#مقاله
‼دگردیسی معنایی "دال استبداد" و برآمدن گفتمان "استبداد ایرانی"⁉
✍محمدحسین پناهی/آرش حیدری
چکیده:
📕هدف از پژوهش حاضر بررسی دگرگونی معنایی دال استبداد از دوره ی صفویه تا برآمدن گفتمان استبداد ایرانی در دوران قاجار است.بدین ترتیب با روش دیرینه شناسی تلاش خواهیم کرد این دگرگونی را در نسبت با بسترهای مادی کرد وکار گفتمانی بررسی نماییم.
با بررسی معنای استبداد در برخی از متونی پیشامدرن ایران نشان خواهیم داد که "استبداد" در ایران پیشامدرن نه به مثابه ی یک وضعیتی سیاسی-فرهنگی که مثابه ی یک خصیصه ی اخلاقی تئوریزه شده است،چرخش مفهومی استبداد به نامی برای تمامی آشفتگی های موجود در ایران و برآمدن گفتمان پرقدرت "استبداد ایرانی" محصول بروز رخدادهایی تاریخی است که در بروز جنگ،وبا و قحطی به اوج رسیده و از یک سو نظمی جدید را طلب می کند و از دیگرسو موانع شکل گیری نظم جدید را به مثابه ی "استبدادی" تئوریزه می کند. در این بستر است که معنای یک دال در نسبت با یک دگرگونی تاریخی تغییر یافته و بدل به دالی مرکزی در گفتمانی می شود که از سده ی گذشته تاکنون بر مطالعات تاریخی ایران سایه انداخته است و بدل به بتواره ای مفهومی گشته است که می باید تاریخ خود را به یاد آورد.📕
متن کامل مقاله ی فوق را می توانید در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇
@Kajhnegaristan
‼دگردیسی معنایی "دال استبداد" و برآمدن گفتمان "استبداد ایرانی"⁉
✍محمدحسین پناهی/آرش حیدری
چکیده:
📕هدف از پژوهش حاضر بررسی دگرگونی معنایی دال استبداد از دوره ی صفویه تا برآمدن گفتمان استبداد ایرانی در دوران قاجار است.بدین ترتیب با روش دیرینه شناسی تلاش خواهیم کرد این دگرگونی را در نسبت با بسترهای مادی کرد وکار گفتمانی بررسی نماییم.
با بررسی معنای استبداد در برخی از متونی پیشامدرن ایران نشان خواهیم داد که "استبداد" در ایران پیشامدرن نه به مثابه ی یک وضعیتی سیاسی-فرهنگی که مثابه ی یک خصیصه ی اخلاقی تئوریزه شده است،چرخش مفهومی استبداد به نامی برای تمامی آشفتگی های موجود در ایران و برآمدن گفتمان پرقدرت "استبداد ایرانی" محصول بروز رخدادهایی تاریخی است که در بروز جنگ،وبا و قحطی به اوج رسیده و از یک سو نظمی جدید را طلب می کند و از دیگرسو موانع شکل گیری نظم جدید را به مثابه ی "استبدادی" تئوریزه می کند. در این بستر است که معنای یک دال در نسبت با یک دگرگونی تاریخی تغییر یافته و بدل به دالی مرکزی در گفتمانی می شود که از سده ی گذشته تاکنون بر مطالعات تاریخی ایران سایه انداخته است و بدل به بتواره ای مفهومی گشته است که می باید تاریخ خود را به یاد آورد.📕
متن کامل مقاله ی فوق را می توانید در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇
@Kajhnegaristan
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️«جستوجو از نقطهے صفر» ⁉️
✍نویسنده:موریس بلانشو
ترجمه:فرامرز ویسے
📒چه کتابها و نوشتهها و زبانهایے وجود دارند که بدون اطلاع و آگاهے ما،باعث دگرگونیهاے گستردهاے میشوند که همیشه هم،بر ضد سنتهایمان هستند و کتابخانههاے ما نیز،آشکارا با دنیاے دیگرشان تاثیر میگذارند که موجب کنجکاوے میشوند و بهطرز شگفتانگیزے،قابلاحترام میباشند:ما سریع پس از یڪ سفر کیهانے،باز ماندهے یڪ سیارهے قدیمیتر دیگر را کشف میکنیم که در سکوتے ابدے منجمد شده و باید اندکے دربارهے آن تامل کرد،چون قابلمشاهده نیست.شڪ نداریم که واژههاے خواندن و نوشتن،یادآور مسالهاے نیست که در روحیهمان،تاثیر واقعن متفاوتے از آغاز این قرن گذاشته باشد.این موضوع هم روشن است که دستگاه رادیو و پرده[یسینما]که ما را نیز آگاه کرده،چندان مهم نبوده است.هنوز،بیشترین هیاهوے اطراف ما،زمزمهے بینام و نشانی است که همواره با ماست و این معجزهے گفتار ناشنیده است که سریع و خستگیناپذیر و جهانے است و قضیهے گذار ناب آن،همیشه با حرکتے به پیش میرود که باعث تغییرے علیه همه چیز میشود.
برایما،پیشبینے مسائلے که خیلے آشکار هستند،باارزش است.باید پیش از اختراعات تکنیکے و کارکرد امواج رادیویے و یادآورے تصاویر،تاحدے به نکته نظرات تاییدشدهے هولدرین و مالارمه دربارهے کشف جهت و گستردگے برخے تغییرها،توجه کرد و آنها را شنید.امروزه،بدون آن که غافلگیر شویم،تغییرهایے در خود ما،بهگونهے متقاعدکنندهاے بهوجود میآید.شعر و هنر،با فرایندے منجر به خودشان میشوند که داراے زمانهاے عجیب و غریبے نیستند،بلکه بنابه خواستهاے مشخص،مشکلے به این فرایند میدهند که واجد طرح و شعور و هیجان تاییدشدهے بسیار قابلتوجهے است که متاثر از بالیدنے دیگر است و ما اکنون،بهراحتے در زندگے روزمره،اشکال تاثیرگذار آنها را میپذیریم.مالارمه گفته بود،این واژههاے خواندن و نوشتن و حرف زدن،بنابر تجربهاے سرشار فراگیر شده و ما را تحتفشار قرار میدهد که انگار در دنیا،ما نه حرف میزنیم و نه مینویسیم و نه میخوانیم.این یڪ انتقاد عادلانه نیست.چرا که حرفزدن و نوشتن،بنابه خواستهاے پیوستهاے شکل میگیرد که در این واژهها،باید متناسب با نمونههاے قابلدرکے باشد که یادآور تاثیرگذارے کار و دانش تخصصے باشد.از اینرو،گفتار میتواند براے کسے که آنرا میشنود،خیلے ضرورے نباشد و نگفتهاند کسے در این دنیا،نیاز به زبان ندارد،بلکه گفتهاند باید زبانے را انتخاب کرد که کارکرد داشته باشد و این،انتخابے دشوار است.📒
ادامهمقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇
🌐 https://antimantal.com/مقاله-جستوجو-از
@Kajhnegaristan
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️«جستوجو از نقطهے صفر» ⁉️
✍نویسنده:موریس بلانشو
ترجمه:فرامرز ویسے
📒چه کتابها و نوشتهها و زبانهایے وجود دارند که بدون اطلاع و آگاهے ما،باعث دگرگونیهاے گستردهاے میشوند که همیشه هم،بر ضد سنتهایمان هستند و کتابخانههاے ما نیز،آشکارا با دنیاے دیگرشان تاثیر میگذارند که موجب کنجکاوے میشوند و بهطرز شگفتانگیزے،قابلاحترام میباشند:ما سریع پس از یڪ سفر کیهانے،باز ماندهے یڪ سیارهے قدیمیتر دیگر را کشف میکنیم که در سکوتے ابدے منجمد شده و باید اندکے دربارهے آن تامل کرد،چون قابلمشاهده نیست.شڪ نداریم که واژههاے خواندن و نوشتن،یادآور مسالهاے نیست که در روحیهمان،تاثیر واقعن متفاوتے از آغاز این قرن گذاشته باشد.این موضوع هم روشن است که دستگاه رادیو و پرده[یسینما]که ما را نیز آگاه کرده،چندان مهم نبوده است.هنوز،بیشترین هیاهوے اطراف ما،زمزمهے بینام و نشانی است که همواره با ماست و این معجزهے گفتار ناشنیده است که سریع و خستگیناپذیر و جهانے است و قضیهے گذار ناب آن،همیشه با حرکتے به پیش میرود که باعث تغییرے علیه همه چیز میشود.
برایما،پیشبینے مسائلے که خیلے آشکار هستند،باارزش است.باید پیش از اختراعات تکنیکے و کارکرد امواج رادیویے و یادآورے تصاویر،تاحدے به نکته نظرات تاییدشدهے هولدرین و مالارمه دربارهے کشف جهت و گستردگے برخے تغییرها،توجه کرد و آنها را شنید.امروزه،بدون آن که غافلگیر شویم،تغییرهایے در خود ما،بهگونهے متقاعدکنندهاے بهوجود میآید.شعر و هنر،با فرایندے منجر به خودشان میشوند که داراے زمانهاے عجیب و غریبے نیستند،بلکه بنابه خواستهاے مشخص،مشکلے به این فرایند میدهند که واجد طرح و شعور و هیجان تاییدشدهے بسیار قابلتوجهے است که متاثر از بالیدنے دیگر است و ما اکنون،بهراحتے در زندگے روزمره،اشکال تاثیرگذار آنها را میپذیریم.مالارمه گفته بود،این واژههاے خواندن و نوشتن و حرف زدن،بنابر تجربهاے سرشار فراگیر شده و ما را تحتفشار قرار میدهد که انگار در دنیا،ما نه حرف میزنیم و نه مینویسیم و نه میخوانیم.این یڪ انتقاد عادلانه نیست.چرا که حرفزدن و نوشتن،بنابه خواستهاے پیوستهاے شکل میگیرد که در این واژهها،باید متناسب با نمونههاے قابلدرکے باشد که یادآور تاثیرگذارے کار و دانش تخصصے باشد.از اینرو،گفتار میتواند براے کسے که آنرا میشنود،خیلے ضرورے نباشد و نگفتهاند کسے در این دنیا،نیاز به زبان ندارد،بلکه گفتهاند باید زبانے را انتخاب کرد که کارکرد داشته باشد و این،انتخابے دشوار است.📒
ادامهمقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇
🌐 https://antimantal.com/مقاله-جستوجو-از
@Kajhnegaristan
آنتی مانتال
مقاله "جستوجو از نقطهی صفر" نوشتهی "موریس بلانشو" ترجمهی "فرامرز ویسی" | آنتی مانتال
چه کتابها و نوشتهها و زبانهایی وجود دارند که بدون اطلاع و آگاهی ما، باعث دگرگونیهای گستردهای میشوند که همیشه هم، بر ضد سنتهایمان هستند و ...
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️ از مسیح تا بورژوازی⁉️
✍نویسنده: ژیل دلوز
ترجمهی سروش سیدی و رامین اعلایی
📒توضیح مترجم: «از مسیح تا بورژوازی» از متون مهم ژیل دلوز است که تاکنون ترجمه نشده بود. هگلستیزی آشکار متن بیشک عنصر هیجانانگیز آن است. این دومین متنی است که دلوز نوشت. هردو متن آشکارا نشان از درگیری با سارتر دارند؛ فیلسوفی که دلوز زمانی در موردش گفت: «سارتر هوای تازه بود». نفرت از «درون»، «ذهنیت»، و محافظهکاری البته درست همان چیزی بود که میشد در مقالهی «تعالی اگو»ی سارتر هم یافت، اما در نظر دلوز این هرگز کافی نبود. بدون درونماندگاری محض هرگز نمیشد از محبس زندگی «درونی» گریخت. به یک معنا، مهمترین آفرینشهای مفهومی دلوزی جملگی نبردی علیه تقدیس درون و درونبودگی هستند؛ از کنشگری و خواست ایجابی سروران گرفته تا اتصالات ماشینی و فلاتها و ماشینهای میلگر. آفرینش مفهومیای که سرانجام دلوز و گتاری در پایان کار بدان صورتی ژرف بخشیدند، رهایی از هرگونه تقابل دوتایی درون-بیرون، جستجوی «خارج»ی که فراسوی تضاد دیالکتیکی درون/بیرون برود، همینجا آغاز شده بود. جستجوی بیرون یا خارجی که به گفتهی آنها «دورتر از هر جهان بیرونی است زیرا درونی است ژرفتر از هر جهان درونی: درونماندگاری». صفحهی درونماندگاری سرانجام توانست توضیح دهد که چگونه میتوانیم به جهان متصل شویم بدون آنکه بر تضادهای دیالکتیکی رایج همچون درون/بیرون تکیه کنیم. فهم این نسبت بدیع و غیردیالکتیکی درون/بیرون کلیدی است برای درک این متن دلوز، و بسیاری مفاهیم دیگر در فلسفهی فرانسوی معاصر، از جمله نسبت بین حکمرانی بر خود و حکمرانی بر دیگران در واپسین درسگفتارهای فوکو. این سرآغازی است بر مسیری طولانی در فلسفهی سیاسی معاصر (از فوکو و دلوز تا ژیژک و بدیو) که مبارزهی سیاسی را از تحلیل سوبژکتیویته جدا نمیدانند، بلکه یکی را بدون دیگری همواره شکستخورده اعلام میکنند.📒
این مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇
🌐 https://antimantal.com/مقاله-از-مسیح-تا-بورژوازی-نوشته-ژیل-دلو/
@Kajhnegaristan
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️ از مسیح تا بورژوازی⁉️
✍نویسنده: ژیل دلوز
ترجمهی سروش سیدی و رامین اعلایی
📒توضیح مترجم: «از مسیح تا بورژوازی» از متون مهم ژیل دلوز است که تاکنون ترجمه نشده بود. هگلستیزی آشکار متن بیشک عنصر هیجانانگیز آن است. این دومین متنی است که دلوز نوشت. هردو متن آشکارا نشان از درگیری با سارتر دارند؛ فیلسوفی که دلوز زمانی در موردش گفت: «سارتر هوای تازه بود». نفرت از «درون»، «ذهنیت»، و محافظهکاری البته درست همان چیزی بود که میشد در مقالهی «تعالی اگو»ی سارتر هم یافت، اما در نظر دلوز این هرگز کافی نبود. بدون درونماندگاری محض هرگز نمیشد از محبس زندگی «درونی» گریخت. به یک معنا، مهمترین آفرینشهای مفهومی دلوزی جملگی نبردی علیه تقدیس درون و درونبودگی هستند؛ از کنشگری و خواست ایجابی سروران گرفته تا اتصالات ماشینی و فلاتها و ماشینهای میلگر. آفرینش مفهومیای که سرانجام دلوز و گتاری در پایان کار بدان صورتی ژرف بخشیدند، رهایی از هرگونه تقابل دوتایی درون-بیرون، جستجوی «خارج»ی که فراسوی تضاد دیالکتیکی درون/بیرون برود، همینجا آغاز شده بود. جستجوی بیرون یا خارجی که به گفتهی آنها «دورتر از هر جهان بیرونی است زیرا درونی است ژرفتر از هر جهان درونی: درونماندگاری». صفحهی درونماندگاری سرانجام توانست توضیح دهد که چگونه میتوانیم به جهان متصل شویم بدون آنکه بر تضادهای دیالکتیکی رایج همچون درون/بیرون تکیه کنیم. فهم این نسبت بدیع و غیردیالکتیکی درون/بیرون کلیدی است برای درک این متن دلوز، و بسیاری مفاهیم دیگر در فلسفهی فرانسوی معاصر، از جمله نسبت بین حکمرانی بر خود و حکمرانی بر دیگران در واپسین درسگفتارهای فوکو. این سرآغازی است بر مسیری طولانی در فلسفهی سیاسی معاصر (از فوکو و دلوز تا ژیژک و بدیو) که مبارزهی سیاسی را از تحلیل سوبژکتیویته جدا نمیدانند، بلکه یکی را بدون دیگری همواره شکستخورده اعلام میکنند.📒
این مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇
🌐 https://antimantal.com/مقاله-از-مسیح-تا-بورژوازی-نوشته-ژیل-دلو/
@Kajhnegaristan
‼️ اسطوره «پدر نخستین» و حقیقت «نام پدر» ⁉️
✍نویسنده: «محمدامین عسکری»
◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامهی آنتیمانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامهی-
-------------
📒در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه میتوان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص میگردد که این مفهوم مورد سوء تعبیر و بدفهمی بسیار قرار گرفت است. در پرسش از چرایی این مسأله، مفهوم «نام پدر» بیش از هر مفهوم دیگری، رخ مینماید. در جستار پیش رو کوشش خواهیم کرد تا در ضمن رفع چنین سوء تعبیرهایی، زمینهای مناسب را برای درک و تبیین مفهوم «نام پدر» پدید آوریم.
روایتی مشهور و متداول در گفتار روانکاوی مسألهی اختگی را چنین توضیح میدهد: “پسر بهدنبال به دست آوردن آغوش مادر است؛ اما پدر در برابر این گرایش طبیعی و ذاتی وارد صحنه میشود و با تهدید و تنذیر نسبت به قطع نرینگی، عقدهی اختگی را در پسر با دلالت ممنوعیّت (داشتن مادر) پدید میآورد. در مقابل زن از آنجا که از ابتدا با مسألهای همچون داشتن (یا نداشتن) نرینگی مواجه نیست، بهنوعی اختگی را پذیرفته و در برابر تمنایش برای داشتن مادر و فرمان ممنوعیّت تمتع از وجود وی، به «همانندانگاری» (identification) با خودِ مادر، بهعنوان مطلوب میل پدر، روی میآورد.” این روایت مشهور با وجود داشتن اشاراتی که در شمای کلی میتوان به آنها توجه داشت، در ادامه ما را دچار سوء تفاهمهای بسیار میکند. مهمترین نکتهای که در شمای اخیر ناکامل و در نتیجه گمراهکننده است، توضیح آن درمورد کارکرد «پدری» است. لکان در سمینار هفدهم (با عنوان سویه دیگر روانکاوی – The Reverse of Psychoanalysis)1 ، با ستایش ویژه و خاصی از کارکرد اخیر یاد میکند:
«صحبت از این مسأله وقتی کسی میداند که امور چطور در ارتباط با پدر عمل میکنند غریب به نظر میرسد. بدون شک، این تنها نقطهای نیست که فروید پاردوکسی را پیش روی ما میگذارد، یعنی، ایدهی ارجاع عملکرد [پدر] به شکلی از بهرهمندی از کیفِ [داشتنِ] تمامی زنان، […] پس عجیب نیست که آنچه فروید در واقع امر، ولو نه بهسورت تعمدی، [در توضیح کارکرد پدر] بدان توجه دارد، دقیقآً همان چیزی باشد که او بهعنوان مهمترین جزء ادیان بدان اشاره دارد. یعنی ایدهی خدایی که همه دوستش دارند… پدر همانا عشق است، اولین چیزی که در این جهان دوستش میداریم پدر است.» (Lacan, 2007, §۱۱۴)
اما آیا چنین تبیینی به تمامی در تقابل با نقد ریشهای روانکاوی از «گفتار ارباب»، توضیح عملکرد شکنجهگرانه «فرا-من» (Super-ego)، یا انتقاد از ایدئالهای ساختگی بشر قرار نمیگیرد؟ 📒
-------------
◍ ادامهی این #مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-اسطوره-پدر-نخستین-و-حقیقت-نام-پدر/
@Kajhnegaristan
✍نویسنده: «محمدامین عسکری»
◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامهی آنتیمانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامهی-
-------------
📒در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه میتوان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص میگردد که این مفهوم مورد سوء تعبیر و بدفهمی بسیار قرار گرفت است. در پرسش از چرایی این مسأله، مفهوم «نام پدر» بیش از هر مفهوم دیگری، رخ مینماید. در جستار پیش رو کوشش خواهیم کرد تا در ضمن رفع چنین سوء تعبیرهایی، زمینهای مناسب را برای درک و تبیین مفهوم «نام پدر» پدید آوریم.
روایتی مشهور و متداول در گفتار روانکاوی مسألهی اختگی را چنین توضیح میدهد: “پسر بهدنبال به دست آوردن آغوش مادر است؛ اما پدر در برابر این گرایش طبیعی و ذاتی وارد صحنه میشود و با تهدید و تنذیر نسبت به قطع نرینگی، عقدهی اختگی را در پسر با دلالت ممنوعیّت (داشتن مادر) پدید میآورد. در مقابل زن از آنجا که از ابتدا با مسألهای همچون داشتن (یا نداشتن) نرینگی مواجه نیست، بهنوعی اختگی را پذیرفته و در برابر تمنایش برای داشتن مادر و فرمان ممنوعیّت تمتع از وجود وی، به «همانندانگاری» (identification) با خودِ مادر، بهعنوان مطلوب میل پدر، روی میآورد.” این روایت مشهور با وجود داشتن اشاراتی که در شمای کلی میتوان به آنها توجه داشت، در ادامه ما را دچار سوء تفاهمهای بسیار میکند. مهمترین نکتهای که در شمای اخیر ناکامل و در نتیجه گمراهکننده است، توضیح آن درمورد کارکرد «پدری» است. لکان در سمینار هفدهم (با عنوان سویه دیگر روانکاوی – The Reverse of Psychoanalysis)1 ، با ستایش ویژه و خاصی از کارکرد اخیر یاد میکند:
«صحبت از این مسأله وقتی کسی میداند که امور چطور در ارتباط با پدر عمل میکنند غریب به نظر میرسد. بدون شک، این تنها نقطهای نیست که فروید پاردوکسی را پیش روی ما میگذارد، یعنی، ایدهی ارجاع عملکرد [پدر] به شکلی از بهرهمندی از کیفِ [داشتنِ] تمامی زنان، […] پس عجیب نیست که آنچه فروید در واقع امر، ولو نه بهسورت تعمدی، [در توضیح کارکرد پدر] بدان توجه دارد، دقیقآً همان چیزی باشد که او بهعنوان مهمترین جزء ادیان بدان اشاره دارد. یعنی ایدهی خدایی که همه دوستش دارند… پدر همانا عشق است، اولین چیزی که در این جهان دوستش میداریم پدر است.» (Lacan, 2007, §۱۱۴)
اما آیا چنین تبیینی به تمامی در تقابل با نقد ریشهای روانکاوی از «گفتار ارباب»، توضیح عملکرد شکنجهگرانه «فرا-من» (Super-ego)، یا انتقاد از ایدئالهای ساختگی بشر قرار نمیگیرد؟ 📒
-------------
◍ ادامهی این #مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-اسطوره-پدر-نخستین-و-حقیقت-نام-پدر/
@Kajhnegaristan
www.etemadnewspaper.ir_fa_main_print_135035.pdf
118.8 KB
📙 زنانگی و حسانیت، تبارشناسی نیچه از تاریخ فلسفه
‼️نگاهی به جایگاه زن در آراء و آثار فردریش نیچه به مناسبت زادروزش ⁉️
🔺 منتشر شده در روزنامه اعتماد
✍ زهرا قزلباش
#مقاله
@Kajhnegaristan
‼️نگاهی به جایگاه زن در آراء و آثار فردریش نیچه به مناسبت زادروزش ⁉️
🔺 منتشر شده در روزنامه اعتماد
✍ زهرا قزلباش
#مقاله
@Kajhnegaristan
dryda_v_vasazy.pdf
262 KB
📕📙📔📒
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️ «دریدا و واسازی»⁉️
✍ گایاتری چاکراوورتی اسپیواک
مترجم: امیر احمدی آریان
@Kajhnegaristan
#مقاله
🆔 @antimantal1
‼️ «دریدا و واسازی»⁉️
✍ گایاتری چاکراوورتی اسپیواک
مترجم: امیر احمدی آریان
@Kajhnegaristan
Pdf_3364.pdf
182 KB
🔶 آنتاگونیسم، تفاوت و بازنمایی
🔹 نویسنده: ارنستو لاکلائو
🔹 مترجم: مراد فرهادپور و جواد گنجی
#مقاله
@Kajhnegaristan
🔹 نویسنده: ارنستو لاکلائو
🔹 مترجم: مراد فرهادپور و جواد گنجی
#مقاله
@Kajhnegaristan
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی.pdf
169.6 KB
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی
(بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم "لاکلائو" و "موفه")
✍ سید حسین اطهری/سید صدرا حسینی
#مقاله
چکیده
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متاخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه ی مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند.
لاکلائو و موفه از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند، نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یکجانبه ی آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی، سعی دارند یکجانبه گرایی اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک را که در تعیین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده ی سرمایه داری متاخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم.
@Kajhnegar
(بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم "لاکلائو" و "موفه")
✍ سید حسین اطهری/سید صدرا حسینی
#مقاله
چکیده
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متاخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه ی مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند.
لاکلائو و موفه از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند، نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یکجانبه ی آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی، سعی دارند یکجانبه گرایی اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک را که در تعیین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده ی سرمایه داری متاخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم.
@Kajhnegar
20130130085342-9741-13.pdf
206.4 KB
#مقاله
نظریهی بازیهای زبانی ویتگنشتاین:
یک نظرگاه فلسفی پستمدرن دربارهی زبان
نویسنده: بیتالله ندرلو
@Kajhnegaristan
نظریهی بازیهای زبانی ویتگنشتاین:
یک نظرگاه فلسفی پستمدرن دربارهی زبان
نویسنده: بیتالله ندرلو
@Kajhnegaristan