Forwarded from Palikan welatê me
🔸استاد حسین احمدی، یاور فرهنگی کردهای خراسان
🖌اسماعیل حسین پور
🔹وقتی بذر آگاهی و دانایی، در دلت افشانده شود؛ باورت مثل یک باغ، به شکوفه می نشیند؛ به سانِ سروی سبز و بی باک، قد بر می افرازد؛ چون زلال چشمه ای جوشیدن می گیرد؛ به سانِ راهی روشن، رهروان خسته را به سرمنزل می رساند. نیک مردِ دیارما، استاد حسین احمدی، یکی از این خودباوران و دلدادگان زبان مادری است که با خردورزی، در کنار شغل خیاطی، محل کارش را به یک کانون فرهنگی تبدیل کرده است. بیش از آن که این مکان، یک خیاطی باشد؛ یک نمایشگاه کتاب است. در لابه لای قفسه های این خیاطی فرهنگی، تازه ترین کتاب های کُردی را می توان دید و شکوه فرهنگ مان را به تماشا نشست.
🔹استاد حسین احمدی، متولد 1333 خورشیدی و ساکن شیروان است. اولین بار که با ایشان آشنا شدم به اوایل دهۀ 70 می رسد. "خیاطی کرمانج"، محل تجمع و دیدار دوستان، محل شعرخوانی، محل بحث و تبادل نظر پیرامون فرهنگ و زبان مادری بود. استاد حسین احمدی، فردی بی ادعا، عاشق زبان مادری، متین، مصمم، صاحب ذوق، متعهد، مردمی و صادق است.
🔹او ثابت کرده است که اگر اراده و باور باشد؛ عرصۀ کار فرهنگی، محدود به زمان و مکانی خاص نیست. او ثابت کرد که همت و آگاهی ناممکن ها را ممکن می سازد. استاد احمدی ثابت کرده است که می توان در هر جا بیرق فکر و فرهنگ را بر افراشته نگاه داشت. می توان در هر دیاری، به هویت و کهن داشته های خود افتخار کرد. او علاوه بر زبان کُردی، زبان های ترکی و ترکمنی را هم مسلط است و این چند زبانه بودن، مشتریانش را شیقته مهر و مرام او کرده است.
🔹هر چند استاد احمدی مدتی است بازنشسته شده اند؛ اما پس از بازنشستگی ایشان، فرزندان فرهنگ مدار و کُردباورش، با الهام از فرخنده کار پدر، این مشعل را روشن و برافراشته، نگهداشته اند و همچنان "خیاطی کرمانج"، با انبوه کتاب های کُردی، خانۀ مهر، امید و روشنگری است.
🔹ادب حکم می کند به پاسِ یک عمرخدمت فرهنگی استاد حسین احمدی به مردم، به پاس سی سال تلاش ستودنی این عزیز خودباور، قدردان و سپاسگزار این بزرگ یاور فرهنگی بی ادعا باشیم که در این عصر از خویش گریزی ها، وجود این یاوران و خودباوران، برای ما مردم تشنۀ چشمۀ فرهنگ، نعمت بزرگی است.
🔹با تبریک به استاد حسین احمدی، عزیز به خاطر این نگاه روشن، باید گفت این عزیز صادق، همتش، اراده اش، باورش شایستۀ ستایش و تکریم است. باید این مرد را بزرگ داشت و برایش بزرگداشتی در خور گرفت.
🔹همواره خود را قدردادن، سپاسگزار و درس آموز مکتب عمو حسین احمدی عزیز می دانم و به شاگردی این مکتب پرمهر، افتخار می کنم و از درگاه احدیت، سلامتی، شادکامی و بهروزی اش را خواستارم.
@Kaniyadil
@Palikan_welate_me 👈🍃🌺
🖌اسماعیل حسین پور
🔹وقتی بذر آگاهی و دانایی، در دلت افشانده شود؛ باورت مثل یک باغ، به شکوفه می نشیند؛ به سانِ سروی سبز و بی باک، قد بر می افرازد؛ چون زلال چشمه ای جوشیدن می گیرد؛ به سانِ راهی روشن، رهروان خسته را به سرمنزل می رساند. نیک مردِ دیارما، استاد حسین احمدی، یکی از این خودباوران و دلدادگان زبان مادری است که با خردورزی، در کنار شغل خیاطی، محل کارش را به یک کانون فرهنگی تبدیل کرده است. بیش از آن که این مکان، یک خیاطی باشد؛ یک نمایشگاه کتاب است. در لابه لای قفسه های این خیاطی فرهنگی، تازه ترین کتاب های کُردی را می توان دید و شکوه فرهنگ مان را به تماشا نشست.
🔹استاد حسین احمدی، متولد 1333 خورشیدی و ساکن شیروان است. اولین بار که با ایشان آشنا شدم به اوایل دهۀ 70 می رسد. "خیاطی کرمانج"، محل تجمع و دیدار دوستان، محل شعرخوانی، محل بحث و تبادل نظر پیرامون فرهنگ و زبان مادری بود. استاد حسین احمدی، فردی بی ادعا، عاشق زبان مادری، متین، مصمم، صاحب ذوق، متعهد، مردمی و صادق است.
🔹او ثابت کرده است که اگر اراده و باور باشد؛ عرصۀ کار فرهنگی، محدود به زمان و مکانی خاص نیست. او ثابت کرد که همت و آگاهی ناممکن ها را ممکن می سازد. استاد احمدی ثابت کرده است که می توان در هر جا بیرق فکر و فرهنگ را بر افراشته نگاه داشت. می توان در هر دیاری، به هویت و کهن داشته های خود افتخار کرد. او علاوه بر زبان کُردی، زبان های ترکی و ترکمنی را هم مسلط است و این چند زبانه بودن، مشتریانش را شیقته مهر و مرام او کرده است.
🔹هر چند استاد احمدی مدتی است بازنشسته شده اند؛ اما پس از بازنشستگی ایشان، فرزندان فرهنگ مدار و کُردباورش، با الهام از فرخنده کار پدر، این مشعل را روشن و برافراشته، نگهداشته اند و همچنان "خیاطی کرمانج"، با انبوه کتاب های کُردی، خانۀ مهر، امید و روشنگری است.
🔹ادب حکم می کند به پاسِ یک عمرخدمت فرهنگی استاد حسین احمدی به مردم، به پاس سی سال تلاش ستودنی این عزیز خودباور، قدردان و سپاسگزار این بزرگ یاور فرهنگی بی ادعا باشیم که در این عصر از خویش گریزی ها، وجود این یاوران و خودباوران، برای ما مردم تشنۀ چشمۀ فرهنگ، نعمت بزرگی است.
🔹با تبریک به استاد حسین احمدی، عزیز به خاطر این نگاه روشن، باید گفت این عزیز صادق، همتش، اراده اش، باورش شایستۀ ستایش و تکریم است. باید این مرد را بزرگ داشت و برایش بزرگداشتی در خور گرفت.
🔹همواره خود را قدردادن، سپاسگزار و درس آموز مکتب عمو حسین احمدی عزیز می دانم و به شاگردی این مکتب پرمهر، افتخار می کنم و از درگاه احدیت، سلامتی، شادکامی و بهروزی اش را خواستارم.
@Kaniyadil
@Palikan_welate_me 👈🍃🌺
خطاب به شعرای کورد خراسان!
انگیزهی این یادداشت آن است که گمان میکنم همه نیازمند تلنگر و تذکرند. بخصوص ما کوردها و بالاخص اهل قلم کورد. پس، بهرغم تلخی احتمالی، مخاطب این نوشته، خودم هستم و برخی دوستان عزیز شاعر خراسانی؛ چه ساکن خراسانهای رضوی و شمالی، چه خارج از آن، بهویژه تهران. دوستانی که سالهاست مهرشان را به دل و سربلندیشان را صمیمانه آرزو دارم و میپندارم یکی شدن و مهر متقابلشان، میتواند الگویی مهم و موثر باشد برای امیدواری و خودباوری مردمی که ناخواسته، با زبان و فرهنگشان در ستیز و گریزند.
در حال حاضر، ما چهار دسته شاعر و نویسندهی کورد خراسانی داریم؛
دستهی اول، شاعران و نویسندگانیاند که در کنار پارسینویسی، عمدهی انرژی و توجهشان حسب وظیفهی فرهنگی و اجتماعی، معطوف به حرمتگذاری زبان کوردی و نوشتن به آن است؛ برادران حسینپور، دکتر صادق فرهادی، جواد رضایی، محبوبه سعادتمند، رامیار نادری، مجید کریمی، برادران اسماعیلی، محمد قربانی و جمع قابل توجهی از همراهان و همفکرانشان، در این دسته جای میگیرند.
دستهی دوم، کوردهای اهل قلمی هستند که اسم و رسمشان را به حفظ موقعیت اداری یا تایید انجمنهای شعر پارسی منحصر میخواهند. آنها تنها در نمایشهای رسمی و کاربردی، خود را کورد میدانند و به اصالت و ملیت، تنها در محدودهی تعارفات عندالاقتضا، میپردازند؛ محمود اکرامی و علی طلوعی، بارزترین نمایندگان این دستهاند. احتمالا کسانی چون محمد رمضانی فرخانی، صفیه کوهی، حسین تقدیسی، حسن روشان و... نیز در این دسته جای میگیرند، با این تفاوت که اینان، بنا به قراین و سوابق، عرق و علاقهی نابی به دغدغههای هویتی دارند، اما هر یک دلایلی دارند که از توجه مسئولانه به زبان مادری، بازشان میدارد.
دستهی سوم، کوردهای قلمزنی هستند که بهشدت باورمند پتانسیلها و ارزشهای زبان مادری اند و جز به زبان مادری، به زبان دیگری نمیسرایند؛ کریم اکبرزاده، علی حیدری، علی جلایر، احمد علینیا، آرتین فرخنده، امان باغچقی، شیرکوه پهلوانی، حسین زرخالص و بسیاری دیگر، در این دسته جای دارند. این دسته، در عین حال، چنان به کار خود مشغولند که بە نظر میرسد از توجه به مباحث جدی نقد ادبی معاصر و شناخت مبانی شعر کلاسیک و مدرن، غافلاند. عدم حضور در محافل جدی ادبی و پرهیز از مواجهه با نقد و نقادی، یکی از مشخصات این گروه است و در درازمدت، پاشنهآشیل ناگزیرشان خواهد بود.
اما، در میان اهل قلم ما، گروه چهارمی نیز هست؛ این گروه ملغمهای از سه گروه قبلی است و بهرغم اینکه در کارنامهی خود، آثار قابل توجهی پیرامون زبان مادری دارند، اما نقدگریزی و عدم اشراف به کوردینویسی به دو رسمالخط لاتینی و آرامی، آنها را با حاشیهها و ترسهای ناخواسته درگیر و از حضور فعالانه در حوزهی ادبیات و ارزشهای زبان کوردی دورشان کردهاست. احساس اضطرابی ناخودآگاه، متاسفانه این دسته را از برخاستن و گام برداشتن و انگیزه بخشیدن به دیگران، ناتوان کردهاست.
این دستهبندی قطعا جای خالی نامهای دیگر و نقدهای جدیتری هم دارد، ولی این نامها نمونههاییست که صرف ارادت نوشتهام و هدف عمده و قابل دفاعم از نوشتن این یادداشت هم، طلب توجه به سه پرسش مهم است؛
یک؛ به عنوان یک کورد مدعی و روشنفکر، تا کی میتوان از کوردی سرایی و نوشتن به کوردی علمی، غافل ماند و چرا؟
دو؛ چگونه میتوان بهعنوان یک کورد اهل قلم، از حضور در محافل مجازی و حضوری نقد شعر، تن زد و به پیشرفت کار و خدمت ماندگار به زبان مادری نیز امیدوار بود؟
سه؛ با کدام دلیل محکم میتوانیم فاصله گرفتن از جمع را توجیه کنیم و در راه خدمت به زبان مادری و میهن عزیزمان، از نیروی موثر «وحدت ذهنی و زبانی کوردها» غافل بمانیم؟
*
به رغم آنچه نوشتم، باید این را هم بگویم که؛ در این سالها، نسل تازهای از شعرا و نویسندگان و هنرمندان کورد خراسانی، در حال ظهورند که شتاب تحول و تغییر، در هر گامشان پیداست. این نوگرایی و ڤەژین را میتوان در آثار هنرمندان و قلمبهدستان بسیاری دید.
این ذوقورزان دورنگر، هم میتوانند افقهای آینده را روشنتر کنند و هم خواه و ناخواه، چهار دستهی مورد اشاره را با چالشهای جدی مواجه خواهند کرد.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
انگیزهی این یادداشت آن است که گمان میکنم همه نیازمند تلنگر و تذکرند. بخصوص ما کوردها و بالاخص اهل قلم کورد. پس، بهرغم تلخی احتمالی، مخاطب این نوشته، خودم هستم و برخی دوستان عزیز شاعر خراسانی؛ چه ساکن خراسانهای رضوی و شمالی، چه خارج از آن، بهویژه تهران. دوستانی که سالهاست مهرشان را به دل و سربلندیشان را صمیمانه آرزو دارم و میپندارم یکی شدن و مهر متقابلشان، میتواند الگویی مهم و موثر باشد برای امیدواری و خودباوری مردمی که ناخواسته، با زبان و فرهنگشان در ستیز و گریزند.
در حال حاضر، ما چهار دسته شاعر و نویسندهی کورد خراسانی داریم؛
دستهی اول، شاعران و نویسندگانیاند که در کنار پارسینویسی، عمدهی انرژی و توجهشان حسب وظیفهی فرهنگی و اجتماعی، معطوف به حرمتگذاری زبان کوردی و نوشتن به آن است؛ برادران حسینپور، دکتر صادق فرهادی، جواد رضایی، محبوبه سعادتمند، رامیار نادری، مجید کریمی، برادران اسماعیلی، محمد قربانی و جمع قابل توجهی از همراهان و همفکرانشان، در این دسته جای میگیرند.
دستهی دوم، کوردهای اهل قلمی هستند که اسم و رسمشان را به حفظ موقعیت اداری یا تایید انجمنهای شعر پارسی منحصر میخواهند. آنها تنها در نمایشهای رسمی و کاربردی، خود را کورد میدانند و به اصالت و ملیت، تنها در محدودهی تعارفات عندالاقتضا، میپردازند؛ محمود اکرامی و علی طلوعی، بارزترین نمایندگان این دستهاند. احتمالا کسانی چون محمد رمضانی فرخانی، صفیه کوهی، حسین تقدیسی، حسن روشان و... نیز در این دسته جای میگیرند، با این تفاوت که اینان، بنا به قراین و سوابق، عرق و علاقهی نابی به دغدغههای هویتی دارند، اما هر یک دلایلی دارند که از توجه مسئولانه به زبان مادری، بازشان میدارد.
دستهی سوم، کوردهای قلمزنی هستند که بهشدت باورمند پتانسیلها و ارزشهای زبان مادری اند و جز به زبان مادری، به زبان دیگری نمیسرایند؛ کریم اکبرزاده، علی حیدری، علی جلایر، احمد علینیا، آرتین فرخنده، امان باغچقی، شیرکوه پهلوانی، حسین زرخالص و بسیاری دیگر، در این دسته جای دارند. این دسته، در عین حال، چنان به کار خود مشغولند که بە نظر میرسد از توجه به مباحث جدی نقد ادبی معاصر و شناخت مبانی شعر کلاسیک و مدرن، غافلاند. عدم حضور در محافل جدی ادبی و پرهیز از مواجهه با نقد و نقادی، یکی از مشخصات این گروه است و در درازمدت، پاشنهآشیل ناگزیرشان خواهد بود.
اما، در میان اهل قلم ما، گروه چهارمی نیز هست؛ این گروه ملغمهای از سه گروه قبلی است و بهرغم اینکه در کارنامهی خود، آثار قابل توجهی پیرامون زبان مادری دارند، اما نقدگریزی و عدم اشراف به کوردینویسی به دو رسمالخط لاتینی و آرامی، آنها را با حاشیهها و ترسهای ناخواسته درگیر و از حضور فعالانه در حوزهی ادبیات و ارزشهای زبان کوردی دورشان کردهاست. احساس اضطرابی ناخودآگاه، متاسفانه این دسته را از برخاستن و گام برداشتن و انگیزه بخشیدن به دیگران، ناتوان کردهاست.
این دستهبندی قطعا جای خالی نامهای دیگر و نقدهای جدیتری هم دارد، ولی این نامها نمونههاییست که صرف ارادت نوشتهام و هدف عمده و قابل دفاعم از نوشتن این یادداشت هم، طلب توجه به سه پرسش مهم است؛
یک؛ به عنوان یک کورد مدعی و روشنفکر، تا کی میتوان از کوردی سرایی و نوشتن به کوردی علمی، غافل ماند و چرا؟
دو؛ چگونه میتوان بهعنوان یک کورد اهل قلم، از حضور در محافل مجازی و حضوری نقد شعر، تن زد و به پیشرفت کار و خدمت ماندگار به زبان مادری نیز امیدوار بود؟
سه؛ با کدام دلیل محکم میتوانیم فاصله گرفتن از جمع را توجیه کنیم و در راه خدمت به زبان مادری و میهن عزیزمان، از نیروی موثر «وحدت ذهنی و زبانی کوردها» غافل بمانیم؟
*
به رغم آنچه نوشتم، باید این را هم بگویم که؛ در این سالها، نسل تازهای از شعرا و نویسندگان و هنرمندان کورد خراسانی، در حال ظهورند که شتاب تحول و تغییر، در هر گامشان پیداست. این نوگرایی و ڤەژین را میتوان در آثار هنرمندان و قلمبهدستان بسیاری دید.
این ذوقورزان دورنگر، هم میتوانند افقهای آینده را روشنتر کنند و هم خواه و ناخواه، چهار دستهی مورد اشاره را با چالشهای جدی مواجه خواهند کرد.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
Forwarded from محمد حسین پور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ جعفرقلی با اجرای استاد مهدی اسماعیل زاده در معیت مادر کُردباورش سرکارخانم سکینە سجادی کیوانلو در لایو اینستاگرام
تهیه و تدوین؛ محمد حسین پور
@kaniyadil
تهیه و تدوین؛ محمد حسین پور
@kaniyadil
Forwarded from محمد حسین پور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Strana Şaperî:آهنگ شاه پری
Bi dengê Esmer Hemîdî û Elî Kerîmî
با صدای دو هنرمند جوان و نامدار کُرد خراسانی؛ علی کریمی و اسمر حمیدی
Helbestvan Elîriza Sipahî
شعر از؛ استاد علیرضا سپاهی لایین
Keman û vîyulon Behmen Şîrdil
کمانچه و ویولن بهمن شیردل
Amadekar Hemîd Îzanlo
تنظیم حمید ایزانلو
Kavir Elî Azerî
کاور علی آذری
@kaniyadil
Bi dengê Esmer Hemîdî û Elî Kerîmî
با صدای دو هنرمند جوان و نامدار کُرد خراسانی؛ علی کریمی و اسمر حمیدی
Helbestvan Elîriza Sipahî
شعر از؛ استاد علیرضا سپاهی لایین
Keman û vîyulon Behmen Şîrdil
کمانچه و ویولن بهمن شیردل
Amadekar Hemîd Îzanlo
تنظیم حمید ایزانلو
Kavir Elî Azerî
کاور علی آذری
@kaniyadil
shah PARI jeristani_5
کلام; شاهپەریا جریستانی
دەنگ; #ئەلی_کەریمی و
#ئەسمەر_هەمیدی
هەلبەستڤان; #مامۆستە_ئەلیڕزا_سپاهی_لایین
@Palikan_welate_me 👈🎶
دەنگ; #ئەلی_کەریمی و
#ئەسمەر_هەمیدی
هەلبەستڤان; #مامۆستە_ئەلیڕزا_سپاهی_لایین
@Palikan_welate_me 👈🎶
شاپەری
ڤەرکەتی سەر تەختێ مەرخان
شاپەری جان، شاهپەری
گوران دوور دکی ژ بەرخان
شاپەری جان، شاهپەری
بان دکی کانێ یاوەرخان؟
شاپەری جان، شاهپەری
شاهپەریا جریستانی... شاهپەری
تفانگ ل پیل سەنگەر وه سەنگەر تەری
هین ل کەچکێ هێسیر بوونه، دگەری
چاڤ ل رێ نی کینگا دیسا داگەری جان!
*
یاوەر خانێ سەرخەم ناوێ، یاوەر خانۆ، یاوەرخان
مینا روستەم زەند و باوێ، یاوەر خان
ترمان هاتن، زووتر راوێ، یاوەر خان...
لۆ مەزنێ گشتێ ئیلان، یاوەر خان
ئالا سێرەنگ ل سەر پیلان، یاوەر خان
مینا گولیلێ، پشت و پەنێ ئیلێ
لاوێ گول و بەرفەندیلان، یاوەر خان
*
شاپەری دل وەژانی تو، شاپەری جان...
تاجا سەرێ ژنانی تو
تێفەگولا دودیانی تو...
*
شەرقا هیڤێ له سەر چنگم یاوەر خان
هەم پەری مه، هەم پلنگم
شەڤ تا سوێ له سەر لنگم
*
کەچا کوردان ژنا شیران، شاهپەری جان
شاپەریا مای ل بیران
کینگا تێ بەردی هێسیران؟
* سپاهی لایین
به فارسی
شاهپری
ایستادە بر تپهی سروهای کوهی
گرگها را از برهها دور میکنی
و داری یاوەرخان را صدا میزنی
شاهپری اهل جریستان، شاهپری
تفنگت را به شانه انداختهای
و سنگر به سنگر میروی
همچنان داری دنبال دخترانی که
به اسارت رفتند، میگردی
ما هنوز چشم بهراهیم
تا دوباره برگردی!
یاورخان که هرگز سرت خم نمیشود، یاورخان
ساعد و بازویت همانند رستم است
دشمنان آمدهاند، زودتر برخیز...
ای بزرگ همەی ایلات، یاور خان
ای که پرچم سەرنگ را بەدوش داری
همانند گولیل، پناه ایلی
ای پسر گلها و یخچالهای کوهی...
دختر کردها و زن شیران، شاهپری
تحفەگل ماندە در یادها
کی بشود که اسیران را رها کنی؟
من مثل روشنی ماه بر بلندای کوهم
هم پری هستم، هم پلنگم
شب تا صبح روی پا ایستادهام
شاهپری، تو دلت پر از درد است
تو تاج سر زنان ایلی
تو، یادگار تحفەگل هستی...
@kaniyadil
ڤەرکەتی سەر تەختێ مەرخان
شاپەری جان، شاهپەری
گوران دوور دکی ژ بەرخان
شاپەری جان، شاهپەری
بان دکی کانێ یاوەرخان؟
شاپەری جان، شاهپەری
شاهپەریا جریستانی... شاهپەری
تفانگ ل پیل سەنگەر وه سەنگەر تەری
هین ل کەچکێ هێسیر بوونه، دگەری
چاڤ ل رێ نی کینگا دیسا داگەری جان!
*
یاوەر خانێ سەرخەم ناوێ، یاوەر خانۆ، یاوەرخان
مینا روستەم زەند و باوێ، یاوەر خان
ترمان هاتن، زووتر راوێ، یاوەر خان...
لۆ مەزنێ گشتێ ئیلان، یاوەر خان
ئالا سێرەنگ ل سەر پیلان، یاوەر خان
مینا گولیلێ، پشت و پەنێ ئیلێ
لاوێ گول و بەرفەندیلان، یاوەر خان
*
شاپەری دل وەژانی تو، شاپەری جان...
تاجا سەرێ ژنانی تو
تێفەگولا دودیانی تو...
*
شەرقا هیڤێ له سەر چنگم یاوەر خان
هەم پەری مه، هەم پلنگم
شەڤ تا سوێ له سەر لنگم
*
کەچا کوردان ژنا شیران، شاهپەری جان
شاپەریا مای ل بیران
کینگا تێ بەردی هێسیران؟
* سپاهی لایین
به فارسی
شاهپری
ایستادە بر تپهی سروهای کوهی
گرگها را از برهها دور میکنی
و داری یاوەرخان را صدا میزنی
شاهپری اهل جریستان، شاهپری
تفنگت را به شانه انداختهای
و سنگر به سنگر میروی
همچنان داری دنبال دخترانی که
به اسارت رفتند، میگردی
ما هنوز چشم بهراهیم
تا دوباره برگردی!
یاورخان که هرگز سرت خم نمیشود، یاورخان
ساعد و بازویت همانند رستم است
دشمنان آمدهاند، زودتر برخیز...
ای بزرگ همەی ایلات، یاور خان
ای که پرچم سەرنگ را بەدوش داری
همانند گولیل، پناه ایلی
ای پسر گلها و یخچالهای کوهی...
دختر کردها و زن شیران، شاهپری
تحفەگل ماندە در یادها
کی بشود که اسیران را رها کنی؟
من مثل روشنی ماه بر بلندای کوهم
هم پری هستم، هم پلنگم
شب تا صبح روی پا ایستادهام
شاهپری، تو دلت پر از درد است
تو تاج سر زنان ایلی
تو، یادگار تحفەگل هستی...
@kaniyadil
Forwarded from Palikan welatê me
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روستای دانایی
روستای کوردنشین رسول آباد
در استان همدان؛ روستای کتاب و کتابخوانی، زادگاه استاد کیهان کلهر😘
مالا کو...
رەسوولئاوات؛
کەلا کو شڤانێن ور ژی کتاوخوانن.
مالا کو مە ژی ل خۆراسانێ پرتر کتاو دخوەند.👍🌷💚
@kaniyadil
روستای کوردنشین رسول آباد
در استان همدان؛ روستای کتاب و کتابخوانی، زادگاه استاد کیهان کلهر😘
مالا کو...
رەسوولئاوات؛
کەلا کو شڤانێن ور ژی کتاوخوانن.
مالا کو مە ژی ل خۆراسانێ پرتر کتاو دخوەند.👍🌷💚
@kaniyadil
Audio
خەوگران
دل ب برین هەورێن ئاسمین
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
بێدەنگ ئەمن ژ ترسا جێن
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
دردێ مە ناگێنە دەرمێن
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
جریستانی و گۆگانی بێدەنگن
مالباتا ئەهمەدێ خانی بێدەنکن
مەگەر دەردێ مە هەمیان ئێک نینە
کو تەڤرێژی و کرمانی
بێ دەنگ های بێدەنگن
ئاگر خستن دارستانان
خەوگرانۆ پارێزڤان
شەوتاندن گشتی ئەرمانان
خەو گرانۆ نێچیرڤان
ئەم بوون وارێ کول و ژانانا
خەو گرانۆ باڤۆ جان
خوانگ و برایێن
ئیرانی خەو گران
کورد و لۆر و گولستانی خەو گران
ئەڤ چ بەلا خەو بوو کو ئەم پێکەتن
دە تا کینگا پەریشانی
خەو گرانو خەو گران
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@Kaniyadil
دل ب برین هەورێن ئاسمین
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
بێدەنگ ئەمن ژ ترسا جێن
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
دردێ مە ناگێنە دەرمێن
بێدەنگن ئەم بێدەنگن
جریستانی و گۆگانی بێدەنگن
مالباتا ئەهمەدێ خانی بێدەنکن
مەگەر دەردێ مە هەمیان ئێک نینە
کو تەڤرێژی و کرمانی
بێ دەنگ های بێدەنگن
ئاگر خستن دارستانان
خەوگرانۆ پارێزڤان
شەوتاندن گشتی ئەرمانان
خەو گرانۆ نێچیرڤان
ئەم بوون وارێ کول و ژانانا
خەو گرانۆ باڤۆ جان
خوانگ و برایێن
ئیرانی خەو گران
کورد و لۆر و گولستانی خەو گران
ئەڤ چ بەلا خەو بوو کو ئەم پێکەتن
دە تا کینگا پەریشانی
خەو گرانو خەو گران
هەلبەست و دەنگ؛
#ئەلی_هەیدەری
@Kaniyadil
خطاب به شعرای کورد خراسان-2
چنان که دانایان گفتهاند و شما بهتر میدانید؛ ملتی که خیال کند زبانش بالغ نیست، یقینا ذهنش بالغ نیست و اساسا چنین ملتی، به دلیل رها کردن راه، به آستانهی بلوغ نمیرسد.
ملتی که زبانش را به هر دلیلی کنار بگذارد، ملتی ذلیل و زبون است و این تسلیم شدن، تن دادن به مرگ تدریجی است.
هیچ زبانی کمتر و ناتوانتر از دیگر زبانها نیست و تنها خودباختگی و تنبلی ذهنی و زبانی ملتهاست که زبانشان را به مرور به زبانی درجهی دو تبدیل میکند.
اخیرا یادداشتی نوشتم با عنوان «خطاب به شعرای کورد خراسان» و در یک دستهبندی سلیقهای از کسانی نام بردم که فرط ارادت و اعتقادم به ایشان و شناختی که از توانشان دارم، به طرح برخی مطالبات زبانی از آنان مجابم کرد.
خلاصهی عرضم این بود که؛
به قول چپها، «از هرکس به قدر توانش باید توقع داشت» و من از شاعران توانمندی که کوردهای خراسان دارند، در قبال باور به زبانشان، توقع احساس مسئولیت بیشتری دارم.
حقیقت اینکه؛ من اغلب از خودم و حرفهای تکراری خسته میشوم ولی وقتی چارهای جز تکرار نمیبینم، به مصداق «فذکر انما انت مذکر» دلم را به یادآوری امیدوار و بهنوعی تجدید قوا میکنم.
از همهی کسانی که آن یادداشت را خواندند و پسندیدند سپاسگزارم و از آنانکه احیانا رنجیدند، عمیقا پوزش میخواهم. در عین حال شک ندارم که یادداشتم انجام وظیفهای حسب ارادت بود و میدانم تنها چیزی که ملت ما را به فردا امیدوار میکند چیزی نیست جز؛
حمایت پیوستهی اهل قلم و هنر از زبان کوردی و باورمندی فداکارانهای که به آن دارند.
شاعر، حتی اگر فردوسی و حافظ باشد، باید خودش را به زبان و مردمش بدهکار بداند. من سپاهی لایین، با همین بضاعت مختصر، اگر برای زبان کوردی کاری کردهام در قبال انبوه بدهی پیشین بوده و اشتباه فاحش است اگر خیال کنم دینم را به زبان شیرین و مظلوم مادریام ادا کردهام.
آنکه میفهمد، در قبال فهمش مسئول است و تا وقتی همچنان میفهمد، حق ندارد حسابش را صاف بداند.
من از دوستان بزرگ و دانایی در آن یادداشت نام بردم که همه میدانند چه خدمات بزرگ و باشکوهی به زبان کوردی کردهاند و حسب رفاقت و اختیار، ذکر خیرشان رفت که باید میرفت. بە زبان خودمان؛
گولا من! ئەی تو شیرینا گولێن دن
دلێ فەرهاد نەبر، بهینا گولێن دن...
ژ بیرا من دچوویی گاشە... گەر کو
ته ژی تیکان هەبوو، مینا گولێن دن!
اما وقتی فوران زخم و نقصان درمان را میبینم، نمیتوانم به آنچه انجام شده قانع باشم و نمیتوانم تعطیل کردن خط خدمت و مداوا را معقول ببینم. چطور میتوانم بپذیرم که اکنون خود من دارم به زبانی دیگر با همزبان کوردم درد دل میکنم و دلیلش هم این است که مبادا مخاطبم نتواند زبان مادرش را به رسمالخط استاندارد بخواند و بنویسد؟
زبان، واحد زندهایست که نمیتواند با خوردن خاطرات زنده بماند. زبان زنده، به کاربر زنده و زیرک محتاج است و کاربر زندهای که شاعر باشد، اگر به نیازهای اورژانسی زبانش توجه نکند، آن را کشتهاست. فهم این جمله کار سختی نیست و سخت نیست بفهمیم؛ اگر به زبان مادری ننویسم و به عنوان شاعران و پیشروان «زبانزیستی» نوشتن به زبان مادری را جدی نگیریم، شاعر که نه، تاجر زبانیم یا شاید قاتل آن.
شاعران عزیز کورد! بهتر است مرده باشم که اسباب کدورت خاطر شما پیشاهنگان زبان مادریام شوم.
ما، برای تفرق و تنفر وقت نداریم. اما بالاخره یکی باید باشد کوتاهی و کمکاری و فرصتسوزی را به ما یادآور شود. صاحب این قلم، خود به این مقوله از همه محتاجتر است. اما چه کنم وقتی اغلب دوستان شاعر و صاحب قلمم حتی از برگزاری یک جلسهی جدی شعر کوردی یا نوشتن یک یادداشت کوتاه پیرامون شعر و زبان کوردی و به زبان کوردی، ابا دارند؟
شما منتظر کدام پزشکید برای احیای این بیماری که جز زبان کوردی شما را بلد نیست؟
زبان، قلب فرهنگ و هویت ماست و نوشتن ضامن تداوم تپیدن آن است. کی قرار است این را بفهمیم و در قبال فهممان کاری بکنیم؟
کوچکتان؛ سپاهی لایین
@Kaniyadil
چنان که دانایان گفتهاند و شما بهتر میدانید؛ ملتی که خیال کند زبانش بالغ نیست، یقینا ذهنش بالغ نیست و اساسا چنین ملتی، به دلیل رها کردن راه، به آستانهی بلوغ نمیرسد.
ملتی که زبانش را به هر دلیلی کنار بگذارد، ملتی ذلیل و زبون است و این تسلیم شدن، تن دادن به مرگ تدریجی است.
هیچ زبانی کمتر و ناتوانتر از دیگر زبانها نیست و تنها خودباختگی و تنبلی ذهنی و زبانی ملتهاست که زبانشان را به مرور به زبانی درجهی دو تبدیل میکند.
اخیرا یادداشتی نوشتم با عنوان «خطاب به شعرای کورد خراسان» و در یک دستهبندی سلیقهای از کسانی نام بردم که فرط ارادت و اعتقادم به ایشان و شناختی که از توانشان دارم، به طرح برخی مطالبات زبانی از آنان مجابم کرد.
خلاصهی عرضم این بود که؛
به قول چپها، «از هرکس به قدر توانش باید توقع داشت» و من از شاعران توانمندی که کوردهای خراسان دارند، در قبال باور به زبانشان، توقع احساس مسئولیت بیشتری دارم.
حقیقت اینکه؛ من اغلب از خودم و حرفهای تکراری خسته میشوم ولی وقتی چارهای جز تکرار نمیبینم، به مصداق «فذکر انما انت مذکر» دلم را به یادآوری امیدوار و بهنوعی تجدید قوا میکنم.
از همهی کسانی که آن یادداشت را خواندند و پسندیدند سپاسگزارم و از آنانکه احیانا رنجیدند، عمیقا پوزش میخواهم. در عین حال شک ندارم که یادداشتم انجام وظیفهای حسب ارادت بود و میدانم تنها چیزی که ملت ما را به فردا امیدوار میکند چیزی نیست جز؛
حمایت پیوستهی اهل قلم و هنر از زبان کوردی و باورمندی فداکارانهای که به آن دارند.
شاعر، حتی اگر فردوسی و حافظ باشد، باید خودش را به زبان و مردمش بدهکار بداند. من سپاهی لایین، با همین بضاعت مختصر، اگر برای زبان کوردی کاری کردهام در قبال انبوه بدهی پیشین بوده و اشتباه فاحش است اگر خیال کنم دینم را به زبان شیرین و مظلوم مادریام ادا کردهام.
آنکه میفهمد، در قبال فهمش مسئول است و تا وقتی همچنان میفهمد، حق ندارد حسابش را صاف بداند.
من از دوستان بزرگ و دانایی در آن یادداشت نام بردم که همه میدانند چه خدمات بزرگ و باشکوهی به زبان کوردی کردهاند و حسب رفاقت و اختیار، ذکر خیرشان رفت که باید میرفت. بە زبان خودمان؛
گولا من! ئەی تو شیرینا گولێن دن
دلێ فەرهاد نەبر، بهینا گولێن دن...
ژ بیرا من دچوویی گاشە... گەر کو
ته ژی تیکان هەبوو، مینا گولێن دن!
اما وقتی فوران زخم و نقصان درمان را میبینم، نمیتوانم به آنچه انجام شده قانع باشم و نمیتوانم تعطیل کردن خط خدمت و مداوا را معقول ببینم. چطور میتوانم بپذیرم که اکنون خود من دارم به زبانی دیگر با همزبان کوردم درد دل میکنم و دلیلش هم این است که مبادا مخاطبم نتواند زبان مادرش را به رسمالخط استاندارد بخواند و بنویسد؟
زبان، واحد زندهایست که نمیتواند با خوردن خاطرات زنده بماند. زبان زنده، به کاربر زنده و زیرک محتاج است و کاربر زندهای که شاعر باشد، اگر به نیازهای اورژانسی زبانش توجه نکند، آن را کشتهاست. فهم این جمله کار سختی نیست و سخت نیست بفهمیم؛ اگر به زبان مادری ننویسم و به عنوان شاعران و پیشروان «زبانزیستی» نوشتن به زبان مادری را جدی نگیریم، شاعر که نه، تاجر زبانیم یا شاید قاتل آن.
شاعران عزیز کورد! بهتر است مرده باشم که اسباب کدورت خاطر شما پیشاهنگان زبان مادریام شوم.
ما، برای تفرق و تنفر وقت نداریم. اما بالاخره یکی باید باشد کوتاهی و کمکاری و فرصتسوزی را به ما یادآور شود. صاحب این قلم، خود به این مقوله از همه محتاجتر است. اما چه کنم وقتی اغلب دوستان شاعر و صاحب قلمم حتی از برگزاری یک جلسهی جدی شعر کوردی یا نوشتن یک یادداشت کوتاه پیرامون شعر و زبان کوردی و به زبان کوردی، ابا دارند؟
شما منتظر کدام پزشکید برای احیای این بیماری که جز زبان کوردی شما را بلد نیست؟
زبان، قلب فرهنگ و هویت ماست و نوشتن ضامن تداوم تپیدن آن است. کی قرار است این را بفهمیم و در قبال فهممان کاری بکنیم؟
کوچکتان؛ سپاهی لایین
@Kaniyadil
Didar
Shilan
دیدار
💎خوانندگان:
شیلان رسولیمنش (شیلان شیروانی)
و استاد علیرضا اسلامی
💎شعر: سپاهی لائین
💎نوازنده دوتار و کمانچه:
هیوا اسلامی
💎تنظیم، میکس و مستر:
مسعود بنیآدم
@Kaniyadil
💎خوانندگان:
شیلان رسولیمنش (شیلان شیروانی)
و استاد علیرضا اسلامی
💎شعر: سپاهی لائین
💎نوازنده دوتار و کمانچه:
هیوا اسلامی
💎تنظیم، میکس و مستر:
مسعود بنیآدم
@Kaniyadil
دوستان همکانی
یاران همزبان و مهربان
درود و زندگیتان بهشادی و زیبایی.
چنانکه پیشتر گفتهایم، بنا به تصمیم جمعی هفتهی گذشته در نشست کلاب هاوس، اینسهشنبه جلسهی شعر و موسیقی نخواهیم داشت و به امید خدا، سهشنبهی آینده، کانیادل با همهی شما همراهان، میهمان مجازی شعرا و هنرمندان اسفراینی خواهد بود.
دیدار مجازی ما و شما، سهشنبهی آینده هفتم تیرماه، همان ساعت 21 در همان نشانی سابق؛
https://b2n.ir/t40104
به میزبانی اهل دل در اسفراین و همراهی خدمتگزاران شعر و موسیقی کوردی در کلابهاوس کانیادل.
@Kaniyadil
یاران همزبان و مهربان
درود و زندگیتان بهشادی و زیبایی.
چنانکه پیشتر گفتهایم، بنا به تصمیم جمعی هفتهی گذشته در نشست کلاب هاوس، اینسهشنبه جلسهی شعر و موسیقی نخواهیم داشت و به امید خدا، سهشنبهی آینده، کانیادل با همهی شما همراهان، میهمان مجازی شعرا و هنرمندان اسفراینی خواهد بود.
دیدار مجازی ما و شما، سهشنبهی آینده هفتم تیرماه، همان ساعت 21 در همان نشانی سابق؛
https://b2n.ir/t40104
به میزبانی اهل دل در اسفراین و همراهی خدمتگزاران شعر و موسیقی کوردی در کلابهاوس کانیادل.
@Kaniyadil
Lo lo Ermano. Esqer Bakirdar
@evinakurdi
Derdê min ê pirr in
Kîjan biwêjim
Mînê ewrê biharê
Hêstir derêjim
Mîna darek hişk im
Le wer sînga çê
Bûm hîsîrê destê
Tûfanan û bê
Lo lo ermano
Lo derdê bê dermano
We birîn û kul û jano
Saldiyazeme mîvano
De here lo zivistano
Nemînî le ser bênanan
Lo lo derdê bêdermano
Ez merxeki kesk ûm
Le wer sînga çê
Bûm hîsîrê destê
Tûfanan û bê
Dest da felek merxa
Bejnê min işkand
Felek ez şeftandim
Danîme bin êr
Ay felek felek
Je dest te felek
Kes le me nekir
Weqes te felek
Razî nebûyî hîn
Bes ke de zalim
Nêlî we derdê
Xwe jî binalim
Ay eman eman
Sed carê eman
Dore le me girt
Quse û qeman
Xwaşiyan terkê
Me kirin çûne
Manê li şevê
Bê war û şûn e
Kanê çi bînî
Nalê hemêşe
Yêk bê umrekê
Destê te pêş e
Cewr nema nekî
Zulm nema te kir
Her kari me kir
Me bayda te bir
@evinakurdi
Kîjan biwêjim
Mînê ewrê biharê
Hêstir derêjim
Mîna darek hişk im
Le wer sînga çê
Bûm hîsîrê destê
Tûfanan û bê
Lo lo ermano
Lo derdê bê dermano
We birîn û kul û jano
Saldiyazeme mîvano
De here lo zivistano
Nemînî le ser bênanan
Lo lo derdê bêdermano
Ez merxeki kesk ûm
Le wer sînga çê
Bûm hîsîrê destê
Tûfanan û bê
Dest da felek merxa
Bejnê min işkand
Felek ez şeftandim
Danîme bin êr
Ay felek felek
Je dest te felek
Kes le me nekir
Weqes te felek
Razî nebûyî hîn
Bes ke de zalim
Nêlî we derdê
Xwe jî binalim
Ay eman eman
Sed carê eman
Dore le me girt
Quse û qeman
Xwaşiyan terkê
Me kirin çûne
Manê li şevê
Bê war û şûn e
Kanê çi bînî
Nalê hemêşe
Yêk bê umrekê
Destê te pêş e
Cewr nema nekî
Zulm nema te kir
Her kari me kir
Me bayda te bir
@evinakurdi
دلکەڤری
ژ چاڤان و ژ دل چ زوو تە مشتم!
ژ ڤی دلکەڤریا بێدەنگ قەلشتم
تە ئاڤیتم ژ سەر دل، چوویی ئەمما
چەرە دل کر کو ئەز هاکا تە هشتم؟!
سنگدلی
چە زود مرا از چشم و دلت انداختی!
از این سنگدلی، بی صدا ترک خوردم
مرا نادیدە انگاشتی و رفتی، اما
چطور دلت آمد کە مرا اینگونە رها کردی؟
#دکتر_صادق_فرهادی
@kaniyadil
ژ چاڤان و ژ دل چ زوو تە مشتم!
ژ ڤی دلکەڤریا بێدەنگ قەلشتم
تە ئاڤیتم ژ سەر دل، چوویی ئەمما
چەرە دل کر کو ئەز هاکا تە هشتم؟!
سنگدلی
چە زود مرا از چشم و دلت انداختی!
از این سنگدلی، بی صدا ترک خوردم
مرا نادیدە انگاشتی و رفتی، اما
چطور دلت آمد کە مرا اینگونە رها کردی؟
#دکتر_صادق_فرهادی
@kaniyadil
چارینه/رباعی
دیسا ژی
هەرچەند کو، غەم گرانن و دەرد گرن
هەرچەند کو دار و بەر، بگشتی بڤرن
هەرچەند کو هەر چ گول هەبوون، بایێ برن...
لێ، دیسا ژی غوسە تونه؛ هین کورد پرن!
دومالک/دوبیتی
تووتی
بوین خەلکێ! چقەس رندن ل با هەڤ
چقەس سادە دکن قوربان خوه سا هەڤ...
هەما هێفێ! نه فکرەک نوو، نە فەرقەک؛
بوونه تووتی و توو کرنه فەکا هەڤ!
چارۆک/ قالب چهار مصرعی کوتاه کوردی
رندی
رندی، کەوا کەدی یە
وە رەفش و وەفەدی یە
رندی هەیە، ل چاڤە؛
گەریانی، مه نەدی یە؟!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
دیسا ژی
هەرچەند کو، غەم گرانن و دەرد گرن
هەرچەند کو دار و بەر، بگشتی بڤرن
هەرچەند کو هەر چ گول هەبوون، بایێ برن...
لێ، دیسا ژی غوسە تونه؛ هین کورد پرن!
دومالک/دوبیتی
تووتی
بوین خەلکێ! چقەس رندن ل با هەڤ
چقەس سادە دکن قوربان خوه سا هەڤ...
هەما هێفێ! نه فکرەک نوو، نە فەرقەک؛
بوونه تووتی و توو کرنه فەکا هەڤ!
چارۆک/ قالب چهار مصرعی کوتاه کوردی
رندی
رندی، کەوا کەدی یە
وە رەفش و وەفەدی یە
رندی هەیە، ل چاڤە؛
گەریانی، مه نەدی یە؟!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رەزا قۆوچانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM