#پارت۵۳۵
دستانم را روی سینه ای می گذارم و با تمام وجودم مقابلش می ایستم و با تمام صداقتم لب می زنم:
-من می خوام برق چشمات نه از سر احترام، بلکه از عشق باشه، برای زنی که لایقته! و نمی خوام که من سد راهتون باشم. سد راهی تویی که به چشم دوست بهت نگاه می کنم.
دستانش را درون جیب های شلوار جینش فرو می کند وفکری شده سرش را می چرخاند و به راه پیش رویمان می دوزد.
می فهمید که از ته دلم می گویم؟ که چقدر از اعماق وجود خواستار بهترین ها برای او بودم؟
-صدرا من دوستتم مگه نه؟ من می دونم گاهی ممکنه تنهایی دست روی گلوی آدم بذاره و نفستو بگیره، اونقدر بی جون و خسته بشی که بخوای پای عقلتو وسط بکشی و بخوای عاقلانه برای قلبت تصمیم بگیری. اما اگه یه درصد منو قبول داری، باور کن که ارزششو داره! عشق اونقدر قشنگ هست که تا ته دنیا براش صبر کنی و وقتی رسیدی ذره ای پشیمون نباشی. عقل نمی تونه تصمیم گیرنده دل باشه، البته اگر عقلی داشته باشی!
جمله ی آخر را با خنده گفتم و او با لبخند تلخی سرش را پایین انداخت.
-جدی می گم... یه نگاه به من بکن؟ یه زخمی اعتماد که هنوز عاشق اکسشه و تو زندگیش غیر از مادر و دختر و رفیقش هیچ کسی رو نداره و اونقدر سرش تو کارشه که تقریبا میشه گفت زندگی کردن رو یادش رفته! زنی که...
سرش را ناگهانی بالا گرفت و حرفم را برید...
-خیله خب... گفتی منم شنیدم. اما تو نمی تونی درک کنی که من چرا تو رو انتخاب کردم چون باید از چشم من خودتو ببینی. شهرزاد تو یه زن قوی و محترمی. باهوش و باذکاوتی... اونقدر که هربار شوکه ام می کنی... ببین کجاییم؟ تو می دونستی داری چکار می کنی... می دونستی هیچ کجا... هیچ نقطه ای توی این شهر نبود که تو امشب با من قرار بذاری تا بتونی اونجوری که الان با حرفات منو زیر و رو کردی تکونم بدی. که کجا بگی که تاثیرگذار باشه. می دونستی چی بگی و چکار کنی که من به قاطع ترین تصمیمم شک کنم. راست میگی تنهام، راست میگی هنوز با عشق فرسنگ ها فاصله داریم، اما محض رضای خدا خودتو ببین؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
دستانم را روی سینه ای می گذارم و با تمام وجودم مقابلش می ایستم و با تمام صداقتم لب می زنم:
-من می خوام برق چشمات نه از سر احترام، بلکه از عشق باشه، برای زنی که لایقته! و نمی خوام که من سد راهتون باشم. سد راهی تویی که به چشم دوست بهت نگاه می کنم.
دستانش را درون جیب های شلوار جینش فرو می کند وفکری شده سرش را می چرخاند و به راه پیش رویمان می دوزد.
می فهمید که از ته دلم می گویم؟ که چقدر از اعماق وجود خواستار بهترین ها برای او بودم؟
-صدرا من دوستتم مگه نه؟ من می دونم گاهی ممکنه تنهایی دست روی گلوی آدم بذاره و نفستو بگیره، اونقدر بی جون و خسته بشی که بخوای پای عقلتو وسط بکشی و بخوای عاقلانه برای قلبت تصمیم بگیری. اما اگه یه درصد منو قبول داری، باور کن که ارزششو داره! عشق اونقدر قشنگ هست که تا ته دنیا براش صبر کنی و وقتی رسیدی ذره ای پشیمون نباشی. عقل نمی تونه تصمیم گیرنده دل باشه، البته اگر عقلی داشته باشی!
جمله ی آخر را با خنده گفتم و او با لبخند تلخی سرش را پایین انداخت.
-جدی می گم... یه نگاه به من بکن؟ یه زخمی اعتماد که هنوز عاشق اکسشه و تو زندگیش غیر از مادر و دختر و رفیقش هیچ کسی رو نداره و اونقدر سرش تو کارشه که تقریبا میشه گفت زندگی کردن رو یادش رفته! زنی که...
سرش را ناگهانی بالا گرفت و حرفم را برید...
-خیله خب... گفتی منم شنیدم. اما تو نمی تونی درک کنی که من چرا تو رو انتخاب کردم چون باید از چشم من خودتو ببینی. شهرزاد تو یه زن قوی و محترمی. باهوش و باذکاوتی... اونقدر که هربار شوکه ام می کنی... ببین کجاییم؟ تو می دونستی داری چکار می کنی... می دونستی هیچ کجا... هیچ نقطه ای توی این شهر نبود که تو امشب با من قرار بذاری تا بتونی اونجوری که الان با حرفات منو زیر و رو کردی تکونم بدی. که کجا بگی که تاثیرگذار باشه. می دونستی چی بگی و چکار کنی که من به قاطع ترین تصمیمم شک کنم. راست میگی تنهام، راست میگی هنوز با عشق فرسنگ ها فاصله داریم، اما محض رضای خدا خودتو ببین؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر