💖کافه شعر💖
2.2K subscribers
4.21K photos
2.74K videos
11 files
890 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گل نیلوفر از دلتنگی مرداب می ترسد
شب تاریک ما از رویت مهتاب می ترسد

کویر ذهنهای قهر با آوازه ی جنگل
به تکرارِ سراب از داستانِ آب می ترسد

به جا مانده ست عکسی خیس از لبخندها اما:
نگاهِ عکس هم از تنگنای قاب می ترسد

چه  پنهان است در پشت ندامت از خطاکاری
که ابلیس از دروغ توبه ی تواب می ترسد

به صدق نیت زاهد مردد مانده شیطان هم
نماز از قامت شیطانِ در محراب می ترسد

گدا را  واژه ی سلطان، نخواهد کرد شاه ای دل
که شاهِ عالم از بی اصلی القاب می ترسد

رسیده وقت بیداری به فردا شک نکن ای دل
که صبح‌ِ روشن از قلبی که شد در خواب می ترسد


#زهرا_وهاب_ساقی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از سینه دل که دست تمنا درآورد
این لال را دوباره به نجوا در آورد

شاید به این بهانه شبی از نگاه دشت
کابوس را بگیرد و رویا درآورد

دیشب میان حیرت من قلب شعر را
می رفت فکر مرگ‌تو از جا درآورد

می رفت بلکه از جگر خون واژه ها
اندوه را برای تماشا در آورد

با من‌بگو چگونه زبانم به سلک صبر
این داغ تلخ مانده به دل را در آورد

سودای پر گشودن تو بی گمان بس است
تا شهر را به حالت اغما درآورد

شیرین سخن تر از تو در این شوره زار کو؛
تا شعر را دمی به مدارا در آورد

کو تا کسی شبیه تو این خاک تشنه را
با مصرعی به هیئت دریا درآورد

با همت تو گویش خوری گرفت جان
باشد که سر ز گنبد مینا در آورد

از حال زار پنجره ها حدس می‌زنم
این شهر را فراق تو از پا درآورد

شعرم بیان هجر تو را شایگان نشد
کو شایگان که شور به دلها در آورد


#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀