﷽
#حضرت_ زهرا سلاماللهعلیهـــــا:
بهترین شما کسی است که دربرخورد
بامردم مهربان باشد.
📚دلائلالائمه _ص۷۶
#حضرت_ زهرا سلاماللهعلیهـــــا:
بهترین شما کسی است که دربرخورد
بامردم مهربان باشد.
📚دلائلالائمه _ص۷۶
🖋 #برگی_از_خاطرات
هر سفر زیارتی که میرفتم از خدا میخواستم حتی یک ثانیه بعد از آقا موسی نباشم. یاد زیارت #جامعه_کبیره که نذرش کردم افتادم. بارها در این دعا میخوانیم بأبي أنت و امي و .. دعای من مستجاب شده بود. جنس گریههایم بعد از #شهادت موسی حسابی فرق کرد.
از ناحیه گردن و پهلو ترکش خورده بود و میشد چهرهاش را دید. هیچ شکی نیست که مصیبت ما در برابر مصیبت آقا اباعبدالله (علیهالسلام) هیچ است. اما وقتی صورتش را دیدم همهاش این جمله #امام_حسین (علیهالسلام) بعد از شهادت حضرت #علیاکبر (علیهالسلام) بر زبانم جاری میشد؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا ....
اسم من را در گوشیاش پرتو فاطمه ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: «آخر ما شیعیان شعاعی از نور #حضرت_زهرا (سلامالله علیها) هستیم».
معرفی شهید دریک نگاه:🔰
سرگرد پاسدار مدافع حرم موسی جمشیدیان✨✨
متولد :۶۲/۸/۲۸
شهادت :۹۴/۸/۱۴
#قلعه سفید ، نجف اباد #
فرزند دوم خانواده
دانشجو کارشناسی ارشد رشته جغرافیا # دانشگاه پیام نور اصفهان
محل خدمت :
#لشکر زرهی هشت نجف اشرف #
نحوه شهادت:اصابت موشک کرنت اسراییلی در سوریه
#سالروزشهادت...🕊🌸🕊🌸🕊
هر سفر زیارتی که میرفتم از خدا میخواستم حتی یک ثانیه بعد از آقا موسی نباشم. یاد زیارت #جامعه_کبیره که نذرش کردم افتادم. بارها در این دعا میخوانیم بأبي أنت و امي و .. دعای من مستجاب شده بود. جنس گریههایم بعد از #شهادت موسی حسابی فرق کرد.
از ناحیه گردن و پهلو ترکش خورده بود و میشد چهرهاش را دید. هیچ شکی نیست که مصیبت ما در برابر مصیبت آقا اباعبدالله (علیهالسلام) هیچ است. اما وقتی صورتش را دیدم همهاش این جمله #امام_حسین (علیهالسلام) بعد از شهادت حضرت #علیاکبر (علیهالسلام) بر زبانم جاری میشد؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا ....
اسم من را در گوشیاش پرتو فاطمه ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: «آخر ما شیعیان شعاعی از نور #حضرت_زهرا (سلامالله علیها) هستیم».
معرفی شهید دریک نگاه:🔰
سرگرد پاسدار مدافع حرم موسی جمشیدیان✨✨
متولد :۶۲/۸/۲۸
شهادت :۹۴/۸/۱۴
#قلعه سفید ، نجف اباد #
فرزند دوم خانواده
دانشجو کارشناسی ارشد رشته جغرافیا # دانشگاه پیام نور اصفهان
محل خدمت :
#لشکر زرهی هشت نجف اشرف #
نحوه شهادت:اصابت موشک کرنت اسراییلی در سوریه
#سالروزشهادت...🕊🌸🕊🌸🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حضرت_زهرا_س
دیگر کنار بستر من دیده تر مکن
درد دل غریب مرا بیشتر نکن
وقتی که من به روی تو در باز می کنم
این قدر بر زمین زخجالت نظر مکن
هنگام غسل دادن و دفنم فقط علی
یک تن زدشمنان خودت را خبر مکن
اصلا چرا تو این همه غمگین نشسته ای
زانو بغل مگیر مرا خون جگر مکن
با زینبم وصیت من شد که بعد از این
از کوچه های تنگ مدینه گذر مکن
بانوی خانه ی توام و کار می کنم
پرسش از این خمیدگی و این کمر مکن
در کوچه هم مغیره به تو خنده می کند
از کوچه ای که می گذرد او گذر مکن
راحت برو به بستر خود خواب ناز کن
شبها کنار بستر من دیده تر مکن
روزتون فاطمی
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
دیگر کنار بستر من دیده تر مکن
درد دل غریب مرا بیشتر نکن
وقتی که من به روی تو در باز می کنم
این قدر بر زمین زخجالت نظر مکن
هنگام غسل دادن و دفنم فقط علی
یک تن زدشمنان خودت را خبر مکن
اصلا چرا تو این همه غمگین نشسته ای
زانو بغل مگیر مرا خون جگر مکن
با زینبم وصیت من شد که بعد از این
از کوچه های تنگ مدینه گذر مکن
بانوی خانه ی توام و کار می کنم
پرسش از این خمیدگی و این کمر مکن
در کوچه هم مغیره به تو خنده می کند
از کوچه ای که می گذرد او گذر مکن
راحت برو به بستر خود خواب ناز کن
شبها کنار بستر من دیده تر مکن
روزتون فاطمی
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
#حضرت_زهرا
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می بری
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
وحید قاسمی
#حضرت_زهرا
شمعِ من سوسو مزن حیدر خجالت میکشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت میکشد
خواهشی دارم که با دستِ شکسته فاطمه
خانه را جارو مزن حیدر خجالت میکشد
طاها تحقیقی
#حضرت_زهرا
سینه ی زخمیِ مسمار عواقب دارد
ضربه های در و دیوار عواقب دارد
بعد از آن کوچه ی باریک و قباله وقتی
می شود حادثه تکرار عواقب دارد
هیزم و شعله و دود و لگد وشش ماهه
مادر و حمله ی اغیار عواقب دارد
به زمین خوردن مجنون که امری عادیست
چون طرفداریِ از یار عواقب دارد
به زمین خورده و پا میشود از جا زهرا
خانه داریِ به ناچار عواقب دارد
قامتش خم شده حیدر به خدا حق بدهید
دیدن بستر بیمار عواقب دارد
مادری می رود اما به نظر سخت تر است
رفتن میر و علمدار عواقب دارد
بر سر عمه ی سادات همه سنگ زدند
زینب و کوچه و بازار عواقب دارد
#حضرت_زهرا
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار، سرم تیر کشید
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می بری
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
وحید قاسمی
#حضرت_زهرا
شمعِ من سوسو مزن حیدر خجالت میکشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت میکشد
خواهشی دارم که با دستِ شکسته فاطمه
خانه را جارو مزن حیدر خجالت میکشد
طاها تحقیقی
#حضرت_زهرا
سینه ی زخمیِ مسمار عواقب دارد
ضربه های در و دیوار عواقب دارد
بعد از آن کوچه ی باریک و قباله وقتی
می شود حادثه تکرار عواقب دارد
هیزم و شعله و دود و لگد وشش ماهه
مادر و حمله ی اغیار عواقب دارد
به زمین خوردن مجنون که امری عادیست
چون طرفداریِ از یار عواقب دارد
به زمین خورده و پا میشود از جا زهرا
خانه داریِ به ناچار عواقب دارد
قامتش خم شده حیدر به خدا حق بدهید
دیدن بستر بیمار عواقب دارد
مادری می رود اما به نظر سخت تر است
رفتن میر و علمدار عواقب دارد
بر سر عمه ی سادات همه سنگ زدند
زینب و کوچه و بازار عواقب دارد
#حضرت_زهرا
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار، سرم تیر کشید
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صدای گریه از عرش معلّی میرود بالا
همین که نیمهشبها دست زهرا میرود بالا
یکی از پلکهای زخمیأش با دیدن حیدر
به زحمت _تا کند او را تماشا_ میرود بالا
گمانم مرکز ثقل زمین را شعلهها سوزاند
که آتش از در و دیوار دنیا میرود بالا
هنوز از ماجرای کوچهها شرمندهاش هستند
اگر دیوارها کج تا ثریا میرود بالا
تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار
که روی شانهها تابوت مولا میرود بالا
سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن
فقط هر آینه دیوار حاشا میرود بالا
شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند
که دود آتش امروز، فردا میرود بالا
به لب در هر قنوت آوای "أَینَالمُنتَقِم؟" داریم
که دست لطف مادر نیز با ما میرود بالا
صدای گریه از عرش معلّی میرود بالا
همین که نیمهشبها دست زهرا میرود بالا
یکی از پلکهای زخمیأش با دیدن حیدر
به زحمت _تا کند او را تماشا_ میرود بالا
گمانم مرکز ثقل زمین را شعلهها سوزاند
که آتش از در و دیوار دنیا میرود بالا
هنوز از ماجرای کوچهها شرمندهاش هستند
اگر دیوارها کج تا ثریا میرود بالا
تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار
که روی شانهها تابوت مولا میرود بالا
سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن
فقط هر آینه دیوار حاشا میرود بالا
شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند
که دود آتش امروز، فردا میرود بالا
به لب در هر قنوت آوای "أَینَالمُنتَقِم؟" داریم
که دست لطف مادر نیز با ما میرود بالا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زینب جــــان!
#حضرت_زهرا
دمِ آخر وصيتے دارم
😭
كفنش را به #زينبم دادم
حرف هاے نگفته را گفتم
چند ساعت براے دختر خود
فقط از رنج #كربلا گفتم
😭
گفتمش ميوه ے دلم #زينب
كربلا باش يار و ياور او
ظهر روز دهم به نيتِ من
بوسه اے زن به زير حنجر او
😭
وقت افتادنش به روے زمین
چشم خود را ببند مثل خدا
صبر كن #دختر_عقيله ے من
قهرمان بزرگ كرب و بلا
#وای_مادرم
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ایام_فاطمیه🥀
|
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ایام_فاطمیه🥀
|
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین دعای #مادر_هستی
اَسماء میگوید:
دیدم #حضرت_زهرا
در لحظات آخر
هر دو دست خود را به سوی آسمان بلند کرده،
و این گونه دعا میکند:
خدایا
به حق محمد مصطفی و اشتیاقش به دیدن من
و به حق علی مرتضی و اندوهش بر من
و به حق حسن مجتبی و گریهاش بر من
و به حق حسین شهید و غصهاش بر من
و به حق دخترانم و حسرتشان در فراق من
تو را قسم میدهم،
گنهکاران از امت محمد را ببخشی
و آنها را داخل بهشت کنی ...
📚عوالم العلوم ج۱۱ص۸۹۱
اَسماء میگوید:
دیدم #حضرت_زهرا
در لحظات آخر
هر دو دست خود را به سوی آسمان بلند کرده،
و این گونه دعا میکند:
خدایا
به حق محمد مصطفی و اشتیاقش به دیدن من
و به حق علی مرتضی و اندوهش بر من
و به حق حسن مجتبی و گریهاش بر من
و به حق حسین شهید و غصهاش بر من
و به حق دخترانم و حسرتشان در فراق من
تو را قسم میدهم،
گنهکاران از امت محمد را ببخشی
و آنها را داخل بهشت کنی ...
📚عوالم العلوم ج۱۱ص۸۹۱
۞﴾﷽﴿۞
#حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها):
هر که خدا را بی ریا عبادت کند،
خداوند برترین مصلحت خود را نثارش میکند.
📕 بحارالانوار [جلد ۷۱_صفحه ۲۴۹]
#حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها):
هر که خدا را بی ریا عبادت کند،
خداوند برترین مصلحت خود را نثارش میکند.
📕 بحارالانوار [جلد ۷۱_صفحه ۲۴۹]
۞﴾﷽﴿۞
در راهی مرا خرج کن...✍
#حضرت_زهرا سلام الله علیها:
خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی.
📚مهج الدعوات۱/۳۹
در راهی مرا خرج کن...✍
#حضرت_زهرا سلام الله علیها:
خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی.
📚مهج الدعوات۱/۳۹