پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟!
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
@kafe_shear☕️🌺
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
@kafe_shear☕️🌺
ای که به جرمی دروغ، بر دل من تاختی
راست بگو بعد من، دل به که پرداختی؟
سوختن و ساختن، سهم من از عشق بود
جان مرا سوختی، کار مرا ساختی ...
رفتی و آخر تو را دوشبهدوش رقیب
دیدم و ویران شدم، دیدی و نشناختی ...
گفتم اگر عاشقی، شرط محبت وفاست
عاقبت ای بیوفا شرط مرا باختی
وصل خداداد را خواستی از روزگار
ای دل بی آبرو! رو به که انداختی؟
#سجاد_سامانی
@kafe_shear☕️🌺
راست بگو بعد من، دل به که پرداختی؟
سوختن و ساختن، سهم من از عشق بود
جان مرا سوختی، کار مرا ساختی ...
رفتی و آخر تو را دوشبهدوش رقیب
دیدم و ویران شدم، دیدی و نشناختی ...
گفتم اگر عاشقی، شرط محبت وفاست
عاقبت ای بیوفا شرط مرا باختی
وصل خداداد را خواستی از روزگار
ای دل بی آبرو! رو به که انداختی؟
#سجاد_سامانی
@kafe_shear☕️🌺
در کوشش گریختن از دست خویشتن
چون برگ بیمزارم و چون باد بیوطن
پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست
غیر از شکست نیست در این جنگ تنبهتن
خاموش از آن شدم که به جایی نمیرسد
فریادهایِ جنگلِ در حالِ سوختن
چون کودکی که بر لب ساحل دویده است
پیداست رد پای تو بر شعرهای من
بر دشت لاله برف نشستهست و دور نیست
رزوی که سر دوباره برآریم از کفن
#فاضل_نظری /
#اکنون / #فریاد
@kafe_shear☕️🌺
چون برگ بیمزارم و چون باد بیوطن
پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست
غیر از شکست نیست در این جنگ تنبهتن
خاموش از آن شدم که به جایی نمیرسد
فریادهایِ جنگلِ در حالِ سوختن
چون کودکی که بر لب ساحل دویده است
پیداست رد پای تو بر شعرهای من
بر دشت لاله برف نشستهست و دور نیست
رزوی که سر دوباره برآریم از کفن
#فاضل_نظری /
#اکنون / #فریاد
@kafe_shear☕️🌺
به قصد سینهٔ ما تیز کن پیکانِ بیرحمی
بتا! زنگ غم از آیینهٔ دلهای پرخون بَر
#غزالی_مشهدی
@kafe_shear☕️🌺
بتا! زنگ غم از آیینهٔ دلهای پرخون بَر
#غزالی_مشهدی
@kafe_shear☕️🌺
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میلهها ماندم
تمام هستیام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر میگشتم از امروز میدیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه میماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
@kafe_shear☕️🌺
نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میلهها ماندم
تمام هستیام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر میگشتم از امروز میدیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه میماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
@kafe_shear☕️🌺