🌹 ❥✺﷽ ✺❥🌹
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تلاوت آیات
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید سید محمد علی جهان آرا🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۷
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تلاوت آیات
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید سید محمد علی جهان آرا🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۷
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
#حدیث_گرافی
امام علی علیه السلام: از اینکه عطایی که میکنی اندک است شرمگین نشو، که به راستی محروم کردن کمتر از عطای اندک است.
نهجالبلاغه حکمت۶۷
میخوای انفاق کنی؟ کمک کنی؟😊
دم شما گرم🌹
حتی اگر کم باشه مهم نیتِ که برای خدا باشه...همین! اندازه اش خیلی مهم نیست...😇
#کمک_مومنانه
🌼@ghoran_va_etrat_khu
امام علی علیه السلام: از اینکه عطایی که میکنی اندک است شرمگین نشو، که به راستی محروم کردن کمتر از عطای اندک است.
نهجالبلاغه حکمت۶۷
میخوای انفاق کنی؟ کمک کنی؟😊
دم شما گرم🌹
حتی اگر کم باشه مهم نیتِ که برای خدا باشه...همین! اندازه اش خیلی مهم نیست...😇
#کمک_مومنانه
🌼@ghoran_va_etrat_khu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
﷽ #دعوت_به_نماز
🔺 برخی علت بی نمازی جوانان 🔺
💥 اسلام به ذات خود ندارد عیبی
💥 هر عیب که هست از مسلمانی ماست
#استاد_رفیعی
🍀@ghoran_va_etrat_khu
🔺 برخی علت بی نمازی جوانان 🔺
💥 اسلام به ذات خود ندارد عیبی
💥 هر عیب که هست از مسلمانی ماست
#استاد_رفیعی
🍀@ghoran_va_etrat_khu
#کتاب_خوب_بخوانیم
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_چهارده
یکی از چیزهایی که خیلی نظرش را جلب کرده بود؛کتابهایی بود که دیده و شنیده بودمیخوانم.همان کتابهای پالتویی روایت فتح،خاطرات همسران شهدا.
میگفت:((خوشم میاد شما این کتابارو نخوندین بلکه خوردین!))
فهمیدم خودش هم دستی برآتش دارد.میگفت:((وقتی این کتابهارو میخونم،واقعا به حال اونا غبطه میخورم که اگر۵سال یا۱۰سال یاحتی یه لحظه باهم زندگی کردن،واقعا زندگی کردن!اینا خیلی کم دیده میشه،نایابه!))
من هم وقتی آنهارامیخواندم به همین رسیده بودم که اگر الان سختی میکشند؛ولی حلاوتی را که آنهاچشیده اند؛خیلیها نچشیده اند.
این جمله راهم ضمیمه اش کرد که(( اگه همین امشب جنگ بشه،منم میرم،مثل وهب!))
میخواستم کم نیارم گفتم:((خوب منم میام!))
منبر کاملی رفت مثل آخوندا ....
از دانشگاه و مسائل جامعه گفت و این که کجاها رفته و هرکدام را چه کسی معرفی کرده،حتی چیزهایی که به آنها گفته بود!
گفتم:((نیازی نمیبینم که اینهارا بشنوم!))
میگفت :((اتفاقا باید بدونین که بتونین تصمیم بگیرین!))
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_چهارده
یکی از چیزهایی که خیلی نظرش را جلب کرده بود؛کتابهایی بود که دیده و شنیده بودمیخوانم.همان کتابهای پالتویی روایت فتح،خاطرات همسران شهدا.
میگفت:((خوشم میاد شما این کتابارو نخوندین بلکه خوردین!))
فهمیدم خودش هم دستی برآتش دارد.میگفت:((وقتی این کتابهارو میخونم،واقعا به حال اونا غبطه میخورم که اگر۵سال یا۱۰سال یاحتی یه لحظه باهم زندگی کردن،واقعا زندگی کردن!اینا خیلی کم دیده میشه،نایابه!))
من هم وقتی آنهارامیخواندم به همین رسیده بودم که اگر الان سختی میکشند؛ولی حلاوتی را که آنهاچشیده اند؛خیلیها نچشیده اند.
این جمله راهم ضمیمه اش کرد که(( اگه همین امشب جنگ بشه،منم میرم،مثل وهب!))
میخواستم کم نیارم گفتم:((خوب منم میام!))
منبر کاملی رفت مثل آخوندا ....
از دانشگاه و مسائل جامعه گفت و این که کجاها رفته و هرکدام را چه کسی معرفی کرده،حتی چیزهایی که به آنها گفته بود!
گفتم:((نیازی نمیبینم که اینهارا بشنوم!))
میگفت :((اتفاقا باید بدونین که بتونین تصمیم بگیرین!))
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹 ❥✺﷽ ✺❥🌹
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تلاوت آیات
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید احمد علی نیری🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۸
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تلاوت آیات
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید احمد علی نیری🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۸
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
💠کانون خیریهی امیرالمومنین هیئت دانشجویی محبان اهل بیت علیهم السلام دانشگاه خوارزمی
📌طرح جمعآوری رزق علوی برای تهیهی اقلام مورد نیاز ۱۱۰ خانواده نیازمند به نیئت امیرالمومنین علیهالسلام و فرا رسیدن عیدالله الاکبر، #عید_سعید_غدیر خم
✨هر سهم یک #رزق_علوی💚
✳️ ۵۰۰سهم ۴۰ هزار تومانی
✅راه های واریز #رزق_علوی شما:
۱.از طریق درگاه پرداخت خیریه:
http://pay.behesht.me/89440
۲.از طریق واریز به شماره کارت:
6273_8111_3353_2314
(به نام گروه جهادی)
🔰برای هماهنگی بیشتر و یا اهدا اقلام با شماره زیر تماس حاصل فرمایید و یا ادمین کانال ارتباط برقرار نمایید.
۰۹۹۱۰۴۵۰۶۲۲
💢 قابل ذکر است هنگام خرید برای خانوادهها بر اساس مبلغ جمعآوری شده، اقلام مورد نظر کم یا زیاد خواهد شد.
و اگر مبالغ واریزی بیش از سقف مبلغ مورد نیاز طرح باشد ، صرف امور خیر دیگری میگردد.
#غدیری_ام 💚
#همیشه_جای_شکرش_هست
#هیئت_محبان_اهل_بیت_علیه_السلام
@kheyriyekhu
🔹@ghoran_va_etrat_khu
📌طرح جمعآوری رزق علوی برای تهیهی اقلام مورد نیاز ۱۱۰ خانواده نیازمند به نیئت امیرالمومنین علیهالسلام و فرا رسیدن عیدالله الاکبر، #عید_سعید_غدیر خم
✨هر سهم یک #رزق_علوی💚
✳️ ۵۰۰سهم ۴۰ هزار تومانی
✅راه های واریز #رزق_علوی شما:
۱.از طریق درگاه پرداخت خیریه:
http://pay.behesht.me/89440
۲.از طریق واریز به شماره کارت:
6273_8111_3353_2314
(به نام گروه جهادی)
🔰برای هماهنگی بیشتر و یا اهدا اقلام با شماره زیر تماس حاصل فرمایید و یا ادمین کانال ارتباط برقرار نمایید.
۰۹۹۱۰۴۵۰۶۲۲
💢 قابل ذکر است هنگام خرید برای خانوادهها بر اساس مبلغ جمعآوری شده، اقلام مورد نظر کم یا زیاد خواهد شد.
و اگر مبالغ واریزی بیش از سقف مبلغ مورد نیاز طرح باشد ، صرف امور خیر دیگری میگردد.
#غدیری_ام 💚
#همیشه_جای_شکرش_هست
#هیئت_محبان_اهل_بیت_علیه_السلام
@kheyriyekhu
🔹@ghoran_va_etrat_khu
#کتاب_خوب_بخوانیم
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_پانزده
گفت:《از وقتی شما به دلم نشستین، به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم. می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف!》می خندید که《چون اکثرا دخترا از ریش بلند خوششون نمیاد، این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید که آیا ریشاتون رو درست و مرتب می کنین می گفتم نه من همین ریختی میچرخم!》
یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم. مادرم در زد و چای ومیوه آورد و گفت:《حرفتون که تموم شد، کارتون دارم!》
از بس دل شوره داشتم، دست ودلم به هیچ چیز نمی رفت.
یک ریز حرف می زد لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد. گاهی باخنده به من تعارف می کرد:《خونه خودتونه، بفرمایین!》
زیاد سوال می پرسید.بعضی هایش سخت بود، بعضی هم خنده دار.
خاطرم هست که پرسید:《نظر شما درباره حضرت آقا چیه؟》
گفتم:《ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم!》
گیر داد که《چقدر قبولشون دارید؟》در آن لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید، گفتم:《خیلی!》خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر.زیرکی به خرج داد و گفت:《اگه آقا بگن من رو بکشید، می کشید؟》بی معطلی گفتم:《اگه آقا بگن، بله!》نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد.
او که انگار از اول بله را شنیده، شروع کرد درباره آینده شغلی اش حرف زد. گفت دوست دارد برود در تشکیلات سپاه، فقط هم سپاه قدس.
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_پانزده
گفت:《از وقتی شما به دلم نشستین، به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم. می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف!》می خندید که《چون اکثرا دخترا از ریش بلند خوششون نمیاد، این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید که آیا ریشاتون رو درست و مرتب می کنین می گفتم نه من همین ریختی میچرخم!》
یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم. مادرم در زد و چای ومیوه آورد و گفت:《حرفتون که تموم شد، کارتون دارم!》
از بس دل شوره داشتم، دست ودلم به هیچ چیز نمی رفت.
یک ریز حرف می زد لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد. گاهی باخنده به من تعارف می کرد:《خونه خودتونه، بفرمایین!》
زیاد سوال می پرسید.بعضی هایش سخت بود، بعضی هم خنده دار.
خاطرم هست که پرسید:《نظر شما درباره حضرت آقا چیه؟》
گفتم:《ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم!》
گیر داد که《چقدر قبولشون دارید؟》در آن لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید، گفتم:《خیلی!》خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر.زیرکی به خرج داد و گفت:《اگه آقا بگن من رو بکشید، می کشید؟》بی معطلی گفتم:《اگه آقا بگن، بله!》نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد.
او که انگار از اول بله را شنیده، شروع کرد درباره آینده شغلی اش حرف زد. گفت دوست دارد برود در تشکیلات سپاه، فقط هم سپاه قدس.
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹 ❥✺﷽ ✺❥🌹
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تفسیر خلاصه
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید مهدی زین الدین🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۹
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
#تلاوت_نور
#هرروزباقرآن
📖ختم قرآن کریم
به همراه تفسیر خلاصه
ثواب تلاوت امروز؛ هدیه به پیشگاه شهید مهدی زین الدین🌹
#سوره_انعام
#صفحه_۱۳۹
🌸 @ghoran_va_etrat_khu
💎مجموعه رمز و راز خانواده موفق💎
#قسمت_ششم
#مهارت_گفتگو
🥀زبان و گفت و گو و بيان،مثل عضلات بدن هستند.وقتی خیلی کار نکرده باشند در حرکات دچار مشکل می شوند.در فضای خانه باید:
-از ادبیات مشترک استفاده کنيم.
-از ادبیاتی که در بیرون از خانه با دوستانمان داریم استفاده نکنیم.
-سرهم داد نزنیم و آرام حرف بزنیم.
قرآن می فرماید خداوند دوست ندارد وقتی با یکديگر حرف می زنید سرهم داد بزنید.🥀
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✨رسول خدا(ص):
دانا ترین مردم کسی است که با مردم بیشتر مدارا کند وخوارترین مردم کسی است که به مردم اهانت کند . (بحار الانوار75/5)✨
🆔 @ghoran_va_etrat_khu
#قسمت_ششم
#مهارت_گفتگو
🥀زبان و گفت و گو و بيان،مثل عضلات بدن هستند.وقتی خیلی کار نکرده باشند در حرکات دچار مشکل می شوند.در فضای خانه باید:
-از ادبیات مشترک استفاده کنيم.
-از ادبیاتی که در بیرون از خانه با دوستانمان داریم استفاده نکنیم.
-سرهم داد نزنیم و آرام حرف بزنیم.
قرآن می فرماید خداوند دوست ندارد وقتی با یکديگر حرف می زنید سرهم داد بزنید.🥀
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✨رسول خدا(ص):
دانا ترین مردم کسی است که با مردم بیشتر مدارا کند وخوارترین مردم کسی است که به مردم اهانت کند . (بحار الانوار75/5)✨
🆔 @ghoran_va_etrat_khu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
● برنامه تلویزیونی #نکات_ناب●↶
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
#آرامش_دل_ها بخش دوازدهم
حجم: 30.6 mb
زمان: 6:56 دقیقه
🔹@ghoran_va_etrat_khu
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
#آرامش_دل_ها بخش دوازدهم
حجم: 30.6 mb
زمان: 6:56 دقیقه
🔹@ghoran_va_etrat_khu
#کتاب_خوب_بخوانیم
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_شانزده
روی گزینه های بعدی فکر کرده بود؛ طلبگی یا معلمی. هنوز دانشجو بود. خندید و گفت که از دار دنیا فقط یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلا توقیف شده است. پررو پررو گفت:《اسم بچه هامونم انتخاب کردم: امیرحسین، امیرعباس، زینب و زهرا.》انگار کتری آبجوش ریختند روی سرم. کسی نبود بهش بگوید:《هنوز نه به باره نه به داره!》
یکی یکی در جیب های کتش دست می کرد.یاد چراغ جادو افتادم. هرچه بیرون می آورد، تمامی نداشت. با همان هدیه ها جادویم کرد: تکه ای از کفن شهید گمنام که خودش تفحص کرده بود، پلاک شهید، مهر وتسبیح تربت با کلی خرت وپرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود.
مطمئن شده بود که جوابم مثبت است. تیر خلاص را زد. صدایش را پایین تر آورد و گفت:《دوتا نامه نوشتم براتون: یکی توی حرم امام رضا(ع)، یکی هم کنار شهدای گمنام بهشت زهرا!》برگه ها را گذاشت جلوی رویم، کاغذ کوچکی هم روی آن ها. درست نوشته بود. از همان جا خواندم؛ زبانم قفل شد:
تو مرجانی، تو درجانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
انگار در این عالم نبود، سرخوش! مادر وخاله ام آمدند و به او گفتند:《هیچ کاری توی خونه بلد نیست، اصلا دور گاز پیدایش نمی شه. یه پوست تخمه جابه جا نمی کنه! خیلی نازنازیه!》...
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
#قصه_دلبری
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#پارت_شانزده
روی گزینه های بعدی فکر کرده بود؛ طلبگی یا معلمی. هنوز دانشجو بود. خندید و گفت که از دار دنیا فقط یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلا توقیف شده است. پررو پررو گفت:《اسم بچه هامونم انتخاب کردم: امیرحسین، امیرعباس، زینب و زهرا.》انگار کتری آبجوش ریختند روی سرم. کسی نبود بهش بگوید:《هنوز نه به باره نه به داره!》
یکی یکی در جیب های کتش دست می کرد.یاد چراغ جادو افتادم. هرچه بیرون می آورد، تمامی نداشت. با همان هدیه ها جادویم کرد: تکه ای از کفن شهید گمنام که خودش تفحص کرده بود، پلاک شهید، مهر وتسبیح تربت با کلی خرت وپرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود.
مطمئن شده بود که جوابم مثبت است. تیر خلاص را زد. صدایش را پایین تر آورد و گفت:《دوتا نامه نوشتم براتون: یکی توی حرم امام رضا(ع)، یکی هم کنار شهدای گمنام بهشت زهرا!》برگه ها را گذاشت جلوی رویم، کاغذ کوچکی هم روی آن ها. درست نوشته بود. از همان جا خواندم؛ زبانم قفل شد:
تو مرجانی، تو درجانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
انگار در این عالم نبود، سرخوش! مادر وخاله ام آمدند و به او گفتند:《هیچ کاری توی خونه بلد نیست، اصلا دور گاز پیدایش نمی شه. یه پوست تخمه جابه جا نمی کنه! خیلی نازنازیه!》...
🥀 @ghoran_va_etrat_khu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM