هەلبەستەک؛ ژ سۆرابێ سپێهری
وەرگێر؛ مەجۆیێ خانۆ
باغی در صدا
در باغی رها شده بودم
نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟
هوای باغ از من می گذشت
و شاخ و برگش در وجودم می لغزید
آیا این باغ
سایه روحی نبود
که لحظه ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟
ناگهان صدایی باغ را در خود جای داد
صدایی که به هیچ شباهت داشت
گویی عطری خودش را در آینه تماشا می کرد
همیشه از روزنه ای ناپیدا
این صدا در تاریکی زندگی ام رها شده بود
سرچشمه صدا گم بود:
من ناگاه آمده بودم.
خستگی در من نبود:
راهی پیموده نشد
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت؟
ناگهان رنگی دمید:
پیکری روی علف ها افتاده بود
انسانی که شباهت دوری با خود داشت
باغ در ته چشمانش بود
و جا پای صدا همراه تپش هایش
زندگی اش آهسته بود
وجودش بیخبری شفافم را آشفته بود
وزشی برخاست
دریچه ای بر خیرگی ام گشود:
روشنی تندی به باغ آمد
باغ می پژمرد
و من به درون دریچه رها می شدم!
Baxek di dêng de
di baxekî de hatibûm berdan
ronahiyeke bêreng û sivik, li min bawerizî.
Gelo ez bi xwe hatibûm vî baxî
û yan bêx hawîrdora min tijî kiribû?
Hewaya bêx li min derbas dibû
û çiqil û pelên wê di hebûna min de dişimitî.
Gelo ev bax
ne siya ruhekî bû
Ku demekî li ser golegeniya jiyanê de tewiyabû
Nişkêve dengekî bax di hundirê xwe de hewand,
Dengê ku dişibiya hîçê.
Te digot qey gulavek xwe di eynikê de temaşe dikir.
Hertim li çaviyeke nexweya de
Ev deng di tarîtiya jiyana min de hatibû berdan.
Serkaniya dengî winda bû:
Ez nişkêve hatibûm.
Westiyayîbûn di min de tinebû:
Rêyek nehatibû pîvandin.
Gelo berî vê, jiyana min bi awayekî din bû?
Nişkêve rengekî pif kir:
Bejnek li ser çêreyê ketibû.
Mirovê ku rengê xwe nedida.
Bax di kûrahiya çavan de bû
û şûna piyê dengî bi diltepînê re.
Jiyana wî hêdî bû.
Hebûna wî bêhaybûna berçav a min perîşan kiribû.
Bawerizînek rabû
Derîçeyek li ser heyirîna min vekir:
Ronahiyeke tûj kete bêx .
Bax diçilmisî
Û ez li hundirê derîçeyê dihatim berdan.
Ji: Sorab Spêhrî
Wergêr: Mecoyê Xano
@kaniyadil
وەرگێر؛ مەجۆیێ خانۆ
باغی در صدا
در باغی رها شده بودم
نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟
هوای باغ از من می گذشت
و شاخ و برگش در وجودم می لغزید
آیا این باغ
سایه روحی نبود
که لحظه ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟
ناگهان صدایی باغ را در خود جای داد
صدایی که به هیچ شباهت داشت
گویی عطری خودش را در آینه تماشا می کرد
همیشه از روزنه ای ناپیدا
این صدا در تاریکی زندگی ام رها شده بود
سرچشمه صدا گم بود:
من ناگاه آمده بودم.
خستگی در من نبود:
راهی پیموده نشد
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت؟
ناگهان رنگی دمید:
پیکری روی علف ها افتاده بود
انسانی که شباهت دوری با خود داشت
باغ در ته چشمانش بود
و جا پای صدا همراه تپش هایش
زندگی اش آهسته بود
وجودش بیخبری شفافم را آشفته بود
وزشی برخاست
دریچه ای بر خیرگی ام گشود:
روشنی تندی به باغ آمد
باغ می پژمرد
و من به درون دریچه رها می شدم!
Baxek di dêng de
di baxekî de hatibûm berdan
ronahiyeke bêreng û sivik, li min bawerizî.
Gelo ez bi xwe hatibûm vî baxî
û yan bêx hawîrdora min tijî kiribû?
Hewaya bêx li min derbas dibû
û çiqil û pelên wê di hebûna min de dişimitî.
Gelo ev bax
ne siya ruhekî bû
Ku demekî li ser golegeniya jiyanê de tewiyabû
Nişkêve dengekî bax di hundirê xwe de hewand,
Dengê ku dişibiya hîçê.
Te digot qey gulavek xwe di eynikê de temaşe dikir.
Hertim li çaviyeke nexweya de
Ev deng di tarîtiya jiyana min de hatibû berdan.
Serkaniya dengî winda bû:
Ez nişkêve hatibûm.
Westiyayîbûn di min de tinebû:
Rêyek nehatibû pîvandin.
Gelo berî vê, jiyana min bi awayekî din bû?
Nişkêve rengekî pif kir:
Bejnek li ser çêreyê ketibû.
Mirovê ku rengê xwe nedida.
Bax di kûrahiya çavan de bû
û şûna piyê dengî bi diltepînê re.
Jiyana wî hêdî bû.
Hebûna wî bêhaybûna berçav a min perîşan kiribû.
Bawerizînek rabû
Derîçeyek li ser heyirîna min vekir:
Ronahiyeke tûj kete bêx .
Bax diçilmisî
Û ez li hundirê derîçeyê dihatim berdan.
Ji: Sorab Spêhrî
Wergêr: Mecoyê Xano
@kaniyadil
Audio
چما چوو؟
ژ ڤی هەندا دەلالا من چمان چوو ؟
کەوا من چاڤ خەزالا من چمان چوو؟
نزانم ئەز گەرا بەر ب کو هەرم
شەڤ ئستێرکا ل مالا من چمان چوو؟
چوو کەوا من ژبەر چاڤێن من فڕی
من نەکر دل ژێ ئەو دل ژ من بڕی
ئەز کو دین بووم ب چوونا وێ شیرینی
چوو بچاڤێن خوە فرینا وێ من دی
لۆ دلۆ واخ دلۆ بێ بەخت دل های دل
بۆی چی دکشینی من دوو چاڤین ب کل
کا نیکا تو ل حالی من بنێرە
تو بسای چ من دێخینی دەڤێ جل؟
ئەز نەساخێن قە وان کار تە بوومە
هەر ژ دەست تە برینا سەر ڤەبوومە
های دلو بەر دە دەڤ ژ وێ ئەڤینێ
هەم ژ وێ هەم ژ تە هەم ژ خوە بوومە
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
ژ ڤی هەندا دەلالا من چمان چوو ؟
کەوا من چاڤ خەزالا من چمان چوو؟
نزانم ئەز گەرا بەر ب کو هەرم
شەڤ ئستێرکا ل مالا من چمان چوو؟
چوو کەوا من ژبەر چاڤێن من فڕی
من نەکر دل ژێ ئەو دل ژ من بڕی
ئەز کو دین بووم ب چوونا وێ شیرینی
چوو بچاڤێن خوە فرینا وێ من دی
لۆ دلۆ واخ دلۆ بێ بەخت دل های دل
بۆی چی دکشینی من دوو چاڤین ب کل
کا نیکا تو ل حالی من بنێرە
تو بسای چ من دێخینی دەڤێ جل؟
ئەز نەساخێن قە وان کار تە بوومە
هەر ژ دەست تە برینا سەر ڤەبوومە
های دلو بەر دە دەڤ ژ وێ ئەڤینێ
هەم ژ وێ هەم ژ تە هەم ژ خوە بوومە
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
جوشش کانیادل
از سینهی شاهجهان، در اسفراین
یاران همزبان و همکانی درود
مطابق تصمیمی که همراه شما در نشست کلابهاوسی سهشنبه 24 خرداد کانیادل گرفتیم و قراری که با هم داشتیم، سهشنبه هفتم تیرماه، کلابهاوس کانیادل میهمان کوردهای دلاور و سخندان و هنرمند شهرستان اسفراین بود.
در این گزارش مروری خواهیم داشت بر آنچه به همت و مدیریت برادر عزیز و شاعرمان محمد قربانی در شب میزبانی اسفراین گذشت.
اما پیش از آن، سپاسگزاری کنیم از کارگردانی برادران بزرگوارمان؛ محمد حسینپور و مجید رهورد که مثل همیشه زحمت اجرای برنامه بر دوششان بود.
همچنین ناگفته نماند که جمعی دیگر از اهل ذوق و هنر نیز در لابلا و پایان برنامه، به اجرای آثار خویش پرداختند که از جمله باید سپاس بگوییم به ئاپۆی خراسان، مجۆی خانۆ، عبدالله سلیمی، شوورش اسماعیلی، سارا سودمند و عزیزان دیگرمان.
اما، در میزبانی کوردهای اهل ذوق و زبانآور اسفراین، ابتدا عزیزالله حیدری سخن گفت که ما او را بهعنوان گویندهی رادیو-تلویزیون در خراسان شمالی و مدیرمسئول سپهر اسفراین میشناسیم. او که در زمینه شعر و نثر کورمانجی فعالیت دارد، با صدای گرمش برای میهمانان آهنگ خان کلمیشی را نیز بهزیبایی اجرا کرد.
سپس، علی نوروزی که در زمینهی شعر کورمانجی و گردآوری کلمات اصیل کورمانجی تحقیق و ریشهیابی میکند، شعر خواند و سخن گفت و همراهان را به استفاده کامل رساند.
محمد موفق؛ کارشناس ارشد ادبیات فارسی که در زمینه شعر و جمعآوری ضربالمثلهای رایج و فراموش شده کورمانجی نیز تلاش میکند، برای شنوندگان برنامه شعر خواند و درباب فرهنگ کوردهای اسفراینی سخن گفت.
مهدی رمضانی عزیز، از شاعران پارسیگوی و سپید سرایان نامآشنای اسفراینی که مدتی است شعر کورمانجی نیز میسراید، در این نشست مجازی یکی از تازهترین سرودههایش را تقدیم میهمانان کرد.
در این برنامه، مهدی شیرزاد؛ نوجوانی از خانواده فرهنگمدار که درکنار پدرش محمدعلی، از علاقهمندان به زبان و موسیقی کورمانجی است، بهزیبایی دوتارنوازی کرد.
و صدالبته، مریم میلانلو دختر نوجوان کورد نیز با صدای گرم و حماسیاش بخشی از کتاب چیکسای استاد حسن روشان را دکلمه کرد و حس و حالی خاص به جلسه بخشید و لازم است از مادر گرامیاش صفورا بادلو؛ فرهنگی دلسوز و پاسدار زبان مادری هم که درخانواده زبان زیبای کورمانجی را بهزیبایی پاس داشته است، صمیمانه تشکر کنیم.
نشست اخیر کلابهاوس کانیادل اگرچه مثل همیشه مجازی بود، ولی گرمای نفس شعرا، هنرمندان و اهل قلم اسفراین، به شکلی واقعی و عینی، همنشینان کانیادل را بیش از پیش به آینده امیدوار کرد و این توفیق، با تلاش و مرافقت محمد جان قربانی میسر شد که مجددا بهخاطر برادری و یاریاش شکرگزاریم.
سهشنبهی دو هفتهی آینده (21 تیرماه) کانیادل به نشانی همیشگی؛
https://b2n.ir/t40104
از ساعت 21 دوباره چشمبهراه و در خدمت شما شاعران و هنرمندان کورد خراسان خواهد بود و به احتمال بسیار، نشست بعد از آن ما، در کنار اهل فرهنگ و هنر قوچان، در روستای پاکوتل و بهمیزبانی خانوادهی محترم سودمند، برگزار خواهد شد که انشالله در روزهای آینده پیرامون آن، باهم سخن خواهیم گفت.
شاد و شاعر و هنرمند بمانید.
برادرتان؛ #سپاهی_لایین
@kaniyadil
از سینهی شاهجهان، در اسفراین
یاران همزبان و همکانی درود
مطابق تصمیمی که همراه شما در نشست کلابهاوسی سهشنبه 24 خرداد کانیادل گرفتیم و قراری که با هم داشتیم، سهشنبه هفتم تیرماه، کلابهاوس کانیادل میهمان کوردهای دلاور و سخندان و هنرمند شهرستان اسفراین بود.
در این گزارش مروری خواهیم داشت بر آنچه به همت و مدیریت برادر عزیز و شاعرمان محمد قربانی در شب میزبانی اسفراین گذشت.
اما پیش از آن، سپاسگزاری کنیم از کارگردانی برادران بزرگوارمان؛ محمد حسینپور و مجید رهورد که مثل همیشه زحمت اجرای برنامه بر دوششان بود.
همچنین ناگفته نماند که جمعی دیگر از اهل ذوق و هنر نیز در لابلا و پایان برنامه، به اجرای آثار خویش پرداختند که از جمله باید سپاس بگوییم به ئاپۆی خراسان، مجۆی خانۆ، عبدالله سلیمی، شوورش اسماعیلی، سارا سودمند و عزیزان دیگرمان.
اما، در میزبانی کوردهای اهل ذوق و زبانآور اسفراین، ابتدا عزیزالله حیدری سخن گفت که ما او را بهعنوان گویندهی رادیو-تلویزیون در خراسان شمالی و مدیرمسئول سپهر اسفراین میشناسیم. او که در زمینه شعر و نثر کورمانجی فعالیت دارد، با صدای گرمش برای میهمانان آهنگ خان کلمیشی را نیز بهزیبایی اجرا کرد.
سپس، علی نوروزی که در زمینهی شعر کورمانجی و گردآوری کلمات اصیل کورمانجی تحقیق و ریشهیابی میکند، شعر خواند و سخن گفت و همراهان را به استفاده کامل رساند.
محمد موفق؛ کارشناس ارشد ادبیات فارسی که در زمینه شعر و جمعآوری ضربالمثلهای رایج و فراموش شده کورمانجی نیز تلاش میکند، برای شنوندگان برنامه شعر خواند و درباب فرهنگ کوردهای اسفراینی سخن گفت.
مهدی رمضانی عزیز، از شاعران پارسیگوی و سپید سرایان نامآشنای اسفراینی که مدتی است شعر کورمانجی نیز میسراید، در این نشست مجازی یکی از تازهترین سرودههایش را تقدیم میهمانان کرد.
در این برنامه، مهدی شیرزاد؛ نوجوانی از خانواده فرهنگمدار که درکنار پدرش محمدعلی، از علاقهمندان به زبان و موسیقی کورمانجی است، بهزیبایی دوتارنوازی کرد.
و صدالبته، مریم میلانلو دختر نوجوان کورد نیز با صدای گرم و حماسیاش بخشی از کتاب چیکسای استاد حسن روشان را دکلمه کرد و حس و حالی خاص به جلسه بخشید و لازم است از مادر گرامیاش صفورا بادلو؛ فرهنگی دلسوز و پاسدار زبان مادری هم که درخانواده زبان زیبای کورمانجی را بهزیبایی پاس داشته است، صمیمانه تشکر کنیم.
نشست اخیر کلابهاوس کانیادل اگرچه مثل همیشه مجازی بود، ولی گرمای نفس شعرا، هنرمندان و اهل قلم اسفراین، به شکلی واقعی و عینی، همنشینان کانیادل را بیش از پیش به آینده امیدوار کرد و این توفیق، با تلاش و مرافقت محمد جان قربانی میسر شد که مجددا بهخاطر برادری و یاریاش شکرگزاریم.
سهشنبهی دو هفتهی آینده (21 تیرماه) کانیادل به نشانی همیشگی؛
https://b2n.ir/t40104
از ساعت 21 دوباره چشمبهراه و در خدمت شما شاعران و هنرمندان کورد خراسان خواهد بود و به احتمال بسیار، نشست بعد از آن ما، در کنار اهل فرهنگ و هنر قوچان، در روستای پاکوتل و بهمیزبانی خانوادهی محترم سودمند، برگزار خواهد شد که انشالله در روزهای آینده پیرامون آن، باهم سخن خواهیم گفت.
شاد و شاعر و هنرمند بمانید.
برادرتان؛ #سپاهی_لایین
@kaniyadil
زمانگ
زمانگم ئهز، ل ههمبهر من تو رۆ که
وهره ب تاڤێ را تو یهک ب دۆ که
زڤستانه، دل و دهست قهڕمینه
دلێ من، دهستێ من، ئیرۆ تو کۆ که
نسر
درە پشت بە آفتابم، در برابر من، تو بتاب
بیا با آفتاب یکی بە دو کن
زمستان است، دل و دستها سرما زدە اند
دلم را، دستم را، امروز تو " ها " کن...
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@kaniyadil
زمانگم ئهز، ل ههمبهر من تو رۆ که
وهره ب تاڤێ را تو یهک ب دۆ که
زڤستانه، دل و دهست قهڕمینه
دلێ من، دهستێ من، ئیرۆ تو کۆ که
نسر
درە پشت بە آفتابم، در برابر من، تو بتاب
بیا با آفتاب یکی بە دو کن
زمستان است، دل و دستها سرما زدە اند
دلم را، دستم را، امروز تو " ها " کن...
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@kaniyadil
سا چ را؟
دیسا ئیشەڤ ژانێ لنگێ ب شەوات
تینە بیرا من ژ رێکۆچێ ، وەلات !
رێویێ رێکۆچەکی مایی ل رێ
چاڤ ل رێ مە ، چاڤ ل رێ لنگێ سبێ
هەی کو تێنی تەرنی سەر کانیا ژوور
تێنی بیرا خوە هەما ل سالێ دوور
هەی کو تێ بیرا مە ژ سالا بەلێ
چاڤ و سەرچاڤی ب هەڤ را تێن کەلێ
هاتنی و نالێ مە ئشکەست ل ڤر
ئەی کو بشکێ نالێ بوو دەستێ بڤر
هاتنی و هاتنی بەرڤە شەڤێ
هەی نەمازا مە قەزا بوو ل رەڤێ
هاتنی ، هەیلۆ و لیستک چوو ژ دل
دل بشووندا و بەرێ مە روو ل دل
هاتنی و رۆزگار ئەللە مەزار
دل بداغ و فەک بخوین و سەر لدار
پارا دەستێن مە گولێن باغین نەدان
دەستێ مە ئاڤێتنە داوێ چیان
ب خەوێ دا مەرخێ هێشن قر کرن
هەسپێ بۆزێ ناڤێ مە پی بر کرن
خوین دلیزە هەرشەڤێ چاڤێ مە دا
ترسا کی بینگاڤێ ل چاڤێ مە ما ؟
مالا ئیشەڤ چیزە بارانەک دهات
سا مە بنچەنگەک مدا تانی خەلات
بانە من کە لۆ شڤانێ وارێ ژوور !
بانە من کە! مامە ل ڤا زاوێ کوور
ئەز دلۆرینم هەما بێ ساز و هەنگ
بانگیێ من بێ خجاو ، ئشکەستی دەنگ
دەنگێ من دەنگێ بلێرێ وەستیا
دەنگێ کو ل پاش چیێن تاریخێ ما
هەم زمانێ من شەڤ و هەم دەم، بلیر
تێمە و وارێ غەریب تینم ب بیر
بینەبینە بێبرا تێمە وەلات!
تا بەرانتێ خوە ببینم پێ چ هات
تێمە کو سالێ خوە وخەونان بدم
دێنێ چاڤێ مایی ل تەونان بدم
تێمە ئیلپۆ کم برینێ مەرخێ تە
تا بچێرینم خیالێ بەرخێ تە
تا شڤان گەوری بلێرێ تەر بکن
تۆرغە ژی قولمەک غەزەل ئەزبەر بکن
تا گری گەوری هەڤالان وەرخنم
تا زڤستانێ ژ سالان وەرخنم
تا غەزەل سەر زاوێ دل دا داگەرن
دەڤ-ددان هەیلۆ بکن، چاڤ راگەرن
تا جەلاوێ خەونێ خوە ئەم بەردنی
بارێ چاڤێ وەستیا ب سەر دنی
گەردێ رێ بسپێرنی دەست چاڤێ خوە
هەررنی ل کالێ خوە ، ل باڤێ خوە
کی دبی دەنگێ مە ناگی بینێ دوور؟
سا چ را ئەم نارنی سەر وارێ ژوور؟
کا سیار و کا سەرێ ئۆلادێ مە؟
کینگا تێن ئەونا دگینە دادێ مە؟
ڤا دل و ڤا هێستر و ڤا ژی دوتار
رابە هەسپی بێخوەدی زین کە سیار !
رابە رەسما رۆزگارێ ڤا ننە
کەس ب ڤی رەسما و رێجا شا ننە
رابە خەونا هێشنێ مەرخێن چیان !
بەژنا کو پێ شا دبن چاڤێ دیان !
هێڤی و ئەرمانا دورنێن ئاسمین !
ئووریناگا تۆرغێ سا جەولانا جین !
رابە دەستێن قەررمینە ، کۆ بکە !
رابە ئارەک ڤێخن و هەیلۆ بکە !
سۆند دخوم کو دەنگێ تە ناکم ژ بیر
هەی-نەیا مە ڤا یە ڤا ، ڤا دەنگێ سویر
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@kaniyadil
دیسا ئیشەڤ ژانێ لنگێ ب شەوات
تینە بیرا من ژ رێکۆچێ ، وەلات !
رێویێ رێکۆچەکی مایی ل رێ
چاڤ ل رێ مە ، چاڤ ل رێ لنگێ سبێ
هەی کو تێنی تەرنی سەر کانیا ژوور
تێنی بیرا خوە هەما ل سالێ دوور
هەی کو تێ بیرا مە ژ سالا بەلێ
چاڤ و سەرچاڤی ب هەڤ را تێن کەلێ
هاتنی و نالێ مە ئشکەست ل ڤر
ئەی کو بشکێ نالێ بوو دەستێ بڤر
هاتنی و هاتنی بەرڤە شەڤێ
هەی نەمازا مە قەزا بوو ل رەڤێ
هاتنی ، هەیلۆ و لیستک چوو ژ دل
دل بشووندا و بەرێ مە روو ل دل
هاتنی و رۆزگار ئەللە مەزار
دل بداغ و فەک بخوین و سەر لدار
پارا دەستێن مە گولێن باغین نەدان
دەستێ مە ئاڤێتنە داوێ چیان
ب خەوێ دا مەرخێ هێشن قر کرن
هەسپێ بۆزێ ناڤێ مە پی بر کرن
خوین دلیزە هەرشەڤێ چاڤێ مە دا
ترسا کی بینگاڤێ ل چاڤێ مە ما ؟
مالا ئیشەڤ چیزە بارانەک دهات
سا مە بنچەنگەک مدا تانی خەلات
بانە من کە لۆ شڤانێ وارێ ژوور !
بانە من کە! مامە ل ڤا زاوێ کوور
ئەز دلۆرینم هەما بێ ساز و هەنگ
بانگیێ من بێ خجاو ، ئشکەستی دەنگ
دەنگێ من دەنگێ بلێرێ وەستیا
دەنگێ کو ل پاش چیێن تاریخێ ما
هەم زمانێ من شەڤ و هەم دەم، بلیر
تێمە و وارێ غەریب تینم ب بیر
بینەبینە بێبرا تێمە وەلات!
تا بەرانتێ خوە ببینم پێ چ هات
تێمە کو سالێ خوە وخەونان بدم
دێنێ چاڤێ مایی ل تەونان بدم
تێمە ئیلپۆ کم برینێ مەرخێ تە
تا بچێرینم خیالێ بەرخێ تە
تا شڤان گەوری بلێرێ تەر بکن
تۆرغە ژی قولمەک غەزەل ئەزبەر بکن
تا گری گەوری هەڤالان وەرخنم
تا زڤستانێ ژ سالان وەرخنم
تا غەزەل سەر زاوێ دل دا داگەرن
دەڤ-ددان هەیلۆ بکن، چاڤ راگەرن
تا جەلاوێ خەونێ خوە ئەم بەردنی
بارێ چاڤێ وەستیا ب سەر دنی
گەردێ رێ بسپێرنی دەست چاڤێ خوە
هەررنی ل کالێ خوە ، ل باڤێ خوە
کی دبی دەنگێ مە ناگی بینێ دوور؟
سا چ را ئەم نارنی سەر وارێ ژوور؟
کا سیار و کا سەرێ ئۆلادێ مە؟
کینگا تێن ئەونا دگینە دادێ مە؟
ڤا دل و ڤا هێستر و ڤا ژی دوتار
رابە هەسپی بێخوەدی زین کە سیار !
رابە رەسما رۆزگارێ ڤا ننە
کەس ب ڤی رەسما و رێجا شا ننە
رابە خەونا هێشنێ مەرخێن چیان !
بەژنا کو پێ شا دبن چاڤێ دیان !
هێڤی و ئەرمانا دورنێن ئاسمین !
ئووریناگا تۆرغێ سا جەولانا جین !
رابە دەستێن قەررمینە ، کۆ بکە !
رابە ئارەک ڤێخن و هەیلۆ بکە !
سۆند دخوم کو دەنگێ تە ناکم ژ بیر
هەی-نەیا مە ڤا یە ڤا ، ڤا دەنگێ سویر
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@kaniyadil
نەزمە باران
چ بێژم ژ دلێ تەنگ و نەیاران
چ خوینە دل کولیلکەک ل بهاران
چ دەردە ڤا کو شریایە ل من لۆ
چ بێژم ئەز ژ دەردێن رۆزگاران
هەزار جاران ئەگر دەرمان لێ داینم
دیسا سەر ڤە دەکە ژ دوو هەزاران
قەرارەک سا دلی تەنگ کو نەمایە
بوومە ئوریناگێ ناڤ بێقەراران
هەدۆرەک ناگره، دل گورسەگورسە
نەبوو ئارام ژ دەس ژانان ت جاران
مالان بار کر تیبرچی مام ل چۆلێ
ترێم دگهێمە مالێ دەرجیناران
تەمارێن ناڤ دلی من بزدیانە
نەمایە چلکەکە خوین ل تەماران
مینا ماران ل پێقێ من شەرەی غەم
نێمە بەردان ژ نیش و زەهرێماران
دبێم خوەدێ جانۆ دەردان بشوو زوو
برژین سەر غەمێن من نەزمە باران
وەرە باران غەمێن دل پر گرانن
بشوو هێستر ژ چاڤێن دلبداران...
#رامیار_نادری
@kaniyadil
چ بێژم ژ دلێ تەنگ و نەیاران
چ خوینە دل کولیلکەک ل بهاران
چ دەردە ڤا کو شریایە ل من لۆ
چ بێژم ئەز ژ دەردێن رۆزگاران
هەزار جاران ئەگر دەرمان لێ داینم
دیسا سەر ڤە دەکە ژ دوو هەزاران
قەرارەک سا دلی تەنگ کو نەمایە
بوومە ئوریناگێ ناڤ بێقەراران
هەدۆرەک ناگره، دل گورسەگورسە
نەبوو ئارام ژ دەس ژانان ت جاران
مالان بار کر تیبرچی مام ل چۆلێ
ترێم دگهێمە مالێ دەرجیناران
تەمارێن ناڤ دلی من بزدیانە
نەمایە چلکەکە خوین ل تەماران
مینا ماران ل پێقێ من شەرەی غەم
نێمە بەردان ژ نیش و زەهرێماران
دبێم خوەدێ جانۆ دەردان بشوو زوو
برژین سەر غەمێن من نەزمە باران
وەرە باران غەمێن دل پر گرانن
بشوو هێستر ژ چاڤێن دلبداران...
#رامیار_نادری
@kaniyadil
Dîsan
Ez û dîsan
Xeyalek xweş
Ez û dîsan
Siya merxê
Ez û disan du destên te
Ketim çerxê
Ketim çerxê
Ez û dîsan
Şemalek hat
Were kalê
Were berxê
Ez û dîsan
Sema û tu
Ez û arê
Xeva û tu
Ez û dîsan
Tu î kalê
Te ez koştim
Dîsan carê
Ez û dîsan
Şerab û lêv
Lêvên sor û
Sor ên sor sêv
Ez û dîsan
Li ber êgir
Ji min dil bir
Ji min dil bir
Ez û dîsan
Hembêz û tu
Mey a nab a
Bihêz û tu
Ez û dîsan
Çi mest im ez
Piyan im ez
Bi hest im ez
Ez û dîan
Lêvan nêz ke
Ramosanan
Tu bi rêz ke
Ez û dîsan
Dil û agir
Memên e al
Hestê min bir
Ez û dîsan
Şeva rengîn
Çavên te da
Stêrk min dîn
Ez û dîsan
Evîndarî
Ez û tu û
Şeva tarî
#Mecîd_Rehwerd
@kaniyadil
Ez û dîsan
Xeyalek xweş
Ez û dîsan
Siya merxê
Ez û disan du destên te
Ketim çerxê
Ketim çerxê
Ez û dîsan
Şemalek hat
Were kalê
Were berxê
Ez û dîsan
Sema û tu
Ez û arê
Xeva û tu
Ez û dîsan
Tu î kalê
Te ez koştim
Dîsan carê
Ez û dîsan
Şerab û lêv
Lêvên sor û
Sor ên sor sêv
Ez û dîsan
Li ber êgir
Ji min dil bir
Ji min dil bir
Ez û dîsan
Hembêz û tu
Mey a nab a
Bihêz û tu
Ez û dîsan
Çi mest im ez
Piyan im ez
Bi hest im ez
Ez û dîan
Lêvan nêz ke
Ramosanan
Tu bi rêz ke
Ez û dîsan
Dil û agir
Memên e al
Hestê min bir
Ez û dîsan
Şeva rengîn
Çavên te da
Stêrk min dîn
Ez û dîsan
Evîndarî
Ez û tu û
Şeva tarî
#Mecîd_Rehwerd
@kaniyadil
Audio
دلی من مندا کەس روونانە
تەنێ رها من تویی
بەدەوتیا گشتی دنێ
شیرینێ سا من تویێ
رەوشا تە ڤیندار کرم
ئەز سۆر گولا وارێ دلان
سۆند کو دنێ دا ب خودێ
دلخوەشیا من تویی
ژ ئەرد ئاسمێن تو سەری
ژ من را ژین خوش بشر
نها تو ل کو دگەرێ
کڤۆکا من بزڤر
تو بینە بیر کەنگێ تە ئەز
ددو خوە خستم دە لێ
دەما تە بەر هێلیێ دا
گولیێن خو دلنشت دکر
ژە تە دوور سا من ژین و وار
تمێشە سار لێ گولێ
برێنێن دنیێ ل من پار
دلێ من ئار لێ گولێ
نکام بژیم ئەز بێ تە سا
تو تم شیانا منی
ئەز و دلی بەندا تە دا
تم بێ هەدار لێ گولێ
خوزی تو ئیشەڤ خویابی
کو شاد بم ئەز ژی بتە
بسای کو هەستا من ل
ڤر ژ دەست خەمان سەرکوتە
خوزی تو بێوی کو ببینی
بێ تە ئەز چوونی مە
خوزی تو بهەسی ب من کو
ئەز نەمێم دوور ژ تە
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
تەنێ رها من تویی
بەدەوتیا گشتی دنێ
شیرینێ سا من تویێ
رەوشا تە ڤیندار کرم
ئەز سۆر گولا وارێ دلان
سۆند کو دنێ دا ب خودێ
دلخوەشیا من تویی
ژ ئەرد ئاسمێن تو سەری
ژ من را ژین خوش بشر
نها تو ل کو دگەرێ
کڤۆکا من بزڤر
تو بینە بیر کەنگێ تە ئەز
ددو خوە خستم دە لێ
دەما تە بەر هێلیێ دا
گولیێن خو دلنشت دکر
ژە تە دوور سا من ژین و وار
تمێشە سار لێ گولێ
برێنێن دنیێ ل من پار
دلێ من ئار لێ گولێ
نکام بژیم ئەز بێ تە سا
تو تم شیانا منی
ئەز و دلی بەندا تە دا
تم بێ هەدار لێ گولێ
خوزی تو ئیشەڤ خویابی
کو شاد بم ئەز ژی بتە
بسای کو هەستا من ل
ڤر ژ دەست خەمان سەرکوتە
خوزی تو بێوی کو ببینی
بێ تە ئەز چوونی مە
خوزی تو بهەسی ب من کو
ئەز نەمێم دوور ژ تە
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@kaniyadil
Roja pênûsê pîroz be🌺
رۆژا پێنووسێ، پیرۆز بە
روز قلم، مبارک باد😘
قەلەم، بنڤیس و چیرۆکا مه پار که
برا بێدەنگی ژ هەردا مه بار که...
بهێل با بشکڤه کەسک و زەر و سۆر
وەقەس کو چار دەمسالان، بهار که!
روز چهاردهم تیرماه، در ایران عزیز ما، روز قلم نامیده میشود. این روز را، به همهی اهل قلم این سرزمین خجستهباد میگویم و بهطور ویژه، به نویسندگان، شعرا، پژوهشگران، روزنامهنگاران و یکایک قلمبهدستان کورد در هرجای جهان، پیروز باد عرض میکنم.
اما دلیل انتخاب چهاردهم تیرماه به عنوان «روز قلم» چیست؟
در سایت انجمن قلم ایران، به دو دلیل برای انتخاب چهاردهم تیرماه به عنوان روز قلم اشارە شدەاست: اولین دلیل، جشن تیرگان و به رسمیت شناختن کاتبان در زمان هوشنگ، از پادشاهان پیشدادی است و دلیل دوم روز سیارهی عطارد یا همان تیر است که به عنوان کاتب ستارگان شناخته میشود.
گفته میشود آرش کمانگیر در روز سیزدهم تیرماه به قلهی دماوند رفت، تیر در چلۀ کمان گذاشت و به سمت توران پرتاب و مرز ایران و توران را مشخص کرد.
همچنین گفته میشود در همین روز بود که هوشنگ پیشدادی، کاتبان را به رسمیت شناخت و به مردم دستور داد تا در روز جشن، لباس کاتبان را بپوشند و مقام آنان را عزیز دارند. (آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، فصل نه، عید تیرگان).
مناسبت این روز هرچه باشد، مهم این است که بدانیم و بپذیریم؛ قلم و نگارش، برای ملت ما ارزشی است تاریخی و حیاتی. ملتی که نتواند به زبان خودش بنویسد و بخواند، محکوم به نابودی و فراموشی است. ما کوردها، در طی هزار سال گذشته، به رغم اینکه شعرایی چون علی حریری و احمد خانی و... در شمال کوردستان، و ابن غریب و جعفرقلی و... را در خراسان داشتهایم و بسیاری از کاتبان و مفسرین و مترجمین همچون ابویوسف یعقوب الکردی نیشابوری (صاحب کتاب معروف البلغه/ متوفی474 قمری)، نیز کورد بودهاند، ولی به دلایلی نتوانستهایم به رسمالخطی واحد برسیم و قلممان را در خدمت شناسایی و تثبیت میرات فرهنگی و ادبی و تقویت بنیادهای زبان مادری خودمان بهکار گیریم و مردممان را از پریشانحالی، ناآگاهی و خودستیزی ناخواسته، درآوریم.
به هر روی، امروز با همیشههای غمبار گذشته فرق میکند. امروز در سایهی انفجار اطلاعات و فراوانی درگاههای ارتباطی و امکان عرضهی پتانسیلها، برای ما کوردها، دیگر بهانه و توجیهی جهت رکود و سکوت قلمی و زبانی باقی نماندهاست.
این روز عزیز، بر قلمهایی که خادم فداکار میراث فرهنگی بشریت و معرف ظرفیتهای عالی و انسانی کردیت هستند، مبارک؛
رۆژا پێنووسێ، ل گشتی خەباتکار و نڤیسکار و هەلبەستڤان و رۆژنامەڤان و خزمەتگوزارێن قەلەمێ یێن کورد، پیرۆز بە.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
رۆژا پێنووسێ، پیرۆز بە
روز قلم، مبارک باد😘
قەلەم، بنڤیس و چیرۆکا مه پار که
برا بێدەنگی ژ هەردا مه بار که...
بهێل با بشکڤه کەسک و زەر و سۆر
وەقەس کو چار دەمسالان، بهار که!
روز چهاردهم تیرماه، در ایران عزیز ما، روز قلم نامیده میشود. این روز را، به همهی اهل قلم این سرزمین خجستهباد میگویم و بهطور ویژه، به نویسندگان، شعرا، پژوهشگران، روزنامهنگاران و یکایک قلمبهدستان کورد در هرجای جهان، پیروز باد عرض میکنم.
اما دلیل انتخاب چهاردهم تیرماه به عنوان «روز قلم» چیست؟
در سایت انجمن قلم ایران، به دو دلیل برای انتخاب چهاردهم تیرماه به عنوان روز قلم اشارە شدەاست: اولین دلیل، جشن تیرگان و به رسمیت شناختن کاتبان در زمان هوشنگ، از پادشاهان پیشدادی است و دلیل دوم روز سیارهی عطارد یا همان تیر است که به عنوان کاتب ستارگان شناخته میشود.
گفته میشود آرش کمانگیر در روز سیزدهم تیرماه به قلهی دماوند رفت، تیر در چلۀ کمان گذاشت و به سمت توران پرتاب و مرز ایران و توران را مشخص کرد.
همچنین گفته میشود در همین روز بود که هوشنگ پیشدادی، کاتبان را به رسمیت شناخت و به مردم دستور داد تا در روز جشن، لباس کاتبان را بپوشند و مقام آنان را عزیز دارند. (آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، فصل نه، عید تیرگان).
مناسبت این روز هرچه باشد، مهم این است که بدانیم و بپذیریم؛ قلم و نگارش، برای ملت ما ارزشی است تاریخی و حیاتی. ملتی که نتواند به زبان خودش بنویسد و بخواند، محکوم به نابودی و فراموشی است. ما کوردها، در طی هزار سال گذشته، به رغم اینکه شعرایی چون علی حریری و احمد خانی و... در شمال کوردستان، و ابن غریب و جعفرقلی و... را در خراسان داشتهایم و بسیاری از کاتبان و مفسرین و مترجمین همچون ابویوسف یعقوب الکردی نیشابوری (صاحب کتاب معروف البلغه/ متوفی474 قمری)، نیز کورد بودهاند، ولی به دلایلی نتوانستهایم به رسمالخطی واحد برسیم و قلممان را در خدمت شناسایی و تثبیت میرات فرهنگی و ادبی و تقویت بنیادهای زبان مادری خودمان بهکار گیریم و مردممان را از پریشانحالی، ناآگاهی و خودستیزی ناخواسته، درآوریم.
به هر روی، امروز با همیشههای غمبار گذشته فرق میکند. امروز در سایهی انفجار اطلاعات و فراوانی درگاههای ارتباطی و امکان عرضهی پتانسیلها، برای ما کوردها، دیگر بهانه و توجیهی جهت رکود و سکوت قلمی و زبانی باقی نماندهاست.
این روز عزیز، بر قلمهایی که خادم فداکار میراث فرهنگی بشریت و معرف ظرفیتهای عالی و انسانی کردیت هستند، مبارک؛
رۆژا پێنووسێ، ل گشتی خەباتکار و نڤیسکار و هەلبەستڤان و رۆژنامەڤان و خزمەتگوزارێن قەلەمێ یێن کورد، پیرۆز بە.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
قلم، قامت بلند دانایی و آگاهی
🖋اسماعیل حسین پور
🔸آن گاه که «جنبش اول که قلم درگرفت» و دل آگاهان شورآفرین، با معجزۀ قلم، نقاب از رُخ اندیشه گشودند و «سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند»؛ آن روز که صاحب قلم، با «ن والقلم و مایسطرون» و «علم بالقلم» هزار دریچه از نور، بر روی ما خاکیان گشود؛ نیک پیداست که در این معجزۀ شگفت زلال و بی زوال، چه رازی نهفته است.
🔸در آن سپیده دم که صفیر گلوله ای در کوچۀ "قطب الدولۀ" تهران پیچید و قلب سید محمد کردستانی - متخلص به میرزادۀ عشقی - را در سی سالگی، نشانه رفت. آن روز که فرخی یزدی - شاعر آزادی خواه این سرزمین - در زندان قصر، مثنوی بلند غربت قلم را غریبانه سرود و تا این سالیان که مختاری ها و پوینده ها و... جان بر سرِ قلم نهادند؛ غم سترگ قبیلۀ قلم، بر شانه های نحیف این سرزمین سنگینی می کند.
🔸قلم، این یادگار و امانت عزیز خداوند، قامت بلند دانایی است. سفیر و صفیر صداقت و راستی، شعلۀ گره خورده با شرف، سیمرغ آشیان گزیده بر قاف اندیشه و روح جهان به جلوه آورده است که خداوند، به نامش و آنچه می نگارد؛ سوگند می خورد. پاسداشت قلم و اصحاب قبیلۀ قلم، پاسداشت دانایی، آگاهی، روشنایی و رهایی است.
🔸رسالت قلم، روشنگری، بیدارگری، ستم ستیزی، راستی ستایی و امیدآفرینی است. با قلم می شود از عدالت گفت. از راستی و انصاف. از بیت المال و حق مردم. با قلم می شود از غم مردم گفت. با قلم می شود مثل مردم بود. می شود مثل آنان زیست؛ مثل آنان گریست؛ مثل مردم کولبری کرد؛ مثل مردم، کارگری کرد. با قلم می شود بر سفره ای تهی، مهمان شد. کنار غریبی یک کودک ترازو به دست،؛ که از ناترازی روزگار دل آزرده است نشست؛ با قلم می شود راوی رنج های یک ملت بود. می شود در حسرت روزهای بی اشک و شک بود.
🔸با قلم می توان امیدآفرید. با قلم می توان، نان را، آزادی را، رهایی را، عادلانه قسمت کرد. با قلمِ امیدآفرین می توان ملتی خسته و دل گسسته و بی رمق را، توش و توانی دوباره بخشید. برای شان از امید و روشنایی گفت و:«الیس الصبح بقریب» را به یقین گفت. با قلم امیدبخش، می توان آسمان را، آبی تر از باور بامداد، ترسیم کرد و برای کودکان فردای این سرزمین، رنگین کمانی از مهر به ارمغان آورد.
🔸آنچه به قلم جان می دهد؛ قلم را زنده، زبانزد و بالنده می کند؛ مردمی بودن قلم است. قلمی که مردم را نبیند و بر سفرۀ سلاطین لقمه چین شود؛ قلمی که چشم به دهان صاحبان زر و زور و تزویر داشته باشد؛ قلمی که طوطی صفت باشد و آنچه دیگران بگویند بنویسد؛ قلمی که بین او و دردهای مردم، به بلندای دماوند، فاصله افتاده باشد؛ قلم نیست. سنگی است که بر دست ها سنگینی می کند.
🔸در پایان با تبریک روز قلم محضر اصحاب اندیشه، دانایی و آگاهی، یاد همۀ شهدای راه قلم و همۀ جان بر سرِ قلم نهادگان را عزیز می داریم و بر روان آن روشن باوران و مظلوم یاوران، درود می فرستیم.
@Kaniyadil
🖋اسماعیل حسین پور
🔸آن گاه که «جنبش اول که قلم درگرفت» و دل آگاهان شورآفرین، با معجزۀ قلم، نقاب از رُخ اندیشه گشودند و «سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند»؛ آن روز که صاحب قلم، با «ن والقلم و مایسطرون» و «علم بالقلم» هزار دریچه از نور، بر روی ما خاکیان گشود؛ نیک پیداست که در این معجزۀ شگفت زلال و بی زوال، چه رازی نهفته است.
🔸در آن سپیده دم که صفیر گلوله ای در کوچۀ "قطب الدولۀ" تهران پیچید و قلب سید محمد کردستانی - متخلص به میرزادۀ عشقی - را در سی سالگی، نشانه رفت. آن روز که فرخی یزدی - شاعر آزادی خواه این سرزمین - در زندان قصر، مثنوی بلند غربت قلم را غریبانه سرود و تا این سالیان که مختاری ها و پوینده ها و... جان بر سرِ قلم نهادند؛ غم سترگ قبیلۀ قلم، بر شانه های نحیف این سرزمین سنگینی می کند.
🔸قلم، این یادگار و امانت عزیز خداوند، قامت بلند دانایی است. سفیر و صفیر صداقت و راستی، شعلۀ گره خورده با شرف، سیمرغ آشیان گزیده بر قاف اندیشه و روح جهان به جلوه آورده است که خداوند، به نامش و آنچه می نگارد؛ سوگند می خورد. پاسداشت قلم و اصحاب قبیلۀ قلم، پاسداشت دانایی، آگاهی، روشنایی و رهایی است.
🔸رسالت قلم، روشنگری، بیدارگری، ستم ستیزی، راستی ستایی و امیدآفرینی است. با قلم می شود از عدالت گفت. از راستی و انصاف. از بیت المال و حق مردم. با قلم می شود از غم مردم گفت. با قلم می شود مثل مردم بود. می شود مثل آنان زیست؛ مثل آنان گریست؛ مثل مردم کولبری کرد؛ مثل مردم، کارگری کرد. با قلم می شود بر سفره ای تهی، مهمان شد. کنار غریبی یک کودک ترازو به دست،؛ که از ناترازی روزگار دل آزرده است نشست؛ با قلم می شود راوی رنج های یک ملت بود. می شود در حسرت روزهای بی اشک و شک بود.
🔸با قلم می توان امیدآفرید. با قلم می توان، نان را، آزادی را، رهایی را، عادلانه قسمت کرد. با قلمِ امیدآفرین می توان ملتی خسته و دل گسسته و بی رمق را، توش و توانی دوباره بخشید. برای شان از امید و روشنایی گفت و:«الیس الصبح بقریب» را به یقین گفت. با قلم امیدبخش، می توان آسمان را، آبی تر از باور بامداد، ترسیم کرد و برای کودکان فردای این سرزمین، رنگین کمانی از مهر به ارمغان آورد.
🔸آنچه به قلم جان می دهد؛ قلم را زنده، زبانزد و بالنده می کند؛ مردمی بودن قلم است. قلمی که مردم را نبیند و بر سفرۀ سلاطین لقمه چین شود؛ قلمی که چشم به دهان صاحبان زر و زور و تزویر داشته باشد؛ قلمی که طوطی صفت باشد و آنچه دیگران بگویند بنویسد؛ قلمی که بین او و دردهای مردم، به بلندای دماوند، فاصله افتاده باشد؛ قلم نیست. سنگی است که بر دست ها سنگینی می کند.
🔸در پایان با تبریک روز قلم محضر اصحاب اندیشه، دانایی و آگاهی، یاد همۀ شهدای راه قلم و همۀ جان بر سرِ قلم نهادگان را عزیز می داریم و بر روان آن روشن باوران و مظلوم یاوران، درود می فرستیم.
@Kaniyadil
ئیشەڤ
شەڤ ئیشەڤ تاریە، سارە، خەڤا یە
شەڤێ چوویە هەما چاڤێ م پا یە
ئەز ئشکەستم خوە دا، بێ دەنگ و بانگی
نە ئیشەڤ، هەر شەڤێ هالێ م ڤا یە...
امشب
شب، امشب سرد و تاریک و خاموش است
شب، گڐشتە است اما چشم من بیدار است
در خویش شکستم، بی صدا و شیون
نە تنها امشب، که همهشب حال من این است!
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@Kaniyadil
شەڤ ئیشەڤ تاریە، سارە، خەڤا یە
شەڤێ چوویە هەما چاڤێ م پا یە
ئەز ئشکەستم خوە دا، بێ دەنگ و بانگی
نە ئیشەڤ، هەر شەڤێ هالێ م ڤا یە...
امشب
شب، امشب سرد و تاریک و خاموش است
شب، گڐشتە است اما چشم من بیدار است
در خویش شکستم، بی صدا و شیون
نە تنها امشب، که همهشب حال من این است!
#دوکتور_سادق_فەرهادی
@Kaniyadil