🌅 #گزارش_تصویری
۳۱ خرداد
استان #تهران
جشن تولد دختر شهید مدافع حرم
🌻 #مرتضی_خدادادی🌻
@Toluehagh_ir
@karevane_shohada
۳۱ خرداد
استان #تهران
جشن تولد دختر شهید مدافع حرم
🌻 #مرتضی_خدادادی🌻
@Toluehagh_ir
@karevane_shohada
🌹ملاقات با جانباز عزیز
#امینه_وهاب_زاده 🌹
جمعه ۹ تیر
ساعت: ۱۴
ثبت نام : ارسال نام و شماره تماس به
@Hermane_hor
کاروان مردمی موسسه طلوع حق (استان #تهران)
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#امینه_وهاب_زاده 🌹
جمعه ۹ تیر
ساعت: ۱۴
ثبت نام : ارسال نام و شماره تماس به
@Hermane_hor
کاروان مردمی موسسه طلوع حق (استان #تهران)
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
🌷امینه وهاب زاده🌷
امینه وهاب زاده تنها زن ایرانی امدادگر و تكتیر انداز گروه جنگهای نامنظم شهید چمران
به دليل تسلط بر زبان عربي در عملياتهاي زيادي دوشادوش مردان مبارز جنگید
و اكنون با 75 درصد عارضه شيميايي روزگارش را با ياد و هم صحبتي با شهدا و رزمندگان ميگذراند.
امینه وهاب زاده تنها زن ایرانی امدادگر و تكتیر انداز گروه جنگهای نامنظم شهید چمران
به دليل تسلط بر زبان عربي در عملياتهاي زيادي دوشادوش مردان مبارز جنگید
و اكنون با 75 درصد عارضه شيميايي روزگارش را با ياد و هم صحبتي با شهدا و رزمندگان ميگذراند.
🌅 #گزارش_تصویری
۹ تیر ۹۶
استان #تهران
ملاقات با جانباز ۷۵ درصد
🌻 #امینه_وهاب_زاده🌻
@Toluehagh_ir
@karevane_shohada
۹ تیر ۹۶
استان #تهران
ملاقات با جانباز ۷۵ درصد
🌻 #امینه_وهاب_زاده🌻
@Toluehagh_ir
@karevane_shohada
#دلنوشته #زکات_دیدار
#زکات_دیدار
ی حس عالی
با اینهمه رنج و سختی ولی بازم بخندی یعنی اینکه فوق العاده ای یعنی اینکه یه چیزی درونت داری که تو نگاهت استواری موج میزنه، با درد عجین شدی ولی مصمم پای ولایتت ایستادی،.....خدا سلامتی بهتون بده
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم سلوکی
۹ تیر ۹۶
#زکات_دیدار
#امینه_وهاب_زاده
#جانباز
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#زکات_دیدار
ی حس عالی
با اینهمه رنج و سختی ولی بازم بخندی یعنی اینکه فوق العاده ای یعنی اینکه یه چیزی درونت داری که تو نگاهت استواری موج میزنه، با درد عجین شدی ولی مصمم پای ولایتت ایستادی،.....خدا سلامتی بهتون بده
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم سلوکی
۹ تیر ۹۶
#زکات_دیدار
#امینه_وهاب_زاده
#جانباز
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#دلنوشته #زکات_دیدار
#زکات_دیدار
ایشون اون روحیه نترسی که داشتن با وجود تمام دردی که بود هنوزم پابرجا بودن ..خدا قوت
توصیشون این بود که نذارید یاد شهدا و انقلاب فراموش بشه
اسیب شناسیشون از سستی عقاید یکی عدم اموزش از ادم های درست بود
یکی هم اینکه الان چشم و هم چشمیه و قبلا ساده زیستی بود
ایشون زمان ازدواجشون هم تنها شرطی که گذاشتن این بوده که اگر امام فرمان دادن اقاشون اجازه بدن که به حرف رهبری عمل کنن این یعنی پشت رهبری حرکت کردن
یکی سوال کرد که شما نرفتی تحقیق ببینی امام راهش درست هست که داری پشتش حرکت میکنی و این اطاعته از کجا بود
میگفتن خودمم نمیدونم
ولی از نظر من این تاثیری که امام روی جوان ها داشتن تاثیر قلبی بوده چون خلوص بوده و البته اخلاق و عرفان امام هم بی تاثیر نبوده
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم پالنگ
۹ تیر ۹۶
#زکات_دیدار
#امینه_وهاب_زاده
#جانباز
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#زکات_دیدار
ایشون اون روحیه نترسی که داشتن با وجود تمام دردی که بود هنوزم پابرجا بودن ..خدا قوت
توصیشون این بود که نذارید یاد شهدا و انقلاب فراموش بشه
اسیب شناسیشون از سستی عقاید یکی عدم اموزش از ادم های درست بود
یکی هم اینکه الان چشم و هم چشمیه و قبلا ساده زیستی بود
ایشون زمان ازدواجشون هم تنها شرطی که گذاشتن این بوده که اگر امام فرمان دادن اقاشون اجازه بدن که به حرف رهبری عمل کنن این یعنی پشت رهبری حرکت کردن
یکی سوال کرد که شما نرفتی تحقیق ببینی امام راهش درست هست که داری پشتش حرکت میکنی و این اطاعته از کجا بود
میگفتن خودمم نمیدونم
ولی از نظر من این تاثیری که امام روی جوان ها داشتن تاثیر قلبی بوده چون خلوص بوده و البته اخلاق و عرفان امام هم بی تاثیر نبوده
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم پالنگ
۹ تیر ۹۶
#زکات_دیدار
#امینه_وهاب_زاده
#جانباز
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
Forwarded from پشتیبانی از جبهه مقاومت
کار جالب شهرداری مشهد...
درسهایی که باید درکتب درسی گنجانده شود اما نمیشود!
برخی مفاهیم هم که به بهانه های واهی مثل خشونت حذف میشود!
مفهوم شهادت خشونت نیست!🙁
#جبهه_مقاومت
@moghavematt
درسهایی که باید درکتب درسی گنجانده شود اما نمیشود!
برخی مفاهیم هم که به بهانه های واهی مثل خشونت حذف میشود!
مفهوم شهادت خشونت نیست!🙁
#جبهه_مقاومت
@moghavematt
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه شنیدنی پاسدار مدافع حرم شهید #جواد_محمدی
که در رمضان امسال شهید شده و پیکرش هنوز برنگشته است!
@Karevane_shohada
@toluehagh_ir
که در رمضان امسال شهید شده و پیکرش هنوز برنگشته است!
@Karevane_shohada
@toluehagh_ir
Forwarded from KHAMENEI.IR
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✈️نماهنگ|رهبرانقلاب:ملت ما جنايتهای آمریکا را فراموش نمیکند!
⚠️رئيس جمهور آمريكا فرمانده ناوی كه هواپيمای مسافربری ايران را ساقط كرد،مدال داد!
🗓١٢ تيرماه؛سالروز اين رويداد سال۶۷
☑️ @Khamenei_ir
⚠️رئيس جمهور آمريكا فرمانده ناوی كه هواپيمای مسافربری ايران را ساقط كرد،مدال داد!
🗓١٢ تيرماه؛سالروز اين رويداد سال۶۷
☑️ @Khamenei_ir
Forwarded from مؤسسه فرهنگی طلوع حق
#طلوع_حق
#شما_دعوت_هستید
💢هیئت خدام الرضا(ع)
🍃چهارشنبه ۱۴ تیر از ساعت ۱۹ الی نماز مغرب
🍂خیابان ۱۶ آذر،تقاطع پورسینا،حسینیه هنر
✅ویژه #برادران و #خواهران
#قدم_به_چشم
Toluehagh.ir
#شما_دعوت_هستید
💢هیئت خدام الرضا(ع)
🍃چهارشنبه ۱۴ تیر از ساعت ۱۹ الی نماز مغرب
🍂خیابان ۱۶ آذر،تقاطع پورسینا،حسینیه هنر
✅ویژه #برادران و #خواهران
#قدم_به_چشم
Toluehagh.ir
🌹دیدار با همسرشهید #حسین_محمدی
بهمراه همسرشهید مدافع #داریوش_درستی
پنجشنبه ۲۲تیر
ساعت ۱۴
ثبت نام:ارسال نام به
@Zeinab_es93
📣ظرفیت محدود
کاروان مردمی موسسه طلوع (استان #تهران)
@karevane_shohada
بهمراه همسرشهید مدافع #داریوش_درستی
پنجشنبه ۲۲تیر
ساعت ۱۴
ثبت نام:ارسال نام به
@Zeinab_es93
📣ظرفیت محدود
کاروان مردمی موسسه طلوع (استان #تهران)
@karevane_shohada
Forwarded from NasrTV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❌اگه مردی سوار شو!!🙄🤔
👉 @Tvnasr
👉 @Tvnasr
🌹دیدار با مادر شهیدان دفاع مقدس؛
محمد و مجید فرهنگ🌹
دوشنبه 26 تیر 96
ساعت: 17:15
ثبت نام:ارسال نام و شماره تماس به @Namira14
کاروان مردمی موسسه طلوع حق (استان #البرز)
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
محمد و مجید فرهنگ🌹
دوشنبه 26 تیر 96
ساعت: 17:15
ثبت نام:ارسال نام و شماره تماس به @Namira14
کاروان مردمی موسسه طلوع حق (استان #البرز)
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
🌅#گزارش_تصویری/ ۲۲تیر ماه
کاروان مردمی موسسه طلوع#استان_تهران
ملاقات با همسر شهید مدافع حرم
🌻 #حسین_محمدی 🌻
با حضور همسر شهید #داریوش_درستی و مادرشهید #حسین_روستایی
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
کاروان مردمی موسسه طلوع#استان_تهران
ملاقات با همسر شهید مدافع حرم
🌻 #حسین_محمدی 🌻
با حضور همسر شهید #داریوش_درستی و مادرشهید #حسین_روستایی
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
🌅#گزارش_تصویری/۲۲تیر ماه
کاروان مردمی موسسه طلوع #استان_تهران
ملاقات با همسر شهید مدافع حرم
🌻 #حسین_محمدی 🌻
با حضور همسر شهید #داریوش_درستی و مادرشهید #حسین_روستایی
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
کاروان مردمی موسسه طلوع #استان_تهران
ملاقات با همسر شهید مدافع حرم
🌻 #حسین_محمدی 🌻
با حضور همسر شهید #داریوش_درستی و مادرشهید #حسین_روستایی
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
#دلنوشته #زکات_دیدار
#زکات_دیدار
مسیر طولانی را طی نمودیم تا به یکی از کوچه های رباط کریم رسیدم خانه ای کوچک وخیلی ساده همسر شهید به استقبالمان بیرون از خانه امده بود خانمی بسیار جوان ومظلوم اما دلی دریا او از همسر شهیدش گفت با همان چند کلمه فارسی وادغام نمودن آن با زبان افعانی چون فارسی را کامل بلد نبود گفت که 14 ساله بوده که همسر شهید شده بود والان ثمره این ازدواج یک پسر 7 ساله ویک دختر سه ساله بود او گفت که همسرش به او نگفته بود وبه سوریه رفته بود و گمان میکرده همسرش او رها کرده واینکه بعد از یک وماه ونیم به او زنگ زده از چگونگی شهادتش واینکه پیکرش را به اونشان ندادند ومزارش در امام زاده عبدالله شهر ری است
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم مهدوی
۲۲تیر ماه ۹۶
#زکات_دیدار
#شهید_حسین_محمدی
#حسین_محمدی
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#زکات_دیدار
مسیر طولانی را طی نمودیم تا به یکی از کوچه های رباط کریم رسیدم خانه ای کوچک وخیلی ساده همسر شهید به استقبالمان بیرون از خانه امده بود خانمی بسیار جوان ومظلوم اما دلی دریا او از همسر شهیدش گفت با همان چند کلمه فارسی وادغام نمودن آن با زبان افعانی چون فارسی را کامل بلد نبود گفت که 14 ساله بوده که همسر شهید شده بود والان ثمره این ازدواج یک پسر 7 ساله ویک دختر سه ساله بود او گفت که همسرش به او نگفته بود وبه سوریه رفته بود و گمان میکرده همسرش او رها کرده واینکه بعد از یک وماه ونیم به او زنگ زده از چگونگی شهادتش واینکه پیکرش را به اونشان ندادند ومزارش در امام زاده عبدالله شهر ری است
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم مهدوی
۲۲تیر ماه ۹۶
#زکات_دیدار
#شهید_حسین_محمدی
#حسین_محمدی
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#دلنوشته #زکات_دیدار
#زکات_دیدار
نمیدانم از کدامین بسرایم ؛حسین 31 ساله تیپ افغانها یا حسین 22 ساله پاسدار و یا از داریوشی که همچو اسمش دارنده خصایص نیکی بود ...
حسین هایی که بی شباهت به اربابشان شهید نشدند آنهایی که هردو اجسادی متلاشی داشتند آنهایی که رفتند تا اسلام بماند .
یکی سال 72 و دیگری سال 95، آن یکی توسط ضد انقلاب های کموله در کردستان و دیگری توسط داعش دست پرورده آمریکا در سوریه..... و چقدر این دو شبیه بودند وقتی میخواستند به جبهه بروند بی سرو صدا بدون ینکه به کسی بگویند رفتند .... مادر شهید روستایی تا مدتی از پسرش بی خبربود نمیدانست به جبهه رفته آخر سنی نداشت و حالا که آمده بعد از چند وقت منتظر است که مادر بیدار شود برای نماز صبح ،تا زنگ در را بزند نمیخواست او را بیدار کند. وآنجا به مادرگفت که حلالم کن بدون اجازه رفتم.آخر میدانست مادر انقلابی اش هم اجازه میدهد. اما شاید غلبه عشق مادری آن لحظه اجازه نمیداد.حسین نیز بدون اطلاع همسر جوان و فرزندانش را تنها گذاشت و رفت ،دیگر خبری از او نبود ،او رفته بود تا خانم زینب تنها نباشد . او رفته بود تا آرزویش، دختر نازنینش را میگویم فرداها ؛ سر بلند بگوید پدرم رفت تا ما بمانیم ، پدرم رفت تا امثال ما بتوانیم زیر این آسمان آبی باز هم ، بازی کنیم.او رفته بود تا علیرضایش بتواند امسال به مدرسه برود با آرامش بدون ترس از اینکه شاید لحظه ای دیگر طی حرکتی انتحاری هزاران کودک وزن کشته شوند؛ بخواند : آب ، بابا ، نان داد - آب ، بابا ، جان داد.
حسین با عشق به خدایش و به آنها رفت .
حسین محمدی همان که همیشه همسرش را ستایش میکرد ،همان که حضورش قوت قلبی برای همسر جوانش بود دیگر هر روز بعد از گذشت یک و ماه و نیم با اوتماس میگرفت واز حالش به او اطلاع میداد . نازگل هم راضی شده بود ولی امان از این دنیای پرجفا ... خوشحالی نازگل را تاب نیاورد بعد از مدتی باز بی خبری بود که نازگل را اذیت میکرد اما اینبار تفاوت داشت ، تفاوتی بزرگ آخر این دفعه نازگل دیگر حتی صدای حسینش را نمیشنید....و چقدر مظلومانه است وقتی برای آخرین بار میبینی همسرت ، تنها پشتوانه ات برگشته و نمیتوانی برایش از سختی های نبودش بگویی ....
اما حسین بود و میدید برای همین به خواب نازگل آمد ، آمد و گفت : من نمرده ام ،زنده ام ، نگران نباش....
واین کلام خداست “آنان که در راه خدا کشته شدند را مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خود روزی میبرند-آل عمران169”
همسر شهید درستی را دیدم اشک در چشمانش حلقه زده بود شاید بخاطرش آمده لحظهء شنیدن خبر شهادت را و یا به یاد آورده بود خاطراتی از فرمانده را ... هم او که شاگردانش بیضایی ها و مرادی ها و... بودند. ما که نمیدانیم شاید حسین نیز فرمانده را دیده بود....فرمانده مهربانی که هنوز جسم مطهرش هنوز بازنگشته.... و چه شباهتی دارند این دو مدافع .... دو ماه دیگر دقیقا میشود یکسال که رفتند و ما ماندیم .
واقعیت این است که ما هنوز شهیدان رانشناختیم ... اصلا گنجایش شناختشان را داریم؟!....نمیدانم اما مثال دیگر همین حسین است ، حسین روستایی پاسدار 22 ساله ای که حالافرمانده گروه 100 نفره شده؛هم او که سایه پدر ندیده اینک سال 72 در جوشان سقز پس از پایان عملیات چون پدری مهربان تنها به دل ضد انقلاب میزند تا یکی از نیروهای به جا مانده را نجات دهد ، اما متاسفانه خود از پا مجروح شد و چون سرورش مظلومانه تحت سخت ترین شکنجه ها یک شبانه روز قرارگرفت تا دست از اعتقاداتش بردارد و به عضویت گروه مخالف نظام در بیاید ... اما او حاضر بود پوست از بدنش جدا شود ولی از اسلام عزیزش دست بر ندارد با آنکه تمام استخوانهای بدن و صورتش متلاشی شده بود ،باز طنین “الله اکبرش” تمام ارتفاعات جوشان را پر کرده بود.دست آخر، او که خستگی ناپذیر بود ،او که اراده فولادینش در کودکی مادر را حیران کرده بود ، هم او که نمازهای شبش ترک نمیشد، او که هنوز سنی نداشت تا به جبهه برود اما فکرش کمک به خانواده ها و مادران شهید بود ،حالا نزدیک اذان صبح با یک تیر خلاص در شقیقه اش پس از تحمل شکنجه های کموله شربت شهادت را نوشید .
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم اسماعیلی
۲۲تیر ماه ۹۶
#زکات_دیدار
#شهید_حسین_محمدی
#حسین_محمدی
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
#زکات_دیدار
نمیدانم از کدامین بسرایم ؛حسین 31 ساله تیپ افغانها یا حسین 22 ساله پاسدار و یا از داریوشی که همچو اسمش دارنده خصایص نیکی بود ...
حسین هایی که بی شباهت به اربابشان شهید نشدند آنهایی که هردو اجسادی متلاشی داشتند آنهایی که رفتند تا اسلام بماند .
یکی سال 72 و دیگری سال 95، آن یکی توسط ضد انقلاب های کموله در کردستان و دیگری توسط داعش دست پرورده آمریکا در سوریه..... و چقدر این دو شبیه بودند وقتی میخواستند به جبهه بروند بی سرو صدا بدون ینکه به کسی بگویند رفتند .... مادر شهید روستایی تا مدتی از پسرش بی خبربود نمیدانست به جبهه رفته آخر سنی نداشت و حالا که آمده بعد از چند وقت منتظر است که مادر بیدار شود برای نماز صبح ،تا زنگ در را بزند نمیخواست او را بیدار کند. وآنجا به مادرگفت که حلالم کن بدون اجازه رفتم.آخر میدانست مادر انقلابی اش هم اجازه میدهد. اما شاید غلبه عشق مادری آن لحظه اجازه نمیداد.حسین نیز بدون اطلاع همسر جوان و فرزندانش را تنها گذاشت و رفت ،دیگر خبری از او نبود ،او رفته بود تا خانم زینب تنها نباشد . او رفته بود تا آرزویش، دختر نازنینش را میگویم فرداها ؛ سر بلند بگوید پدرم رفت تا ما بمانیم ، پدرم رفت تا امثال ما بتوانیم زیر این آسمان آبی باز هم ، بازی کنیم.او رفته بود تا علیرضایش بتواند امسال به مدرسه برود با آرامش بدون ترس از اینکه شاید لحظه ای دیگر طی حرکتی انتحاری هزاران کودک وزن کشته شوند؛ بخواند : آب ، بابا ، نان داد - آب ، بابا ، جان داد.
حسین با عشق به خدایش و به آنها رفت .
حسین محمدی همان که همیشه همسرش را ستایش میکرد ،همان که حضورش قوت قلبی برای همسر جوانش بود دیگر هر روز بعد از گذشت یک و ماه و نیم با اوتماس میگرفت واز حالش به او اطلاع میداد . نازگل هم راضی شده بود ولی امان از این دنیای پرجفا ... خوشحالی نازگل را تاب نیاورد بعد از مدتی باز بی خبری بود که نازگل را اذیت میکرد اما اینبار تفاوت داشت ، تفاوتی بزرگ آخر این دفعه نازگل دیگر حتی صدای حسینش را نمیشنید....و چقدر مظلومانه است وقتی برای آخرین بار میبینی همسرت ، تنها پشتوانه ات برگشته و نمیتوانی برایش از سختی های نبودش بگویی ....
اما حسین بود و میدید برای همین به خواب نازگل آمد ، آمد و گفت : من نمرده ام ،زنده ام ، نگران نباش....
واین کلام خداست “آنان که در راه خدا کشته شدند را مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خود روزی میبرند-آل عمران169”
همسر شهید درستی را دیدم اشک در چشمانش حلقه زده بود شاید بخاطرش آمده لحظهء شنیدن خبر شهادت را و یا به یاد آورده بود خاطراتی از فرمانده را ... هم او که شاگردانش بیضایی ها و مرادی ها و... بودند. ما که نمیدانیم شاید حسین نیز فرمانده را دیده بود....فرمانده مهربانی که هنوز جسم مطهرش هنوز بازنگشته.... و چه شباهتی دارند این دو مدافع .... دو ماه دیگر دقیقا میشود یکسال که رفتند و ما ماندیم .
واقعیت این است که ما هنوز شهیدان رانشناختیم ... اصلا گنجایش شناختشان را داریم؟!....نمیدانم اما مثال دیگر همین حسین است ، حسین روستایی پاسدار 22 ساله ای که حالافرمانده گروه 100 نفره شده؛هم او که سایه پدر ندیده اینک سال 72 در جوشان سقز پس از پایان عملیات چون پدری مهربان تنها به دل ضد انقلاب میزند تا یکی از نیروهای به جا مانده را نجات دهد ، اما متاسفانه خود از پا مجروح شد و چون سرورش مظلومانه تحت سخت ترین شکنجه ها یک شبانه روز قرارگرفت تا دست از اعتقاداتش بردارد و به عضویت گروه مخالف نظام در بیاید ... اما او حاضر بود پوست از بدنش جدا شود ولی از اسلام عزیزش دست بر ندارد با آنکه تمام استخوانهای بدن و صورتش متلاشی شده بود ،باز طنین “الله اکبرش” تمام ارتفاعات جوشان را پر کرده بود.دست آخر، او که خستگی ناپذیر بود ،او که اراده فولادینش در کودکی مادر را حیران کرده بود ، هم او که نمازهای شبش ترک نمیشد، او که هنوز سنی نداشت تا به جبهه برود اما فکرش کمک به خانواده ها و مادران شهید بود ،حالا نزدیک اذان صبح با یک تیر خلاص در شقیقه اش پس از تحمل شکنجه های کموله شربت شهادت را نوشید .
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✏
️ به قلم خانم اسماعیلی
۲۲تیر ماه ۹۶
#زکات_دیدار
#شهید_حسین_محمدی
#حسین_محمدی
@karevane_shohada
@Toluehagh_ir
🌅#گزارش_تصویری/ 26 تیر ماه
کاروان مردمی موسسه طلوع
#استان_البرز
ملاقات با مادر شهیدان دفاع مقدس
🌻 #محمد_و_مجید_فرهنگ 🌻
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
کاروان مردمی موسسه طلوع
#استان_البرز
ملاقات با مادر شهیدان دفاع مقدس
🌻 #محمد_و_مجید_فرهنگ 🌻
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
🌅#گزارش_تصویری/ 26 تیر ماه
کاروان مردمی موسسه طلوع
#استان_البرز
ملاقات با مادر شهیدان دفاع مقدس
🌻 #محمد_و_مجید_فرهنگ 🌻
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
کاروان مردمی موسسه طلوع
#استان_البرز
ملاقات با مادر شهیدان دفاع مقدس
🌻 #محمد_و_مجید_فرهنگ 🌻
@toluehagh_ir
@karevane_shohada
#زکات_دیدار
#دل_نوشته
سلام
خدا قوت به این جمع پاک
وارد خونه ای شدیم که با تمام وجودم ارامش رو حس میکردم
خونه ای بی غل و غش با مادری مهربان که با وجود اینکه خودشان سوادی برای خواندن نداشتند اما فرزندانشان مقطع دکتری داشتند
این ها یعنی واقعا پشتوانه یک خانواده موفق اول مادری دلسوز بوده
و پدری که از همون اول حاج خانم از ایشان تعریف میکردند پدری که همیشه برای حاج خانم فرهنگ همسری مهربان و اهل رعایت حلال و حرام و برای بچه ها پدری فهمیده و راهنما بودند
در دعاهای مادرانه دعای حفظ اسلام و انقلاب بود اسلامی که او معتقد بود جوانان ما با خون خود ریشه ی این درخت پربار را آبیاری کردند تا زنده بماند و از ما جوان ها هم حفظ این گنجینه ی ارزشمند این دین کامل توصیه شد
از ایمان اقا محمد فرهنگ گفتند جوری که حتی با ندانستن اسم شخص نویسنده وصیت نامه فهمیدم برای اقا محمد هست جوری که در ابتدای وصیت عشق خودشان را به شیوه های مختلف نسبت به خداوند تبارک بیان کرده بودند
همان آقا محمدی که مادر با تمام صبری که همان پروردگار بزرگ او صبری در دلش گذاشته بود تا پیکر فرزند را با دست خویش به خاک سپرد .. و چه کسی این حال را برای مادری عزادار متصور میشد؟؟؟؟؟!!!!!مادر حتی از بازگوی این ماجرا به حاج آقا حیا داشت ...اخر سنگین است .. تدفین با دستان مادر!! نه در حد توان یه انسان معمولی با تمام علایق زمینی نیست .. یک روح خدایی میطلبد...
نکته ای که در وصیت نامه های بنده های خالص خدا دریافتم یک جمله کلیدی بود .. هر کاری که میکنید (برای خدا خالص) کنید .. و همین یک نکته خود به نظرم کلیدیست برای بالا رفتن از پله ی انسانیت این واژه ی گم شده ی عصر من...
و اما اقا مجید که با وجود سوزش مجروحیت باز پا به جبهه میگذاشتند
همان آقا مجیدی که مادر بعد از 9سال با استشمام بوی فرزند از جمجمه بزرگوار به وجود تکه های فرزند خود در دستانش ایمان اورد همان فرزندی که تکه هایش برای مادر همان قامت بلند و چهارشانه ی اقا مجید را یاد اور میشد!.. و باز از توان فهم ما خارج ...
این ها همگی از یک پایه ایمانی و اعتقادی قوی که برخواسته از یک خانواده سالم خبر میداد
حال خوشی بود .. خدا قسمتتان کند 🌺
به قلم خانم مهدیه پالنگ
26 تیرماه
#زکات_دیدار
#شهیدان_محمد_و_مجید_فرهنگ
@karevane_shohara
@toluehagh_ir
#دل_نوشته
سلام
خدا قوت به این جمع پاک
وارد خونه ای شدیم که با تمام وجودم ارامش رو حس میکردم
خونه ای بی غل و غش با مادری مهربان که با وجود اینکه خودشان سوادی برای خواندن نداشتند اما فرزندانشان مقطع دکتری داشتند
این ها یعنی واقعا پشتوانه یک خانواده موفق اول مادری دلسوز بوده
و پدری که از همون اول حاج خانم از ایشان تعریف میکردند پدری که همیشه برای حاج خانم فرهنگ همسری مهربان و اهل رعایت حلال و حرام و برای بچه ها پدری فهمیده و راهنما بودند
در دعاهای مادرانه دعای حفظ اسلام و انقلاب بود اسلامی که او معتقد بود جوانان ما با خون خود ریشه ی این درخت پربار را آبیاری کردند تا زنده بماند و از ما جوان ها هم حفظ این گنجینه ی ارزشمند این دین کامل توصیه شد
از ایمان اقا محمد فرهنگ گفتند جوری که حتی با ندانستن اسم شخص نویسنده وصیت نامه فهمیدم برای اقا محمد هست جوری که در ابتدای وصیت عشق خودشان را به شیوه های مختلف نسبت به خداوند تبارک بیان کرده بودند
همان آقا محمدی که مادر با تمام صبری که همان پروردگار بزرگ او صبری در دلش گذاشته بود تا پیکر فرزند را با دست خویش به خاک سپرد .. و چه کسی این حال را برای مادری عزادار متصور میشد؟؟؟؟؟!!!!!مادر حتی از بازگوی این ماجرا به حاج آقا حیا داشت ...اخر سنگین است .. تدفین با دستان مادر!! نه در حد توان یه انسان معمولی با تمام علایق زمینی نیست .. یک روح خدایی میطلبد...
نکته ای که در وصیت نامه های بنده های خالص خدا دریافتم یک جمله کلیدی بود .. هر کاری که میکنید (برای خدا خالص) کنید .. و همین یک نکته خود به نظرم کلیدیست برای بالا رفتن از پله ی انسانیت این واژه ی گم شده ی عصر من...
و اما اقا مجید که با وجود سوزش مجروحیت باز پا به جبهه میگذاشتند
همان آقا مجیدی که مادر بعد از 9سال با استشمام بوی فرزند از جمجمه بزرگوار به وجود تکه های فرزند خود در دستانش ایمان اورد همان فرزندی که تکه هایش برای مادر همان قامت بلند و چهارشانه ی اقا مجید را یاد اور میشد!.. و باز از توان فهم ما خارج ...
این ها همگی از یک پایه ایمانی و اعتقادی قوی که برخواسته از یک خانواده سالم خبر میداد
حال خوشی بود .. خدا قسمتتان کند 🌺
به قلم خانم مهدیه پالنگ
26 تیرماه
#زکات_دیدار
#شهیدان_محمد_و_مجید_فرهنگ
@karevane_shohara
@toluehagh_ir
#زکات_دیدار
#دل_نوشته
سلام بر همه خواهران عزيزم
هر وقت روزي من و سيدمحمدامين ميشه كه همراه شما باشيم فكر مي كنم جايزه يك كار خوبم رو از خدا گرفتم. شايد هم روزي سيدكوچولوست كه توفيق منم هم هست كه بيام.
امروز از مادر شهيدان فرهنگ درس مادري آموختم. درس تواضع كه چنين بزرگوارانه سهم خودش را در تربيت فرزندانش پيش چشمان ما كوچك كرد تا پدر شهيدان در ذهن ما بزرگ ماندگار شود. و مگر مي توان ناديده گرفت دامن پاكي كه شهيد از بستر آن به معراج رفته است...
درس صبر و استقامت كه خنده ها و رضايتش از شهادت فرزندانش نهايت توكل و خداباوري او را نشان مي داد.
و از همه مهم تر حفاظت از خون شهيدش با حفظ خانواده اي مؤمن و محجب كه از رابطه صميمانه اش با فاطمه بانو عروسش مشخص بود...
و من در تمام ديدارهايي كه بودم يك نكته بيش از همه توجهم را جلب كرد و آن سادگي و دوري از تجمل خانه شهيد بود. مادران و پدران شهدا خوب دريافته اند كه زينت منزل شان فرزند شهيدشان هست كه به واقع " خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است..."
خدا كند براي من حداقل درس باشد...
به قلم خانم ملیحه فرقانی
26 تیرماه
#زکات_دیدار
#شهیدان_محمد_و_مجید_فرهنگ
@karevane_shohada
@toluehagh_ir
#دل_نوشته
سلام بر همه خواهران عزيزم
هر وقت روزي من و سيدمحمدامين ميشه كه همراه شما باشيم فكر مي كنم جايزه يك كار خوبم رو از خدا گرفتم. شايد هم روزي سيدكوچولوست كه توفيق منم هم هست كه بيام.
امروز از مادر شهيدان فرهنگ درس مادري آموختم. درس تواضع كه چنين بزرگوارانه سهم خودش را در تربيت فرزندانش پيش چشمان ما كوچك كرد تا پدر شهيدان در ذهن ما بزرگ ماندگار شود. و مگر مي توان ناديده گرفت دامن پاكي كه شهيد از بستر آن به معراج رفته است...
درس صبر و استقامت كه خنده ها و رضايتش از شهادت فرزندانش نهايت توكل و خداباوري او را نشان مي داد.
و از همه مهم تر حفاظت از خون شهيدش با حفظ خانواده اي مؤمن و محجب كه از رابطه صميمانه اش با فاطمه بانو عروسش مشخص بود...
و من در تمام ديدارهايي كه بودم يك نكته بيش از همه توجهم را جلب كرد و آن سادگي و دوري از تجمل خانه شهيد بود. مادران و پدران شهدا خوب دريافته اند كه زينت منزل شان فرزند شهيدشان هست كه به واقع " خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است..."
خدا كند براي من حداقل درس باشد...
به قلم خانم ملیحه فرقانی
26 تیرماه
#زکات_دیدار
#شهیدان_محمد_و_مجید_فرهنگ
@karevane_shohada
@toluehagh_ir