کانیا دل
1.23K subscribers
1.48K photos
458 videos
305 files
728 links
بررسی و نقد شعر

نقشه:
https://goo.gl/maps/mGW9jFDJowm

شعر، نقد، نظر:
@kawaspahi
Download Telegram
حرفی تازه برای گفتن...

نگاهی به مجموعه شعر خەزەرچاڤ-2


کسانی که امروز کم و بیش با فعالیت فرهنگی و قلمی کوردی آشنا هستند، می‌دانند که طبق توافقی نانوشته و البته باتوجه به سابقه‌ی مکتوب زبان کوردی کورمانجی، حروف اضافه و ربطی مثل ب/وه، ل/له و ژ/ژه و... در همه جا به یک شکل بکار می‌رود و تلاش عمومی اهل قلم، رسیدن به رسم‌الخطی واحد و استاندارد است که بر همین اساس، شکل نخست این حروف یعنی: ب، ل، ژ، و... فارغ از جغرافیای زیستی و لهجوی، به‌رسمیت شناخته شده‌است. در کتاب خەزەرچاڤ، شاعر به سلیقه‌ی خود در این امر عمومی، دست برده و نوعی نگارش خاص خود دارد که به باور من جالب نیست و حداقل با تلاش و نیت خود شورش جان، در تضاد است.
نکته بعد، نام «دیوان» نهادن بر مجموعه است. لازم به توضیح نیست که دیوان، به ماحصل یک عمر شاعری گفته می‌شود نه به نخستین مجموعه شعر یک شاعر و باتوجه به سن و سال، امید می‌رود سالهای سال، شاهد کار و نشر دیگر آثار شورش عزیز هم باشیم و در نهایت دیوانی که شامل همه‌ی اشعار او باشد. به هرصورت توجه داشته باشیم که این جور نامگذاریها می‌تواند اسباب مزاح شود و خدای‌نخواسته بر جدیت و داوری دیگران نسبت به یک مجموعه شعر، اثر منفی بگذارد.
و نکته‌ی بعد اینکه به‌جای استفاده از هر دو رسم‌الخط لاتینی و آرامی کوردی-که البته محاسنی هم دارد- کاش عجالتا به رسم‌الخط آرامی اکتفا و در کنارش، باتوجه به زبان خاص و فخیم شاعر، فضایی به ترجمه‌ی برخی ابیات و کلمات دشوار و دیریاب به فارسی اختصاص داده می‌شد تا به خوانش مجموعه کمک کند.
آخرین عرضم را به نوع کاغذ و فونت این مجموعه اختصاص می‌دهم که درواقع باید بگویم بسیار نومیدکننده و عجیب است. روی سخنم با ناشر محترم و پرتلاشی مثل بیژن‌یورد و جناب آخرتی است که سابقه‌ی قابل توجهی در نشر آثار کوردی دارد.
انتخاب چنین قلمی آنهم روی کاغذ کاهی و نوع صفحه‌آرایی غیر حرفه‌ای، قطع و یقین به ارزش‌های کتاب و توجه مخاطب به آن لطمه می‌زند چرا که خوانش اثر را بسیار دشوار و حتی ناممکن کرده‌است. شاید اصلا بنای ناشر به خواندن نبوده و فایل صوتی اثر هم به همین دلیل ضمیمه‌ی کتاب شده‌است. ولی زبان کوردی در خراسان نیاز به خواندن و نوشتن دارد و امیدوارم به این مهم حیاتی، از سوی شاعران و نویسندگان و ناشران و فعالان فرهنگی کورد خراسان بیش از پیش توجه شود.
کتاب، باتوجه به نوع جلد و کاغذ استفادە شدە، ما را یاد آثار کهن مذهبی می‌اندازد که در طاقچه‌های قدیمی بود و برای اغلب ما یادآور خاطراتی است. شاید همین حس نوستالژیک مشوق ناشر و شاعر در انتخاب جنس کاغذ بوده ولی این برای یک اثر ادبی معاصر که داعیه‌ی نوآوری دارد، جالب و جاذب و متناسب نیست. شاید هم دغدغه‌ی ارزان درآمدن کتاب، در انتخاب کاغذ نقش اول را داشته‌است.
در مورد مجموعه‌ی خەزەرچاڤ، حرفهای بسیار می‌شود گفت و نوشت ولی مجال ما به سر آمد. این مقدارش را بنده نوشتم که بیشتر و بهترش را سروران دیگر بنویسند. لطفا نسبت به نقد و معرفی کتب کوردی منتشره از سوی اهل قلم خود، بی‌توجه نباشیم.
با تبریک دوباره به شورش عزیز، بدرود
.
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
دەما ئازادی ل ڤر، ئاش و لاشە
ژیان و ژن ژی حالێ وان، نەباشە
دیسا دەنگی مە نێ بێهستن، ڤا یانێ؛
حالی خەلکی مە ب گشتی، نەخاشە...

#محمد_حسین‌پور
@kaniyadil
نظامی گنجوی
راوی غربت و بی پناهی کُردها
از زبان فرهاد کوهکن

#دکتر_اسماعیل_حسین‌پور

🔸نظامی شاعر بزرگ پارسی‌گو، پروردۀ دامان مادری کُرد زبان به نام"رئیسه"بود. نظامی که در خمسه اش بارها از کُردها یاد کرده است با پرداختن به شخصیتی چون فرهاد کوهکن، حدیث عشق پاک این عاشق بی باک را به تصویر کشیده است. عاشقی صادق که شیفتۀ شیرین و قربانی مکر خسرو در بیستون می شود. هر چند پرداختن به ابعاد این عشق آتشین و نگاه شیرین به فرهاد، مستلزم مجال و نوشتاری دیگر است ولی در اینجا صرفا چند بیت لبریز زاری که زبان حال فرهاد است، آورده می شود.

🔸ابیاتی که نظامی در وصف غربت و بی کسی فرهاد بر زبان آورده است؛ اندوه و شیون بلندی است که راوی نامرادی، تنهایی، بی پناهی، آوارگی، سرگشتگی و شیفتگی فرهاد است. همان کُردی که فرودستانش را فرادستانش می بیند. او نه همدم و یار و یاوری دارد که دستگیرش باشند و نه دیار و خانمانی دارد که در آنجا جایگیر شود. حدیث فرهاد در شعر نظامی، حدیث بی کسی قوم غم دیده ای است که فرهاد در نخستین دیدارش با خسرو، دربارۀ دیار و تبار و هنر مردمش:«بگفت انده خرند و جان فروشند».

🔸مرور این شعر پرحزن و حسرت نظامی از زبان فرهاد کُرد، آیینه ای است که می توان غربت و تنهایی کُردها را در قرن ششم به تماشا نشست. این مثنوی که برشی از شاهکار "خسرو و شیرین" نظامی است، لبریز احساس، درد و حرمان است. فریاد پر طنین پیچیده در بیستون است وقتی فرهاد کُرد با زبانی آتشین می گوید:
«جهان را نیست کُردی پس‌تر از من
نبینی هیچ‌کس بی‌کس‌تر از من
نه چندان دوستی دارم دل‌آویز
که گر روزی بیفتم گویدم خیز
نه چندانم کسی در خیل پیداست
که گر میرم کند بالین من راست
منم تنها در این اندوه و جانی
فدا کرده سری بر آستانی
اگر صد سال در چاهی نشینم
کسی جز آه خود بالا نبینم
و گر گردم به کوه و دشت صد سال
به جز سایه کسم ناید به دنبال
سگان را در جهان جای و مرا نه
گیا را بر زمین پای و مرا نه
پلنگان را به کوهستان پناه است
نهنگان را به دریا جایگاه است
من بی‌سنگ خاکی مانده دل‌تنگ
نه در خاکم در آسایش نه در سنگ
چو بر خاکم نبود از غم جدایی
شوم در خاک تا یابم رهایی
مبادا کس بدین بی‌خانمانی
بدین تلخی چه باید زندگانی
»*
(کلیات نظامی، ص250)

*کلیات نظامی گنجوی(1381) تصحیح وحید دستگردی، به اهتمام پرویز بابلی، چاپ چهارم، تهران، نگاه
@kaniyadil
Dubêytî
Sûris
چەند دومالک

پارەک ژ پرتووکا: خەزەرچاڤ
هەلبەست و دەنگ؛
#مهەمەد_ێ_ئسمائیلی (شوورش)
@kaniyadil
Forwarded from سیدعلی صالحی
شعر تازه‌ای از سیدعلی صالحی

هی دا… دا
پَلامو بِورُم سیت!

ما به سایه خزیده‌ایم،
ما سپر انداخته
پیر شده‌ایم.

ما همه
بر این پرتگاهِ بی‌پایان
یکی‌یکی
به اضطراب دوزخ
سقوط کرده‌ایم.

درد
از درد گذشته است،
دنیا چشم‌های ما را
بی‌هیچ شَفَقَتی
تیره کرده است.
ما
یکی‌یکی
به اعماقِ هول‌آورِ هراس
فرو مرده‌ایم.
من سندِ این ستمگری را
نشانتان خواهم داد:
باران‌های مسموم این بادیه را
بو کنید،
دنیا
بویِ سوختنِ طُره‌های سپیده و مهسا
گرفته است…!

دیگر شُستنِ دست‌های هیولا
حتی به هفت آبِ زمزم،
میسر نیست!

حالا هر کجا مزارِ دختری دیدید،
مرا نیز همانجا
به خاک بسپارید؛
می‌خواهم بر زندگانِ این سرزمین
فاتحه بخوانم.

**

هی دا..دا/ پَلامو بِوُرُم سیت!
در گویش ایل بختیاری:
مادر.. هی مادر! طره‌هایم را-در ماتم- برایت ببرم.

https://T.me/SeyyedAliSalehi
Vagar
Khadijeh Barzo
#ڤەگەر

دەنگ؛ خه‌دیجه بەرزۆ
هەنگ و هەلبەست؛
ئارتین کێیوان

دوتار و کەمانچه:
هیوا ئسلامی
رێک و پێک:
مەسعوود بەنی ئادەم
@kaniyadil
چەند دومالک

چینه
دلۆ! غەمگین مەبە کو سا چ دینن
کەسێن کو بەندیێ دەست ئاڤ و نینن؟
مریشکێن عومرەکێ پوونک‌پەرەستن؛
ب مستەک چینه ژی، خوه شا دبینن!

قفس‌پرورده
ولش کن، عشق! مرغ ماکیان را
که بی‌پرواز می‌خواهد جهان را
قفس‌پرورده، بلبل هم که باشد
چه می‌فهمد شکوه آسمان را؟!

دین بووم
...
تژی با نە، سەری و سینگ و بێڤل
ب غێرێ خوه، ننن ب کەس ژی قایل
تە گۆت: داد که ژ ڤا پرگەپێ کێم‌زان
ل ناڤ کەڕان، چ فایدە داد، ئەلۆ دل؟!

تەرازوو
غوروور و فام کرن، یانێ تەرازوو
کو هەر په‌ل زێدە بوو، یێ دن ژ خوه چوو
ته یەک دایە مه و هەر چ دن، ئستاند؛
خوەدێ جان، ڤا غوروورا چ بەلا بوو؟
!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Audio
عشق یانێ...

هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
Dalalo
Naser Razazi
دەلالۆ

دلالو، شعری از زنده‌یاد شیرکو بیکس، که ناصر رزازی به زیبایی آن را اجرا کرده‌است.

#ناصر_رزازی
@petitanalysis

@kaniyadil
Audio
حاجی رەزاخانێ قەرەمانی
چیرۆک؛
نەمر:
#هاشم_سادقی
دەنگ؛
#ئەزیزولا_هەیدەری
@kaniyadil
Audio
xezelok
Sûris
پارەک ژ پرتووکا: خەزەرچاڤ
هەلبەست و دەنگ؛
#مهەمەد_ێ_ئسمائیلی (شوورش)
@kaniyadil
Audio
3چارینه

گشتی ب زمین، هەزکری ژ هەڤدو نی، ئەم
لێ، گشتی ژ هەڤ را «ئەز، ئەز» و «تو، تو» نی ئەم
ناس ناکنی رند و کووتیێن ناڤ خوه، خوەدێ؛
چاخێ کو ئێقل پار دکی تو، ل کو نی ئەم؟!

دەردێن مە هەزارن و تونه دەرمانەک؛
مالا کو مە ژی بەرەف کرا خەرمانەک...
دەرمانێ مه، هەڤدو خوەستنا کوردانه؛
دەرمانێ کو، سا مە را بوویە ئەرمانەک!

تالە گەپێ راستیێ و شێرینه دەرەو
ڤێ راستیا ئەم دزانن و نینه ئەجەو...
لێ دیسا ژی خەون سا مه را شێرینن؛
هولناستنی تا دەما کو خه‌ڵاس نەبە؛ خەو!

#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Audio
Helbestên kurdî

Helbest:
#Mecîd_rehwerd
Xwendin:
#xaloqoçanî

هەلبەستێن کوردی
هەلبەست؛
#مەجید_رەهوەرد
خوەندن؛
#خالۆقۆچانی
@kaniyadil
Forwarded from محمد حسین پور
به؛ ترانه‌ی زیبا

من شاعر مهر میهنم هستم
کوردی که صدای پارسی دارد
اما غم او، سرودن شادی است
دردی که هماره پاس می‌دارد

بگذار بگویمت بەرمز، ای شعر
«ئەز شائرەکی غەریب و بێوارم
لێ، زندە مه تا کو بێوە ئازادی
ئەو تونەبە، ئەز بهشتێ ژی نارم»*

من، راوی لاله‌های بربادم
من، شاعر گیس‌های ژینایم
آنجا که تمام سنگ‌ها کورند
من، چشمه‌ی اشک‌های بینایم

من عاشق مهربانی‌ام، خواهر
لبخند بزن، اگر چه در بندی
می‌خوانمت ای سرود زندانی
حس می‌کنمت همین که می‌خندی

می‌گویمت ای حکایت زیبا
می‌خوانمت ای «ترانه‌ی شادی»
از یاد نمی‌برم تو را ای دوست
ای معنی ژن، ژیان و ئازادی!

.......
* من شاعری غریب و تنهایم. اما برای رسیدن آزادی، زنده‌ام و تا او نباشد، بهشت هم نمی‌روم.
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
ئەنجومەنا ئەڤینێ
شەڤا چێڵە، ل بەندا هەڤالانه؛
فراخوان ئەڤینداران اسفراین
@kaniyadil
شەڤا چێڵە
ل چەند دو مالکێن کورمانجی

ژ ئیشەڤ!
ژ ئیشه‌ڤ چه‌لە و چاخوون ل پێشه
دلێ من ساره، تژی ژان و ئێشه
من ئیشه‌ڤ دی ژ چاڤان قرر دباری
زڤستانه، ژ ئیشه‌ڤ تا تمێشه!

از امشب
از امشب چلە و سرما در پیش است
دلم سرد است ، پر از درد و رنج است
امشب دیدم از چشمانش یخ می‌بارید
زمستان است ، از امشب تا همیشە

چەرە؟
چه‌ره چه‌ل چه‌له چوون، چه‌ل چه‌لێ چاخوون!
چه‌ره چارچارێ چه‌لان هاتن و چوون؟!
چه‌ره چیکێ خوه‌دێ کو چه‌ل و چارن
نه‌دین کو چه‌ره ڤا چه‌لانا ره‌د بوون؟!

چطور؟
چطور چهل چلە سپری شد ، چهل چلە بسیارسرد!
چطور چارچار چلەها آمدند و رفتند!
چطور ستارەهای خدا کە چهل و چهار تا هستند
ندیدند کە چطور این چلەها سپری شدند!

#دوکتور_سادق_فەرهادی
*

سا چێڵە
زڤستان سارە و چەڵە سپ و سار
وەلاتەک چاڤ ب هێستر، دل تژێ ئار
خوەدێ‌جان! ڤا چ تەقدیرە، کو ئومرەک؛
ژ دەس هەر ناکەسێ، مە سەد بڤر خوار؟!

برای چلّه
زمستان سرد است و چلّه بی روح
یک وطن، با چشم‌های پر از اشک و دلهای لبریز آتش
خدایا این چه تقدیری است که یک عمر؛
از دست هر ناکسی، صدها تیشه به ریشه‌ی مان خورد؟!

#محەمەد_حوسێن_پوور
**

این بار
در این شب‌های گرماگرم سردی
شب یلدا! به ما هم لطف کردی
که زادیمان به مهر و رفتی... اما
بکوش این‌بار خونین برنگردی!

دبه؟
شەڤا چێڵە! تو کو دوور و درێژی
تو کو نانێ شەڤێن تاری، دپێژی...
تو کو هاتی و رۆژێ تینی دنیێ؛
دبە نەقلا مه ژی سا وی ببێژی؟!

می‌شود؟
شب چله! تو که دور و درازی
تو که نان هر چه شب را می‌پزی
تو که آمده‌ای تا خورشید را به دنیا بیاوری
آیا می‌شود داستان ما هم را برایش بازگو کنی؟
**
ببێژ
شەڤا چێڵە! ببێژ کو مه چ شەڤ دین...
ببێژ کو هەرچ گورگی بوون، مه تەڤ دین؛
ببێژ کو ل وەلاتێ دین و دافان
پەزێ سادە، سە و گور، تەڤ ل هەڤ دین!

بگو
شب چله! بگو که ما چه شب‌هایی دیدیم
بگو که تمام گرفتاریها را یکجا دیدیم
بگو که در جهان دیوانگان و دام‌ها
گوسفندان ساده، سگ و گرگ‌ها را همراه دیدند!

چەل زڤستان
ببێژ کو دەردێ ڤێ خەلکا هەزارن
ببێژ کو چێرۆکێن مه، بێ شمارن
شەڤا چێڵە! ببێژ کو چەل زڤستان
مه هێژمرتن... و سال، هین بێ بهارن!

چهل زمستان
بگو که دردهای این مردم بسیارند
بگو که ماجراهای ما بی‌شمارند
شب یلدا! بگو که ما چهل زمستان را
شمردیم و هنوز سالهامان بی‌بهارند!

شەڤا من
شەڤا چێڵە! ب خێر هاتی، شەڤا من
وەرە، دەردێ ته ل چاڤ و دەڤا من
وەرە پیرۆز که رۆژبوونا من، ئەما
مەهێل کو ڤا شەڤا، بکه تەڤا، من...

شب من
شب یلدا! خوش‌آمدی شب من
بیا، ای دردت به چشم و دهانم
بیا و تبریک بگو زادروزم را
ولی نگذار این شب تباهم کند...

#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
مە بشکێنن ب مستەک جا دبن ئەم
ب دیتنا هەڤ ل هەر دەر شا دبن ئەم
ئەگەر مە ئار بکن،خاکێ وە بێ دن؛
وەکی قوقنووسێ دیسا، رادبن ئەم


مامۆستا ئەلیرزا سپاهی لایین
رۆژبوونا ته پیرۆز بە هەڤالبرا، چاڤ و چرا

🔸اولین دیدارمان را بخاطر دارم، درست آن لحظه‌ که صدای گرم و گیرایش در وجودم طنین انداز شد، انگار عمری است از برادرم دور مانده باشم، گردش خون در رگهایم سرعت گرفت و صدای تپش قلبم رو به فزونی یافت و شیفتە‌ی ادب و مرامش شدم

🔸و از آن تاریخ تاکنون سالهای سال می‌گذرد و هرگاه می بینمش جوری در آغوشش می‌گیرم تا همه‌ی دلتنگی‌هایم بە سر آید، چرا که نه پیدا کردن
ایشان راحت است و نه دل کندن از وی، آسان.

🔸ایشان متولد شب چلّه است و در آشفته روزگار فعلی که حال دلمان اصلٲ خوب نیست، آرزو میکنم سایه‌ی پرافتخارشان بر سر خانواده‌ٔ محترم، دوستان و همراهانش در انجمن ادبی کانیادل، و همچنین دوستداران فرهنگ، زبان و ادبیات کوردهای خراسان پاینده و بردوام بمانند ان‌شاءالله.

با ادب و احترام برادر شما؛
محمد حسین پور

@kaniyadil
ئەگەر چ نارەکە خوینی نەبوو قاش
ئەگەر چ نۆبەیا قوسان نەبوو باش
هەما دیسا ل مە خوەش رەدبوو چەڵە
کو هاتن ڤێ شەڤا، شێئر و ئەلی قاش

دکتر صادق فرهادی

@kaniyadil