کانیا دل
1.24K subscribers
1.45K photos
449 videos
302 files
669 links
بررسی و نقد شعر

نقشه:
https://goo.gl/maps/mGW9jFDJowm

شعر، نقد، نظر:
@kawaspahi
Download Telegram
مەڕەم کو تێ ب سەر مە سالێ جارێ؛
وە بیر تینم دیسا نەقلا لێ یارێ
دەما ژ شام و ژ زینەب دبێژن
فکرا من تەرە سەر؛ خێوە بخارێ

محمد حسین پور
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚💛
یک هیئت و صد اما

السلام علیک یا اباعبدالله
سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان ارجمند با هر قومیت و زبان و جنسیتی.
احتمالا مطلع هستید حسینیه کرمانج های خراسانی که در مشهد محمدیه مستقر است سال هاست فعال است و بسیارند گرامیانی که چه در مقام خیران بزرگوار و چه به عنوان هیئت امنای این موسسه زحمت می کشند و باید قدردان شان بود.
بنده به عنوان یک کرمانج که افتخار هم می کنم به کرمانج بودنم، از همه این عزیزان تشکر می‌کنم.
اما و صد اما
دیشب _تاسوعا_ توفیق شد در جمع عزاداران حسینیه کرمانج ها حضور پیدا کنم و بسیار متأثر و نگران شدم از وضعیتی که این موسسه دارد.
انتظار داشتم با محیطی کاملا کرمانج مواجه شوم نوحه خوانان کرمانج باشند بر در و دیوار نوشته های کرمانجی باشد مجری کرمانجی سخن بگوید منبری کرمانجی منبر برود و...اما افسوس و صد افسوس.
در مدت یک ساعت و نیمی که بنده بودم چندین نفر نوحه خواندن از این جمع تنها دو نفر کرمانجی خواندند که آن هم معلوم نبود چی می خوانند.
سخنران محترم هم که می فرمود من هم فارسی منبر می روم و...
به هر کدام از هیئت امنای حسینیه که دستم می رسد اعتراض جدی ام را کردم به برخی نوحه خوانان نیز.
خواهش من این است نگذارید فرهنگ و گویش و زبان و... کرمانجی بیش از این ضربه بخورد.
دیگران چنین می کنند ما کرمانج ها به بهانه این که همسایه‌های حسینیه کرمانج نیستند و...لطمه به این فرهنگ مظلوم نزنیم.
به یکی از دوستان گفتم همسایه‌ها حسینیه را کرمانج کنید چرا حسینیه را فارسی می کنید؟
ارادتمند
علی شفیعی

https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
‏عکس از Alireza
https://b2n.ir/t40104
لینک کانیادل در کلاب‌هاوس

@kaniyadil
کانیادل
این سه‌شنبه هم با اشک جوشید

دەم‌باش و ژیان‌خواش؛ هەڤالێن هەڤکانی و زمانخواش😘🌺

یاران همکانی درود.
عذرخواهم برای اینکه نوشتن و به‌اشتراک گذاشتن گزارش اینهفته‌ی کانیادل به تاخیر افتاد. گاهی گرفتاریهای ریز و درشت مجال نوشتن نمی‌دهد و البته سخت است ننوشتن برای ما که قرارمان بر نوشتن و سرودن است.
اما، در سه‌شنبه‌شبی که گذشت، مثل هر هفته، با حمایت همیشگی کانون دانشگاهیان خراسان و حضور شما کوردهای اهل شعر و هنر در کلاب‌هاوس کانیادل و با اجرای برادران شاعرمان محمد حسین‌پور و مجید کریمی رهورد، یکی دیگر از جلسات شعر و موسیقی کوردی در فضای مجازی برگزار شد و به همه‌ی حاضران، در همنشینی با شاعران و هنرمندان، خوش گذشت.
البته کانیادل این هفته هم از ایام محرم و عزای آزادگان کربلا متاثر بود و لذا آنچه خوانده و شنیده‌شد، بیشتر حول اندوه این مناسبت بود و البته درس‌هایی که می‌توان از آن گرفت. نکات و اشارات بسیاری خوبی از سوی اغلب حاضران پیرامون کم و کیف عزاداری شهدای کربلا مطرح شد و بیش‌از هر چیز، دوستان حاضر در باب اهمیت عزاداری و نوحه‌خوانی به زبان کوردی سخن گفتند.
باید از یکایک سرورانی که عالمانه و عاشقانه در این باب اظهار نظر کردند سپاسگزاری کنیم و به‌ویژه قدردان حضور و نظرات روحانی آزاده و اندیشمند همزبانمان حجت‌الاسلام دکتر شفیعی گزکوهی باشیم که فرمایشاتشان در این خصوص بسیار عمیق و آموزنده بود.
از آنجا که بخشی از گفت‌وگوها به هیئت مذهبی کوردهای مقیم مشهد و آیین عزاداری در حسینیه‌ی کورمانج‌ها اختصاص یافت، اجازه می‌خواهم به نیابت و اختصار عرض کنم؛

اولا؛ هیئت کورمانج‌ها چنانکه از نامش پیداست، مختص کوردها و زبان کوردی کورمانجی است و هموطنان دیگرمان برای عزاداری به زبان شیرین پارسی، صدها مسجد و حسینیه در شهر مقدس مشهد در اختیار دارند. پس، عزاداری ما به زبان پارسی، چیزی به شان و جایگاه آن نمی‌افزاید. حال آنکه، وقتی یک کورد به زبان خودش عزای شهدای کربلا را به پای دارد، هم چیزی به گنجینه‌ی مراثی این مملکت افزوده، هم زبان مادری خودش را پاس داشته و هم به دلیل درک عمیقش از زبان خودش، عزاداری‌اش هم مطلوب‌تر و مقبول‌تر خواهد بود.

ثانیا؛ بهتر است که هیئت و حسینیه‌ی کنونی، خود را به کورمانج‌ها محدود نکند تا چنانچه کوردهای عزیز از دیگر گویش‌ها و مناطق هم برای عبادت و عزا و... در جست‌وجوی مکان و مسجدی برآیند که به قومیت و زبانشان نزدیک باشد، بتوانند به حسینیه‌ی کنونی مراجعه کنند.
تاکید مدیران هیئت بر واژه‌ی «کورمانج»، که احتمالا ناشی از عدم اشراف کافی بر مساله‌ و رابطه‌ی ملیت و نژاد و گویش‌های مختلف آن است، کمی نگران کننده است و آرزوی کانیادل این است که بدفهمی‌ها و کج‌فهمی‌های اطراف این موضوع به‌روشنی و راحتی برطرف شود. وقتی هموطنان ایرانی ما از هر قوم و زبانی ما را «کورد» می‌دانند و می‌خوانند، چه دلیلی دارد که خودمان این حقیقت را خوب نفهمیم و برنتابیم؟
**
کانیادل، سه‌شنبه آینده، راس ساعت 9 شب باز هم در کلاب‌هاوس چشم‌به‌راه رود زلال و زرین شما کوردهای اهل قلم و ذوق خواهد بود به این نشانی؛
https://b2n.ir/t40104
پیش از بدرود، اجازه می‌خواهم خداقوت و دستمریزاد و سپاس بگوییم به خواهران و برادران عزیزمان در انجمن‌ فرهنگی‌ادبی چیکسای بجنورد، انجمن فرهنگی ادبی ئەڤین اسفراین و انجمن ادبی‌وهنری رێژاڤ درگز که در این هفته نیز، با برگزاری جلسات بایسته، چراغ زبان و ادب و هنر کوردی را در شهرهایشان روشن نگاه داشتند.
با ارادت و مهر؛ سپاهی لایین

@kaniyadil
masiyê biçûk
Heja
ماسیا بچووک
و
هالێ مه

دەنگ؛
#هێژا
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚💛
ما بە «رویا» نیاز داریم

داشتم فکر می‌کردم اگر بخواهم عذرخواهی کنم، اولویتم چه یا که خواهد بود؟
و به این نتیجه رسیدم، مهمترین چیز یا کسی که باید از او پوزش بخواهم، فکرها و خیالاتی هستند که می‌توانستند دلی را گرم کنند و سری را بلند. که بر اثر غفلت و مشغله، آنها را ننوشتم و یکی یکی فراموش شدند.
هر ملت و مردمی، برای اینکه بتواند زنده بماند، باید قوت و جرئت رویاپردازی و تخیل داشته باشد. این رویا همان ریسمان است که مارتین هایدگر فلیسوف معاصر آلمان، برای مقابله با دشواریهای «اصل بقای سختی»، آن را پبشنهاد می‌دهد.
انسان، نیازمند رسنی برای صعود از گذرگاه‌های صعب‌العبور هستن و زیستن است.
اما ریسمان رویاهای یک ملت را چه کسی باید ببافد، جز اهل اندیشە و قلم، یعنی صاحبان ذوق و زبان‌آوری و نگارش؟
ما کوردها، برای بقا، به آن رویا و آن رویاباف‌ها نیاز داریم. جهان بدون ایده و تخیل و بلندپروازی، جهانی مرده و وادی خاموشان است. ما نیازمند طراحی ذهنی برای آینده‌های روشنیم. ما محتاج قلم‌زنان و خیال‌پردازانی هستیم که بتوانند زندگی در زبان و کلمات خیال‌انگیز را، در قامت زبان مادری، به ما نشان بدهند و اسباب و انگیزه‌ی حرکمتان را به‌سوی فردا، فراهم کنند. اما...
امای بزرگ این پروسە، ما مردمیم؛ ما همزبانانی که اگر با خوانش و نگارش و نمایش آثار کوردهای اهل قلم، به آنان انگیزه‌ی تداوم و تلاش ندهیم، نه قلمی خواهد ماند، نه قلم‌زنی و نه رویایی.
ما، زمینه‌ساز بالندگی قلم‌ها و مشوق رویاسازان فردای فرزندان خود خواهیم بود. در این تردیدی نیست و ما هم نباید درنگ کنیم، لطفا.

#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ب ناڤێ یەزدانێ دلۆڤان

#ئاڤا_هەیاتێ

مەیگەرا ئاڤا هەیاتێ, مەست و دیوانێ تە مە
سۆرگولا باخێ خەلاتێ, مورغێ بستانێ تە مە

سۆسنی, یا چیچەکی, یان رەیهانی, یان یاسەمین
بلبلێ مەست و هەزینم, دەر گولیستانێ تە مە

هۆریا ڕەش‌کاکلی, ئەبــروو کــەڤـان و ڕۆژەروو
خۆش پەریشانی, وەلێ ئەز تم پەریشانێ تە مە

گەر تو زین و شاهێ خۆبان, تەخت و بەختێ, ئەشق و دل
گەر شێرینا شاهێ کوردی, ملکێ ئیرانێ تە مە

روستەمێ ئیرانێ ئەشقی, خوسرەوێ زێرین کولاهـ
کەیقوبادێ ملکێ فارسی, کوردێ بێ جانێ تە مە

در دل و جانێ جەگەرخوین شاهـ سەلاهەدینێ کورد
گەر تـــو بەتلیسا وەلاتی, ئەز شەرفخانێ ته مە

دەنگ و دیمەن; #ئارژین_رەجەب‌زاده_سەرهەد

هەلبەست; مامۆستەیێ نەمر #جەگەرخوین

کانال تلگرامی #مالا_گولان 👇👇👇

@Mala_gulan
Audio
دلۆ دە دەڤ ژ من بەردە
ئەزێ پر وەستیا یی مە
مەهێرژە دلۆ ‌سا کو
تەنێ، تو زانی ئەز کیمە
ئەز و تو دەردمندێ وارەکن
ژان کوور
دلۆ جان من مەئێشینە
ئەزی سەرچاڤیا تیمە!

هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
کەسک و سۆر و زەر رەنگی تو
پاشـــەڕۆژ و چــــەلــەنگــی تو
گەر ڕۆکـــێ ئــەز ژ دێنگ کەتم
سا بــێ‌دەنگیا مـــن, دەنگی تو

#ئەلی_رەجەب‌زادە_گولیل

کانال تلگرامی #مالا_گولان 👇👇👇

@Mala_gulan
ئەز و تو

بهێل ئەز ژی ژ مالا خوه بکم هەز
بچێره ل چیێن ئازادێ من، پەز...
وەرە جارێ ژ چاڤێ من، خوه بفکر؛
نه تو ژ کوشتنێ هەز که، نه ژی ئەز!

کا نەتێجه؟

هەزاران رێ و رەنگ رەسم و رێجه
هەزاران کاخ و کورخ و تیر و تێجه
ل هەڤ دانینه و پێ دلخوەشن ژی؛
هەما کا ئاشقی، کانێ نەتێجه؟!

جاوید

دیسا کوشتن، یەکی دن ژ هەڤالان
کراسێ رەش کرن دیسا ل مالان
دلێ مه خوین کرن، لێ ئەو نزانن؛
دیسا شێران دزێن، شێرین‌دەلالان!

#سپاهی_لایین
@kaniyadil
بێ‌قەرار

بەراڤەک هێسترم بێ ئختیارم
ژ چاڤێ ئاشقان هەر شەڤ دبارم
دبارم تا تو بێوی سەر قەرارێ
تو ئەما، ناتی و ئەز بێ‌قەرارم!
#یاسر_ئبراهیمی
@kaniyadil
Audio
سۆز

من سۆز دا بسترێم هەستا خوە سا تە
ل پەسنا تە رها من ئەز ل با تە
ل من بنێرە تو بەر ب من بمەش
دلکەک ل با من بوو ئەو ژی من دا تە

قول

من قول دادم کە احساسم را بسرایم برای تو
در وصف تو جانان من و کنار تو
بە من بنگر و بە سوی ما بخرام
من یک دل داشتم کە او را هم دادم بە تو


هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚💛
لطفا، تو به من بفهمان...

دوست ندارم فکر کنی؛ مخاطب این متن فقط خودت هستی، هر چند که نباید شک کنی خودت هم هستی و خودت می‌توانی «خیلی» باشی.
حالا، تو به عنوان یک مخاطب عمده، کمک کن چیزی را بفهمم؛ این چیز را سالهاست که می‌خواهم بفهمم و نمی‌توانم:
چگونه است که نگاه ما نسبت به یک ارزش مشخص فرهنگی و تاریخی، تا این‌حد می‌تواند متفاوت باشد؟
چگونه است که سخن گفتن به زبان دیگران، هرگز نمی‌تواند تو را به‌خود آورد که؛ ای بابا، پس زبان من چه؟
چرا اهمیت زبان مادری ما، برای ما به یک اندازه نیست و چرا مثل حالای من، وقتی یک کورد برایت به‌فارسی می‌نویسد، تو احساس کاستی نمی‌کنی، به‌فکر فرونمی‌روی، دلگیر نمی‌شوی و حالی‌اش نمی‌کنی که نباید تو را و زبان مادری‌ات را دست کم بگیرد، آن‌هم وقتی مساله به حد امروزش، از ابعاد مختلف، حیاتی و حیثیتی شده‌است؟
چرا به من نمی‌فهمانی که مهم‌بودگی بشر و ارزش یافتگی ملل، از همینجا شروع می‌شود که ما دو نفر- مثل تمام دونفرهای تاریخی- هویت فرهنگی و زبانی‌مان را جدی بگیریم؟ چرا به طریقی حالی‌ام نمی‌کنی که پیش‌شرط هر ادعایی برای اثبات باسوادی هر انسانی، این است که خواندن و نوشتن به زبان مادری‌اش را بداند؟ چرا یادآورم نمی‌شوی که زبان و رسم‌الخط کوردی، مالک و مسئولی جز ما دو تن ندارد؟ چرا نمی‌خواهی به من بفهمانی که دنیای ما و سرزمین ما و انسانهای هم‌عصر ما، فقط و فقط کوردبودن و کوردماندن و کوردانه‌زیستن ما را لازم دارند نه تقلید و تشبه و توسل به دیگران را... چون؛ تقلید و تکرار، هنری نیست که بشود به آن افتخار کرد و گرهی از نیازهای روحی-فرهنگی آدمیزاد معاصر گشود.
می‌دانی؛ اگرچه نام من و تو انسان درس‌خوانده و مدرک‌دار است و احیانا استاد و کارشناس و متخصص شعر و ادبیات و... اما این فقط یک تعارف قلابی است که قلابش به دهانمان گیر کرده و از وسط مغز و چشمهایمان زده بیرون...
می‌دانی ما چرا به زبان خودمان نمی‌نویسیم؟
چون حس حقارتی داریم که ناشی از جهالت است و بر این اساس، برنامه‌ی خودکشی داریم! اما مثلا زیرکانه می‌خواهیم مرگمان را گردن همسایه‌ها بیاندازیم. حال آنکه وقتی مردیم، دیگر آن زرنگی به کارمان نمی‌آید. مرده، مرده‌است و اینکه چه کسی قاتلش بوده، دیگر به درد زنده کردنش نمی‌خورد.
دوست کورد من!
تو، در کار کشتن خویشی و به من هم اجازه نمی‌دهی در حد فهمم، به نجاتت بشتابم. تو، حتی نمی‌خواهی دردت را که نخواندن کتاب است، یادآوری کنم...
تو با بیماری‌ات حال می‌کنی، طبیبت را به خانه راه نمی‌دهی و نامت را هم انسان آگاه و امروزی می‌گذاری، حال آنکه تو از آگاهی وحشت داری، چون آگاهی برایت ایجاد مسئولیت می‌کند و تو اهمال و تنبلی را بیشتر می‌پسندی...
تو، حتی نمی‌خواهی و نمی‌توانی این دومالک ساده را بخوانی و معنا کنی، می‌توانی؟
چقەس ل هێسترێ من بفکری تو؟
چەرە ژ شەرمەزارێ نەمری، تو؟!
گوران، ماکا مه‌ یا بێچارە خوارن
لێ، بەرخا بێ‌زمان، هلناگری تو!!

#سپاهی_لایین

https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
ژنەکه ئەڤیندار


ژ ئولەنگزارێ، نەرمەبایەک تێ
کو ژنەکێ
ئەڤیندار دکه
هێدی، هێدی
ژنەک ژ خەیالێن دوور بەرڤە من تێ

ژنەک ژ خەیالێن دوور
ژ تووپەرا ژانان، ژ وەلاتێ غەریوان
یک بویین ب ئاڤا کانیان و هێشنیا چیان
هەڤ‌نەفەس ب گول و گیان
سترانا ئەڤینداریێ دخواند
باڤێ، پورێن وێ
مینا چەمەکە روان ل چیان دلڤاند
و مەرخێ ب تارێ پورێن وێ
مووزیکەکه ئەڤیندارانە لێدخست
مووزیکا بیچی ل چیان
کانییا سەر سینگێ چی ئارام دکر

ژنەکه ئەڤیندار، ژنەکه بێ هەدۆر
ژنەک ژ خەیالێن دوور؛
ب شێلواری مەخمەلی سوور
بەرڤە من تێ...
هەر سبەیێ، تاووسێن کەونا وێ
دەردکەتن
و رەوانەیی ئولەنگزارێ دبوون
تاووسێن کەونا وێ، هەر سبێ رندیا خوە
ب گشتێ بالندەیان را نیشان ددان
و بەرئێڤاری دهاتن
و ل ناڤ کەونێ تار دبوون
ل گاڤا هیڤەروینیێ
میڤانێ ئاسمین دبوو و ل گوڤەندا جیکان خەلات دپژقاند.
وێ
بسکێن خوە ب ئیشقیا چیکان دخەملاند...
بەلێ، ئەو ژنەکە ئەڤیندار بوو...
ژنەکه بێ قەرار، ژنەک ژ خەیالێن دوور
ب شیلواری مەخمەلی سوور...
گاڤا کو هین سەرێ کەوان
ل بن بەرفێ دا بوو
گاڤا کو بەران‌کیویان
وە خەیالێن نەکەلی
رەدا هەڤ ژینان دگەریان...
گاڤا کو ماران ل هەڤ تاو دخارن
و چەرم دداڤیتن و فووشە فووشی وان
گشتێ چیا هلاندی بوو
گاڤا کو گوران مەنجەر پیدا دکر
تا بەرخێن قچک دوور ژ چاڤێن شڤین بدزن
گاڤا کو پلنگان هەر شەڤ
ل مەینی خوە زکێ خەزالان ددراندن
ژنەک
ب بهیناخوەشێ ئانخان و گولپەپووکان را یک بوو
و مدایان، ل مێژیێ وێ زیڤ لێدخست
بولبول
ژ خجاوا جرینگ جرینگێ جلیسقەیا وێ
مەست دبوو
و تەپێکێ سەری رێ
سا قەرەقووشێ را بەست دبوو
و
دارا قەرەمیخێ
هەمێزا خوە سا گشت لاچینان را هێلین دکر
ژ ئولەنگزارێ
نەرمە با دهات
ژنەک ژ خەیالێن دوور
ب شیلواری مەخمەلی سوور
و چاڤێن تژێ غوروور
سترانا ئەڤینداریێ دخوند!


زنی عاشق

از دامنه‌ی سبز کوە، نسیمی می‌وزد
کە یک زن را عاشق می‌کند
آرام آرام
زنی از خیالهای دور به طرفم می آید
زنی از خیالهای دور، از قبیله‌ی درد
از سرزمین غریبان
هماهنگ با آب چشمه ها و سرسبزی کوه ها
و هم نفس با گل و گیاهان (کوهستان) ترانه‌ی عاشقی را می‌خواند
باد موهایش را مانند رودخانه ای روان در کوه تکان میداد
درخت ارس با تار موهایش موسیقی عاشقانه مینواخت
موسیقی که در کو پیچیده بود، به چشمه روی سینه‌ی کوهستان آرامش می‌بخشید
زنی عاشق، زنی بیقرار، زنی از رویاهای دور با شلوار مخملی قرمز
هر روز صبح
طاووسهای روسریش از روسری
بیرون می رفتند و زیبایشان را به رخ تمام پرندگان می کشیدند
و بعداظهر می آمدند
و در روسریش جمع می شدند
وقتی که شب مهتابی بود
مهمان آسمان می شد
و به حلقه‌ی رقص ستارها، شاباش می‌داد
او گیسووانش را
با روشنایی ستارها می آراست
بله
او زنی عاشق، زنی بی قرار، زنی از رویاهای دوور با شلواری قرمز رنگ بود
وقتی که کبکها هنوز سرهایشان را از زیر برف بیرون نیاورده بودند
وقتی که بزهای نر کوهی
با خیالهای خامشان به دنبال همسری
برای خود می گشتند
وقتی که مارها در هم می‌لولیدند
و پوست می انداختند
و صدایشان تمام کوه را فرا گرفته بود
وقتی که گرگها فرصت پیدا می کردند
تا بره ی کوچک دور از چشم چوپان را بدزدند
وقتی که پلنگان کوهستان هرشب
درذهنشان شکم غزالها را می دریدند
زنی با بوی خوش کاکوتی و چای‌چوپان
هماهنگ شده بود
آرزوها در ذهنش برق می‌زدند
بلبل با صدای جیرینگ جیرینگ جلیقه اش
مست می شد
و تپه ی سر راه، برای عقابها همچون پرتگاه
به نظر می رسید
و
زرشک کوهی برای تمام قرقی‌ها آغوش می‌گشود
از دشت نسیم می وزید
زنی از رویاهایی دور با شلوار مخملی قرمز با چشمانی پر از غرور
ترانه ی عاشقی را می‌خواند

#زەهرا_فەتهی (ئارهەز)
@kaniyadil

https://b2n.ir/t40104
لینک کلاب‌هاوس کانیادل

@kaniyadil