کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.7K links
Download Telegram
#پارت۷۲۴

مردها و البته به علاوه ی رزا خانوم که یک لحظه هم دست باباجی اش را رها نمی کرد، همه در باغ بودند.


باغ ویلای زیبایی بود و فضای جالبی داشت. همه ی وسایل درشت خانه چوبی و به رنگ قهوه ای روشن بود و دکوراسیون رنگی روشن داشت.


کاملا با فضای خانه شان که سلطنتی و فاخرانه بود، متفاوت بود. حال خوبی داشت و از آمدن به اینجا خوشحال بودم.


-شهرزاد؟ مامان جان تو چرا انقدر لاغر شدی؟


حاج خانوم بود که با نگرانی رو به من پرسید. دلم برایش قنج زد.


آن قدری روی من توجه دارد که همین که ذره ای وزن کم کرده بودم به چشمش آمده بود.


-مامان راست می گن خیلی از بین رفتی عزیزم. یه دکتر می رفتی شاید بیماری داری!


از حرف یلدا خنده ام گرفت. شاید هم من اشتباه می کردم و حرف هایش را بد برداشت می کردم. نمی دانم.

اما هرچه که بود می دانم که آشنایی بد ما در دید من نسبت به او تاثیرگذار است. قبل از اینکه دهان باز کنم مهشید گفت:


-اوا... بیماری چی عزیزم؟ شهرزاد پیلاتس کار می کنه. این بدن یه ورزشکاره عزیزم.


من؟ به ارواحم خندیدم که پیلاتس حرفه ای کار می کنم. این را از کجا آورده بود؟


من زور می زدم هفته ای دوبار با رزا به شنا می رفتم! سعی می کنم خنده ی بهت زده ام را بخورم و مهشید انگار کوتاه بیا نبود.


-شمام زیاد بعد زایمان نتونستی جمع کنی خودتو به نظرم حتما برای سلامتیت یه ورزشو دنبال کن. سنی نداری که قربونت برم یکم به خودت برس!


لحظه ای چشمان گشاد شده ی یلدا را که می بینم به مامان نگاه می کنم و بعد...
فقط دعا می کنم... از ته دل... که صورت سرخ مامان به یک انفجار خنده مبدل نشود!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر