« در روزگار کودکی و نوجوانیام همیشه از خود میپرسیدم درست که حکمرانان عهد «مسعود» و «ناصرخسرو» و «فردوسی» و «سعدی» و «حافظ»، قومی خودکامه و خویشتنپرست بودند. اما مردم آن روزگاران، مردمی را که از رود گنگ تا آن سوی فرات، سیراب از سرودههای آنان بودند چه میشدهاست؟…تا آنجا که «مسعود سعد» در حصار نای بنالد و «ناصرخسرو» آوارهی جهل قشریان گردد و «فردوسی»، خاکسترنشین مصیبت پیری و نیستی شود و «سعدی» پای در گل داشته باشد و «حافظ» ناخواسته و ناگزیر، بر خوان حاکمان خونخوار بنشیند؟
آیا مردمی که قرنهاست بالندهی آداب و سنن آنانیم، نمیتوانستند دستکم گرده نان آغشته با خورشی به آستان آن بزرگان پیشکش کنند و ضمادی بر زخمهای عمیقشان نهند؟
این پرسشها جانم را میخلید تا چند سال بعد که دریافتم امروز نیز عفریتگان بیتفاوتی همچنان بر پیکر ادب و هنر ما میتازند، تا آنجا که «فروغ فرخزاد» در نامهای خصوصی و منتشر نشده نوشت: « مثل همیشه، فقیر و بدبخت و تنها هستم…» و «اخوان ثالث» سالهای پس از انقلاب نوشت: «اخیرا با کلی قرض و قوله و فروش مادامالعمر تمام آثار و با شراکت، نیمی از خانهای خریدم که چون چندی است نمیتوان قسطهای قرض بانک را بدهم، یحتمل همین روزهاست که چوب حراج به صدا درآید…»
و امروز همچنان از خود میپرسم ما چگونه آدمیانیم که این مایه فقر و تنهایی و تنش را در حیات بزرگانمان میبینیم و از شدت اندوه و شرمساری در خود نمیشکنیم؟!
«اخوان» زندگیای پارسایانه ، بی تجمل و ساده داشت. نداشتن شغل، محروم ساختن او از پرداختن به کارهای دولتی و نبود هیچگونه تامین و رفاه نسبی، حال و آینده را برای او تلخ میساخت. با این وجود اخوان شاعری بود که «جز از رنج دیگران ننالید.»
«حمید مصدق» میگوید: «در عین نیاز مندی، بینیاز بود و برای جیفهی دنیوی سر بر هیچ مقامی خم نکرد.» و «عماد خراسانی» دوست و همشهری دیرینهی او میگوید:
«این درد ندارد که «اخوان» بعد از چهل سال قلمزنی، در مقدمهی همین کتاب اخیرش (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم)، پس از اظهار ارادت به دوستان و ابراز حقشناسی می گوید: « بیهیچ رودربایستی و شرمندگی میگویم که در این اواخر، شش هفت هشت سالی هست که زندگی من از رهگذر محبت اینگونه دوستان می گذرد. همهی درآمدهای من قطع شده است. من بودم و قناعت به درآمد کتابهایم ( که به لطف و عنایت و محبت حضراتی که نام برده شناختهاند) دارد روز به روز فشرده و فشردهتر، کمتر و کوتاهتر میشود. بقول معروف آب میرود…»
کمال رجاء
@kharmagaas
آیا مردمی که قرنهاست بالندهی آداب و سنن آنانیم، نمیتوانستند دستکم گرده نان آغشته با خورشی به آستان آن بزرگان پیشکش کنند و ضمادی بر زخمهای عمیقشان نهند؟
این پرسشها جانم را میخلید تا چند سال بعد که دریافتم امروز نیز عفریتگان بیتفاوتی همچنان بر پیکر ادب و هنر ما میتازند، تا آنجا که «فروغ فرخزاد» در نامهای خصوصی و منتشر نشده نوشت: « مثل همیشه، فقیر و بدبخت و تنها هستم…» و «اخوان ثالث» سالهای پس از انقلاب نوشت: «اخیرا با کلی قرض و قوله و فروش مادامالعمر تمام آثار و با شراکت، نیمی از خانهای خریدم که چون چندی است نمیتوان قسطهای قرض بانک را بدهم، یحتمل همین روزهاست که چوب حراج به صدا درآید…»
و امروز همچنان از خود میپرسم ما چگونه آدمیانیم که این مایه فقر و تنهایی و تنش را در حیات بزرگانمان میبینیم و از شدت اندوه و شرمساری در خود نمیشکنیم؟!
«اخوان» زندگیای پارسایانه ، بی تجمل و ساده داشت. نداشتن شغل، محروم ساختن او از پرداختن به کارهای دولتی و نبود هیچگونه تامین و رفاه نسبی، حال و آینده را برای او تلخ میساخت. با این وجود اخوان شاعری بود که «جز از رنج دیگران ننالید.»
«حمید مصدق» میگوید: «در عین نیاز مندی، بینیاز بود و برای جیفهی دنیوی سر بر هیچ مقامی خم نکرد.» و «عماد خراسانی» دوست و همشهری دیرینهی او میگوید:
«این درد ندارد که «اخوان» بعد از چهل سال قلمزنی، در مقدمهی همین کتاب اخیرش (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم)، پس از اظهار ارادت به دوستان و ابراز حقشناسی می گوید: « بیهیچ رودربایستی و شرمندگی میگویم که در این اواخر، شش هفت هشت سالی هست که زندگی من از رهگذر محبت اینگونه دوستان می گذرد. همهی درآمدهای من قطع شده است. من بودم و قناعت به درآمد کتابهایم ( که به لطف و عنایت و محبت حضراتی که نام برده شناختهاند) دارد روز به روز فشرده و فشردهتر، کمتر و کوتاهتر میشود. بقول معروف آب میرود…»
کمال رجاء
@kharmagaas
ویلای غیرقانونی دختر نعمت زاده تخریب شد
با دستور رئیس حوزه قضایی لواسانات و در اجرای رای کمیسیون ماده ۱۰۰ نسبت به تخریب حدود ۱۰۰۰ متر بنای غیر مجاز دختر وزیر سابق (نعمت زاده )در لواسان اقدام شد/تسنیم
@kharmagaas
با دستور رئیس حوزه قضایی لواسانات و در اجرای رای کمیسیون ماده ۱۰۰ نسبت به تخریب حدود ۱۰۰۰ متر بنای غیر مجاز دختر وزیر سابق (نعمت زاده )در لواسان اقدام شد/تسنیم
@kharmagaas
به لطف درایت و تدابیر دولت تدبیر و امید و در سایه نظارت قاطع قوه قضائیه و تصویب عادلانه قوانین توسط نمایندگان توانمند در خانه ملت تقسیم کار خوبی در کشور صورت گرفته است.
در این تقسیم کار بخشی عظیمی از بیکاران و کارگران و کارمندان روز خود را در صف گوشت و مرغ و شکر و پوشک و تخم مرغ و پودر رخت شویی و ...سپری می کنند و در مقابل عده قلیلی با دلالی توانسته اند در عرض یک سال ثروت خود را به چند برابر افزایش دهند. همین امروز همکاری می گفت که پونصد میلیون پول نقد اول سال خود را از طریق خرید و فروش سکه و دلار و خودرو به دومیلیارد تومان افزایش داده است و همکار دیگری می گفت برای تامین هزینه های خرید جهازیه دخترش ماشینش را فروخته است....
@kharmagaas
در این تقسیم کار بخشی عظیمی از بیکاران و کارگران و کارمندان روز خود را در صف گوشت و مرغ و شکر و پوشک و تخم مرغ و پودر رخت شویی و ...سپری می کنند و در مقابل عده قلیلی با دلالی توانسته اند در عرض یک سال ثروت خود را به چند برابر افزایش دهند. همین امروز همکاری می گفت که پونصد میلیون پول نقد اول سال خود را از طریق خرید و فروش سکه و دلار و خودرو به دومیلیارد تومان افزایش داده است و همکار دیگری می گفت برای تامین هزینه های خرید جهازیه دخترش ماشینش را فروخته است....
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روبان سفید_ میشائیل هانکه
روبان سفید به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و به نوعی روایتگر غروب جهان است. داستان فیلم در دهکده ای کوچک در آلمان قبل از آغاز جنگ جهانی اول اتفاق می افتد.
در روبان سفید خبری از خدا، معنویت ، عشق و انسانیت نیست و تک تک سوژه های فیلم اعم از ارباب و خان و پزشک و رعیت وکودک و کشیش و..گناهکارند و مهر نکبت بر پیشانی شان خورده است.
هانکه در این فیلم چگونگی به یغما رفتن معصومیت نسلی را به نمایش می گذارد که قرار است بار تمام عقده ها و سر خوردگی های (پدرانشان) را به دوش بکشند.
شیوه پرورش غیر انسانی و خشن کودکان از آنها موجوداتی نفرت انگیز ، عقده ای و تک بعدی ساخته است که در همان کودکی به هیولاهایی آزارگر و ضد اجتماعی بدل شده اند.
روبان سفید روایتگر آن نگاه فلسفی است که معتقد است: چیزی به نام "ذات" وجود ندارد و هر سوژه ای محصول جامعه و گفتمان حاکم بر آن جامعه است.
این فیلم نمایش چگونگی پرورش نسلی است که در کمتر از دو دهه بعد در خدمت مخوف ترین و وحشیانه ترین ایدئولوژی قرن بیستم (فاشیسم) قرار گرفت.
روبان سفید فیلمی است که جامعه امروز ما باید با دقت بیشتری به تماشایش بنشیند.
@kharmagaas
روبان سفید به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و به نوعی روایتگر غروب جهان است. داستان فیلم در دهکده ای کوچک در آلمان قبل از آغاز جنگ جهانی اول اتفاق می افتد.
در روبان سفید خبری از خدا، معنویت ، عشق و انسانیت نیست و تک تک سوژه های فیلم اعم از ارباب و خان و پزشک و رعیت وکودک و کشیش و..گناهکارند و مهر نکبت بر پیشانی شان خورده است.
هانکه در این فیلم چگونگی به یغما رفتن معصومیت نسلی را به نمایش می گذارد که قرار است بار تمام عقده ها و سر خوردگی های (پدرانشان) را به دوش بکشند.
شیوه پرورش غیر انسانی و خشن کودکان از آنها موجوداتی نفرت انگیز ، عقده ای و تک بعدی ساخته است که در همان کودکی به هیولاهایی آزارگر و ضد اجتماعی بدل شده اند.
روبان سفید روایتگر آن نگاه فلسفی است که معتقد است: چیزی به نام "ذات" وجود ندارد و هر سوژه ای محصول جامعه و گفتمان حاکم بر آن جامعه است.
این فیلم نمایش چگونگی پرورش نسلی است که در کمتر از دو دهه بعد در خدمت مخوف ترین و وحشیانه ترین ایدئولوژی قرن بیستم (فاشیسم) قرار گرفت.
روبان سفید فیلمی است که جامعه امروز ما باید با دقت بیشتری به تماشایش بنشیند.
@kharmagaas
وضعیت بیسوادی در ایران ( بر اساس جنسیت، رده سنی، محل سکونت) و تغییر نرخ بیسوادی در ایران طی ۶۰ سال اخیر
@kharmagaas
@kharmagaas
چهار کشور اروپایی ضامن برجام در دیدارهایی با نمایندگان ایران سه شرط را برای ادامه همکاری با ایران مطرح کردهاند:
1⃣ اول آنکه باید "خطر قوای نظامی تشکیل شده توسط ایران" را که به ادعای در کشورهای خود رقابت کرده و بسیاری از شهروندان عرب را در لبنان، سوریه، عراق و یمن تهدید میکنند، به رسمیت بشناسد.
2⃣ شرط دوم در خصوص برنامه ملی ایران برای تولید موشکهای بالستیک و توسعه، تولید و به کارگیری این موشکها در کشورهایی که ایران در آنها نیروهای نظامی دارد است و این چهار کشور مذاکره با ایران را منوط به پایان یافتن این سیاست ایران دانستند.
3⃣ شرط سوم نیز موضع ایران در قبال اسرائیل و "دست کشیدن ایران از تهدیدات خود" برای "موجودیت و امنیت" این کشور است./اقتصادنیوز
@kharmagaas
1⃣ اول آنکه باید "خطر قوای نظامی تشکیل شده توسط ایران" را که به ادعای در کشورهای خود رقابت کرده و بسیاری از شهروندان عرب را در لبنان، سوریه، عراق و یمن تهدید میکنند، به رسمیت بشناسد.
2⃣ شرط دوم در خصوص برنامه ملی ایران برای تولید موشکهای بالستیک و توسعه، تولید و به کارگیری این موشکها در کشورهایی که ایران در آنها نیروهای نظامی دارد است و این چهار کشور مذاکره با ایران را منوط به پایان یافتن این سیاست ایران دانستند.
3⃣ شرط سوم نیز موضع ایران در قبال اسرائیل و "دست کشیدن ایران از تهدیدات خود" برای "موجودیت و امنیت" این کشور است./اقتصادنیوز
@kharmagaas
لیست تمام ستارهها و تیمهایی که از هدایتی، کمک مالی دریافت کردهاند؛ این تنها لیست پاداشها و «شیتیل»هاست و جدا از ارقامی که هدایتی در فرم اسپانسرینگ در فوتبال هزینه کرده. آیا قوه قضاییه میتواند این پولها را که در اصل برای صندوق ذخیره فرهنگیان بانک سرمایه است، پس بگیرد؟
بیرانوند: ۵۰۰ میلیون در قضیه انتقال بیرانوند
برانکو: ۷۸ میلیون مالیات تیم ملی
درخشان: ۳۰۰ میلیون تسویه قرارداد
امیری: ۷۰۰ میلیون،انتقال به پرسپولیس
سیدجلال حسینی: ۷۰۰ میلیون انتقال به پرسپولیس
درودگر: ۸ میلیون کمک به ملوان
طاهری: ۴۰۰ سکه پاداش قهرمانی
ترکاشوند: ۲۰۰ هزار یورو
توفیقی: ۸۰۰ میلیون خرید کاوه رضایی
مسوولان تیم ملی: ۹۰۰ میلیون پاداش جام ملت ها ۲۰۱۵
کی روش: ۴۰۰ هزاردلار قرارداد با فدراسیون
فدراسیون: ۴۰۰ هزار دلار قرارداد آدیداس
طارمی: ۱ میلیارد ۲۰۰، بازگشت از ترکیه
رضاییان: ۴۰۰ میلیون بازگشت از ترکیه
باشگاه سپیدرود: ۱ میلیارد
ناصرحجازی: ۴۰ میلیون خرج بیماری
پورحیدری: ۵۰ میلیون هزینه درمان
خلعتبری: ۱ میلیارد ۴۰۰ بابت بازگشت از عجمان / مهدیامیرپور.
@kharmagaas
بیرانوند: ۵۰۰ میلیون در قضیه انتقال بیرانوند
برانکو: ۷۸ میلیون مالیات تیم ملی
درخشان: ۳۰۰ میلیون تسویه قرارداد
امیری: ۷۰۰ میلیون،انتقال به پرسپولیس
سیدجلال حسینی: ۷۰۰ میلیون انتقال به پرسپولیس
درودگر: ۸ میلیون کمک به ملوان
طاهری: ۴۰۰ سکه پاداش قهرمانی
ترکاشوند: ۲۰۰ هزار یورو
توفیقی: ۸۰۰ میلیون خرید کاوه رضایی
مسوولان تیم ملی: ۹۰۰ میلیون پاداش جام ملت ها ۲۰۱۵
کی روش: ۴۰۰ هزاردلار قرارداد با فدراسیون
فدراسیون: ۴۰۰ هزار دلار قرارداد آدیداس
طارمی: ۱ میلیارد ۲۰۰، بازگشت از ترکیه
رضاییان: ۴۰۰ میلیون بازگشت از ترکیه
باشگاه سپیدرود: ۱ میلیارد
ناصرحجازی: ۴۰ میلیون خرج بیماری
پورحیدری: ۵۰ میلیون هزینه درمان
خلعتبری: ۱ میلیارد ۴۰۰ بابت بازگشت از عجمان / مهدیامیرپور.
@kharmagaas
آخرین روزهای اسفند است
از سر شاخ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه ،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار
@kharmagaas
شفیعی کدکنی
از سر شاخ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه ،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار
@kharmagaas
شفیعی کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روما_آلفونسو کوارون
کارگردان این فیلم را با الهام گرفتن از دوران کودکی خود ساختهاست. داستان فیلم در اوایل دهه ۷۰ میلادی و در منطقه ای از مکزیکو سیتی تحت عنوان "کلونیا رما" که به صورت مختصر رما نامیده میشود؛ رخ میدهد. کوراون زندگی دو زن یکی از طبقه پایین اجتماعی و دیگری از طبقه متوسط به بالا را تصویر می کند، زنان در این فیلم هر یک به گونه ای قربانی جامعه و ساختارهای مرد سالار آن هستند...
در این فیلم جایگاه "فرزند" و " پدر" به گونه متفاوتی به نمایش گذاشته می شود. در روما تمام بار زندگی، زایش، نگهداری و مراقبت بر با تمام مسئولیت هایشان بر دوش زنان قرار می گیرد و خشونت و بی رحمی و عدم مسئولیت پذیری بخشی از جایگاه طبیعی و پذیرفته شده مردان است.
فیلم روما اثری لطیف محسوب می شود و با ایجاد موقعیت های جذاب و تامل برانگیز تماشاگر را به خوبی با خود همراه می کند.
@kharmagaas
کارگردان این فیلم را با الهام گرفتن از دوران کودکی خود ساختهاست. داستان فیلم در اوایل دهه ۷۰ میلادی و در منطقه ای از مکزیکو سیتی تحت عنوان "کلونیا رما" که به صورت مختصر رما نامیده میشود؛ رخ میدهد. کوراون زندگی دو زن یکی از طبقه پایین اجتماعی و دیگری از طبقه متوسط به بالا را تصویر می کند، زنان در این فیلم هر یک به گونه ای قربانی جامعه و ساختارهای مرد سالار آن هستند...
در این فیلم جایگاه "فرزند" و " پدر" به گونه متفاوتی به نمایش گذاشته می شود. در روما تمام بار زندگی، زایش، نگهداری و مراقبت بر با تمام مسئولیت هایشان بر دوش زنان قرار می گیرد و خشونت و بی رحمی و عدم مسئولیت پذیری بخشی از جایگاه طبیعی و پذیرفته شده مردان است.
فیلم روما اثری لطیف محسوب می شود و با ایجاد موقعیت های جذاب و تامل برانگیز تماشاگر را به خوبی با خود همراه می کند.
@kharmagaas
حسنزاده رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال:
" باید کالبد شکافی شود چرا این شهرستانی های تازه به تهران اومده [یحتمل ووریا غفوری و امثال ایشان] که در مورد همه چیز و زمین و زمان [یحتمل غیر ورزشی بودن وزیر و فساد فدراسیون و گرانی و..] حرف می زنند."
پ.ن:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بد بویی
گفت از عیب خویش بی خبری.
زان ره عیب خلق میجویی
پروین اعتصامی
حال یکی باید به این بنده خدا و امثال ایشان بگوید اگر یک عده شهرستانی تازه تهران آمده باید کالبد شکافی شود که چرا این سخنان را می گویند، خود ایشان باید روزی چندین بار شرحه شرحه شود که چرا اصلا در چنین جایگاهی قرار گرفته است...
@kharmagaas
" باید کالبد شکافی شود چرا این شهرستانی های تازه به تهران اومده [یحتمل ووریا غفوری و امثال ایشان] که در مورد همه چیز و زمین و زمان [یحتمل غیر ورزشی بودن وزیر و فساد فدراسیون و گرانی و..] حرف می زنند."
پ.ن:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بد بویی
گفت از عیب خویش بی خبری.
زان ره عیب خلق میجویی
پروین اعتصامی
حال یکی باید به این بنده خدا و امثال ایشان بگوید اگر یک عده شهرستانی تازه تهران آمده باید کالبد شکافی شود که چرا این سخنان را می گویند، خود ایشان باید روزی چندین بار شرحه شرحه شود که چرا اصلا در چنین جایگاهی قرار گرفته است...
@kharmagaas
فرهاد قنبری:
کاسب یا سیاستمدار!
⏺ آقای نوبخت فرمودند که نامه ایشان در باب افزایش حقوق کارمندان دولت به هیئت رئیسه مجلس قرار بود محرمانه باشد و از اینکه رسانه ها به آن دسترسی پیدا کرده اند تعجب کرده است.
در تعریف و نگاه آقای نوبخت سیاست و سیاست ورزی یک امر خصوصی و معدود به برخی افراد متنفذ است که باید از چشم مردم دور نگه داشته شود. در این نگاه وظیفه مردم صرفا حمایت و تایید حاکمان است و کسی نباید از تصمیمات پشت پرده آنها با خبر شود. آقای نوبخت و امثال ایشان در کنشگری و کردار سیاسی شان، کاملا بر خلاف تعریف سیاست عمل می کنند و تا آنجا که می توانند تصمیماتشان را از مردم و شهروندان خود پنهان می کنند و آنچه انجام می دهند خیمه شب بازی، دروغین و گول زننده برای فریب توده هاست...
⏺ در نامه خصوصی و محرمانه آقای نوبخت اشاره شده است که دولت مصوبه مجلس در مورد افزایش مساوی حقوق برای همه کارمندان را اجرا نخواهد کرد و همان طرح پیشنهادی دولت به میزان بیست درصد طرحی دقیق و کارشناسی شده است.
در اینجا سوالی که در اذهان ایجاد شود این است که شاید دولت به دلیل تحریم ها از چنین میزان بودجه ای برای افزایش حقوق کارکنان خود برخوردار نیست و توانایی پرداخت آن را ندارد اما اقای نوبخت فرمودند در افزایش بیست درصدی به ازای هر کارمند افزایشی حدود ششصد و پنجاه هزار تومان در نظر گرفته شده است که به مراتب مبلغی بیشتر از طرح پیشنهادی مجلس است و همین سخن نشان می دهد دلیل مخالفت ایشان چیزی به غیر از کسر بودجه دولت است.
⏺ ریشه مخالفت آقای نوبخت و همکاران ایشان را باید در نوع نگاه این افراد به انسانها و جامعه دنبال کرد. در نگاه و عقیده آقای نوبخت و همفکران ایشان ارزش و کرامت انسان ها نه در خود انسان بودن آنها بلکه در جایگاه شغلی و تخصصی است که در اختیار دارند.
در این نگاه افزایش حقوق چهارصد هزار تومانی برای فلان مدیر کل یا وزیر و عضو هیات علمی فلان دانشگاه رقمی بسیار ناچیز و توهین آمیز است.
به عنوان مثال برای آقای سعیدی کیا مدیر بنیاد مستضعفان با حقوق بیست میلیون تومانی (به اذعان خودشان) افزایش چهارصد هزار تومانی مبلغی بسیار ناچیز محسوب می شود، حال آنکه در افزایش بیست درصدی چیزی حدود چهار میلیون تومان به حقوق ایشان افزوده خواهد شد. در مقابل معلم کم سابقه کلاس اول ابتدایی (با چهل دانش آموز) با حقوق یک میلیون و سیصد هزار تومانی با افزایش بیست درصدی چیزی حدود دویست و شصت هزار تومان افزایش حقوق خواهد داشت.
در نگاه دولت تفاوت ذاتی میان فلان وزیر یا مدیری مانند اقای سعیدی کیا یا هیات علمی فلان دانشگاه با جوان گمنامی که به تازه گی در اداره ای دولتی مشغول به کار شده است وجود دارد..
در نوع نگاه آقای نوبخت و امثال ایشان، جامعه با جنگل که در آن اقویا در جایگاه بالاتری قرار می گیرند اشتباه گرفته شده است.
@kharmagaas
کاسب یا سیاستمدار!
⏺ آقای نوبخت فرمودند که نامه ایشان در باب افزایش حقوق کارمندان دولت به هیئت رئیسه مجلس قرار بود محرمانه باشد و از اینکه رسانه ها به آن دسترسی پیدا کرده اند تعجب کرده است.
در تعریف و نگاه آقای نوبخت سیاست و سیاست ورزی یک امر خصوصی و معدود به برخی افراد متنفذ است که باید از چشم مردم دور نگه داشته شود. در این نگاه وظیفه مردم صرفا حمایت و تایید حاکمان است و کسی نباید از تصمیمات پشت پرده آنها با خبر شود. آقای نوبخت و امثال ایشان در کنشگری و کردار سیاسی شان، کاملا بر خلاف تعریف سیاست عمل می کنند و تا آنجا که می توانند تصمیماتشان را از مردم و شهروندان خود پنهان می کنند و آنچه انجام می دهند خیمه شب بازی، دروغین و گول زننده برای فریب توده هاست...
⏺ در نامه خصوصی و محرمانه آقای نوبخت اشاره شده است که دولت مصوبه مجلس در مورد افزایش مساوی حقوق برای همه کارمندان را اجرا نخواهد کرد و همان طرح پیشنهادی دولت به میزان بیست درصد طرحی دقیق و کارشناسی شده است.
در اینجا سوالی که در اذهان ایجاد شود این است که شاید دولت به دلیل تحریم ها از چنین میزان بودجه ای برای افزایش حقوق کارکنان خود برخوردار نیست و توانایی پرداخت آن را ندارد اما اقای نوبخت فرمودند در افزایش بیست درصدی به ازای هر کارمند افزایشی حدود ششصد و پنجاه هزار تومان در نظر گرفته شده است که به مراتب مبلغی بیشتر از طرح پیشنهادی مجلس است و همین سخن نشان می دهد دلیل مخالفت ایشان چیزی به غیر از کسر بودجه دولت است.
⏺ ریشه مخالفت آقای نوبخت و همکاران ایشان را باید در نوع نگاه این افراد به انسانها و جامعه دنبال کرد. در نگاه و عقیده آقای نوبخت و همفکران ایشان ارزش و کرامت انسان ها نه در خود انسان بودن آنها بلکه در جایگاه شغلی و تخصصی است که در اختیار دارند.
در این نگاه افزایش حقوق چهارصد هزار تومانی برای فلان مدیر کل یا وزیر و عضو هیات علمی فلان دانشگاه رقمی بسیار ناچیز و توهین آمیز است.
به عنوان مثال برای آقای سعیدی کیا مدیر بنیاد مستضعفان با حقوق بیست میلیون تومانی (به اذعان خودشان) افزایش چهارصد هزار تومانی مبلغی بسیار ناچیز محسوب می شود، حال آنکه در افزایش بیست درصدی چیزی حدود چهار میلیون تومان به حقوق ایشان افزوده خواهد شد. در مقابل معلم کم سابقه کلاس اول ابتدایی (با چهل دانش آموز) با حقوق یک میلیون و سیصد هزار تومانی با افزایش بیست درصدی چیزی حدود دویست و شصت هزار تومان افزایش حقوق خواهد داشت.
در نگاه دولت تفاوت ذاتی میان فلان وزیر یا مدیری مانند اقای سعیدی کیا یا هیات علمی فلان دانشگاه با جوان گمنامی که به تازه گی در اداره ای دولتی مشغول به کار شده است وجود دارد..
در نوع نگاه آقای نوبخت و امثال ایشان، جامعه با جنگل که در آن اقویا در جایگاه بالاتری قرار می گیرند اشتباه گرفته شده است.
@kharmagaas
دکتر شفیعی کدکنی بر مزار مصدق:
اینجا کسی آرمیدهست
که در همه عمر،
قلبش،
با مهرِ ایران تپیدهست.
ای رهگذارِ شتابان!
آن کس که در زیرِ پایت
خوابیده در زیرِ این سنگ
بیداریِ زندگی را
در جانِ مشرق دمیدهست.
بیاعتنا مگذر این سان
اینجا کسی آرمیدهست.
@kharmagaas
نوزدهم تیر ۱۳۸۳
احمدآباد
اینجا کسی آرمیدهست
که در همه عمر،
قلبش،
با مهرِ ایران تپیدهست.
ای رهگذارِ شتابان!
آن کس که در زیرِ پایت
خوابیده در زیرِ این سنگ
بیداریِ زندگی را
در جانِ مشرق دمیدهست.
بیاعتنا مگذر این سان
اینجا کسی آرمیدهست.
@kharmagaas
نوزدهم تیر ۱۳۸۳
احمدآباد
مصدق در شهریور۴۴ در جواب نامه ای که دختر دائی اش برای تسلیت گویی مرگ زهرا، همسر دکتر مصدق به او فرستاده بود، نوشت:
"بسیار از این مصیبت رنج میکشم. چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد میآمد مرا تسلی میداد در من تاثیر بسیار میکرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من ماندهام و او رفته است و چارهای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زودتر ببرد و از این زندگی رقتبار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام… گاه میشود که در روز چند کلمه هم صحبت نمیکنم… این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیدهای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمیشوند"
@kharmagaas
"بسیار از این مصیبت رنج میکشم. چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد میآمد مرا تسلی میداد در من تاثیر بسیار میکرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من ماندهام و او رفته است و چارهای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زودتر ببرد و از این زندگی رقتبار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام… گاه میشود که در روز چند کلمه هم صحبت نمیکنم… این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیدهای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمیشوند"
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تیزر آلبوم «آرش کمانگیر»
این اثر به خوانندگی شهرام ناظری منتشر و روانه بازار موسیقی گردیده است.
آلبوم موسیقی «آرش کمانگیر» بر اساس منظومه آرش کمانگیر، نوشته شاعر معاصر سیاوش کسرایی تولید شده و آهنگسازی آن به عهده پژمان طاهری بوده و قطبالدین صادقی مدرس، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر اشعار آن را دکلمه کرده است
«آرش کمانگیر» هفت قطعه به نامهای «شب»، «قصه»، «امید»، «آهنگ دگر»، «بدرود»، «آرش» و «سوگ» را شامل میشود.
@kharmagaas
این اثر به خوانندگی شهرام ناظری منتشر و روانه بازار موسیقی گردیده است.
آلبوم موسیقی «آرش کمانگیر» بر اساس منظومه آرش کمانگیر، نوشته شاعر معاصر سیاوش کسرایی تولید شده و آهنگسازی آن به عهده پژمان طاهری بوده و قطبالدین صادقی مدرس، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر اشعار آن را دکلمه کرده است
«آرش کمانگیر» هفت قطعه به نامهای «شب»، «قصه»، «امید»، «آهنگ دگر»، «بدرود»، «آرش» و «سوگ» را شامل میشود.
@kharmagaas
arash-siavashkasrayi.Mp3
<unknown>
منظومه "آرش کمانگیر" سیاوش کسرایی با صدای خود شاعر
@kharmagaas
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دین بدون معنویت
وقتی از معنویت زدایی از دین سخن می گوییم چنین تصویری منطورمان است.
دین بدون معنویت یعنی همین تصویر، یعنی چشم در دوربین دوختن و قیام عاشورا را به ابزار شهرت و کاسبی بدل نمودن....
@kharmagaas
وقتی از معنویت زدایی از دین سخن می گوییم چنین تصویری منطورمان است.
دین بدون معنویت یعنی همین تصویر، یعنی چشم در دوربین دوختن و قیام عاشورا را به ابزار شهرت و کاسبی بدل نمودن....
@kharmagaas
مجسمه بوعلی سینا در ترکیه که در زیر آن عبارت " حکیم بزرگ ترک" نوشته شده است.
@kharmagaas
@kharmagaas
اعضای حزب کمونیست روسیه در مراسم شصت و ششمین سالگرد درگذشت "جوزف استالین" رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی در حال عزیمت به سمت مقبره او در میدان سرخ مسکو..
@kharmagaas
@kharmagaas
واکنش بطحائی به اعتراضات معلمان:
"در معدودی از مدارس اعتراضات همکاران وجود داشته است که این نوع و روش اعتراض حتی در یک مدرسه از کشور هم اگر انجام شود اقدامی ضد تربیتی است و گلایه و ناراحتیام نه از اعتراض همکارانم بلکه از روش طرح اعتراض است چرا که بدآموزی برای دانش آموزان دارد که معلم در دفتر مدرسه بنشیند و در کلاس درس حضور پیدا نکند و با این کار در حقیقت ضد عدالت رفتار کردهایم"
امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش: "عکسهای تحصن معلمان احتمالا شیطنت برخی است"
پ.ن : افلاطون در تعریف عدالت می گوید "عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خودش"
آقای وزیر در این تعریف نه اعتراض معلمان بلکه قرار گرفتن شما در چنین جایگاهی نماد بارز بی عدالتی است.
*تصویر مربوط به امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش است.
@kharmagaas
"در معدودی از مدارس اعتراضات همکاران وجود داشته است که این نوع و روش اعتراض حتی در یک مدرسه از کشور هم اگر انجام شود اقدامی ضد تربیتی است و گلایه و ناراحتیام نه از اعتراض همکارانم بلکه از روش طرح اعتراض است چرا که بدآموزی برای دانش آموزان دارد که معلم در دفتر مدرسه بنشیند و در کلاس درس حضور پیدا نکند و با این کار در حقیقت ضد عدالت رفتار کردهایم"
امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش: "عکسهای تحصن معلمان احتمالا شیطنت برخی است"
پ.ن : افلاطون در تعریف عدالت می گوید "عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خودش"
آقای وزیر در این تعریف نه اعتراض معلمان بلکه قرار گرفتن شما در چنین جایگاهی نماد بارز بی عدالتی است.
*تصویر مربوط به امیر نعمت الهی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش است.
@kharmagaas
فرهاد قنبری:
به بهانه روز جهانی زن
خشونت علیه زنان قدمتی به طول تاریخ دارد و در سنت ها و فرهنگ های مختلف رگه های زن ستیزی و رفتارهای غیر انسانی در قبال زنان به وفور یافت می شود.
از زنده به گور کردن دختران در برخی قبایل در شبیه جزیره حجاز تا ختنه کردن کردن دختران که هنوز در بخش هایی از خاورمیانه رایج است، فقط بخش های کوچک و شناخته شده ای از تاریخ پر از رنجی است که مردان جوامع مختلف در حق زنان اعمال داشته اند.
یکی از این سنت های خشن و وحشیانه بستن پاهای دختران در چین به ویژه در خانواده های سلطنتی این کشور بوده است.
فرایند بستن پاهای دختران بین سنین سه تا یازده سالگی آغاز می شد. ابتدا پای کودک با آب داغ شسته و ماساژ داده می شد، بعد تمامی انگشت ها به جز انگشت شصت شکسته شده به سمت داخل پا برگردانده و فشرده می شدند؛ سپس پا را در همین حالت با نوارهای پارچه یی محکم می بستند. این عمل موجب جلوگیری از رشد پا بیش از 10 سانتیمتر می شد. سپس انگشت های شصت را در راستای پا کشیده می شکستند. بانداژ پارچه یی از انگشتان تا قوزک پا محکم پیچیده می شد تا انگشتان را در جای خود نگه دارد.
رسم بستن پاها از دورهٔ سلسلهٔ سانگ، بین سالهای ۹۷۶–۹۶۰ قبل از میلاد آغاز شده و تا حدود صد سال پیش ادامه داشته است.
هدف از بستن پاها، متمایز کردن زنان طبقه بالای جامعه از زنان عادی و همینطور جلوگیری از «انحراف» زنان بود. بستن پاها کنترل زنان را آسان تر میکرد زیرا درد ناشی از آن چنان شدید بود که حتی طی کردن مسافتهای کوتاه را بدون یاری دیگران ناممکن میساخت. دربین طبقات بالای جامعه چین، اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود، احتمال یافتن همسری مناسب برای او بسیار ضعیف بود. رسم بستن پاها ادامه پیدا کرد تا زمانی که سلسله مانچو در سال ۱۹۱۱ سرنگون شد.
هنوز با گذشت بیش از یکصد سال از ممنوعیت این سنت آخرین نسل از دخترانی که پاهایشان کوچک شده است در روستای "شاندونگ" زندگی می کنند. "جو فارل" عکاس آزاد که به این روستا سفر کرده 50 پیرزن که قربانی این رسم دردناک شده اند را دیده و از آنها عکاسی کرده است.
@kharmagaas
به بهانه روز جهانی زن
خشونت علیه زنان قدمتی به طول تاریخ دارد و در سنت ها و فرهنگ های مختلف رگه های زن ستیزی و رفتارهای غیر انسانی در قبال زنان به وفور یافت می شود.
از زنده به گور کردن دختران در برخی قبایل در شبیه جزیره حجاز تا ختنه کردن کردن دختران که هنوز در بخش هایی از خاورمیانه رایج است، فقط بخش های کوچک و شناخته شده ای از تاریخ پر از رنجی است که مردان جوامع مختلف در حق زنان اعمال داشته اند.
یکی از این سنت های خشن و وحشیانه بستن پاهای دختران در چین به ویژه در خانواده های سلطنتی این کشور بوده است.
فرایند بستن پاهای دختران بین سنین سه تا یازده سالگی آغاز می شد. ابتدا پای کودک با آب داغ شسته و ماساژ داده می شد، بعد تمامی انگشت ها به جز انگشت شصت شکسته شده به سمت داخل پا برگردانده و فشرده می شدند؛ سپس پا را در همین حالت با نوارهای پارچه یی محکم می بستند. این عمل موجب جلوگیری از رشد پا بیش از 10 سانتیمتر می شد. سپس انگشت های شصت را در راستای پا کشیده می شکستند. بانداژ پارچه یی از انگشتان تا قوزک پا محکم پیچیده می شد تا انگشتان را در جای خود نگه دارد.
رسم بستن پاها از دورهٔ سلسلهٔ سانگ، بین سالهای ۹۷۶–۹۶۰ قبل از میلاد آغاز شده و تا حدود صد سال پیش ادامه داشته است.
هدف از بستن پاها، متمایز کردن زنان طبقه بالای جامعه از زنان عادی و همینطور جلوگیری از «انحراف» زنان بود. بستن پاها کنترل زنان را آسان تر میکرد زیرا درد ناشی از آن چنان شدید بود که حتی طی کردن مسافتهای کوتاه را بدون یاری دیگران ناممکن میساخت. دربین طبقات بالای جامعه چین، اگر دختری فاقد پاهای کوچک بود، احتمال یافتن همسری مناسب برای او بسیار ضعیف بود. رسم بستن پاها ادامه پیدا کرد تا زمانی که سلسله مانچو در سال ۱۹۱۱ سرنگون شد.
هنوز با گذشت بیش از یکصد سال از ممنوعیت این سنت آخرین نسل از دخترانی که پاهایشان کوچک شده است در روستای "شاندونگ" زندگی می کنند. "جو فارل" عکاس آزاد که به این روستا سفر کرده 50 پیرزن که قربانی این رسم دردناک شده اند را دیده و از آنها عکاسی کرده است.
@kharmagaas
هشدار: عکس ها به شدت آزار دهنده هستند.
عکس پاهای برخی زنان در روستای "شاندونگ" چین که توسط "جو فارل" عکاسی شده ه است.
@kharmagaas
عکس پاهای برخی زنان در روستای "شاندونگ" چین که توسط "جو فارل" عکاسی شده ه است.
@kharmagaas