#آیا_می_دانستید 💡
همانطور که پیش تر گفتیم، بسیاری از لغات موجود در زبان فارسی از زبان های دیگری به دایره لغات زبان ما اضافه شدهاند و گاه معنای اصلی خود را نیز از دست دادهاند، در زیر به چند نمونه دیگر اشاره می کنیم.
آکبند :(UK band)
که این کلمه نه انگلیسی است و نه فارسی، در گذشته که بندر آبادان مرکز استقرار انگلیسی ها بود و معمولا کشتی های تجاری این کشور در بندر آبادان اجناس خود را تخلیه می کردند، روی بعضی اجناس که خیلی خوب بسته بندی
شده بودند، این جمله به چشم می خورد،
UK BAND
یعنی بسته بندی شده در انگلیس، ولی باربرهای آبادانی آنرا "آکبند "می خواندند، و در نتیجه بعد ها این تلفظ اشتباه رایج شد و به هر جنسی که بسته بندی آن باز نشده باشد، این لفظ اطلاق می شود.
شر و ور :
از واژه فرانسوی (Charivari) گرفته شده که معنای آن همهمه و سر و صدا است که در زبان فارسی برای سخنان بیهوده و بی معنا مورد استفاده قرار می گیرد.
هشلهف :
در زمان گذشته که زبان انگلیسی تازه میان مردم رایج شده بود، برای مردم تلفظ برخی کلمات همانند :لفظ (shall have) به معنی" من خواهم داشت "دشوار بود، در نتیجه آنرا به شکل بدی تلفظ می کردند، که چندان گوش نواز و صحیح نبود و به حالت مسخره آنرا هشلهف می گفتند، تا مردم متوجه شوند، باید کلمات زبان بیگانه را تا حد امکان درست تلفظ کنند. اما با گذشت زمان همین کلمه تمسخر آمیز خود معنای مستقل پیدا کرد و به معنای بی مصرف و بی معنی اکنون به کار می رود.
@ketabdooni ✨
همانطور که پیش تر گفتیم، بسیاری از لغات موجود در زبان فارسی از زبان های دیگری به دایره لغات زبان ما اضافه شدهاند و گاه معنای اصلی خود را نیز از دست دادهاند، در زیر به چند نمونه دیگر اشاره می کنیم.
آکبند :(UK band)
که این کلمه نه انگلیسی است و نه فارسی، در گذشته که بندر آبادان مرکز استقرار انگلیسی ها بود و معمولا کشتی های تجاری این کشور در بندر آبادان اجناس خود را تخلیه می کردند، روی بعضی اجناس که خیلی خوب بسته بندی
شده بودند، این جمله به چشم می خورد،
UK BAND
یعنی بسته بندی شده در انگلیس، ولی باربرهای آبادانی آنرا "آکبند "می خواندند، و در نتیجه بعد ها این تلفظ اشتباه رایج شد و به هر جنسی که بسته بندی آن باز نشده باشد، این لفظ اطلاق می شود.
شر و ور :
از واژه فرانسوی (Charivari) گرفته شده که معنای آن همهمه و سر و صدا است که در زبان فارسی برای سخنان بیهوده و بی معنا مورد استفاده قرار می گیرد.
هشلهف :
در زمان گذشته که زبان انگلیسی تازه میان مردم رایج شده بود، برای مردم تلفظ برخی کلمات همانند :لفظ (shall have) به معنی" من خواهم داشت "دشوار بود، در نتیجه آنرا به شکل بدی تلفظ می کردند، که چندان گوش نواز و صحیح نبود و به حالت مسخره آنرا هشلهف می گفتند، تا مردم متوجه شوند، باید کلمات زبان بیگانه را تا حد امکان درست تلفظ کنند. اما با گذشت زمان همین کلمه تمسخر آمیز خود معنای مستقل پیدا کرد و به معنای بی مصرف و بی معنی اکنون به کار می رود.
@ketabdooni ✨
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم !
آه
#شعر🌷
#فریدون_مشیری
@ketabdooni✨
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم !
آه
#شعر🌷
#فریدون_مشیری
@ketabdooni✨
📚 #معرفی_کتاب
چرا رنجم میدهی؟
چون دوستت دارم
نه ، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشیش را میخواهیم نه رنجش را
وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را میخواهیم ، عشق را ، حتی به قیمت رنج ،
پس تو به عمد مرا رنج میدهی؟
بله. برای این که از عشقت مطمئن بشوم
رنج یک چیز منفی است
عشق همه چیز است
باید همیشه با رنج و درد مبارزه کرد
هیچ چیز جلودار عشق نیست
چیزهایی هست که من هرگز نمیتوانم بپذیرم
چرا میتوانی ، مگر نه این که مرا دوست داری و رنج میکشی؟
من عاشق زیباترین زن روی زمینم...
#بارون_درخت_نشین
#ایتالو_کالوینو
#نمایشگاه_کتاب
@ketabdooni✨
چرا رنجم میدهی؟
چون دوستت دارم
نه ، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشیش را میخواهیم نه رنجش را
وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را میخواهیم ، عشق را ، حتی به قیمت رنج ،
پس تو به عمد مرا رنج میدهی؟
بله. برای این که از عشقت مطمئن بشوم
رنج یک چیز منفی است
عشق همه چیز است
باید همیشه با رنج و درد مبارزه کرد
هیچ چیز جلودار عشق نیست
چیزهایی هست که من هرگز نمیتوانم بپذیرم
چرا میتوانی ، مگر نه این که مرا دوست داری و رنج میکشی؟
من عاشق زیباترین زن روی زمینم...
#بارون_درخت_نشین
#ایتالو_کالوینو
#نمایشگاه_کتاب
@ketabdooni✨
📚 #مثنوی_به_نثر_روان
📚 #حلوا_و_سه_همسفر
روزی یك یهودی با یك نفر مسیحی و یك مسلمان همسفر شدند. در راه به كاروانسرایی رسیدند و شب را در آنجا ماندند. مردی برای ایشان مقداری نان گرم و حلوا آورد. یهودی و مسیحی آن شب غذا زیاد خورده بودند ولی مسلمان گرسنه بود. آن دو گفتند ما سیر هستیم. امشب صبر می كنیم، غذا را فردا می خوریم. مسلمان گفت: غذا را امشب بخوریم و صبر باشد برای فردا. مسیحی و یهودی گفتند هدف تو از این فلسفه بافی این است كه چون ما سیریم تو این غذا را تنها بخوری. مسلمان گفت: پس بیایید تا آن را تقسیم كنیم هركس سهم خود را بخورد یا نگهدارد. آن دو گفتند این ملك خداست و ما نباید ملك خدا را تقسیم كنیم. مسلمان قبول كرد كه شب را صبر كنند و فردا صبح حلوا را بخورند.
فردا كه از خواب بیدار شدند گفتند هر كدام خوابی كه دیشب دیده بگوید. هركس خوابش از همه بهتر باشد. این حلوا را بخورد زیرا او از همه برتر است و جان او از همه جان ها كامل تر است.
یهودی گفت: من در خواب دیدم كه حضرت موسی در راه به طرف من آمد و مرا با خود به كوه طور برد. بعد من و موسی و كوه طور تبدیل به نور شدیم. از این نور، نوری دیگر رویید و ما هر سه در آن تابش ناپدید شدیم. بعد دیدم كه كوه سه پاره شد یك پاره به دریا رفت و تمام دریا را شیرین كرد یك پاره به زمین فرو رفت و چشمه ای جوشید كه همه دردهای بیماران را درمان می كند. پاره سوم در كنار كعبه افتاد و به كوه مقدس مسلمانان (عرفات) تبدیل شد. من به هوش آمدم كوه برجا بود ولی زیر پای موسی مانند یخ آب می شد.
مسیحی گفت: من خواب دیدم كه عیسی آمد و مرا به آسمان چهارم به خانه خورشید برد. چیزهای شگفتی دیدم كه در هیچ جای جهان مانند ندارد. من از یهودی برترم چون خواب من در آسمان اتفاق افتاد و خواب او در زمین.
مسلمان گفت: اما ای دوستان پیامبر من آمد و گفت برخیز كه همراه یهودیان با موسی به كوه طور رفته و مسیحی هم با عیسی به آسمان چهارم. آن دو مرد با فضیلت به مقام عالی رسیدند ولی تو ساده دل و كودن در اینجا مانده ای. برخیز و حلوا را بخور. من هم ناچار دستور پیامبرم را اطاعت كردم و حلوا را خوردم. آیا شما از امر پیامبر خود سركشی می كنید؟ آنها گفتند نه در واقع خواب حقيقي را تو ديده ای نه ما.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر ششم
منبع: داستان هاي مثنوي به نثر از دکتر محمود فتوحی
@ketabdooni✨
📚 #حلوا_و_سه_همسفر
روزی یك یهودی با یك نفر مسیحی و یك مسلمان همسفر شدند. در راه به كاروانسرایی رسیدند و شب را در آنجا ماندند. مردی برای ایشان مقداری نان گرم و حلوا آورد. یهودی و مسیحی آن شب غذا زیاد خورده بودند ولی مسلمان گرسنه بود. آن دو گفتند ما سیر هستیم. امشب صبر می كنیم، غذا را فردا می خوریم. مسلمان گفت: غذا را امشب بخوریم و صبر باشد برای فردا. مسیحی و یهودی گفتند هدف تو از این فلسفه بافی این است كه چون ما سیریم تو این غذا را تنها بخوری. مسلمان گفت: پس بیایید تا آن را تقسیم كنیم هركس سهم خود را بخورد یا نگهدارد. آن دو گفتند این ملك خداست و ما نباید ملك خدا را تقسیم كنیم. مسلمان قبول كرد كه شب را صبر كنند و فردا صبح حلوا را بخورند.
فردا كه از خواب بیدار شدند گفتند هر كدام خوابی كه دیشب دیده بگوید. هركس خوابش از همه بهتر باشد. این حلوا را بخورد زیرا او از همه برتر است و جان او از همه جان ها كامل تر است.
یهودی گفت: من در خواب دیدم كه حضرت موسی در راه به طرف من آمد و مرا با خود به كوه طور برد. بعد من و موسی و كوه طور تبدیل به نور شدیم. از این نور، نوری دیگر رویید و ما هر سه در آن تابش ناپدید شدیم. بعد دیدم كه كوه سه پاره شد یك پاره به دریا رفت و تمام دریا را شیرین كرد یك پاره به زمین فرو رفت و چشمه ای جوشید كه همه دردهای بیماران را درمان می كند. پاره سوم در كنار كعبه افتاد و به كوه مقدس مسلمانان (عرفات) تبدیل شد. من به هوش آمدم كوه برجا بود ولی زیر پای موسی مانند یخ آب می شد.
مسیحی گفت: من خواب دیدم كه عیسی آمد و مرا به آسمان چهارم به خانه خورشید برد. چیزهای شگفتی دیدم كه در هیچ جای جهان مانند ندارد. من از یهودی برترم چون خواب من در آسمان اتفاق افتاد و خواب او در زمین.
مسلمان گفت: اما ای دوستان پیامبر من آمد و گفت برخیز كه همراه یهودیان با موسی به كوه طور رفته و مسیحی هم با عیسی به آسمان چهارم. آن دو مرد با فضیلت به مقام عالی رسیدند ولی تو ساده دل و كودن در اینجا مانده ای. برخیز و حلوا را بخور. من هم ناچار دستور پیامبرم را اطاعت كردم و حلوا را خوردم. آیا شما از امر پیامبر خود سركشی می كنید؟ آنها گفتند نه در واقع خواب حقيقي را تو ديده ای نه ما.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر ششم
منبع: داستان هاي مثنوي به نثر از دکتر محمود فتوحی
@ketabdooni✨
#شعر
بیرون کن از من هر چه داری را !
این آدم کلا فــــــــــــــراری را
پس لرزه های بعد طوفان ها
آوار های بی قــــــــــراری را
پاییز را دی را و بهمن را
حتی شکوه نو بهاری را
پیکر تراشی کردن مردم
مکر و دروغ و گریه زاری را
دستان وحشی ِ شب ظلمت
آیینه ی گرد و غباری را
ترکیب ناموزون غم با عشق
هر بستن قول و قراری را
شب های بی تابی ،جنون، حسرت
شبگردی روح فراری را
تنهااااااایی ِ تنهاییِ ِ مطلق
هر اعتمادی که نداری را!!
بالا و پایین کردن بازی
شطرنج رخ های کناری را!
از چاله به چاهی پناهیدن
گم کردن امّید واری را
از آسمانی که دروغی شد
گنجشگک ِ شکل قناری را
گرمی دستانی که می سوزد
از شعله های یک بخاری را
من را،شمارا،ما و ایشان را
هر جمع های مستعاری را
بر بالشی که خیس اشکم شد
شب گریه ی بی اختیاری را
از عشق گفتن های بیهوده
تکرار این بی اعتباری را
خوابیدن آراام روی ریل
نشنیدن ِ........سوت قطاری را...!
#ويدا_شادپور
🔴 ما شما را مهمان #شعر_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
بیرون کن از من هر چه داری را !
این آدم کلا فــــــــــــــراری را
پس لرزه های بعد طوفان ها
آوار های بی قــــــــــراری را
پاییز را دی را و بهمن را
حتی شکوه نو بهاری را
پیکر تراشی کردن مردم
مکر و دروغ و گریه زاری را
دستان وحشی ِ شب ظلمت
آیینه ی گرد و غباری را
ترکیب ناموزون غم با عشق
هر بستن قول و قراری را
شب های بی تابی ،جنون، حسرت
شبگردی روح فراری را
تنهااااااایی ِ تنهاییِ ِ مطلق
هر اعتمادی که نداری را!!
بالا و پایین کردن بازی
شطرنج رخ های کناری را!
از چاله به چاهی پناهیدن
گم کردن امّید واری را
از آسمانی که دروغی شد
گنجشگک ِ شکل قناری را
گرمی دستانی که می سوزد
از شعله های یک بخاری را
من را،شمارا،ما و ایشان را
هر جمع های مستعاری را
بر بالشی که خیس اشکم شد
شب گریه ی بی اختیاری را
از عشق گفتن های بیهوده
تکرار این بی اعتباری را
خوابیدن آراام روی ریل
نشنیدن ِ........سوت قطاری را...!
#ويدا_شادپور
🔴 ما شما را مهمان #شعر_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
#غلط_ننویسیم 30
🔴 یقه / یخه
در ترکی به معنای گریبان است وهردو صورت صحیح است وهر دوهم در نوشتار وهم درگفتار به کار می رود.
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
🔴 یقه / یخه
در ترکی به معنای گریبان است وهردو صورت صحیح است وهر دوهم در نوشتار وهم درگفتار به کار می رود.
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
کاش
خواندن کتاب هم
حرام اعلام می شد
تا ملت
حداقل درخفا به کتاب خوانی
روی می آوردند....
📸 عکس #النا_بیلان
@ketabdooni✨
خواندن کتاب هم
حرام اعلام می شد
تا ملت
حداقل درخفا به کتاب خوانی
روی می آوردند....
📸 عکس #النا_بیلان
@ketabdooni✨
#آیا_می_دانستید 💡
یکی از حبوبات مورد استفاده در غذاهای ایرانی نخود است، که دارای انواع مختلفی است که بهترین نوع آن در قزوین به عمل می آید.
همه انواع نخود به همان شکلی که کاشته می شوند، برداشت شده و مورد استفاده قرار می گیرند، تنها نوع نخود که پس از برداشت تغییر پیدا می کند ، نخود سیاه است که پس از برداشت پوست سیاه آن کنده شده و به صورت لپه در می آید و از آن جا نام لپه را به خود می گیرد.
پس نخود سیاه در حالت عادی و پوست نکنده در هیچ دکان و بقالی وجود نداردو کسی هم به دنبالش نمی گردد، درنتیجه اصطلاح کسی را به دنبال "نخود سیاه فرستادن" یعنی او را به دنبال پیدا کردن چیزی که اصلا پیدا نمی شود و خود شخص هم می داند که در حقیقت خواسته اند او را با اینکار از سر باز کنند، مورد استفاده قرار میگیرد.
@ketabdooni ✨
یکی از حبوبات مورد استفاده در غذاهای ایرانی نخود است، که دارای انواع مختلفی است که بهترین نوع آن در قزوین به عمل می آید.
همه انواع نخود به همان شکلی که کاشته می شوند، برداشت شده و مورد استفاده قرار می گیرند، تنها نوع نخود که پس از برداشت تغییر پیدا می کند ، نخود سیاه است که پس از برداشت پوست سیاه آن کنده شده و به صورت لپه در می آید و از آن جا نام لپه را به خود می گیرد.
پس نخود سیاه در حالت عادی و پوست نکنده در هیچ دکان و بقالی وجود نداردو کسی هم به دنبالش نمی گردد، درنتیجه اصطلاح کسی را به دنبال "نخود سیاه فرستادن" یعنی او را به دنبال پیدا کردن چیزی که اصلا پیدا نمی شود و خود شخص هم می داند که در حقیقت خواسته اند او را با اینکار از سر باز کنند، مورد استفاده قرار میگیرد.
@ketabdooni ✨
اینگونه که طفره می روی بیش از حد
این راه کجت نمی رسد تا مقصد
احساس مرا تو کشتی اما بی شک
قاتل به محل جرم بر می گردد
#شعر🌷
#محمد_یزدان_پناه
#نشراقلیما
@ketabdooni✨
این راه کجت نمی رسد تا مقصد
احساس مرا تو کشتی اما بی شک
قاتل به محل جرم بر می گردد
#شعر🌷
#محمد_یزدان_پناه
#نشراقلیما
@ketabdooni✨
📚 #مثنوی_به_نثر_روان
📚 #جالینوس_و_دیوانه
روزی جالینوس از شاگردانش دارویی خواست. یکی از آنان گفت این داروی دیوانگی است. به چه کارت می آید؟ جالینوس گفت امروز دیوانه ای به رخسارم نگریست و خندید و آستینم را کشید. او از من خوشش آمده بود. شاگردش گفت این چه ربطی به دیوانگی تو دارد ؟
جالینوس گفت:
گر ندیدی جنس خود کی آمدی
کی بغیر جنس خود را بر زدی
چون دو کس بر هم زند بیهیچ شک
در میانشان هست قدر مشترک
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر دوم
@ketabdooni✨
📚 #جالینوس_و_دیوانه
روزی جالینوس از شاگردانش دارویی خواست. یکی از آنان گفت این داروی دیوانگی است. به چه کارت می آید؟ جالینوس گفت امروز دیوانه ای به رخسارم نگریست و خندید و آستینم را کشید. او از من خوشش آمده بود. شاگردش گفت این چه ربطی به دیوانگی تو دارد ؟
جالینوس گفت:
گر ندیدی جنس خود کی آمدی
کی بغیر جنس خود را بر زدی
چون دو کس بر هم زند بیهیچ شک
در میانشان هست قدر مشترک
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر دوم
@ketabdooni✨
#داستان
خاطرات درمه
#میلاد_خسروی
وقتی در میان آدم های پیاده راه می روم، احساس پوچی میکنم. این همه آدم، این همه زندگی.
می ترسم. همیشه راه هایی را انتخاب می کنم که با دیگران مواجه نشوم. قبلا سعی میکردم با هر کسی که کج نگاه کند، بجنگم. مانند حیوانات ، حس غلبه کردن برای ما انسان ها نیز خوشایند است. اما طولی نکشید که خسته تر از آن شدم که بخواهم با دیگران بجنگم. روحم در دریای زندگی ته نشین شده است. گاهی با موج ها ی دریا ، روی آب می ایم و دوباره آسمان پدیدار می شود، نفس میکشم. هیچوقت گذشته را به یاد نمی آورم. چه خاطرات خوب چه خاطرات بد محو شده اند.همیشه منتظر افتادن اتفاقی بودم، منتظر یک آمدن، یک رفتن. راستش را بخواهید هیچ وقت این زندگی را دوست نداشته ام، از همان بچگی چشم هایم غمگین می دیدند. بعضی وقت ها فکر میکنم این غم و اندوه پیش از تولد نیز با من بوده است. در یک روز بارانی به دنیا آمدم. آسمان نیز غمگین بوده است. پدرم می گفت بعد از به دنیا امدن من، مادرم چند ساعت بیشتر زنده نمانده است. تنها عشقی که در زندگی داشته ام مادرم بوده است چون بی انکه او را بشناسم دوستش داشته ام. پدرم هر گز از مادرم حرفی نمیزد. من را مادر بزرگم یعنی مادر مادرم بزرگ کرد. پیر زن بیچاره ای که هشت بچه بزرگ کرده بود و بزرگ کردن من، برایش مانند پختن غذا بود.
🔴 ما شما را مهمان #داستان_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
خاطرات درمه
#میلاد_خسروی
وقتی در میان آدم های پیاده راه می روم، احساس پوچی میکنم. این همه آدم، این همه زندگی.
می ترسم. همیشه راه هایی را انتخاب می کنم که با دیگران مواجه نشوم. قبلا سعی میکردم با هر کسی که کج نگاه کند، بجنگم. مانند حیوانات ، حس غلبه کردن برای ما انسان ها نیز خوشایند است. اما طولی نکشید که خسته تر از آن شدم که بخواهم با دیگران بجنگم. روحم در دریای زندگی ته نشین شده است. گاهی با موج ها ی دریا ، روی آب می ایم و دوباره آسمان پدیدار می شود، نفس میکشم. هیچوقت گذشته را به یاد نمی آورم. چه خاطرات خوب چه خاطرات بد محو شده اند.همیشه منتظر افتادن اتفاقی بودم، منتظر یک آمدن، یک رفتن. راستش را بخواهید هیچ وقت این زندگی را دوست نداشته ام، از همان بچگی چشم هایم غمگین می دیدند. بعضی وقت ها فکر میکنم این غم و اندوه پیش از تولد نیز با من بوده است. در یک روز بارانی به دنیا آمدم. آسمان نیز غمگین بوده است. پدرم می گفت بعد از به دنیا امدن من، مادرم چند ساعت بیشتر زنده نمانده است. تنها عشقی که در زندگی داشته ام مادرم بوده است چون بی انکه او را بشناسم دوستش داشته ام. پدرم هر گز از مادرم حرفی نمیزد. من را مادر بزرگم یعنی مادر مادرم بزرگ کرد. پیر زن بیچاره ای که هشت بچه بزرگ کرده بود و بزرگ کردن من، برایش مانند پختن غذا بود.
🔴 ما شما را مهمان #داستان_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
#غلط_ننویسیم 31
🔴 افغان / افغانی
اهل کشور افغانستان را باید افغان بنامیم ونه افغانی چنانکه اهل کشور ترکیه را ترک و کردستان را کرد می نامیم ونه ترکی وکردی. البته افغانی نیز واژه صحیحی است ولی نه به معنای اهل افغانستان. بلکه به معنای منسوب به افغان ها یا ساخته افغانها. مثلا رسوم افغانی
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
🔴 افغان / افغانی
اهل کشور افغانستان را باید افغان بنامیم ونه افغانی چنانکه اهل کشور ترکیه را ترک و کردستان را کرد می نامیم ونه ترکی وکردی. البته افغانی نیز واژه صحیحی است ولی نه به معنای اهل افغانستان. بلکه به معنای منسوب به افغان ها یا ساخته افغانها. مثلا رسوم افغانی
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
عشق کودکی کولی وار است، او هیچ وقت چیزی از قانون نفهمیده
📚 #معرفی_کتاب
#ستايش_هنر_ستايش_عشق
#ماريا_كالاس
زندگی و اندیشه ملکه اپرای جهان
#كامليا_مسيح
#نشرثالث
@ketabdooni✨
📚 #معرفی_کتاب
#ستايش_هنر_ستايش_عشق
#ماريا_كالاس
زندگی و اندیشه ملکه اپرای جهان
#كامليا_مسيح
#نشرثالث
@ketabdooni✨
..گفتی نظر خطاست تو دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنهکارمیکنی
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی
#سعدی
@ketabdooni✨
خود کرده جرم و خلق گنهکارمیکنی
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی
#سعدی
@ketabdooni✨
#شعر
تهران
روی چهارپایه ای نشسته و سیگار می کشد
ارومیه
خیابان هایش را نمک سود می کند
اصفهان
رودهای زاینده اش را عقیم کرده
شیراز
تخت جمشید را به سمساری فروخته است
اهواز
مویه کُنان و موی کَنان، خاک بر سر میریزد
بوشهر
برای کارمندان نیروگاه اتمی، آواز روسی می خواند
رشت
درخت هایش را به کارخانه ی چوب بُری اجاره داده...
گربه ای پیر
گوشه ی خیابان
نفس های آخرش را می کشد.
#رویا_بهمنیاری
🔴 ما شما را مهمان #شعر_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
تهران
روی چهارپایه ای نشسته و سیگار می کشد
ارومیه
خیابان هایش را نمک سود می کند
اصفهان
رودهای زاینده اش را عقیم کرده
شیراز
تخت جمشید را به سمساری فروخته است
اهواز
مویه کُنان و موی کَنان، خاک بر سر میریزد
بوشهر
برای کارمندان نیروگاه اتمی، آواز روسی می خواند
رشت
درخت هایش را به کارخانه ی چوب بُری اجاره داده...
گربه ای پیر
گوشه ی خیابان
نفس های آخرش را می کشد.
#رویا_بهمنیاری
🔴 ما شما را مهمان #شعر_شما می کنیم که برایمان می فرستید.
@ketabdooni✨
#غلط_ننویسیم 32
🔴 اَقشار
این کلمه در سالهای اخیر به عنوان جمع قشر رایج شده است در عربی به کار نمی رود واستعمال آن غلط است جمع قشر در عربی قشور است که در فارسی مستعمل نیست به جای آن می توان گفت "قشرها".
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
🔴 اَقشار
این کلمه در سالهای اخیر به عنوان جمع قشر رایج شده است در عربی به کار نمی رود واستعمال آن غلط است جمع قشر در عربی قشور است که در فارسی مستعمل نیست به جای آن می توان گفت "قشرها".
📚 منبع: کتاب غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
@ketabdooni✨
📚 #مثنوی_به_نثر_روان
📚 #گوهر_پنهان
روزی حضرت موسی به خداوند عرض كرد: ای خدای دانا وتوانا ! حكمت اين كار چيست كه موجودات را می آفرينی و باز همه را خراب می كنی؟ چرا موجودات نر و ماده، زيبا و جذاب می آفرينی و بعد همه را نابود می كنی؟
خداوند فرمود : ای موسی برای اينكه به جواب سؤالت برسی، بذر گندم در زمين بكار، صبر كن تا خوشه شود. موسی بذرها را كاشت و گندم هايش رسيد و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو كردن شد.
ندايی از جانب خداوند رسيد كه ای موسی! تو كه كاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را می بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا!
در اين خوشهها، گندم سودمند و مفيد پنهان است و درست نيست كه دانههای گندم در ميان كاه بماند، عقل سليم حكم می كند كه گندمها را از كاه بايد جدا كنيم.
خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلايق روح های پاک هست، روح های تيره و سياه هم هست. همانطور كه بايد گندم را از كاه جدا كرد، بايد نيكان را از بدان جدا كرد. خلايق جهان را برای آن می آفرينم كه گنج حكمت های نهان الهی آشكار شود.
بهر اظهارست این خلق جهان
تا نماند گنج حکمتها نهان
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر چهارم
@ketabdooni✨
📚 #گوهر_پنهان
روزی حضرت موسی به خداوند عرض كرد: ای خدای دانا وتوانا ! حكمت اين كار چيست كه موجودات را می آفرينی و باز همه را خراب می كنی؟ چرا موجودات نر و ماده، زيبا و جذاب می آفرينی و بعد همه را نابود می كنی؟
خداوند فرمود : ای موسی برای اينكه به جواب سؤالت برسی، بذر گندم در زمين بكار، صبر كن تا خوشه شود. موسی بذرها را كاشت و گندم هايش رسيد و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو كردن شد.
ندايی از جانب خداوند رسيد كه ای موسی! تو كه كاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را می بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا!
در اين خوشهها، گندم سودمند و مفيد پنهان است و درست نيست كه دانههای گندم در ميان كاه بماند، عقل سليم حكم می كند كه گندمها را از كاه بايد جدا كنيم.
خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلايق روح های پاک هست، روح های تيره و سياه هم هست. همانطور كه بايد گندم را از كاه جدا كرد، بايد نيكان را از بدان جدا كرد. خلايق جهان را برای آن می آفرينم كه گنج حكمت های نهان الهی آشكار شود.
بهر اظهارست این خلق جهان
تا نماند گنج حکمتها نهان
#مثنوی_معنوی
#مولوی
دفتر چهارم
@ketabdooni✨