🇮🇷🇵🇸🇮🇷کانون قرآن و عترت دانشگاه خوارزمی 🇮🇷🇵🇸🇮🇷
357 subscribers
2.15K photos
605 videos
127 files
725 links
🌹من در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم
اگربه آنهامتوسل شوید، هرگز گمراه نخواهید شد:
کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم
این دو ازهم جدانمیشوند تادرکنار حوض کوثر بر من واردشوند

🔸آدرس مادر اینستاگرام :
https://instagram.com/kharazmi_quran

🌹 @kharazmi_quran_admin
Download Telegram
تتمّة ربیع الأوّل
زیارت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از قبر مادرشان

🔸 در این ماه در سال ۶ هـ #رسول_خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هنگام مراجعت از جنگ بنی لحیان به #زیارت قبر مادرش حضرت آمنه بنت وهب (سلام‌الله‌علیها) رفتند، ۱

🔹 هنگام زیارت، #رسول_خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) گریستند و مسلمین از گریه‌ی آن حضرت گریستند؛ و تا به آن روز به آن مقدار گریه کننده دیده نشده بود، و در آنجا قبر مادرشان را تعمیر و اصلاح فرمودند، ۲

🔸 در روایات وارد شده که #رسول_خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قبر مادرش را چندین بار #زیارت فرموده است مانند بر گشت آن حضرت از عمره‌ی حدیبیه، بعد از فتح مکه، بعد از جنگ تبوک و بعد از حجة الوداع.

منابع:
۱. بحارالانوار ج ۲۰ ص ۲۹۸ ، مستدرک سفینة البحار ج ۵ ص ۲۰۸
۲. الغدیر ج ۱ ص ۱۶۵

#حدیث_گرافی

💠 @ghoran_va_etrat_kh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
تبیین جایگاه امام، از زبان امام رضا علیه السلام

🎙حجت الاسلام و المسلمین مرویان حسینی


💠 @ghoran_va_etrat_khu
Forwarded from رسانه آنلاین
کارگاه قرآن؛ اثر هنری
امروز ساعت ۱۰ صبح
رایگان در فضای مجازی به آدرس ذیل:
quranetratschool.ir
🇮🇷🇵🇸🇮🇷کانون قرآن و عترت دانشگاه خوارزمی 🇮🇷🇵🇸🇮🇷
#کتاب_خوب_بخوانیم #به_وقت_اردیبهشت #شهید_حسن_قاسمی_دانا #پارت_چهل_ونه حسن چند قدمی برگشت. زن دست باز کرد تا او را در آغوش بگیرد؛ حسن دست های مادر را از مچ گرفت و بر صورت کشید، بعد کف دستهایش را روی لب هایش گذاشت و غرق بوسه کرد. هردو دست مادر را آهسته بر…
#کتاب_خوب_بخوانیم
#به_وقت_اردیبهشت
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#پارت_پنجاه

این را گفت و سر برگرداند تا احمد لرزش نگاهش را نبیند...
پایین آمده بود، آهسته و آرام بالا رفت. کفش های جفت کرده و واکس خورده حسن دیگر توی جاکفشی نبود! خانه در سکوتی محض فرو رفته بود. جای خالی اش بیش از همیشه دلش را تهی کرد. کنج اتاق نشست و نگاهش به جعبه چوبی افتاد. کلمه به کلمه حرف های پسر را توی ذهنش مرور کرد: مامان ، این خاک شلمچه هست ... خیلی مقدسه ... حواست بهش باشه. جعبه چوبی را برداشت، درش را باز کرد و عطر خاک شلمچه را بویید. کنار جعبه دو دعای حرز امام جواد علي و حرز حضرت فاطمه زهرا که حسن همیشه آن ها را توی جیب پیراهنش نگه می داشت، به چشم می خورد! بغض زن ترکید و يک باره گریه اش گرفت. میان اشک و آه زمزمه کرد: «ای کاروان آهسته ران، کارام جانم می رود ... آن دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود. در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن ...
من خود به چشم خویشتن
دیدم که جانم میرود»


🕊@ghoran_va_etrat_khu
🔅 امام على عليه السلام :

🔺 هر كس به تلاوت قرآن اُنس گيرد ، از جدايى دوستان ، احساس تنهايى نمى كند


#حدیث_گرافی

💠 @ghoran_va_etrat_khu
#جمعه_های_عاشقی🥀💔

سلام حضرت خوشبختی ، مهدی جان

سپیده از افق آدینه ای دیگر طلوع کرده است ... شهر اما سرد و یخ زده در غباری از ترس و مرگ و بیماری فرو رفته ...
وحشت بر دلها سایه انداخته و گوش ها و قلب ها از شنیدن خبرهای تلخ و دهشت زا انباشته است ...

میان اینهمه غم ، تنها تو آن حال خوبی که می خوانمش ...
تنها تو آن دعای مستجابی که بر لب دارم ...
تنها تو آن طبیبی که اکسیر نجات در سینه داری ‌...
تنها تو آن راه نجاتی که رهایمان می کنی ...

خدا تو را برساند ...


@ghoran_va_etrat_khu
‏يا مُنَفِّسَ الْكُرُبَاتِ

ای بيرون آورنده‌ی‌ غم‌ از دل‌ها
العجل ...
#جمعه_های_عاشقی

🥀 @ghoran_va_etrat_khu