کانیادل و ملواریا سێیەمین؛
چەند وێنە ژ ملواریێ و ئەڤینداران و فەداکاران و هەڤالیاران و ڤەگۆتنا چیرۆک و هەلبەستا ڤین و ئەڤینا کوردان...
@kaniyadil
چەند وێنە ژ ملواریێ و ئەڤینداران و فەداکاران و هەڤالیاران و ڤەگۆتنا چیرۆک و هەلبەستا ڤین و ئەڤینا کوردان...
@kaniyadil
کانیادل و ملواریا سێیەمین؛
چەند وێنە ژ ملواریێ و ئەڤینداران و فەداکاران و هەڤالیاران و ڤەگۆتنا چیرۆک و هەلبەستا ڤین و ئەڤینا کوردان...
@kaniyadil
چەند وێنە ژ ملواریێ و ئەڤینداران و فەداکاران و هەڤالیاران و ڤەگۆتنا چیرۆک و هەلبەستا ڤین و ئەڤینا کوردان...
@kaniyadil
Forwarded from Eta Merîwan
انجمن ادبی- فرهنگی مریوان با همکاری فرهنگ و ارشاد شهرستان مریوان برگزار میکند:
دومین رویداد سالانهی شعر کوردی
«تا زرێبـار و دێڕێک»
« تا زریبار و یک سطر»
شهریور ۱۴۰۲
ارسال اثر از تاریخ ۱۴۰۲/۰۴/۲۰ تا ۱۴۰۲/۰۵/۰۵ به آیدی تلگرامی @kani70
شرایط حضور:
- اثر/آثار بایستی با یکی از لهجههای زبان کوردی (لُری، لکی، فیلی، کلهری، هورامی، گروسی، کورمانجی و سورانی) بە هر شیوه و قالبِ شعری.
- رسمالخط کوردی، فونت
Unikurd (Goran) 14 - Exactly: 22pt/PDF
- اثر/آثار بایستی از ۳ برگ A4 بیشتر نباشد.
ــ نام و نام خانوادگی، محل سکونت و شماره تماس الزامیست.
🔺 رعایت نکردن بندهای فوقالذکر به منزلەی عدم پذیرش اثر خواهد بود.
کمیتە شعر انجمن فرهنگی - ادبی مریوان
دومین رویداد سالانهی شعر کوردی
«تا زرێبـار و دێڕێک»
« تا زریبار و یک سطر»
شهریور ۱۴۰۲
ارسال اثر از تاریخ ۱۴۰۲/۰۴/۲۰ تا ۱۴۰۲/۰۵/۰۵ به آیدی تلگرامی @kani70
شرایط حضور:
- اثر/آثار بایستی با یکی از لهجههای زبان کوردی (لُری، لکی، فیلی، کلهری، هورامی، گروسی، کورمانجی و سورانی) بە هر شیوه و قالبِ شعری.
- رسمالخط کوردی، فونت
Unikurd (Goran) 14 - Exactly: 22pt/PDF
- اثر/آثار بایستی از ۳ برگ A4 بیشتر نباشد.
ــ نام و نام خانوادگی، محل سکونت و شماره تماس الزامیست.
🔺 رعایت نکردن بندهای فوقالذکر به منزلەی عدم پذیرش اثر خواهد بود.
کمیتە شعر انجمن فرهنگی - ادبی مریوان
سپاسنامەیا ملواریێ
سپاسا گەرمێ من پێشکەش ل گشتی خوەنگ و برایێن کو بێدەنگ و بهێز، ب دلەکی پاک و باوەرمەند یاری دان تا کو ملواری، ل سالا سێیەمین ژی، ب شاهی و شێئر و شەوق؛ بگەهێژە یارێن خوە و وارێ خوە.
ب سایا هەڤدلێن کو هەڤزمانن
ب هەڤ رانه ئەم و تم شادمانن
سپاسا هەر چ کوردێن رند و زانا
کو دایم ل ئەڤینێ؛ قەهرمانن...
سپاسنامهی ملواری
سپاس از همهی کوردان خوراسانی و عزیزانی که آشکار و نهانی، یاریگر خادمان خود در کانیادل بودند، تا ملواری به نوادگان جعفرقلی برسد و جشنی هرچند کوچک، ولی شایسته و شیرین، بهپاس این وصل مبارک، برگزار شود.
به بوی غنچهخند بامدادی
به شوق میوهی شیرین شادی
به نام همدلی و همزبانی
خدایا شکر این شڪر که دادی!
#سپاهی_لایین/به نیابت از تمام صداهای خوب خادم و خاموش🌷
https://t.me/maname49
@kaniyadil
سپاسا گەرمێ من پێشکەش ل گشتی خوەنگ و برایێن کو بێدەنگ و بهێز، ب دلەکی پاک و باوەرمەند یاری دان تا کو ملواری، ل سالا سێیەمین ژی، ب شاهی و شێئر و شەوق؛ بگەهێژە یارێن خوە و وارێ خوە.
ب سایا هەڤدلێن کو هەڤزمانن
ب هەڤ رانه ئەم و تم شادمانن
سپاسا هەر چ کوردێن رند و زانا
کو دایم ل ئەڤینێ؛ قەهرمانن...
سپاسنامهی ملواری
سپاس از همهی کوردان خوراسانی و عزیزانی که آشکار و نهانی، یاریگر خادمان خود در کانیادل بودند، تا ملواری به نوادگان جعفرقلی برسد و جشنی هرچند کوچک، ولی شایسته و شیرین، بهپاس این وصل مبارک، برگزار شود.
به بوی غنچهخند بامدادی
به شوق میوهی شیرین شادی
به نام همدلی و همزبانی
خدایا شکر این شڪر که دادی!
#سپاهی_لایین/به نیابت از تمام صداهای خوب خادم و خاموش🌷
https://t.me/maname49
@kaniyadil
Telegram
MANAME / مانامە
کانال تلگرامی معرفی آثار، اشعار و نوشتار علیرضا سپاهی لایین (کاوە زێدان) به زبانهای کوردی و فارسی.
Forwarded from MANAME / مانامە
مراسم اختتامیهی جشنوارهی ادبی ملواری، از زاویهی دید دوربین دختران عزیزمان؛ شکوفه و عارفە حسینپور.
چەند دیمەن ژ جەشنا ملواریێ (جەشنوارەیا وێژەیی یا کوردێن خۆراسانێ).
سپاسا تایبەت، ژ خوەنگێن مەیێن وێنەکێش؛ شکووفە و عارفە هوسێنپوور👍🌺
https://t.me/maname49
چەند دیمەن ژ جەشنا ملواریێ (جەشنوارەیا وێژەیی یا کوردێن خۆراسانێ).
سپاسا تایبەت، ژ خوەنگێن مەیێن وێنەکێش؛ شکووفە و عارفە هوسێنپوور👍🌺
https://t.me/maname49
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
ئاخرین کورد
دلێ مە تەنگ بوویە سا هەڤالان
سا هەلبەستان سا کوردان سا دەلالان
وەرە ئەم تینێ سا تە کانیادل
بەرەف دۆرا خوە کە وان دل زەلالان
بخوینن ژ تەیی دل شێئر و هەلبەست
بکەنێ کێف و هەز ل ناڤ خەیالان
مەگەر دیسا بگێ دادێ زمین شێئر
ئەگەرنا ڤەندایە ل ناڤ شەمالان
دیسا رابن بهێڤووسن ب کوردی
زمان و رێنڤیس و کورتەخالان
چارۆخ پێتاڤ کن و دەستپێ بکن زوو
گرێدن لۆ ل چاربەندێ خوە شالان
زمانێن دن، مالا خوە بار کرن چوون
تەنێ ئەم مانێ ژ رێ کووچێ مالان
هەبوونا مە ئیرۆ بەندا زمینە
زمانێ دایک و باڤان، ئاپ و خالان
پاراستن وان زمان تا گێشتیە مە
نکا داگر زمانێ باڤ و کالان
زمان هەرە دبنێ ئاخرین کورد
ژ دوو مە کەس نابێ دەنگێ هەڤالان
بهێڤووسن بنێڤیسن بخوینن
تا کوردی بمینە؛ سالێن سالان...
#رامیار_نادری
@kaniyadil
دلێ مە تەنگ بوویە سا هەڤالان
سا هەلبەستان سا کوردان سا دەلالان
وەرە ئەم تینێ سا تە کانیادل
بەرەف دۆرا خوە کە وان دل زەلالان
بخوینن ژ تەیی دل شێئر و هەلبەست
بکەنێ کێف و هەز ل ناڤ خەیالان
مەگەر دیسا بگێ دادێ زمین شێئر
ئەگەرنا ڤەندایە ل ناڤ شەمالان
دیسا رابن بهێڤووسن ب کوردی
زمان و رێنڤیس و کورتەخالان
چارۆخ پێتاڤ کن و دەستپێ بکن زوو
گرێدن لۆ ل چاربەندێ خوە شالان
زمانێن دن، مالا خوە بار کرن چوون
تەنێ ئەم مانێ ژ رێ کووچێ مالان
هەبوونا مە ئیرۆ بەندا زمینە
زمانێ دایک و باڤان، ئاپ و خالان
پاراستن وان زمان تا گێشتیە مە
نکا داگر زمانێ باڤ و کالان
زمان هەرە دبنێ ئاخرین کورد
ژ دوو مە کەس نابێ دەنگێ هەڤالان
بهێڤووسن بنێڤیسن بخوینن
تا کوردی بمینە؛ سالێن سالان...
#رامیار_نادری
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
☑️به یاد یاری که یک راه بود!
تقدیم به روح فرهنگمدار دیارمان شادروان "حیدر جنگجو"
🖌اسماعیل حسینپور
روزنامه اترک، یکشنبه ۲۵ تیر۱۴۰۲
🔹گاهی یک فرد، برایت یک چراغ، یک راه میشود. زندگی را، مهر و امید را برایت هجی میکند. به تو میآموزد ریشه در چه خاکی، ریشه در چه سترگ صخرههایی داری. تبارت به که و کجا میرسد تا خویش را باور کنی و به فرهنگ نیاکانت، به زبان و لالاییهای دیروز مادر، به ترانههای روحبخش و موسیقی جانپرور هنرمندان سرزمینت مباهات کنی و شادروان"حیدر جنگجو" یکی از این نیکان بود که مصداق این همه خودباوری بود و هنوز هم نامش در دلمان زنده و مانا است.
🔹شادروان "حیدر جنگجو" یک پژوهشگر بیادعا و نویسندهای توانا بود. میراث او برای ما وجود چند هزار فیش آماده برای فرهنگ لغت کُردی، داستانهای عامیانۀ کُردهای خراسان و انبوه سه خشتیهایی است که آرزو داشت گزیدهشان را در قالب پانصد ترانه چاپ کند. او متولد 1341 خورشیدی بود. زادۀ دامان کوهستان. عشایرزاده ای پاک و بیباک که سخت شیفتۀ زبان، فرهنگ و هنر مردمش بود و عاقبت در 25 تیرماه 1396 آسماننشین شد.
🔹آشناییام با حیدر عزیز به اوایل دهه 70 میرسد. وقتی نام این عزیز را به خاطر میآورم؛ "پاساژ یوسف" و کتابفروشی "امید فردا" هم با او در ذهنم تداعی میشود. گویی این سه با هم همزاد بودند. در سالهای غربت شعر و ادب کرمانجی، کتابفروشی "امید فردا" با کتابهای فرهنگی و ادبی پرمغزی که داشت - و آقا حیدر به ما به امانت میداد - برای من و بسیاری چون من خانۀ امید و مهر بود.
🔹وقتی خود را از شیروان به بجنورد میرساندیم اولین نفری که میدیدم "حیدر" بود و اولین مکانی که میرفتیم کتابفروشی "امید فردا" بود چرا که احساس میکردیم کلاسی دوباره بر رویمان گشوده شده است که معلمش"حیدر" بود.
🔹من برای نوشتن و سُرایش شعرهای کرمانجی به این مرد مدیونم. به اشارات و راهنماییهایش، به تشویقهایش، به امید دادنهایش، به شنیدنهایش و به زیبا گوشدادنهایش مدیونم. او بارها مرا تشویق میکرد. شعرهایم را میشنید و نکات ادیبانهای را یادآور میشد. صبور، لبخند بر لب، ساکت و عمیق بود. او خود نیز شیفتۀ شعر کرمانجی بود و اگر بعدها هزینه برگزاری اولین مراسم"شعر آهنگ کرمانجی" بجنورد را هم تقبل کرد؛ ریشه در این عشق عمیق داشت.
🔹حیدر غم مردم داشت. دلی رئوف و مهربان و چشمانی که زود بارانی میشد. او یک خیر و یاریگر محرومان بود. صبور و بیادعا بود. حس خودبرتربینی نداشت. در همۀ مراسمهای فرهنگی شمال خراسان حاضر بود. با چهرۀ بشاش و شادمانش. رفتن او سخت بیهنگام بود. چرا که هنوز کارهای بر زمینماندة بیشماری داشت.
🔹آرزویش چاپ دستنوشتههایش بود که میتواند برای فرهنگمان یک سرمایه باشد. هر چندزمانه با حیدر عزیز یار نبود؛ ولی خوشبختانه همسر بزرگوار و فرزندان عزیزش با همان عشق و با همان باور و شور حیدر، پیگیر چاپ آثار قلمی آن عزیز هستند که با همت و خودباوری این خانواده، قطعاً چاپ آثار آن "رفتۀ نارفته از دل" به فرجام مبارکی میرسد.
🔹هنوز باور ندارم حیدر رفته است. در ذهنم هنوز حیدر از طبقه بالای پاساژ یوسف خیره در من و ما است. خیره در نسلی که امید فردایش بودند. حیدر هنوز دلنگران کودکان آفتابسوختة سیاهچادرهای کوهستان است که گاه فرصت درس و کتاب و کتابخوانی ندارند. حیدر از آن اوج، از آن فراز و بلندا، نگاهمان میکند. خیره در ما است که برای مردم مان، برای محرومان، برای بیدارگری این نسل و برای پاسداشت فرهنگ و زبانمان چه میکنیم.
🔹حال که او غریبانه کوچیده است؛ یادش را عزیز میداریم و شعر استاد "علی معلم" که در سوگ "دکتر شریعتی" عزیز سروده را تقدیم روحش میکنیم و میگوییم:
هلا نسیم تندسیر اگر به گشت میروی!
هلا بلند آفتاب اگر به دشت میروی!
برای دشتها بگو، چکامه تر مرا
به گوش بوتهها بخوان غم برادر مرا
@kaniyadil
تقدیم به روح فرهنگمدار دیارمان شادروان "حیدر جنگجو"
🖌اسماعیل حسینپور
روزنامه اترک، یکشنبه ۲۵ تیر۱۴۰۲
🔹گاهی یک فرد، برایت یک چراغ، یک راه میشود. زندگی را، مهر و امید را برایت هجی میکند. به تو میآموزد ریشه در چه خاکی، ریشه در چه سترگ صخرههایی داری. تبارت به که و کجا میرسد تا خویش را باور کنی و به فرهنگ نیاکانت، به زبان و لالاییهای دیروز مادر، به ترانههای روحبخش و موسیقی جانپرور هنرمندان سرزمینت مباهات کنی و شادروان"حیدر جنگجو" یکی از این نیکان بود که مصداق این همه خودباوری بود و هنوز هم نامش در دلمان زنده و مانا است.
🔹شادروان "حیدر جنگجو" یک پژوهشگر بیادعا و نویسندهای توانا بود. میراث او برای ما وجود چند هزار فیش آماده برای فرهنگ لغت کُردی، داستانهای عامیانۀ کُردهای خراسان و انبوه سه خشتیهایی است که آرزو داشت گزیدهشان را در قالب پانصد ترانه چاپ کند. او متولد 1341 خورشیدی بود. زادۀ دامان کوهستان. عشایرزاده ای پاک و بیباک که سخت شیفتۀ زبان، فرهنگ و هنر مردمش بود و عاقبت در 25 تیرماه 1396 آسماننشین شد.
🔹آشناییام با حیدر عزیز به اوایل دهه 70 میرسد. وقتی نام این عزیز را به خاطر میآورم؛ "پاساژ یوسف" و کتابفروشی "امید فردا" هم با او در ذهنم تداعی میشود. گویی این سه با هم همزاد بودند. در سالهای غربت شعر و ادب کرمانجی، کتابفروشی "امید فردا" با کتابهای فرهنگی و ادبی پرمغزی که داشت - و آقا حیدر به ما به امانت میداد - برای من و بسیاری چون من خانۀ امید و مهر بود.
🔹وقتی خود را از شیروان به بجنورد میرساندیم اولین نفری که میدیدم "حیدر" بود و اولین مکانی که میرفتیم کتابفروشی "امید فردا" بود چرا که احساس میکردیم کلاسی دوباره بر رویمان گشوده شده است که معلمش"حیدر" بود.
🔹من برای نوشتن و سُرایش شعرهای کرمانجی به این مرد مدیونم. به اشارات و راهنماییهایش، به تشویقهایش، به امید دادنهایش، به شنیدنهایش و به زیبا گوشدادنهایش مدیونم. او بارها مرا تشویق میکرد. شعرهایم را میشنید و نکات ادیبانهای را یادآور میشد. صبور، لبخند بر لب، ساکت و عمیق بود. او خود نیز شیفتۀ شعر کرمانجی بود و اگر بعدها هزینه برگزاری اولین مراسم"شعر آهنگ کرمانجی" بجنورد را هم تقبل کرد؛ ریشه در این عشق عمیق داشت.
🔹حیدر غم مردم داشت. دلی رئوف و مهربان و چشمانی که زود بارانی میشد. او یک خیر و یاریگر محرومان بود. صبور و بیادعا بود. حس خودبرتربینی نداشت. در همۀ مراسمهای فرهنگی شمال خراسان حاضر بود. با چهرۀ بشاش و شادمانش. رفتن او سخت بیهنگام بود. چرا که هنوز کارهای بر زمینماندة بیشماری داشت.
🔹آرزویش چاپ دستنوشتههایش بود که میتواند برای فرهنگمان یک سرمایه باشد. هر چندزمانه با حیدر عزیز یار نبود؛ ولی خوشبختانه همسر بزرگوار و فرزندان عزیزش با همان عشق و با همان باور و شور حیدر، پیگیر چاپ آثار قلمی آن عزیز هستند که با همت و خودباوری این خانواده، قطعاً چاپ آثار آن "رفتۀ نارفته از دل" به فرجام مبارکی میرسد.
🔹هنوز باور ندارم حیدر رفته است. در ذهنم هنوز حیدر از طبقه بالای پاساژ یوسف خیره در من و ما است. خیره در نسلی که امید فردایش بودند. حیدر هنوز دلنگران کودکان آفتابسوختة سیاهچادرهای کوهستان است که گاه فرصت درس و کتاب و کتابخوانی ندارند. حیدر از آن اوج، از آن فراز و بلندا، نگاهمان میکند. خیره در ما است که برای مردم مان، برای محرومان، برای بیدارگری این نسل و برای پاسداشت فرهنگ و زبانمان چه میکنیم.
🔹حال که او غریبانه کوچیده است؛ یادش را عزیز میداریم و شعر استاد "علی معلم" که در سوگ "دکتر شریعتی" عزیز سروده را تقدیم روحش میکنیم و میگوییم:
هلا نسیم تندسیر اگر به گشت میروی!
هلا بلند آفتاب اگر به دشت میروی!
برای دشتها بگو، چکامه تر مرا
به گوش بوتهها بخوان غم برادر مرا
@kaniyadil
Telegram
attach 📎