بەهار تێ
ت کەس نکۆی ژ دل بشوو ڤێ داغا
نێ دەنگێ بلبلێن ئورتێ ڤی باغا
دەما کو فەک ب خوینە ڤا وەلاتا؛
چەرە ب بێر بینم پارێ ڤێ چاغا؟
نها کو دل سەرانسەر ئێش و ئارە
خوەدێ کە کو دیسا باران ببــــــاره
تا سا ڤێ بوغزێ ل خرناقێ گیرە
گاشه پەیدا بکم ئەز رێ و چـارە
نەفەس ل سینگێ خوە داگر، بەهار تێ
ببە تــــڕاف مەبه ئاگــــر، بەهار تێ
ب هێڤیان زندەنێ ئەم تا هەمێشه
بکەن! لوما، نە کێم کو پڕ، بەهار تێ
#مهەمەد_هوسینپوور
@kaniyadil
ت کەس نکۆی ژ دل بشوو ڤێ داغا
نێ دەنگێ بلبلێن ئورتێ ڤی باغا
دەما کو فەک ب خوینە ڤا وەلاتا؛
چەرە ب بێر بینم پارێ ڤێ چاغا؟
نها کو دل سەرانسەر ئێش و ئارە
خوەدێ کە کو دیسا باران ببــــــاره
تا سا ڤێ بوغزێ ل خرناقێ گیرە
گاشه پەیدا بکم ئەز رێ و چـارە
نەفەس ل سینگێ خوە داگر، بەهار تێ
ببە تــــڕاف مەبه ئاگــــر، بەهار تێ
ب هێڤیان زندەنێ ئەم تا هەمێشه
بکەن! لوما، نە کێم کو پڕ، بەهار تێ
#مهەمەد_هوسینپوور
@kaniyadil
مدا
ئاپێ نەورۆز!
پارئ
ترسیانی و هێژکینی و گریانی
فکرەکی بکشین
ل سالا تەزە
نەترسنی و بکەننی و بلیزنی...
هوسێن ئسفەندیاری
رۆیەک مایە ل ئەیدا1402
@kaniyadil
ئاپێ نەورۆز!
پارئ
ترسیانی و هێژکینی و گریانی
فکرەکی بکشین
ل سالا تەزە
نەترسنی و بکەننی و بلیزنی...
هوسێن ئسفەندیاری
رۆیەک مایە ل ئەیدا1402
@kaniyadil
3چارینەیێن بهاری
1
ڤا سالا، تەڤی تەمامێ خوینێن خوه، چوو
ڤا لاشا ل بن بارێ برینێن خوه، چوو
دەردا کو چ گول ڤەبوون و تووفانێ برن
ل پایزەکی، باغ ل خێرا شینێن خوە چوو!
2
ڤا سالا ژی، هەر تەر هەبوو، مه رەت کر و چوو
باران بوویە خوین و خوین بوویە هێستر و چوو
ئەز مامه کو مه چەرە تەڤا کر، ئیسال؛
سالا کو مینا لهـ، باغ دا بەرخوه؛ بر و چوو!
3
لێلا گولا لالە! هێدی هێدی؛ بشکڤ
چوون بەرف و بەلا، دە رابە ئێدی بشکڤ
گاشە کو تو سا بهارێ، دلتەنگ ننی؛
لێ، سا دلێ خوینێ کاوە زێدی، بشکڤ!
#سپاهی_لایین(کاوە زێدان)
@kaniyadil
1
ڤا سالا، تەڤی تەمامێ خوینێن خوه، چوو
ڤا لاشا ل بن بارێ برینێن خوه، چوو
دەردا کو چ گول ڤەبوون و تووفانێ برن
ل پایزەکی، باغ ل خێرا شینێن خوە چوو!
2
ڤا سالا ژی، هەر تەر هەبوو، مه رەت کر و چوو
باران بوویە خوین و خوین بوویە هێستر و چوو
ئەز مامه کو مه چەرە تەڤا کر، ئیسال؛
سالا کو مینا لهـ، باغ دا بەرخوه؛ بر و چوو!
3
لێلا گولا لالە! هێدی هێدی؛ بشکڤ
چوون بەرف و بەلا، دە رابە ئێدی بشکڤ
گاشە کو تو سا بهارێ، دلتەنگ ننی؛
لێ، سا دلێ خوینێ کاوە زێدی، بشکڤ!
#سپاهی_لایین(کاوە زێدان)
@kaniyadil
.
هاوارا زانینێ در ایستگاه پایانی
ایدهی هاوارا زانینێ که از سوی نشر وزین بیژنیورد طی مجله ای تصویری با حضور سرشناسانی چون ماموستا کلیم الله توحدی، دکتر یوسف متولی حقیقی، دکتر حسن روشان، استاد محمد تقوی، دکتر عباس پهلوانی، مهدی رستمی، علی کریمی، محمد قربانی، یلدا عباسی و حسین آخرتی منتشر شد نویدبخش حمایتی از جان و دل توسط مخاطبین این عزیزان از کتاب های منتشر شده کُردی در گسترهی شمال خراسان بود که با شروع خوبش ما به پایان خوش آن فکر کردیم. از این رو برنامهریزی با آقای آخرتی مدیر نشر بیژن یورد تصمیم بر برگزاری جشن امضای کتاب در مرکز پخش کتاب کُرد تحت عنوان ایستگاه آخر هاوارا زانینێ در واپسین روزهای سال و با حضور شاعران، نویسندگان و پژوهشگران شمال خراسان گرفته شد.
از این رو طی هماهنگی با گرانقدرانی از سرتاسر شمال خراسان در نهایت و در روز ۲۶ اسفند، بزرگوارانی چون ماموستا کلیم الله توحدی، استاد باباصفر مرادی، دکتر علی رحمتی، مهدی رستمی، دکتر حسن روشان، احمد علینیا، حجی محمد تقدیسی و.... در مرکز پخش کتاب کُرد گرد آمدند.
بعد از انجام چندین برنامه مختصر از جمله صحبت های ابتدایی ابوالقاسم یزدانی (کارگردان سرشناس تئاتر)، اجرای موسیقی توسط استاد بهزاد مقدس و امیرقلی خدنگ، گزارش کاری از فعالیت های مرکز پخش کتاب کُرد از ابتدای راه اندازی در سال ۱۳۹۹ تا آخر سال ۱۴۰۱ توسط بنده مدیر مرکز پخش کتاب کُرد و درد دلی با حضار و علاقه مندان به کتاب، اجرای موسیقی توسط علی کریمی و مهدی عربزاده موزیسین های کُرد خراسان، سخنرانی دکتر عباس پهلوانی پژوهشگر نامی حوزه فولکلور و زبان شناس، سخنرانی حسین فیروزه روزنامه نگار و کارگردان کُردزبان خراسانی، سخنرانی سیاوش مه رو پژوهشگر، نویسنده و موزیسین کُرد خراسانی، سخنرانی حسین آخرتی مدیر انتشارات بیژن یورد و... به برنامه اصلی یعنی جشن امضای کتاب ها رسیدیم
که طی یک ساعت اولین جشن امضای کتاب در بین کردهای خراسان برگزار شد.
مرکز پخش کتاب کُرد افتخار این را دارد که برگزار کننده اولین جشن امضای کتاب در تاریخ شیروان باشد.
جان کلام اینکه برنامه مهمی که بر روی کاغذ موفقیت آمیز تلقی میشد در عمل هم همینطور بود و مردم خونگرم شمال خراسان در این همگرایی فرهنگی با حمایت مالی و خرید کتاب ها مراتب سپاس خود را از نویسندگان خود به عمل آوردند. در شرایط اقتصادی الان، این عمل آن ها ما را به برگزاری برنامههای از این قبیل خوشبین کرد.
در انتهای این گزارش، لازم می دانم از کمک های بی دریغ حمید احمدی، حسین آخرتی، مجید موسوی، بیژن علیخانزاده، حسن رامشگر، قربان عید محمدزاده و سعید درواژ متشکر باشم و دست یکایک شان را که در راه اندازی این برنامه کمک حال بنده بودند به مهر بفشارم.
زیبایی رنگین کمان به آن هفت رنگ است. پس، به هر فرهنگی تعلق دارید، پاسدارش باشید.
مهدی حاتمی بیچرانلو
مدیر مرکز پخش کتاب کُرد
@kaniyadil
هاوارا زانینێ در ایستگاه پایانی
ایدهی هاوارا زانینێ که از سوی نشر وزین بیژنیورد طی مجله ای تصویری با حضور سرشناسانی چون ماموستا کلیم الله توحدی، دکتر یوسف متولی حقیقی، دکتر حسن روشان، استاد محمد تقوی، دکتر عباس پهلوانی، مهدی رستمی، علی کریمی، محمد قربانی، یلدا عباسی و حسین آخرتی منتشر شد نویدبخش حمایتی از جان و دل توسط مخاطبین این عزیزان از کتاب های منتشر شده کُردی در گسترهی شمال خراسان بود که با شروع خوبش ما به پایان خوش آن فکر کردیم. از این رو برنامهریزی با آقای آخرتی مدیر نشر بیژن یورد تصمیم بر برگزاری جشن امضای کتاب در مرکز پخش کتاب کُرد تحت عنوان ایستگاه آخر هاوارا زانینێ در واپسین روزهای سال و با حضور شاعران، نویسندگان و پژوهشگران شمال خراسان گرفته شد.
از این رو طی هماهنگی با گرانقدرانی از سرتاسر شمال خراسان در نهایت و در روز ۲۶ اسفند، بزرگوارانی چون ماموستا کلیم الله توحدی، استاد باباصفر مرادی، دکتر علی رحمتی، مهدی رستمی، دکتر حسن روشان، احمد علینیا، حجی محمد تقدیسی و.... در مرکز پخش کتاب کُرد گرد آمدند.
بعد از انجام چندین برنامه مختصر از جمله صحبت های ابتدایی ابوالقاسم یزدانی (کارگردان سرشناس تئاتر)، اجرای موسیقی توسط استاد بهزاد مقدس و امیرقلی خدنگ، گزارش کاری از فعالیت های مرکز پخش کتاب کُرد از ابتدای راه اندازی در سال ۱۳۹۹ تا آخر سال ۱۴۰۱ توسط بنده مدیر مرکز پخش کتاب کُرد و درد دلی با حضار و علاقه مندان به کتاب، اجرای موسیقی توسط علی کریمی و مهدی عربزاده موزیسین های کُرد خراسان، سخنرانی دکتر عباس پهلوانی پژوهشگر نامی حوزه فولکلور و زبان شناس، سخنرانی حسین فیروزه روزنامه نگار و کارگردان کُردزبان خراسانی، سخنرانی سیاوش مه رو پژوهشگر، نویسنده و موزیسین کُرد خراسانی، سخنرانی حسین آخرتی مدیر انتشارات بیژن یورد و... به برنامه اصلی یعنی جشن امضای کتاب ها رسیدیم
که طی یک ساعت اولین جشن امضای کتاب در بین کردهای خراسان برگزار شد.
مرکز پخش کتاب کُرد افتخار این را دارد که برگزار کننده اولین جشن امضای کتاب در تاریخ شیروان باشد.
جان کلام اینکه برنامه مهمی که بر روی کاغذ موفقیت آمیز تلقی میشد در عمل هم همینطور بود و مردم خونگرم شمال خراسان در این همگرایی فرهنگی با حمایت مالی و خرید کتاب ها مراتب سپاس خود را از نویسندگان خود به عمل آوردند. در شرایط اقتصادی الان، این عمل آن ها ما را به برگزاری برنامههای از این قبیل خوشبین کرد.
در انتهای این گزارش، لازم می دانم از کمک های بی دریغ حمید احمدی، حسین آخرتی، مجید موسوی، بیژن علیخانزاده، حسن رامشگر، قربان عید محمدزاده و سعید درواژ متشکر باشم و دست یکایک شان را که در راه اندازی این برنامه کمک حال بنده بودند به مهر بفشارم.
زیبایی رنگین کمان به آن هفت رنگ است. پس، به هر فرهنگی تعلق دارید، پاسدارش باشید.
مهدی حاتمی بیچرانلو
مدیر مرکز پخش کتاب کُرد
@kaniyadil
کانیادل! نەرۆز پیرۆز
درود و دەمباش یاران همکانی؛
تنگ است دلم برای گل، شادی هم
تنگ است برای عید آزادی، هم...
دلتنگی من مانده سر جایش و زخم
گل کرده بهارانه، بهاستادی هم!
عاشقان فرهنگ و زبان کردی
اهالی ذوق و هنر و همزبانی؛
بهویژه شعرا و نویسندگان کورمانج خراسانی!
در نخستین شب از سال نو،
افتخار دارم به نمایندگی از اعضای انجمن فرهنگی و ادبی کانیادل، به یکایک شما یاران همروزگار، فرارسیدن نوروز را شادباش بگویم و سال 1402 را بهرغم غم کهن، سالی پربار و پرباران، آرزو کنم؛
غم، اینهمه بارمان نمیکرد ایکاش
دلخوش به بهارمان نمیکرد، ایکاش
ما را که همین دو دست داریم، خدا؛
انگشتشمارمان نمیکرد؛ ایکاش!
اگرچه زخمهای سالی که گذشت، هنوز تازه و خونچکاناند، نظر به اینکه در ایام تعطیلات راهی ولایتیم و نت روستا، یارای پستهای تازه ندارد، با اجازه و بهنیابت، ضمن بهترین آرزوهای نوروزی، در آغاز سال نو، دعا میکنم که؛
خدایا! کمک کن که سال نو، سال نوشدنهای راستین و بهتر شدن احوال و گرمشدن دلهایمان به زندگی و آینده، باشد.
سال نو، سالی باشد که فرصت خواندن، گوشسپردن و فراگیری و تعالی را درک کنیم و مجال مهر و معرفت را حتی یکلحظه، از دست ندهیم.
بارالها! یاریمان کن که در سال نو، قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم و مهرمان را به مردم و میهن و مهربانی، صدچندان کنیم.
خدایا، ما را به خاطر غفلتهایمان ببخش و دلیری بخششخواهیمان را بیشتر کن تا چنانکه اسباب رنجش و کدورت نیکان و پاکان و دانشمداران و یاران شدهایم، در سال نو فرصت جبران داشتهباشیم.
خدایا از تو و تمامی یاران و عاشقانی که سال 1401 در خدمت به زبان و فرهنگ و ادب کردی، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، صمیمانه سپاسگزاریم. کاش میشد برای دست و دل یکایکشان، با ذکر نام و نشان، بوسهی شوق و شکر بفرستیم، ولی میدانیم که نجابت و فداکاری و بزرگواری آنان، ورای این تقدیرهاست...
خدایا، ما کردها را...
نه خدا جان، اجازه بده این بخش را به زبانی بنویسم که عالیترین هدیهات به انسان است. به زبان مادری که نماد مهرت به مردم ماست و در ذهن و زبان کردها، درخشندگی و برازندگی بیشتری دارد و پذیرایی گوش و آغوشت برای آن، بهرز و بیمرز است؛
خوەدێ جان!
ئالیکاریا مه کوردان بکه کو ل سالا نوو؛ خوە و وەلات و زمان و ژیان و خەلکێ خوه و مال و هەڤالێن خوە، زێدەتر باوەر کنی، پرتر هەز کنی و ل ڤێ ریا، مینا چیان ل هەمبەری دشواریان، سەربلند و هێژا و بەرک بمیننی.
خوەدیۆ!
ل سالا نوو، کۆمەک که کو؛
ئەم کورد، ب زمانێ خوە بنڤیسنی و بخویننی و تالاشا خوە، سا گەشەپێدان و بەرفرەهـ کرنا وێژە و هەلبەست و پەخشان و چیرۆکنڤیسیا کوردیا کورمانجی ل خۆراسانێ زێدەتر کنی.
خوەدێ جان!
هەڤالێن کانیادل، بریار دابوون کو ژ سالا 1395 تای سالا 1405 ب ناڤێ 10 سال خوەندنا کوردی و نڤیسین ب زمانێ کوردی رێز بگرن.
سپاس کو ته یاری کر مه ل ڤان سالانا چەند گاڤێن بلند پێشدا ئاڤێتن و نکا کو هەڤالێن دن ژی هاتنه هاوارا مه، ئالیکاریا مه بکه کو ب هەڤ را و ژ هەڤ را، ل ڤێ ریا مەکەم و هەڤدەم و هەڤقەدەم، کار و خەباتێن خوە بدۆمیننی.
خوەدێ جان! مەهێل ژ بیر کنی کو ژ کوردان را؛
هەزکرن هێزە و زانین برێزە.
هەڤالنۆ! هەر چ خێر و خوەشیە، ژ وە را دخوازم و ڤێ نڤیسا ب چارینەیەکه کوردی بداوی تینم؛
دەم، ئەو دەمه کو شەمالا چی، را که گولان
وەختە کو هلینن دیسا زۆرنەدوهولان
ل رێ یە بهار و دێ زڤستان بکه بار؛
راکن خالی مەڵە ژی؛ با وەپێ که سولان!
#سپاهی لایین (کاوه زێدی).
@kaniyadil
درود و دەمباش یاران همکانی؛
تنگ است دلم برای گل، شادی هم
تنگ است برای عید آزادی، هم...
دلتنگی من مانده سر جایش و زخم
گل کرده بهارانه، بهاستادی هم!
عاشقان فرهنگ و زبان کردی
اهالی ذوق و هنر و همزبانی؛
بهویژه شعرا و نویسندگان کورمانج خراسانی!
در نخستین شب از سال نو،
افتخار دارم به نمایندگی از اعضای انجمن فرهنگی و ادبی کانیادل، به یکایک شما یاران همروزگار، فرارسیدن نوروز را شادباش بگویم و سال 1402 را بهرغم غم کهن، سالی پربار و پرباران، آرزو کنم؛
غم، اینهمه بارمان نمیکرد ایکاش
دلخوش به بهارمان نمیکرد، ایکاش
ما را که همین دو دست داریم، خدا؛
انگشتشمارمان نمیکرد؛ ایکاش!
اگرچه زخمهای سالی که گذشت، هنوز تازه و خونچکاناند، نظر به اینکه در ایام تعطیلات راهی ولایتیم و نت روستا، یارای پستهای تازه ندارد، با اجازه و بهنیابت، ضمن بهترین آرزوهای نوروزی، در آغاز سال نو، دعا میکنم که؛
خدایا! کمک کن که سال نو، سال نوشدنهای راستین و بهتر شدن احوال و گرمشدن دلهایمان به زندگی و آینده، باشد.
سال نو، سالی باشد که فرصت خواندن، گوشسپردن و فراگیری و تعالی را درک کنیم و مجال مهر و معرفت را حتی یکلحظه، از دست ندهیم.
بارالها! یاریمان کن که در سال نو، قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم و مهرمان را به مردم و میهن و مهربانی، صدچندان کنیم.
خدایا، ما را به خاطر غفلتهایمان ببخش و دلیری بخششخواهیمان را بیشتر کن تا چنانکه اسباب رنجش و کدورت نیکان و پاکان و دانشمداران و یاران شدهایم، در سال نو فرصت جبران داشتهباشیم.
خدایا از تو و تمامی یاران و عاشقانی که سال 1401 در خدمت به زبان و فرهنگ و ادب کردی، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، صمیمانه سپاسگزاریم. کاش میشد برای دست و دل یکایکشان، با ذکر نام و نشان، بوسهی شوق و شکر بفرستیم، ولی میدانیم که نجابت و فداکاری و بزرگواری آنان، ورای این تقدیرهاست...
خدایا، ما کردها را...
نه خدا جان، اجازه بده این بخش را به زبانی بنویسم که عالیترین هدیهات به انسان است. به زبان مادری که نماد مهرت به مردم ماست و در ذهن و زبان کردها، درخشندگی و برازندگی بیشتری دارد و پذیرایی گوش و آغوشت برای آن، بهرز و بیمرز است؛
خوەدێ جان!
ئالیکاریا مه کوردان بکه کو ل سالا نوو؛ خوە و وەلات و زمان و ژیان و خەلکێ خوه و مال و هەڤالێن خوە، زێدەتر باوەر کنی، پرتر هەز کنی و ل ڤێ ریا، مینا چیان ل هەمبەری دشواریان، سەربلند و هێژا و بەرک بمیننی.
خوەدیۆ!
ل سالا نوو، کۆمەک که کو؛
ئەم کورد، ب زمانێ خوە بنڤیسنی و بخویننی و تالاشا خوە، سا گەشەپێدان و بەرفرەهـ کرنا وێژە و هەلبەست و پەخشان و چیرۆکنڤیسیا کوردیا کورمانجی ل خۆراسانێ زێدەتر کنی.
خوەدێ جان!
هەڤالێن کانیادل، بریار دابوون کو ژ سالا 1395 تای سالا 1405 ب ناڤێ 10 سال خوەندنا کوردی و نڤیسین ب زمانێ کوردی رێز بگرن.
سپاس کو ته یاری کر مه ل ڤان سالانا چەند گاڤێن بلند پێشدا ئاڤێتن و نکا کو هەڤالێن دن ژی هاتنه هاوارا مه، ئالیکاریا مه بکه کو ب هەڤ را و ژ هەڤ را، ل ڤێ ریا مەکەم و هەڤدەم و هەڤقەدەم، کار و خەباتێن خوە بدۆمیننی.
خوەدێ جان! مەهێل ژ بیر کنی کو ژ کوردان را؛
هەزکرن هێزە و زانین برێزە.
هەڤالنۆ! هەر چ خێر و خوەشیە، ژ وە را دخوازم و ڤێ نڤیسا ب چارینەیەکه کوردی بداوی تینم؛
دەم، ئەو دەمه کو شەمالا چی، را که گولان
وەختە کو هلینن دیسا زۆرنەدوهولان
ل رێ یە بهار و دێ زڤستان بکه بار؛
راکن خالی مەڵە ژی؛ با وەپێ که سولان!
#سپاهی لایین (کاوه زێدی).
@kaniyadil
Forwarded from محمد حسین پور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سەرسالا وەیا کوردیە ۲۷۲۳ پیروز به
بیرئانیەک ژ گۆت و بێژ ب "بووکا بارانێ" را
زانینگەها فردوسی مەشهەدێ ـ خوردادا سالا ۱۳٨٤
بێژەر: #مائدەقادری
دەنگ و هەلبەست: #ئسمائیل_هوسێنپوور
@kaniyadil
بیرئانیەک ژ گۆت و بێژ ب "بووکا بارانێ" را
زانینگەها فردوسی مەشهەدێ ـ خوردادا سالا ۱۳٨٤
بێژەر: #مائدەقادری
دەنگ و هەلبەست: #ئسمائیل_هوسێنپوور
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
✔️خانواده محترم استاد محمدخان یوسفزاده "مەتخان ئولاشی"
◾️خبر درگذشت هنرمند عزیز و نام آشنای شیروانی؛ محمدخان یوسفزاده "مەتخان ئولاشی" کە مردم با صدای زلالش از رادیو کُرمانجی خراسان، خاطرهها بیاد دارند، ما را متٲلم و اندوهگین ساخت اما در برابر تقدیر الهی چاره ای جز تسلیم و رضا نیست.
◾️انجمن ادبی کانیادل، درگذشت این چهرهی تاثیرگذار و خوشصدا را به همهی هنرمندان بهویژه همزبانان کُرد خراسانی تسلیت میگوید.
یادش گرامی و نامش مانا.
@Kaniyadil
◾️خبر درگذشت هنرمند عزیز و نام آشنای شیروانی؛ محمدخان یوسفزاده "مەتخان ئولاشی" کە مردم با صدای زلالش از رادیو کُرمانجی خراسان، خاطرهها بیاد دارند، ما را متٲلم و اندوهگین ساخت اما در برابر تقدیر الهی چاره ای جز تسلیم و رضا نیست.
◾️انجمن ادبی کانیادل، درگذشت این چهرهی تاثیرگذار و خوشصدا را به همهی هنرمندان بهویژه همزبانان کُرد خراسانی تسلیت میگوید.
یادش گرامی و نامش مانا.
@Kaniyadil
Telegram
attach 📎
Forwarded from Palikan welatê me
شـــهڤا کــــو تـــێ شــهمالا شاجهانێ
دخوازم تـه ، وەقەس کـو رهزمهقانێ
دخوازم وهرره کو مهتخان ژ تهی دل
دخـــــوازه ژ پــهریجانــێ ئـهمانێ
شبی که نسیم از جانب شاهجهان میوزد
تو را به اندازه رزمقان میخواهم
میخواهمت آنگونه که متخان* از ژرفای دل
به پـــــــری جـــان التماس میکند
✍ #برێز_دوکتۆر_سادق_فەرهادی
@Palikan_welate_me 👈🍂🥀
دخوازم تـه ، وەقەس کـو رهزمهقانێ
دخوازم وهرره کو مهتخان ژ تهی دل
دخـــــوازه ژ پــهریجانــێ ئـهمانێ
شبی که نسیم از جانب شاهجهان میوزد
تو را به اندازه رزمقان میخواهم
میخواهمت آنگونه که متخان* از ژرفای دل
به پـــــــری جـــان التماس میکند
✍ #برێز_دوکتۆر_سادق_فەرهادی
@Palikan_welate_me 👈🍂🥀
Forwarded from اتچ بات
☑️محمدخان، آوای بلند غریبی و غربت
🖋اسماعیل حسینپور
▪️در خنکای نسیم وزان از دل سپیداران و در کنار زلال چشمۀ جوشیده از دل روستای "اولاشان" محمدخان (مت خان) یوسفزاده در خانۀ کاهگلی و باصفای "حجی محمد اولاشی" ، چشم بر زلالی زندگی گشود. لالایی مادر و طنین صدای پدر، نغمۀ شیرین زندگی او بود. او هم نفس درختان آبادی بود و با قامت آن درختان قد میکشید.
▪️هنوز دو سال بیشتر نداشت که پدر آسماننشین شد و سوگ سترگ پدر، محمدخان را به ماتم نشاند. اندوه پدر، بی تابش کرده بود که سرو سایهگستر وجود مادر، او را جان و توان بخشید. او در مکتب پر مهر مادر، درسها آموخت و برای درسآموزی بیشتر هر روز راهی دبستان"رودکی اوغاز" میشد. همان دبستان تاریخسازی که اگر نبود شاید ما مردم امروز"استاد کلیمالله توحدی"، "استاد باباصفر مرادی"، "استاد هاشم صادقی" و بسیاری چون آنها را بهعنوان سند افتخارمان نداشتیم.
▪️محمدخان یوسفزاده هر روز در دبستان "رودکی" ترانه بر لب داشت؛ گویی هم نوا با رودکی:«بوی جوی مولیان...» را زمزمه می کرد و مشق شیرین مهر مینوشت. هنوز ترنم ترانههای کُردی لبان این کودک "اولاشی" را به باغی پرشکوفه تبدیل کرده بود که مادر هم، آوای آسمانی "ارجعی الی ربک" را شنید و عرش نشین شد.
▪️سوگ مادر، در کنار اندوه دیرین پدر، متخان را دل شکستهتر کرد و این اندوهها، حزنانگیزی صدایش را بیشتر کرد. وقتی لب به ترانهخوانی میگشود گویی غربت یک قرن غم را روایت میکرد. آتشی از ترانههایش زبانه میکشید که صدها خرمن صبر را خاکستر میکرد. آنسان که هنوز با گذشت بیش از نیمقرن، ترانۀ پرشکوه"پری جان" دلت را میلرزاند. بیتاب و بیقرارت میکند. دلت را لبریز غیرت و افتخار میکند.
▪️محمدخان که کارمند آموزش و پرروش بود؛ در سال 1347 به دعوت شادروان"استاد هاشم صادقی" راهی ایستگاه رادیو مشهد شد. او ترانۀ "پری جان" را با همراهی قوشمۀ "عبدالعلی عاشق قهرمانلو" اجرا کرد. شاهکاری که از آن سال تاکنون در دلها هنگامهها به پا کرده است و مردم هنوز هم از آن ترانۀ لبریز پاکی و پاکدامنی بالابلندتر میشوند و به تبار و دیارشان مباهات میکنند.
▪️حالا، همان مرد بهار دل که عمری برای دل مردمش ترانه خواند؛ همان عاشق کوه، رود و چشمه، همان فرزند "اولاشان" که بر بلندشاخۀ هنر آشیان داشت و ترانه های بسیاری از او به یادگار مانده است؛ در نخستین روزهای بهار و در 85 سالگی، ترانۀ غربت را غریبانه سرود و با ترنم صدایش غریبانه کوچید.
▪️او رفت و غم بی او بودن، دلشکستهترمان میکند. هنوز ترنم"شیرین داگەر" او در گوش ما است. او رفت؛ ولی هنوز درّههای زیبای خراسان ما، ترانۀ پراندوه "پری جان" او را بر لب دارند که:
دلێ منی پر مەلوولە
پەری برنە زەربە زوورە
کاری پەریێ هین وە توولە
@kaniyadil
🖋اسماعیل حسینپور
▪️در خنکای نسیم وزان از دل سپیداران و در کنار زلال چشمۀ جوشیده از دل روستای "اولاشان" محمدخان (مت خان) یوسفزاده در خانۀ کاهگلی و باصفای "حجی محمد اولاشی" ، چشم بر زلالی زندگی گشود. لالایی مادر و طنین صدای پدر، نغمۀ شیرین زندگی او بود. او هم نفس درختان آبادی بود و با قامت آن درختان قد میکشید.
▪️هنوز دو سال بیشتر نداشت که پدر آسماننشین شد و سوگ سترگ پدر، محمدخان را به ماتم نشاند. اندوه پدر، بی تابش کرده بود که سرو سایهگستر وجود مادر، او را جان و توان بخشید. او در مکتب پر مهر مادر، درسها آموخت و برای درسآموزی بیشتر هر روز راهی دبستان"رودکی اوغاز" میشد. همان دبستان تاریخسازی که اگر نبود شاید ما مردم امروز"استاد کلیمالله توحدی"، "استاد باباصفر مرادی"، "استاد هاشم صادقی" و بسیاری چون آنها را بهعنوان سند افتخارمان نداشتیم.
▪️محمدخان یوسفزاده هر روز در دبستان "رودکی" ترانه بر لب داشت؛ گویی هم نوا با رودکی:«بوی جوی مولیان...» را زمزمه می کرد و مشق شیرین مهر مینوشت. هنوز ترنم ترانههای کُردی لبان این کودک "اولاشی" را به باغی پرشکوفه تبدیل کرده بود که مادر هم، آوای آسمانی "ارجعی الی ربک" را شنید و عرش نشین شد.
▪️سوگ مادر، در کنار اندوه دیرین پدر، متخان را دل شکستهتر کرد و این اندوهها، حزنانگیزی صدایش را بیشتر کرد. وقتی لب به ترانهخوانی میگشود گویی غربت یک قرن غم را روایت میکرد. آتشی از ترانههایش زبانه میکشید که صدها خرمن صبر را خاکستر میکرد. آنسان که هنوز با گذشت بیش از نیمقرن، ترانۀ پرشکوه"پری جان" دلت را میلرزاند. بیتاب و بیقرارت میکند. دلت را لبریز غیرت و افتخار میکند.
▪️محمدخان که کارمند آموزش و پرروش بود؛ در سال 1347 به دعوت شادروان"استاد هاشم صادقی" راهی ایستگاه رادیو مشهد شد. او ترانۀ "پری جان" را با همراهی قوشمۀ "عبدالعلی عاشق قهرمانلو" اجرا کرد. شاهکاری که از آن سال تاکنون در دلها هنگامهها به پا کرده است و مردم هنوز هم از آن ترانۀ لبریز پاکی و پاکدامنی بالابلندتر میشوند و به تبار و دیارشان مباهات میکنند.
▪️حالا، همان مرد بهار دل که عمری برای دل مردمش ترانه خواند؛ همان عاشق کوه، رود و چشمه، همان فرزند "اولاشان" که بر بلندشاخۀ هنر آشیان داشت و ترانه های بسیاری از او به یادگار مانده است؛ در نخستین روزهای بهار و در 85 سالگی، ترانۀ غربت را غریبانه سرود و با ترنم صدایش غریبانه کوچید.
▪️او رفت و غم بی او بودن، دلشکستهترمان میکند. هنوز ترنم"شیرین داگەر" او در گوش ما است. او رفت؛ ولی هنوز درّههای زیبای خراسان ما، ترانۀ پراندوه "پری جان" او را بر لب دارند که:
دلێ منی پر مەلوولە
پەری برنە زەربە زوورە
کاری پەریێ هین وە توولە
@kaniyadil
Telegram
attach 📎
Track 9
Unknown Artist
آهنگ سکینه یکی دیگر از آثار به یادماندنی زنده یاد بخشی متخان یوسفزاده است کە در سال۱۳۵۰ در منطقه مرزی باجگیران تهیه و ثبت و ضبط گردیده است.
این اثر مانا به کوشش روانشاد هاشم صادقی باجگیران ضبط و از رادیو کرمانجی آن زمان پخش شد.
روحش شاد و یادش مانا
رسانه خبری شهرمرزی باجگیران
╭┅─────┅╮
📡@bajgirannews
╰┅─────┅╯
@kaniyadil
این اثر مانا به کوشش روانشاد هاشم صادقی باجگیران ضبط و از رادیو کرمانجی آن زمان پخش شد.
روحش شاد و یادش مانا
رسانه خبری شهرمرزی باجگیران
╭┅─────┅╮
📡@bajgirannews
╰┅─────┅╯
@kaniyadil
صاحب صدای #پری_جانه کیست؟
سال 1317 در روستای اولاشان از توابع شهرستان شیروان خراسان به دنیا آمد دو ساله بود که پدرش به رحمت خدا رفت کلاس پنجم را در دبستان رودکی اوغاز تمام کرد و همزمان محروم از مهر مادری شد. غم از دست دادن پدر و فقدان مادر باعث گردید تمام دردها و مصیبتهای عالم را یک تنه به دوش بکشد و در خود بریزد. بی شک محرومیت از داشتن پدر و مادر، هر انسانی را خمیده و تکیده میکند به همین خاطر قهرمان قصه ما نیز بر این سَبیل و بدین طریق سخت از چرخ گردون مینالد و میگرید و میخواند این خوانشها و این نالشها سرانجام رنگ و بوی هنر به خود میگیرند هنرِ آوای موزون، صدای جادویی و رازآمیز و سِحرانگیزی که درد روزگار را در نجواهای شبانه و ترنمهای روزانه فریاد میکشد.
ناگفته نماند هنر؛ موهبتی بود که در این خانواده به ودیعت نهاده شده چنانکه عمویش بابامحمد نیز هنرمند بنامی بوده و از صدای خوب و رسایی نیز برخوردار . این موهبت الهی باعث شد تا اندک اندک صدای آوای او از خودخوانی و تنهایی خوانی و از پشت پستوی خانه و دورهمیهای شبانه بدر آمده لباس خوانندگی و دنگبیژی به خود بگیرد در مجالسها و مراسمهای رسمی محلی و منطقهای از او دعوت به عمل میآمد تا خیل نوازندگانِ انواع و اقسام آلات و ادوات موسیقی را با صدای زیل و زلالش همراهی و همکاری کند صدایی که در وصف آن در زبان کردی خراسانی میگویند "مینی غیغی ئ دهخوینه"
قیقی قصه ما میادین هنر را یکی پس از دیگری در مینوردد تا به ایستگاه آخر میرسد ایستگاه آخر در میدان هنرِ کورد خراسان همانا حضور در ایستگاه رادیو کوردی خراسان می باشد. رفتن به ایستگاه در حکم ثبت رکورد در کتاب گینس، دریافت نخل طلایی، اسکار سینما، گِرمی موسیقی و توپ طلای فوتبال و ... است.
سال 1347 به تقاضای مرحوم هاشم صادقی باجگیران مدیر رادیو کرمانجی خراسان به ایستگاه میرود مرحوم ستارزاده نوازنده ثابت دوتار و رضا شاهمرادی خواننده ثابت در رادیو کرمانجی بودند صدای صاحبِ پری جانه با دوتار ستارزاده هماهنگ و کوک نشد که نشد. به سفارش مرحوم صادقی رفتند از چهار راه خاکی مشهد عبدالعلی آشیق که اصلیت قهرمانی داشت را آوردند عبدالعلی وارد اتاق تمرین شد پیرمردی شصت هفتاد ساله بود صدای پری جانه را که شنید قوشمه نواخت چه نواختنی! صدای قوشمه که آمد گفتم سازِ پری جانه همین است با هم هماهنگ و همکوک شدیم و رفتیم داخل استودیو و پری جانه خلق شد.
پری جانه مانه مانه
پری کهوک قهراجانه
قهلندی پری ههفت مهئا نه
سال بعد آهنگ "شیرین داگهر" را با دوتار مرحوم ستارزاده اجرا کرد. سال بعد آهنگ "لَیلی" را خواند دوتارش را نیز خودش نواخت چراکه دوتار را نیز فراگرفت تا بهتر بتواند آهنگ و کلام را با هم همکوک کند سال بعد آخرین و چهارمین آهنگش را به نام "سکینه" در رادیو کوردی اجرا کرد که خواننده و نوازنده این آهنگ هم خودش بود. در همان سال 1350 به استخدام اداره فرهنگ باجگیران در آمد و ارتباطش با هنر و موسیقی و رادیو کردی عملا قطع شد.
اکنون از اجرای پری جانه نیم قرن گذشته پری جانه بارها و بارها تکرار و تکرار شد و میشود با دف و دهل، سورنا و سنتور، تنبک و تنبور، نی و نیانبان و ... اما پری جانه همان است که با صدای قهرمان قصه ما آقای محمد یوسفزاده معروف به متخان اولاشی و قوشمه عبدالعلی ئاشق قهرمانی از ایستگاه رادیو کرمانجی در سال 1347 ثبت و ضبط شد. مانا و ماندگار و از مفاخر موسیقی مقامی کورد خراسان گردید. گرچه که پری جانه را شاهکار آپو متخان میدانند اما به باور بنده لَیلی چیز دیگریست. صدای حزنانگیز و غرورآمیز لَیلی تو را تا ابر افسانه بالا میبرد گم میشوی رها میشوی یله میشوی در حال و هوای درد دوری و غربتِ بیسرانجامِ بدفرجامِ بیپایان.
ئهزی هاتمه یارئ دیسا خوراسانئ
وی دهردی خوه یارئ بگینمه دهرمانئ
وهره ههنی سهرحهدا مه
چاو رهش هاتیه له رهدا مه
عمو مَتخان اولاشی در سال 1340 ساکن باجگیران میشود دو سال بعد ازدواج میکند سال 1358 بر اثر ضایعهای همسرش صفیه را که نوه پسری آخوندملااحمد اولیایی بردری ملقب به شیخ سرحد بود در باجگیران از دست میدهد این حادثه باعث شد تا صاحب آهنگ لَیلی چند سالی در هم بشکند اما دوباره چون ققنوسی از میان خاکستر برافروخت و جان گرفت. وی سال 1360 به اداره فرهنگ قوچان منتقل شده 20 سال بعد بازنشسته گردید ایشان از همسر اولش دو پسر و یک دختر و از همسر دومش بانو ثریا سه پسر دارند که سومینش در اوج جوانی به ابدیت پیوست.
عمو متخان حدود 43 سال است ساکن قوچان بودند.
ایشان در تاریخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۰ دار فانی را وداع گفتند
یادشان گرامی
✍ به قلم؛
#دکتر_حمید_حسنعلی_پور
رسانه خبری شهرمرزی باجگیران
╭┅─────┅╮
📡@bajgirannews
╰┅─────┅╯
@kaniyadil
سال 1317 در روستای اولاشان از توابع شهرستان شیروان خراسان به دنیا آمد دو ساله بود که پدرش به رحمت خدا رفت کلاس پنجم را در دبستان رودکی اوغاز تمام کرد و همزمان محروم از مهر مادری شد. غم از دست دادن پدر و فقدان مادر باعث گردید تمام دردها و مصیبتهای عالم را یک تنه به دوش بکشد و در خود بریزد. بی شک محرومیت از داشتن پدر و مادر، هر انسانی را خمیده و تکیده میکند به همین خاطر قهرمان قصه ما نیز بر این سَبیل و بدین طریق سخت از چرخ گردون مینالد و میگرید و میخواند این خوانشها و این نالشها سرانجام رنگ و بوی هنر به خود میگیرند هنرِ آوای موزون، صدای جادویی و رازآمیز و سِحرانگیزی که درد روزگار را در نجواهای شبانه و ترنمهای روزانه فریاد میکشد.
ناگفته نماند هنر؛ موهبتی بود که در این خانواده به ودیعت نهاده شده چنانکه عمویش بابامحمد نیز هنرمند بنامی بوده و از صدای خوب و رسایی نیز برخوردار . این موهبت الهی باعث شد تا اندک اندک صدای آوای او از خودخوانی و تنهایی خوانی و از پشت پستوی خانه و دورهمیهای شبانه بدر آمده لباس خوانندگی و دنگبیژی به خود بگیرد در مجالسها و مراسمهای رسمی محلی و منطقهای از او دعوت به عمل میآمد تا خیل نوازندگانِ انواع و اقسام آلات و ادوات موسیقی را با صدای زیل و زلالش همراهی و همکاری کند صدایی که در وصف آن در زبان کردی خراسانی میگویند "مینی غیغی ئ دهخوینه"
قیقی قصه ما میادین هنر را یکی پس از دیگری در مینوردد تا به ایستگاه آخر میرسد ایستگاه آخر در میدان هنرِ کورد خراسان همانا حضور در ایستگاه رادیو کوردی خراسان می باشد. رفتن به ایستگاه در حکم ثبت رکورد در کتاب گینس، دریافت نخل طلایی، اسکار سینما، گِرمی موسیقی و توپ طلای فوتبال و ... است.
سال 1347 به تقاضای مرحوم هاشم صادقی باجگیران مدیر رادیو کرمانجی خراسان به ایستگاه میرود مرحوم ستارزاده نوازنده ثابت دوتار و رضا شاهمرادی خواننده ثابت در رادیو کرمانجی بودند صدای صاحبِ پری جانه با دوتار ستارزاده هماهنگ و کوک نشد که نشد. به سفارش مرحوم صادقی رفتند از چهار راه خاکی مشهد عبدالعلی آشیق که اصلیت قهرمانی داشت را آوردند عبدالعلی وارد اتاق تمرین شد پیرمردی شصت هفتاد ساله بود صدای پری جانه را که شنید قوشمه نواخت چه نواختنی! صدای قوشمه که آمد گفتم سازِ پری جانه همین است با هم هماهنگ و همکوک شدیم و رفتیم داخل استودیو و پری جانه خلق شد.
پری جانه مانه مانه
پری کهوک قهراجانه
قهلندی پری ههفت مهئا نه
سال بعد آهنگ "شیرین داگهر" را با دوتار مرحوم ستارزاده اجرا کرد. سال بعد آهنگ "لَیلی" را خواند دوتارش را نیز خودش نواخت چراکه دوتار را نیز فراگرفت تا بهتر بتواند آهنگ و کلام را با هم همکوک کند سال بعد آخرین و چهارمین آهنگش را به نام "سکینه" در رادیو کوردی اجرا کرد که خواننده و نوازنده این آهنگ هم خودش بود. در همان سال 1350 به استخدام اداره فرهنگ باجگیران در آمد و ارتباطش با هنر و موسیقی و رادیو کردی عملا قطع شد.
اکنون از اجرای پری جانه نیم قرن گذشته پری جانه بارها و بارها تکرار و تکرار شد و میشود با دف و دهل، سورنا و سنتور، تنبک و تنبور، نی و نیانبان و ... اما پری جانه همان است که با صدای قهرمان قصه ما آقای محمد یوسفزاده معروف به متخان اولاشی و قوشمه عبدالعلی ئاشق قهرمانی از ایستگاه رادیو کرمانجی در سال 1347 ثبت و ضبط شد. مانا و ماندگار و از مفاخر موسیقی مقامی کورد خراسان گردید. گرچه که پری جانه را شاهکار آپو متخان میدانند اما به باور بنده لَیلی چیز دیگریست. صدای حزنانگیز و غرورآمیز لَیلی تو را تا ابر افسانه بالا میبرد گم میشوی رها میشوی یله میشوی در حال و هوای درد دوری و غربتِ بیسرانجامِ بدفرجامِ بیپایان.
ئهزی هاتمه یارئ دیسا خوراسانئ
وی دهردی خوه یارئ بگینمه دهرمانئ
وهره ههنی سهرحهدا مه
چاو رهش هاتیه له رهدا مه
عمو مَتخان اولاشی در سال 1340 ساکن باجگیران میشود دو سال بعد ازدواج میکند سال 1358 بر اثر ضایعهای همسرش صفیه را که نوه پسری آخوندملااحمد اولیایی بردری ملقب به شیخ سرحد بود در باجگیران از دست میدهد این حادثه باعث شد تا صاحب آهنگ لَیلی چند سالی در هم بشکند اما دوباره چون ققنوسی از میان خاکستر برافروخت و جان گرفت. وی سال 1360 به اداره فرهنگ قوچان منتقل شده 20 سال بعد بازنشسته گردید ایشان از همسر اولش دو پسر و یک دختر و از همسر دومش بانو ثریا سه پسر دارند که سومینش در اوج جوانی به ابدیت پیوست.
عمو متخان حدود 43 سال است ساکن قوچان بودند.
ایشان در تاریخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۰ دار فانی را وداع گفتند
یادشان گرامی
✍ به قلم؛
#دکتر_حمید_حسنعلی_پور
رسانه خبری شهرمرزی باجگیران
╭┅─────┅╮
📡@bajgirannews
╰┅─────┅╯
@kaniyadil
سال نو و مسالهای کهن؛
ئیسال، گەرێ سالا مه بە...
دەمباش و خەباتخواش، کوردێن زانا و زمانخواش.
دەست و دلێ یەک ب یەکی ئەندامێن کانیادل؛ خوەنگ و برایێن خوه یێ نڤیسکار و هونەرمەند و هەلبەستڤان و لێکۆلینەر و خوەباوەر، ماچ و جارەکی دن، سەرسالا نوو پیرۆز دکم ل وه رندان و سەربلندان.
ئازیزنۆ، هەست و دەستێ وە خواش بن. من، ل ڤا رۆژێن نەورۆزێ، نڤیسێن وە بهەز خوەندن و دەنگێن وە ژی بکێف گوهداری کرن. ئەگەر دەستوورا من هەبە، وەکی برایەکێ وە، ل دووماهیکا ڤێ نڤیسا، تیکەلداری مژارێن هاتنە گۆتن و نڤیسین، چەند خالان ب فارسی بنڤیسم؛
دوستان عزیز من
همەی ما در خدمت هدف بزرگ و مقدس پاسداری از فرهنگ و زبان کردی در خراسان و در یک جادهی واحد، در حال حرکتیم. در آغاز سال 1402، برای اینکه بتوانیم وحدت رویهمان را حفظ و از سوءتفاهمهای ناخواسته اجتناب کنیم، خواهش میکنم، حسب تقاضای کانیادل و این برادر کوچکتان، حتیالامکان یکیدو نکته را که عرض میکنم، مدنظر و توجه خویش قرار دهیم؛
تلاش برای پاسداشتن فرهنگ و زبان کردی در خراسان، امری کاملا خودجوش است که تقریبا از هیچ حمایت رسمی دولتی و خصوصی برخوردار نیست. فعالان این مسیر، عموما از جیب مایه میگذارند و البته از آرامش خانوادگی و زندگی شخصی خود نیز. دانستن این نکته از آن جهت ضروری است که؛ هم کمک میکند مردم عزیز ما، توقعشان را از انجمن مدیریت کنند. هم به متمکنین دلسوزمان یادآور میشود که انجمن کانیادل، بدون حمایت مالی و ریالی آنان، نمیتواند کار مهمی انجام دهد.
در چنین شرایطی، دو ضرورت عمده را باید همزمان مدتوجه قرار دهیم که یکی: ضرورت ساماندهی مالی است و دو: اهمیت حمایت همگانی از فعالان فرهنگی.
در سالهای اخیر، لزوم سازماندهی مالی، همواره مورد تقاضا و تاکید بوده، ولی هنوز هم آن جمع جدی فداکار و فارغالبالی که بتواند پیشگام این راه شود و دغدغههای جمعی ما را در یک ساماندهی جمعی و همیشگی رفع کند، شکل نگرفتهاست. کار فرهنگی از هر قماشش، بدون پشتوانهی مالی ضمانت تداوم و توفیق نخواهد داشت. هر کسی که بتواند بهتنهایی یا جمعی، در این مسیر گامی بلند و موثر بردارد، یقین بداند که بزرگترین خدمت تاریخی ممکن را برای بقای جامعهی کردی خراسان صورت دادهاست...
انجمن کانیادل و حامیان و همراهانش، در این سالها کوشیدهاند که تا حدودی این نقیصه را جبران کنند، ولی این مساله و حل قطعی آن، نگاهی تخصصی و فراغ بال کافی میطلبد، در حالی که این انجمن، ماموریتش، تولید محتوا و حمایت علمی و فرهنگی از تولیدگران محتواست و اگر چه گاهی در حوزهی حمایت از هنرمندان آسیبدیده از کرونا یا برگزاری جشنوارههایی چون «ملواری» ورود میکند، ولی علیالقاعده، قادر نیست در همهی امور دخیل و تعیینکننده باشد.
عجالتا، عمدهی توان کانیادل معطوف و محدود به فضای مجازی است که در این راه، با اصلاح و نشر آثار یاران، یا انتشار آثار برگزیدهی شعرا و نویسندگان و نیز معرفی کتابهای منتشرشده، ایفای وظیفه میکند. واقعیت این است که باتوجه به حجم گرفتاریهای انجمن و محدودیت منابع مادی و معنوی، بیش از این نمیتوان از فعالان کانیادل توقع داشت. نکتهی مهم دیگر در این خصوص، این است که ورود به برخی ساحتها، از جمله معرفی و تبلیغ دیگر درگاهها و اشخاص، بهرغم مثبت و مهم بودن، در درازمدت میتواند مایهی دردسر شود، چرا که همه دوستان متوقع خدمات تبلیغی مشابه میشوند و بالطبع قانع کردن همگان، کار بسیار دشواری است. در نتیجه انجمن یا باید تبدیل شود به سرویسدهندهی خدمات تبلیغ و معرفی، یا اینکه مدام درگیر اختلافات درونی و پاسخگویی به توقعات نافرهنگی و غیرادبی، شود.
براین اساس، همان بهتر که؛ انجمن، آثار قلمی اعضای خود را بازتابدهد و کماکان بر کار ادب و هنر کردهای خراسان متمرکز باشد و بکوشد، وظایف تشکیلاتی و علمیاش را در این خصوص، به بهترین شکل، به سر و ثمر برساند. بدیهی است که تک تک اعضای کانیادل، خود را موظف به همراهی و حمایت از تلاشگران و باورمندان فرهنگ و هنر و آموزش زبان کردی میدانند و در حد توان فردی و گروهی، از هیچ تلاشی برای توسعه و تعالی این کوششها، فروگذار نخواهند کرد.
با امید به توفیق روزافزون فعالان فرهنگی و سربلندی عموم هموطنان کرد خراسانی.
ارادتمند؛
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
ئیسال، گەرێ سالا مه بە...
دەمباش و خەباتخواش، کوردێن زانا و زمانخواش.
دەست و دلێ یەک ب یەکی ئەندامێن کانیادل؛ خوەنگ و برایێن خوه یێ نڤیسکار و هونەرمەند و هەلبەستڤان و لێکۆلینەر و خوەباوەر، ماچ و جارەکی دن، سەرسالا نوو پیرۆز دکم ل وه رندان و سەربلندان.
ئازیزنۆ، هەست و دەستێ وە خواش بن. من، ل ڤا رۆژێن نەورۆزێ، نڤیسێن وە بهەز خوەندن و دەنگێن وە ژی بکێف گوهداری کرن. ئەگەر دەستوورا من هەبە، وەکی برایەکێ وە، ل دووماهیکا ڤێ نڤیسا، تیکەلداری مژارێن هاتنە گۆتن و نڤیسین، چەند خالان ب فارسی بنڤیسم؛
دوستان عزیز من
همەی ما در خدمت هدف بزرگ و مقدس پاسداری از فرهنگ و زبان کردی در خراسان و در یک جادهی واحد، در حال حرکتیم. در آغاز سال 1402، برای اینکه بتوانیم وحدت رویهمان را حفظ و از سوءتفاهمهای ناخواسته اجتناب کنیم، خواهش میکنم، حسب تقاضای کانیادل و این برادر کوچکتان، حتیالامکان یکیدو نکته را که عرض میکنم، مدنظر و توجه خویش قرار دهیم؛
تلاش برای پاسداشتن فرهنگ و زبان کردی در خراسان، امری کاملا خودجوش است که تقریبا از هیچ حمایت رسمی دولتی و خصوصی برخوردار نیست. فعالان این مسیر، عموما از جیب مایه میگذارند و البته از آرامش خانوادگی و زندگی شخصی خود نیز. دانستن این نکته از آن جهت ضروری است که؛ هم کمک میکند مردم عزیز ما، توقعشان را از انجمن مدیریت کنند. هم به متمکنین دلسوزمان یادآور میشود که انجمن کانیادل، بدون حمایت مالی و ریالی آنان، نمیتواند کار مهمی انجام دهد.
در چنین شرایطی، دو ضرورت عمده را باید همزمان مدتوجه قرار دهیم که یکی: ضرورت ساماندهی مالی است و دو: اهمیت حمایت همگانی از فعالان فرهنگی.
در سالهای اخیر، لزوم سازماندهی مالی، همواره مورد تقاضا و تاکید بوده، ولی هنوز هم آن جمع جدی فداکار و فارغالبالی که بتواند پیشگام این راه شود و دغدغههای جمعی ما را در یک ساماندهی جمعی و همیشگی رفع کند، شکل نگرفتهاست. کار فرهنگی از هر قماشش، بدون پشتوانهی مالی ضمانت تداوم و توفیق نخواهد داشت. هر کسی که بتواند بهتنهایی یا جمعی، در این مسیر گامی بلند و موثر بردارد، یقین بداند که بزرگترین خدمت تاریخی ممکن را برای بقای جامعهی کردی خراسان صورت دادهاست...
انجمن کانیادل و حامیان و همراهانش، در این سالها کوشیدهاند که تا حدودی این نقیصه را جبران کنند، ولی این مساله و حل قطعی آن، نگاهی تخصصی و فراغ بال کافی میطلبد، در حالی که این انجمن، ماموریتش، تولید محتوا و حمایت علمی و فرهنگی از تولیدگران محتواست و اگر چه گاهی در حوزهی حمایت از هنرمندان آسیبدیده از کرونا یا برگزاری جشنوارههایی چون «ملواری» ورود میکند، ولی علیالقاعده، قادر نیست در همهی امور دخیل و تعیینکننده باشد.
عجالتا، عمدهی توان کانیادل معطوف و محدود به فضای مجازی است که در این راه، با اصلاح و نشر آثار یاران، یا انتشار آثار برگزیدهی شعرا و نویسندگان و نیز معرفی کتابهای منتشرشده، ایفای وظیفه میکند. واقعیت این است که باتوجه به حجم گرفتاریهای انجمن و محدودیت منابع مادی و معنوی، بیش از این نمیتوان از فعالان کانیادل توقع داشت. نکتهی مهم دیگر در این خصوص، این است که ورود به برخی ساحتها، از جمله معرفی و تبلیغ دیگر درگاهها و اشخاص، بهرغم مثبت و مهم بودن، در درازمدت میتواند مایهی دردسر شود، چرا که همه دوستان متوقع خدمات تبلیغی مشابه میشوند و بالطبع قانع کردن همگان، کار بسیار دشواری است. در نتیجه انجمن یا باید تبدیل شود به سرویسدهندهی خدمات تبلیغ و معرفی، یا اینکه مدام درگیر اختلافات درونی و پاسخگویی به توقعات نافرهنگی و غیرادبی، شود.
براین اساس، همان بهتر که؛ انجمن، آثار قلمی اعضای خود را بازتابدهد و کماکان بر کار ادب و هنر کردهای خراسان متمرکز باشد و بکوشد، وظایف تشکیلاتی و علمیاش را در این خصوص، به بهترین شکل، به سر و ثمر برساند. بدیهی است که تک تک اعضای کانیادل، خود را موظف به همراهی و حمایت از تلاشگران و باورمندان فرهنگ و هنر و آموزش زبان کردی میدانند و در حد توان فردی و گروهی، از هیچ تلاشی برای توسعه و تعالی این کوششها، فروگذار نخواهند کرد.
با امید به توفیق روزافزون فعالان فرهنگی و سربلندی عموم هموطنان کرد خراسانی.
ارادتمند؛
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
ئەز سالووکم
سالوکم
تژێ مەرخ و شیلان و کرکاو و چووکم
من دییە کەوێن ماریێ یاراتوو
کیڤیا مەرگانێ خویینی وە دوو
بهیستیە دەنگی مەرخێن قورس و خەف
دەنگێ رەفێ پشت لە هەڤ
سالوکم
لە بهارێ بووکم
تژمە ژە وارگێن کو ئوجاق بوونە هەندو هووند
ژە تەندوورێ وە ارمانێ مەژمێ تژێ هەڤیر کووند
سالوکم
نزانم چەرە دردێن خوە رووکم
دەنگێ گەڤرێن بنێ واران کەرر کرم
خیالێ کوویێ مییان
خجاوێ دەوکیانێ دییان
خیالێ اولوژنێ
ئالچخێ خولوژنێ
تا کال باڤێ بشووندا برم
ڤەندا کرم
سالوکم سالوکم سالوک
وەتالم ژە دەنگێ پلنگێن کو مانە نێکا تک وتوک
تژێ کانیێ ئاڤێ سارم
تژێ رێ کوچ و وارم
تژێ کەلپەسە و مشک و مارم
تژێ خەفەتێ بێ تە خوارم
بپرس ژە شڤانێن شەڤێ سار و بێ دێ باڤ
قەواخێ من بو مال و هەفشان کولاڤ
سالوکم
رێ کوچان ساتە را دەمالم وەرە
شەڤ تیی روو تیی ئەز لە مالم وەرە
پیادە تێمە پیشوازێ تە
تا فەکێ نالێ کەلێ
چای دەکم وە ئێزنگان
ژە ئانخ و گولێ دێ باڤان
تا بێوی دەکەلێ
بترکین تو بابادەک و کوررک و فیتکان
قەدەم لە سەر سەری من دایین تە دەگینمە چیکان!
من سالوکم
سالوک هستم
پراز درختهای ارس و شیلان و کرکاو و چووکم
من دیدم کبکهای زخمی را
آهوی صیادخونریز,به دنبالش را
شنیده ام صدای ارسهای محکم و ساکت
و صدای صخره های پشت به همدیگر
سالوکم
در بهار همچون عروس هستم
پرهستم ازیوردهایی(اوبەها)که اجاقشان خراب شده وبهم ریخته
و از تنورهایی که در آرزوی مجمەهای پراز چونه خمیر ماندەاند
سالوکم
نمیدانم چگونه دردهایم را بر ملا کنم
صدای سنگهای جامانده در چادرگاهها مرا کر کردەاند
خیال گلەهای گوسفندان
صدای تلمب زدن مادران
خیال چراندن گوسفندان در گرما
خیال نوبت شیر زندایی
تا پدربزرگ مرا به عقب بردەاند
گمم کردەاند
سالوکم سالوکم سالوک
خالی ام از صدای پلنگهایی که اینک تک و توکی(تعدادکمی) ماندەاند
پر هستم از چشمەهای آب سرد
پر از کوچراهها و یوردگاههایم
پراز مارمولک و موش و مارم
پر از غمهایی که بی تو خوردم
بپرس از چوپان شبهای سرد و بی رحم
که چگونه شکاف صخرەهایم برایش خانه شدند و بوتەهای درمنه برایش نمد
سالوکم
کوچراههارا برایت جارو میکنم بیا
شب بیایی روز بیایی من خانەام بیا
پیاده به پیشوازت میایم تا اول دره روستا
چای درست میکنم با هیزم
وگل استاقدوس وکاکوتی
تا بیایی می جوشد
ترک کن بادبادک و جوراب سوتک
فروشی را
قدم بر روی سرم بگذار تا تورا به ستارها نزدیک کنم
*محمدقربانی ــ شمال خراسان
@kaniyadil
سالوکم
تژێ مەرخ و شیلان و کرکاو و چووکم
من دییە کەوێن ماریێ یاراتوو
کیڤیا مەرگانێ خویینی وە دوو
بهیستیە دەنگی مەرخێن قورس و خەف
دەنگێ رەفێ پشت لە هەڤ
سالوکم
لە بهارێ بووکم
تژمە ژە وارگێن کو ئوجاق بوونە هەندو هووند
ژە تەندوورێ وە ارمانێ مەژمێ تژێ هەڤیر کووند
سالوکم
نزانم چەرە دردێن خوە رووکم
دەنگێ گەڤرێن بنێ واران کەرر کرم
خیالێ کوویێ مییان
خجاوێ دەوکیانێ دییان
خیالێ اولوژنێ
ئالچخێ خولوژنێ
تا کال باڤێ بشووندا برم
ڤەندا کرم
سالوکم سالوکم سالوک
وەتالم ژە دەنگێ پلنگێن کو مانە نێکا تک وتوک
تژێ کانیێ ئاڤێ سارم
تژێ رێ کوچ و وارم
تژێ کەلپەسە و مشک و مارم
تژێ خەفەتێ بێ تە خوارم
بپرس ژە شڤانێن شەڤێ سار و بێ دێ باڤ
قەواخێ من بو مال و هەفشان کولاڤ
سالوکم
رێ کوچان ساتە را دەمالم وەرە
شەڤ تیی روو تیی ئەز لە مالم وەرە
پیادە تێمە پیشوازێ تە
تا فەکێ نالێ کەلێ
چای دەکم وە ئێزنگان
ژە ئانخ و گولێ دێ باڤان
تا بێوی دەکەلێ
بترکین تو بابادەک و کوررک و فیتکان
قەدەم لە سەر سەری من دایین تە دەگینمە چیکان!
من سالوکم
سالوک هستم
پراز درختهای ارس و شیلان و کرکاو و چووکم
من دیدم کبکهای زخمی را
آهوی صیادخونریز,به دنبالش را
شنیده ام صدای ارسهای محکم و ساکت
و صدای صخره های پشت به همدیگر
سالوکم
در بهار همچون عروس هستم
پرهستم ازیوردهایی(اوبەها)که اجاقشان خراب شده وبهم ریخته
و از تنورهایی که در آرزوی مجمەهای پراز چونه خمیر ماندەاند
سالوکم
نمیدانم چگونه دردهایم را بر ملا کنم
صدای سنگهای جامانده در چادرگاهها مرا کر کردەاند
خیال گلەهای گوسفندان
صدای تلمب زدن مادران
خیال چراندن گوسفندان در گرما
خیال نوبت شیر زندایی
تا پدربزرگ مرا به عقب بردەاند
گمم کردەاند
سالوکم سالوکم سالوک
خالی ام از صدای پلنگهایی که اینک تک و توکی(تعدادکمی) ماندەاند
پر هستم از چشمەهای آب سرد
پر از کوچراهها و یوردگاههایم
پراز مارمولک و موش و مارم
پر از غمهایی که بی تو خوردم
بپرس از چوپان شبهای سرد و بی رحم
که چگونه شکاف صخرەهایم برایش خانه شدند و بوتەهای درمنه برایش نمد
سالوکم
کوچراههارا برایت جارو میکنم بیا
شب بیایی روز بیایی من خانەام بیا
پیاده به پیشوازت میایم تا اول دره روستا
چای درست میکنم با هیزم
وگل استاقدوس وکاکوتی
تا بیایی می جوشد
ترک کن بادبادک و جوراب سوتک
فروشی را
قدم بر روی سرم بگذار تا تورا به ستارها نزدیک کنم
*محمدقربانی ــ شمال خراسان
@kaniyadil
Telegram
attach 📎
Rojbaş kanîyadil🌲🌷🙏
Roja 13 yê biharê û sersalê li hemû endamên kanîyadil pîroz be.💐
هەڤالنۆ! ل رۆژێن کو دەردکەڤنی خوەزایێ، بیر و رامان و بەژن و بالا گولێن پەرپەر کو سا شادی و ئازادی و سەربلندیێ و ژینا بروومەت، ژیانا خوه ژ دەست دان، قەت ژ بیر نەکنی🌺
1
چاڤێن کو ل دیمەنێن گولان د'فکرن!
تێ بیرا وە ئەو گولێن کو تووفانێ برن؟
د ئەینێ دەما شاهی و جەشنێ دا، گەری
ب بیرا مه بە کو: ئەو گولێنسۆر نامرن!😢
2
ژ سێزدە کو رەت بی، وەلات گەش دبە، هال
گول دشکڤن و خوەش دبە رۆژ و مەهـ و سال
لێ، کارێ خوەزایێ نەکر و ناکه؛ تو یی
را بە، شا بە، های بە و زانا بە، هەڤال!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Roja 13 yê biharê û sersalê li hemû endamên kanîyadil pîroz be.💐
هەڤالنۆ! ل رۆژێن کو دەردکەڤنی خوەزایێ، بیر و رامان و بەژن و بالا گولێن پەرپەر کو سا شادی و ئازادی و سەربلندیێ و ژینا بروومەت، ژیانا خوه ژ دەست دان، قەت ژ بیر نەکنی🌺
1
چاڤێن کو ل دیمەنێن گولان د'فکرن!
تێ بیرا وە ئەو گولێن کو تووفانێ برن؟
د ئەینێ دەما شاهی و جەشنێ دا، گەری
ب بیرا مه بە کو: ئەو گولێنسۆر نامرن!😢
2
ژ سێزدە کو رەت بی، وەلات گەش دبە، هال
گول دشکڤن و خوەش دبە رۆژ و مەهـ و سال
لێ، کارێ خوەزایێ نەکر و ناکه؛ تو یی
را بە، شا بە، های بە و زانا بە، هەڤال!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚❤💛
وقف فرهنگی
و ضرورت گسترش نگرش به وقف
وقف را شاید بتوان جنبه مذهبی موضوع مردمشناختی "نوع دوستی و بخشندگی" در جوامع شرقی به ویژه جغرافیای فرهنگی ایران نامید. این، بعد از زندگی اجتماعی انسان ایرانی خود مبین بسیاری از زوایای پیدا و پنهان روانشناختی جامعەمان از دیرباز تاکنون است که در آن همه جنبه های " امور خیریه" از جمله؛ نوع دوستی, سخاوت و جود و بخشندگی, رحم و شفقت, تشریک مساعی و همیاری اجتماعی، مشهود است. البته بدیهی است که اینها زیر لوای شرع و در قوالب و چارچوبهای دینی دستهبندی میشوند که همه ریشههای عمیقی در باورهای مردم ما دارند.
اما غالبا آنچه در امور وقفیات ـ چه موارد جزئی و چه موقوفات بزرگ ـ رایج است تخصیص یک ملک یا بنا یا زمین زراعی/ باغی است برای امور خیریه و عموما مرتبط با آیین های مذهبی. لیکن آنچه موضوع این مقال کوتاه است لزوم توجه به وقف فرهنگی و بویژه " وقف فرهنگی کوردی" است.
چندی پیش در جریان دیدار با چند تن از فعالان فرهنگی و هنری کورد در حاشیه یک سمینار علمی, از راه اندازی و فعالیت های "بنیاد وقف فرهنگی مزوپتامیا" در ترکیه خبرهای جالبی شنیدم. بنیادی فرهنگی که از محل عایدات اوقاف خیرین کورمانج در مناطق کوردنشین ترکیه به منظور خدمت به زبان و فرهنگ کوردی از حدود بیست سال پیش راه اندازی شده و آثار و برکات فراوانی تاکنون داشته است منجمله تامین هزینه های چندین دانشگاه کوردی در ترکیه, تامین هزینه های نشریات فرهنگی, هنری و علمی کورمانجی, راه اندازی سمینارها و کنفرانس های علمی کوردی و دهها رویداد ارزشمند دیگر. به بیانی ساده تر حدود بیست سال پیش خیرین در کنار وقفیات و خیرات مذهبی, بخشی از موقوفات خود را به فعالیتهای فرهنگی کوردی در راستای نجات زبان و فرهنگ کورمانجی اختصاص داده اند. موقوفاتی که تحت قوانین مربوط به وقف تا ابد وقف همین کار شده اند.
این خبر تلنگری بود تا به موضوع وقف فرهنگی ـ که البته از سالها پیش در نظر داشتم ـ بیشتر فکر کنم. لذا ترجیح دادم موضوع را بعنوان یک سوژه شایان تحلیل و توجه به همه کورمانج های خراسان و بویژه فعالان فرهنگی آن در سال جدید, یادآور شوم. این کار البته خود مستلزم بررسی راهکارهای حقوقی و قانونی یا حتی قانونگذاری در رابطه با موضوع خاص " وقف فرهنگی کوردی" نیز هست.
به نظر میرسد وقت آن است که برای بقای زبان و فرهنگ کوردهای خراسان به فرصتهایی که " وقف فرهنگی" می تواند پیش روی ما بگذارد توجه ویژەای داشته باشیم. باشد که با فرهنگسازی و توجه و تشویق عامه مردم کورد و بویژه متمولین متشرع و فرهنگ دوست در این باره باب تازه ای بگشاییم. چرا که وقف که خود میراث ماندگاری است در این مورد میتواند خود میراثدار میراثی شود که شوربختانه در حال اضمحلال و نابودیاست.
#دکتر_جواد_رضایی
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
و ضرورت گسترش نگرش به وقف
وقف را شاید بتوان جنبه مذهبی موضوع مردمشناختی "نوع دوستی و بخشندگی" در جوامع شرقی به ویژه جغرافیای فرهنگی ایران نامید. این، بعد از زندگی اجتماعی انسان ایرانی خود مبین بسیاری از زوایای پیدا و پنهان روانشناختی جامعەمان از دیرباز تاکنون است که در آن همه جنبه های " امور خیریه" از جمله؛ نوع دوستی, سخاوت و جود و بخشندگی, رحم و شفقت, تشریک مساعی و همیاری اجتماعی، مشهود است. البته بدیهی است که اینها زیر لوای شرع و در قوالب و چارچوبهای دینی دستهبندی میشوند که همه ریشههای عمیقی در باورهای مردم ما دارند.
اما غالبا آنچه در امور وقفیات ـ چه موارد جزئی و چه موقوفات بزرگ ـ رایج است تخصیص یک ملک یا بنا یا زمین زراعی/ باغی است برای امور خیریه و عموما مرتبط با آیین های مذهبی. لیکن آنچه موضوع این مقال کوتاه است لزوم توجه به وقف فرهنگی و بویژه " وقف فرهنگی کوردی" است.
چندی پیش در جریان دیدار با چند تن از فعالان فرهنگی و هنری کورد در حاشیه یک سمینار علمی, از راه اندازی و فعالیت های "بنیاد وقف فرهنگی مزوپتامیا" در ترکیه خبرهای جالبی شنیدم. بنیادی فرهنگی که از محل عایدات اوقاف خیرین کورمانج در مناطق کوردنشین ترکیه به منظور خدمت به زبان و فرهنگ کوردی از حدود بیست سال پیش راه اندازی شده و آثار و برکات فراوانی تاکنون داشته است منجمله تامین هزینه های چندین دانشگاه کوردی در ترکیه, تامین هزینه های نشریات فرهنگی, هنری و علمی کورمانجی, راه اندازی سمینارها و کنفرانس های علمی کوردی و دهها رویداد ارزشمند دیگر. به بیانی ساده تر حدود بیست سال پیش خیرین در کنار وقفیات و خیرات مذهبی, بخشی از موقوفات خود را به فعالیتهای فرهنگی کوردی در راستای نجات زبان و فرهنگ کورمانجی اختصاص داده اند. موقوفاتی که تحت قوانین مربوط به وقف تا ابد وقف همین کار شده اند.
این خبر تلنگری بود تا به موضوع وقف فرهنگی ـ که البته از سالها پیش در نظر داشتم ـ بیشتر فکر کنم. لذا ترجیح دادم موضوع را بعنوان یک سوژه شایان تحلیل و توجه به همه کورمانج های خراسان و بویژه فعالان فرهنگی آن در سال جدید, یادآور شوم. این کار البته خود مستلزم بررسی راهکارهای حقوقی و قانونی یا حتی قانونگذاری در رابطه با موضوع خاص " وقف فرهنگی کوردی" نیز هست.
به نظر میرسد وقت آن است که برای بقای زبان و فرهنگ کوردهای خراسان به فرصتهایی که " وقف فرهنگی" می تواند پیش روی ما بگذارد توجه ویژەای داشته باشیم. باشد که با فرهنگسازی و توجه و تشویق عامه مردم کورد و بویژه متمولین متشرع و فرهنگ دوست در این باره باب تازه ای بگشاییم. چرا که وقف که خود میراث ماندگاری است در این مورد میتواند خود میراثدار میراثی شود که شوربختانه در حال اضمحلال و نابودیاست.
#دکتر_جواد_رضایی
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Telegram
دِلِستان💚❤💛
اشتراک سخنان کوردها _کرمانج
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Forwarded from Palikan welatê me
پەری! تو ئــەو کەوا چاڤ قەرەقاشی
ژ گشتی کەچکێ ڤـێ ئۆبا، تو باشی!
لێ گاشه کو تە وە بەژنا خوە دل بر؛
سالــێ سالن ژ مــــەتخانـێ ئـۆلاشی
✍ #برێز_مهەمەد_هوسێنپوور
@Palikan_welate_me 👈🍂🥀
ژ گشتی کەچکێ ڤـێ ئۆبا، تو باشی!
لێ گاشه کو تە وە بەژنا خوە دل بر؛
سالــێ سالن ژ مــــەتخانـێ ئـۆلاشی
✍ #برێز_مهەمەد_هوسێنپوور
@Palikan_welate_me 👈🍂🥀
Forwarded from Palikan welatê me
هەر چ ژ تە وەردگرم ئەز هەڤال
بەر ب تە هەر دزڤرم ئەز هەڤال
رەوشا تـە دل هلدکیشینە چیان
هێژایە سا تــە بمرم ئـەز هەڤال
✍ #مامۆستە_ئەلی_هەیدەری
@Palikan_welate_me 👈🍃🌸
بەر ب تە هەر دزڤرم ئەز هەڤال
رەوشا تـە دل هلدکیشینە چیان
هێژایە سا تــە بمرم ئـەز هەڤال
✍ #مامۆستە_ئەلی_هەیدەری
@Palikan_welate_me 👈🍃🌸