کانون نویسندگان ایران
5.42K subscribers
160 photos
63 videos
16 files
974 links
کانال رسمی کانون نویسندگان ایران
Download Telegram
خبر
حکم دادگاه فرامرز سه‌دهی صادر شد

حکم شعبه‌ی۴ دادگاه انقلاب اهواز علیه فرامرز سه‌دهی، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران صادر شد. بر اساس این حکم فرامرز سه‌دهی
به اتهام «عضویت در گروه‌های معاند نظام ‌به قصد فعالیت تبلیغی علیه نظام» با مصداق «عضویت در  گروه معاند و غیر قانونی کانون نویسندگان ایران» به ۲ سال‌و ۷ ماه‌و ۱۶ روز حبس تعزیری و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق طبع و نشر کتاب» به ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تعزیری محکوم شده است. با توجه به «فقدان سابقه‌ی کیفری، کهولت سن، تأهل و بیماری»، مجازات حبس سه‌دهی به ۳۲میلیون تومان جزای نقدی تبدیل شده است. این در حالی‌است که سه‌دهی و وکیل او در جریان جلسات متعدد دادگاه همواره این اتهام‌های واهی را رد کرده‌اند.
بی‌شک پرونده‌سازی برای فرامز سه‌دهی، احکام صادر شده علیه او و جرم‌انگاری عضویتش در کانون نویسندگان ایران، چیزی جز ادامه‌ی سرکوب گسترده‌ی آزادی بیان، نشر و اندیشه به دست حاکمیت نیست. این فشارها و آزارها در شرایطی ادامه دارد که اکنون چهار عضو دیگر کانون نویسندگان ایران، رضا خندان(مهابادی)، آرش گنجی، علیرضا ثقفی و کیوان مهتدی نیز کماکان در زندان‌ محبوس‌اند.
نظر بر خبر
🔻
وزارت ارشاد دولت ابراهیم رئیسی با طرح انحلال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چه هدفی را دنبال می‌کند؟

در خبرها آمده است که وزارت ارشاد قصد دارد کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به دلیل «زیان دهی» آن‌ها، به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور واگذار کند. در صورت اجرای این تصمیم ضدفرهنگی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منحل خواهد شد و ازآن پس تابلوی این مرکز فرهنگی پنجاه و هفت ساله بر سردرِ هیچ کتابخانه‌ای دیده نخواهد شد.
هدف دولت رئیسی از چنین طرحی چیست؟ جلوگیری از «زیان‌دهی»؟! مگر کانون پرورش فکری قرار بود سوددهی داشته باشد؟ در شرایطی که مبالغ کلانی از بودجه‌ی عمومی کشور صرف نهادهای شبه‌فرهنگی و بی‌خاصیتی می‌شود که هدفی جز ایجاد اختلال در مسیر اعتلای فرهنگی کشور و مزاحمت برای پدیدآورندگان آثار پیشرو فرهنگی ندارند، این بهانه آن‌قدر سست و بی پایه است که نیازی به توضیح ندارد. برای تشخیص هدف دولت از این طرح، بر اساس سوابق واگذاری‌های پیشین، دو هدف قابل تصور است: نخست این که قصد فروش و غارت اموال این نهاد فرهنگی را دارد؛ اموالی که در سراسر کشور پراکنده است و احتمالا از همین حالا رانت‌خواران، آقازاده‌ها و عزیزکرده‌های حاکمیت دندان طمع برای آن تیز کرده‌اند. دیگر این‌که، و البته مهم‌تر این‌که، قصد دارند خاطره‌ی این نهاد فرهنگی خوش‌نام را از حافظه‌ی جمعی ایرانیان بزدایند؛ نهادی که هنرمندانی چون کیارستمی، تقوایی، بیضایی، قره‌چه داغی، امیر نادری، م. آزاد، طاهباز، فرشید مثقالی، نیکزاد نجومی و ... در آن بالیدند.
سیاست‌گذاران فرهنگی کشور در چهل و اندی سال گذشته برای عقیم کردن کانون پرورش فکری هر کاری که از دست‌شان بر می‌آمد کردند؛ نویسندگان و هنرمندان مستقل را تاراندند، بخش عمده‌ای از کارکنان و کادر فرهنگی کارآزموده و کاربلد را با عنوان اهانت‌آمیز «پاکسازی» قلع و قمع کردند، اندیشه‌های ترقی‌خواهانه را از کتاب‌ها زدودند، به جای میدان دادن به «پرورش فکر» و آزاد اندیشی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به دستگاهی برای قالب‌بندی شخصیت کودکان و نوجوانان بر اساس الگوهای ایدئولوژیک خودشان تبدیل کردند؛ حالا فقط این مانده است که نام آن را نیز از تاریخ فرهنگ این سرزمین و از حافظه‌ی جمعی ما پاک کنند. باشد که مقاومت اهالی فرهنگ این طرح شوم فرهنگ‌ستیز را در نطفه خفه کند.





https://telegra.ph/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-09-13
بیانیه
بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت یداله رؤیایی

یداله رؤیایی، شاعر، منتقد، نظریه‌پرداز ادبی و از اعضای «هیئت مؤسس» کانون نویسندگان ایران روز چهارشنبه بیست و سوم شهریور در سن نود سالگی در پاریس درگذشت. او که از سنین نوجوانی روحی شورشی و عدالت‌خواه داشت پس از کودتای مرداد سی و دو به دلیل فعالیت‌های سیاسی دو بار زندانی شد. پس از آزادی از زندان در رشته‌ی حقوق سیاسی تحصیل کرد و همزمان نخستین شعرهای خود را در نشریات ادبی و فرهنگی به چاپ رساند و سپس با انتشار سه مجموعه شعر «بر جاده‌های تهی»، «شعرهای دریایی‌»، «دلتنگی‌ها» و «از دوستت دارم» در دهه‌ی چهل خورشیدی به عنوان شاعری پیشرو به شهرت رسید. در اواخر همین دهه بود که رؤیایی با گرد آوردن جمعی از شاعران همفکر خود جریان «شعرحجم» را راه انداخت و با انتشار «بیانیه‌ی حجم‌گرایی» در سال چهل و هشت نام او با «شعر حجم» گره خورد.
رؤیایی از آن پس تا واپسین سال‌های عمر خویش با سخنرانی، نوشتن مقاله‌های نظری و انتقادی و گفتگوهای مفصل با نشریات ادبی و فرهنگی به توضیح دیدگاه‌های خود درباره‌ی شعر به طور عام و شعر حجم به طور خاص پرداخت که حاصل آن در سه کتاب «هلاک عقل به وقت اندیشیدن» ، «از سکوی سرخ» و «عبارت از چیست» گرد آمده و به چاپ رسیده است. تأسیس هفته‌نامه‌ی «بارو» با همکاری احمد شاملو و انتشار «دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه» از دیگر فعالیت‌های رؤیایی در دهه‌ی چهل خورشیدی است.
یداله رؤیایی با انتشار آثار یاد شده و انتشار پنج مجموعه شعر دیگر به نام‌های «لبریخته‌ها» ، «هفتاد سنگ قبر»، «منِ گذشته امضاء» و «در جستجوی آن لغت تنها» دارای نام و جایگاهی والا در شعر معاصر فارسی است و آثار او هم اکنون بخشی ارزشمند از گنجینه‌ی زبان و ادبیات فارسی است.
کانون نویسندگان ایران درگذشت یداله رؤیایی را به خانواده‌ی او، به دوستان و دوستدارانش و به جامعه‌ی ادبی و فرهنگی مستقل ایران تسلیت می‌گوید.

کانون نویسندگان ایران
۲۵ شهریور ۱۴۰۱





https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-09-16
بیانیه

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران
سرکوب نظام‌مند زنان و قتل مهسا (ژینا) امینی را محکوم می‌کنیم
 
برگ سیاه دیگری از سرکوب زنان به کارنامه‌ی حاکمیت افزوده شد. این بار مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ ساله‌ی اهل سقز که با ضرب و جرح مأموران «گشت ارشاد» حاکمیت به کما رفته بود، جان خود را از دست داد.
مهسا امینی که همراه خانواده‌اش به تهران سفر کرده بود، غروب سه‌شنبه ۲۲ شهریورماه در ایستگاه متروی حقانی بازداشت شد. او در زمان بازداشت همراه برادرش بود. به گفته‌ی بستگان آن‌ها پس از اعتراض کیارش امینی، برادر مهسا، به این بازداشت، مأموران با گاز اشک‌آور مردم را پراکنده کردند. آن‌ها با اعلام اینکه مهسا «بعد از یک ساعت کلاس توجیهی و با امضای تعهد» رها می‌شود، او را به بازداشتگاه وزرا بردند و پس از دو ساعت جسم نیمه‌جانش را به بیمارستان کسری منتقل کردند.
در پی انتشار این خبر، «نیروی انتظامیِ» حاکمیت پس از گذشت دو روز با انتشار متن کوتاهی به آن واکنش نشان داد و خبر «بدرفتاری» با مهسا امینی را «اخبار و ادعاهای رسانه‌های معاند» دانست. در این متن با اعلام اینکه مأموران حاکمیت این دختر ۲۲ ساله را برای «توجیه و آموزش» به بازداشتگاه «هدایت» کرده‌اند، آمده بود که مهسا امینی «در جمع سایر افراد هدایت شده به طور ناگهانی دچار عارضه‌ی قلبی» شده است. پس از این واکنش، بستگان او اعلام کردند «از مهسا پرونده‌ی پزشکی داریم و او کاملا سالم بوده است». همزمان گزارش‌هایی از ضرب‌وشتم امینی و دیگر زنان بازداشت‌شده در ون گشت ارشاد منتشر شد و در کنار انتشار روایت‌های سایر زنان از ضرب‌وشتم در بازداشتگاه‌های گشت ارشاد بار دیگر بر سرکوب نظام‌مند زنان صحه گذاشت.
واکنش گسترده به خبر هولناک قتل مهسا امینی در شرایطی صورت گرفت که در ماه‌های اخیر بازداشت سپیده رشنو و پخش اعترافات اجباری او نیز خشم عمومی را برانگیخته بود. حاکمیت در پاسخ به این خشم عمومی نیروهای امنیتی‌اش را در داخل و بیرون بیمارستان کسری مستقر کرد تا پیشاپیش راه را بر هر تجمع و اعتراضی ببندد؛ روشی که حاکمیت هر بار پس از قتل بازداشت‌شدگان و زندانیان برای سرکوب واکنش‌های اعتراضی مردم در پیش می‌گیرد. به بند کشیدن و به کام مرگ فرستادن و سپس فشار بر خانواده و نزدیکان برای مردم روندی آشناست. قتل بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران یکی از این بیشمار جنایت‌های عمدی حاکمیت بود، که در پی آن فشار نیروهای امنیتی بر خانواده و نزدیکان او تا امروز نیز ادامه یافته است.
چرخه‌ی سرکوب زنان در ۴۴ سال گذشته هر بار به شکلی به گردش درآمده و جان و زندگی و سرنوشت زنان را در چرخ‌دنده‌های خود خرد کرده است. اکنون دیگر این سرکوب نظام‌مند پشت ترکیب‌هایی همچون «به طور ناگهانی» و «عارضه‌ی قلبی» پنهان نمی‌ماند. اختناق مستمر، تجربه‌ی هر روزه‌ی زنان است. قتل مهسا امینی، نمونه‌ای آشکار شده از سرکوبی تمام عیار است که سال‌ها زیر سایه‌ی حاکمیت زن‌ستیز در جریان بوده است. نخستین بار نیست که حق انتخاب پوشش که حقی مسلم و بدیهی است، به مرگ زنی انجامیده است؛ زنی جوان که روزی «عادی» را در این سرزمین سپری می‌کرده است.
کانون نویسندگان ایران ضمن دفاع از حق انتخاب پوشش، قتل مهسا (ژینا) امینی را محکوم می‌کند و خواهان توقف سرکوب نظام‌مند زنان است. 

کانون نویسندگان ایران
۲۵ شهریور ۱۴۰۱




https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-09-16-2
بیانیه کانون نویسندگان ایران
در اعلام همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران

بر آنچه مردم بی‌باک در خیابان‌ها با جان خویش فریاد می‌کنند چیزی نمی‌توان افزود. اما بر همه‌ی نویسندگان و هنرمندان، تشکل‌های صنفی و فرهنگی، و نهادهای آزادی‌خواه و مستقل است که حمایت خود را، به صراحت و به دور از عافیت‌طلبی‌های مرسوم، از جنبش آزادیخواهی مردم اعلام کنند؛ جنبشی که برای تداوم، بیش از هر چیز به همبستگی نیاز دارد.
جنبشی که هم اکنون تقریباً همه‌ی کشور را در بر گرفته است حاصل خشمی چهل ساله است. حاکمیت جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون با استفاده از ضرب و زور و صرف مبالغ هنگفتی از بودجه‌ی عمومی کشور در پروژه‌های به اصطلاح فرهنگی و عقیدتی و حذف و سانسور هنر و ادبیاتی که بازتاب دهنده‌ی روح جاری زندگی انسان امروز است کوشیده است مردم ایران و به ویژه نسل جوان کشور را از حق طبیعی ِ آزادانه زیستن محروم کند و آن‌ها را در قالب دلخواه خود بگنجاند. بدیهی است که دود چنین سیاست ستمکارانه‌ای بیش از همه به چشم زنان جامعه فرو می‌رود؛ زنانی که از انواع تبعیض‌های جنسیتی رنج برده‌اند و در هر فرصتی زبان به اعتراض گشوده‌اند.
زنان پیشرو و آگاه ایران از همان نخستین سال‌های اجباری شدن حجاب در فردای انقلاب ۵۷ به درستی دریافتند که تحمیل حجاب بر آن‌ها، تنها تحمیل نوعی پوشش نیست، بلکه توهین به شأن انسانی آن‌ها و فراتر از آن «در حجاب بردن» نفس آزادی است و بدین‌سان جنبش برابری‌خواهی زنان ایران همواره بخشی مهم در جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران در چند دهه‌ی اخیر بوده است. جنبشی که این بار با نام زنی جوان و از دست رفتن جانِ گرامی‌اش گره خورده است. از نقطه‌ی آغازینِ این جنبش، قتل مهسا (ژینا) امینی، تا شعار فراگیرِ «زن، زندگی، آزادی (ژن، ژیان، ئازادی)»، گروه‌های زنان که به انواع روش‌ها سرکوب و پراکنده شده بودند، گرد آمدند و در ادامه‌ی اعتراض زنان سقز و سنندج، نخستین فراخوان اعتراض خیابانی را پس از قتل مهسا امینی رقم زدند. خیابان «حجاب» را برگزیدند تا این نمادِ آشکارِ سلطه و آزادی‌ستیزی را به تمامی افشا کنند. حجاب که چهل و چند سال ابزارِ خشونتِ نظام‌مندِ جمهوری اسلامی علیه جان و زندگی نیمی از جمعیت ایران بود، به نماد سلطه و سرکوبِ همه‌ی مردم ایران بدل شد. حضور گسترده‌ی مردم در خیابان‌ها، پیوستن آنها به روسری‌سوزان و تکرار شعارهای مترقی، بر تلاش‌ حکومت برای تقلیل خواست مردم به برچیدن «گشت ارشاد» خط بطلان کشید و نشان داد مسیر آزادی جامعه از آزادی زنان می‌گذرد.
خشونت لجام‌گسیخته‌ی جمهوری اسلامی در برابر معترضان و انکار حق طبیعی مردم برای بیان و ابراز مطالبات خویش، بار دیگر خیابان را به قتلگاه شریف‌ترین و شجاع‌ترین فرزندان ایران بدل کرد. در پاسخ، مردم بر تعداد نقاط تجمع افزودند، محله به محله به میدان آمدند، درهای خانه‌هاشان را به روی مجروحان و معترضان گشودند و خیابان به خیابان با دست‌های خالی نیروی خود را سامان دادند. نیروی عظیمی که ریشه در آزادی و خواست‌های دموکراتیک دارد.
اصل نخست منشور کانون نویسندگان ایران در بیش از ۵۰ سال گذشته نقطه‌ی اتصال کانون به جنبش‌های آزادیخواهی بوده است. کانون در این سال‌ها بی‌وقفه بر حق آزادی بیان، «بی هیچ حصر و استثنا برای همگان» پای فشرده است. آزادی بیان مسأله‌ای صرفاً صنفی برای نویسندگان نیست؛ آزادی بیان بستر شکل‌گیری تشکل‌ها و جنبش‌ها و شاهرگ تداوم حیات آنهاست. حکومت به پشتوانه‌ی سال‌ها سرکوب نظام‌مندِ آزادی بیان، سانسور همه‌جانبه، کنترل و محدود کردن فضای مجازی که این روزها به اوج خود رسیده است و انحصار رسانه‌ای، در خیابان‌ها معترضان را می‌کشد و می‌رباید. اما مردمِ درخفقان‌زیسته نیز راه‌ها و روزنه‌های خود را در دل این تباهی گشوده‌ و صدا و خواست خود را به عرصه‌ی عمومی آورده‌اند.
کانون نویسندگان ایران همبستگی خود را با جنبش آزادیخواهی مردم ایران اعلام می‌کند و از نویسندگان و هنرمندان که حیات حرفه‌ایشان به آزادی بیان گره خورده است، و نیز از تشکل‌ها و نهادهای همسو در سراسر جهان می‌خواهد که صدای جنبش آزادیخواهی مردم ایران باشند.

کانون نویسندگان ایران
۱ مهر ۱۴۰۱





https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-09-23
خبر
احضار و بازجویی عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران

روز یکم مهر ماه، دستگاه‌های امنیتی با دو تن از دبیران کانون نویسندگان ایران تماس گرفتند تا آنها را برای بازجویی به یکی از ساختمان‌های وزارت اطلاعات احضار کنند. علیرضا آدینه، شاعر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، پس از تماس‌های مکرر نیروهای امنیتی با خود و همسرش، سرانجام ظهر دوم مهر به نشانی اعلام شده از سوی نیروهای امنیتی رفت و در مورد مطالب منتشر شده در صفحه‌های مجازی‌اش و نیز  فعالیت‌های کانون نویسندگان ایران تحت بازجویی ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفت. آنچه در این بازجویی اتفاق افتاده، تهدید و خط و نشان کشیدن برای دبیران کانون و برآشفتگی نیروهای سرکوب از بیانیه‌های کانون بوده است. بدیهی است کانون نویسندگان ایران پس از این نیز بر اساس منشور و اساسنامه‌ی این کانون به وظایف ذاتی خود عمل خواهد کرد و در کنار مردم ایران خواهد ایستاد.
نظر بر خبر

موج گسترده‌ی بازداشت روزنامه‌نگاران در روزهای اخیر

با اوج‌گیری جنبش اعتراضی مردم و گسترش آن در سراسر کشور، برابر اخباری که در رسانه‌های غیرحکومتی منتشر شده است شمار زیادی از روزنامه‌نگاران در روزهای اخیر بازداشت شده‌اند. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران در بیانیه‌ای از احضار و بازداشت نیلوفر حامدی، روح الله نخعی، فاطمه رجبی، علیرضا خوشبخت ، مجتبی رحیمی ، ویدا ربانی ، الهه محمدی و الناز محمدی خبر داده است. در بیانیه‌ی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران افزون بر روزنامه‌نگاران فوق از از احمد حلبی‌ساز، ایمان به‌پسند، یلدا معیری، مسعود و خسرو کردپور، مرضیه طلایی و علی خطیب‌زاده نام برده شده است. فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران در بیانیه‌ خود از مقامات ایران خواسته است «به دستگیری روزنامه‌نگاران پایان داده و دسترسی آزادانه به اینترنت را فراهم کنند.» آنتونی بلانگر، دبیر کل این فدراسیون در باره‌ی این بیانیه گفته است «ما از مقامات ایرانی می خواهیم که از پوشش اعتراضات ملی به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب رسانه‌ها استفاده نکنند. هر شهروند در ایران حق دارد بداند چه خبر است.» از مژگان کاوسی روزنامه‌نگار که به تازگی بازداشت شده‌ است نیز در خبری دیگر نام برده شده است. پیش از این، خبر بازداشت منصوره موسوی، پژوهشگر امور زنان و بازداشت و ضرب و شتم حسین رونقی وبلاگ‌نویس منتشر شده بود. به نظر می‌رسد شمار روزنامه‌نگاران بازداشت شده بیش از این‌هاست و بازداشت‌ها همچنان ادامه دارد. افزون بر این باید به ایجاد اختلال در شبکه‌ی اینترنت و حتی قطع اینترنت در بعضی از شهرهای کردستان اشاره کرد که همگی حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده است که مردم ایران و جهانیان را از آن‌چه در خیابان‌ها می‌گذرد در بی‌خبری نگه دارد.
اگرچه در جمهوری اسلامی هیچ یک از رسانه‌ها و هیچ روزنامه و روزنامه‌نویسی از آزادی بیانِ حقایق در محدوده‌ی خط قرمزهای حاکمیت که دائماً در حال افزایش است، برخوردار نبوده‌اند و بسیاری یا همه‌ی آن‌ها برای رعایت آن خط قرمزها مجبور بوده‌اند برای ماندن و بقای خود و رسانه‌ها و نشریات‌شان از خیر رعایت اصول حرفه‌ای خویش بگذرند، بوده‌اند و هستند روزنامه‌نگارانی که از هر فرصتی، ولو اندک و کمیاب، برای انجام رسالت حرفه‌ای خود استفاده کرده‌اند. به عنوان نمونه می‌توان از روزنامه‌نگاری که هم اکنون در زندان است یاد کرد که برای تهیه‌ی گزارش میدانی از چند و چون بازداشت و علت بستری شدن، به اغما رفتن و مرگ مهسا امینی به هر دری زد تا حقیقت ماجرا را دریابد و به اطلاع مردم برساند. او حاصل مشاهدات خود را در روزنامه‌ای که با مجوز ارشاد فعالیت می‌کند منتشر کرد و نتیجه‌اش برای او بازداشت و زندان بود.
درست است که دستگاه سانسور جمهوری اسلامی توانسته است بسیاری از حقایق را از دید مردم پنهان دارد، بسیاری از حقایق را وارونه جلوه دهد، از بلندگوهای صدا و سیمایش خروار خروار دروغ به خورد مردم بدهد، اما سرپوش گذاشتن بر حقیقت قتل مهسا (ژینا) امینی و وارونه جلوه دادن جنایتی چنین آشکار حکایت طبل و گلیم است و به قول شاعر: همی طبل کوبد به زیر گلیم.
صدای اعتراض به بازداشت روزنامه‌نگاران و درخواست آزادی فوری و بی قید و شرط آن‌ها در روزهای اخیر از سوی برخی نهادهای صنفی روزنامه‌نگاران، از جمله فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران شنیده شده است. اما این صدا هنوز چندان قوی نیست و انتظار می‌رود که در روزهای آتی شمار بیشتری از روزنامه‌نگاران و تشکل‌های صنفی آن‌ها و روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که همکاران آن‌ها بازداشت شده‌اند به این اعتراض بپیوندند و آزادی همکاران خود را درخواست کنند.





https://telegra.ph/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-09-26
خبر
اعلام همبستگی نویسندگان و هنرمندان ترکیه، افغانستان و کردستانِ عراق با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران

این روزها فریاد همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران، در گوشه و کنار جهان به گوش می‌رسد. اکنون دیگر کمتر کسی است که نام مهسا (ژینا) امینی و شعار «زن، زندگی، آزادی» را نشنیده باشد و از مبارزه‌ی آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران حمایت نکرده باشد. در این میان نویسندگان و هنرمندان کشورهای همسایه نیز خاموش نماندند و از همان نخستین ساعت‌ها و روزها همراه مردم ایران شدند.
انجمن قلم (پن) ترکیه با انتشار بیانیه‌ای ضمن حمایت از مبارزه‌‌ی زنان ایرانی با «تحمیل حجاب» و «دخالت در زندگی خود»، سرکوب این مبارزه به دست حکومت را محکوم کرد.
«جمعی از شاعران، نویسندگان و روزنامه‌نگاران افغانستان» نیز با انتشار بیانیه‌ای ضمن اعلام همبستگی با «زنان» و «مردم» ایران، مبارزه را تنها راه رهایی دانستند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «اینک که در آستانه‌ی پیروزی و ثمربخشی کشته‌های آبان نود و هشت هستیم؛ که شاهد پیروزی جنبش‌های دانشجویی، کارگری و ... و ثمربخشی مبارزات پیگیرانه‌ی تمامی زندانیان سیاسی هستیم؛ ما جمعی از شاعران، نویسندگان و روزنامه‌نگاران افغانستانی، برآنیم که در کنار مردم ایران، این نوید و این امید را که در چند قدمی تجربه‌ی آن قرار داریم، به زبان بیاوریم؛ به زبان بیاوریم تا باشد که مردم ایران بدانند؛ امروز نورِ چشمِ یک خاورِ ستمدیده شده‌اند!»
«نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران کردستان» عراق نیز با انتشار پیامی همبستگی خود با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران را اعلام کردند. در بخشی از این پیام آمده است: «با تمام توانِ میدانی خویش در همه‌ی خیابان‌ها و شهرهای محل زندگی خود، از شما حمایت خواهیم کرد».



https://telegra.ph/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-09-30
خبر
بازداشت نویسندگان و شاعران و ادامه‌ی بازداشت روزنامه‌نگاران

پس از قتل مهسا امینی که به نقطه‌ی آغازین دور جدیدی از جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران بدل شد، حکومت همچون همیشه همزمان با سرکوب و کشتار معترضان در خیابان‌ها، موج گسترده‌ای از احضار و بازداشت به راه انداخت و علاوه بر روزنامه‌نگاران، تعدادی از نویسندگان، شاعران و پژوهشگران را نیز بازداشت کرد.
منصوره موسوی، نویسنده و پژوهشگر مطالعات زنان، ۲۹ شهریور ماه در منزل‌اش در مشهد بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
کرم‌الله سلیمانی، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر، ۳۰ شهریور ما در گچساران بازداشت شد.
مژگان کاوسی، پژوهشگر، مترجم و زندانی سیاسی سابق، یکم مهر ماه در منزل‌اش در نوشهر بازداشت شد. او از اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ تا دی ماه ۱۴۰۰ نیز در زندان‌های اوین تهران و کچویی کرج زندانی بوده است.
بنفشه کمالی، شاعر، دوم مهرماه در یزد بازداشت شد.
مونا برزویی، شاعر و ترانه‌سرا، ۶ مهرماه در منزل‌اش در تهران بازداشت شد. در همین روز امیرحسین بریمانی، نویسنده و روزنامه‌نگار، نیز در تهران بازداشت شد.
بیان عزیزی، شاعر و پژوهشگر حقوق بشر، ۷ مهر ماه پس از احضار به اطلاعات سنندج بازداشت شد.
همچنین بر اساس اخبار منتشر شده از ۳۰ شهریور تا ۷ مهر ماه، دست‌کم ۱۹ روزنامه‌نگار و عکاس خبری نیز در تهران، سقز، بوکان، قزوین، اصفهان و اهواز بازداشت و عمدتاً به مکان‌های نامعلوم منتقل شده‌اند. اسامی این ۱۹ تن عبارت است از: یلدا معیری، نیلوفر حامدی، فاطمه رجبی، الهه محمدی، مجتبی رحیمی، علیرضا خوشبخت، روح‌الله نخعی، مسعود کردپور، خسرو کردپور، مرضیه طلایی، علی خطیب‌زاده، ایمان به‌پسند، ویدا ربانی، احمدی حلبی‌ساز، بتول بلالی، سمیرا علی نژاد، مهرنوش طافیان، فرشید قربان‌پور، آریا جعفری.
بر این فهرست می‌توان هنرمندان و فعالان رسانه‌ای بازداشت شده از جمله شروین حاجی‌پور و حسین رونقی را نیز افزود.
پیش از بازداشت‌های اخیر، نویسندگان، مترجمان و روزنامه‌نگاران دیگری نیز در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوس بودند که رضا خندان (مهابادی)، نویسنده، پژوهشگر و عضو کانون نویسندگان ایران، آرش گنجی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، کیوان مهتدی، نویسنده، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، علیرضا ثقفی، مترجم، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، خسرو صادقی بروجنی، نویسنده و روزنامه‌نگار، مهدی سلیمی، نویسنده و مترجم، سعید مدنی و نویسنده و پژوهشگر، کسری نوری، روزنامه‌نگار از آن جمله‌اند.
پس از موج اخیر بازداشت‌ها اکنون بیش از ۳۴ نویسنده و روزنامه‌نگار در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوس‌اند.





https://telegra.ph/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-09-30-2
خبر
پیام همبستگی هشتاد و هشتمین کنگره‌ی جهانی پن با زنان و مردم ایران

اعضای هشتاد و هشتمین کنگره‌ی جهانی پن که از ۲۶ سپتامبر در اوپسالای سوئد آغاز شده است، با انتشار بیانیه‌ای به زبان‌های انگلیسی، فارسی و کردی همبستگی خود را با زنان و مردم ایران اعلام کردند.

در بخشی از این بیانیه آمده است:
«ما اعضای پن بین‌الملل در کنگره‌ی ٨٨ خود، در اوپسالای سوئد، همصدا، قویأ سبعیت رژیم در سرکوب آزادی بیان در ایران را محکوم می‌کنیم. ما در همبستگی با زنان و مردم ایران در مبارزه‌ی آن‌ها برای آزادی و برابری و عدالت ایستاده و از خواسته‌های آنان برای آینده‌ای فارغ از ستمگری و دیکتاتوری، حمایت می‌کنیم.»





https://telegra.ph/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-09-30-3
خبر
ترجمه‌‌های بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران در اعلام همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران

#کانون_نویسندگان_ایران اول مهرماه ۱۴۰۱ بیانیه‌ای در اعلام همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران منتشر کرد. اکنون به مدد یاران و همراهان کانون نویسندگان ایران، این بیانیه به زبان‌های کردی، ترکی، عربی، انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و روسی ترجمه شده است.



https://www.docdroid.net/CopFmF0/translations-of-the-iwa-statement-pdf
خبر
بازداشت آتفه‌ چهارمحالیان، عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران

امروز ۱۱ مهرماه، آتفه چهارمحالیان، شاعر و عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به دست ماموران امنیتی بازداشت شد. تا لحظه‌ی تنظیم این خبر، از نهاد بازداشت‌کننده و محل بازداشت این شاعر خبری در دست نیست.
این در حالی است که در روزهای اخیر، حکومت بر ابعاد کشتار و سرکوب افسارگسیخته‌ی خود افزوده است. مامورانش در سیستان و بلوچستان بسیاری را به خاک و خون کشیده‌اند، به دانشگاه‌ها حمله کرده‌اند تا به گفته‌ی خودشان دانشجویان را «رنده» کنند. به خانه‌ی نویسندگان، هنرمندان و فعالان مدنی هجوم برده‌اند و بسیاری را ربوده‌اند. ندا ناجی، مونا برزویی، شروین حاجی‌پور، بهاره هدایت، حسین رونقی، مژگان کاوسی، امیر حسین بریمانی، کرم‌الله سلیمانی، نیلوفر حامدی، الهه محمدی و ... از جمله‌ی این بازداشت‌شدگان هستند.
بدیهی است مسئوليت هر گزندی به جان و سلامت آتفه چهارمحالیان و سایر بازداشت‌شدگان بر عهده‌ی حاکمیت است و همه‌ی آنان باید فورا و بدون قید و شرط آزاد شوند.
بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران

در اعلام همبستگی با دانشجویان و مردم معترض


اکنون بیش از دو هفته از آغاز جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران می‌گذرد. از نخستین روزهای این جنبش، حکومت همچون همیشه دست‌به‌کار سرکوب‌ شده است؛ بسیاری را کشته، بسیاری را ربوده، بسیاری را شکنجه کرده و بسیاری را به بند کشیده است. مردم اما پا پس نکشیده‌اند و به هر طریق ممکن صدای اعتراضشان را به گوش جهانیان رسانده‌اند. جنبش آزادی‌خواهی مردم که دامنه‌ای گسترده‌تر از اعتراضات پیشین دارد، حاصل انفجار خشم مردمی است که در چند دهه‌ی گذشته زندگی‌شان به دست جمهوری اسلامی رو به تباهی رفته است؛ مردمی که در طول این سالیان، بدیهی‌ترین حقوقشان پایمال شده و هرگونه اعتراضشان به فساد سازمان‌یافته‌ی حکومت، همواره یک پاسخ داشته است: سرکوب و کشتار. «اغتشاشگر» خواندن مردم به جان آمده و نسبت دادن اعتراض آن‌ها به کشورهای خارجی دروغی است آشکار و بهانه‌ای نخ‌نما برای تداوم تبهکاری‌ حکومت؛ بهانه‌ای برای شکستن حریم دانشگاه و گشودن درهای آن بر روی نیروهای انتظامی و امنیتی و «لباس شخصی‌ها» تا صدای دانشجویان معترض را خفه کنند و صدها تن از آن‌ها را بربایند؛ بهانه‌ای برای قتل عام مردم در زاهدان.
جمعه‌ی سیاه زاهدان و ورود نیروهای امنیتی به حریم دانشگاه، دو روی سکه‌ی سیاست تبعیض و سرکوب سازمان‌یافته‌ی جمهوری اسلامی است: تحمیل فقر و انواع تبعیض‌ها از یک سو و کنترل کانون‌های بالقوه‌ی اعتراض از سوی دیگر. دانشگاه به عنوان یگانه فضای عمومی که در بطن خود امکان متشکل شدن حول ایده‌های مترقی را دارد، در تاریخ معاصر ما همواره آماج سرکوب، کنترل و «پاکسازی‌»های رسمی و غیررسمی حکومت‌های استبدادی بوده است. ورود نیروهای امنیتی به حریم دانشگاه در ایران سابقه‌ای طولانی دارد که نخستین آنها به آذر 1332 برمی‌گردد. حمله‌های مهر ماه ۱۴۰۱ به دانشگاه‌های ایران از جمله دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تبریز و سرکوب گسترده‌ی دانشجویان در شرایطی صورت گرفته است که دانشجویان سراسر کشور درهمبستگی و همراهی با جنبش آزادیخواهی مردم، دست به اعتصاب و تحصن و برگزاری تجمعات اعتراضی زده‌اند. پیوستن برخی از استادان به صف دانشجویان پیشرو از جمله وقایع خجسته‌ی برخاسته از بستر اعتراضات اخیر است.
مردم که در چند دهه‌ی ‌گذشته برای بیان مطالبات خود، در جنبش‌‌های اعتراضی زنان، کارگران، معلمان، بازنشسته‌ها، نویسندگان، دانشجویان، اقلیت‌های دینی، قومی، جنسیتی و ... حضور داشته و هر بار جدا جدا سرکوب شده‌اند، اکنون دریافته‌اند که تحقق خواسته‌هایشان جز از طریق همبستگی و مبارزه‌‌ی جمعی و نیز دستیابی به آزادی بیان، که نقض آشکار و هر روزه‌ی آن در چهار دهه‌ی اخیر زمینه‌ساز انواع سرکوب‌های حکومتی بوده است، امکان پذیر نیست.
کانون نویسندگان ایران که در بیانیه‌ی یکم مهرماه خود همبستگی‌اش را با جنبش آزادیخواهی مردم ایران اعلام کرده بود، بار دیگر بر اساس منشور خود که آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا را، در همه‌ی زمینه‌ها، حق همگان می‌داند، و به حکم وظیفه‌ی اخلاقی، حمایت خود را از خواسته‌های برحق دانشجویان و مردم ایران اعلام می‌دارد و سرکوب دانشجویان دانشگاه‌های کشور و سرکوب و کشتار مردم معترض زاهدان را محکوم می‌کند. امید است که با همبستگی مردم و نهادهای مستقل و آزادیخواه، آزادی بی‌قید و شرط بازداشت‌شدگان اخیر و همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی به خواستی عمومی تبدیل شود.

کانون نویسندگان ایران
۱۴ مهر ۱۴۰۱




https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-10-06
خبر
بیانیه‌ی اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان عرب در همبستگی با زنان و مردم ایران
▪️
بیش از شصت تن از اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان عرب با انتشار بیانیه‌ای با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران اعلام همبستگی کرده‌اند. آنان این جنبش را «انقلاب ملت ایران» نامیده‌اند و افزوده‌اند: «ما امضا‌کنندگان این بیانیه، همبستگی مطلق و تایید نامحدود خود را از انقلاب ملت ایران اعلام می‌داریم؛ انقلابی که زنان شعله‌اش را برافروختند». در بخش دیگری از این بیانیه که ترجمه‌ی آن نیز در شبکه‌های مجازی منتشر شده، آمده است: «ما به این انقلاب عظیم توده‌ها فقط از زاویه‌ی مبارزه علیه حاکمان ددمنش ایران نمی‌نگریم بلکه می‌بینیم که این انقلاب علیه همه‌ی وحشیگری‌هایی است که از زهدان آن، توحش در عراق و سوریه و لبنان و یمن زاده شدند. همبستگی ما با جامعه‌ی ایران برخاسته از موضعی اخلاقی و ضمیری انسانی است».
نویسندگان این بیانیه ضمن ستایش از این «انقلاب دلاوران»، «کشتار و سرکوب و همه‌ی اشکال خشونت نظام حاکم» علیه معترضان و همچنین حمله‌ی حکومت به «کردستان عراق» را محکوم کرده‌اند و از سازمان ملل متحد خواسته‌اند تا به سرکوب‌ها در ایران واکنش نشان دهد.
خبر
برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران 


روز جمعه ۲۲ مهر ۱۴۰۱ مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در منزل یکی از اعضا برگزار شد. در این مجمع اعضای هیئت دبیران، منشی، بازرسان مالی و صندوقدار کانون انتخاب شدند و به وضعیت عضویت دو تن از اعضا نیز رسیدگی شد.

نهمین مجمع عمومی در دوره‌ی سوم فعالیت کانون با حضور شمار زیادی از اعضا برگزار شد. ابتدا رئیس سنی جلسه حسن اصغری به یاد جانباختگان جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران و نیز درگذشتگان کانون یک دقیقه سکوت داد. سپس هیئت رئیسه مجمع متشکل از محسن حکیمی، حسین فاضلی، محمد زندی و حسین اکبری گردش کار جلسه را به عهده گرفتند. حافظ موسوی گزارش عملکرد هیئت دبیران از بهمن ۱۳۹۷ تا مهر ۱۴۰۱ را خواند که پس از بحث مورد تأیید حاضران در مجمع قرار گرفت. سپس فاطمه سرحدی‌زاده یکی از بازرسان مالی کانون گزارش بازرسان را خواند. این گزارش نیز به تایید مجمع رسید. پس از آن گزارش تعلیق و درخواست سلب عضویت دو تن از اعضا توسط نماینده‌ی هیئت دبیران، علیرضا آدینه خوانده شد. سپس مخالفان و موافقان تعلیق درباره‌ی سلب عضویت بحث کردند‌. پس از آن هیئت نظار از میان داوطلبان تایید شده‌ی حاضران تشکیل شد. فرامرز سه‌دهی،  منیژه گازرانی و علی قنبری اعضای هیئت نظار بودند.


دستور اول مجمع، رسیدگی به وضعیت عضویت دو تن از اعضای کانون بود. برگه‌های رای‌ توزیع، جمع‌آوری و سپس آرا شمرده و ثبت شد. بر اساس آرا:

۱. عضویت هوشیار انصاری‌فر سلب شد. 

۲. عضویت رضا حیرانی سلب شد.


دستور دوم مجمع، انتخابات بود که طی آن باید اعضای هیئت دبیران، منشی، صندوقدار و بازرسان مالی انتخاب می‌شدند. اسامی کاندیداها برای رکن‌های مختلف ثبت و برگه‌های رای توزیع شد. دقایقی بعد هیئت نظار برگه‌های رای را جمع و اقدام به ثبت آرا کرد. نتیجه‌ی انتخابات به ترتیب زیر است:


اعضای اصلی هیئت دبیران به ترتیب آرا:

۱ - آیدا عمیدی 
۲ – اکبر معصوم‌بیگی 
۳ – علی صبوری
۴ – روزبه سوهانی
۵ –  منیژه نجم عراقی 

اعضا جانشین (علی‌البدل) هیئت دبیران به ترتیب آرا:

۱ – قارن سوادکوهی
۲ – گیتی پورفاضل (رای گیتی پورفاضل و علیرضا عباسی برابر بود)
۳ – علیرضا عباسی (رای گیتی پورفاضل و علیرضا عباسی برابر بود)
۴ – رئوف مرادی
۵ – حمیده منصوری 


منشی: علی اسدالهی 

صندوقدار: فاطمه حسن‌پور

بازرسان مالی:

۱ – مونا محمدزاده
۲ – قباد حیدر





https://telegra.ph/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-10-15