توکه رفتی عشق مُرد و ردِ پایش محو شد
توی گوشم اچ افِ موج صدایش محو شد
همدم تنهایی ام کابوس گشت و بی کسی
آرزو دق کرد و بر لب خنده هایش محو شد
بسکه با وعده مجابم کرده رویاهای کال
پشت دستم سرخی تشت حنایش محو شد
بوسه ای حتی اگر بر من زده میرِ هوس
روی چال گونه هایم زود جایش محو شد
مثل زالو خونِ احساسِ مرا حسرت مکید
شور و شادی رفت و از روحم بقایش محو شد
گریه کردم بر تن سرد غرورم باز عشق
لحظه ای با من گریست،،، های هایش محو شد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توی گوشم اچ افِ موج صدایش محو شد
همدم تنهایی ام کابوس گشت و بی کسی
آرزو دق کرد و بر لب خنده هایش محو شد
بسکه با وعده مجابم کرده رویاهای کال
پشت دستم سرخی تشت حنایش محو شد
بوسه ای حتی اگر بر من زده میرِ هوس
روی چال گونه هایم زود جایش محو شد
مثل زالو خونِ احساسِ مرا حسرت مکید
شور و شادی رفت و از روحم بقایش محو شد
گریه کردم بر تن سرد غرورم باز عشق
لحظه ای با من گریست،،، های هایش محو شد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مه روی پریزاد، بـنازم هنرت را
از دست دل ای داد، بـنازم هنرت را
یک لحظه تو را دیدم و بی چون و چرا دل..
من را به فناد داد، بـنازم هنرت را
از دولت عشقت شده ام مضحکه ی خلق
ای خانه ات آباد، بـنازم هنرت را
هر ثانیه در حسرت آنم که به نحوی
ما را بکنی یاد، بـنازم هنرت را
از دوری یک لحظه ات آرامش خود را
دادم همه بر باد، بـنازم هنرت را
دلدادگی ام باعثِ افسردگی ام شد
چون با تو در افتاد، بـنازم هنرت را
زیبا رخ و دلداده ی مغرورِ دهاتی
ای دستمریزاد، بـنازم هنرت را
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دست دل ای داد، بـنازم هنرت را
یک لحظه تو را دیدم و بی چون و چرا دل..
من را به فناد داد، بـنازم هنرت را
از دولت عشقت شده ام مضحکه ی خلق
ای خانه ات آباد، بـنازم هنرت را
هر ثانیه در حسرت آنم که به نحوی
ما را بکنی یاد، بـنازم هنرت را
از دوری یک لحظه ات آرامش خود را
دادم همه بر باد، بـنازم هنرت را
دلدادگی ام باعثِ افسردگی ام شد
چون با تو در افتاد، بـنازم هنرت را
زیبا رخ و دلداده ی مغرورِ دهاتی
ای دستمریزاد، بـنازم هنرت را
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀