This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_آرد_نخودچی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوا_آرد_نخودچی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کماچ_سهن_آرمیا
( #Sehn )
مقوی و بدون شکر 😍
دوبار خمیر را درست کردم یه بار داخل قالب مربع وسری بعد قالب گرد وبرش قشنگتر زدم
توجه کنید که خمیر نیازی به استراحت نداره و بلافاصله درون ظرف پهن کنید
خمیر اگر استراحت کنه کماجتون ممکنه ترک خورده بشه ورویه صاف ویکدستی نخواهد داشت
بهتره برای هر سینی خمیر جداگانه تهیه کنید که خمیر استراحت نکنه وترش نشه
برای وسط کماچ از مخلوط خرمای پوست و هسته گرفته ،گردوی خرد شده وادویه دلخواه مثل دارچین، هل ،زنجبیل یا میخک استفاده میشه
من
۴۰۰ گرم خرما
۵۰گرم گردوی خرد شده
۱/۲ق چ دارچین
و۱/۴ق چ هل استفاده کردم
.
خمیر:
آرد گندم نانوایی ۱۵۰ گرم (یک پیمانه)
آرد سهن یا جوانه گندم ۱۵۰ گرم (یک پیمانه)
حتما ارد جوانه مرغوب و تازه تهیه کنید چون ارد سهن اگر خوب نباشه کماچ ممکنه تلخ بشه
خمیر مایه فوری ۱ق چ پیمانه (۵گرم)
اب ولرم به میزان لازم حدود ۱ پیمانه
ادویه کماچ شامل:
زردچوبه یا گلرنگ ۱ق چ
دارچین
پودر هل
جوز
زنجبیل
رازیانه
تخم گشنیز
زیره
(از هر کدام ۱/۴ ق چ پیمانه ریختم)
✔ممکنه ادویه جات متفاوتی در کماچ بسته به سلیقه وذائقه استفاده بشه
✔میزان ادویه جات بستگی داره به اینکه کماج پر ادویه دوست دارین یا کم ادویه
✔ بعضی ها ممکنه ادویه جات را در کمی روغن تفت مختصری دهند وسپس استفاده کنند
✔بعضی ها ممکنه ادویه جات را داخل خمیر استفاده نکنند
داخل خرما یا روی لایه های خمیر بپاشند
✔بعضی ها ممکنه نسبت آردها را متفاوت بریزین مثلا ارد گندم دوبرابر جوانه یا جوانه بیشتر نسبت به گندم
✔بعضی ها داخل خمیر روغن هم میریزن
واما دستور من:
دو آرد را به نسبت مساوی به همراه ادویه ها وخمیر مایه مخلوط کنید
سپس اب ولرم را کم کم اضافه ومخلوط کنید تا جایی که خمیر یکدست و لطیفی شکل بگیره
هربار دستتون را چرب کنید و خمیر را ورز بدین در حدی که یکدست بشه واز ظرف جدا
سپس خمیر را دو قسمت کنید لایه زیری کمی ضخیمتر باشه
بین دو نایلون پهن کنید
لایه اول خمیر را کف ظرف چرب شده برگردانید ویکدست کنید
سپس خرما
ولایه بعدی
. اطراف وروی خمیر را یکدست وصاف کنید
وخمیر را برش بزنید
حدود ۷۰ تا ۱۰۰ گرم روغن جامد اب شده روی خمیر بریزید که روی خمیر را بگیره
داخل فر از قبل گرم ۱۷۰_۱۶۰درجه قرار بدین
تا حدی که از کناره های ظرف جدا بشه وخوشرنگ
حدود ۴۰دقیقه
روی خمیر را هم کمی گریل کنید
پس از پخت وکمی که از دما افتاد
کمی روغن بکشید پارچه بندازین تا کماج هم خوش رنگ تر بشه وهم نرمتر
سایز قالب ۲۲
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
( #Sehn )
مقوی و بدون شکر 😍
دوبار خمیر را درست کردم یه بار داخل قالب مربع وسری بعد قالب گرد وبرش قشنگتر زدم
توجه کنید که خمیر نیازی به استراحت نداره و بلافاصله درون ظرف پهن کنید
خمیر اگر استراحت کنه کماجتون ممکنه ترک خورده بشه ورویه صاف ویکدستی نخواهد داشت
بهتره برای هر سینی خمیر جداگانه تهیه کنید که خمیر استراحت نکنه وترش نشه
برای وسط کماچ از مخلوط خرمای پوست و هسته گرفته ،گردوی خرد شده وادویه دلخواه مثل دارچین، هل ،زنجبیل یا میخک استفاده میشه
من
۴۰۰ گرم خرما
۵۰گرم گردوی خرد شده
۱/۲ق چ دارچین
و۱/۴ق چ هل استفاده کردم
.
خمیر:
آرد گندم نانوایی ۱۵۰ گرم (یک پیمانه)
آرد سهن یا جوانه گندم ۱۵۰ گرم (یک پیمانه)
حتما ارد جوانه مرغوب و تازه تهیه کنید چون ارد سهن اگر خوب نباشه کماچ ممکنه تلخ بشه
خمیر مایه فوری ۱ق چ پیمانه (۵گرم)
اب ولرم به میزان لازم حدود ۱ پیمانه
ادویه کماچ شامل:
زردچوبه یا گلرنگ ۱ق چ
دارچین
پودر هل
جوز
زنجبیل
رازیانه
تخم گشنیز
زیره
(از هر کدام ۱/۴ ق چ پیمانه ریختم)
✔ممکنه ادویه جات متفاوتی در کماچ بسته به سلیقه وذائقه استفاده بشه
✔میزان ادویه جات بستگی داره به اینکه کماج پر ادویه دوست دارین یا کم ادویه
✔ بعضی ها ممکنه ادویه جات را در کمی روغن تفت مختصری دهند وسپس استفاده کنند
✔بعضی ها ممکنه ادویه جات را داخل خمیر استفاده نکنند
داخل خرما یا روی لایه های خمیر بپاشند
✔بعضی ها ممکنه نسبت آردها را متفاوت بریزین مثلا ارد گندم دوبرابر جوانه یا جوانه بیشتر نسبت به گندم
✔بعضی ها داخل خمیر روغن هم میریزن
واما دستور من:
دو آرد را به نسبت مساوی به همراه ادویه ها وخمیر مایه مخلوط کنید
سپس اب ولرم را کم کم اضافه ومخلوط کنید تا جایی که خمیر یکدست و لطیفی شکل بگیره
هربار دستتون را چرب کنید و خمیر را ورز بدین در حدی که یکدست بشه واز ظرف جدا
سپس خمیر را دو قسمت کنید لایه زیری کمی ضخیمتر باشه
بین دو نایلون پهن کنید
لایه اول خمیر را کف ظرف چرب شده برگردانید ویکدست کنید
سپس خرما
ولایه بعدی
. اطراف وروی خمیر را یکدست وصاف کنید
وخمیر را برش بزنید
حدود ۷۰ تا ۱۰۰ گرم روغن جامد اب شده روی خمیر بریزید که روی خمیر را بگیره
داخل فر از قبل گرم ۱۷۰_۱۶۰درجه قرار بدین
تا حدی که از کناره های ظرف جدا بشه وخوشرنگ
حدود ۴۰دقیقه
روی خمیر را هم کمی گریل کنید
پس از پخت وکمی که از دما افتاد
کمی روغن بکشید پارچه بندازین تا کماج هم خوش رنگ تر بشه وهم نرمتر
سایز قالب ۲۲
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#فیلم_آموزشی
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#فیلم_آموزشی
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کماج_سهن
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#باقلوا_حلزونی
مواد لازم خمیر:
کره اطلس طلایی: ۵۰ گرم
زرده تخم مرغ: دو عدد
شیر: ۱/۲ پیمانه
آرد به میزان لازم( حدودا ۲۰۰ گرم)
وانیل: ۱/۴ ق چ
نمک: ۱ پنس
.
مواد مغزی:
پودر بادام تست شده: ۲ پیمانه
پودرشکر: ۱/۲ پیمانه
پودر هل یا دارچین:۱ ق غ
شیرعسلی: به مقدار لازم
.
طرز تهیه کامل داخل ویدئو هست
❌فقط چند نکته که باید توجه کنید❌
.
✨دمای فر ۱۷۵ مدت زمان پخت ۱۰ دقیقه
✨مواد مغذی رو با شیره و گلاب هم میشه خمیر کرد.
✨شیرعسلی بیش از اندازه به مغزها اضافه نکنید چون خمیر شل میشه و موقع پخت از شیرینی بیرون میزنه…
.
✨بعد از برش زدن همه شیرینی ها با چاقو یک مقدار بین شیارهایی که روی شیرینی انداختید فاصله بندازید…
.
💥شربت بار💥
☑️شکر ۴۵۰ گرم
☑️آب ۴۰۰ گرم
گلوکز: ۲ ق س
☑️جوهرلیمو ۱/۴ قاشق چایخوری
☑️هل کمی
🌟آب و شکر را روی حرارت ملایم گذاشته تا شکر در آب حل شود، حتما توجه شود قبل از به جوش آمدن آب شکر حل شده باشد
در این مرحله جوهرلیمو، گلوکز و هل ورا اضافه کرده و اجازه میدهیم 10 دقیقه بجوشد....
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم خمیر:
کره اطلس طلایی: ۵۰ گرم
زرده تخم مرغ: دو عدد
شیر: ۱/۲ پیمانه
آرد به میزان لازم( حدودا ۲۰۰ گرم)
وانیل: ۱/۴ ق چ
نمک: ۱ پنس
.
مواد مغزی:
پودر بادام تست شده: ۲ پیمانه
پودرشکر: ۱/۲ پیمانه
پودر هل یا دارچین:۱ ق غ
شیرعسلی: به مقدار لازم
.
طرز تهیه کامل داخل ویدئو هست
❌فقط چند نکته که باید توجه کنید❌
.
✨دمای فر ۱۷۵ مدت زمان پخت ۱۰ دقیقه
✨مواد مغذی رو با شیره و گلاب هم میشه خمیر کرد.
✨شیرعسلی بیش از اندازه به مغزها اضافه نکنید چون خمیر شل میشه و موقع پخت از شیرینی بیرون میزنه…
.
✨بعد از برش زدن همه شیرینی ها با چاقو یک مقدار بین شیارهایی که روی شیرینی انداختید فاصله بندازید…
.
💥شربت بار💥
☑️شکر ۴۵۰ گرم
☑️آب ۴۰۰ گرم
گلوکز: ۲ ق س
☑️جوهرلیمو ۱/۴ قاشق چایخوری
☑️هل کمی
🌟آب و شکر را روی حرارت ملایم گذاشته تا شکر در آب حل شود، حتما توجه شود قبل از به جوش آمدن آب شکر حل شده باشد
در این مرحله جوهرلیمو، گلوکز و هل ورا اضافه کرده و اجازه میدهیم 10 دقیقه بجوشد....
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#باقلوا_حلزونی
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#باقلوا_حلزونی
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی_انگشتی خانم زحمتی عزیز
شیرینی های ماسوره ای یکی از راحت ترین و سریع ترین شیرینی هایی هستند که میتونید درست کنید ، این شیرینی کره ای هم عالیه بافتش کاملا تو دهن آب میشه حتما امتحانش کنید 😋
نکته اش هم اینه آرد سبک و با کیفیت استفاده کنید که خمیر سفت نشه ، و برای تسلط تو ماسوره زدن قیف رو پر نکنید ، کم کم مواد بریزید داخلش
#شیرینی_انگشتی
مواد لازم :
کره نرم ۲۰۰گرم
پودر قند ۵۰گرم
آرد سفید ۱۷۰گرم
نشاسته ذرت ۵۰گرم
وانیل نصف قاشق چایخوری
دمای فر برقی. ۱۷۰ درجه
فر گازی ۱۸۰ درجه
زمان تقریبی پخت. ۱۵ دقیقه تا زیر شیرینی کمی طلایی بشه .
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
شیرینی های ماسوره ای یکی از راحت ترین و سریع ترین شیرینی هایی هستند که میتونید درست کنید ، این شیرینی کره ای هم عالیه بافتش کاملا تو دهن آب میشه حتما امتحانش کنید 😋
نکته اش هم اینه آرد سبک و با کیفیت استفاده کنید که خمیر سفت نشه ، و برای تسلط تو ماسوره زدن قیف رو پر نکنید ، کم کم مواد بریزید داخلش
#شیرینی_انگشتی
مواد لازم :
کره نرم ۲۰۰گرم
پودر قند ۵۰گرم
آرد سفید ۱۷۰گرم
نشاسته ذرت ۵۰گرم
وانیل نصف قاشق چایخوری
دمای فر برقی. ۱۷۰ درجه
فر گازی ۱۸۰ درجه
زمان تقریبی پخت. ۱۵ دقیقه تا زیر شیرینی کمی طلایی بشه .
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی_انگشتی خانم زحمتی عزیز.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی_انگشتی خانم زحمتی عزیز.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۵
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۵
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۵
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
-باشه من برنامه ای ندارم موافقم. فقط جشن برای چی؟
-برسیم اونجا میگم. خودت خوبی؟ رزا خوبه؟ لباست آماده شد؟ برام تعریف کن!
درست به همین خاطر بود که نبودش تا این اندازه حس می شد. انقدر که خواب شب هایم را مختل کند. انقدر که دلیل کسالت این روزهایم شود.
چون با هر مشغله ای که دارد از من و رزا غافل نمی شود. برنامه ی روزمان را می پرسد و سر وقت تماس می گیرد تا مطمئن شود همه چیز بر وفق مرادمان انجام شده یا نه.
و از حالمان؟ تا مطمئن نشود که خوبیم و هیچ مشکلی نداریم خیالش راحت نمی شود!
لبخند می زنم و با صدای آرامی که امیدوارم به گوش کس دیگری نرسد می گویم:
-خوبم عزیزم. تو خوب باشی، زودتر برگردی، خوبترم می شم. لباسمم آماده ست خودشون فردا میارن دم خونه تحویل می دن.
باز هم با تاخیر پاسخ می دهد. و وقتی دوباره صدایش به گوشم می رسد حتی پرمهرتر از لحظات پیشش است.
-دارم میام خانوم. مبارکت باشه. عکس گرفتی؟ اگه گرفتی برام بفرست ببینم.
عکس نگرفتم اما می گرفتم هم نمی فرستادم. بذار غافلگیر شی هیجان انگیز تره. الانم زود قطع کن دوست ندارم پشت فرمون حواست پرت شه. می بینمت.
-حواسم هست نگران نباش می بینمت عزیزم.
می بینمش... امشب! به خانه می رویم و کمی استراحت می کنیم. با حوصله آماده می شوم و آرایش بی نقصی روی صورتم می نشانم.
قشنگ ترین لباسم را تن می کنم و رزا را به بهترین نحو آماده می کنم.
مامان مانتویی را که برایش خریده بودم می پوشد و محمد تماس می گیرد که پایین منتظر است هروقت آماده شدیم برویم. مامان می گوید که من زودتر بروم تا او کفش های رزا را می پوشد.
#پارت۸۴۶
به گمانم فهمیده بود که چقدر دلم بی قرار دیدنش بود. و شاید رحمش آمده و می خواست حتی شده برای دقایق کوتاهی تنها بمانیم.
از ساختمان که بیرون می زنم تکیه زده به اوتومبیلش می بینمش. دسته گل زیبایی در دستش بود و من با قدم های بلندی به سمتم می دوم. خیلی کوتاه اما محکم در آغوشش می کشم.
-قربونت برم... تو خیابونیم خانوم!
لحنش آرام و دوست داشتنی بود. به هیچ عنوان توبیخ گرانه نبود. دوست نداشت که در خیابان بیش از اندازه به او نزدیک شوم و من گاهی این مدل حساسیت هایش را از یاد می بردم و گاهی هم کاری از دستم برنمی آمد.
دلم بی تابانه ساز خودش را می زد.
با هرچه که مهر در وجودم نسبت داشتم لب می زنم:
-اومدی!
می گفت در خیابانیم و رعایت کنم اما با کف دستی که پشت کمرش نشسته بود فشاری به تنم می آورد و به گمانم دلتنگی برطرف می کرد مرد من!
آرام روی سینه اش را می بوسم و او خیلی سریع از روی شال کنار سرم را بوسه می زند و عقب می کشد.
-قرار بود مگه نیام خوشگل خانوم؟ ببینمت؟
دم عمیقی از عطر حضورش می گیرم و سرم را بالا می برم. او با حض و شیفتگی نگاه دلتنگش را در صورتم می گرداند و آن لبخند شیرینش را روی لب هایش می نشاند. از دیدنش دل از کفم می رود.
-من برای دیدنت اما تو به قصد جون من اومدی می دونم! من چکار کنم تو انقدر قشنگ نباشی؟
نیشم که خب دست خودم نبود اما می توانستم چشم غره ای هرچند بی رمق برایش بروم دیگر... نمی توانستم؟
-کمتر زبون بریز محمد خان! کارات ردیف شد؟ دیگه لازم نیست بری مگه نه؟
امیدوار بودم که پاسخش یک بله ی بزرگ و قاطع باشد. چون نبودش شور زندگی را از من می گیرد و من این منِ کسل و سستم را نمی شناسم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
به گمانم فهمیده بود که چقدر دلم بی قرار دیدنش بود. و شاید رحمش آمده و می خواست حتی شده برای دقایق کوتاهی تنها بمانیم.
از ساختمان که بیرون می زنم تکیه زده به اوتومبیلش می بینمش. دسته گل زیبایی در دستش بود و من با قدم های بلندی به سمتم می دوم. خیلی کوتاه اما محکم در آغوشش می کشم.
-قربونت برم... تو خیابونیم خانوم!
لحنش آرام و دوست داشتنی بود. به هیچ عنوان توبیخ گرانه نبود. دوست نداشت که در خیابان بیش از اندازه به او نزدیک شوم و من گاهی این مدل حساسیت هایش را از یاد می بردم و گاهی هم کاری از دستم برنمی آمد.
دلم بی تابانه ساز خودش را می زد.
با هرچه که مهر در وجودم نسبت داشتم لب می زنم:
-اومدی!
می گفت در خیابانیم و رعایت کنم اما با کف دستی که پشت کمرش نشسته بود فشاری به تنم می آورد و به گمانم دلتنگی برطرف می کرد مرد من!
آرام روی سینه اش را می بوسم و او خیلی سریع از روی شال کنار سرم را بوسه می زند و عقب می کشد.
-قرار بود مگه نیام خوشگل خانوم؟ ببینمت؟
دم عمیقی از عطر حضورش می گیرم و سرم را بالا می برم. او با حض و شیفتگی نگاه دلتنگش را در صورتم می گرداند و آن لبخند شیرینش را روی لب هایش می نشاند. از دیدنش دل از کفم می رود.
-من برای دیدنت اما تو به قصد جون من اومدی می دونم! من چکار کنم تو انقدر قشنگ نباشی؟
نیشم که خب دست خودم نبود اما می توانستم چشم غره ای هرچند بی رمق برایش بروم دیگر... نمی توانستم؟
-کمتر زبون بریز محمد خان! کارات ردیف شد؟ دیگه لازم نیست بری مگه نه؟
امیدوار بودم که پاسخش یک بله ی بزرگ و قاطع باشد. چون نبودش شور زندگی را از من می گیرد و من این منِ کسل و سستم را نمی شناسم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۸
عادت به این همه وابستگی و منفعل بودن ندارم. نمی خواستم نبودش در کنارم و حال بد ناشی شده از آن، مثل یک دهان کجی بزرگ به زن مستقل و مغرور درونم باشد!
هنوز فرصت نکرده بود جواب بدهد که رزا با سر و صدا به سمت محمد می دود.
-بابایی... اومدی!
محمد دسته گلی که در دستش بود را به من می سپرد و فورا قامت خم می کند تا رزا را در آغوشش بلند کند.
لبخندی به عجله ی هردویشان برای این آغوش می زنم و تماشا می کنم که چطور محمد بوسه های محکمی روی موهای دخترکم می زند و طوری که انگار نفسش را گم کرده بوده و حالا پیدا شده نفس های عمیق می گیرد.
-اومدم نور چشمم. دلم برات یه ذره شده بود!
-منم دلم تنگ شد... دیگه نلو لطفا...
می خندد و نگاهش را بین من و رزا می گرداند.
-با مامانت گروه کر تشکیل دادین؟ چشم نمی رم دیگه.
-سلام رسیدن بخیر...
رزا را روی زمین قرار می دهد رو به مامان دست به سینه تعظیم کوتاهی می کند.
-سلام عرض شد بانو. ممنون.
درست بود که دیگر آن تنش پیشین بینشان جریان نداشت اما هنوز هم با هم محتاطانه رفتار می کردند.
مامان سری به نشانه ی تشکر تکان می دهد و محمد در عقب ماشین را باز می کند و کمک می کند تا هر دویشان سوار شوند.
بعد می چرخد و دسته گلی که روی کاپوت قرار داده بودم را بر میدارد و به طرفم می گیرد.
-دیر شد اما تقدیم به شما خانوم من...
از دستش می گیرم و عمیق می بویمشان. بوی گل و نم و چمن در بینی ام می پیچد.
-خیلی قشنگن...
-نه به قشنگی تو دلبر محمد!
آنقدر زیبا و ناب بیانش کرد که فقط توانستم قدردان و عاشقانه نگاهش کنم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
عادت به این همه وابستگی و منفعل بودن ندارم. نمی خواستم نبودش در کنارم و حال بد ناشی شده از آن، مثل یک دهان کجی بزرگ به زن مستقل و مغرور درونم باشد!
هنوز فرصت نکرده بود جواب بدهد که رزا با سر و صدا به سمت محمد می دود.
-بابایی... اومدی!
محمد دسته گلی که در دستش بود را به من می سپرد و فورا قامت خم می کند تا رزا را در آغوشش بلند کند.
لبخندی به عجله ی هردویشان برای این آغوش می زنم و تماشا می کنم که چطور محمد بوسه های محکمی روی موهای دخترکم می زند و طوری که انگار نفسش را گم کرده بوده و حالا پیدا شده نفس های عمیق می گیرد.
-اومدم نور چشمم. دلم برات یه ذره شده بود!
-منم دلم تنگ شد... دیگه نلو لطفا...
می خندد و نگاهش را بین من و رزا می گرداند.
-با مامانت گروه کر تشکیل دادین؟ چشم نمی رم دیگه.
-سلام رسیدن بخیر...
رزا را روی زمین قرار می دهد رو به مامان دست به سینه تعظیم کوتاهی می کند.
-سلام عرض شد بانو. ممنون.
درست بود که دیگر آن تنش پیشین بینشان جریان نداشت اما هنوز هم با هم محتاطانه رفتار می کردند.
مامان سری به نشانه ی تشکر تکان می دهد و محمد در عقب ماشین را باز می کند و کمک می کند تا هر دویشان سوار شوند.
بعد می چرخد و دسته گلی که روی کاپوت قرار داده بودم را بر میدارد و به طرفم می گیرد.
-دیر شد اما تقدیم به شما خانوم من...
از دستش می گیرم و عمیق می بویمشان. بوی گل و نم و چمن در بینی ام می پیچد.
-خیلی قشنگن...
-نه به قشنگی تو دلبر محمد!
آنقدر زیبا و ناب بیانش کرد که فقط توانستم قدردان و عاشقانه نگاهش کنم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۸
چرخید و در اتومبیل را برایم باز کرد. از کنارش گذشتم و سریعترین بوسه ی تاریخ عاشقان را تقدیمش می کنم. درست روی استخوان زیر گونه اش را می بوسم و بعد سوار می شوم.
لحظه ای طول می کشد تا در را ببندد و بعد که سوار می شود نگاهم می کند.
چهره اش حالت بامزه ای به خود گرفته است. انگار هم شاکی ست و هم راضی!
من با شیطنت می خندم و شانه ای بالا می اندازم. به نشانه ی اینکه دلتنگم و دست خودم نیست.
تو هم می توانی هرچقدر دلت خواست نگاهم کنی من از بوسه ام پشیمان نیستم!
نگاه تهدید آمیزی می کند و من آرام و بی صدا بوسه ی دیگری برایش می فرستم که سری به تاسف تکان می دهد و مردانه و قشنگ می خندد.
چشمانش براق و پر از شور زندگی بود و من بدون پلک زدن به تماشایش می نشینم و نمی توانم تصمیم بگیرم مقصد نگاهم لب هایش فریبنده اش باشند یا چشمان گیرایش!
هنوز خانواده ی محمد نیامده بودند که ما می رسیم. گویا اشتباهی در نام ثبت شده در لیست بود. محمد رفت و مقابل زنی که مسئولش بود ایستاد و شروع به توضیح دادن کرد.
وقتی کمی بیشتر از حد معمول طول کشید رزا را به مامان سپردم و به طرفشان رفتم. به محض شنیدن صدای زن گوش هایم تیز می شود.
-من یه تماس بگیرم با همکارم براتون اوکیش می کنم. با مادر و خواهرتون تشریف آوردین؟
هنوز هیچ کدامشان متوجه من نشده بودند. لبخند معنا دار و نگاه براق و گویای زن را به خوبی داشتم می دیدم و ماری به دور گلویم پیچید.
-خیر...
نگذاشتم که حرف محمد تمام شود و دستم را دور بازویش حلقه کردم.
-با همسر و دخترش اومده. اگر کنجکاویتون تموم شده میز ما رو حاضر کنید مادرم پاش درد می کنه نمی تونه سرپا بایسته.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
چرخید و در اتومبیل را برایم باز کرد. از کنارش گذشتم و سریعترین بوسه ی تاریخ عاشقان را تقدیمش می کنم. درست روی استخوان زیر گونه اش را می بوسم و بعد سوار می شوم.
لحظه ای طول می کشد تا در را ببندد و بعد که سوار می شود نگاهم می کند.
چهره اش حالت بامزه ای به خود گرفته است. انگار هم شاکی ست و هم راضی!
من با شیطنت می خندم و شانه ای بالا می اندازم. به نشانه ی اینکه دلتنگم و دست خودم نیست.
تو هم می توانی هرچقدر دلت خواست نگاهم کنی من از بوسه ام پشیمان نیستم!
نگاه تهدید آمیزی می کند و من آرام و بی صدا بوسه ی دیگری برایش می فرستم که سری به تاسف تکان می دهد و مردانه و قشنگ می خندد.
چشمانش براق و پر از شور زندگی بود و من بدون پلک زدن به تماشایش می نشینم و نمی توانم تصمیم بگیرم مقصد نگاهم لب هایش فریبنده اش باشند یا چشمان گیرایش!
هنوز خانواده ی محمد نیامده بودند که ما می رسیم. گویا اشتباهی در نام ثبت شده در لیست بود. محمد رفت و مقابل زنی که مسئولش بود ایستاد و شروع به توضیح دادن کرد.
وقتی کمی بیشتر از حد معمول طول کشید رزا را به مامان سپردم و به طرفشان رفتم. به محض شنیدن صدای زن گوش هایم تیز می شود.
-من یه تماس بگیرم با همکارم براتون اوکیش می کنم. با مادر و خواهرتون تشریف آوردین؟
هنوز هیچ کدامشان متوجه من نشده بودند. لبخند معنا دار و نگاه براق و گویای زن را به خوبی داشتم می دیدم و ماری به دور گلویم پیچید.
-خیر...
نگذاشتم که حرف محمد تمام شود و دستم را دور بازویش حلقه کردم.
-با همسر و دخترش اومده. اگر کنجکاویتون تموم شده میز ما رو حاضر کنید مادرم پاش درد می کنه نمی تونه سرپا بایسته.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۹
ابروهایش بالا پریدند و برخلاف تصورم اصلا نه معذب شد و نه به روی خودش آورد. رو به محمد کرد و گفت:
-شما بفرمایید سر میزتون سفارش بدین من حلش می کنم جناب.
طوری که نادیده ام گرفت و همچنان مستانه و با عشوه با محمد صحبت کرد خشم را تا گلویم بالا آورد.
تا خواستم چیز دیگری در جوابش بگویم تا کمی حرصم را خالی کنم محمد دستم را کشید و رو به آن زن گفت:
-ممنون فعلا نمی خوایم سفارش بدیم.
با اکراه همراهی اش می کنم و برمی گردم به آن زن نگاه می کنم که با نیشخند حرص دراری داشت نگاهمان می کرد.
چرا من خرخره اش را نجویدم؟ با نگاهم آتش به سمتش پرتاب می کنم که حس می کنم شانه های محمد می لرزند و وقتی به طرفش برمیگردم از بهت و خشم قدم هایم خشک می شوند.
-محمد؟ چیش خنده دار بود الان؟ به چی داری می خندی؟
سرفه ی تصنعی می زند تا خنده اش را بپوشاند و این مرد مرا چه فرض کرده؟ مدام لب هایش را جمع می کند و بعد با لحن شیطنت آمیزی می گوید:
-نمی خندم عزیزم... بریم بشینیم مامان خسته میشه.
چشم غره ای می روم و انگشت اشاره ام را در صورتش می گیرم و می غرم:
-دیدم خنده اتو! بگو به چی می خندیدی؟
کنترل از دستش می رود و خنده اش را رها می کند و بعد انگشتم را در مشتش می گیرد و پایین می آورد.
-هیچی فقط من دورت بگردم خب؟
دیوانه... یک دیوانه ی به تمام معنا! اگر نرمال بود که وقتی می بیند دود از کله ام بلند شده و سینه ام از حرص می سوزد ذوق زده نمی شد که!
-واقعا که!
دستم را می کشد و به طرف مامان و رزا می رویم. خیلی زود خانواده اش هم سر می رسند و در کنار هم شام می خوریم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
ابروهایش بالا پریدند و برخلاف تصورم اصلا نه معذب شد و نه به روی خودش آورد. رو به محمد کرد و گفت:
-شما بفرمایید سر میزتون سفارش بدین من حلش می کنم جناب.
طوری که نادیده ام گرفت و همچنان مستانه و با عشوه با محمد صحبت کرد خشم را تا گلویم بالا آورد.
تا خواستم چیز دیگری در جوابش بگویم تا کمی حرصم را خالی کنم محمد دستم را کشید و رو به آن زن گفت:
-ممنون فعلا نمی خوایم سفارش بدیم.
با اکراه همراهی اش می کنم و برمی گردم به آن زن نگاه می کنم که با نیشخند حرص دراری داشت نگاهمان می کرد.
چرا من خرخره اش را نجویدم؟ با نگاهم آتش به سمتش پرتاب می کنم که حس می کنم شانه های محمد می لرزند و وقتی به طرفش برمیگردم از بهت و خشم قدم هایم خشک می شوند.
-محمد؟ چیش خنده دار بود الان؟ به چی داری می خندی؟
سرفه ی تصنعی می زند تا خنده اش را بپوشاند و این مرد مرا چه فرض کرده؟ مدام لب هایش را جمع می کند و بعد با لحن شیطنت آمیزی می گوید:
-نمی خندم عزیزم... بریم بشینیم مامان خسته میشه.
چشم غره ای می روم و انگشت اشاره ام را در صورتش می گیرم و می غرم:
-دیدم خنده اتو! بگو به چی می خندیدی؟
کنترل از دستش می رود و خنده اش را رها می کند و بعد انگشتم را در مشتش می گیرد و پایین می آورد.
-هیچی فقط من دورت بگردم خب؟
دیوانه... یک دیوانه ی به تمام معنا! اگر نرمال بود که وقتی می بیند دود از کله ام بلند شده و سینه ام از حرص می سوزد ذوق زده نمی شد که!
-واقعا که!
دستم را می کشد و به طرف مامان و رزا می رویم. خیلی زود خانواده اش هم سر می رسند و در کنار هم شام می خوریم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۴۹
ابروهایش بالا پریدند و برخلاف تصورم اصلا نه معذب شد و نه به روی خودش آورد. رو به محمد کرد و گفت:
-شما بفرمایید سر میزتون سفارش بدین من حلش می کنم جناب.
طوری که نادیده ام گرفت و همچنان مستانه و با عشوه با محمد صحبت کرد خشم را تا گلویم بالا آورد.
تا خواستم چیز دیگری در جوابش بگویم تا کمی حرصم را خالی کنم محمد دستم را کشید و رو به آن زن گفت:
-ممنون فعلا نمی خوایم سفارش بدیم.
با اکراه همراهی اش می کنم و برمی گردم به آن زن نگاه می کنم که با نیشخند حرص دراری داشت نگاهمان می کرد.
چرا من خرخره اش را نجویدم؟ با نگاهم آتش به سمتش پرتاب می کنم که حس می کنم شانه های محمد می لرزند و وقتی به طرفش برمیگردم از بهت و خشم قدم هایم خشک می شوند.
-محمد؟ چیش خنده دار بود الان؟ به چی داری می خندی؟
سرفه ی تصنعی می زند تا خنده اش را بپوشاند و این مرد مرا چه فرض کرده؟ مدام لب هایش را جمع می کند و بعد با لحن شیطنت آمیزی می گوید:
-نمی خندم عزیزم... بریم بشینیم مامان خسته میشه.
چشم غره ای می روم و انگشت اشاره ام را در صورتش می گیرم و می غرم:
-دیدم خنده اتو! بگو به چی می خندیدی؟
کنترل از دستش می رود و خنده اش را رها می کند و بعد انگشتم را در مشتش می گیرد و پایین می آورد.
-هیچی فقط من دورت بگردم خب؟
دیوانه... یک دیوانه ی به تمام معنا! اگر نرمال بود که وقتی می بیند دود از کله ام بلند شده و سینه ام از حرص می سوزد ذوق زده نمی شد که!
-واقعا که!
دستم را می کشد و به طرف مامان و رزا می رویم. خیلی زود خانواده اش هم سر می رسند و در کنار هم شام می خوریم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
ابروهایش بالا پریدند و برخلاف تصورم اصلا نه معذب شد و نه به روی خودش آورد. رو به محمد کرد و گفت:
-شما بفرمایید سر میزتون سفارش بدین من حلش می کنم جناب.
طوری که نادیده ام گرفت و همچنان مستانه و با عشوه با محمد صحبت کرد خشم را تا گلویم بالا آورد.
تا خواستم چیز دیگری در جوابش بگویم تا کمی حرصم را خالی کنم محمد دستم را کشید و رو به آن زن گفت:
-ممنون فعلا نمی خوایم سفارش بدیم.
با اکراه همراهی اش می کنم و برمی گردم به آن زن نگاه می کنم که با نیشخند حرص دراری داشت نگاهمان می کرد.
چرا من خرخره اش را نجویدم؟ با نگاهم آتش به سمتش پرتاب می کنم که حس می کنم شانه های محمد می لرزند و وقتی به طرفش برمیگردم از بهت و خشم قدم هایم خشک می شوند.
-محمد؟ چیش خنده دار بود الان؟ به چی داری می خندی؟
سرفه ی تصنعی می زند تا خنده اش را بپوشاند و این مرد مرا چه فرض کرده؟ مدام لب هایش را جمع می کند و بعد با لحن شیطنت آمیزی می گوید:
-نمی خندم عزیزم... بریم بشینیم مامان خسته میشه.
چشم غره ای می روم و انگشت اشاره ام را در صورتش می گیرم و می غرم:
-دیدم خنده اتو! بگو به چی می خندیدی؟
کنترل از دستش می رود و خنده اش را رها می کند و بعد انگشتم را در مشتش می گیرد و پایین می آورد.
-هیچی فقط من دورت بگردم خب؟
دیوانه... یک دیوانه ی به تمام معنا! اگر نرمال بود که وقتی می بیند دود از کله ام بلند شده و سینه ام از حرص می سوزد ذوق زده نمی شد که!
-واقعا که!
دستم را می کشد و به طرف مامان و رزا می رویم. خیلی زود خانواده اش هم سر می رسند و در کنار هم شام می خوریم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۸۵۰
محدثه کادوی روز مادر را به منیر خانوم می دهد و رو به محمد می گوید:
-داداشم؟ دست خالی نیومدی که ایشالا؟ به خدا من جای شهرزاد جون به دل می گیرم.
محمد چشم غره ای به محدثه می رود و بعد رو به من و مامان و منیر خانوم نگاهی می کند و با لحن شرمنده ای می گوید:
-ببخشید که نتونستم چیزی تهیه کنم. انقدر سرم شلوغ بود که فرصت نشد برم خرید. به محض اینکه کارم تموم شد راه افتادم اومدم. اما کادوی هر سه تون پیش من محفوظه.
مامان و منیر خانوم هر دو می گویند که تنش سلامت باشد و نیازی نیست. من هم لبخند گرمی به رویش می پاشم تا بداند به هیچ عنوان ناراحت نیستم.
پس از چند ثانیه رزا با محمد نگاهی رد و بدل می کنند و بعد دخترکم با لبخند شیطنت آمیزی از کیف کوچکی که به همراه داشت یک جعبه ی خیلی کوچک بیرون می کشد.
قلبم از دیدن کادوی درون دستش درون سینه ام به تکاپو می افتد. هم ذوق زده ام و هم برای ژست شیرینش ضعف می روم.
-این بلای توئه مامانی... لوزت مبالک باشه.
از شدت احساساتی که درون رگ و پی ام جاری می شود بغضم می گیرد و اشک به چشمانم نم می زند. فوری خم می شوم و در آغوشش می کشم.
-مرسی مامانی... دورت بگردم من آخه! کادو می خواستم چکار... تو خودت برای من کادویی نفسم!
کادویش را باز می کنم و با دیدن یک جاسوییچی کوچک که یک عروسک تک شاخ بامزه به آن آویزان بود با ذوق می خندم.
مقابل چشمانم می گیرمش و تکانش می دهم و او با افتخار سر بالا می گیرد و می گوید:
-با ماپلی لفتم ولی با پول خودم خلیدم... شیش روز پولامو جمع کلدم!
آنقدر می بوسمش تا صدایش در بیاید. چنان برایم ارزشمند بود که حس می کنم ارزنده ترین کادوهای دنیا هم با این جاسوییچی کوچک برابری نمی کنند.
تک شاخ عروسک مورد علاقه اش بود و من خوب می دانم که دخترکم خواسته بهترین از نگاهش خودش را برایم هدیه
محدثه کادوی روز مادر را به منیر خانوم می دهد و رو به محمد می گوید:
-داداشم؟ دست خالی نیومدی که ایشالا؟ به خدا من جای شهرزاد جون به دل می گیرم.
محمد چشم غره ای به محدثه می رود و بعد رو به من و مامان و منیر خانوم نگاهی می کند و با لحن شرمنده ای می گوید:
-ببخشید که نتونستم چیزی تهیه کنم. انقدر سرم شلوغ بود که فرصت نشد برم خرید. به محض اینکه کارم تموم شد راه افتادم اومدم. اما کادوی هر سه تون پیش من محفوظه.
مامان و منیر خانوم هر دو می گویند که تنش سلامت باشد و نیازی نیست. من هم لبخند گرمی به رویش می پاشم تا بداند به هیچ عنوان ناراحت نیستم.
پس از چند ثانیه رزا با محمد نگاهی رد و بدل می کنند و بعد دخترکم با لبخند شیطنت آمیزی از کیف کوچکی که به همراه داشت یک جعبه ی خیلی کوچک بیرون می کشد.
قلبم از دیدن کادوی درون دستش درون سینه ام به تکاپو می افتد. هم ذوق زده ام و هم برای ژست شیرینش ضعف می روم.
-این بلای توئه مامانی... لوزت مبالک باشه.
از شدت احساساتی که درون رگ و پی ام جاری می شود بغضم می گیرد و اشک به چشمانم نم می زند. فوری خم می شوم و در آغوشش می کشم.
-مرسی مامانی... دورت بگردم من آخه! کادو می خواستم چکار... تو خودت برای من کادویی نفسم!
کادویش را باز می کنم و با دیدن یک جاسوییچی کوچک که یک عروسک تک شاخ بامزه به آن آویزان بود با ذوق می خندم.
مقابل چشمانم می گیرمش و تکانش می دهم و او با افتخار سر بالا می گیرد و می گوید:
-با ماپلی لفتم ولی با پول خودم خلیدم... شیش روز پولامو جمع کلدم!
آنقدر می بوسمش تا صدایش در بیاید. چنان برایم ارزشمند بود که حس می کنم ارزنده ترین کادوهای دنیا هم با این جاسوییچی کوچک برابری نمی کنند.
تک شاخ عروسک مورد علاقه اش بود و من خوب می دانم که دخترکم خواسته بهترین از نگاهش خودش را برایم هدیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️ بسم الله الرحمن الرحیم ❤️
🌸گویند : مرغیست به نام « آمـیــن »
🕊مرغی آسمانی ؛
🌸در بلندترین نقطهٔ آسمان ،
🕊آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَـرَد
🌸و سخن می گوید !
🕊او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است
🌸هر چیز را که می شنود
🕊دوبـاره ، به نام فرد ِ گوینده
🌸آنرا تکرار می کند ! و آمین می گوید
🕊این است که همهٔ آیین ها می گویند
🌸مراقب کلامت باش
🕊این است که می گویند
🌸تنها صداست که می ماند
🕊این است که می گویند
🌸دیگران را دعا کنید
🕊این است که اگر دیگرانی را نفرین کنیم
🌸روزی خود ما دچار آن خواهیم بود
🕊مرغ آمین ؛هر آنچه که بگوئـیـــم را
🌸با اسم خود ِ ما ، جمع می کند
🕊و به خداوند اعلام می کند
🌸آنگاه در انتهای جمله آمـیـن می گوید
🕊پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم
🌸برایتان بهترینها رو آرزو دارم🌸
@kadbanoiranii
🌸گویند : مرغیست به نام « آمـیــن »
🕊مرغی آسمانی ؛
🌸در بلندترین نقطهٔ آسمان ،
🕊آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَـرَد
🌸و سخن می گوید !
🕊او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است
🌸هر چیز را که می شنود
🕊دوبـاره ، به نام فرد ِ گوینده
🌸آنرا تکرار می کند ! و آمین می گوید
🕊این است که همهٔ آیین ها می گویند
🌸مراقب کلامت باش
🕊این است که می گویند
🌸تنها صداست که می ماند
🕊این است که می گویند
🌸دیگران را دعا کنید
🕊این است که اگر دیگرانی را نفرین کنیم
🌸روزی خود ما دچار آن خواهیم بود
🕊مرغ آمین ؛هر آنچه که بگوئـیـــم را
🌸با اسم خود ِ ما ، جمع می کند
🕊و به خداوند اعلام می کند
🌸آنگاه در انتهای جمله آمـیـن می گوید
🕊پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم
🌸برایتان بهترینها رو آرزو دارم🌸
@kadbanoiranii