💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.35K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
به باد چه می‌آید
موهایت
نگاهم به چشمانت
لب هایم به شعرهایت
آغوشم به اندامت
دستانم به دستانت
زخمهایم به نوازشت
بودنت به تنهایی‌ام
در من
نفس به شمار گامهای تو
کوک می‌شود
به پاهایت رفتن را یاد نده
نفس به آمدن جان می‌گیرد

#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستت دارم
تا زمانی که قلبی در سینه‌ام می‌تپد.

میبوسمت
تا لبی دارم
برای نوشیدنِ شهد لبهایت.

در آغوشت میکشم
تا روزی که دستی
برای به سینه فشردنت
به شانه‌ام آویخته است.

اما...
روزی که دیگر
قلب و دست و لبی
نباشد،
شعرهایم را بخوان.

در هر شعر
هزاران بار عاشقانه دوستت داشتم
هزاران بار بوسیدمت
و سلول‌هایم
در پختگیِ گرمای سینه‌ات
به بلوغ رسیده‌اند.

من در هر عاشقانه‌ای
هزاران بار
مستی را
با شراب ناب چشمانت چشیده‌ام.


#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ دوستت دارم
تا زمانی که قلبی در سینه‌ام می‌تپد.

میبوسمت
تا لبی دارم
برای نوشیدنِ شهد لبهایت.

در آغوشت میکشم
تا روزی که دستی
برای به سینه فشردنت
به شانه‌ام آویخته است.

اما...
روزی که دیگر
قلب و دست و لبی
نباشد،
شعرهایم را بخوان.

در هر شعر
هزاران بار عاشقانه دوستت داشتم
هزاران بار بوسیدمت
و سلول‌هایم
در پختگیِ گرمای سینه‌ات
به بلوغ رسیده‌اند.

من در هر عاشقانه‌ای
هزاران بار
مستی را
با شراب ناب چشمانت چشیده‌ام.


#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی
دوستت دارم را
در جانم هجی می‌کنی
میان واژه‌ها پر‌ می‌گیرم .

نقطه‌ها را
می‌پراکنم در هوا
و برهنگی کلمات شعر را
با تن‌پوشی از عشق می‌پوشانم .

وقتی می‌گویی دوستت دارم
بالِ کوچِ پرستو
رو به من برمی‌گردد .

و پروانه‌ها
برای نوشیدنِ شهد گلهای لای دفترم
صف می‌بندند .


#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امشب
ترانه ی دریا را
به ضرب آهنگی از عاشقانه های ماه و موج
بر تارِ آسمان دل چنگ میزنم

مثل هرشب
دستان تو را میگیرم و
قدم قدم ساحل انتظار را
سرمه مینویسم
بر رویای قشنگ چشمانت

روبروی آیینه ی آب
از آسمان دلت ستاره میچینم
و زیر نور مهتاب
تمنایت را
غزل غزل در گوش خدا زمزمه میکنم

من از غصه ی دلتنگی
قصه ی شب میبافم
و او از عشقی آبی
شعر نوازش بر موهایم مینویسد

امشب را ببین
من و رویایت غوغا به آتشِ جان کشیده ایم 
حال تو هرچقدر میخواهی
نیامدن پیشه کن
من با همین خیال
عاشقی کردن را بلدم

#مریم_میرصلی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#چشمان تو
یک شیراز را مست میڪند
و#لبانت
یک گلستان #مریم را
واداربه تعظیم و عطرافشانے ؛
بیهوده است
اگر فڪر ڪنی
نباید بتو #دل بست..


#امیرحافظ_طبیبیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت
بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند،،
حرف می‌زند،،
می‌خندد،،
شعر می‌خواند،،
قهوه می‌خورد...

فقط نمی‌تواند
در آغوش بگیردت.
به گمانم همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...

#مریم_قهرمانلو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

دوستت دارم
تا زمانی که قلبی در سینه‌ام میتپد
میبوسمت
تا لبی دارم
برای نوشیدن شهد لبهایت
در آغوشت میکشم
تا روزی که دستی
برای به سینه فشردنت
به شانه‌ام آویخته است
اما...
روزی که دیگر
قلب و دست و لبی
نباشد
شعرهایم را بخوان
در هر شعر
هزاران بار عاشقانه دوستت داشتم
هزاران بار بوسیدمت
و سلول هایم
در پختگی گرمای سینه‌ات
به بلوغ رسیده‌اند
من در هر عاشقانه‌ای
هزاران بار
مستی را
با شراب ناب چشمانت چشیده‌ام


#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

بخوان
نامم را به تکرار
و صدایم کن
آهسته و عمیق
رسوخ کن در استخوان‌هایم
می‌خواهمت
شبیه تشنه‌ای در توهم سراب
شبیه نفسهای بریده ی دونده‌ای نرسیده
شبیه حرفهای به لب ماسیده
از فهم لهجه گوش‌ها
و شبیه منتظری رفته از نیامدنها
من از کدام هزاره عشق برگشته‌ام؟
که نیمی از من
چون روی دیگر ماه
همیشه پنهان است
و تو آنجا جاودانه
بر سرزمین خیالم می‌تابی

#مریم_امینی

.❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روح‌ گریزان من‌ قلب پریشان من
خانه ی ویران شده خسته ز طوفان من

در پس ویرانه ام سیل غمم جاری است
نیست کسی غیر اشک شاهد پنهان من

هر غزل از عمق دل قصه ی پژمردگی است
خشک شد از بیکسی شعر بهاران من 

قافیه تا قافیه هر چه صدا می زنم
نیست به جز یاد تو در دل دیوان من

پشت نگاه شبت، حبس شده‌ زندگی  
ناوک مژگان توست میله ی زندان من

بغض سکوت مرا، نغمه ی باران شکست
ابریِ عشقت شده سقف بیابان من !!!

حنجره ی خسته ام مرتعش از نام توست
تا که فرا می رسد لحظه ی عصیان من

عقربه ها ایستاد ساعت و تاریخ مُرد !
تا به ابد مانده است، سر به گریبان من


#مریم_عرفان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بس نیست که گهگاه به دیدار بیایی
ای کاش که صد بار به تکرار بیایی

تب کرده دلم از غم و اندوه جدایی
باید به پرستاری بیمار بیایی

عاشق شدن این نیست که هر بار که رفتی
در مرتبه ی بعد، به اصرار بیایی !

دلبر شده ای برده ای از دل، دلِ بیدل 
دل دل نکن ای دل، که بر یار بیایی

حتی درِ این خانه اگر بسته بماند 
باید بشود از سر دیوار بیایی !
 
تا چشم نظر تنگ، نبیند تو و من را 
وقتش شده دور از همه انظار بیایی

بهتر که به همراه خیالات شبانه  
در خواب من خسته به اجبار بیایی

حتی اگر آن هم نشود سهم من از تو 
شعرم شو که در دفتر اشعار بیایی


#مریم_عرفان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش
لمسِ احساست
عمق دوست داشتنم را حس می‌کرد
و سرزنش نمی‌کردی
جنون خواستنم را
مگر می‌شود
با بودنت رویا نبافت!؟
با لبخندت عاشق نشد!؟
با نگاهت
دیوانه نشد!؟
از حرف‌هایت شعر نخواند!؟
از دستهایت آغوش نساخت!؟
و از رد قدم‌هایت رویش شکوفه‌ها را ندید!؟
بی تو ولی
فقط می‌شود
لابلای زنگار بغض ترانه‌ها
نفس کشید و نمرد...

#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
انـــدازه ی تـــمام جــــــــهان دوست دارمت
هم آشــکار و هم ز نـــهان دوست دارمت

دنیـــا هــــزار مــــــرتبه هـــم زیــر و رو شود
من عاشقانه از دل و جان دوست دارمت

مانندتشــنه ای که پر است از ســراب ها
ای عــشق مـــثل آب روان دوست دارمت

حتــی اگـــر تمـــــام الفـــبای عشــــــق را
هــرگز نیــــــاوری به زب‍ـــان دوست دارمت

در بیـــن م‍ــــردمی که پراند از خــــــیال بـد
پنهان ، بدون ظن و گمان دوست دارمت

دراین زمانه ای که به کس اعتماد نیست
دور از نــــــگاه رهگــــــــذران دوست دارمت

#مریم_پیروزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آخر تو را به وِردِ غزل، سنگ می‌کنم
از نو دوباره می‌کِشم و رنگ می‌کنم

دور و بر تو، قلعه و دیوار می‌کشم
آنقدر که نگاه تو را تنگ می‌کنم

تا تو فقط برای خودم باشی و خودم
با تو؟ نه، با تمام جهان جنگ می‌کنم

تنها تو شعرهای مرا گوش می‌کنی
تنها تو را بهانه‌ی آهنگ می‌کنم

تک‌تک نگاه‌های تو را می‌شمارم و
هر لحظه را به پلک تو آونگ می‌کنم

هِی خیره می‌شوم به تو و چشم‌های تو
هِی این سرِ جنون‌زده را مَنگ می‌کنم

در کار تو که عاشق من باشی از قدیم
جادو به کار برده و نیرنگ می‌کنم

یک شهر را اگر شده تا غیرتی شوی
درگیر نام و وسوسه و ننگ می‌کنم...

#مریم_حسین‌زاده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما با چشمانی
که نگاه شاعرانه داشت
به هم خیره می‌شدیم
و به زبان مقدس شعر
حرف می‌زدیم

از عاشقانه‌های نزار
می‌خواندیم
از نامه‌های غسان کنفانی
به غاده‌ السمان

من فروغ می‌شدم
او سهراب
من سیمین
او شاملو

دلبری کردن نمی‌دانستیم
فقط برای هم
شعر می‌خواندیم
و نمی‌دانستیم
کلمات
ما را تا کجا خواهند برد
و کجا رهایمان خواهند کرد

#مریم_امینی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀