امشب اندوه تــوبیش از همه شب شد یارم
وای از این حال پریشان که من امشب دارم
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وای از این حال پریشان که من امشب دارم
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهاییِ تنها
و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن،
ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن
در زیرِ سرپوشِ سیاهیها
دلم تنگ است
به دیدارم بیا، ای همگناه،
ای مهربان با من ....!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهاییِ تنها
و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن،
ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن
در زیرِ سرپوشِ سیاهیها
دلم تنگ است
به دیدارم بیا، ای همگناه،
ای مهربان با من ....!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از زندگی اینجا فروغی نیست، الّاک
در خشم آن زنجیریان خرد و خسته
خشمی که چون فریادهاشان گشته کمرنگ
با مشت دشمن در گلوهاشان شکسته.
واندر سرود بامدادیشان فشردهست
زینجا سرود زندگی بیرون تراود
همراه گردد با بسی نجوای لبها
با لرزش دلهای ناراضی هماهنگ
آهسته لغزد بر سکوت نیمشبها
و اینست تنها پرتو امّید فردا
ای پرتو محبوس! تاریکی غلیظ است
مه نیست آن مشعل کهمان روشن کند راه
من تشنهٔ صبحم که دنیایی شود غرق
در روشنیهای زلال مشربش، آه
زین مرگ سرخ و تلخ جانم بر لب آمد
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خشم آن زنجیریان خرد و خسته
خشمی که چون فریادهاشان گشته کمرنگ
با مشت دشمن در گلوهاشان شکسته.
واندر سرود بامدادیشان فشردهست
زینجا سرود زندگی بیرون تراود
همراه گردد با بسی نجوای لبها
با لرزش دلهای ناراضی هماهنگ
آهسته لغزد بر سکوت نیمشبها
و اینست تنها پرتو امّید فردا
ای پرتو محبوس! تاریکی غلیظ است
مه نیست آن مشعل کهمان روشن کند راه
من تشنهٔ صبحم که دنیایی شود غرق
در روشنیهای زلال مشربش، آه
زین مرگ سرخ و تلخ جانم بر لب آمد
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را، ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ، ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم🇮🇷
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را، ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ، ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم🇮🇷
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب، امشب نیز
-شب افسرده زندان
شب طولانی پاییز -
چو شب های دگر دم کرده و غمگین
بر آماسیده و ماسیده بر هر چیز
همه خوابیده اند، آسوده و بی غم
و من خوابم نمی آید
نمی گیرد دلم آرام
درین تاریک بی روزن
مگر پیغام دارد با شما، پیغام
شما را این نه دشنام است، نه نفرین
همین می پرسم امشب از شمایی خوابتان چون سنگ ها سنگین
چگونه می توان خوابید، با این ضجه دیوار با دیوار؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
-شب افسرده زندان
شب طولانی پاییز -
چو شب های دگر دم کرده و غمگین
بر آماسیده و ماسیده بر هر چیز
همه خوابیده اند، آسوده و بی غم
و من خوابم نمی آید
نمی گیرد دلم آرام
درین تاریک بی روزن
مگر پیغام دارد با شما، پیغام
شما را این نه دشنام است، نه نفرین
همین می پرسم امشب از شمایی خوابتان چون سنگ ها سنگین
چگونه می توان خوابید، با این ضجه دیوار با دیوار؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بَر نگینِ تاجِ این فیروزه بامْ اى صبح!
بر تو اى بیدار دل،
اى شاد، اى روشن
زین دلِ تاريكِِ غمگینْ
صد سلام اى صبح!
غم مَبادت
گر ندارى بَهرِ من جز حسرت و حسرت
زنده دل مستانِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر،
فرخندهتر،
خوش تر پیام اى صبح!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر تو اى بیدار دل،
اى شاد، اى روشن
زین دلِ تاريكِِ غمگینْ
صد سلام اى صبح!
غم مَبادت
گر ندارى بَهرِ من جز حسرت و حسرت
زنده دل مستانِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر،
فرخندهتر،
خوش تر پیام اى صبح!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوشم جنون دوباره به تن تازیانه زد
باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد
دیدم درون آینه شوریدهمنظری
باز از درونم آتش حسرت زبانه زد
نازم به چشم یار که تیرِ نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق، دگر پر نمیزنم
هرچند عشقم اینهمه آتش به لانه زد
باد این درخت گو نتکاند، که مرغِ دل
آنجا به آرزوی گلی آشیانه کرد
ای مَه! مباش بیخبر از کَیدِ مشتری
ارزان خرد متاع، حریفی که چانه زد
دوش، انعکاس نالهی «امّید» از این غزل
آتش به چنگِ زهرهی شیرینترانه زد...
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد
دیدم درون آینه شوریدهمنظری
باز از درونم آتش حسرت زبانه زد
نازم به چشم یار که تیرِ نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق، دگر پر نمیزنم
هرچند عشقم اینهمه آتش به لانه زد
باد این درخت گو نتکاند، که مرغِ دل
آنجا به آرزوی گلی آشیانه کرد
ای مَه! مباش بیخبر از کَیدِ مشتری
ارزان خرد متاع، حریفی که چانه زد
دوش، انعکاس نالهی «امّید» از این غزل
آتش به چنگِ زهرهی شیرینترانه زد...
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بى شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاى دگر ،
چو برق و چو باد ...
ياد ِ تو پُر شكوه و جاويد است،
وآشناى قديم ِ دل ؛ امّا
اى دريغ ...
اى دريغ ...
اى فرياد!
با دل ِ من چه مىتواند كرد
يادت ...؟!
اى ياد ِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم،
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو ؟!
اى بهشت ِ جوان!
با يكى برگ ِ پير و پژمرده؟!!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
يادهاى دگر ،
چو برق و چو باد ...
ياد ِ تو پُر شكوه و جاويد است،
وآشناى قديم ِ دل ؛ امّا
اى دريغ ...
اى دريغ ...
اى فرياد!
با دل ِ من چه مىتواند كرد
يادت ...؟!
اى ياد ِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم،
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو ؟!
اى بهشت ِ جوان!
با يكى برگ ِ پير و پژمرده؟!!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هان! کجاست؟
پایتخت ِ این دژآیین قرن ِ پرآشوب
قرن ِ شکلکچهر
بر گذشته از مدار ِ ماه
لیک بس دور از قرار ِ مِهر
قرن ِ خونآشام
قرن ِ وحشتناکتر پیغام
کاندران با فضلهی ِ موهوم ِ مرغ ِ دورپروازی
چاررکن ِ هفتاقلیم ِ خدا را در زمانی برمیآشوبند
هرچه هستی، هرچه پستی، هرچه بالایی
سخت میکوبند
پاک میروبند.
هان! کجاست؟
پایتخت ِ این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونهای مهلت
هر شکوفهیْ تازهرو، بازیچهی ِ باد است... .
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پایتخت ِ این دژآیین قرن ِ پرآشوب
قرن ِ شکلکچهر
بر گذشته از مدار ِ ماه
لیک بس دور از قرار ِ مِهر
قرن ِ خونآشام
قرن ِ وحشتناکتر پیغام
کاندران با فضلهی ِ موهوم ِ مرغ ِ دورپروازی
چاررکن ِ هفتاقلیم ِ خدا را در زمانی برمیآشوبند
هرچه هستی، هرچه پستی، هرچه بالایی
سخت میکوبند
پاک میروبند.
هان! کجاست؟
پایتخت ِ این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونهای مهلت
هر شکوفهیْ تازهرو، بازیچهی ِ باد است... .
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
باز از دیار ما به سفر رفت یار ما
ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما
سرمست و شاد رفت و خدا باد همرهش
رحمی نکرد بر غم ما، بر خمار ما
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلۀ اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم، اما وفا نکرد
یادش به خیر، یار فراموشکار ما
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز از دیار ما به سفر رفت یار ما
ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما
سرمست و شاد رفت و خدا باد همرهش
رحمی نکرد بر غم ما، بر خمار ما
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلۀ اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم، اما وفا نکرد
یادش به خیر، یار فراموشکار ما
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوشا عشق و خوشا عشق و خوشا عشق
..که تنها چشمه ی نور و زلالیست
اگر ساز و سرود و باده هم بود
بساط عشق رنگین است و عالیست
وگرنه می توان با عشق خوش بود
حضیض عشق هم اوج معالیست
#مهدی_اخوان_ثالث
#هوا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
..که تنها چشمه ی نور و زلالیست
اگر ساز و سرود و باده هم بود
بساط عشق رنگین است و عالیست
وگرنه می توان با عشق خوش بود
حضیض عشق هم اوج معالیست
#مهدی_اخوان_ثالث
#هوا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چشمان سیاه و
روی شاداب و صفای دل،
گل باغ شب و دریا و مهتاب است پنداری
درین تاریک شب ،
با این خمار و خسته جانیها
خوش آید نقش او در چشم من ،
خواب است پنداری!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی شاداب و صفای دل،
گل باغ شب و دریا و مهتاب است پنداری
درین تاریک شب ،
با این خمار و خسته جانیها
خوش آید نقش او در چشم من ،
خواب است پنداری!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شهریارا تو همان دلبر و دلدار عزیزی
نازنینا، تو همان پاکترین پرتو جامی
ای برای تو بمیرم، که تو تبکردهٔ عشقی
ای بلای تو بجانم، که تو جانی و جهانی
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازنینا، تو همان پاکترین پرتو جامی
ای برای تو بمیرم، که تو تبکردهٔ عشقی
ای بلای تو بجانم، که تو جانی و جهانی
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خالی ِ هر لحظه را سرشار باید کرد از هستی
زنده باید زیست در آنات ِ میرنده،
با خلوص ِ ناب تر مستی.
چیست جز این؟
نیست جز این راه.
زنده دارد زنده دل دَم را.
هر کجا، هر گاه
اوج بخشد کیفیت کم را.
گفت و گو بس، ماجرا کوتاه،
ما اگر مستیم،
بی گمان هستیم.
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنده باید زیست در آنات ِ میرنده،
با خلوص ِ ناب تر مستی.
چیست جز این؟
نیست جز این راه.
زنده دارد زنده دل دَم را.
هر کجا، هر گاه
اوج بخشد کیفیت کم را.
گفت و گو بس، ماجرا کوتاه،
ما اگر مستیم،
بی گمان هستیم.
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز پیمان تازه کردم با پریشان زلف جانان
باز امشب وعدهها دادم دل دیوانهام را
آرزوهای دل شوریده بر بالش نوشتم
نیمهشب پرواز دادم در فضا پروانهام را
گفتمش پروانه جان! پرواز کن تا دوردستان
من دگر رُفتم ز گرد آرزوها خانهام را...
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز امشب وعدهها دادم دل دیوانهام را
آرزوهای دل شوریده بر بالش نوشتم
نیمهشب پرواز دادم در فضا پروانهام را
گفتمش پروانه جان! پرواز کن تا دوردستان
من دگر رُفتم ز گرد آرزوها خانهام را...
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا رَه توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیش آید,
بدآنجایی که میگویند خورشیدِ غروبِ ما,
زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر,
کجا؟ هر جا که پیش آید,
به آنجایی که میگویند
چو گلْ روییده شهری روشن از دریای تردامان,
و در آن چشمههایی هست,
که دائم روید و روید گل و برگِ بلورین بالِ شعر از آن,
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
"چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنجِ آبیاری کردن باغی
کز آن گل کاغذین روید؟"
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیش آید,
بدآنجایی که میگویند خورشیدِ غروبِ ما,
زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر,
کجا؟ هر جا که پیش آید,
به آنجایی که میگویند
چو گلْ روییده شهری روشن از دریای تردامان,
و در آن چشمههایی هست,
که دائم روید و روید گل و برگِ بلورین بالِ شعر از آن,
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
"چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنجِ آبیاری کردن باغی
کز آن گل کاغذین روید؟"
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسیمی آنچنان آرام
که مخمل را هم از خواب
حریرینش نمی انگیخت
و روح صبح آنگه پیش چشم من
برهنه شد به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه ،
شست و شویی کرد.
بزرگ و پک شد
و ان توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن تا ،
کران بیکران گسترد
در این صبح بزرگ شسته
و پک اهورایی . . .!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که مخمل را هم از خواب
حریرینش نمی انگیخت
و روح صبح آنگه پیش چشم من
برهنه شد به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه ،
شست و شویی کرد.
بزرگ و پک شد
و ان توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن تا ،
کران بیکران گسترد
در این صبح بزرگ شسته
و پک اهورایی . . .!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بسته راه گلویم بغض و دلم شعلهور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده، پاک، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه جستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمههای پاک و بلورین رفت
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
اینک، بر این کنارهٔ دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان! چه سرد، چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصلهای نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم! ای قناری غمگینم
#مهدی_اخوان_ثالث
📙اشعار،دفتر شعر آخر شاهنامه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده، پاک، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه جستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمههای پاک و بلورین رفت
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
اینک، بر این کنارهٔ دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان! چه سرد، چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصلهای نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم! ای قناری غمگینم
#مهدی_اخوان_ثالث
📙اشعار،دفتر شعر آخر شاهنامه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀