This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 موج گسترده بازداشت فعالان مذهبى و مدنى در اهواز و حومه این شهر پس از سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل/ ۳ مهر
@kalemehtv
@kalemehtv
🔴 پیام پمپئو به مردم ایران: شما لیاقتتان بیشتر از این انقلاب بی ثمری است که توسط رهبرانی فاسد برشما تحمیل شده است
@kalemehtv
@kalemehtv
🔴 مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا : هر کشوری که ادعای همدردی با مردم ایران را دارد،چطور میتواند به تجارت با آیت الله های یاغی و سرکوبگر ادامه دهد؟!
@kalemehtv
@kalemehtv
🌐پروژه قطار سریعالسیر بینالحرمین، بین شهرهای مکه مکرمه و مدینه منوره که یکی از بزرگترین پروژههای ریلی در خاورمیانه است عصر ديروزبا حضور سلمان بن عبدالعزیز پادشاه سعودی افتتاح شد.@kalemehtv
🌐 قطار سریعالسیر بینالحرمین افتتاح شد
@kalemehtv
پروژه قطار سریعالسیر بینالحرمین، بین شهرهای مکه مکرمه و مدینه منوره که یکی از بزرگترین پروژههای ریلی در خاورمیانه است با حضور سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در شهر جدّه افتتاح شد.
به گزارش خبرگزاری رسمی عربستان (سپا) نبیل بن محمد العامودی، وزیر حمل و نقل این کشور در مراسم افتتاح این پروژه گفته است: قطار سریعالسیر بینالحرمین دارای پنج ایستگاه شامل «مکه»، «جده»، «شهر اقتصادی ملک عبدالله»، «فرودگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز» و «مدینه» است.
به گفته العامودی قطار سریعالسیر بینالحرمین در مسیر 450 کیلومتری خود، سالانه 60 میلیون مسافر را جابجا خواهد کرد.
@kalemehtv
پروژه قطار سریعالسیر بینالحرمین، بین شهرهای مکه مکرمه و مدینه منوره که یکی از بزرگترین پروژههای ریلی در خاورمیانه است با حضور سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در شهر جدّه افتتاح شد.
به گزارش خبرگزاری رسمی عربستان (سپا) نبیل بن محمد العامودی، وزیر حمل و نقل این کشور در مراسم افتتاح این پروژه گفته است: قطار سریعالسیر بینالحرمین دارای پنج ایستگاه شامل «مکه»، «جده»، «شهر اقتصادی ملک عبدالله»، «فرودگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز» و «مدینه» است.
به گفته العامودی قطار سریعالسیر بینالحرمین در مسیر 450 کیلومتری خود، سالانه 60 میلیون مسافر را جابجا خواهد کرد.
🔴 اجلال قوامی طی حکم غیابی به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی به ۸ ماه زندان محکوم شد
@kalemehtv
اجلال قوامی روزنامهنگار و فعال حقوق بشر از سوی شعبه ۱۰۹ کیفری دو سنندج به اتهام نشر اکاذیب به قصدتشویش اذهان عمومی غیابا به ۸ ماه زندان محکوم شد.
دادگاه سنندج اتهام این فعال حقوق بشر را مصداق ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی دانسته است.
آقای قوامی در پی انتشار مطلبی در انتقاد از اعدام محمد ثلاث و رامین حسین پناهی در مرداد ماه به دادگاه احضار و بعد از یک ماه غیابا به زندان محکوم شده است.
این در حالیست که وی در پرونده دیگری به اتهام تبلیغ علیه نظام ۲۲ آبان ماه در شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر کردستان محاکمه میشود.
@kalemehtv
اجلال قوامی روزنامهنگار و فعال حقوق بشر از سوی شعبه ۱۰۹ کیفری دو سنندج به اتهام نشر اکاذیب به قصدتشویش اذهان عمومی غیابا به ۸ ماه زندان محکوم شد.
دادگاه سنندج اتهام این فعال حقوق بشر را مصداق ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی دانسته است.
آقای قوامی در پی انتشار مطلبی در انتقاد از اعدام محمد ثلاث و رامین حسین پناهی در مرداد ماه به دادگاه احضار و بعد از یک ماه غیابا به زندان محکوم شده است.
این در حالیست که وی در پرونده دیگری به اتهام تبلیغ علیه نظام ۲۲ آبان ماه در شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر کردستان محاکمه میشود.
🔴دقایقی پیش مجذوبان نور خبر از بستری شدن دکتر نورعلی تابنده رهبر درویشان گنابادی در بیمارستان مهر داد.
@kalemehtv
@kalemehtv
🔴اسپوتنیک به نقل از اردوغان: علیرغم تحریمهای آمریکا، ترکیه واردات گاز از جمهوری اسلامی را ادامه میدهد. @kalemehtv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #اعتصاب_سراسری_کامیونداران
👈 رانندگان کامیون در منطقه عبدالخان اهواز نیز به اعتصابات پیوستند./ ۴ مهر @kalemehtv
👈 رانندگان کامیون در منطقه عبدالخان اهواز نیز به اعتصابات پیوستند./ ۴ مهر @kalemehtv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#اعتصاب_سراسری_کامیونداران
👈 رانندگان کامیون مبارکه اصفهان نیز به اعتصابات پیوستند./ ۴ مهر @kalemehtv
👈 رانندگان کامیون مبارکه اصفهان نیز به اعتصابات پیوستند./ ۴ مهر @kalemehtv
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #اعتصاب_سراسری_کامیونداران
👈 تجمع کامیونداران و خودروهای سنگین در خاش به علت کمبود سوخت/ چهارشنبه ۴ مهر @kalemehtv
👈 تجمع کامیونداران و خودروهای سنگین در خاش به علت کمبود سوخت/ چهارشنبه ۴ مهر @kalemehtv
🔴انرژیِ از دست رفته!
@kalemehtv
👈بقلم: محمد نوری زاد
یک: به هر کجا که می روم، شهر یا روستا، یک پرسشِ مشترک، حالِ مرا دگرگون می کند. این که: سرانجامِ این اوضاع چه می شود؟ این پرسش، نشان از پتانسیلی دارد که از کانونِ بایستگی های مردم ایران بیرون می ریزد و مثل بخارِ ناپایدار، محو می شود. پرسش هایی چون: ملاها کِی می روند؟ با آمریکا مذاکره می کنند؟ وضعیت دلار چه می شود؟ دلار و سکه آیا به حالت اولش بر می گردد؟ نگرانی هایی چون: دستم خالی ست. بچه هایم بیکارند. مملکت را ول کرده اند به امان خدا. هیچ نظارتی در کار نیست. و من – محمد نوری زاد – در پاسخ به این نگرانی ها و انرژی های از دست رفته، به ناگزیر نمک بر زخم شان می نشانم که: مغولان بر این مملکت دویست سال حکومت کردند! اینها هنوز چهل سالگی شان را پشت سر نهاده اند.
دو: به هر جمع سه چهار نفره که می رسم، پرسه ی نگرانی هایشان در همین حوالی ست. که یعنی: آیا ما را رمقی می ماند برای ادامه ی راه؟ و من، باز دست به نمکدان خود می برم که: تا زمانی که تماشاگر باشیم، اوضاع همین است. راستی اوضاع مگر چگونه است که ما را حریصِ لیسیدنِ زخم های خودمان کرده؟ یکی می گوید: شاید چرخ مملکت از محورش بدر رفته! که می گویم: چرخ مملکت، در همان چهل سال پیش لق می زد. ما اما به سنگلاخ جاده چشم دوخته بودیم. ما مردمان سال 57 منگ بودیم. بارها گفته ام: برای ملایان، هیچ مردمی ناب تر از منگان نیست. مردمان پرسشگر، مطالبه گرند. موی دماغ اند. ملایان، در یک قلم، یک جنگ هشت ساله را مستدامیدند تا موهای دماع شان را بیخ بّر کنند.
سه: از هر کپه ی مردمِ نگران، سرمایه هایی درهم فشرده بیرون می ریزد و مثل بخار، دمی بعد ناپدید می شود. این سرمایه ها، گرچه از جنس پول نیست، اما قیمت دارد. و گرچه سرمایه ای نیست که بشود در جایی چون بانکِ کارگشایی انبارش کرد اما ارزش دارد. کشورها برای رواج این حسِ قشنگِ ناپیدا سرمایه گذاری می کنند. چرا که چرخ بزرگ و سترگِ نوآوری و بهروزی بر محورِ همو می چرخد.
چهار: چیزی که من در کپه های مردم می بینم، و این چیز، سالهاست که بخار می شود و ناپیدا، جنسش انرژی ست. این انرژی، همان است که برای ایجاد تحول در ساحت های علم و کار و تولید و خانواده و اخلاق و دیپلماسی و اجتماع و فرهنگ و دفاع و امروز و فردا، تک نفره یا با چند نفر، می نشیند و فکر می کند و نقشه می کشد و هیجان زده می شود و حرص می خورد و شکست می خورد و ادامه می دهد و باز نقشه می کشد و باز حرص می خورد و باز فکر می کند، و سرانجام، با همین دلشوره هایی از جنس انرژی، می زاید، و مازاد انرژی اش را در صندوق دخیره ی فهم کشورش، دست بدست می کند.
پنج: اگر برای واکاوی، انرژی هایی را که از کپه های مردم ایران بیرون می ریزد، زیر ذره بین ببریم، می بینیم، جنس این انرژی ها یک مقدارش از نگرانی ست، با کمی بلاتکلیفی و فریبخوردگی و رودربایستی و شرم و درماندگی، و قابلمه ای از پاکباختگی. برای این که بیشتر و ملموس تر به قدر و قیمتِ این انرژی های بخار شونده پی ببرید، پیشنهاد می کنم در خیال، از میان کپه هایی که خودتان با دوستان و همکاران و خانواده و خویشان برگزار می کنید و در این کپه ها جز روایتِ اندوه و حکایت ورشکستگی ها دودی بر نمی خیزد، بر بخیزید، و سری بزنید به کپه های مردم ترکیه، به کپه های مردم سنگاپور، همین دوبی، مالزی، برزیل! کپه های مردم اروپا و آمریکا پیشکش. باز پیشنهاد می کنم در این سفر خیالی، آن قابلمه ی پاکباختگی را نیز با خود ببرید تا بچشم خود ببینید در کپه های مردم ایران چه انرژی هایی دود می شود، و در کپه های دیگرکشورها، همین انرژی های محفلی، به چه خلاقیت ها و به چه زاد و ولدهای بهروزانه ی ملی می انجامد.
شش: در این سفر خیالی، بچشم خود خواهید دید که انرژی یک معلم سنگاپوری در بستر خواب، یک پزشک اماراتی در هنگام قایق سواری، یک تاجر ترکیه ای در محفل قمار، یک کارگر مالزیایی در حال بار بردن، یک بانوی برزیلی بهنگام عشق ورزی، آنجا که به کپه های حرفه ای و حتی خانوادگی سر می زند، همین انرژی، نقشه می کشد برای برجهیدن و سر برکشیدن و بهروزی. نقشه می کشد برای پولدار شدن و مرفه شدن و موفق شدن. نقشه می کشد برای خندیدن و شاد بودن. این انرژی ها، آنجا که از کپه های فردی و خانوادگی و داخل اتوبوسی و محفلی و تخصصی بیرون می زند، بخار که نمی شود، به شل کردن پیچی می انجامد که سفت بودنش تکراری و ناکارآمد شده، به میانبر کردن جاده ای می انجامد که دو دقیقه راه مردم را نزدیکتر کند، و به زایمانی می انجامد که یک لبخند به ثروت جامعه بیفزاید.
@kalemehtv
👈بقلم: محمد نوری زاد
یک: به هر کجا که می روم، شهر یا روستا، یک پرسشِ مشترک، حالِ مرا دگرگون می کند. این که: سرانجامِ این اوضاع چه می شود؟ این پرسش، نشان از پتانسیلی دارد که از کانونِ بایستگی های مردم ایران بیرون می ریزد و مثل بخارِ ناپایدار، محو می شود. پرسش هایی چون: ملاها کِی می روند؟ با آمریکا مذاکره می کنند؟ وضعیت دلار چه می شود؟ دلار و سکه آیا به حالت اولش بر می گردد؟ نگرانی هایی چون: دستم خالی ست. بچه هایم بیکارند. مملکت را ول کرده اند به امان خدا. هیچ نظارتی در کار نیست. و من – محمد نوری زاد – در پاسخ به این نگرانی ها و انرژی های از دست رفته، به ناگزیر نمک بر زخم شان می نشانم که: مغولان بر این مملکت دویست سال حکومت کردند! اینها هنوز چهل سالگی شان را پشت سر نهاده اند.
دو: به هر جمع سه چهار نفره که می رسم، پرسه ی نگرانی هایشان در همین حوالی ست. که یعنی: آیا ما را رمقی می ماند برای ادامه ی راه؟ و من، باز دست به نمکدان خود می برم که: تا زمانی که تماشاگر باشیم، اوضاع همین است. راستی اوضاع مگر چگونه است که ما را حریصِ لیسیدنِ زخم های خودمان کرده؟ یکی می گوید: شاید چرخ مملکت از محورش بدر رفته! که می گویم: چرخ مملکت، در همان چهل سال پیش لق می زد. ما اما به سنگلاخ جاده چشم دوخته بودیم. ما مردمان سال 57 منگ بودیم. بارها گفته ام: برای ملایان، هیچ مردمی ناب تر از منگان نیست. مردمان پرسشگر، مطالبه گرند. موی دماغ اند. ملایان، در یک قلم، یک جنگ هشت ساله را مستدامیدند تا موهای دماع شان را بیخ بّر کنند.
سه: از هر کپه ی مردمِ نگران، سرمایه هایی درهم فشرده بیرون می ریزد و مثل بخار، دمی بعد ناپدید می شود. این سرمایه ها، گرچه از جنس پول نیست، اما قیمت دارد. و گرچه سرمایه ای نیست که بشود در جایی چون بانکِ کارگشایی انبارش کرد اما ارزش دارد. کشورها برای رواج این حسِ قشنگِ ناپیدا سرمایه گذاری می کنند. چرا که چرخ بزرگ و سترگِ نوآوری و بهروزی بر محورِ همو می چرخد.
چهار: چیزی که من در کپه های مردم می بینم، و این چیز، سالهاست که بخار می شود و ناپیدا، جنسش انرژی ست. این انرژی، همان است که برای ایجاد تحول در ساحت های علم و کار و تولید و خانواده و اخلاق و دیپلماسی و اجتماع و فرهنگ و دفاع و امروز و فردا، تک نفره یا با چند نفر، می نشیند و فکر می کند و نقشه می کشد و هیجان زده می شود و حرص می خورد و شکست می خورد و ادامه می دهد و باز نقشه می کشد و باز حرص می خورد و باز فکر می کند، و سرانجام، با همین دلشوره هایی از جنس انرژی، می زاید، و مازاد انرژی اش را در صندوق دخیره ی فهم کشورش، دست بدست می کند.
پنج: اگر برای واکاوی، انرژی هایی را که از کپه های مردم ایران بیرون می ریزد، زیر ذره بین ببریم، می بینیم، جنس این انرژی ها یک مقدارش از نگرانی ست، با کمی بلاتکلیفی و فریبخوردگی و رودربایستی و شرم و درماندگی، و قابلمه ای از پاکباختگی. برای این که بیشتر و ملموس تر به قدر و قیمتِ این انرژی های بخار شونده پی ببرید، پیشنهاد می کنم در خیال، از میان کپه هایی که خودتان با دوستان و همکاران و خانواده و خویشان برگزار می کنید و در این کپه ها جز روایتِ اندوه و حکایت ورشکستگی ها دودی بر نمی خیزد، بر بخیزید، و سری بزنید به کپه های مردم ترکیه، به کپه های مردم سنگاپور، همین دوبی، مالزی، برزیل! کپه های مردم اروپا و آمریکا پیشکش. باز پیشنهاد می کنم در این سفر خیالی، آن قابلمه ی پاکباختگی را نیز با خود ببرید تا بچشم خود ببینید در کپه های مردم ایران چه انرژی هایی دود می شود، و در کپه های دیگرکشورها، همین انرژی های محفلی، به چه خلاقیت ها و به چه زاد و ولدهای بهروزانه ی ملی می انجامد.
شش: در این سفر خیالی، بچشم خود خواهید دید که انرژی یک معلم سنگاپوری در بستر خواب، یک پزشک اماراتی در هنگام قایق سواری، یک تاجر ترکیه ای در محفل قمار، یک کارگر مالزیایی در حال بار بردن، یک بانوی برزیلی بهنگام عشق ورزی، آنجا که به کپه های حرفه ای و حتی خانوادگی سر می زند، همین انرژی، نقشه می کشد برای برجهیدن و سر برکشیدن و بهروزی. نقشه می کشد برای پولدار شدن و مرفه شدن و موفق شدن. نقشه می کشد برای خندیدن و شاد بودن. این انرژی ها، آنجا که از کپه های فردی و خانوادگی و داخل اتوبوسی و محفلی و تخصصی بیرون می زند، بخار که نمی شود، به شل کردن پیچی می انجامد که سفت بودنش تکراری و ناکارآمد شده، به میانبر کردن جاده ای می انجامد که دو دقیقه راه مردم را نزدیکتر کند، و به زایمانی می انجامد که یک لبخند به ثروت جامعه بیفزاید.
هفت: از آن سفر خیالی، هر چه که پیدا کردید، به داخل قابلمه ی خود بیندازید. اما یادتان باشد که در این قابلمه، پاکباختگی بوده است. چرا پاکباختگی؟ می گویم. شمای ایرانی برای رفتن به سفری، به یک جماعت اعتماد کردید و بعدش دیدید آن جماعت، با اعتماد شما شوخی می کنند و ازش لیف حمامی برای خود ساخته اند و به صورت بهت زده ی شما تف می کنند. محتویات قابلمه ی شما از همین تف هایی ست که به غرور و فهم و سرمایه های شما شده. و شما تک تک این تف ها را در قابلمه ی خودتان جا داده اید و همیشه و هرکجا با خودتان حملش می کنید.
هشت: از سفر که باز آمدید، با قابلمه ی خودتان به کپه های چند بچند خانوادگی و حرفه ای و تخصصی سر بزنید. و در تک تک این کپه های وطنی، قابلمه ی خود را سرگشایی کنید. عجبا که می بینید این دو انرژی همجنس نیستند. آن که از سفر آورده اید مولد است و این انرژی که در کپه های وطنی دست بدست می شود میراننده. گمان شما بر این بود که از سفرتان اکسیری آورده اید برای همجوشیِ این انرژی ها. تا مگر نوعِ وطنی اش با تماشای همنوع سنگاپوری اش شرم کند و بخود بیاید. اشتباه شما اما در این بوده که بر یک گودال، اسم تپه نهاده اید. چرا که این دو انرژی، در قابلمه ی شما، بر قابلیت همدیگر نمی افزایند. بل همدیگر را مضمحل می کنند. جنگ و دعوای انرژیِ پاکباختگی با انرژی خلاقیت، به زوال همان یک مقدار انرژی خلاق می انجامد. مثل گرفتار شدن فرزانگان در یک جامعه ی خرافی. و مثل سپردن اراده ی شهر منظم و تمیز و قانونمند و آرام و رشد یافته ای چون استکهلم به علم الهدی.
نه: در کپه های وطنی، آنچه که هدر می شود، تنها انرژی های خلاق و متراکم و زاینده نیست. پول است. ادب است. آینده است. عجبا که ما هر روزه در کپه های اتوبوسی و مترویی و خانوادگی و حرفه ای و تخصصی، سرمایه های بالقوه ی خود را دود می کنیم. دریغا که سرمایه هایی که باید در خلوت، و یا در همان کپه های چند بچند، از خیال به فکر در آیند و برای زایندگی و بهروزی نقشه بکشند، به فرسودنِ داشته های مملکتیِ خویش مشغولند. این انرژی ها، اگر بر کفه ی پولی نهاده شوند، بسیار گرانبهاتر از الماس اند. اما چرا کسی این الماس ها را نمی بیند؟ رازش را بگویم؟ رازش را در اندوه، و چهره ی ماتم زده ی مردم شهر استکهلم ببینید که کلید داری شهرشان را به علم الهدی سپرده باشند!
محمد نوری زاد
چهارم مهر نود و هفت – تهران @kalemehtv
هشت: از سفر که باز آمدید، با قابلمه ی خودتان به کپه های چند بچند خانوادگی و حرفه ای و تخصصی سر بزنید. و در تک تک این کپه های وطنی، قابلمه ی خود را سرگشایی کنید. عجبا که می بینید این دو انرژی همجنس نیستند. آن که از سفر آورده اید مولد است و این انرژی که در کپه های وطنی دست بدست می شود میراننده. گمان شما بر این بود که از سفرتان اکسیری آورده اید برای همجوشیِ این انرژی ها. تا مگر نوعِ وطنی اش با تماشای همنوع سنگاپوری اش شرم کند و بخود بیاید. اشتباه شما اما در این بوده که بر یک گودال، اسم تپه نهاده اید. چرا که این دو انرژی، در قابلمه ی شما، بر قابلیت همدیگر نمی افزایند. بل همدیگر را مضمحل می کنند. جنگ و دعوای انرژیِ پاکباختگی با انرژی خلاقیت، به زوال همان یک مقدار انرژی خلاق می انجامد. مثل گرفتار شدن فرزانگان در یک جامعه ی خرافی. و مثل سپردن اراده ی شهر منظم و تمیز و قانونمند و آرام و رشد یافته ای چون استکهلم به علم الهدی.
نه: در کپه های وطنی، آنچه که هدر می شود، تنها انرژی های خلاق و متراکم و زاینده نیست. پول است. ادب است. آینده است. عجبا که ما هر روزه در کپه های اتوبوسی و مترویی و خانوادگی و حرفه ای و تخصصی، سرمایه های بالقوه ی خود را دود می کنیم. دریغا که سرمایه هایی که باید در خلوت، و یا در همان کپه های چند بچند، از خیال به فکر در آیند و برای زایندگی و بهروزی نقشه بکشند، به فرسودنِ داشته های مملکتیِ خویش مشغولند. این انرژی ها، اگر بر کفه ی پولی نهاده شوند، بسیار گرانبهاتر از الماس اند. اما چرا کسی این الماس ها را نمی بیند؟ رازش را بگویم؟ رازش را در اندوه، و چهره ی ماتم زده ی مردم شهر استکهلم ببینید که کلید داری شهرشان را به علم الهدی سپرده باشند!
محمد نوری زاد
چهارم مهر نود و هفت – تهران @kalemehtv
🔴 چهارتا رب گوجه ۶۴ هزار تومن دیروز
@kalemehtv
@kalemehtv
🔴 اعتصاب سراسری بازاریان و کسبه کل کشور
👈 اعتراض به گرانی و تورم
👈 دوشنبه ۱۶ مهر
👈 در هر شهر و روستا و در هر کوچه و خیابان مغازه های خود را می بندیم
@kalemehtv
👈 اعتراض به گرانی و تورم
👈 دوشنبه ۱۶ مهر
👈 در هر شهر و روستا و در هر کوچه و خیابان مغازه های خود را می بندیم
@kalemehtv
🔴 تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
👈 مقایسه تعداد حاضرین در جلسه سازمان ملل هنگام سخنرانی ترامپ و روحانی
@kalemehtv
👈 مقایسه تعداد حاضرین در جلسه سازمان ملل هنگام سخنرانی ترامپ و روحانی
@kalemehtv
kalemehtv شبکه جهانی کلمه
🔴 تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل 👈 مقایسه تعداد حاضرین در جلسه سازمان ملل هنگام سخنرانی ترامپ و روحانی @kalemehtv
🔴 ایجاد جو رعب و وحشت در میان مردم
👈 موج گسترده بازداشت فعالان مذهبى و مدنى در اهواز و حومه این شهر پس از سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل/ ۳ مهر
@kalemehtv
👈 موج گسترده بازداشت فعالان مذهبى و مدنى در اهواز و حومه این شهر پس از سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل/ ۳ مهر
@kalemehtv
🔴 برایان هوک-رئیس گروه اقدام ایران در وزارتخارجه آمریکا: «رژیم ایران پولهای برجام را صرف دخالت در سوریه و یمن کرد، درحالیکه مردم ایران شعار میدهند: سوریه را رها کن-فکری به حال ما کن!»
@kalemehtv
@kalemehtv