کژ نگریستن
3.42K subscribers
684 photos
303 videos
732 files
370 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
‼️ «هنر زندگی کردن یعنی کشتن روان‌شناسی: گفت‌و‌گوی میشل فوکو و ورنر شروتر» ⁉️
مترجم: حسام امیری


📒میشل فوکو برخلاف دوست صمیمی‌اش، ژیل دلوز، سینه‌فیلی تمام عیار نبود و هرگز کتابی درباب سینما ننوشت. اگر فیلمِ چشم‌نوازِ من، پی‌یر ریوییر …، ساخته‌ی رنه آلیو، که بر اساس کتاب بررسی پرونده‌ی یک قتل فوکو ساخته شده را در نظر نگیریم کارنامه‌ی نظری فیلسوف بزرگ فرانسوی در حوزه‌ی سینما به دو سه مصاحبه و چند مقاله‌ درباره‌ی فیلم‌های موردعلاقه‌اش محدود می‌شود. با وجود اینکه فوکو به ندرت درباره‌ی سینما می‌نوشت و حرف می‌زد اما مداخلات محدود اما ناگهانی‌اش تاثیر به سزایی در فضای نقد سینمایی در فرانسه داشت. او در دهه‌ی هفتاد چند مصاحبه‌ی مهم با کایه‌دوسینما در مورد فیلم‌های فرانسوی در حال اکران انجام داد و مباحث فراوانی را درباب نسبت سینما و تاریخ در نشریات فرانسوی به پا کرد؛ تاثیر این مصاحبه‌ها آنچنان بود که بسیاری از نویسندگان بزرگ کایه از جمله سرژ دنه و پاسکال بونیتزر تا مدت‌ها بعد به موضوعات مطرح شده‌ی فوکو از جمله «فیلم‌های رترو» و «خاطره‌ی مردمی» پرداختند. او در چند مورد خاص هم دست به کار شد تا احساسش نسبت به فیلم‌ها و فیلمسازانی که دوست دارد را بیان کند. در سال ۷۵ همراه با هلن سیکسو درباره‌ی رمان‌ها و فیلم‌های مارگریت دوراس به گفت‌وگو نشست و به طرز شوق‌برانگیزی از بازی مایکل لونزدال در آواز هند ستایش کرد؛ «او ضخیم و عظیم است همچون مِهی بدون شکل». یکی دیگر از فیلمسازان محبوب فوکو پازولینی بود و او نوشته‌ای را به یکی از مستندهای این کارگردان ایتالیایی یعنی مجالس عشق اختصاص داد. فیلم داستان پل ساخته‌ی رنه فره فیلم دیگری بود که فوکو به آن علاقه داشت و بجز نوشتن یک مقاله کوتاه درباره‌ی آن با فیلمساز این فیلم هم مصاحبه‌ی کوتاهی انجام داد. اما فیلمسازی که بیش از همه فوکو را مجذوب خود کرد ورنر شروتر نام داشت. او در سال ۷۴ با تماشای فیلم مرگ ماریا مالیبران بر روی پرده سینما چنان فریفته شد که بلافاصله مقاله‌ای سرتاپا ستایش‌آمیز درباره‌ی فیلم شروتر نوشت. چیزی که در این فیلم فوکو را تحت تاثیر قرار می‌داد سبک منحصربفرد شروتر در خلق ترکیب‌ها و موقعیت‌های فیگورال برای بیان احساسات پیچیده و نام‌ناپذیر بود. شروتر بعد از خواندن مقاله‌ی فوکو بی‌اندازه به وجد آمد، به حدی که تا سال‌ها بعد هر زمان که درباره‌ی این فیلم خود حرف می‌زد به آن مقاله هم ادای دین می‌کرد. هفت سال بعد از فیلم شروتر و مقاله‌ی فوکو، این دو برای اولین بار به واسطه‌ی ژرار کوران با یکدیگر دیدار کردند و راجع به فیلم‌های فیلمساز و همچنین مسائل دیگر به گفت‌وگو پرداختند. در اینجا فوکو به مانند همیشه مملو از خلاقیت و سرشار از گریزهای نبوغ‌آمیز و بکر است. او در ابتدا تفاوت معناداری میان شور[۱] و عشق می‌گذارد تا احساسات موجود در آثار فیلمساز محبوبش را از قید و بند مسائل شخصی و روانی جدا ‌کند، در ادامه حمله‌ای تمام عیار به فیلم‌های روانشناسانه ترتیب می‌دهد و فیلمساز را با خود به این سو و آن سو می‌کشاند. او همچون دلوز در پی کشیدن نقشه‌ای از نیروها و عواطفی است که به مفاهیم، نام‌ها و بازنمایی‌های داده شده تقلیل نمی‌یابند و دائما در فاصله‌ی میان چیزها، آدم‌ها و ایده‌ها در حال صیرورت و حرکتند. بخش‌هایی از این مصاحبه را در زیر می‌خوانید. (مترجم).📒


این مصاحبه را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مصاحبه%e2%80%8cی-هنر-زندگی-کردن-یعنی-کٌشتن-رو/


@Kajhnegaristan
‼️سترونی خیال یا گریز از نوشتن تاریخ جبران:⁉️
🔻گفتگویی انتقادی دربارۀ «نامیدن تعلیق» از ابراهیم توفیق و همکارانش🔺

📒 ما با دو فوکو طرفیم: نخست، فوکویی که در عادت‌وارۀ تفكر ایرانی مأمن يافته و نگاهش درون شکلی از پیاده‌سازی گم ‌شده است و دوم، فوکویی که مسئله‌اش کردارها و آن ساحت مادي است كه تبارشناسی نام دارد. نويسندگان «نامیدن تعلیق» نيز با فوکوي نظام دانش مواجه مي‌شوند؛ زيرا او را از دريچۀ آراي ادوارد سعید و پسااستعماری‌ها مي‌خوانند. «نامیدن تعلیق» به دام گونه‌اي پسااستعمارگرایی افتاده است كه فوکو را از خصلت‌های انتقادی نظرياتش جدا مي‌كند و ديگر اثري از تبارشناسي او كه نوعي الگوی مداخله در فضا/زمان‌هاست نمي‌بينيم.

من با این حلقه خويشاونديِ خیلی دور و خيلي نزدیکی دارم. بعد از دفاع از تز دکتریم متوجه شدم چنین حلقه‌ای وجود دارد؛ آنها در آن روزها هنوز متن ویژه‌ای منتشر نکرده بودند. دین نظری من متفاوت بود؛ به والتر بنیامین و گئورگ زیمل تعلق داشتم، آلتوسر برایم مهم بود و فوکویی که می‌خواندم و مي‌خوانم با فوکوی «نامیدن تعلیق» فرق دارد. فوکویی برای من مهم است که بتوان با آن به آنچه اکنون ما را منقاد کرده است اندیشید.

تبارشناسی خیلی بزرگتر از فوکو است؛ او بخشی از تبارشناسی است. بايد به تبارشناسی وفادار ماند یا به یک یا چند اندیشمند؟ به نظرم بدیهی است كه باید به تبارشناسی وفادار ماند. به نظرم بايد به جاي گزارۀ «سند نیست» گزارۀ «آرشیو چیست؟» را مطرح كرد. مورخ انتقادی آرشیو خودش را خلق میکند.

. اگر آرشیو را ظرفي داراي محتوایی مشخص فرض كنيم كه بايد چيزي از آن بيرون كشيد، تاریخ انتقادی را در نطفه خفه كرده‌ايم. تاریخ انتقادی شیوه‌ای است براي ساختن آرشیوی که ارزش انتقادی داشته باشد؛ يعني اشیائی که خصلتی غیرآرشیوی داشته‌اند نيز می‌توانند بايگاني شوند. تاریخ انتقادی واقعي يعني به‌صحنه‌آوردن چيزهايي كه ظاهراً ارزش تاریخی ندارند. پس خلق آرشیو یک چیز است و کشف موادی در آن چیزي دیگر. به نظرم مؤلف‌هاي «نامیدن تعلیق» ما را به سراغ آرشیو موجود در معنای رایج كلمه مي‌فرستند، به جاي اينكه شیوه‌های خلق آن را ترسیم کنند.

غایت تاریخ انتقادی خلق روایتی بدیل، در برابر روایت‌های غالب، ‌است، یعنی واردکردن نیروی روایی نوپدیدي به هندسۀ روایت‌ها. در صورت انجام اين كارِ مهم است كه میدان منازعه، هندسۀ آن، برآیندها، روایت‌ها و نیروهایش دچار تغییر می‌شوند. ایدۀ هميشگيِ تاریخ انتقادی ايجاب است؛ می‌خواهد چیزی خلق کند؛ پس یک کنش است، نه ماندن در سطح واکنش.

به نظر من تاریخ انتقادیْ تاریخ «اکنون» است كه در آن شكلِ مسئله‌سازكردن و عبور از اين لحظه اهميت دارد. نبايد وقتمان را ثانيه‌اي صرف اندیشه‌هايي كنيم كه دربردارندۀ چنین ميلی نيستند. من بر اين باورم كه ابژۀ تاریخ‌نگاری، اگر می‌خواهد انتقادی باشد، فقط و فقط لحظۀ اکنون و نیرو/نسبت‌هایی است که در اين لحظه‌ با آنها مواجهيم. این الزامي نظری/روشی و مهمتر از آن الزامي امکانی ‌است. به اين ترتيب، بايد پرسيد كه اندیشه قرار است چه كار کند؟ اندیشه بايد امکانی برای فرارفتن به ما بدهد.

معتقدم که «نامیدن تعلیق»، گفتمان‌گرايي و فوکويیسم، به معنای رایجش، نمی‌توانند با بنیادگرایی و نیروهای دهشتناکی درافتند که در حال حاضر عرصه را بر ما تنگ كرده‌اند. سکوتي كه ايشان در قبال برآمدن نیروهاي مزبور دارند سکوتي صرفاً استراتژیک نیست و به پروبلماتیک این اندیشه‌ها برمي‌گردد. در هر صورت، مسئلۀ من رادیکال‌کردنِ دموکراسی است و تقابل جدی با نیروهای دهشتناکی (بنیادگرایی و سرمایه‌داری) كه لحظۀ اکنون را محصور و منکوب کرده‌اند. نقد من نيروهاي فرودست‌ساز و تمامیت‌خواهي را نشانه مي‌رود كه بال‌هاي اصلیشان بنیادگرایی و سرمایه‌داری هستند. كدام سازوكار فكري می‌تواند این دو را توأمان نقد کند؟ چگونه مي‌توان صحنۀ روابط را در اینجا و اکنون آشکار کرد و مهمتر از آن چگونه می‌توان از امکان‌هایش سخن گفت؟ این پرسش‌ها بسیار مهم‌اند و باید آنها را جدی گرفت. 📒
متن کامل این گفتگو را در pdf زیر بخوانید👇



@Kajhnegaristan
‼️سوژه های متوهم آزادی⁉️
رضا مجد


📒در این زمان که نئولیبرالیزم سیطره ے تام و تمام یافته،در نتیجه ے این فرایند عظیم جهانے شدن و جهانے کردن امر سرمایه و منطق بازار آزاد کاپیتالیستے،ناگزیر پس مانده ها و باقے مانده هاے زیادے برجا مانده است که نتیجه ے منطقے این فرایند جهان گستر است.و یادمان باشد که هیچ وقت یڪ چیز کامل و منطبق بر چیز دیگر جذب نمے شود،حتی دال با مدلول،یا واژه با مصداق واژه،حتی دو جنس زن و مرد،و در تمام این یکے شدن ها و فرایند جذب و این همان شدن،یڪ پس مانده اے برجا مے ماند که نمے تواند جذب این فرایند شود و اصولا از هر جذب شدن و از آن خودکردن و نامیدن و معنابخشے تن مے زند.این پس مانده هاے بے نام و نشان و بے محتوا که جز واژه ے تفاله یا پسمانده،هیچ واژه اے بازنماے آن نیست، به شکل پارادکسیکالی دقیقاما هستیم همه ے ما که به عنوان سوژه هاے اراده ے آزاد همچون "بازار آزاد" و لیبرال هاے فردگرا و ستایش گر "آزادے" خودمان را بازمے شناسیم یا به بیان بهتر تخیل مے کنیم.پس از اتمام پروسه ے نئولیبرالیسم و هم ارز بسط و گسترش کاپیتالیسمِ یونیورسال،ما با پس‌ماندِ غیرقابل جذب و فهم چیزها و کسان و دیگران و پدیدارها مواجه شدیم.بطورے که همچنان که هرچیزے و هرکس از جوهر درونے و تفاوت گذار و خاص و تکین خودش تهے شده.ما با بدنهاے بے اندامے مواجه مے شویم با یڪ دهان گشوده در انتهایشان،البته بدن هاے بدون اندام به معناے بکتے کلمه نه دلوزے،که تا سطح کاملا بیولوژیکے فروکاسته شده اند و تنها غرایز ابتدایے خوردن و نوشیدن و بلعیدن و خوردن و مصرف کردن،برایشان بامعناست و تنها کارکردے که باید حفظ و رفع و ابقا شود،همین خصلت بلعیدن و درونے کردن مصرف است.ولے چیزے که تمام این سوژه هاے مصرف که دیگر بجاے هسته ے سوژه گے شان یڪ توده ے پس ماند غیرقابل جذب و هظم و فهم را یدڪ مے کشند چیزے که همه ے آنها در اولین مواجهه اظهار می‌کنند این است که کاملا آزاداند و سررشته ے همه چیز در دستشان است.البته نباید از شنیدن این سخنان تعجب کرد چون ما با سوژه هاے پسانئولیبرالیستے و پساکاپیتالیستے داریم مراوده مے کنیم.و یکے از کارکردهاے نئولیبرالیسم ایجاد کردن احساس کاذب آزاد بودن در سوژه هایش بود.و این احساس آزاد بودن تا بدانجا واقعے بود که به کار اهداف نئولیبرالیستے بیاید. قبل از ظهور و بروز نئولیبرالیسم کاپیتالیسم براے پیشبرد اهدافش به کنترل و انضباط نیاز داشت به همین خاطر سوژه هاے این دوره سوژه ے انضباط بودند و از فرایند انضباط برساخته مے شدند فرایندهایے که فوکو بخوبے سازوکار و چگونگے ظهور و بروزش را به نقد کشیده اما این فرایند با ذات کاپیتالیسم که اشتهاے سیرے ناپذیر براے توسعه و پیشرفت و رفتن به فراسوے هرگونه حدومرز همخوانے نداشت و دست وپاگیر سرعت پیشرفت و جهانے شدن کاپیتالیسم هم بود.اینجا بود نئولیبرالیسم با ایده هاے بکر و پس مدرن بداد کاپیتالیسم اومد.کاپیتالیسم براے رسیدن به کُنه اهدافش به سوژه هایی نیاز داشت که تمام این فرایندهاے انضباط و کنترل سلطه گے درونے سوژه شده باشد.به یڪ معناے دیگر سوژه تمام اینها را در قالب ارزش هاے جدید و پسمدرن درون فکنے کرده و جزئے از خویشتن خودش بکندو براے اینکار لازم بود که کارهایے براے برساخت سوژه ے جدید مصرف،صورتبگیرد.نمونه اش تبلیغ فرد و فردگرایے و بنیاد سوژه ی اراده ورز قائم بالذات نئودکارتی آنهم با تکیه بر انواع روان شناسی های موفقیت و اگوسایکولوژی بود. وظیفه ی این روانشناسی ها این بود که موفقیت و شکست را با انتزاع از بستر مناسبات اجتماعی ،امری درونی و فردی بکنند. و سوژه را هرچه بیشتر به سمت تقویت اگوی خودشیفته/خیالی اش سوق دهد. و چون اگو ذاتی تصویری و توهمی دارد با تقویت اگو درواقع این دنیای تصویری و توهمی و ایدئولوژیک است که درواقع تقویت می شود. و ماحصل این فرایند برساخت سوژه ی منفرد و اتمیزه است که خود را در ساحت خیالی صاحب اراده و اختیار تلقی می کند، یک سوژه ی دکارتی صاحب اراده در اعمالش و اختیار در رفتارهایش.کیف اولیه ای که سوژه از این موضع جدیدی که اختیار کرده می برد بخصوص کیف مازادی که از تخیل آزادی ای که نصیبش شده حاصلش می شود در واقعیت مانع دیدن تارها و بندهای جدید اما نامرئی انقیاد و سلطه اش نه بدست سرمایه داری بلکه اینبار بدست اراده و اختیار کذائی خودش است. در واقع سوژه اینبار با اختیار خودش تن به سلطه و انقیاد می دهد،در حالی که چیزی که سوژه آن را انتخاب فردی خودش لحاظ می کند در واقع پیشاپیش درون یک گستره ای از انتخاب ها ، انتخاب شده است، چرا که پیشاپیش جهان به آن شکل و قالب برساخته شده که در آن هر انتخابی در دراز مدت به سود نظام کاپیتالیستی و به زیان سوژه های تک افتاده و منفرد تمام می شود. هرچند که کیفی لیبیدونال را عاید سوژه ها در کوتاه مدت می‌کند.📒

@Kajhnegaristan
سلام‌ و درود خدمت اعضای فرهیخته ی کانال کژنگریستن.
فایل های صوتی‌که متعاقبا تقدیم حضورتان می‌گردد درسگفتارهای دکتر سرگلزایی است که در آنها به بنیان های فلسفی روانشناسی می‌پردازه و اینکه برخلاف تصور رایج‌که روانشناسی را یک علم جدید الظهور و مستقل می دانند چقدر این علم جدید التاسیس متکی به بنیان ها و پی هایی است که آن را از فلسفه عاریت گرفته است. متن کامل این درسگفتار را در چندین فایل صوتی تقدیم‌دوستان می‌کنم🌹
reza_red_rose_۲۰۲۱۰۶۲۱_tv_2600484216290590321_1_2600484216290590321.mp4
18.9 MB
به تور افتادن یک رابطه ی بشری توسط دوربین های کافه و ثبت یک رخداد عجیب بشری. ثبت اوج غرور و تکبر و حس برتری و همه توانی انسان که در صدم ثانیه در نهایت ذلت و فرومایگی‌و بیچارگی و استیصال و رسیدن به مرز مردن و مرگ همان انسان. و همچنین پس زدن و مزاحم دانستن و بی سرپا خواندن و تفاله دانستن یکی چگونه در صدم ثانیه می شود ناجی جونت و یک فرشته یک مسیح.

@Kajhnegaristan
‼️وفاداری به وفاداری ⁉️
🎤 مصاحبه با آلن بدیو در آمریکا


📒 آلن بدیو، فیلسوف رادیکال فرانسوی، در زمانه ما به چهره سرشناسی بدل شده است. او که در جوانی به مائویسم شناخته می‌شده است، در ضمن از جمله شاگردان لویی آلتوسر است که همچون ژاک رانسیر، از استاد برجسته‌اش و سرفصل‌های ساختارگرایانه فلسفه او گذر کرده است. بادیو اینک بیش‌از هر عرصه دیگری، ‌به‌سبب آرای‌اش درباب سیاست در عصر ما شناخته شده است. او خصوصا با تئوری مشهور رخداد که از مبانی‌ای هستی‌شناسانه بهره‌مند است، کوشیده سیاست رادیکال در زمانه نئولیبرالیسم را از نو صورت‌بندی کند و سامان دهد. با هم گفت‌وگویی را که صالح نجفی ترجمه کرده است، می‌خوانیم. او در این گفت‌گو به ملزومات فلسفی- سیاسی رویکرد رادیکال در سیاست می‌پردازد.

۱ـ اگر ممکن است از خطّ سیر فکری و سیاسی‌تان از سال‌های میانی دهۀ ۱۹۶۰ تا به امروز برای‌مان بگویید. دیدگاه‌های شما دربارۀ سیاست انقلابی، مارکسیسم، و مائوئیسم نسبت به آن سال‌ها چه تغییراتی کرده؟

در طیّ اولین سال‌های فعالیت سیاسی‌ام، دو رخداد بنیادی به وقوع پیوست. اوّلی مبارزه بر ضدّ جنگ استعماری در پایان دهۀ ۱۹۵۰ و آغاز دهۀ ۶۰ بود. در گرماگرم این مبارزه آموختم که ایمان و اعتقاد سیاسی ربطی به عدد و رقم ندارد، راستش را بخواهید، تعداد ما مخالفان جنگ از انگشتان دست تجاوز نمی‌‌کرد. این به راستی درس‌آموز بود؛ وقتی فکر می‌کنی کاری ضرورت دارد باید انجامش بدهی و هیچ نگران نباشی که چند نفر با تو همراه خواهند شد. رخداد دوم مۀ ۱۹۶۸ بود. در مۀ ۱۹۶۸، متوجّه شدم که باید بین روشنفکران و کارگران به فکر سازمان دهی ِ روابط مستقیم بود. نمی‌‌توان به وساطت و میانجی‌گری احزاب، مجامع، انجمن‌ها و امثالهم بسنده کرد. رابطه با امر سیاسی را باید مستقیم و بلا واسطه تجربه کرد. علاقۀ من به مائوئیسم و « انقلاب فرهنگی »¹ در پایان دهۀ ۱۹۶۰ و آغاز دهۀ ۷۰ از این مهم مایه می‌گرفت که در آن انقلاب، یک اعتقاد راسخ سیاسی، چیزی از جنس روابط مستقیم بین روشنفکران و کارگران را سازمان می‌داد...📒

ادامه مصاحبه را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇

https://antimantal.com/وفاداری-به-وفاداری-مصاحبه-با-آلن-بدیو/

@Kajhnegaristan
سلام و درود خدمت اعضای فرهیخته ی کانال کژنگریستن
دوستان گرامی به بخاطر یک پیشامد تلخ و ناگزیر، یکبار دیگربه حمایت و همیاری و مساعدت شما سروران گرامی نیازمندیم، دوستانی که مایل هستند می توانند در حد توانشان کمک های مالی شان را به این شماره حساب ارسال کنند.
البته لازم به ذکر است که بخش زیادی از مبلغ این نیازمندی حل شده فقط بخش ناچیزی از آن(حدود پانصد هزار) مانده که مشکل ساز شده.
پنج یا ده هزار تومن کمک پنجاه نفراز دوستان می‌تواند بار گرانی را از دوش یک زندگی بردارد و ما را منت دار و مدیون الطاف خویش بگرداند.
⛔️امروز آخرین مهلت امکان حل این مشکل است.
پیشاپیش از کمک های ارزنده ی شما سروران گرامی کمال تشکر را دارم.

6280231426232707
متین

با تشکر ادمین🌹
کژ نگریستن pinned «سلام و درود خدمت اعضای فرهیخته ی کانال کژنگریستن دوستان گرامی به بخاطر یک پیشامد تلخ و ناگزیر، یکبار دیگربه حمایت و همیاری و مساعدت شما سروران گرامی نیازمندیم، دوستانی که مایل هستند می توانند در حد توانشان کمک های مالی شان را به این شماره حساب ارسال کنند.…»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‼️اندیشمندان بزرگ سنت فکری غرب: بارت، نشانه‌شناسی و شورش علیه ساخت‌گرایی⁉️

⛔️ درسگفتاری از دکتر مایکل سُگرو

🖊 مترجم حسین متقی

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...


🔺 اندیشمندان بزرگ سنت فکری غرب: فروید و فلسفه

🔻 اندیشمندان بزرگ سنت فکری غرب: مقدمه‌ای بر گسترهٔ فلسفه و مسائل آن


@Kajhnegaristan
تاریخ فلسفه در قرن بیستم.pdf
7.1 MB
#کتاب

📔تاریخ فلسفه در قرن بیستم

‼️نویسنده:‌ کریستیان دولا کامپانی
ترجمه: باقر پرهام⁉️

@Kajhnegaristan
‼️"کسی زن به دنیا نمی‌آید”⁉️
مونیک ویتیگ

📒برخورد یک فـمـینیست ماتریالیست[۱] با مسئله‌ی ستم علیه زنان مبتنی است بر گسستن از این ایده که زنان یک «گروه طبیعی» هستند: «یک گروه نژادی از گونه‌ای به‌خصوص، گروهی که همچون طبیعت فهمیده شده است، و گروهی از مردان محسوب می‌شود که از لحاظ مادی شرایط ویژه‌ای را در بدن‌های‌شان ملاحظه می‌کنند.»[۲] آنچه تحلیل در سطح اندیشه انجام می‌دهد، عمل در سطح واقعیات به فعل می‌رساند: جامعه‌ی لـزبـیـن با موجودیت مفرط خود، این واقعیت (اجتماعی) ساختگی را که زنان «گروهی طبیعی» هستند بر هم می‌زند. یک جامعه‌ی لـزبـیـن[۳] به‌طرزی عملی فاش می‌سازد که آن قسم از مردانی که زنان ابژه‌ی آنها بوده‌اند قسمی سیاسی‌ است، و نشان می‌دهد که ما به طور ایدئولوژیک به صورت یک «گروه طبیعی» بازسازی شده‌ایم. در مورد زنان، ایدئولوژی به عمیق‌ترین لایه‌ها رسوخ کرده چون بدن‌ها و نیز اذهان ما خود محصولاتی از این دست‌کاری هستند. ما وادار شده‌ایم که در بدن‌ها و اذهان‌مان خودمان را مو به مو با ایده‌ی طبیعت که برای ما مقرر ...📒

ادامه را در لینک زیر بخوانید👇👇👇


https://antimantal.com/مقاله-کسی-زن-به-دنیا-نمی‌آید-مونیک-ویت/


@Kajhnegaristan