This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#برش_انار
#یلدا #انار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#برش_انار
#یلدا #انار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پاناکوتای_وانیلی_با_ژله_ی_انار
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پاناکوتای_وانیلی_با_ژله_ی_انار
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تاپر_هندوانه 🍉 #یلدا
آموزش تاپر هندوانه با خمیرفوندانت
👌مقداری سیاه دانه روی فوندانت قرمز بریزید و کمی ورز بدین و لول کنید این سیاه دانه ها بعد برش به شکل تخم هندوانه در تاپر هندوانه دیده میشه
✅بعد برش خلال دندان بزنید داخل تاپر ها و بذارین خشک بشه و روی کیکهای یلداتون استفاده کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
آموزش تاپر هندوانه با خمیرفوندانت
👌مقداری سیاه دانه روی فوندانت قرمز بریزید و کمی ورز بدین و لول کنید این سیاه دانه ها بعد برش به شکل تخم هندوانه در تاپر هندوانه دیده میشه
✅بعد برش خلال دندان بزنید داخل تاپر ها و بذارین خشک بشه و روی کیکهای یلداتون استفاده کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_سه_لایه_انار
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دسر_سه_لایه_انار
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزش دو نوع گیف شب
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#اسلایس_یخچالی تو مهمونیا دل همه رو میبره
مواد لازم:
یک بسته ژله قرمز
۱.۵ لیوان آبجوش
۳ لیوان شیر
نصف لیوان آرد سفید
۲/۳ لیوان شکر
یک قاشق غذاخوری کره
نصف قاشق چایخوری وانیل
بیسکوییت پتی بور
توت فرنگی، کیوی و پرتقال
🔸برای این مواد ۳ تا ظرف و ۴ بسته بیسکویت پتی بور نیاز داریم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#اسلایس_یخچالی تو مهمونیا دل همه رو میبره
مواد لازم:
یک بسته ژله قرمز
۱.۵ لیوان آبجوش
۳ لیوان شیر
نصف لیوان آرد سفید
۲/۳ لیوان شکر
یک قاشق غذاخوری کره
نصف قاشق چایخوری وانیل
بیسکوییت پتی بور
توت فرنگی، کیوی و پرتقال
🔸برای این مواد ۳ تا ظرف و ۴ بسته بیسکویت پتی بور نیاز داریم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_یلدایی
مواد لازم :
لبوی پخته ۲ عدد
خامه صبحانه ۱۰۰ گرم
ماست خامهای ۲ ق غ
پودر ژلاتین ۲ ق غ
آب لبو ۱ استکان
شکر ۲ ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دسر_یلدایی
مواد لازم :
لبوی پخته ۲ عدد
خامه صبحانه ۱۰۰ گرم
ماست خامهای ۲ ق غ
پودر ژلاتین ۲ ق غ
آب لبو ۱ استکان
شکر ۲ ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#چیز_کیک_انار
این چیزکیک انار هم خیلی جذابه هم خیلی راحت
مواد لازم :
بیسکویت پتی بر ۲بسته
خامه پاکتی صبحانه ۲۰۰ گرم
پنیر خامه ای یا پنیر ماسکار پونه ۱بسته
پودر قند یا پودر شکر ۲قاشق غذاخوری
پودر ژلاتین ۱قاشق غذاخوری
آب جوش برای پودر ژلاتین ۶ قاشق غذاخوری
ژله انار یا آلبالو ۱بسته
ژله آلوورا نصف بسته
آب جوش برای هر ۱بسته پودر ژله نصف لیوان
آب سرد نصف لیوان
کره ۱۳۰ گرم
انار دون شده و خلال پسته دلبخواهی
……………………………………………………..
✅ ژله حتما خنک بشه بعد به مایه پنیری اضافه کنید
✅قطر قالب کمربندی ۲۰ سانت
✅ اگر قالب کمربندی نداری میتونی تو ظرف پیرکس درست کنی
✅ژله آلوورا برای اینکه شفاف دونه های انار و خلال پسته دیده بشه که قابل حذفه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کا
#چیز_کیک_انار
این چیزکیک انار هم خیلی جذابه هم خیلی راحت
مواد لازم :
بیسکویت پتی بر ۲بسته
خامه پاکتی صبحانه ۲۰۰ گرم
پنیر خامه ای یا پنیر ماسکار پونه ۱بسته
پودر قند یا پودر شکر ۲قاشق غذاخوری
پودر ژلاتین ۱قاشق غذاخوری
آب جوش برای پودر ژلاتین ۶ قاشق غذاخوری
ژله انار یا آلبالو ۱بسته
ژله آلوورا نصف بسته
آب جوش برای هر ۱بسته پودر ژله نصف لیوان
آب سرد نصف لیوان
کره ۱۳۰ گرم
انار دون شده و خلال پسته دلبخواهی
……………………………………………………..
✅ ژله حتما خنک بشه بعد به مایه پنیری اضافه کنید
✅قطر قالب کمربندی ۲۰ سانت
✅ اگر قالب کمربندی نداری میتونی تو ظرف پیرکس درست کنی
✅ژله آلوورا برای اینکه شفاف دونه های انار و خلال پسته دیده بشه که قابل حذفه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موچی
طرز تهیه موچی
مواد لازم :
شکر ۸۰ گرم
آب ۲۲۰-۲۰۰ میل
آرد گلوتینوس ۲۰۰ گرم
رنگ خوراکی ۲ قطره
پنیر خامهای ۱۰۰ گرم
خامه قنادی ۲۰۰ گرم
کمی پودر نارگیل
روغن ۱ ق غ
رنگ ژلهای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
طرز تهیه موچی
مواد لازم :
شکر ۸۰ گرم
آب ۲۲۰-۲۰۰ میل
آرد گلوتینوس ۲۰۰ گرم
رنگ خوراکی ۲ قطره
پنیر خامهای ۱۰۰ گرم
خامه قنادی ۲۰۰ گرم
کمی پودر نارگیل
روغن ۱ ق غ
رنگ ژلهای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_خرمالو_ویژه_شب_یلدا
۵عدد خرمالو
۱لیوان شیر
۱قاشق خامه
کمی شکر
وانیل
۱/۵قاشق پودر ژلاتین
۱استکان آب
مراحل درست کردنش تو ویدیو مشخصه
اگه خرمالو دوست دارین مطمئنم ازین
خوشتون میاد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دسر_خرمالو_ویژه_شب_یلدا
۵عدد خرمالو
۱لیوان شیر
۱قاشق خامه
کمی شکر
وانیل
۱/۵قاشق پودر ژلاتین
۱استکان آب
مراحل درست کردنش تو ویدیو مشخصه
اگه خرمالو دوست دارین مطمئنم ازین
خوشتون میاد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چیز_کیک_لیمویی
مواد لازم :
کره ۲۰ گرم
بیسکوئیت ۷۰ گرم
خامه قنادی ۱۷۰ گرم
پنیر خامهای ۲۳۰ گرم
آب لیمو تازه ۵۰ گرم
ورقه ژلاتین ۵ گرم
تخم مرغ ۱ عدد
آب داغ ۳۰ گرم
شکر ۶۰ گرم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم :
کره ۲۰ گرم
بیسکوئیت ۷۰ گرم
خامه قنادی ۱۷۰ گرم
پنیر خامهای ۲۳۰ گرم
آب لیمو تازه ۵۰ گرم
ورقه ژلاتین ۵ گرم
تخم مرغ ۱ عدد
آب داغ ۳۰ گرم
شکر ۶۰ گرم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_یلدایی
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
ژله قرمز ۲ بسته
آبجوش ۲.۵ لیوان
انار دون شده ۱ عدد
ژلاتین ۱ ق غ
شکر ۴ ق
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دسر_یلدایی
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
ژله قرمز ۲ بسته
آبجوش ۲.۵ لیوان
انار دون شده ۱ عدد
ژلاتین ۱ ق غ
شکر ۴ ق
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🔴 #فیلم_آموزشی
#باقلوا_ترکی
برای شربت باقلوا
آب یک و نیم لیوان
شکر یک لیوان سر پر
هل ۲ تا سه عدد
گلاب دو قاشق غذاخوری یا ۲ تا ۳ عدد غنچه گل محمدی
زعفران به مقدار دلخواه
دارچین هم اگه بخواین میتونید بزنید
برای باقلوا؛
یک بسته خمیر باقلوا آماده ( ممکنه همه اش استفاده نشه )
کره ۱۰۰ گرم
روغن مایع ۵۰ گرم
مغز دلخواه که من گردو زدم ۱۵۰ گرم
میتونید از پسته یا ترکیب گردو و پسته هم استفاده کنید
پودر هل کمی
قالب ۲۰ در ۳۰
فر از قبل گرم شده ۱۸۰ درجه به مدت تقریبی ۴۰ دقیقه. اگه رویه بعد پخت طلایی نشد حتما گریل رو برای چند دقیقه بزنید .
شربت خنک شده به باقلوا داغ اضافه کنید .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#باقلوا_ترکی
برای شربت باقلوا
آب یک و نیم لیوان
شکر یک لیوان سر پر
هل ۲ تا سه عدد
گلاب دو قاشق غذاخوری یا ۲ تا ۳ عدد غنچه گل محمدی
زعفران به مقدار دلخواه
دارچین هم اگه بخواین میتونید بزنید
برای باقلوا؛
یک بسته خمیر باقلوا آماده ( ممکنه همه اش استفاده نشه )
کره ۱۰۰ گرم
روغن مایع ۵۰ گرم
مغز دلخواه که من گردو زدم ۱۵۰ گرم
میتونید از پسته یا ترکیب گردو و پسته هم استفاده کنید
پودر هل کمی
قالب ۲۰ در ۳۰
فر از قبل گرم شده ۱۸۰ درجه به مدت تقریبی ۴۰ دقیقه. اگه رویه بعد پخت طلایی نشد حتما گریل رو برای چند دقیقه بزنید .
شربت خنک شده به باقلوا داغ اضافه کنید .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#باقلوا_ترکی
خانم زحمتی عزیز
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#باقلوا_ترکی
خانم زحمتی عزیز
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۱
#
تلفنی دو بلیت اتوبوس برای یک ساعت و نیم دیگر گیر آوردم و رزرو کردم. با سریعترین حالت ممکن چمدانمان را می بندیم.
رزا را به دست مهشید می سپارم و بغض دخترکم را به ناچار با بوسه ای پشت سر می گذارم. برایش بهتر بود که اینجا بماند.
دوست نداشتم لابلای آن همه گریه و ماتم آواره اش کنم. دلم نمی خواست تنهایش بگذارم اما چاره ی هم نداشتم.
مهشید هم خیالم را راحت کرد که مراقبش خواهد بود و مطمئن بودم از این بابت اما می ترسیدم که بی قراری کند.
مامان هنوز هم بیتابی می کرد و بی نهایت نگرانش بودم. او هم مانند من خودش را مدیون آن مرد می دید.
باورمان نمی شد که دیگر نباشد. ای کاش می شد برای بار آخر می دیدمش و از او بابت تمام پدرانه هایی که خرجم کرد آنطور که دلم آرام می گرفت تشکر می کردم.
افسوس که دیگر خیلی دیر بود...
***
-خدا بهتون سلامتی بده خانوم... تسلیت می گم...!
خاله و مامان هر دو باهم سرشان را بلند می کنند و هر دو بهت زده به مرد مقابلشان نگاه می کنند.
پری خانوم زودتر به خود می آید از روی صندلی بلند می شود. حاج جهانگیر را به خواهرش معرفی میکند و خاله در آن حال فقط سری تکان می دهد و بعد دوباره به مزار همسرش آن طرف تر خیره می شود و اشک می ریزد...
من هم مانند مامان از حضور محمد و پدرش به همراه رزا و مهشید شوکه بودم.
مهشید پشت تلفن گفته بود که محمد از رفتنمان با خبر شده و علت را فهمیده از او درباره ی مراسم پرسیده بود.
او هم اعلامیه را برایش فرستاده بود و تا به مسجد و مراسم بعدش در بهشت زهرا برسند.
با حالی که می دانستم قرار است امروز اینجا باشند، اما هنوزم باور نمی کردم.
-خدا به خانوادتون سلامتی بده. خیلی زحمت کشیدین جناب فرهمند. واقعا لازم نبود... این همه راه...
صامت و ساکت کنارشان ایستاده بودم و از دور به محمد و رزا نگاهی می کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#
تلفنی دو بلیت اتوبوس برای یک ساعت و نیم دیگر گیر آوردم و رزرو کردم. با سریعترین حالت ممکن چمدانمان را می بندیم.
رزا را به دست مهشید می سپارم و بغض دخترکم را به ناچار با بوسه ای پشت سر می گذارم. برایش بهتر بود که اینجا بماند.
دوست نداشتم لابلای آن همه گریه و ماتم آواره اش کنم. دلم نمی خواست تنهایش بگذارم اما چاره ی هم نداشتم.
مهشید هم خیالم را راحت کرد که مراقبش خواهد بود و مطمئن بودم از این بابت اما می ترسیدم که بی قراری کند.
مامان هنوز هم بیتابی می کرد و بی نهایت نگرانش بودم. او هم مانند من خودش را مدیون آن مرد می دید.
باورمان نمی شد که دیگر نباشد. ای کاش می شد برای بار آخر می دیدمش و از او بابت تمام پدرانه هایی که خرجم کرد آنطور که دلم آرام می گرفت تشکر می کردم.
افسوس که دیگر خیلی دیر بود...
***
-خدا بهتون سلامتی بده خانوم... تسلیت می گم...!
خاله و مامان هر دو باهم سرشان را بلند می کنند و هر دو بهت زده به مرد مقابلشان نگاه می کنند.
پری خانوم زودتر به خود می آید از روی صندلی بلند می شود. حاج جهانگیر را به خواهرش معرفی میکند و خاله در آن حال فقط سری تکان می دهد و بعد دوباره به مزار همسرش آن طرف تر خیره می شود و اشک می ریزد...
من هم مانند مامان از حضور محمد و پدرش به همراه رزا و مهشید شوکه بودم.
مهشید پشت تلفن گفته بود که محمد از رفتنمان با خبر شده و علت را فهمیده از او درباره ی مراسم پرسیده بود.
او هم اعلامیه را برایش فرستاده بود و تا به مسجد و مراسم بعدش در بهشت زهرا برسند.
با حالی که می دانستم قرار است امروز اینجا باشند، اما هنوزم باور نمی کردم.
-خدا به خانوادتون سلامتی بده. خیلی زحمت کشیدین جناب فرهمند. واقعا لازم نبود... این همه راه...
صامت و ساکت کنارشان ایستاده بودم و از دور به محمد و رزا نگاهی می کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۲
#
کنار ماشین ایستاده بود تا پدرش برگردد و کنار رزا بماند و بعد خودش برای تسلیت جلو بیاید. هنوز باورم نمی شد که اینجا باشند.
-وظیفه ست خانوم... اگر کاری از دست ما برمیاد ما در خدمتیم...
مامان هنوز هم از حضورشان متعجب است. دستی به شالش می کشد و تلاش می کند تا با لحن محترم و ملایمی پاسخ دهد...
-خدمت از ماست. تا همین جا هم زحمت کشیدین.
روبه من می کند و ادامه می دهد:
-شهرزاد جان از راه اومدن خسته ان. کلید خونه رو از کیفم بردار جناب فرهمند و آقازاده رو ببر خونه مختصر استراحتی داشته باشن بعد شب خونه خواهرم در خدمتشون هستیم برای صرف شام...
همانطور مشغول تعرافاتشان هستند و دست آخر حاج فرهمند می گوید که تا دو ساعت دیگر پرواز دارد و باید بازگردد.
عذرخواهی کرد که حاج خانوم نتوانسته بیاید.
و من نمی دانم من بد متوجه شدم یا محمد قصد برگشت نداشت. چون با ماشین آمده بودند و طبیعتا برای بازگشت هم مشکلی نخواهند داشت.
ولی وقتی از قبل پروازش را رزرو کرده این یعنی محمد می خواست اینجا بماند؟
خداحافظی می کنند و من دوباره تا ماشین همراهی اش می کنم.
-من نمی دونم چطور باید تشکر کنم. لحظات سختیه و نه حال من و نه حال مادرم روبراه نیست. چون به هر حال ایشون واقعا برای ما عزیز بودن. ارزششون برای من کمتر از یه پدر نبود. از دست دادنشون... می خوام بگم من متوجه هستم که چقدر توی زحمت افتادین تا توی این روز در کنار ما باشین. متوجهم و خیلی برام ارزشمنده... انشالله تو خوشی هاتون جبران کنم.
نگاهش مستقیم و به روبرویش است. با اقتدار و محکم قدم بر می دارد.
هر دو کت و شلوار و پیراهن مشکی پوشیده بودند و قد و قواره و ظاهر شبیه به همشان باعث می شد تا بیش از پیش در دل به این موضوع معترف شوم. واقعا مثال سیبی بودند که از وسط نصف شده بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#
کنار ماشین ایستاده بود تا پدرش برگردد و کنار رزا بماند و بعد خودش برای تسلیت جلو بیاید. هنوز باورم نمی شد که اینجا باشند.
-وظیفه ست خانوم... اگر کاری از دست ما برمیاد ما در خدمتیم...
مامان هنوز هم از حضورشان متعجب است. دستی به شالش می کشد و تلاش می کند تا با لحن محترم و ملایمی پاسخ دهد...
-خدمت از ماست. تا همین جا هم زحمت کشیدین.
روبه من می کند و ادامه می دهد:
-شهرزاد جان از راه اومدن خسته ان. کلید خونه رو از کیفم بردار جناب فرهمند و آقازاده رو ببر خونه مختصر استراحتی داشته باشن بعد شب خونه خواهرم در خدمتشون هستیم برای صرف شام...
همانطور مشغول تعرافاتشان هستند و دست آخر حاج فرهمند می گوید که تا دو ساعت دیگر پرواز دارد و باید بازگردد.
عذرخواهی کرد که حاج خانوم نتوانسته بیاید.
و من نمی دانم من بد متوجه شدم یا محمد قصد برگشت نداشت. چون با ماشین آمده بودند و طبیعتا برای بازگشت هم مشکلی نخواهند داشت.
ولی وقتی از قبل پروازش را رزرو کرده این یعنی محمد می خواست اینجا بماند؟
خداحافظی می کنند و من دوباره تا ماشین همراهی اش می کنم.
-من نمی دونم چطور باید تشکر کنم. لحظات سختیه و نه حال من و نه حال مادرم روبراه نیست. چون به هر حال ایشون واقعا برای ما عزیز بودن. ارزششون برای من کمتر از یه پدر نبود. از دست دادنشون... می خوام بگم من متوجه هستم که چقدر توی زحمت افتادین تا توی این روز در کنار ما باشین. متوجهم و خیلی برام ارزشمنده... انشالله تو خوشی هاتون جبران کنم.
نگاهش مستقیم و به روبرویش است. با اقتدار و محکم قدم بر می دارد.
هر دو کت و شلوار و پیراهن مشکی پوشیده بودند و قد و قواره و ظاهر شبیه به همشان باعث می شد تا بیش از پیش در دل به این موضوع معترف شوم. واقعا مثال سیبی بودند که از وسط نصف شده بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۳
کاریزما و جدیت از وجناتش می بارید اما لحن صدایش کاملا ملایم است:
-یکبار گفتم که می خوام تو رو به عنوان عضوی از خانواده مون داشته باشیم. ما اونقدر هم بی رگ نیستیم که تو عزا و غصه ی همدیگه تماشاچی باشیم. اگر کاری از دستم برمیاد حتما بگو... اون بنده خدا که دیگه دستش از دنیا کوتاهه اما... منم مثل پدرت بدون...
کلماتش به تپش های قلبم ریتم آهنگینی می بخشد.
چشمان از شدت بی خوابی می سوزند و اشکی می شوند اما خوب می دانم که بغض گلویم ربطی به آن ندارد...
شنیدن این حرف ها برای کسی چون من... ورای تصوراتم شیرین است.
-من فقط مادر نوه اتون هستم و شما به خاطر من ای نهمه راه رو اومدین تا کنارمون باشید. خیلی خوشحالم که رزا شما رو توی زندگیش داره. بودن کسی مثل شما توی زندگیش قوت قلبمه...
حرفی نمی زند و دستی به سبیلش می کشد. متوجه شده ام که با ابراز احساسات و شنیدنشان زیاد میانه ی خوبی ندارد و زود معذب می شود.
لب هایم کش می آیند و سر پایین می اندازم.
محمد رزا را روی کاپوت ماشین قرار داده و مشغول توضیح دادن به اوست.
نمی دانم که موضوع بینشان چیست اما محمد شدیدا مستاصل به نظر می رسد...
-فلشته ها(فرشته ها) همون لک لکان؟ آخه وقتی لک لکا بچه ها لو (رو) میالن حتما خودشون میان می بلنشون پیش خدا...!
لب هایم را داخل دهانم می کشم تا به خنده نیفتم! در دل قربان ذهن پویایش می روم که همه چیز را سریع کنار هم قرار می داد و نتیجه گیری می کرد.
محمد خیلی جدی و عمیق در فکر فرو رفته و در تلاش است تا مسائل را ساده برایش توضیح دهد.
-نه عزیز دلم... ببین...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
کاریزما و جدیت از وجناتش می بارید اما لحن صدایش کاملا ملایم است:
-یکبار گفتم که می خوام تو رو به عنوان عضوی از خانواده مون داشته باشیم. ما اونقدر هم بی رگ نیستیم که تو عزا و غصه ی همدیگه تماشاچی باشیم. اگر کاری از دستم برمیاد حتما بگو... اون بنده خدا که دیگه دستش از دنیا کوتاهه اما... منم مثل پدرت بدون...
کلماتش به تپش های قلبم ریتم آهنگینی می بخشد.
چشمان از شدت بی خوابی می سوزند و اشکی می شوند اما خوب می دانم که بغض گلویم ربطی به آن ندارد...
شنیدن این حرف ها برای کسی چون من... ورای تصوراتم شیرین است.
-من فقط مادر نوه اتون هستم و شما به خاطر من ای نهمه راه رو اومدین تا کنارمون باشید. خیلی خوشحالم که رزا شما رو توی زندگیش داره. بودن کسی مثل شما توی زندگیش قوت قلبمه...
حرفی نمی زند و دستی به سبیلش می کشد. متوجه شده ام که با ابراز احساسات و شنیدنشان زیاد میانه ی خوبی ندارد و زود معذب می شود.
لب هایم کش می آیند و سر پایین می اندازم.
محمد رزا را روی کاپوت ماشین قرار داده و مشغول توضیح دادن به اوست.
نمی دانم که موضوع بینشان چیست اما محمد شدیدا مستاصل به نظر می رسد...
-فلشته ها(فرشته ها) همون لک لکان؟ آخه وقتی لک لکا بچه ها لو (رو) میالن حتما خودشون میان می بلنشون پیش خدا...!
لب هایم را داخل دهانم می کشم تا به خنده نیفتم! در دل قربان ذهن پویایش می روم که همه چیز را سریع کنار هم قرار می داد و نتیجه گیری می کرد.
محمد خیلی جدی و عمیق در فکر فرو رفته و در تلاش است تا مسائل را ساده برایش توضیح دهد.
-نه عزیز دلم... ببین...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۴
#
حرفش را قطع می کنم:
-رزا؟ دخترم بعدا در این باره با هم صحبت می کنیم باشه مامان جان؟
ناراضی سر تکان می دهد و محمد به اشاره ی پدرش دو قدمی دور می شوند.
جهانگیر خان چیزهایی را می گوید و محمد با سری پایین افتاده مدام سر تکان می دهد.
نگاه می گیرم و به رزا نزدیک می شوم. همین دو روز دوری چنان دلتنگم کرده بود که اگر نمی آمدند همین امشب راهی اصفهان می شدم.
پس از چند دقیقه جهانگیر خان آمد و با ما خداحافظی کرد و رفت.
محمد اشاره کرد تا سوار ماشین شوم. به او گفتم چند دقیقه منتظرم بماند. مامان را به دست مهشید سپردم و خواستم تا مراقبش باشد و بعد سوار ماشینش شدم.
نشستن کنارش برایم حس کاملا متفاوتی از قبل ترها داشت. از آن روزی که طعم آغوشش را چشیده بودم انگار پرده ای از میانمان برداشته شد بود.
و من نمی توانستم با او مثل قدیم راحت باشم. انگار تمام وجودم در حضورش متفاوت عمل می کرد.
روحم را بی قرار می کرد. پوستم را مورمور می کرد. قلبم را به تقلا می انداخت. انگار که باز هم منتظر آن غیر منتظرانه هایش باشم.
در سکوت با راهنمایی من به سمت خانه می راند. می خواهد ماشینش را پارک کند اما اجازه نمی دهم.
سریع پیاده می شوم و در حیاط را باز می کنم تا ماشینش را به داخل بیاورد.
خانه مان یک خانه قدیمی ساخت و حیاط دار بود. با درختان تنومندی که پدرم آن ها را کاشته بود اما نمانده بود تا ثمر دادنشان را ببیند.
-خونه ی قشنگیه... خیلی باصفاست....
♡♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#
حرفش را قطع می کنم:
-رزا؟ دخترم بعدا در این باره با هم صحبت می کنیم باشه مامان جان؟
ناراضی سر تکان می دهد و محمد به اشاره ی پدرش دو قدمی دور می شوند.
جهانگیر خان چیزهایی را می گوید و محمد با سری پایین افتاده مدام سر تکان می دهد.
نگاه می گیرم و به رزا نزدیک می شوم. همین دو روز دوری چنان دلتنگم کرده بود که اگر نمی آمدند همین امشب راهی اصفهان می شدم.
پس از چند دقیقه جهانگیر خان آمد و با ما خداحافظی کرد و رفت.
محمد اشاره کرد تا سوار ماشین شوم. به او گفتم چند دقیقه منتظرم بماند. مامان را به دست مهشید سپردم و خواستم تا مراقبش باشد و بعد سوار ماشینش شدم.
نشستن کنارش برایم حس کاملا متفاوتی از قبل ترها داشت. از آن روزی که طعم آغوشش را چشیده بودم انگار پرده ای از میانمان برداشته شد بود.
و من نمی توانستم با او مثل قدیم راحت باشم. انگار تمام وجودم در حضورش متفاوت عمل می کرد.
روحم را بی قرار می کرد. پوستم را مورمور می کرد. قلبم را به تقلا می انداخت. انگار که باز هم منتظر آن غیر منتظرانه هایش باشم.
در سکوت با راهنمایی من به سمت خانه می راند. می خواهد ماشینش را پارک کند اما اجازه نمی دهم.
سریع پیاده می شوم و در حیاط را باز می کنم تا ماشینش را به داخل بیاورد.
خانه مان یک خانه قدیمی ساخت و حیاط دار بود. با درختان تنومندی که پدرم آن ها را کاشته بود اما نمانده بود تا ثمر دادنشان را ببیند.
-خونه ی قشنگیه... خیلی باصفاست....
♡♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۵
-آره... تو تابستون قشنگ تر و با صفا ترم می شه. اون درخت نارنجه هر سال گل می ده تو ده روز اونقدر حیاطمون بوی خوبی میده که دیوونه ات می کنه. اما تا یه سرما می زنه تمومش می ریزه. هیچوقت جز یکی دوتا نارنج اونم نوک درخت دیگه میوه نمیده. اونم دستمون نمی رسه بچینیم. اما به خاطر همون ده روزی که بوی بهشت میده به حیاط نذاشتم بزننش. می خواستن به جاش سیب بکارن.
حین حرف زدن داشتم قدم می زدم و دور خودم می چرخیدم و هر نقطه ی حیاط را از نظر می گذراندم.
نگاهم به سمت محمد که بر می گردد نگاه عجیبش را شکار می کنم. طوری چشمانش نرم و پر مهر بودند که به آنی داغم کرد.
دستی به شالم کشیدم و به رزا اشاره کردم و گفتم:
-بیارش تو بذارش تو تختش کمرت درد می گیره...
تقریبا فرار کردم. با کلید در را باز کردم. به اتاق راهنماییش کردم.
دیشب به خانه برگشته و خاک چند ماهه را از خانه و وسایلش تکانده بودم. ملافه ها را عوض کرده بودم و از تمیزی همه جا مطمئن بودم.
کاپشن و شالم را درآوردم و آویزان کردم.
موهایم را از دورم جمع کردم و بالای سرم گوجه کردم تا جلوی دست و پایم نباشد.
وقتی محمد از اتاق برگشت، معذب وسط پذیرایی ایستاد و به دور اطراف نگاه کرد. به سمت دیوار قاب عکس ها رفت.
یک عکس از پدر و مادرم و یک عکس از کودکی های من و باقی عکس های رزا بود. دستش جلو رفت آن عکسی که با رزا روی چمن دراز کشیده بودیم و می خندیدیم لمس کرد.
به آشپزخانه رفتم تا چای دم کنم. با حضورش راحت نبودم و دلم می خواست می توانستم افکارش را بخوانم.
خانه مان به نسبت خانه ی اجاره ای که در اصفهان ساکن بودیم قدیمی تر بود اما ابدا خجالت نمی کشیدم.
اما دوست نداشتم که با توجه به ظاهر زندگیمان میزان رفاهی که برای رزا قائل می شدیم را قضاوت کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-آره... تو تابستون قشنگ تر و با صفا ترم می شه. اون درخت نارنجه هر سال گل می ده تو ده روز اونقدر حیاطمون بوی خوبی میده که دیوونه ات می کنه. اما تا یه سرما می زنه تمومش می ریزه. هیچوقت جز یکی دوتا نارنج اونم نوک درخت دیگه میوه نمیده. اونم دستمون نمی رسه بچینیم. اما به خاطر همون ده روزی که بوی بهشت میده به حیاط نذاشتم بزننش. می خواستن به جاش سیب بکارن.
حین حرف زدن داشتم قدم می زدم و دور خودم می چرخیدم و هر نقطه ی حیاط را از نظر می گذراندم.
نگاهم به سمت محمد که بر می گردد نگاه عجیبش را شکار می کنم. طوری چشمانش نرم و پر مهر بودند که به آنی داغم کرد.
دستی به شالم کشیدم و به رزا اشاره کردم و گفتم:
-بیارش تو بذارش تو تختش کمرت درد می گیره...
تقریبا فرار کردم. با کلید در را باز کردم. به اتاق راهنماییش کردم.
دیشب به خانه برگشته و خاک چند ماهه را از خانه و وسایلش تکانده بودم. ملافه ها را عوض کرده بودم و از تمیزی همه جا مطمئن بودم.
کاپشن و شالم را درآوردم و آویزان کردم.
موهایم را از دورم جمع کردم و بالای سرم گوجه کردم تا جلوی دست و پایم نباشد.
وقتی محمد از اتاق برگشت، معذب وسط پذیرایی ایستاد و به دور اطراف نگاه کرد. به سمت دیوار قاب عکس ها رفت.
یک عکس از پدر و مادرم و یک عکس از کودکی های من و باقی عکس های رزا بود. دستش جلو رفت آن عکسی که با رزا روی چمن دراز کشیده بودیم و می خندیدیم لمس کرد.
به آشپزخانه رفتم تا چای دم کنم. با حضورش راحت نبودم و دلم می خواست می توانستم افکارش را بخوانم.
خانه مان به نسبت خانه ی اجاره ای که در اصفهان ساکن بودیم قدیمی تر بود اما ابدا خجالت نمی کشیدم.
اما دوست نداشتم که با توجه به ظاهر زندگیمان میزان رفاهی که برای رزا قائل می شدیم را قضاوت کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۶
ما همیشه بهترینمان برای رزا بود و هیچ زمان چیزی کم نداشت.
مشغول آب زدن به فنجان ها هست که سنگینی نگاهش را حس می کنم و یک لحظه گردن می چرخانم و وقتی می بینمش همانطور که پشت به او ایستاده ام می گویم:
-لباس با خودت آوردی؟ اگر دوست داشتی برو یه دوش بگیر خستگیت در بره. تو اتاق رزا حموم هست. چیزی لازم داشتی بگو...
حرفی نمی زند و من شیر آب را می بندم و فنجان ها را در سینی می گذارم و مقابل چایی ساز می گذارم تا وقتی به جوش بیاید.
نگاهش می کنم و این سکوتش خیلی سنگین و مزخرف بود. عصبی ام می کرد.
-مشکلی پیش اومده؟
تنش را یک وری به درگاه تکیه داده بود و دست در جیب نگاهم می کرد.
-نه عزیزدلم... اجازه هست بشینم؟
به صندلی گوشه آشپزخانه اشاره کرد و من با دست تعارف زدم که راحت باشد.
کتش را در آورد و پشت صندلی آویزان کرد. چرخیدم و چای را دم کردم و به او ملحق شدم. کنارش نشستم و منتظر نگاهش کردم.
قطعا حرفی برای گفتن داشت که خواسته بود بنشینیم...
داشت در کمال آرامش آستین هایش را بالا می داد و من دیگر طاقت نداشتم...
-چیزی شده محمد؟
-فکر می کنی بتونیم تو این مدتی که اینجام برای شناسنامه ی رزا اقدام کنیم؟
ناغافل گفت و انگار در لحظه با شنیدن حرفش سینه ام از قلب خالی شد و کف پاهایم افتاد. چون به شدت نبض می زد... دستانم را در هم فرو بردم و نگاه گرفتم...
حق داشت نداشت؟ می خواست که نام دخترمان را در شناسنامه ی خودش ثبت کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
ما همیشه بهترینمان برای رزا بود و هیچ زمان چیزی کم نداشت.
مشغول آب زدن به فنجان ها هست که سنگینی نگاهش را حس می کنم و یک لحظه گردن می چرخانم و وقتی می بینمش همانطور که پشت به او ایستاده ام می گویم:
-لباس با خودت آوردی؟ اگر دوست داشتی برو یه دوش بگیر خستگیت در بره. تو اتاق رزا حموم هست. چیزی لازم داشتی بگو...
حرفی نمی زند و من شیر آب را می بندم و فنجان ها را در سینی می گذارم و مقابل چایی ساز می گذارم تا وقتی به جوش بیاید.
نگاهش می کنم و این سکوتش خیلی سنگین و مزخرف بود. عصبی ام می کرد.
-مشکلی پیش اومده؟
تنش را یک وری به درگاه تکیه داده بود و دست در جیب نگاهم می کرد.
-نه عزیزدلم... اجازه هست بشینم؟
به صندلی گوشه آشپزخانه اشاره کرد و من با دست تعارف زدم که راحت باشد.
کتش را در آورد و پشت صندلی آویزان کرد. چرخیدم و چای را دم کردم و به او ملحق شدم. کنارش نشستم و منتظر نگاهش کردم.
قطعا حرفی برای گفتن داشت که خواسته بود بنشینیم...
داشت در کمال آرامش آستین هایش را بالا می داد و من دیگر طاقت نداشتم...
-چیزی شده محمد؟
-فکر می کنی بتونیم تو این مدتی که اینجام برای شناسنامه ی رزا اقدام کنیم؟
ناغافل گفت و انگار در لحظه با شنیدن حرفش سینه ام از قلب خالی شد و کف پاهایم افتاد. چون به شدت نبض می زد... دستانم را در هم فرو بردم و نگاه گرفتم...
حق داشت نداشت؟ می خواست که نام دخترمان را در شناسنامه ی خودش ثبت کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر