته میشود این مجریان اجازه میدهند پسرها چیزهای کسلکنندهای را برایشان تعریف کنند که قبلاً شنیدهاند. استعداد خود در ریاضیات را از چشم همراهان ضعیفتر خود پنهان میکنند و در بازی پینپونگ درست قبل از پایان شکست میخورند»
@kharmagaas
زبان و جنسیت
سیمون دوبوار می گوید انسان زن یا مرد متولد نمی شود بلکه جامعه او را به زن یا مرد تبدیل می کند. در واقع جنسیت به عنوان یک هویت اجتماعی (نه ویژگی های فیزیولوژیک) محصول جامعه است
"زبان" پایه اصلی هر جامعه و گفتمانی است و قسمت اعظم جنسیت و هویت افراد در زبان ساخته می شود. در واقع از طریق زبان و به واسطه زبان است که جهان پیرامون خود را می شناسیم و به آن معنا می دهیم. به عنوان مثال زبان معنایی کودکی که در یک خانواده مذهبی شرقی متولد شده و رشد می یابد با زبان معنایی کودکی که در یک جامعه لائیک غربی متولد شد زمین تا آسمان متفاوت خواهد بود. در زیست جهان کودک شرقی مفهوم مادر، پدر، خانواده، خدا و سایر واژه ها تعریف و معنایی کاملا متفاوت از همنوع غربی خود خواهد داشت.
بر اساس چنین مبنایی می توان گفت تمام زبان های دنیای مردسالار هستند و زن را به عنوان جنس دوم تعریف می کنند. اما نکته و تفاوت اصلی اینجاست که میزان مردسالارانه و تحکم آمیز بودن رابطه میان دو جنس مخالف از زبانی به زبان دیگر کاملا متفاوت است. (مثلا ممکن است زبان انگلیسی نسبت به زبان فرانسه نسبت به زنان، نگرش سلطه گرایانه تری داشته باشد)
زبان های مورد استفاده در میان مردمان خاورمیانه اعم از عربی و کردی و ترکی و اردو و.. همه میزان زیادی از تبعیض و تحکم جنسیتی را دارند و زبان فارسی هم از این امر مستثنی نیست و زن را به عنوان جنس ضعیف، منفعل، احساساتی تعریف می کند.
کافیست نگاهی به زبانی که همه روزه در گفتارهای روزمره و در رسانه ها و صدا و سیما و آموزشگاه هایمان مورد استفاده قرار می گیرد داشته باشیم.
به عنوان مثال:
زن صفت [فاقد صفات قدرتمند مردانه]
مرده و قولش [یعنی قول زن الکیه]
یا قول مردونه [یعنی قول زنونه الکیه]
نامرد [کسی که زن یا دوجنسه است]
مرد مردونه [یعنی زنانه نیست]
مرد باش [زن نباش]
مرده و حرفش [حرف زن باد هواست]
مثل یک مرد رفتار کن [زن سست و شکننده است]
مرد که گریه نمی کنه [احساساتی و غیر عقلانی بودن برای زنان است]
و بسیاری از این مثال ها که در زبان و گفتار روزمره ما هست و زن را «موجودی که مرد نیست» تعریف میکند. (در زبان ترکی صفت پر تکراری وجود دارد به نام "کورقیز"[دختر کور] که به وفور برای تحقیر مردان بی عرضه استفاده می شود. هم زن و هم کور)
حالا زنان و دختران با رشد و تربیت در چنین شرایطی ناخوداگاه موضع دست پایین و ضعیف را به عنوان موضع طبیعی خود می پذیرند و به افرادی منفعل و پذیرا تبدیل می شوند. ارینگ گافمن در کتاب «نمود خود در زندگی روزمره» می نویسد: «دختران دانشجوی آمریکایی در مواجهه با پسران قابل اعتنا، هوش، مهارت و ارادهی خود را کمتر از حد واقعی نشان میدادند- و بدون شک امروز هم میدهند- و علیرغم شهرت جهانی به سبکمغزی از یک انضباط روانی عمیق خبر میدهند. گفته میشود این مجریان اجازه میدهند پسرها چیزهای کسلکنندهای را برایشان تعریف کنند که قبلاً شنیدهاند. استعداد خود در ریاضیات را از چشم همراهان ضعیفتر خود پنهان میکنند و در بازی پینپونگ درست قبل از پایان شکست میخورند»
@kharmagaas