هر طرف رو کن و تردید نکن ، سوی منی
باز در ( چشم رس ِ ) دیده ی پر سوی منی
تا ابد گرچه عزیزی ولی از یاد مبر
چشم من باشی و در سایه ی ابروی منی
در غمم رفته ای و در خوشی ام آمده ای
چه کنم ؟ خوی تو این است ؛ پرستوی منی
چشم بادامی و شیرین و خوش و با نمکی
چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی
گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیر ها خاطرشان هست که آهوی منی
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز در ( چشم رس ِ ) دیده ی پر سوی منی
تا ابد گرچه عزیزی ولی از یاد مبر
چشم من باشی و در سایه ی ابروی منی
در غمم رفته ای و در خوشی ام آمده ای
چه کنم ؟ خوی تو این است ؛ پرستوی منی
چشم بادامی و شیرین و خوش و با نمکی
چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی
گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیر ها خاطرشان هست که آهوی منی
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در صفحهی سیاه و سفیدی که چیدهاند
ما را برای کشتن هم آفریدهاند
بیدار میشوند که بازی دهندمان
نه... پا گذاشتیم به خوابی که دیدهاند
ما همچنان به مقصد هم راه میرویم
جز این رسیدهاند مگر، تا رسیدهاند؟
پاهایمان چه منظرههایی چشیده است
چشمانمان چه فاصلهای را دویدهاند
من در گریز از تو همانقدر ناگزیر
ما را به هم تنیده و از هم بریدهاند
تا وقت مرگ گرچه نخواهیم، با همیم
دور من و تو حلقهی آتش کشیدهاند
اصرار میکنیم به رفتن ولی چه سود
باید چه کرد با پر و بالی که چیدهاند؟
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما را برای کشتن هم آفریدهاند
بیدار میشوند که بازی دهندمان
نه... پا گذاشتیم به خوابی که دیدهاند
ما همچنان به مقصد هم راه میرویم
جز این رسیدهاند مگر، تا رسیدهاند؟
پاهایمان چه منظرههایی چشیده است
چشمانمان چه فاصلهای را دویدهاند
من در گریز از تو همانقدر ناگزیر
ما را به هم تنیده و از هم بریدهاند
تا وقت مرگ گرچه نخواهیم، با همیم
دور من و تو حلقهی آتش کشیدهاند
اصرار میکنیم به رفتن ولی چه سود
باید چه کرد با پر و بالی که چیدهاند؟
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀