کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سیب_زمینی_با_دیپ_پنیر_چدار

سیب زمینی
قارچ
کره
آرد
آویشن
پودر سیر
شیر
پنیر پیتزا یا چدار
پولبیبر
فلفل سیاه و نمک


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#روکر_آناناس
تخم مرغ......1عدد
پنیر خامه ای......150 گرم
شیر.....2لیوان
خامه.....200 گرم
گردو خرد شده......نصف پیمانه
ژلاتین.....3قاشق غذاخوری
شکر.....1پیمانه
نشاسته ذرت......3قاشق غذاخوری
آناناس.....6حلقه
ژله آناناس......1بسته
طرز تهیه:
ابتدا ژلاتین را روی نصفه پیمانه آب سرد می ریزیم.روی بخار کتری می زاریم تا صاف و یکدست بشه.
شکر و نشاسته و شیر مخلوط کرده با همزن دستی می زنیم.از صافی رد کرده و روی حرارت می زاریم.تا گرم بشه.تخم مرغ را با چنگال می زنیم و به مخلوط شیر اضافه می کنیم.بعد ژلاتین بن ماری شده رو اضافه می کنیم.می زاریم تا به غلظت فرنی برسد.از روی حرارت برداشته می زاریم خنک بشه.در ظرف دیگر پنیر و خامه رو مخلوط کرده.سپس گردو رو اضافه می کنیم.وقتی مایع شیر خنک شد مخلوط پنیر و خامه رو اضافه می کنیم.
در قالب مورد نظر ژله رو درست می کنیم.و حلقه های آناناس رو روش می چینیم.داخل یخچال می زاریم تا سفت بشه(می تونیم آناناس رو خرد کنیم داخل مایعون بریزم.)بعد از مایع درست کرده، روی ژله و آناناس می ریزیم.داخل یخچال می زاریم تا کاملا سفت بشه.قالب من توش گود بود.ژله رو گذاشتم نیم بند شد، روی سطح دسر و گودی قالب ریختم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مربای_آلو_سیاه

مواد لازم برای۴ نفر
آلو سیاه ۴ کیلوگرم
شکر ۳ کیلوگرم
گلاب به مقدار لازم
هل به مقدار لازم

۱- ابتدا آلوهارا شسته وخشک میکنیم
۲- آلوهارا درون قابلمه ریخته وشکر را به آن اضافه کرده درب قابلمه را گذاشته وبه مدت ۳ساعت کنار میگذاریم تا آب بندازد
۳- قابلمه را روی شعله متوسط میگذاریم تا خوب شکر آب شود و آلو ها پخته شود
۴- کف جمع شده روی مربا را برمیداریم
۵- مربا که قوام آمد هل و گلاب را اضافه میکنیم
۶- بعد از سرد شدن در ظرف مورد نظر میریزیم

🔴نکته
اندازه شکربستگی به طعم آلوها داره اگه شیرین باشه این اندازه شکر کفایت میکنه اگه ترش باشه نیم کیلو اضافه تر بردارید.
استفاده از هل وگلاب اختیاری است ولی برای خوش عطرشدن پیشنهاد میکنم استفاده کنید
درصورت تمایل میتونین هسته آلو رو بعد از سرد شدن جدا کنید
نیاز به آب نداریم چون خود آلو ها خیلی آب میندازه

.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک حرام است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#لواشک_آلو_زرد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مربای زردالو

طرز تهیه

هشتصد گرم شکر را با یک لیوان سر خالی اب روی حرارت بذارید جوش اومد یک ونیم کیلو زردالو را که از قبل شستید وخشک کردید از وسط دونیم کنید اگه دوست داشتید ریزتر کنید وبه شهد روی حرارت اضافه کنید وقتی کامل به جوش اومد تایم بگیرید بسته به زردالو که رسیده یا کال باشه پنج تا ده دقیقه بجوشه دو تا ق اب لیمو هم اضافه کنید وشعله را خاموش کنید به این چند نکته هم توجه کنید:
حواستون باشه اب زیاد نریزیید همون یه لیوان هم ممکنه زیاد باشه چون خود زردالو اب میندازه اگه در اخر اب مربا زیاد بود میتونید زرد الوها را از ظرف خارج کنید واب اونو بذارید بجوشه تا غلیظ بشه
میتونید کمی زعفرون هم به مربا اضافه کنید.
مربا که درست شد چند ساعت بذارید تو همون ظرف مربا بمونه بعد اگه شهدش مناسب بود تو ظرف مورد نظرتون بریزید اگرنه زردالو را از ظرف دربیارید وهمونطوری که گفتم شهد را بجوشونید.

#مربای_زردآلو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_اسفنجی_شکلاتی

مواد لازم
تخم مرغ ۶ عدد
آرد ۱۵۰ گرم
پودر کاکائو ۳۰ گرم
بکینگ پودر ۱ و ۱/۲ ق چ
شکر ۱۸۰ گرم
وانیل ۱/۲ ق چ

♦️قالب گرد به قطر ۲۰ سانتیمتر با ارتفاع ۹ سانتیمتر یا قالب گرد با قطر ۲۳ سانتیمتر و ارتفاع ۶ سانتیمتر

♦️من دو تا قالب گرد به قطر ۲۰ و ارتفاع ۶ سانتیمتر دارم به همین دلیل ۲/۳ مواد رو توی یک قالب و ۱/۳ رو توی یه قالب دیگه ریختم بعداً کیک بزرگتر رو به دو لایه برش میدم و در نهایت ۳ لایه کیک بدست میاد

طرز تهیه
اول آرد، بکینگ پودر، پودر کاکائو و نمو رو مخلوط کرده و ۳ بار الک کنید
کف قالب کاغذ روغنی بندازید و کاغذ رو چرب کنید
فر رو هم با دمای ۱۸۰ درجه روشن کنید
زرده و سفیده تخم مرغ ها رو جدا کنید
♦️دقت کنید حتی ذره ای زرده نباید تو سفیده ها باشه
سفیده ها رو داخل یه کاسه خشک و تمیز بریزید و شروع به هم زدن کنید وقتی کمی کف کرد کم کم شکر رو بهش اضافه کنید و به هم زدن ادامه بدید تا سفیده ها فرم بگیره و حالت فومی پیدا کنه و وقتی ظرف رو برمیگردونید ازش نریزه.
وانیل رو به زرده ها اضافه کنید و با قاشق هم بزنید تا یکدست بشه و بعد به سفیده های فرم گرفته اضافه کنید و در حد مخلوط شدن هم بزنید
مهلوط مواد خشک رو بطور پراکنده روی مواد قبلی الک کنید و با همزن دستی به آرومی مخلوط کنید تا یکدست بشه
♦️بیش از حد هم نزنید چون پف مواد میخوابه
مواد رو داخل قالب بریزید و طبقه وسط فر به مدت حدود یکساعت قرار بدید
نیم ساعت اول به هیچ وجه در فر رو باز نکنید
با خلال دندون چک کنید اگه تمیز در اومد یعنی کیک پخته
از فر خارج کنید و قتی از حرارت افتاد اطرافش رو آزاد کنید و کیک رو روی پارچه نخی برگردونید تا سرد بشه

این کیک برای خامه کشی عالیه فقط
وقتی سرد شده سلفون یا مشما بپیچید و بزارید یخچال و بعد از یک روز برش بدید و خامه کشی کنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_اسفنجی_شکلاتی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_تولد_شکلاتی

مراحل کار روی ویدئو مشخصه
در مورد مقدار خامه
برای سه لایه کیک با قطر ۲۰ سانتیمتر
۵۰۰ گرم خامه قنادی استفاده کردم و ۱۵۰ گرم هم شکلات بهش اضافه کردم
من فقط یه لایه نازک خامه روی کیک زدم نیم ساعت گذاشتم توی فریزر و بعد با گاناش و میوه تزئین کردم

گاناش شکلاتی که برای تزئین

۶۰ گرم خامه که میتونید از خامه صبحانه یا خامه قنادی حتی اگه خامه شکلاتی تون اضافه اومد میتونید از اونم استفاده کنید و ۳۰ گرم شکلات رو داخل کاسه بریزید رو روی بخار کتری یا داخل ماکروفر بزارید تا نرم بشه بعد هم بزنید تا روون و یکدست بشه وقتی کاملاً از داغی افتاد داخل قیف بریزید و نوکش رو نازک قیچی کنید و روی لبه ی کیک بریزید اگه کیکتون سرد باشه نتیجه عالی میشه

من کلاً از شکلات تلخ استفاده کردم ولی میتونید از شکلات شیری هم استفاده کنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_تولد_شکلاتی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پنیر_خونگی

🔹 مواد لازم :
▫️ شیر ۳ کیلو
▫️ ماست ۱ ملاقه
▫️ سرکه ۱ استکان
▫️ نمک ۲-۳ ق‌ غ


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_توپ_فوتبال

#کیک_پسرونه

از برش کیک اسفنجی به شکل توپ تا خامه کشی😍
۳ لایه کیک روی هم جفت کنین و طبق فیلم عمل کنین

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ایده_دیزاین
#کیک_دخترانه.

آموزش دیزاین #کیک_اسب_تک_شاخ

ماسوره آچاری شماره ۱۸ یا ۲۶


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوششم


با خشمی مشابه طوفان وارد اتاق شد . چنان در را به هم کوبید که ستون خانه لرزید . روی صندلی
و پشت میز کامپیوتر
نشست . موهایش را به چنگ کشید و در دل به خودش لعنت فرستاد

دلش بیتاب خواستن بهار بود و بهار در حال انکار ... زخمی که بر دلش زده بود ، آن هم در زمانی
که در اوج خواستنش
به او نزدیک شده بود ... انقدر کاری بود که مانند ماری به خود بپیچید .
میدانست دروغ میگوید . تمام احساساتش را از چشمانش میخواند و میدانست روی دنده ی لج
افتاده است .
کوتاه آمدن زیاد در برابرش اشتباه بود . باید کاری میکرد بهار را از خواب بیدار میکرد ... بهار
دوباره به دوران
رفتن کیان بازگشته بود و این یک زنگ خطر برای آرشام بود .
نمیخواست دوباره با تعللش تمام ماهها و روزهای گذشته را دوباره آغاز کند . در حالی که برای
داشتن او هر
روز بیقرارتر از روز قبل بود .
در به آرامی باز شد . از سنگینی قدمهایی که برداشته میشد فهمید پدربزرگش وارد اتاق شده ،
سرش را بلند کرد .
دست پیرمرد روی شانه اش نشست .
- چی شده مرد ؟ ... مگه کشتیات به طوفان برخورده ...
با چشمان به خون نشسته به پدربزرگش نگاه کرد و گفت :
- خسته شدم ...
- مرد که نباید زود میدونو خالی کنه ... دوباره چی کار کرده این دخترکم که تو رو اینطور پریشون
کرده ...
آرشام از روی صندلی برخاست و با احترام جمشید خان را روی صندلی نشاند .
- تو منگنه قرار گرفتم بابابزرگ ... دارم از پا در میام .. یه هفته با بابا و یه روز التماس بهرام خان
و امروز هم بهار ...
کم اوردم ... همه میگن صبر دوای هر دردیه ... اما صبر شما بزرگا برای من درد به همراه داره
جمشید خان خندید . آرشام را به نشستن روی تختش دعوت کرد . با نشستن او آب دهانش را
قورت داد و گفت :
- بهار چی گفته ؟
- میگه منو نمیخواد ... مگه میشه بابا بزرگ در عرض یه هفته بگه نمیخواد ... یعنی تو این مدت
هیچ دلبستگی پیدا
نکرده ... چطور انقدر راحت چنین حرفی را به زبون میاره .
- دیگه چی گفت ؟
- هیچی ... فکر میکنه مثل کیان ، میخوام کنار بکشم .. رفته بودم براش توضیح بدم تو این هفته
چرا نتونستم باهاش
تماس بگیرم و برم دیدنش ... میگه برام مهم نیست ... نمیخواد براش توضیح بدم .
پیرمرد خندید و گفت :
- عجب چموشی شده این دخترمون ... آروم میشه بابا جون حرص نخور ..
آرشام با ناراحتی از جا برخواست و در حال قدم زدن گفت :
- میخوام تمومش کنم ... دیگه صبرم تموم شده ..
- چیو تمومش میکنی ؟... اینجوری دوستش داشتی ... با یک کلمه عقب نشینی کردی ؟
آرشام با تعجب به پدربزرگش خیره شد و گفت :
- من کی گفتم عقب نشینی میکنم؟! ... گفتم تمومش میکنم ... بابا بزرگ امشب میخوام با بابا
حرف بزنم .. شما هم حمایتم
کنین تا راضی بشه هر چه زودتر بریم خواستگاری ... هر چه این مسئله عقب بیوفته بهار سردتر و
دورتر میشه .
نمیتونم دوریشو تحمل کنم ... سختمه اینکه ببینم کیان تو چشمام خیره میشه منو با بهار تهدید
میکنه من هیچی




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوهفتم

تو دستم ندارم تا بخوام برعلیه ش استفاده کنم ...
-اگه با رفتن به خواستگاری خیالت راحت میشه .. باشه من خودم باباتو راضی میکنم ... نمیخواد
تو حرف بزنی ...
الان عصبی هستی ممکنه با پدرت دعوات بشه و اونم بیوفته سرلج ... فقط باید قبل از قرار
خواستگاری قول بدی
اگه بهار ناز کرد نازشو بخری ... نخوای لجبازی کنی .
آرشام لبخند کمرنگی زدوگفت :
- اون فقط جواب منفی نده که بابا رو به لج بندازه ... تا دلش میخواد ناز کنه خودم خریدارشم ...
پیرمرد خنده کنان از جا برخواست و گفت :
- پدر سوخته عین باباتی ... خدا کنه تا آخرش مثل بابات ثابت قدم باشی و وسط راه پات لنگ
نزنه ...
دو قدم برنداشته بود که برگشت و گفت :
- راستی با اون اعجوبه میخوای چه کار کنی ؟
- اون فقط تهدید میکنه آقا جون ... میخواد ما رو بترسونه تا برای خودش وقت بخره ... ندیدی
مادرش زنگ زده برای
حرفای آخر میخواد بیاد ... میخواد جاده رو برای بهار صاف کنه ... اما من نمیذارم ... نصف منم
نیست ... هیچ غلطی
نمیتونه بکنه .. خیالتون تخت باشه .
****
دعوت همه ی فامیل به خانه ی آقاجون براسترس و دلهره ی بهار اضافه کرده بود ...
از روزی که آرشام با خشم آنجا را ترک کرده بود سه روز گذشته بود . بجز جمشیدخان و آرمیتا در
این سه روز کس دیگری
از باغ کناری به آن سمت نیامده بود ...
آرمیتا هم بطور عجیبی مشکوک شده بود و هیچ حرفی در مورد برادرش نمیزد . بیشتر ساعاتی که
بیشتر از یک ساعت هم نمیشددر آنجا بود ، یا انقدر حالش بد میشد که رمقی برایش باقی نمی
ماند ، یا از مشکلات دوران بارداری از عزیز سواالتی میپرسید ...
دل تو دلش نمانده بود تا بداند چه در سر آرشام میگذرد که ناپدید شده بود . باید پیش خودش
اعتراف میکرد
برعکس حرفی که بر زبان رانده بود آنقدر ها هم ، بود و نبودش برایش بی اهمیت نبود . برای
لحظه ای دیدنش
بال بال میزد . خودش باور نداشت اتفاقی که در حال شکل گیری در وجودش است همان علاقه
ایست که محکم تر از یک
دوست داشتن ساده میباشد .
صدای عزیز او را از حال و هوای خودش بیرون کشید .
- دخترم پاشو کمی به خودت برس ... چیه مثل ماتم زده ها شدی ... من که زنم از دیدنت حالم بد
میشه وای بحال بقیه ...
بهار به حالت پرسشی نگاهش کرد و گفت :
- منظورتون از بقیه کی بود ؟
عزیز زرنگ تر از آن بود آتو به دست او بدهد .
- منظورم به باباتو و افراد فامیل بود که میدونن و سه روزه اومدی خونه ی من ... فکر میکنن انقدر
ازت کار کشیدم اینطور
زرد و زار شدی ... پاشو عزیزم یه لباس درست و حسابی بپوش ببینم .
- من لباس زیادی نیوردم ... همین خوبه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوهشتم

عزیز پاکتی را از پشت سرش بیرون آورد و در حالی که گونه ی او را میبوسید گفت :
- قربونت برم اینو امروز آقاجونت برات خریده ... بخاطر زحماتی که تو این چند روز کشیدی ...
پاشو بپوش ببینم اندازه ته .
بهار در حالی که تشکر میکرد کاغذ کادویی را پاره کرد و لباس لیمویی حریر آستین بلند شیکی را
از درون کاغذ بیرون
کشید .
- وای چه خوشگله ...
با تردید نگاهی به جنس لطیف و پارچه ی گران آن انداخت و گفت :
- واقعا اینو آقاجون خریده ؟
- مگه شک داری به سلیقه ی آقاجونت .
با شوخی خودش را نشان داد . بهار لبخندی زد و با بوسیدن گونه ی مادربزرگش گفت :
- اون که مسلمه ... آقاجونم با وجود شما سلیقه شو بهمه ثابت کرده .
- پس تا من میرم چایی دم کنم تو هم لباستو بپوش و به سرووضعت برس .
اصرار عزیز به رسیدن سرووضعش او را مشکوک کرد . قبل از بیرون رفتن عزیز از اتاق گفت :
- عزیز ...جونِ من ...امشب خبر خاصیه ؟
عزیز لبخند زنان گفت :
- تو چقدر پر حرف شدی بهار ... بپوش دختر وقت ندارم ...
بهار راه رفتنش را بست . با تردید و دلهره پرسید :
- این خوشی شما که ربطی به کیان نداره ؟... دلشوره دارم عزیز ... توروخدا راستش و بگو .
عزیز اخمی کرد و گفت :
- کیان غلط کرده که لقمه ی بزرگتر از دهنش برداره ... اون مرد زنداره ... تو یه دختری ... حرف
بزنه بغیر از بابات ما هم
میزنیم تو دهنش ... خیالت راحت شد .
نفس حبس شده اش را راحت بیرون فرستاد . دوباره صورت عزیز را بوسیدو گفت :
- ممنون عزیز ... خیلی دوستتون دارم .
عزیز اشک در چشمانش حلقه زد و گفت :
- منم دوستت دارم گلم ... خوشگل خودم تو عزیز دل مایی ... خیالت راحت هیچ وقت برات بد
نمیخواییم .
عزیز از اتاق خارج شد و بهار با دیدن دوباره ی لباس در ذهنش چراغ هزار سوال روشن شد .
تازه رژلب صورتیش را درون کیفش گذاشته بود که آیفون خبر رسیدن مهمانها را داد . با دلهره
ای که به سراغش آمده بود
دستانش و زانوانش به لرز افتاده بود ... انگار چند نفر توی دلش رخت میشستند .
دست خودش نبود . این دلهره ، حالت تهوع برایش به ارمغان آورده بود .
قبل از رسیدن مهمانانی که از صدایشان فهمیده بود پدر خودش و عمو بهروزش بودند یک راست
وارد سرویس
بهداشتی شد .
هر چه خورده بود را با عق زدنهای مکرر بیرون داد. از خودش و این ضعف نابهنگام بیزار بود
.همین مانده بود با آن
رنگ و روی پریده و پاهای ناتوان به استقبال تازه واردین هم برود ..
با هر جان کندنی بود از دستشویی بیرون آمد . ضعف بدی تمام بدنش را بی حس کرده بود .زیر
پوست صورتش مور مور
میشد .
- بَه ... سلام آبجی خانوم .
بهنام مکثی کرد و دستان سرد و لرزان بهار را در دست گرفت و با نگرانی گفت




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتونهم

چی شده آبجی ؟... حالت بده ؟
بهار لبخند کم جانی زد .اورا در آغوش گرفت ، گفت :
- چیزی نیست کمی دلم بهم میپیچه .
پدرش هم کنارشان ایستاد و با نگرانی دستان گرمش را روی پیشانی سرد بهار قرار داد و درحالی
که سلام آرام
بهار را با تکان سر جواب میداد . اخمی کرد و گفت :
- چرا خبر ندادی حالت بده زودتر بیام ... خوبه داییت دکتره و دو قدمیته !..
بهار برای اینکه نگرانی را از خانواده دور کند گفت :
- چیزی نیست بابا کمی دلشوره دارم ... فکر کنم فشارم افتاده . الان خوب میشم .
بهرام به بهنام نگاه کرد و گفت :
- برو برای خواهرت یه چایی نبات بیار تا هم گرم بشه هم قندش میزون بشه .
بهنام چشمی گفت و رفت . کم کم افرادی که وارد خانه شده بودند دور بهار را گرفتند و با شوخی
و خنده حال خراب
بهار را نشان از یکی یکدانه بودن و لوس کردن او برای پدرش قلمداد کردند .
در نگاه همه متوجه چیزی شد که شکش را به یقین تبدیل میکرد . این یک مهمانی معمولی نبود
که همه با
لباسهای شیک و مجلسی شان آمده بودند . حتی پدرش هم در آن هوای گرم کت و شلوار شیک
مخصوص
مهمانی های خاصش را پوشیده بود .
چای نبات گرمای دلنشینی در جانش ریخت . لیوان چای را روی میز گذاشت . با ورود ، بهناز و
شوهرش احمد
به تنهایی و بدون فرزندانش ، خیالش تا حدی راحت شد و نفس راحتی کشید
زنِ عمو بهروزش رو به بهناز گفت :
- بهناز جان بچه ها کوشن ؟
بهناز آهی کشید و با ناراحتی که در صدایش به وضوح حس میشد گفت :
- نیومدن ... خونه موندن .
- ای بابا گفتیم بعد از چند وقت آقا کیانو میبینیم ... کلا هر سه تاشون خونه موندن ؟!
بهناز با نگرانی به بهرام نگاه کرد و گفت :
- بهتر که نیان حوصله ی خودمم ندارم چه برسه به اونا .
حرف آندو گل کرده بود که با صدای آرمان از روی ایوان آقاجون و بهرام برای استقبال بیرون رفتند
.
- خونه هستین عموجون .
بعد از چنددقیقه در حالی که همه دم در ورودی منتظر مهمانان تازه از راه رسیده بودند پشت سر
بهنام ایستاد .
اول از همه جمشید خان و آرمان در معرض دید بهار قرار گرفتند . بعد از سالم و احوالپرسی آندو...
نگاه منتظر بهار در پی شخص خاص اینروزهایش به پشت سر آنها کشیده شد .
در کنار آرمیتایی که با آرایش زیبایی ، رنگ و روی پریده اش را پنهان کرده بود قامت رعنایش را
دید .
دیگر نگاهش کسی را نمیدید . تمام زاویه ی دیدش روی آن قامت زوم شده بود .
با دیدن سبد گل بزرگی که دستش بود و ظرف شیرینی که به طرز زیبایی تزیین شده بود و در
دست آرمیتا قرار داشت ،
قلبش به طپش افتاد .
لرزش دستانش بیشتر شد . با تلاقی نگاهش با آن چشمان خاکستری که ستاره باران بود ... دلش
غنج رفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوهفتادم

حال خوبی داشت که با تمام خوبیش باعث ضعفش هم شده بود . لرزش خاصی تمام ماهیچه
های دست و
پایش را به رعشه انداخته بود .
برای اولین بار وضع پوشش را از نظر گذراند ...
کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید که با کروات مشکی با خط های نقره ای ست شده بود ...او را
بسیار خوش تیپ و
برازنده کرده بود ...
تا بحال دقت نکرده بود چه استایل زیبایی دارد . چرا امشب اینهمه به چشمش جذابتر و خواستنی
تر شده بود ؟!
دلش به بودنش گرم شده بود . شاید همین دلگرمی باعث عوض شدن نوع نگاهش شده بود .
چشمانی که روزهای اول
برایش هیچ جذابیتی نداشت ، حتی درمواردی اعتراف میکرد از رنگش بیزار است ، به شدت
برایش زیبا و منحصر به فرد
شده بود . دیدن آن صورت سرخ از هیجانش قلبش را تکان داد .
نمیتوانست نگاه دلتنگش را از آن نگاه مشتاق که برق شیطنتش چشم دلش را روشن کرده بود،
بگیرد.
وقتی روبرویش ایستاد سبد را به سمتش گرفت و گفت :
- سلام ...خوبی ؟
بهار آب دهانش را به زحمت فرو داد و گفت :
- سلام ... ممنون .
- نمیگیریش ؟
بهار گیج نگاهش کرد و گفت
هان ؟!
آرشام لبخندش عمیقتر شد و به آرامی گفت :
- گل رو میگم ... نمیگیریش ... نکنه چون ازم بیزاری نمیخوای ......
بهار سریع گل را از دستش گرفت . نگاهی به گل های رز آتشینش کرد و گفت :
- ممنون ... خیلی قشنگه .
- به قشنگی کسی که بهش هدیه دادم نیست ...
با کمی چرخیدن نگاهش در صورت بهار گفت :
- چرا انقدر رنگت پریده ؟... حالت خوش نیست ؟
- نه ... نه .. خوبم چیزی نیست .
آرشام سرش را به علامت باشه تکان داد و به آرامی لب زد :
- خیلی خوشگل شدی ... همیشه بهارم .
بهار آب دهانش از هیجان زیاد خشک شده بود . با زبان لبش را تر کرد و با صدایی که به زور
شنیده میشد گفت :
- بفرمایین خسته شدین .
آرمیتا با نگاهی سراسر از محبت به اندو گفت :
- چطوری عروس خانوم خوشگل ؟... کم دل داداش ما رو بردی با این تیپ که، دیگه باید آرشامو
با بیل مکانیکی از این خونه
بیرون ببریم .
در همان حال با دوانگشت لپ بهار را کشید و لبخند زنان ادامه داد :
- خیلی ناز شدی بهار جون ... الهی خوشبخت بشین ... من قول میدم با وجود برادرم تو زندگیت
هیچ غمی رو حس نکنی
... محبتش بیشتر از این اخمهای بهم پیوسته ش ... باور کن



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهم اندیشید تا خدا هست
هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمیشود
که نشود تحملش کرد
شدنی ها را انجام میدهم
و تمام نشدنی‌هایم را
به خداوند بزرگ میسپارم...
آرامش شب
مهمان دل‌های پاکتون
شب بخیر🌻


@kadbanoiranii
┅✿❀🍃🌷🍃❀✿┅
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸امروزتان زیبا و مبارک
☕️روز یعنی دلپذیر،
🌸شعر و سرور
☕️روز یعنی انتظاری
🌸با غرور
☕️چایِ داغ ونانِ گرم،
🌸گردو پنیر
☕️یک دل آغشته در
🌸مهر و ضمیر
☕️روز یعنی تشنهٔ مهر و وفا
🌸یک قدم با دلبرت تا اکتفا
☕️روز تو روشن، دلت پرنور باد
🌸هر بلایا از وجودت دور باد
☕️سلام روز بخیر
🌸روزتون مملو از شادی و
☕️آرامش و امید

     🧿 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍🌧🌺‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎﷽🌺🌧🧿

الهی به امید تو
@kadbanoiranii
@biogrphyat
Macan Band/Narenji
💢 آهنگ جدید #ماکان_بند

#نارنجی

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون


@kadbanoiranii