ح ۵ ۰ عَلِيِّ بْنِأَسْبَاطٍ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ أَبُوالْحَسَنِ مُوسَى علیهالسلام عَلَى الْمَهْدِيِّ رَآهُ يَرُدُّ الْمَظَالِمَ :
علی بن اسباط گوید: وقتی امام کاظم علیهالسلام وارد (دربار) مهدی عباسی شدند، دیدند او اموالی را که به زور گرفته شده ، بر میگرداند.
• فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَا تُرَدُّ؟ فَقَالَ لَهُ: وَ مَا ذَاكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ؟
ایشان فرمودند: ای امیرالمؤمنین، اموال گرفته شده از ما چه مشکلی دارد که به ما بر نمیگردد؟
او گفت: کدام اموال ای ابوالحسن؟
علی بن اسباط گوید: وقتی امام کاظم علیهالسلام وارد (دربار) مهدی عباسی شدند، دیدند او اموالی را که به زور گرفته شده ، بر میگرداند.
• فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَا تُرَدُّ؟ فَقَالَ لَهُ: وَ مَا ذَاكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ؟
ایشان فرمودند: ای امیرالمؤمنین، اموال گرفته شده از ما چه مشکلی دارد که به ما بر نمیگردد؟
او گفت: کدام اموال ای ابوالحسن؟
• خدا فدک را به گونه ای به رسولش إعطا می فرماید که احدی در آن شراکت نداشته باشد ؛ قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا فَتَحَ عَلَى نَبِيِّهِ صلّیاللهعلیهوآله فَدَكاً وَ مَا وَالاهَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِـخَيْلٍ وَ لا رِكابٍ :
ایشان فرمودند: خدای متعال وقتی فدک و متعلقات آن را برای پیامبر صلّیاللهعلیهوآله فتح کرد، آنان بدون تاختن اسب و شتر (جنگ) بر آن چیره شدند.
• فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَى نَبِيِّهِ صلّیاللهعلیهوآله «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ؛ إسراء: ۲۶ ». فَلَمْ يَدْرِ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله مَنْ هُمْ؟ :
خدا بر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله چنین نازل فرمود: «حق خویشاوندان را بده» پیامبر صلّیاللهعلیهوآله نمیدانستند که خویشاوندان چه کسانی هستند؟
ایشان فرمودند: خدای متعال وقتی فدک و متعلقات آن را برای پیامبر صلّیاللهعلیهوآله فتح کرد، آنان بدون تاختن اسب و شتر (جنگ) بر آن چیره شدند.
• فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَى نَبِيِّهِ صلّیاللهعلیهوآله «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ؛ إسراء: ۲۶ ». فَلَمْ يَدْرِ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله مَنْ هُمْ؟ :
خدا بر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله چنین نازل فرمود: «حق خویشاوندان را بده» پیامبر صلّیاللهعلیهوآله نمیدانستند که خویشاوندان چه کسانی هستند؟
فَرَاجَعَ فِي ذَلِكَ جَبْرَئِيلَ وَ رَاجَعَ جَبْرَئِيلُ علیهالسلام رَبَّهُ فَأَوْحَى اللهُ إِلَيْهِ أَنِ ادْفَعْ فَدَكاً إِلَى فَاطِمَةَ علیهاالسلام :
در اینباره به جبرئیل مراجعه کردند و جبرئیل علیهالسلام به پروردگار ایشان مراجعه کرد. خدا به ایشان وحی فرمود: فدک را به فاطمه علیهاالسلام بده.
• فَدَعَاهَا رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله فَقَالَ لَهَا: يَا فَاطِمَةُ، إِنَّ اللهَ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكِ فَدَكاً :
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله حضرت زهرا سلام الله علیها را فراخواندند و به ایشان فرمودند: فاطمه، خدا به من امر فرموده است که فدک را به تو بدهم.
• تحقق کامل بخشش فدک در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده ، نه انکه وصیتی برای بعد از خود باشد که مورد خدشه و مناقشه واقع شود ؛ لذا: مصادره آن رسما غصب علنی و مسلم است ؛
فَقَالَتْ: قَدْ قَبِلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ، مِنَ اللهِ وَ مِنْكَ :
ایشان فرمودند: ای پیامبرخدا، من از جانب خدا و شما آن را قبول میکنم.
توضیح :
اول اینکه: رجوع وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جبرئیل علیه السلام و سوال از شناسایی خویشاوند مورد نظر حق تعالی ، به دلیل - العیاذ بالله- جهل ایشان ، به ان نیست ، بلکه چنین مواردی - که متعدد هم هستند- بهانه بیان الهی بودن ان و تبیین بیشتر آن مورد می باشد تا سبب نقل ان برای افهام و تفهیم دیگران گردد.
و دوم اینکه : در احکام اسلام اگر کسی شیئ را به دیگری ببخشد ، زمانی بخشش محقق می گردد که طرف مقابل بپذیرد و آن را بگیرد ، که اصطلاحا می گویند برای تحقق هبه باید هدیه گیرنده قبض کند . و در مورد فدک خدای متعال به گونه ای رقم زدند که تمامی مراحل بخشش در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شود که جای شبهه ای برای کسی باقی نماند .
در اینباره به جبرئیل مراجعه کردند و جبرئیل علیهالسلام به پروردگار ایشان مراجعه کرد. خدا به ایشان وحی فرمود: فدک را به فاطمه علیهاالسلام بده.
• فَدَعَاهَا رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله فَقَالَ لَهَا: يَا فَاطِمَةُ، إِنَّ اللهَ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكِ فَدَكاً :
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله حضرت زهرا سلام الله علیها را فراخواندند و به ایشان فرمودند: فاطمه، خدا به من امر فرموده است که فدک را به تو بدهم.
• تحقق کامل بخشش فدک در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده ، نه انکه وصیتی برای بعد از خود باشد که مورد خدشه و مناقشه واقع شود ؛ لذا: مصادره آن رسما غصب علنی و مسلم است ؛
فَقَالَتْ: قَدْ قَبِلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ، مِنَ اللهِ وَ مِنْكَ :
ایشان فرمودند: ای پیامبرخدا، من از جانب خدا و شما آن را قبول میکنم.
توضیح :
اول اینکه: رجوع وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جبرئیل علیه السلام و سوال از شناسایی خویشاوند مورد نظر حق تعالی ، به دلیل - العیاذ بالله- جهل ایشان ، به ان نیست ، بلکه چنین مواردی - که متعدد هم هستند- بهانه بیان الهی بودن ان و تبیین بیشتر آن مورد می باشد تا سبب نقل ان برای افهام و تفهیم دیگران گردد.
و دوم اینکه : در احکام اسلام اگر کسی شیئ را به دیگری ببخشد ، زمانی بخشش محقق می گردد که طرف مقابل بپذیرد و آن را بگیرد ، که اصطلاحا می گویند برای تحقق هبه باید هدیه گیرنده قبض کند . و در مورد فدک خدای متعال به گونه ای رقم زدند که تمامی مراحل بخشش در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شود که جای شبهه ای برای کسی باقی نماند .
• فَلَمْ يَزَلْ وُكَلَاؤُهَا فِيهَا حَيَاةَ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله :
و نمایندگان حضرت فاطمه سلام الله علیها در زمان حیات پیامبر صلّیاللهعلیهوآله همواره آن جا بودند.
• فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُوبَكْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُكَلَاءَهَا فَأَتَتْهُ فَسَأَلَتْهُ أَنْ يَرُدَّهَا عَلَيْهَا :
وقتی ابوبکر به حکومت رسید، آن نمایندگان را بیرون کرد. حضرت فاطمه نزد او رفتند و از او خواستند که آن را برگرداند.
• شاهد خواستن بر صداقت از حضرت صدیقه سلام الله علیها نشانه انکار نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد ؛ فَقَالَ لَهَا: ائْتِينِي بِأَسْوَدَ أَوْ أَحْمَرَ يَشْهَدُ لَكِ بِذَلِكِ. فَجَاءَتْ بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام وَ أُمِّ أَيْمَنَ فَشَهِدَا لَهَا :
او به ایشان گفت: یک سیاهپوستی، سرخپوستی (هر کسی) را بیاور که در اینباره به نفعت شهادت بدهد.
ایشان امیرالمؤمنین علیهالسلام و امایمن را آوردند و آن دو به نفع آن حضرت شهادت دادند.
و نمایندگان حضرت فاطمه سلام الله علیها در زمان حیات پیامبر صلّیاللهعلیهوآله همواره آن جا بودند.
• فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُوبَكْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُكَلَاءَهَا فَأَتَتْهُ فَسَأَلَتْهُ أَنْ يَرُدَّهَا عَلَيْهَا :
وقتی ابوبکر به حکومت رسید، آن نمایندگان را بیرون کرد. حضرت فاطمه نزد او رفتند و از او خواستند که آن را برگرداند.
• شاهد خواستن بر صداقت از حضرت صدیقه سلام الله علیها نشانه انکار نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد ؛ فَقَالَ لَهَا: ائْتِينِي بِأَسْوَدَ أَوْ أَحْمَرَ يَشْهَدُ لَكِ بِذَلِكِ. فَجَاءَتْ بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام وَ أُمِّ أَيْمَنَ فَشَهِدَا لَهَا :
او به ایشان گفت: یک سیاهپوستی، سرخپوستی (هر کسی) را بیاور که در اینباره به نفعت شهادت بدهد.
ایشان امیرالمؤمنین علیهالسلام و امایمن را آوردند و آن دو به نفع آن حضرت شهادت دادند.
• اقرار ابوبکر به غصب فدک و اظهار برای رد مال به ایشان؛ فَكَتَبَ لَهَا بِتَرْكِ التَّعَرُّضِ. فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ: مَا هَذَا مَعَكِ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ؟ :
ابوبکر یادداشتی نوشت که اشغال کنندگان بیرون بروند. حضرت فاطمه بیرون آمدند در حالی که آن یادداشت همراهشان بود. عمر ایشان را ملاقات کرد و گفت: ای دختر محمد، چه چیز با خود داری؟
• قَالَتْ: كِتَابٌ كَتَبَهُ لِيَ ابْنُ أَبِيقُحَافَةَ. قَالَ: أَرِينِيهِ. فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ يَدِهَا وَ نَظَرَ فِيهِ :
ایشان فرمودند: این نوشتهای است که ابن ابیقحافه برایم نوشته است.
او گفت به من نشان بده.
ایشان نپذیرفتند.
او آن را از دست ایشان به زور گرفت و به آن نگاه کرد.
• جسارت عظمی و توهین بی اندازه عمر به حضرت صدیقه سلام الله علیها ؛ ثُمَّ تَفَلَ فِيهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَهُ. فَقَالَ لَهَا: هَذَا لَمْ يُوجِفْ عَلَيْهِ أَبُوكِ بِـ «خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ» فَضَعِي الْحِبَالَ فِي رِقَابِنَا :
سپس بر روی آن آب دهان انداخت و آن را پاک کرد و سپس پاره کرد. بعد به ایشان گفت: این را پدرت با اسب و شتر (جنگ) به دست نیاورده، لذا رشتهی امورش را به گردن ما بیانداز.
ابوبکر یادداشتی نوشت که اشغال کنندگان بیرون بروند. حضرت فاطمه بیرون آمدند در حالی که آن یادداشت همراهشان بود. عمر ایشان را ملاقات کرد و گفت: ای دختر محمد، چه چیز با خود داری؟
• قَالَتْ: كِتَابٌ كَتَبَهُ لِيَ ابْنُ أَبِيقُحَافَةَ. قَالَ: أَرِينِيهِ. فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ يَدِهَا وَ نَظَرَ فِيهِ :
ایشان فرمودند: این نوشتهای است که ابن ابیقحافه برایم نوشته است.
او گفت به من نشان بده.
ایشان نپذیرفتند.
او آن را از دست ایشان به زور گرفت و به آن نگاه کرد.
• جسارت عظمی و توهین بی اندازه عمر به حضرت صدیقه سلام الله علیها ؛ ثُمَّ تَفَلَ فِيهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَهُ. فَقَالَ لَهَا: هَذَا لَمْ يُوجِفْ عَلَيْهِ أَبُوكِ بِـ «خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ» فَضَعِي الْحِبَالَ فِي رِقَابِنَا :
سپس بر روی آن آب دهان انداخت و آن را پاک کرد و سپس پاره کرد. بعد به ایشان گفت: این را پدرت با اسب و شتر (جنگ) به دست نیاورده، لذا رشتهی امورش را به گردن ما بیانداز.
• رفتار خلیفه غاصب عباسی نشانه پذیرفتن کلام امام سلام الله علیه است ؛ فَقَالَ لَهُ الْمَهْدِيُّ: يَا أَبَاالْحَسَنِ، حُدَّهَا لِي. فَقَالَ: حَدٌّ مِنْهَا جَبَلُ أُحُدٍ وَ حَدٌّ مِنْهَا عَرِيشُ مِصْرَ وَ حَدٌّ مِنْهَا سِيفُ الْبَحْرِ وَ حَدٌّ مِنْهَا دُومَةُ الْجَنْدَلِ :
مهدی عباسی به امام کاظم علیهالسلام گفت: مرزش کجاست؟
ایشان فرمودند: یک مرز آن کوه احد و یک مرز آن عریش مصر و مرز دیگرش سیف البحر، و مرز دیگرش دومهی جندل است.
فَقَالَ لَهُ: كُلُّ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذَا كُلُّهُ. إِنَّ هَذَا كُلَّهُ مِمَّا لَمْ يُوجِفْ عَلَى أَهْلِهِ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ. فَقَالَ كَثِيرٌ وَ أَنْظُرُ فِيهِ :
به ایشان گفت: همهی آن؟ ایشان فرمودند: بله ای امیرالمؤمنین. همهی آن. همهی اینها از مواردی است که پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بر آن اسب و شتر نتاختند (بدون جنگ به دست آوردند). او گفت: زیاد است ولی بررسی خواهم کرد.
توضیح : این روایت از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که در دوران تقیه ، امام سلام الله علیه در مجلس خلیفه غاصب عباسی از جنایات و غصب خلفای غاصب صدر اسلام سخن می فرمایند و او هم تمام آن جنایات را می پذیرد و زمانی که حدّ فدک را می فهمد در باز پس دادن آن تردید کرده و می گوید بررسی می کنم .
نکته بایسته ذکر اینکه:
لازمه تحقق حاکمیت و گسترش حکمرانی - حق و یا باطل - داشتن دو وسیله می باشد:
توانائی اجرائی ؛ و توانائی مالی.
غاصبین با غصب حکومت ، توانایی اجرائی اهل بیت علیهم السلام را ازبین بردند ، و با غصب فدک ، توانایی مالی آنان را.
مهدی عباسی به امام کاظم علیهالسلام گفت: مرزش کجاست؟
ایشان فرمودند: یک مرز آن کوه احد و یک مرز آن عریش مصر و مرز دیگرش سیف البحر، و مرز دیگرش دومهی جندل است.
فَقَالَ لَهُ: كُلُّ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذَا كُلُّهُ. إِنَّ هَذَا كُلَّهُ مِمَّا لَمْ يُوجِفْ عَلَى أَهْلِهِ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ. فَقَالَ كَثِيرٌ وَ أَنْظُرُ فِيهِ :
به ایشان گفت: همهی آن؟ ایشان فرمودند: بله ای امیرالمؤمنین. همهی آن. همهی اینها از مواردی است که پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بر آن اسب و شتر نتاختند (بدون جنگ به دست آوردند). او گفت: زیاد است ولی بررسی خواهم کرد.
توضیح : این روایت از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که در دوران تقیه ، امام سلام الله علیه در مجلس خلیفه غاصب عباسی از جنایات و غصب خلفای غاصب صدر اسلام سخن می فرمایند و او هم تمام آن جنایات را می پذیرد و زمانی که حدّ فدک را می فهمد در باز پس دادن آن تردید کرده و می گوید بررسی می کنم .
نکته بایسته ذکر اینکه:
لازمه تحقق حاکمیت و گسترش حکمرانی - حق و یا باطل - داشتن دو وسیله می باشد:
توانائی اجرائی ؛ و توانائی مالی.
غاصبین با غصب حکومت ، توانایی اجرائی اهل بیت علیهم السلام را ازبین بردند ، و با غصب فدک ، توانایی مالی آنان را.
ح۶ ۰ و همچنین است انفال( اموال عمومی که متعلق به شخص معینی نیست) بلکه از ان امام علیه السلام و از موارد مصرف ان ، هزینه مقابله با دشمنان است. ؛ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیهالسلام يَقُولُ الْأَنْفَالُ هُوَ النَّفْلُ وَ فِي سُورَةِ الْأَنْفَالِ جَدْعُ الْأَنْفِ :
محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام میفرمودند: انفال همان زیاده و بخشش است و در سورهی انفال بریدن بینی (خوار و زبون کردن دشمنان) است.
محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام میفرمودند: انفال همان زیاده و بخشش است و در سورهی انفال بریدن بینی (خوار و زبون کردن دشمنان) است.
ح ۷ ۰ عَنِ الرِّضَا علیهالسلام قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى ؛ أنفال : ۴۱ » :
بزنطی گوید: از امام رضا علیهالسلام دربارهی این سخن خدای عزوجل سؤال کردند: «و بدانید از هر آن چه که به دست آوردید، یک پنجم برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندان است.»
• فَقِيلَ لَهُ: فَمَا كَانَ لِلهِ فَلِمَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: لِرَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللهِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ :
از ایشان پرسیدند: آن چه برای خداست، پس برای کیست (در اختیار کیست) ؟ ایشان فرمودند: برای پیامبر صلّیاللهعلیهوآله و آن چه برای پیامبر است، متعلق به امام است.
بزنطی گوید: از امام رضا علیهالسلام دربارهی این سخن خدای عزوجل سؤال کردند: «و بدانید از هر آن چه که به دست آوردید، یک پنجم برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندان است.»
• فَقِيلَ لَهُ: فَمَا كَانَ لِلهِ فَلِمَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: لِرَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللهِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ :
از ایشان پرسیدند: آن چه برای خداست، پس برای کیست (در اختیار کیست) ؟ ایشان فرمودند: برای پیامبر صلّیاللهعلیهوآله و آن چه برای پیامبر است، متعلق به امام است.
• فَقِيلَ لَهُ: أَ فَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ صِنْفٌ مِنَ الْأَصْنَافِ أَكْثَرَ وَ صِنْفٌ أَقَلَّ مَا يُصْنَعُ بِهِ؟ :
پس به ایشان عرض شد : نظرتان چیست اگر یک گروه از این گروهها بیشتر بودند و یک گروه کمتر ، چه گونه باید عمل کرد؟
• قَالَ: ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ. أَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله كَيْفَ يَصْنَعُ؟ أَ لَيْسَ إِنَّمَا كَانَ يُعْطِي عَلَى مَا يَرَى؟ كَذَلِكَ الْإِمَامُ :
ایشان فرمودند: اختیار آن دست امام است. آیا ندیدید که پیامبر صلّیاللهعلیهوآله چه میکردند؟ آیا این طور نبود که تنها بر اساس آن چه میدیدند (نظر داشتند) میبخشیدند؟ امام هم اینچنین اند.
نکته ای نورانی:
از مصادیق ایه شریفه« هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب ؛ ص: ۳۹» که ناظر به اذن الهی در بسط ید وجود مبارک ولی الله علیه السلام ، در ولایت مطلقه الهیه خود است ، نیز همین مورد حاضر مورد گفتگوست.
پس به ایشان عرض شد : نظرتان چیست اگر یک گروه از این گروهها بیشتر بودند و یک گروه کمتر ، چه گونه باید عمل کرد؟
• قَالَ: ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ. أَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله كَيْفَ يَصْنَعُ؟ أَ لَيْسَ إِنَّمَا كَانَ يُعْطِي عَلَى مَا يَرَى؟ كَذَلِكَ الْإِمَامُ :
ایشان فرمودند: اختیار آن دست امام است. آیا ندیدید که پیامبر صلّیاللهعلیهوآله چه میکردند؟ آیا این طور نبود که تنها بر اساس آن چه میدیدند (نظر داشتند) میبخشیدند؟ امام هم اینچنین اند.
نکته ای نورانی:
از مصادیق ایه شریفه« هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب ؛ ص: ۳۹» که ناظر به اذن الهی در بسط ید وجود مبارک ولی الله علیه السلام ، در ولایت مطلقه الهیه خود است ، نیز همین مورد حاضر مورد گفتگوست.
ح ۸ ۰ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ علیهالسلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْحَدِيدِ وَ الرَّصَاصِ وَ الصُّفْرِ فَقَالَ عَلَيْهَا الْخُمُسُ:
محمد بن مسلم گوید از امام باقر علیهالسلام دربارهی معادن طلا و نقره و آهن و قلع و مس پرسیدند. ایشان فرمودند: خمس بر آنها تعلق میگیرد.
محمد بن مسلم گوید از امام باقر علیهالسلام دربارهی معادن طلا و نقره و آهن و قلع و مس پرسیدند. ایشان فرمودند: خمس بر آنها تعلق میگیرد.
ح ۹ ۰ و فهم فقیهان از صحابه که فقاهت انان مورد تأئید وجود مبارک امام علیه السلام بوده هم ، همین است که: امام سلام الله علیه نسبت به تمامی اموال الهی اختیار تام دارند و هر گونه بخواهند عمل می کنند ؛ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: الْإِمَامُ يُجْرِي وَ يُنَفِّلُ وَ يُعْطِي مَا شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ السِّهَامُ وَ قَدْ قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله بِقَوْمٍ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْفَيْءِ نَصِيباً وَ إِنْ شَاءَ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ :
زراره گوید: امام هر طور بخواهند اجرا میکنند و خرج میکنند و می بخشند قبل از آن که سهمها تقسیم شود. پیامبر صلّیاللهعلیهوآله یک بار با مردمی جنگیدند که آنان سهمی از فیء نداشتند. و اگر میخواستند، آن را بینشان تقسیم میکردند.
زراره گوید: امام هر طور بخواهند اجرا میکنند و خرج میکنند و می بخشند قبل از آن که سهمها تقسیم شود. پیامبر صلّیاللهعلیهوآله یک بار با مردمی جنگیدند که آنان سهمی از فیء نداشتند. و اگر میخواستند، آن را بینشان تقسیم میکردند.
ح ۱۰ ۰ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللهِ علیهالسلام عَنْ قَوْلِ اللهِ تَعَالَى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى ؛ أنفال : ۴۱ » :
راوی گوید: از امام صادق علیهالسلام دربارهی این سخن خدای متعال پرسیدم: «و بدانید از هر آن چه که به دست آوردید، یک پنجم برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندان است.»
فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللهِ علیهالسلام بِمِرْفَقَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ: ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ: هِيَ وَ اللهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا :
امام صادق علیهالسلام دو آرنجشان را بر دو زانویشان گذاشتند و با دستانشان اشاره کردند و فرمودند: به خدا قسم، این ( ناظر به) سود روزانه است الا این که پدرم ( پرداخت الزامی ان را بر) شیعیان حلال کردند تا انان پاک باشند.
راوی گوید: از امام صادق علیهالسلام دربارهی این سخن خدای متعال پرسیدم: «و بدانید از هر آن چه که به دست آوردید، یک پنجم برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندان است.»
فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللهِ علیهالسلام بِمِرْفَقَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ: ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ: هِيَ وَ اللهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا :
امام صادق علیهالسلام دو آرنجشان را بر دو زانویشان گذاشتند و با دستانشان اشاره کردند و فرمودند: به خدا قسم، این ( ناظر به) سود روزانه است الا این که پدرم ( پرداخت الزامی ان را بر) شیعیان حلال کردند تا انان پاک باشند.
ح ۱۱ ۰ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ علیهالسلام عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ: فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ :
راوی گوید: از امام ابوالحسن سلام الله علیه دربارهی خمس پرسیدم. ایشان فرمودند: شامل هر مقدار که مردم سود کنند میشود چه کم چه زیاد.
راوی گوید: از امام ابوالحسن سلام الله علیه دربارهی خمس پرسیدم. ایشان فرمودند: شامل هر مقدار که مردم سود کنند میشود چه کم چه زیاد.
ح ۱۲ ۰ فهم مستقیم و دغدغه درست شیعیان در لزوم پرداخت حقوقی که به گردنشان است ، و آثار سوء تخلف از ان که تا نماز و روزه شان موثر واقع می شود ؛ قَالَ: كَتَبْتُ جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ تُعَلِّمُنِي مَا الْفَائِدَةُ وَ مَا حَدُّهَا رَأْيَكَ أَبْقَاكَ اللهُ تَعَالَى أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِبَيَانِ ذَلِكَ لِكَيْلَا أَكُونَ مُقِيماً عَلَى حَرَامٍ لَا صَلَاةَ لِي وَ لَا صَوْمَ :
راوی گوید: نوشتم: فدایتان شوم، به من یاد بدهید فایده ( سودی که خمس به آن تعلق میگیرد) چیست ؟ و در نظر شما اندازهاش چقدر است؟ خدای متعال شما را پایدار فرماید ، با توضیح این مسأله بر من منت بگذارید که مبادا بر حرام اقدام کرده باشم که نه نماز ( درستی ) داشته باشم نه روزهای.
به جز فهم درست و دغدغه درست ، چنین ادبی نیز درس آموز است : جعلت لک الفداء...ابقاک الله أن تمن علی...
راوی گوید: نوشتم: فدایتان شوم، به من یاد بدهید فایده ( سودی که خمس به آن تعلق میگیرد) چیست ؟ و در نظر شما اندازهاش چقدر است؟ خدای متعال شما را پایدار فرماید ، با توضیح این مسأله بر من منت بگذارید که مبادا بر حرام اقدام کرده باشم که نه نماز ( درستی ) داشته باشم نه روزهای.
به جز فهم درست و دغدغه درست ، چنین ادبی نیز درس آموز است : جعلت لک الفداء...ابقاک الله أن تمن علی...
• فَكَتَبَ: الْفَائِدَةُ مِمَّا يُفِيدُ إِلَيْكَ فِي تِجَارَةٍ مِنْ رِبْحِهَا وَ حَرْثٍ بَعْدَ الْغَرَامِ أَوْ جَائِزَةٍ :
ایشان نوشتند: فایده، هر مقدار سودی است که به دست بیاوری چه در تجارت چه در کشاورزی و چه پاداش ، البته پس از کسر هزینهها.
ایشان نوشتند: فایده، هر مقدار سودی است که به دست بیاوری چه در تجارت چه در کشاورزی و چه پاداش ، البته پس از کسر هزینهها.
ح ۱۳ ۰ از رأفت امام علیه ااسلام اینکه ایشان هزینه زندگی مردم را بر حق خودشان اولویت می دهند؛ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِيجَعْفَرٍ علیهالسلام الْخُمُسُ أُخْرِجُهُ قَبْلَ الْمَئُونَةِ أَوْ بَعْدَ الْمَئُونَةِ فَكَتَبَ بَعْدَ الْمَئُونَةِ :
ابن ابی نصر گوید: برای امام باقر علیهالسلام نوشتم: آیا خمس را بعد از کسر مخارجم پرداخت کنم یا قبل از کسر مخارج؟ ایشان فرمودند: بعد از کسر مخارج.
ابن ابی نصر گوید: برای امام باقر علیهالسلام نوشتم: آیا خمس را بعد از کسر مخارجم پرداخت کنم یا قبل از کسر مخارج؟ ایشان فرمودند: بعد از کسر مخارج.
ح ۱۴ ۰ آن چه حق امام سلام الله علیه می باشد باید ادا شود و کوتاهی در پرداخت آن برای هیچ کس جایز نیست؛ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ قُوتِلَ عَلَيْهِ عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ فَإِنَّ لَنَا خُمُسَهُ وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِيَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقُّنَا :
راوی گوید: امام باقر علیهالسلام فرمودند: هر چه بر اساس شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله برایش جنگ شود، خمسش برای ماست. همچنین برای هیچ کسی حلال نیست که از پول خمس چیزی بخرد تا آن که حق ما را به ما برساند.
یعنی:
۱ ۰ مال حلال ، مالی است که خمس ان داده شده باشد.
۲ ۰ وجه جمع حدیث قبلی و این حدیث می تواند این باشد که: بهتر است خمس مالی که مازاد بر هزینه های جاری و عادی باشد، پیش از تصرف در آن داده شود.
راوی گوید: امام باقر علیهالسلام فرمودند: هر چه بر اساس شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله برایش جنگ شود، خمسش برای ماست. همچنین برای هیچ کسی حلال نیست که از پول خمس چیزی بخرد تا آن که حق ما را به ما برساند.
یعنی:
۱ ۰ مال حلال ، مالی است که خمس ان داده شده باشد.
۲ ۰ وجه جمع حدیث قبلی و این حدیث می تواند این باشد که: بهتر است خمس مالی که مازاد بر هزینه های جاری و عادی باشد، پیش از تصرف در آن داده شود.
ح ۱۵ ۰ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِنَافِعٍ قَالَ: طَلَبْنَا الْإِذْنَ عَلَى أَبِيعَبْدِاللهِ علیهالسلام وَ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِ. فَأَرْسَلَ إِلَيْنَا ادْخُلُوا اثْنَيْنِ اثْنَيْنِ فَدَخَلْتُ أَنَا وَ رَجُلٌ مَعِي :
عبدالعزیز بن نافع گوید: ما اجازه خواستیم که خدمت امام صادق علیهالسلام برسیم. خواهش خود را خدمتشان ارسال کردیم و ایشان پاسخ دادند:
دوتا دوتا بیایید.
من به همراه فردی وارد شدم.
• رعایت ادبِ محضر امام سلام الله علیه در همه حال برای همگان واجب است ؛ فَقُلْتُ لِلرَّجُلِ: أُحِبُّ أَنْ تَسْتَأْذِنَ بِالْمَسْأَلَةِ فَقَالَ: نَعَمْ :
من به آن فرد گفتم: دوست دارم از ایشان اجازه بخواهی که سؤال بپرسیم. او گفت: باشد.
عبدالعزیز بن نافع گوید: ما اجازه خواستیم که خدمت امام صادق علیهالسلام برسیم. خواهش خود را خدمتشان ارسال کردیم و ایشان پاسخ دادند:
دوتا دوتا بیایید.
من به همراه فردی وارد شدم.
• رعایت ادبِ محضر امام سلام الله علیه در همه حال برای همگان واجب است ؛ فَقُلْتُ لِلرَّجُلِ: أُحِبُّ أَنْ تَسْتَأْذِنَ بِالْمَسْأَلَةِ فَقَالَ: نَعَمْ :
من به آن فرد گفتم: دوست دارم از ایشان اجازه بخواهی که سؤال بپرسیم. او گفت: باشد.
• فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ أَبِي كَانَ مِمَّنْ سَبَاهُ بَنُوأُمَيَّةَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ بَنِيأُمَيَّةَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ أَنْ يُحَرِّمُوا وَ لَا يُحَلِّلُوا وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ. وَ إِنَّمَا ذَلِكَ لَكُمْ :
پس به ایشان عرض کرد: فدایتان شوم. پدرم از کسانی بود که اسیر بنیامیه بود ( و خدمت آنان میکرد ) ، و من میدانم که بنیامیه اجازه نداشتند چیزی را حرام یا حلال اعلام کنند ، و هر چه دستشان بود چه کم و چه زیاد، مال آنان نبود ؛ بلکه مال شماست.
• فَإِذَا ذَكَرْتُ رَدَّ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ دَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا يَكَادُ يُفْسِدُ عَلَيَّ عَقْلِي مَا أَنَا فِيهِ :
پس من هر گاه بخاطر مى آورم كه بايد آنچه را دارم برگردانم، حالتى به من دست می دهد كه نزديكست ديوانه شوم؛ (شاید به این دلیل که فکر میکنم آنچه مصرف کرده ام حرام بوده و گوشت و پوست و استخوانم که در خانه پدری روئیده از حرام است، و آنچه نیز اکنون دارم همین گونه است؛ لذا: تصور پاک شدن از این همه آلودگی برایم سرسام آور و دیوانه کننده است).
پس به ایشان عرض کرد: فدایتان شوم. پدرم از کسانی بود که اسیر بنیامیه بود ( و خدمت آنان میکرد ) ، و من میدانم که بنیامیه اجازه نداشتند چیزی را حرام یا حلال اعلام کنند ، و هر چه دستشان بود چه کم و چه زیاد، مال آنان نبود ؛ بلکه مال شماست.
• فَإِذَا ذَكَرْتُ رَدَّ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ دَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا يَكَادُ يُفْسِدُ عَلَيَّ عَقْلِي مَا أَنَا فِيهِ :
پس من هر گاه بخاطر مى آورم كه بايد آنچه را دارم برگردانم، حالتى به من دست می دهد كه نزديكست ديوانه شوم؛ (شاید به این دلیل که فکر میکنم آنچه مصرف کرده ام حرام بوده و گوشت و پوست و استخوانم که در خانه پدری روئیده از حرام است، و آنچه نیز اکنون دارم همین گونه است؛ لذا: تصور پاک شدن از این همه آلودگی برایم سرسام آور و دیوانه کننده است).
• امام سلام الله علیه به لطفشان تصرفات مردم در اموالی که متعلق به خودشان می باشد را حلال فرمودند؛ فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ فِي حِلٍّ مِمَّا كَانَ مِنْ ذَلِكَ وَ كُلُّ مَنْ كَانَ فِي مِثْلِ حَالِكَ مِنْ وَرَائِي فَهُوَ فِي حِلٍّ مِنْ ذَلِكَ :
پس به او فرمودند: هر چه از آن اموال در اختیار توست حلالت باشد. و بعد از من نیز هر که در شرایط تو باشد، آن اموال برایش حلال است.
شاید منظور از آن شرایط، داشتن آن فهم و دغدغه و ابتلا به عسرت در صورت رد مال است.
َ قَالَ: فَقُمْنَا وَ خَرَجْنَا فَسَبَقَنَا مُعَتِّبٌ إِلَى النَّفَرِ الْقُعُودِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَ إِذْنَ أَبِيعَبْدِاللهِ علیهالسلام فَقَالَ لَهُمْ: قَدْ ظَفِرَ عَبْدُالْعَزِيزِ بْنُنَافِعٍ بِشَيْءٍ مَا ظَفِرَ بِمِثْلِهِ أَحَدٌ قَطُّ :
راوی گوید: ما بلند شدیم و بیرون رفتیم. معتِّب (خادم امام) زودتر به سمت سایر کسانی که منتظر اجازهی امام صادق علیهالسلام نشسته بودند رفت و به آنان گفت: عبدالعزیز بن نافع بر امری پیروز شد که هرگز هیچ کس مثل آن پیروزی کسب نکرده بود.
پس به او فرمودند: هر چه از آن اموال در اختیار توست حلالت باشد. و بعد از من نیز هر که در شرایط تو باشد، آن اموال برایش حلال است.
شاید منظور از آن شرایط، داشتن آن فهم و دغدغه و ابتلا به عسرت در صورت رد مال است.
َ قَالَ: فَقُمْنَا وَ خَرَجْنَا فَسَبَقَنَا مُعَتِّبٌ إِلَى النَّفَرِ الْقُعُودِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَ إِذْنَ أَبِيعَبْدِاللهِ علیهالسلام فَقَالَ لَهُمْ: قَدْ ظَفِرَ عَبْدُالْعَزِيزِ بْنُنَافِعٍ بِشَيْءٍ مَا ظَفِرَ بِمِثْلِهِ أَحَدٌ قَطُّ :
راوی گوید: ما بلند شدیم و بیرون رفتیم. معتِّب (خادم امام) زودتر به سمت سایر کسانی که منتظر اجازهی امام صادق علیهالسلام نشسته بودند رفت و به آنان گفت: عبدالعزیز بن نافع بر امری پیروز شد که هرگز هیچ کس مثل آن پیروزی کسب نکرده بود.
• قَدْ قِيلَ لَهُ: وَ مَا ذَاكَ؟ فَفَسَّرَهُ لَهُمْ :
از او پرسیده شد: چه چیز؟ او برایشان توضیح داد.
• فَقَامَ اثْنَانِ فَدَخَلَا عَلَى أَبِيعَبْدِاللهِ علیهالسلام:
دو نفر برخاستند و خدمت امام صادق علیهالسلام رفتند.
• فَقَالَ أَحَدُهُمَا: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ أَبِي كَانَ مِنْ سَبَايَا بَنِيأُمَيَّةَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ ذَلِكَ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ :
یکی از آنان گفت: فدایتان شوم، پدرم اسیر بنیامیه بود. و من میدانم که چه کم و چه زیاد آن چه بنیامیه داشتند مال آنان نبود. و من دوست دارم شما آن را برایم حلال کنید.
از او پرسیده شد: چه چیز؟ او برایشان توضیح داد.
• فَقَامَ اثْنَانِ فَدَخَلَا عَلَى أَبِيعَبْدِاللهِ علیهالسلام:
دو نفر برخاستند و خدمت امام صادق علیهالسلام رفتند.
• فَقَالَ أَحَدُهُمَا: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ أَبِي كَانَ مِنْ سَبَايَا بَنِيأُمَيَّةَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ ذَلِكَ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ :
یکی از آنان گفت: فدایتان شوم، پدرم اسیر بنیامیه بود. و من میدانم که چه کم و چه زیاد آن چه بنیامیه داشتند مال آنان نبود. و من دوست دارم شما آن را برایم حلال کنید.