✳️ #هنر_فروش
يك پسر تگزاسي براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاد و به يكي از اين فروشگاهاي بزرگ كه همه چيز مي فروشند در ايالت كاليفرنیا رفت. مدير فروشگاه به او گفت: «يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد استخدام تو تصميم مي گيريم.»
در پايان اولين روز كاري مدير به سراغ پسر رفت و از او پرسيد كه چند مشتري داشته است؟
پسر پاسخ داد: «يك مشتري.»
مدير با تعجب گفت: «تنها يك مشتري...!؟ بي تجربه ترين متقاضيان در اينجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»
پسر گفت: «134,999.50 دلار»
مدير فرياد كشيد: «134,999.50 دلار...!؟ مگه چي فروختي؟»
پسر گفت: «اول يك قلاب ماهيگيري كوچك فروختم، بعد يك قلاب ماهيگيري بزرگ، بعد يك چوب ماهيگيري گرافيت به همراه يك چرخ ماهيگيري 4 بلبرينگه. بعد پرسيدم كجا ميريد ماهيگيري؟ و مشتری گفت خليج پشتي. من هم گفتم پس به قايق هم احتياج داريد و يك قايق توربوي دو موتوره به او فروختم. بعد پرسيدم ماشينتان چيست و آيا مي تواند اين قايق را بكشد؟ كه گفت هوندا سيويك. من هم يک بليزر دبليو دي4 به او پيشنهاد دادم كه او هم خريد.»
مدير با تعجب پرسيد: «او آمده بود كه يك قلاب ماهيگيري بخرد و تو به او قايق و بليزر فروختي؟»
پسر به آرامي گفت: «نه، او آمده بود يك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بيا براي آخر هفته ات يك برنامه ماهيگيري ترتيب بدهيم، شايد سردردت بهتر شد!»
❓نظر شما درباره این حکایت چیست؟
@karyarsb
يك پسر تگزاسي براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاد و به يكي از اين فروشگاهاي بزرگ كه همه چيز مي فروشند در ايالت كاليفرنیا رفت. مدير فروشگاه به او گفت: «يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد استخدام تو تصميم مي گيريم.»
در پايان اولين روز كاري مدير به سراغ پسر رفت و از او پرسيد كه چند مشتري داشته است؟
پسر پاسخ داد: «يك مشتري.»
مدير با تعجب گفت: «تنها يك مشتري...!؟ بي تجربه ترين متقاضيان در اينجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»
پسر گفت: «134,999.50 دلار»
مدير فرياد كشيد: «134,999.50 دلار...!؟ مگه چي فروختي؟»
پسر گفت: «اول يك قلاب ماهيگيري كوچك فروختم، بعد يك قلاب ماهيگيري بزرگ، بعد يك چوب ماهيگيري گرافيت به همراه يك چرخ ماهيگيري 4 بلبرينگه. بعد پرسيدم كجا ميريد ماهيگيري؟ و مشتری گفت خليج پشتي. من هم گفتم پس به قايق هم احتياج داريد و يك قايق توربوي دو موتوره به او فروختم. بعد پرسيدم ماشينتان چيست و آيا مي تواند اين قايق را بكشد؟ كه گفت هوندا سيويك. من هم يک بليزر دبليو دي4 به او پيشنهاد دادم كه او هم خريد.»
مدير با تعجب پرسيد: «او آمده بود كه يك قلاب ماهيگيري بخرد و تو به او قايق و بليزر فروختي؟»
پسر به آرامي گفت: «نه، او آمده بود يك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بيا براي آخر هفته ات يك برنامه ماهيگيري ترتيب بدهيم، شايد سردردت بهتر شد!»
❓نظر شما درباره این حکایت چیست؟
@karyarsb
Forwarded from زیست بوم خلاق
.
#گزارش
شرکتهای خلاق همپا با دانشبنیانها ارزشآفرینی کردند؛ رشد چشمگیر در 3 سال
گزارشی از عملکرد برنامه توسعه زیستبوم این شرکتها منتشر شده است که حکایت از رشد این شرکتها در مدت سه سال دارد.
مطالعه گزارش:
http://ircreative.isti.ir/resource/uploads/UPLD671187623report.pdf
کلیدواژه : #شرکت_خلاق #صنایع_خلاق #صندوق_خلاق #پرویز_کرمی #خانه_خلاق_و_نوآوری #معاونت_عملمی_فناوری
#برنامه_توسعه_زیست_بوم_شرکتهای_خلاق #هنر #فرهنگ #ایران
@ircreative زیست بوم خلاق
#گزارش
شرکتهای خلاق همپا با دانشبنیانها ارزشآفرینی کردند؛ رشد چشمگیر در 3 سال
گزارشی از عملکرد برنامه توسعه زیستبوم این شرکتها منتشر شده است که حکایت از رشد این شرکتها در مدت سه سال دارد.
مطالعه گزارش:
http://ircreative.isti.ir/resource/uploads/UPLD671187623report.pdf
کلیدواژه : #شرکت_خلاق #صنایع_خلاق #صندوق_خلاق #پرویز_کرمی #خانه_خلاق_و_نوآوری #معاونت_عملمی_فناوری
#برنامه_توسعه_زیست_بوم_شرکتهای_خلاق #هنر #فرهنگ #ایران
@ircreative زیست بوم خلاق