~🕊
ساده نگذر از ڪنار پوتینهای بیپا ڪه پاهایشان را برای تو جا گذاشتند ... !
تا پای دشمن به ڪوچه و خیابان ،
به شهر ، روستا و خانههای ما باز نگردد ...✔️
#شهدا_شرمنده_ایم💔
فراموش نڪنیم ڪہ ،
از #شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
ساده نگذر از ڪنار پوتینهای بیپا ڪه پاهایشان را برای تو جا گذاشتند ... !
تا پای دشمن به ڪوچه و خیابان ،
به شهر ، روستا و خانههای ما باز نگردد ...✔️
#شهدا_شرمنده_ایم💔
فراموش نڪنیم ڪہ ،
از #شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
از شهدا به شما
الو.........
صدامونو میشنوید!؟؟؟...
قرارمون این نبود....
قرارمون بی حجابی نبود...
بی غیرتی نبود....
قرار شد بعد از ماها
« راهمون » رو ادامه بدید...
اما دارید « راحت » ادامه میدید...
چفیه هامون خونی شد
تا چادرتون خاکی نشه...
عکس ماها رو میبینید...
ولی عکس ما عمل میکنید...
ما شهید نشدیم که مرغ و میوه ارزون بشه...
ما شهید شدیم که بی_حیایی ارزون نشه...
حرف آخر :
این رسمش نبود....
#شهدا_شرمنده_ایم
الو.........
صدامونو میشنوید!؟؟؟...
قرارمون این نبود....
قرارمون بی حجابی نبود...
بی غیرتی نبود....
قرار شد بعد از ماها
« راهمون » رو ادامه بدید...
اما دارید « راحت » ادامه میدید...
چفیه هامون خونی شد
تا چادرتون خاکی نشه...
عکس ماها رو میبینید...
ولی عکس ما عمل میکنید...
ما شهید نشدیم که مرغ و میوه ارزون بشه...
ما شهید شدیم که بی_حیایی ارزون نشه...
حرف آخر :
این رسمش نبود....
#شهدا_شرمنده_ایم
#خصوصیات اخلاقیم از دیدگاه همسرم🙈😌
#ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ، ﺗﻮ ﻧﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ « ﺷﻤﺎ » ، ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ، #ﺍﺣﻤﺪﺁﻗﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ . #ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ، ﺳﺮﯾﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ . #ﺍﺣﻤﺪﺁﻗﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ #ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ😊 #ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﺒﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ📚
7
#ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ #ﺣﻀﺮﺕ_ﺁﻗﺎ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ #ﻭﻻﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ #ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ 🌸« #ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺪﮔﻤﺎﻥ، ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ »🌸 ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « #ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ،😒 ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ . #ﺁﻗﺎ ﯾﻌﻨﯽ #ﻋﻠﯽ ﻭ #ﻋﻠﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ( ﻉ ) ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻭﺻﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ.»
9
#ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ #ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻤﺴﺮﻡ، ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ #ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﺪ. #ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ، ﮐﺎﻫﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻧﯽ ﻣﯽﺧﺮﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﯽﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﺧﯿﻠﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ😔
12
#یادش بخیر برادرمون احمد یه روز تو سرکار داشت از کار کردن توی #مسجد صحبت می کرد(کارای برقی مسجدو که انجام می داد)
#میگفت من با خدا معامله کردم که خدایا من کارای #خونه تو رو دست گرفتم #تو هم امور خونه منو دست بگیر.😔
( #شهادت_هنر_مردان_خداست)
#روحش_شاد_یادش_گرامی🌹
30
ای ڪاش #بیدار شویم😔
قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد.
همچون آنان ڪه
مستانہ بہ این #دنیا
خندیدنـــد و رفتنــــــد
زیر بارش بارانے تیر و ترڪش
ایستادید تا بمانیم،
تا نفس بڪشیم
ولے ما فقط بسنده ڪردیم
به ڪلیشه هاے همیشگے...
#شهدا_شرمنده_ایم
#مردان_بےادعا
#ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ، ﺗﻮ ﻧﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ « ﺷﻤﺎ » ، ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ، #ﺍﺣﻤﺪﺁﻗﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ . #ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ، ﺳﺮﯾﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ . #ﺍﺣﻤﺪﺁﻗﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ #ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ😊 #ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﺒﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ📚
7
#ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ #ﺣﻀﺮﺕ_ﺁﻗﺎ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ #ﻭﻻﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ #ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ 🌸« #ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺪﮔﻤﺎﻥ، ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ »🌸 ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « #ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ،😒 ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ . #ﺁﻗﺎ ﯾﻌﻨﯽ #ﻋﻠﯽ ﻭ #ﻋﻠﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ( ﻉ ) ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻭﺻﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ.»
9
#ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ #ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻤﺴﺮﻡ، ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ #ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﺪ. #ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ، ﮐﺎﻫﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻧﯽ ﻣﯽﺧﺮﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﯽﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﺧﯿﻠﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ😔
12
#یادش بخیر برادرمون احمد یه روز تو سرکار داشت از کار کردن توی #مسجد صحبت می کرد(کارای برقی مسجدو که انجام می داد)
#میگفت من با خدا معامله کردم که خدایا من کارای #خونه تو رو دست گرفتم #تو هم امور خونه منو دست بگیر.😔
( #شهادت_هنر_مردان_خداست)
#روحش_شاد_یادش_گرامی🌹
30
ای ڪاش #بیدار شویم😔
قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد.
همچون آنان ڪه
مستانہ بہ این #دنیا
خندیدنـــد و رفتنــــــد
زیر بارش بارانے تیر و ترڪش
ایستادید تا بمانیم،
تا نفس بڪشیم
ولے ما فقط بسنده ڪردیم
به ڪلیشه هاے همیشگے...
#شهدا_شرمنده_ایم
#مردان_بےادعا
خدایا...🥀
هیچ نسبتی با #شهدا ندارم...❤️
اما دلم به دلشان بند است...😭
خون سرخشان بد جوری پاگیرم کرده...😢
میدانم لایق #شهادت نیستم...😞
اما آرزویش را داشتن که عیب نیست...😓
فریاد میزنم تو را...🗣
در لابلای شعر هایم...❤️
شاید انعکاسش جواب تو باشد...🙃
اما میدانم پاسخی نمیدهی...😭
وقتی #شرمنده تر از همیشه بگویم...😥
#شهدا_شرمنده_ایم🥀
هیچ نسبتی با #شهدا ندارم...❤️
اما دلم به دلشان بند است...😭
خون سرخشان بد جوری پاگیرم کرده...😢
میدانم لایق #شهادت نیستم...😞
اما آرزویش را داشتن که عیب نیست...😓
فریاد میزنم تو را...🗣
در لابلای شعر هایم...❤️
شاید انعکاسش جواب تو باشد...🙃
اما میدانم پاسخی نمیدهی...😭
وقتی #شرمنده تر از همیشه بگویم...😥
#شهدا_شرمنده_ایم🥀
ساده نگذر از ڪنار پوتینهای بیپا ڪه پاهایشان را برای تو جا گذاشتند ... !
تا پای دشمن به ڪوچه و خیابان ،
به شهر ، روستا و خانههای ما باز نگردد ...✔️
#شهدا_شرمنده_ایم💔
تا پای دشمن به ڪوچه و خیابان ،
به شهر ، روستا و خانههای ما باز نگردد ...✔️
#شهدا_شرمنده_ایم💔