«من که خودم از کشوری سابقاً کمونیستی [کرواسی] میآیم، تا مدتها، خیلی ساده پدیده توالتهای بدبو و مهوع و مخروبه را که در سراسر جهان کمونیستی گسترده بودند، به روشنترین شکل توضیح میدادم. علت پایهای، ناکارآمدی و اختلال خود نظام کمونیستی بود و به خطا رفتنش در تشخیص تأمین نیازهای اولیه مردم، از شیر گرفته تا دستمال توالت. علت دوم هم در دسته «کمونیسم چه بر سر ما آورد» قرار میگرفت و مربوط میشد به تفکر مالکیت جمعی. چون همه چیز ملک جمعی بود و هیچکس به واقع مسئول شناخته نمیشد. هیچکس بالای سر چیزی نایستاده بود و هیچکس اعتنایی به این اموال متعلق به همه نداشت. هر فردی از مسئولیت بری بود. چون این مسئولیت را به یک درجه بالاتر نسبت میداد؛ به مسئولیت یک نهاد کسی آن بالاها باید تصمیمی میگرفت تا زنجیر سیفونی در یک توالت عمومی تعمیر شود؛ و آیا یک زن نظافتچی باید اخراج میشد چون زمین را جارو نمیکرد؟ البته که نه!! علت سوم، دستمزدهای ناچیز بود و خوی رفتاری که با خود میآورد: وقتی اینقدر کم به من پول میدهند، من هم کمترین حد ممکن کار میکنم.»
@kharmagaas
کافه اروپا _ اسلاونکا دراکویچ
@kharmagaas
کافه اروپا _ اسلاونکا دراکویچ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برخورد غیرانسانی پلیس اسپانیا با مهاجرین غیرقانونی.
در این حمله دهها نفر از مهاجرین آفریقایی تبار جان خود را از دست داده اند.
پ.ن: از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان روزانه هزاران تابعه این کشور به صورت غیرقانونی وارد ایران شده اند. بدون شک اگر مرزبانی ایران یک دهم چنین برخوردی را انجام می داد از داخل و خارج تا سازمان ملل و کشورهای مختلف اروپایی شدیدترین محکومیتها را روانه ایران می کردند اما چون عامل یک کشور اروپایی است این برخورد هم امری بدیهی انگاشته می شود..
@kharmagaas
در این حمله دهها نفر از مهاجرین آفریقایی تبار جان خود را از دست داده اند.
پ.ن: از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان روزانه هزاران تابعه این کشور به صورت غیرقانونی وارد ایران شده اند. بدون شک اگر مرزبانی ایران یک دهم چنین برخوردی را انجام می داد از داخل و خارج تا سازمان ملل و کشورهای مختلف اروپایی شدیدترین محکومیتها را روانه ایران می کردند اما چون عامل یک کشور اروپایی است این برخورد هم امری بدیهی انگاشته می شود..
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قالیباف:
«بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابی. بعضیها را نگاه میکنیم، هر چه نگاه میاندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است.
هر کسی هم که یک دیکتهای نوشته، ممکن است غلطی هم نوشته، ایراد میگیرد که «آقا چرا یک غلط داری؟». خب، تو که هیچ غلطی نکردهای و عمر خودت را تباه کردهای! حداقل تو حق نداری به اسم انقلاب حرف بزنی»
پ.ن: آنچه قابل پیش بینی بود در حال وقوع است و پس از حذف اصلاح طلبان و معتدلین، جناح محافظه کار که پس از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تمام پست های مهم مدیریتی کشور را هم در اختیار گرفته بود، حالا دچار گسست معنادار گفتمانی و جدال لفظی شده است. در این میان جناح تکنوکرات این جریان سیاسی به رهبری قالیباف که نگاه عملگرایانه تری به مسائل دارد در مقابل جناح ایدئولوژیکتر این جریان که خواهان تقابل کامل با غرب بوده و مخالف مذاکرات هسته ای است [به رهبری جبهه پایداری و جلیلی] قرار خواهد گرفت و وزن این دو جریان نتیجه انتخاب آینده و بسیاری از مسائل پیش رو را روشن خواهد کرد.
@kharmagaas
«بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابی. بعضیها را نگاه میکنیم، هر چه نگاه میاندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است.
هر کسی هم که یک دیکتهای نوشته، ممکن است غلطی هم نوشته، ایراد میگیرد که «آقا چرا یک غلط داری؟». خب، تو که هیچ غلطی نکردهای و عمر خودت را تباه کردهای! حداقل تو حق نداری به اسم انقلاب حرف بزنی»
پ.ن: آنچه قابل پیش بینی بود در حال وقوع است و پس از حذف اصلاح طلبان و معتدلین، جناح محافظه کار که پس از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تمام پست های مهم مدیریتی کشور را هم در اختیار گرفته بود، حالا دچار گسست معنادار گفتمانی و جدال لفظی شده است. در این میان جناح تکنوکرات این جریان سیاسی به رهبری قالیباف که نگاه عملگرایانه تری به مسائل دارد در مقابل جناح ایدئولوژیکتر این جریان که خواهان تقابل کامل با غرب بوده و مخالف مذاکرات هسته ای است [به رهبری جبهه پایداری و جلیلی] قرار خواهد گرفت و وزن این دو جریان نتیجه انتخاب آینده و بسیاری از مسائل پیش رو را روشن خواهد کرد.
@kharmagaas
«وطن بدون هر یک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ یک از ما بدون آن نمیتوانیم باشیم. وای بر کسی که جز این فکر میکند و دوچندان وای بر کسی که حقیقتا بدون آن زندگی میکند.
جهان وطنی حرف پوچی است، شخص بیوطن صفر است، پایینتر از صفر. خارج از چارچوب ملیت هیچ چیز وجود ندارد، نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی»
@kharmagaas
رودین _ ایوان تورگینف
جهان وطنی حرف پوچی است، شخص بیوطن صفر است، پایینتر از صفر. خارج از چارچوب ملیت هیچ چیز وجود ندارد، نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی»
@kharmagaas
رودین _ ایوان تورگینف
فرهاد قنبری
آزمون سخت دولت رئیسی
مدتی پیش ایران و غرب در آستانه احیای برجام قرار داشتند که حمله روسیه به اوکراین معادلات برجامی را بهم زد. در آن برهه روسیهِ تحتِ تحریمِ همه جانبهِ غرب هم به دنبال پاسخ به تحریمها و ایجاد بحران انرژی در اروپا بود و هم به دنبال به دست آوردن بازارهای پنهانی برای فروش نفت خویش بود و به همین دلایل احیای برجام و ورود نفت ایران به بازارهای جهانی را مخالف منافع خویش می دانست و طبیعا با احیای برجام موافق نبود. ایران هم به علت هم پیمانی و نزدیکی به روسیه [به ویژه در حوزه های امنیتی] تمایلی برای تقابل با روسیه نداشت و صلاح دید که در سکوت گفتگوهای برجام را در تعلیق قرار دهد. اما حالا و با سفر وزیرخارجه روسیه به ایران به نظر می رسد که این کشور دیگر مشکل چندانی با احیای برجام نداشته باشد.
دور جدید مذاکرات برجامی در قطر را باید در چنین چارچوبی تحلیل کرد. دور جدید مذاکرات به نظر آخرین دور مذاکرات برجامی بوده و پس از آن طرفین برای اعلام شکست مذاکرات یا رسیدن به توافق به جمع بندی نهایی خواهند رسید.
با توجه به این شرایط آقای رئیسی و تیم وزارت خارجه ایشان آزمون سختی پیش روی خواهند داشت. آقای رئیسی می داند که بخش بزرگی از حامیانش نگاه ستیزه جویانه ای به آمریکا دارند و منتقد شدید احیای برجام هستند. این طیف از محافظه کاران افراطی به احتمال بسیار طی روزهای پیش رو انتقادات خود به تیم مذاکره کننده و برجام را به نهایت اعلای خود خواهند رساند.
حال تیم سیاست خارجه آقای رئیسی باید میان به دست آوردن دل بخش تندروتر حامیان خویش و یا تقابل بیشتر با غرب و به احتمال بسیار تحمل فشارهای بیشتر اقتصادی یکی را انتخاب کند، انتخابی که به احتمال بسیار نقش پررنگی در کارنامه کاری و آینده سیاسی دولت ایشان داشته باشد.
@kharmagaas
آزمون سخت دولت رئیسی
مدتی پیش ایران و غرب در آستانه احیای برجام قرار داشتند که حمله روسیه به اوکراین معادلات برجامی را بهم زد. در آن برهه روسیهِ تحتِ تحریمِ همه جانبهِ غرب هم به دنبال پاسخ به تحریمها و ایجاد بحران انرژی در اروپا بود و هم به دنبال به دست آوردن بازارهای پنهانی برای فروش نفت خویش بود و به همین دلایل احیای برجام و ورود نفت ایران به بازارهای جهانی را مخالف منافع خویش می دانست و طبیعا با احیای برجام موافق نبود. ایران هم به علت هم پیمانی و نزدیکی به روسیه [به ویژه در حوزه های امنیتی] تمایلی برای تقابل با روسیه نداشت و صلاح دید که در سکوت گفتگوهای برجام را در تعلیق قرار دهد. اما حالا و با سفر وزیرخارجه روسیه به ایران به نظر می رسد که این کشور دیگر مشکل چندانی با احیای برجام نداشته باشد.
دور جدید مذاکرات برجامی در قطر را باید در چنین چارچوبی تحلیل کرد. دور جدید مذاکرات به نظر آخرین دور مذاکرات برجامی بوده و پس از آن طرفین برای اعلام شکست مذاکرات یا رسیدن به توافق به جمع بندی نهایی خواهند رسید.
با توجه به این شرایط آقای رئیسی و تیم وزارت خارجه ایشان آزمون سختی پیش روی خواهند داشت. آقای رئیسی می داند که بخش بزرگی از حامیانش نگاه ستیزه جویانه ای به آمریکا دارند و منتقد شدید احیای برجام هستند. این طیف از محافظه کاران افراطی به احتمال بسیار طی روزهای پیش رو انتقادات خود به تیم مذاکره کننده و برجام را به نهایت اعلای خود خواهند رساند.
حال تیم سیاست خارجه آقای رئیسی باید میان به دست آوردن دل بخش تندروتر حامیان خویش و یا تقابل بیشتر با غرب و به احتمال بسیار تحمل فشارهای بیشتر اقتصادی یکی را انتخاب کند، انتخابی که به احتمال بسیار نقش پررنگی در کارنامه کاری و آینده سیاسی دولت ایشان داشته باشد.
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرم _ اینگمار برگمان
غروب جهان
شرم روایت غروب جهانست، جهانی که آفتاب از آن رخت بربسته و سیاهی و نفرت سایه شوم خود را بر همه چیز و همه کَس درافکنده است.
شرم روایت رابطه پر تنش زوجی است که برای فرار از مصیبت جنگ به جزیره ای دور افتاده پنهاه آورده اند، اما آنها با فرار هم از فاجعه در امان نمی مانند.
کارکترهای شرم همه نفرت انگیزند هستند. برگمان در شرم قدرت نابودگر جنگ در تبدیل انسان به هیولا، عشق به نفرت، نوع دوستی به بی تفاوتی ، از هم گسیختگی به جای خانواده و سردی به جای گرمی روابط را به تصویر می کشد.
برگمان قدرت توحش آفرین جنگ را در چگونگی تبدیل سوژ های عاشق هنر و موسیقی به سوژه هایی بی اخلاق و فاقد روح انسانی را تصویر می کند.
شرم توصیفگر چگونگی جایگزینی تفنگ به جای موسیقی، خیانت و نفرت به جای عشق و دروغ و ریا به جای پاکی و صداقت است.
روایت شرم، روایت جهانی است که خدا از آن رخت بربسته و تاریکی مطلق زمین و آسمان را فراگرفته است.
در این فیلم هر گاه دوربین به سمت آسمان می چرخد جز لکه سیاه خوفناک چیزی در آسمان مشاهده نمی شود...
@kharmagaas
غروب جهان
شرم روایت غروب جهانست، جهانی که آفتاب از آن رخت بربسته و سیاهی و نفرت سایه شوم خود را بر همه چیز و همه کَس درافکنده است.
شرم روایت رابطه پر تنش زوجی است که برای فرار از مصیبت جنگ به جزیره ای دور افتاده پنهاه آورده اند، اما آنها با فرار هم از فاجعه در امان نمی مانند.
کارکترهای شرم همه نفرت انگیزند هستند. برگمان در شرم قدرت نابودگر جنگ در تبدیل انسان به هیولا، عشق به نفرت، نوع دوستی به بی تفاوتی ، از هم گسیختگی به جای خانواده و سردی به جای گرمی روابط را به تصویر می کشد.
برگمان قدرت توحش آفرین جنگ را در چگونگی تبدیل سوژ های عاشق هنر و موسیقی به سوژه هایی بی اخلاق و فاقد روح انسانی را تصویر می کند.
شرم توصیفگر چگونگی جایگزینی تفنگ به جای موسیقی، خیانت و نفرت به جای عشق و دروغ و ریا به جای پاکی و صداقت است.
روایت شرم، روایت جهانی است که خدا از آن رخت بربسته و تاریکی مطلق زمین و آسمان را فراگرفته است.
در این فیلم هر گاه دوربین به سمت آسمان می چرخد جز لکه سیاه خوفناک چیزی در آسمان مشاهده نمی شود...
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«تحریم کاغذ پاره است» به روایت تصویر
نمودار رشد حجم اقتصادی کشورهای خاورمیانه از سال ۱۳۵۴ تا امروز
@kharmagaas
نمودار رشد حجم اقتصادی کشورهای خاورمیانه از سال ۱۳۵۴ تا امروز
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر محمدرضا شجریان در موسیقی ایران جایگاه ویژه ای دارد به خاطر کارها و خدمات بسیاری است که برای موسیقی ایران انجام داده است و به اعتقاد بسیاری از اهالی موسیقی نام او در صدر بزرگترین چهره های موسیقی یک قرن اخیر ایران قرار می گیرد.
همایون شجریان صدای خوبی دارد و در سالهای اخیر در کنار علیرضا قربانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی و تنی چند دیگر سعی در تلفیق موسیقی ایرانی و پاپ داشته و در این زمینه هواداران خاص خود را هم جذب کرده است.
اما این القاب «ولیعهد صدای ایران» و «آقازاده هنر ایران» و...، کردنها برای همایون شجریان حقیقتا عجیب است و نشان از ذهن اسطوره پرداز ما ایرانیهاست. همایون شجریان نه پا جا پای پدر گذاشته و نه از چنین توانایی برخوردار است.
پ.ن: چیزی که اینجا می خواند شعری بسیار سست و ضعیف است و معنا و مفهوم خاصی هم ندارد.
@kharmagaas
همایون شجریان صدای خوبی دارد و در سالهای اخیر در کنار علیرضا قربانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی و تنی چند دیگر سعی در تلفیق موسیقی ایرانی و پاپ داشته و در این زمینه هواداران خاص خود را هم جذب کرده است.
اما این القاب «ولیعهد صدای ایران» و «آقازاده هنر ایران» و...، کردنها برای همایون شجریان حقیقتا عجیب است و نشان از ذهن اسطوره پرداز ما ایرانیهاست. همایون شجریان نه پا جا پای پدر گذاشته و نه از چنین توانایی برخوردار است.
پ.ن: چیزی که اینجا می خواند شعری بسیار سست و ضعیف است و معنا و مفهوم خاصی هم ندارد.
@kharmagaas
فرهاد قنبری
درباره کتاب مراقبت و تنبیه، میشل فوکو
(چگونگی شکل گیری فردیت در جامعه)
فوکو صفحات آغازین کتاب مراقبت و تنبیه را اینگونه آغاز می کند:
"دامیین [به جرم سوء قصد به جان شاه] در دوم مارس ۱۷۵۷ محکوم شد که «در برابر درِ اصلی کلیسای پاریس به جرم خود اعتراف و طلب مغفرت کند» و از آنجا «با یک تا پیراهن و مشعلی از مومِ مشتعل به وزن نزدیک به یک کیلو در دست، در یک گاری به میدان گْرِوْ بُرده شود و بر قاپوقی که در آنجا بر پا شده، با انبری گداخته و سرخْ سینه، بازوها، رانها و ماهیچههای ساقهایش شکافته شود، و دست راستاش در حالی که در آن چاقویی را گرفته که با آن به جانِ شاه سوء قصد کرده، با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکافهای ایجاد شده در بدناش سرب مذاب، روغن جوشان، صمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود، و سپس بدناش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و اندامها و بدناش سوزانده شود، خاکستر شود و خاکسترهایش به باد سپرده شود.»
گازت د آمستردام در اول آوریل ۱۷۵۷ مینویسد: «سرانجام او را چهار شقه کردند. این کار بسیار طول کشید چون اسبهایی که برای این منظور استفاده شده بودند، عادت به کشیدن نداشتند. بهجای چهار اسب، از شش اسب استفاده شد و چون باز هم کافی نبود، مجبور شدند برای شقهکردن، رانهای آن سیهروز و رگ و پیاش را قطع کنند و مفصلهایش را از هم جدا کنند"
این روایت به شدت خشن و آزار دهنده فوکو از شیوه مجازات مجرمان در قرون وسطا است، قرونی که در آن شکنجه به صورت مستقیم بدن مجرم را نشانه می گرفت و با حک کردن نشان قدرت حاکم بر «بدن های عصیانگر» نظم اجتماعی خود را بازتولید می کرد.
فوکو در این کتاب با مثال های متعدد نشان می دهد که چگونه در جامعه غربی مجازات از شکل عریان حک شدن بر جسم مجرم به کنترل ذهن مجرمان تغییر شکل داد.
فوکو در بخشی از کتاب می نویسد: "در شیوههای مراقبتی و كیفری ما قبل مدرن، روشهای وحشیانه شكنجه و آزار بدی به كار میرفت، اما به تدریج از قرن 18میلادی به بعد مجازاتهای بدنی جای خود را به مجازاتهای ظریف روانی داد . یعنی از اواخر قرن 18 میلادی كیفرها ماهیت غیر خشن یافت .از این تاریخ مجازاتهای جدید روح را آماج خود قرار داد، و از طرفی مجموعه كیفر شناسی جدید به جانب مراقبت فراگیر معطوف شد .از این تاریخ به بعد زندانها، مدارس، و آسایشگاههای روانی به منظومههایی از نظارت فراگیر تبدیل شد كه فرد را درمعرض مراقبت دائمی و بدون وقفه قرار میداد."
فوکو در این کتاب شکلگیری ذهن و سوبژکتیویتی را در چارچوب نظامهای مراقبتی و انضباطی قدرت مورد مطالعه قرار میدهد و مدعی است که در نهادهایی چون کلیسا، مدرسه، پادگان، زندان، بیمارستان و... تکنیکهای انضباطی خاص بهکار میرود که در نهایت «سوژه بهنجار» تربیت یا تولید می شود.
به عقیده فوکو آنانی که در مسند قدرت قرار دارند، می توانند تعیین کنند که در ابعاد گوناگون چه چیزی بهنجار و چه چیزی نابهنجار است و بر اساس چنین قاعده بهنجار سازی است که زندگی دانشآموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض مراقبت و نظارت قرار میگیرد و رفتار بهنجار مورد تشویق و رفتار نامطلوب با اقدامات مجازاتی مواجه میشود.
به عقیده فوکو هدف غایی مراقبت و انضباط، بهنجار نمودن فرد و از میانبردن بیانضباطیهای اجتماعی و روانی و سرانجام تربیت انسانهایی رام و کارگر و بهره ده در جامعه است.
سوژه ای که فوکو از آن سخن می گوید شبیه حیوان اهلی شده یا ماهی اسیر در آکواریوم است که شناختش از جهان و توانایی های خود در همان حدودی است که به او معرفی شده است. فوکو معتقد است: "ما فقط آن چیزی را میدانیم که ساختار فکری یک عصر اجازهی فکر کردنش را به ما می دهد."
@kharmagaas
درباره کتاب مراقبت و تنبیه، میشل فوکو
(چگونگی شکل گیری فردیت در جامعه)
فوکو صفحات آغازین کتاب مراقبت و تنبیه را اینگونه آغاز می کند:
"دامیین [به جرم سوء قصد به جان شاه] در دوم مارس ۱۷۵۷ محکوم شد که «در برابر درِ اصلی کلیسای پاریس به جرم خود اعتراف و طلب مغفرت کند» و از آنجا «با یک تا پیراهن و مشعلی از مومِ مشتعل به وزن نزدیک به یک کیلو در دست، در یک گاری به میدان گْرِوْ بُرده شود و بر قاپوقی که در آنجا بر پا شده، با انبری گداخته و سرخْ سینه، بازوها، رانها و ماهیچههای ساقهایش شکافته شود، و دست راستاش در حالی که در آن چاقویی را گرفته که با آن به جانِ شاه سوء قصد کرده، با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکافهای ایجاد شده در بدناش سرب مذاب، روغن جوشان، صمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود، و سپس بدناش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و اندامها و بدناش سوزانده شود، خاکستر شود و خاکسترهایش به باد سپرده شود.»
گازت د آمستردام در اول آوریل ۱۷۵۷ مینویسد: «سرانجام او را چهار شقه کردند. این کار بسیار طول کشید چون اسبهایی که برای این منظور استفاده شده بودند، عادت به کشیدن نداشتند. بهجای چهار اسب، از شش اسب استفاده شد و چون باز هم کافی نبود، مجبور شدند برای شقهکردن، رانهای آن سیهروز و رگ و پیاش را قطع کنند و مفصلهایش را از هم جدا کنند"
این روایت به شدت خشن و آزار دهنده فوکو از شیوه مجازات مجرمان در قرون وسطا است، قرونی که در آن شکنجه به صورت مستقیم بدن مجرم را نشانه می گرفت و با حک کردن نشان قدرت حاکم بر «بدن های عصیانگر» نظم اجتماعی خود را بازتولید می کرد.
فوکو در این کتاب با مثال های متعدد نشان می دهد که چگونه در جامعه غربی مجازات از شکل عریان حک شدن بر جسم مجرم به کنترل ذهن مجرمان تغییر شکل داد.
فوکو در بخشی از کتاب می نویسد: "در شیوههای مراقبتی و كیفری ما قبل مدرن، روشهای وحشیانه شكنجه و آزار بدی به كار میرفت، اما به تدریج از قرن 18میلادی به بعد مجازاتهای بدنی جای خود را به مجازاتهای ظریف روانی داد . یعنی از اواخر قرن 18 میلادی كیفرها ماهیت غیر خشن یافت .از این تاریخ مجازاتهای جدید روح را آماج خود قرار داد، و از طرفی مجموعه كیفر شناسی جدید به جانب مراقبت فراگیر معطوف شد .از این تاریخ به بعد زندانها، مدارس، و آسایشگاههای روانی به منظومههایی از نظارت فراگیر تبدیل شد كه فرد را درمعرض مراقبت دائمی و بدون وقفه قرار میداد."
فوکو در این کتاب شکلگیری ذهن و سوبژکتیویتی را در چارچوب نظامهای مراقبتی و انضباطی قدرت مورد مطالعه قرار میدهد و مدعی است که در نهادهایی چون کلیسا، مدرسه، پادگان، زندان، بیمارستان و... تکنیکهای انضباطی خاص بهکار میرود که در نهایت «سوژه بهنجار» تربیت یا تولید می شود.
به عقیده فوکو آنانی که در مسند قدرت قرار دارند، می توانند تعیین کنند که در ابعاد گوناگون چه چیزی بهنجار و چه چیزی نابهنجار است و بر اساس چنین قاعده بهنجار سازی است که زندگی دانشآموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض مراقبت و نظارت قرار میگیرد و رفتار بهنجار مورد تشویق و رفتار نامطلوب با اقدامات مجازاتی مواجه میشود.
به عقیده فوکو هدف غایی مراقبت و انضباط، بهنجار نمودن فرد و از میانبردن بیانضباطیهای اجتماعی و روانی و سرانجام تربیت انسانهایی رام و کارگر و بهره ده در جامعه است.
سوژه ای که فوکو از آن سخن می گوید شبیه حیوان اهلی شده یا ماهی اسیر در آکواریوم است که شناختش از جهان و توانایی های خود در همان حدودی است که به او معرفی شده است. فوکو معتقد است: "ما فقط آن چیزی را میدانیم که ساختار فکری یک عصر اجازهی فکر کردنش را به ما می دهد."
@kharmagaas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این نهایت هنرِ این جماعتِ بی مصرفِ بیگانه با فرهنگ و هنر است که با اداهای حال بهمزن و توهین آمیز وقت و انرژی بخش بزرگی از جامعه را به خود معطوف می دارد و پروژه «احمق پروری» خود را به بهانه تولید سرگرمی پیش برده و از قِبَل آن سود کلانی به جیب می زند..
در سوی دیگر این معادله هم مخاطبی بیگانه با اندیشه و هنر و کتاب پرورش می یابد که هر زباله ارائه شده توسط این جماعت را سلیقه هنری خویش دانسته و با تعصبی شبیه تعصب بنیادگرایان از آن دفاع می کند...
@kharmagaas
در سوی دیگر این معادله هم مخاطبی بیگانه با اندیشه و هنر و کتاب پرورش می یابد که هر زباله ارائه شده توسط این جماعت را سلیقه هنری خویش دانسته و با تعصبی شبیه تعصب بنیادگرایان از آن دفاع می کند...
@kharmagaas
فرهاد قنبری
ده واقعیت بدیهی روابط بین الملل
۱- دیپلماسی قدرتمند و عزتمند نیاز به دیپلماتهای کارآزموده و ورزیده و آموزش دیده دارد. در اغلب کشورهای جهان دیپلماتها و سفرا در دانشکده های مخصوص و به دور از رقابت های جناحی آموزش می بینند و برای پیگیری منافع ملی کشورشان راهی نقاط مختلف جهان می شوند.
۲- روابط بین الملل «خاله بازی» نیست که کشورها بر اساس قهر و آشتی با یکدیگر وارد رابطه و مذاکره شوند. عرصه بین الملل محل منازعه برای پیشبرد منافع است و کشورها گاهی برای پیشبرد منافع ملی خود مجبور به گفتگو با دشمنان خویشند. به خاطر داشته باشیم اوکراین وسط جنگ و بمباران شهرهایش توسط روسها با آنها بر سر میز مذاکره می نشیند.
۳- برخی شعارهای کلیشه ای مانند «دشمنان قسم خورده»، «کشور دوست و برادر»، «فلان کشور نامردی کرد» و یا «فلان کشور اصل جوانمردی را رعایت نکرد و پول ما را نداد» و.. بیشتر از آنکه از منطق خاصی برخوردار باشد، نشانگر عدم شناخت قواعد حاکم بر روابط بین المل است.
۴- اصل بدیهی روابط بین الملل این است که کشورها همه عاقل و بالغ اند و نیازی به دیلماج نداشته و خود باید زبان شفاف و رسای منافع خویش باشند.
۵- منطق حاکم بر روابط بین الملل، منطق «قدرت»است نه نصیحت و فرستادن پیامهای اخلاقی. آنچه میزان قدرت و چانه زنی بازیگران را مشخص می کند قدرت عینی و ملموس آنهاست نه شعارهایی که به آن علاقه مندند.
۶- چیزی که کشورها را ملزم و ترغیب به رعایت توافقنامه های بین المللی می کند، حفظ منافع خود و ترس از قدرت طرف مقابل است. باقی همه شعار است.
۷- یکی از راههای حفظ و بقای توافق های بین المللی گره زدن منافع خود به منافع طرفهای مقابل است. هر میزان منافع کشورها با همسایگان و قدرتهای بزرگ در هم تنیده باشد امکان خروج و تحریم یک طرفه کمتر است.
۸- روابط بین الملل عرصه منازعه است. هر که قدرتش بیشتر باشد، دست بالاتر را دارد. تعهد دادن یا ندادن بایدن برای ماندن در پیمانهای بین المللی هیچ ضمانت اجرایی ندارد.
۹- روابط بین الملل حوزه ای کاملا تخصصی و به دور از شعار و عوام زدگی است.
۱۰- در عرصه بینالملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و کشورها با توجه به تحولات داخلی و بینالمللی مدام در حال با تعریف دوستان و دشمنان خود هستند. کشوری که تا دیروز دوست بود ممکن است از فردا به خاطر تضاد منافع در جبهه دشمن تعریف شود و یا کشوری که تا دیروز در جبهه دشمن تعریف میشد از فردا و به واسطه با تعریف منافع و تغییرات جهانی در جبهه دوست تعریف گردد.
@kharmagaas
ده واقعیت بدیهی روابط بین الملل
۱- دیپلماسی قدرتمند و عزتمند نیاز به دیپلماتهای کارآزموده و ورزیده و آموزش دیده دارد. در اغلب کشورهای جهان دیپلماتها و سفرا در دانشکده های مخصوص و به دور از رقابت های جناحی آموزش می بینند و برای پیگیری منافع ملی کشورشان راهی نقاط مختلف جهان می شوند.
۲- روابط بین الملل «خاله بازی» نیست که کشورها بر اساس قهر و آشتی با یکدیگر وارد رابطه و مذاکره شوند. عرصه بین الملل محل منازعه برای پیشبرد منافع است و کشورها گاهی برای پیشبرد منافع ملی خود مجبور به گفتگو با دشمنان خویشند. به خاطر داشته باشیم اوکراین وسط جنگ و بمباران شهرهایش توسط روسها با آنها بر سر میز مذاکره می نشیند.
۳- برخی شعارهای کلیشه ای مانند «دشمنان قسم خورده»، «کشور دوست و برادر»، «فلان کشور نامردی کرد» و یا «فلان کشور اصل جوانمردی را رعایت نکرد و پول ما را نداد» و.. بیشتر از آنکه از منطق خاصی برخوردار باشد، نشانگر عدم شناخت قواعد حاکم بر روابط بین المل است.
۴- اصل بدیهی روابط بین الملل این است که کشورها همه عاقل و بالغ اند و نیازی به دیلماج نداشته و خود باید زبان شفاف و رسای منافع خویش باشند.
۵- منطق حاکم بر روابط بین الملل، منطق «قدرت»است نه نصیحت و فرستادن پیامهای اخلاقی. آنچه میزان قدرت و چانه زنی بازیگران را مشخص می کند قدرت عینی و ملموس آنهاست نه شعارهایی که به آن علاقه مندند.
۶- چیزی که کشورها را ملزم و ترغیب به رعایت توافقنامه های بین المللی می کند، حفظ منافع خود و ترس از قدرت طرف مقابل است. باقی همه شعار است.
۷- یکی از راههای حفظ و بقای توافق های بین المللی گره زدن منافع خود به منافع طرفهای مقابل است. هر میزان منافع کشورها با همسایگان و قدرتهای بزرگ در هم تنیده باشد امکان خروج و تحریم یک طرفه کمتر است.
۸- روابط بین الملل عرصه منازعه است. هر که قدرتش بیشتر باشد، دست بالاتر را دارد. تعهد دادن یا ندادن بایدن برای ماندن در پیمانهای بین المللی هیچ ضمانت اجرایی ندارد.
۹- روابط بین الملل حوزه ای کاملا تخصصی و به دور از شعار و عوام زدگی است.
۱۰- در عرصه بینالملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و کشورها با توجه به تحولات داخلی و بینالمللی مدام در حال با تعریف دوستان و دشمنان خود هستند. کشوری که تا دیروز دوست بود ممکن است از فردا به خاطر تضاد منافع در جبهه دشمن تعریف شود و یا کشوری که تا دیروز در جبهه دشمن تعریف میشد از فردا و به واسطه با تعریف منافع و تغییرات جهانی در جبهه دوست تعریف گردد.
@kharmagaas
«ابوطالب کاشی» بعد از آنکه لشکر چنگیزخان اهالی نیشابور و طوس را قتل کرده بودند، به طوس رسید، به سر خاک فردوسی رفت، و این چند بیت در آن حال بگفت:
سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین
سرافراز فردوسی پاک دین
روان تو آسوده و شاد باد
دلت هم ز بند غم آزاد باد
سر از خاک بردار و ایران ببین
به کام ِدلیران ِتوران زمین
کجا شد گـو ِ پیلتن رستم ات
ابا سام و باگیو و بانیرم ات؟
بزرگان همه ناامید و نژند
فرومایه را پایگاهی بلند
ببارید اشک و بنالید زار
ز جور ِ فلک بر تو ای نامدار
@kharmagaas
مقدمه ی شاهنامه ی بایسنغری
سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین
سرافراز فردوسی پاک دین
روان تو آسوده و شاد باد
دلت هم ز بند غم آزاد باد
سر از خاک بردار و ایران ببین
به کام ِدلیران ِتوران زمین
کجا شد گـو ِ پیلتن رستم ات
ابا سام و باگیو و بانیرم ات؟
بزرگان همه ناامید و نژند
فرومایه را پایگاهی بلند
ببارید اشک و بنالید زار
ز جور ِ فلک بر تو ای نامدار
@kharmagaas
مقدمه ی شاهنامه ی بایسنغری
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که دستمزد مربی یک تیم فوتبال [که از بودجه عمومی تغذیه می کند] و چیز چندانی جز عربده کشی و فحاشی بلد نیست از کل بودجه عمرانی یک ساله آموزش و پرورش چند استان کشور بیشتر باشد!
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که درآمد یک فوتبالیست از کل بودجه یکی از مهمترین دانشگاههای کشور بیشتر باشد!
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که دستمزد سالانه یک معلم و کارگر قیمت خرید دو متر آپارتمان در شهر محل سکونتش نباشد و فوتبالیست و قهرمان ورزشی دهها میلیارد از بودجه عمومی به جیب بزند!
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که ورزشکار حرفه ای به خاطر یک مدال المپیک بر روی پرونده تجاوزش خاک ریخته شده و از شورای شهر و مجلس و هزاران رانت دیگر منتفع شود!
این مملکت را چه به نخبه و متفکر و دانشمند و هنرمند..
این مملکت بهشت همین وراجان استندآپ کمدی و خنداونه ها و دورهمی ها و جوکرها و فوتبالیست هاییست که ردیف های بودجه کلان بگیرند، فیلم و موسیقی و سریال مبتذل بسازند و گاهی هم با رگ باد کرده و فحش چارواداری وسط زمین فوتبال عرق شرم بر پیشانیمان نشانده و به ریشمان بخندند..
@kharmagaas
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که درآمد یک فوتبالیست از کل بودجه یکی از مهمترین دانشگاههای کشور بیشتر باشد!
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که دستمزد سالانه یک معلم و کارگر قیمت خرید دو متر آپارتمان در شهر محل سکونتش نباشد و فوتبالیست و قهرمان ورزشی دهها میلیارد از بودجه عمومی به جیب بزند!
باور بفرمایید هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که ورزشکار حرفه ای به خاطر یک مدال المپیک بر روی پرونده تجاوزش خاک ریخته شده و از شورای شهر و مجلس و هزاران رانت دیگر منتفع شود!
این مملکت را چه به نخبه و متفکر و دانشمند و هنرمند..
این مملکت بهشت همین وراجان استندآپ کمدی و خنداونه ها و دورهمی ها و جوکرها و فوتبالیست هاییست که ردیف های بودجه کلان بگیرند، فیلم و موسیقی و سریال مبتذل بسازند و گاهی هم با رگ باد کرده و فحش چارواداری وسط زمین فوتبال عرق شرم بر پیشانیمان نشانده و به ریشمان بخندند..
@kharmagaas
در محیطی سخت کسالت بار، هنگامی که دور و بَرمان، به جای آدم لکه های خاکستری رنگی ول میگردند که جز ابتذال چیزی نمیگویند، و فقط همین را بلدند که بخورند و بنوشند و بخوابند، ناگهان او که شباهتی به دیگران ندارد، زیبا، جالب و جذاب، مانند ماهِ تابانی که از ظلمت شب سر برآورده باشد، از در وارد میشود.
@kharmagaas
نمایشنامه دایی وانیا _ آنتو چخوف
@kharmagaas
نمایشنامه دایی وانیا _ آنتو چخوف
فرهاد قنبری
حذف یا پذیرش «غیر»؟
⏺ روانکاوان معتقدند ساختار روانی انسان و تاثیر ناخودآگاه بر این ساختار باعث می شود که انسان و میل او اساسا متنازع و رقابت طلب باشد. به عقیده آنها وجود یک جامعه یکپارچه که همه در کنار هم یک ایدئولوژی و یک قائده را پذیرفته و با صلح و صفا و ارامش زندگی کنند توهمی بیش نیست و هرگونه تلاش برای ساخت چنین جامعه ای در نهایت منجر به تقویت شکافت ها و فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
⏺ عرصه سیاست، عرصه منازعه میان نیروهای متخاصم است و همیشه افرادی هستند که معتقدند، بخش دیگری از جامعه خوشبختی، رفاه و سعادت آنها را دزدیده اند. (برای مثال یهودیان برای فاشیست ها در اروپا چنین جایگاهی داشتند و معتقد بودند که با حذف یهودیان جامعه ایده آل خود را بنا خواهند کرد و یا در حال حاضر مسلمانان و مهاجرین برای راست های افراطی در امریکا چنین جایگاهی دارند و یا مهاجرین افغان برای بخشی از هموطنان ما از چنین جایگاهی برخوردارند و آنها تصور می کنند که این مهاجران افغان هستند که شادی و شغل و رفاه آنان را دزدیده اند) و به همین دلیل به آنها به چشم «دشمن خویش» می نگرند که باید به هر طریقی حذف و نابود شوند.
⏺ و به دلیل همین پیچیدگی های ساختار روانی انسان، سیاست مداران و سیاست گذاران غربی پس از طی چندین قرن آزمون و خطا و جنگ های مدوام مذهبی، تاریخی و نژادی سرانجام مجبور به گوش سپردن به صدای روشنفکران، روانکاوان و متفکران و پذیرش این واقعیت شده و تحمل افراد مختلف با دین و زبان و نژاد مختلف و متفاوت را به شهروندان خود آموزش دادند. [به گونه ای که امروزه ممکن است در یک آپارتمان مثلا شهر پاریس همزمان خانواده یک کشیش، یک خانواده مسلمان، یک لائیک و یک کارمند دولت و... ساکن باشند و در عین حال که علاقه ای به زیست جهان یکدیگر ندارند، هیچ نزاع و درگیری هم نداشته باشند]
⏺ در اکثر جوامع جهان سوم و به ویژه خاورمیانه، سیاست مداری و سیاست گذاری در دست افرادی دگم و جزم اندیش قرار دارد که به دلیل عدم شناخت و آگاهی سیاسی بالا و به ویژه عدم درک آنها از ساختار تنازع طلب و غیر ستیز روان انسان، بازی سیاست را به جایی رسانده اند که در آن گفتمان غالب نه تنها سعی در به رسمیت شناختن سایر صداها و گفتمان ها ندارد، بلکه تمام تلاش خود را برای حذف و نابودی آنها به کار می گیرد و در نهایت جامعه خود را به شقاق و جنگ داخلی می کشاند.
در اغلب این جوامع هر گفتمان، فرقه و گروهی برای رسیدن به حقوق خود و شنیده شدن صدایش، به خشن ترین شکل ممکن رفتار می کند و به جای به رسمیت شناختن دیگری سعی در حذف دیگری می نماید.
⏺ حاکمان کشورهای خاورمیانه همیشه در جوامع خود مرزی پررنگ میان «ما» و «دیگری» ترسیم کرده اند و هر که با ما نیست را نه مخالف، بلکه دشمن خونی خود تلقی می کنند، که باید به هر طریقی نیست و حذف شوند.
در این وضعیت است که هر صدای «مخالف و منتقدی» به نام صدای «دشمن» در نطفه خفه می شود و نیروهای اپوزسیون و ناراضی هم در مقابل از هر طریقی [تبلیغ فرقه گرایی، تشکیل گروههای مسلحانه، شورش مسلحانه و..] تلاش می کنند خود را به متن جامعه برسانند.
و اینگونه است که سیکل باطل جنگ و خشونت هیچگاه از این منطقه جدا نشده و نخواهد شد..
@kharmagaas
حذف یا پذیرش «غیر»؟
⏺ روانکاوان معتقدند ساختار روانی انسان و تاثیر ناخودآگاه بر این ساختار باعث می شود که انسان و میل او اساسا متنازع و رقابت طلب باشد. به عقیده آنها وجود یک جامعه یکپارچه که همه در کنار هم یک ایدئولوژی و یک قائده را پذیرفته و با صلح و صفا و ارامش زندگی کنند توهمی بیش نیست و هرگونه تلاش برای ساخت چنین جامعه ای در نهایت منجر به تقویت شکافت ها و فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
⏺ عرصه سیاست، عرصه منازعه میان نیروهای متخاصم است و همیشه افرادی هستند که معتقدند، بخش دیگری از جامعه خوشبختی، رفاه و سعادت آنها را دزدیده اند. (برای مثال یهودیان برای فاشیست ها در اروپا چنین جایگاهی داشتند و معتقد بودند که با حذف یهودیان جامعه ایده آل خود را بنا خواهند کرد و یا در حال حاضر مسلمانان و مهاجرین برای راست های افراطی در امریکا چنین جایگاهی دارند و یا مهاجرین افغان برای بخشی از هموطنان ما از چنین جایگاهی برخوردارند و آنها تصور می کنند که این مهاجران افغان هستند که شادی و شغل و رفاه آنان را دزدیده اند) و به همین دلیل به آنها به چشم «دشمن خویش» می نگرند که باید به هر طریقی حذف و نابود شوند.
⏺ و به دلیل همین پیچیدگی های ساختار روانی انسان، سیاست مداران و سیاست گذاران غربی پس از طی چندین قرن آزمون و خطا و جنگ های مدوام مذهبی، تاریخی و نژادی سرانجام مجبور به گوش سپردن به صدای روشنفکران، روانکاوان و متفکران و پذیرش این واقعیت شده و تحمل افراد مختلف با دین و زبان و نژاد مختلف و متفاوت را به شهروندان خود آموزش دادند. [به گونه ای که امروزه ممکن است در یک آپارتمان مثلا شهر پاریس همزمان خانواده یک کشیش، یک خانواده مسلمان، یک لائیک و یک کارمند دولت و... ساکن باشند و در عین حال که علاقه ای به زیست جهان یکدیگر ندارند، هیچ نزاع و درگیری هم نداشته باشند]
⏺ در اکثر جوامع جهان سوم و به ویژه خاورمیانه، سیاست مداری و سیاست گذاری در دست افرادی دگم و جزم اندیش قرار دارد که به دلیل عدم شناخت و آگاهی سیاسی بالا و به ویژه عدم درک آنها از ساختار تنازع طلب و غیر ستیز روان انسان، بازی سیاست را به جایی رسانده اند که در آن گفتمان غالب نه تنها سعی در به رسمیت شناختن سایر صداها و گفتمان ها ندارد، بلکه تمام تلاش خود را برای حذف و نابودی آنها به کار می گیرد و در نهایت جامعه خود را به شقاق و جنگ داخلی می کشاند.
در اغلب این جوامع هر گفتمان، فرقه و گروهی برای رسیدن به حقوق خود و شنیده شدن صدایش، به خشن ترین شکل ممکن رفتار می کند و به جای به رسمیت شناختن دیگری سعی در حذف دیگری می نماید.
⏺ حاکمان کشورهای خاورمیانه همیشه در جوامع خود مرزی پررنگ میان «ما» و «دیگری» ترسیم کرده اند و هر که با ما نیست را نه مخالف، بلکه دشمن خونی خود تلقی می کنند، که باید به هر طریقی نیست و حذف شوند.
در این وضعیت است که هر صدای «مخالف و منتقدی» به نام صدای «دشمن» در نطفه خفه می شود و نیروهای اپوزسیون و ناراضی هم در مقابل از هر طریقی [تبلیغ فرقه گرایی، تشکیل گروههای مسلحانه، شورش مسلحانه و..] تلاش می کنند خود را به متن جامعه برسانند.
و اینگونه است که سیکل باطل جنگ و خشونت هیچگاه از این منطقه جدا نشده و نخواهد شد..
@kharmagaas
فرهاد قنبری
تصمیمات عجیب
⏺ میراحمدی، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور:
«مطابق قانون از شنبه یازدهم تیر، کارفرمایانی که اتباع غیرمجاز را به کار بگیرند به مدت سه تا شش ماه به حبس محکوم خواهند شد.
مطابق قانون کارفرمایانی که اتباع غیرمجاز را به کار بگیرند، تا پنج برابر حداقل حقوق روزانه این افراد جریمه میشوند و در قانون قاچاق انسان این حد تشدید شده است»
⏺ وقتی جوامع غربی مهاجر یا پناهندهای می پذیرند، ابتدا هزینه-فایده کرده و نگاه می کنند که این پناهنده برای آنها چه سود و مزایایی دارد. آنها حساب می کنند که آیا از این پناهنده می تواند به عنوان ابزار سیاسی خود برای فشار به کشور هدف استفاده کند؟ آیا این پناهنده تخصصی برای ارائه دارد؟ آیا اقتصاد کشورش نیاز به کارگر و پادو دارد؟
بر این اساس و با در نظر گرفتن نیاز سیاسی و اقتصادی و.. خود گاهی به برخی فعالان سیاسی، گاهی به مهندس و پزشک و پرستار، گاهی به ورزشکار و خبرنگار و کارگران ساده و.. امکان پناهندگی و اقامت می دهند.
نگاه جامعه غربی به «پناهنده» کاملا در راستای منافع ملی خویش است. آنها یا اجازه ورود پناهندگان را نمی دهند یا در صورت اجازه ورود حداقلی از امکانات رفاهی و فرهنگی و آموزشی و شغل را برایشان فراهم می کنند تا جای ممکن از امکان تبدیل آنها به دزد و بزهکار جلوگیری نمایند.
⏺ اما از آنجا که کشور ما یک نمونه منحصربفرد در جهان است، ابتدا مرزها را باز می گذارد تا پناهندگان به صورت فله ای وارد شوند و پس از آن قانون می گذارد که هر کس به آنها شغل بدهد مجازات خواهد شد!!
نتیجه این رویکرد هم این خواهد بود که شخص پناهنده [آنهم در این اوضاع گرانی و تورم حاکم بر کشور] تنها راهی که برای امرار معاش پیش روی خود خواهد دید، قاچاق فروشی و بزهکاری و خفت گیری و دزدی و... باشد.
در واقع با یک سیاستگذاری نادرست، خودمان به بزرگترین بسترساز ناامنی اجتماعی و ورود بزهکار به کشور تبدیل می شویم!!
@kharmagaas
تصمیمات عجیب
⏺ میراحمدی، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور:
«مطابق قانون از شنبه یازدهم تیر، کارفرمایانی که اتباع غیرمجاز را به کار بگیرند به مدت سه تا شش ماه به حبس محکوم خواهند شد.
مطابق قانون کارفرمایانی که اتباع غیرمجاز را به کار بگیرند، تا پنج برابر حداقل حقوق روزانه این افراد جریمه میشوند و در قانون قاچاق انسان این حد تشدید شده است»
⏺ وقتی جوامع غربی مهاجر یا پناهندهای می پذیرند، ابتدا هزینه-فایده کرده و نگاه می کنند که این پناهنده برای آنها چه سود و مزایایی دارد. آنها حساب می کنند که آیا از این پناهنده می تواند به عنوان ابزار سیاسی خود برای فشار به کشور هدف استفاده کند؟ آیا این پناهنده تخصصی برای ارائه دارد؟ آیا اقتصاد کشورش نیاز به کارگر و پادو دارد؟
بر این اساس و با در نظر گرفتن نیاز سیاسی و اقتصادی و.. خود گاهی به برخی فعالان سیاسی، گاهی به مهندس و پزشک و پرستار، گاهی به ورزشکار و خبرنگار و کارگران ساده و.. امکان پناهندگی و اقامت می دهند.
نگاه جامعه غربی به «پناهنده» کاملا در راستای منافع ملی خویش است. آنها یا اجازه ورود پناهندگان را نمی دهند یا در صورت اجازه ورود حداقلی از امکانات رفاهی و فرهنگی و آموزشی و شغل را برایشان فراهم می کنند تا جای ممکن از امکان تبدیل آنها به دزد و بزهکار جلوگیری نمایند.
⏺ اما از آنجا که کشور ما یک نمونه منحصربفرد در جهان است، ابتدا مرزها را باز می گذارد تا پناهندگان به صورت فله ای وارد شوند و پس از آن قانون می گذارد که هر کس به آنها شغل بدهد مجازات خواهد شد!!
نتیجه این رویکرد هم این خواهد بود که شخص پناهنده [آنهم در این اوضاع گرانی و تورم حاکم بر کشور] تنها راهی که برای امرار معاش پیش روی خود خواهد دید، قاچاق فروشی و بزهکاری و خفت گیری و دزدی و... باشد.
در واقع با یک سیاستگذاری نادرست، خودمان به بزرگترین بسترساز ناامنی اجتماعی و ورود بزهکار به کشور تبدیل می شویم!!
@kharmagaas
عدالت از دیدگاه افلاطون
افلاطون در رساله جمهوری در تعریف و توضیح عدالت آورده است:
«مفهوم عدالت حقيقى همين است كه هر فردى در اجتماع فقط به كار و مشغله اى كه در آن ورزيدگى دارد مشغول شود و پا از گليم تخصص خود فراتر نگذارد و عكس اين قضيه، موقعى كه آحاد مملكت در آن گونه كارها كه مربوط به فن و پيشه ى آنها نيست دخالت ورزند، عين بى عدالتى است.»
در نگاه و تعریف افلاطون عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز و هر کس در جایگاهی که بیشترین شایستگی و آگاهی نسبت به آن را داراست. بر اساس این نگاه، جامعه عادلانه جامعه ای است که در آن هر کس به کاری مشغول شود که در آن تخصص و علم لازم را دارد.
در نگاه افلاطون قرار گرفتن یک نفر در مقام و جایگاهی که تخصص و درک چندانی در آن زمینه ندارد، مصداق بی عدالتی است.
در تعریف افلاطون از عدالت، انسان پاک دست، انسان عادل، انسان با تقوا، انسان سودمند، انسان اخلاقمدار، انسان فسادناپذیر، انسان عدالتخواه و.. انسانی است که مقام و جایگاهی فراتر از توانایی های خود را اشغال نمی کند.
افلاطون در رساله جمهوری در تعریف و توضیح عدالت آورده است:
«مفهوم عدالت حقيقى همين است كه هر فردى در اجتماع فقط به كار و مشغله اى كه در آن ورزيدگى دارد مشغول شود و پا از گليم تخصص خود فراتر نگذارد و عكس اين قضيه، موقعى كه آحاد مملكت در آن گونه كارها كه مربوط به فن و پيشه ى آنها نيست دخالت ورزند، عين بى عدالتى است.»
در نگاه و تعریف افلاطون عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز و هر کس در جایگاهی که بیشترین شایستگی و آگاهی نسبت به آن را داراست. بر اساس این نگاه، جامعه عادلانه جامعه ای است که در آن هر کس به کاری مشغول شود که در آن تخصص و علم لازم را دارد.
در نگاه افلاطون قرار گرفتن یک نفر در مقام و جایگاهی که تخصص و درک چندانی در آن زمینه ندارد، مصداق بی عدالتی است.
در تعریف افلاطون از عدالت، انسان پاک دست، انسان عادل، انسان با تقوا، انسان سودمند، انسان اخلاقمدار، انسان فسادناپذیر، انسان عدالتخواه و.. انسانی است که مقام و جایگاهی فراتر از توانایی های خود را اشغال نمی کند.
عموم احزاب در کشورهای غربی در مسائل بنیادی مانند سن بازنشستگی، سیاست خارجی و امثالهم تفاوت دیدگاه ملموسی ندارند.(به عنوان مثال در انگلستان تونی بلر که نماینده حزب کارگر بود، دست راستی تر از تمام سیاست مداران محافظه کار عمل کرد و در حمله به عراق و افغانستان به یار غار جرج بوش تبدیل شده و لقب سگ آمریکا را گرفت، یا مردم فرانسه تفاوتی میان سارکوزی، اولاند و ماکرون احساس نکرده و نخواهند کرد)
نهایت تفاوت دیدگاه این احزاب بیشتر در مسئله سقط جنین و ازدواج همجنسگرایان و امثالهم خلاصه می شود.
در این کارزار نهایت اعتراض شهروندان هم به برهنه شدن تقلیل یافته است. برهنه شدن برای دفاع از حقوق حیوانات، برهنه شدن برای حمایت از سیاهان، برهنه شدن برای محیط زیست و..
احزاب سیاسی دموکرات هم بساط آزادیخواهی خود را در این برهنه شدن های مداوم پهن کرده اند و با در بوق و کرنا کردن ازدواج دگرباشان و.. اجازه اندیشیدن مردم به حوزه های بنیادی و مهم اقتصادی مانند میزان دستمزد و عدالت اجتماعی و ساعت کار و امثالهم را نمی دهند.
و در این میان بیچاره آن کودکی که قرار است از آغوش و مهر مادر محروم شده و در این محیط کثیف تربیت شود...
@kharmagaas
نهایت تفاوت دیدگاه این احزاب بیشتر در مسئله سقط جنین و ازدواج همجنسگرایان و امثالهم خلاصه می شود.
در این کارزار نهایت اعتراض شهروندان هم به برهنه شدن تقلیل یافته است. برهنه شدن برای دفاع از حقوق حیوانات، برهنه شدن برای حمایت از سیاهان، برهنه شدن برای محیط زیست و..
احزاب سیاسی دموکرات هم بساط آزادیخواهی خود را در این برهنه شدن های مداوم پهن کرده اند و با در بوق و کرنا کردن ازدواج دگرباشان و.. اجازه اندیشیدن مردم به حوزه های بنیادی و مهم اقتصادی مانند میزان دستمزد و عدالت اجتماعی و ساعت کار و امثالهم را نمی دهند.
و در این میان بیچاره آن کودکی که قرار است از آغوش و مهر مادر محروم شده و در این محیط کثیف تربیت شود...
@kharmagaas
"نظرات ما از پرسهزدن در شبکههای اجتماعی سرچشمه میگیرند،
نه مطالعۀ کتابها!
این تقلید از دانایی، در واقع
الگوی جدید نادانی است"
@kharmagaas
کارل گرینفلد
نه مطالعۀ کتابها!
این تقلید از دانایی، در واقع
الگوی جدید نادانی است"
@kharmagaas
کارل گرینفلد
فرهاد قنبری
گذشته چراغ راه آینده
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تفکری در دستگاه سیاست خارجی کشور دست بالا را داشت که گمان می کرد دنیا در آستانه تحولات جدید است و قدرتهای نوظهور آینده جهان را تغییر خواهند داد. آنها بر این باور بودند که آمریکا و اروپا در مسیر اضمحلال و نابودی هستند و جهان آینده، در ید سلطه چین و روسیه و قدرتهای نوظهوری مانند برزیل و هند خواهد بود. بر اساس چنین دیدگاهی تیم سیاست خارجه معتقد بود باید جایگاه خود را در این نظم جدید بین المللی ارتقاء بخشید و همه تخم مرغهای خود را در سبد چین و روسیه قرار داد.
این دیدگاه بر سیاست خارجی دولت رئیسی هم حکمفرماست. جریان پرقدرتی در تیم سیاست خارجی آقای رئیسی معتقد است که کار غرب و آمریکا تمام شده و به زودی روسیه با شکست کامل اوکراین، بحران سوخت و انرژی و غذا را به غرب تحمیل خواهد کرد و پس از آن اروپا غرق در آشوب و جنگ و قحطی خواهد شد و از دل این آشوب روسیه و چین به عنوان ابرقدرتهای جدید عرصه بین الملل ظهور خواهند کرد. این طیف با چنین استدلال و نگاهی علاقه چندانی به احیای برجام نمی بیند و احتمالا با قولهایی که از روسیه و چین گرفته [عضویت ایران در بریکس و فروش نفت و..] تمام برنامه سیاست خارجی خود را در ارتباط با شرق چیده است.
این نگاه و تحلیل نادرست احمدی نژاد که از یک سو معتقد بود غرب از جایگاه تصمیم گیری جهانی خارج شده و تصمیمات آنها هم کاغذ پاره ای بیش نیست و همچنین اتکاء به حمایت چین و روسیه و تصور اینکه قطعنامه های ضدایرانی شورای امنیت توسط این دو کشور وتو خواهد شد، در عمل باعث بحران اقتصادی ای شد که نتیجه آن شکستن رکوردهای تورم، شورشهای ریز و درشت سالهای اخیر، تراژدی آبان ۹۸ و فقر و سردرگمی مردم بوده است..
حال به نظر تیم سیاست خارجی ایران دوباره در تحلیلی که شاید ارتباط چندانی با واقعیات عرصه بین الملل ندارد، چشم امید خود را به حمایت چین و روسیه دوخته و تصور می کند این دو کشور اجازه ارجاع دوباره پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت را نخواهند داد. آنها تصور می کنند، جهان در آستانه دگرگونی است و در جای درست تاریخ ایستاده اند.
آنها به این باور خویش چنان مومنند که حتی به نگاه محتاطانه خود روسیهِ درگیر جنگ با غرب و چینی که تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا از تقابل با غرب برکنار بماند، هم توجهی نمی کنند..
@kharmagaas
گذشته چراغ راه آینده
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تفکری در دستگاه سیاست خارجی کشور دست بالا را داشت که گمان می کرد دنیا در آستانه تحولات جدید است و قدرتهای نوظهور آینده جهان را تغییر خواهند داد. آنها بر این باور بودند که آمریکا و اروپا در مسیر اضمحلال و نابودی هستند و جهان آینده، در ید سلطه چین و روسیه و قدرتهای نوظهوری مانند برزیل و هند خواهد بود. بر اساس چنین دیدگاهی تیم سیاست خارجه معتقد بود باید جایگاه خود را در این نظم جدید بین المللی ارتقاء بخشید و همه تخم مرغهای خود را در سبد چین و روسیه قرار داد.
این دیدگاه بر سیاست خارجی دولت رئیسی هم حکمفرماست. جریان پرقدرتی در تیم سیاست خارجی آقای رئیسی معتقد است که کار غرب و آمریکا تمام شده و به زودی روسیه با شکست کامل اوکراین، بحران سوخت و انرژی و غذا را به غرب تحمیل خواهد کرد و پس از آن اروپا غرق در آشوب و جنگ و قحطی خواهد شد و از دل این آشوب روسیه و چین به عنوان ابرقدرتهای جدید عرصه بین الملل ظهور خواهند کرد. این طیف با چنین استدلال و نگاهی علاقه چندانی به احیای برجام نمی بیند و احتمالا با قولهایی که از روسیه و چین گرفته [عضویت ایران در بریکس و فروش نفت و..] تمام برنامه سیاست خارجی خود را در ارتباط با شرق چیده است.
این نگاه و تحلیل نادرست احمدی نژاد که از یک سو معتقد بود غرب از جایگاه تصمیم گیری جهانی خارج شده و تصمیمات آنها هم کاغذ پاره ای بیش نیست و همچنین اتکاء به حمایت چین و روسیه و تصور اینکه قطعنامه های ضدایرانی شورای امنیت توسط این دو کشور وتو خواهد شد، در عمل باعث بحران اقتصادی ای شد که نتیجه آن شکستن رکوردهای تورم، شورشهای ریز و درشت سالهای اخیر، تراژدی آبان ۹۸ و فقر و سردرگمی مردم بوده است..
حال به نظر تیم سیاست خارجی ایران دوباره در تحلیلی که شاید ارتباط چندانی با واقعیات عرصه بین الملل ندارد، چشم امید خود را به حمایت چین و روسیه دوخته و تصور می کند این دو کشور اجازه ارجاع دوباره پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت را نخواهند داد. آنها تصور می کنند، جهان در آستانه دگرگونی است و در جای درست تاریخ ایستاده اند.
آنها به این باور خویش چنان مومنند که حتی به نگاه محتاطانه خود روسیهِ درگیر جنگ با غرب و چینی که تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا از تقابل با غرب برکنار بماند، هم توجهی نمی کنند..
@kharmagaas