💖کافه شعر💖
2.75K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#دوستت_دارم
این #دوست داشتن انقدر دلچسب است که
طعم گس تمام دلتنگیِ #غروبِ روزهای نبودنت را
با شیرینی یادِ لبخند #چشمانت دلنشین می کند
هر چند که حاصل این #عشق و #دلدادگی
تکرار و تکرارِ هر روزه ی #تنهایی باشد
که نبض #قلب خسته ام را نا منظم می کند؛؛

دستان #عاشقم دیگر
امیدی به گرفتن دستان #عشق #تو #ندارند
و ابرهای #دلتنگی ام در #حسرت شانه ای امن
برای #باریدن در خود خواهند غُرید
و می دانم در سرمای انجمادِ
دوری و اندوه نبودن هایت خواهند شکست
و برهوت #تنهایی ام #سیراب از حضور #تو نمی شود ..‌

اما من کم نمی آورم
در #دشت #ارغوانی #قلبم امیدوارانه
جوانه های بودنت را می کارم
از پای نمی افتم در مسیر #عشق اهورایی تو
و دست از رویای شیرین با #تو بودن نخواهم کشید..‌!!

#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی هوا گفتی : #دوستت_دارم
آنجا بود که فهمیدم بی هوا هم میشود
با هوایت نفس کشید...😍

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#دوستت_دارم...‌
و دلم می خواهد این واژه ی ناب دلم را
با تمام حس زیبای خواستنم به تو هدیه کنم
و هر بار همچون شبنمی نشسته بر گلبرگ های احساسم
به زیبایی هر چه تمام تر لمس کند قلب و جانت را..‌‌
ای روشنی احساس خاموشم
#دوستت_دارم....!!!!

#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قلم که میگیرم
که از تو
بنویسم
چشمانت
دلبری میکند
لبهایت
دیوانه ترم میکند
و آغوش مردانه ات
انگار نقطه ی تلاقی نگاهم میشود
نمیدانی
چه بیتابی شده ام
انگار که
مادیان قلبم
افسار پاره کرده
نقطه به نقطه ی تنم
حس پرواز گرفته
برای
سرزمین تن مردانه ات
آخ که چه کرده ای با من
که طاقت دوریت را ندارم
#عشق_قلبم
فقط بگذار قلم خودش برقصد و
برایت بنویسد
تا ابد و یک روز زندگی کنارت
#دوستت_دارم

#راحمه

‌‌‎‌‌‎❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح شد باید بیدار شوم
وعده ای با #تو بگذارم
که به محض بیدار شدن
از خالق خنده هایت اجازه بگیرم که تو را برای خوشحالیهایمان
تو را برای اکسیر #عشقمان❤️
در آغوش بگیرم و بگویم
بگو سیب و و از تلفیق
#بوسهایت که مسخمان میکند
یک عکس فتوژنیک بگیرم و برای بنای #عشقمان امن یجیب بخوانم که هبوط کند مهرت به معبد #قلبم تا
#دوست_داشتنمان😊❤️
ازلی و ابدی بشود و ما 
بشویم دچار به هم
تا در نمازی #دلبرانه بایستم و اقتدا کنم به این #نیکبختیمان تا بلکه ورق برگردد و خدا بنویسد تقدیرمان را به یک #خزان و #زمستان و به یک
عمر در ثانیهای بهاری برای ضربان
فرجامی #سپیدترین برای هم
سلام صبحمون به #اقبالی بلند
مزین #دوستت_دارم🥰❤️








#راحمه


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همیشه هراسم آن بود
که صبح از خواب بیدار شوم
با هراس به من بگویند
فقط تو خواب بودی
بهار آمد و رفت...

از خواب بیدار می شوم
می پرسم بهار کجا رفت؟

کسی جواب مرا نمی دهد
سکوت می کنند!

در پشتِ اتاقم باران می بارد
می پرسم شاید این باران ِ بهار است
کسی جوابِ مرا نمی دهد
سکوت می کنند!

پنجره را که باز می کنم
باران تمام می شود
در آینه
چهره ام را نگاه می کنم
آرام آرام چهره ام پیر می شود
از پنجره
زمین را نگاه می کنم
خیس است و ساکت
بر تن  لباس می کنم
به کوچه می آیم
از نخستین عابر که در باران بدونِ چتر می دود می پرسم
شما عبور ِ بهار را در این کوچه ندیدید؟
عجله دارد ، فقط می گوید نه !

از همسایه ها دلگیر هستم
می گویم آیا این ستمگری نیست
که هنگام ِ عبور ِ بهار از پشتِ پنجره ام مرا خبر نکردید ؟
سکوت می کنند
سکوت ِ همسایه ها برای من دشنام است.

کودکی در باران دست ِ مرا می گیرد
به میدانی می برد که انبوه از فواره های رنگین است
من و کودک به آب های رنگین ِ فواره ها خیره می شویم
اما از بهار خبری نیست!
با من می رود
به محله های قدیمی می روم
در جستجوی چاپخانه ای هستم
که در جوانی ِ من
حروف ِ سربی داشت
می خواستم با حروف ِ سربی
نام ِ بهار را
روی دیوار ِ روبروی خانه ام بنویسم
بر در ِ فرسوده ی چاپخانه
یک قفل ِ بزرگِ زنگار گرفته است

به خانه می آیم
در فرهنگ ِ لغت
به دنبال کلمه ی بهار هستم
در غیبت ِ بهار 
همه ی کلمات ِ فرهنگ
بی معنی و پوچ است

در غیبت ِ بهار 
رنج، هراس، بیم، تردید، حـِرمان، وحشت را از یاد نبرده ام
 به دنبال ِ تسلّی هستم
چه کسی باید در غیبت ِ بهار 
مرا تسلّی دهد

می خواهم بخوابم
پرنده ای به پنجره ی من نوک می زند
از پنجره با حرمان
جهان را نگاه می کنم
جهان ناگهان غرق در شکوفه ها، گلهای شقایق و بنفشه است
پنجره را باز می گذارم
باران می بارد
در باران می گویم
بهار را یافتم
بهار آمد ...

#احمد_رضا_احمدي

📚 #دوستت_دارم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح است و من گنه
#دوست_داشتنت♥️ را تکرار میکنم
بهترین شادی روزهای #سختم #تو بودی که
به نقشه ی #دل من پا گذاشتی
وقتی حال #قلبم خوب نبود تووی
شب ترین #دنیای من #تو اومدی وقتی من
#بغض رو در #آغوش کشیده بودم
و عمیق تووی خودم شکسته بودم
وقتی اومدی که همه منو
ترک کرده بودن ........ وقتی که من دیگه
#امیدی نداشتم برای خوب شدن حالم
وجود #تو توی #سرنوشت من شبیه
یه #معجزه اتفاق افتاد
تو همون #تیک_تاک دلنشین بودی
همونی که توی #ثانیهای بدون
#آغوش من شبیه یه
آهنگ وارد #زندگیم شدی
و شدی یه احتیاج واجب برای اینکه
نبض #احساسم مرتب برای
#دوست_داشتنت بتپه
صبحمون بخیر حضرت
#شیرین_اشعارم😊♥️ ............
#دوستت_دارم .......

#راحمه


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روی سينهٔ اشعارم‌
مهربانی لَم داده است
با
#آفتاب
به صراحتِ دريا سخن میگوید
تا از این فاصله ها
درگلبرگهای نازک گـلدان خیال
با تبسمی شیرین
دستان گرممان
تن‌پوش تن سردی شود
در تکرار نفسهای
#عشق
تا خلاصه کنیم
همهٔ عاشقانه های جهان را
در یک
#دوستت_دارم
همان‌آغازیک ‌پایان!

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به تو فکر کردم که بارون بباره...

#محسن_چاوشی
#دوستت_داشتم 🎼🌹

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀