رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتودوم
در حرکتی نرم و غیر منتظره آرشام لیوان چای را از دستش بیرون کشید و بدون قند محتوای باقی
مانده ی آن را سر کشید.
دهان بهار از تعجب باز ماند . آرشام چشمکی زد و گفت :
- خسیس خانوم تا تو باشی بدون تعارف ... تک خوری نکنی .
لبخندش همراه با چشمانی که از شیطنت برق خاصی میزد ، دل بهار را بیشتر لرزاند . اما دلخوری
روزهای گذشته نمیگذاشت
راحت از او بگذرد . دلش میخواست ناراحتیش را بر سر کسی خالی کند ..
تنها کسی که برای این هوار شدن مناسب بود همین فردی بود که دوباره باعث انقلابی در
زندگیش شده بود .
دلش تنگ بود اما توان نگاه کردن به این منبع دل تنگی را نداشت . هزاران بار به خودش گفته بود
این رابطه ی عاطفی
جز شکست هیچ فرجامی ندارد .
نگاهش مات لیوان دست او بود که حرف آرشام او را از حال خود خارج کرد .
- چیه ؟!... مال و داراییت رو که بالا نکشیدم ... یه نصف لیوان چایی بودا ...
گیج از این لحن شیرین و بطورعجیبی دلنواز ...رو برگرداند و به باغ خیره شد و گفت :
- بعضیا خیلی پررو تشریف دارن ...
خنده ی آرشام او را بیشتر عصبی کرد و گفت :
- این بعضیایی که مورد غضب قرار گرفتن خیلی توضیحات دارن که باید شنیده بشه ... فقط کمی
... کمی گوش شنوا میخواد .
بهار پوزخندی زد و گفت :
- اون بعضیا دیگه ارزشی برام ندارن که بخوام به توجیهاتشون گوش کنم.
آرشام با دلخوری دستش را پیش برد و چانه اش را گرفت و صورتش را به سمت خودش چرخاند
. در عمق چشمان دلخورش
نگاه کرد . با لحنی آرام و ملایم گفت :
- اگه برات ارزش نداشت ... پس این ناراحتی و دلخوری نشسته تو نگاهت از چیه ؟! ... تا کی
میخوای منو انکار کنی و
نبینی ؟... برای دیدنت لحظه شماری میکردم ......
- ههه ... معنی لحظه شماری رو بعد از ده روز فهمیدم ... نکنه اجازه نداشتی از خونه بیرون بیای
؟!
آرشام علت ناراحتیش را درک میکرد . سنش و پختگیش به او فهمانده بود همیشه بهارش بیشتر
دلخوریش از کمرنگ
بودن حضور او بود . دستش را پس کشید و گفت :
- گاهی نبودن ها به معنی این نیست دلتنگ نیستی و بی خیالی ... گاهی این نبودنها دلیلش برای
حفظ آرامش
شخص مقابله ... گاهی برای بدست آوردن آرامشه خودته ... نبودنم رو به پای نخواستن نزن ...
اگه میومدم بدتر
از نیومدنم میشد .
بهار پشت چشمی نازک کرد و از جا برخاست . به سمت در ورودی ساختمان رفت . برگشت و
گفت :
- ندیدنت رو بیشتر دوست دارم .
وارد ساختمان شد و آرشام نفسش را عصبی بیرون داد . یکدندگی و لجبازیش در این شرایطی که
خودش هم از لحاظ روحی
بهم ریخته بود زمام کار را از دستش بیرون کشیده بود . گیج و سردرگم به در خیره شد .
نمیدانست باید چه عکس العملی نشان دهد تا این آهوی رمیده را دوباره رام خود کند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتودوم
در حرکتی نرم و غیر منتظره آرشام لیوان چای را از دستش بیرون کشید و بدون قند محتوای باقی
مانده ی آن را سر کشید.
دهان بهار از تعجب باز ماند . آرشام چشمکی زد و گفت :
- خسیس خانوم تا تو باشی بدون تعارف ... تک خوری نکنی .
لبخندش همراه با چشمانی که از شیطنت برق خاصی میزد ، دل بهار را بیشتر لرزاند . اما دلخوری
روزهای گذشته نمیگذاشت
راحت از او بگذرد . دلش میخواست ناراحتیش را بر سر کسی خالی کند ..
تنها کسی که برای این هوار شدن مناسب بود همین فردی بود که دوباره باعث انقلابی در
زندگیش شده بود .
دلش تنگ بود اما توان نگاه کردن به این منبع دل تنگی را نداشت . هزاران بار به خودش گفته بود
این رابطه ی عاطفی
جز شکست هیچ فرجامی ندارد .
نگاهش مات لیوان دست او بود که حرف آرشام او را از حال خود خارج کرد .
- چیه ؟!... مال و داراییت رو که بالا نکشیدم ... یه نصف لیوان چایی بودا ...
گیج از این لحن شیرین و بطورعجیبی دلنواز ...رو برگرداند و به باغ خیره شد و گفت :
- بعضیا خیلی پررو تشریف دارن ...
خنده ی آرشام او را بیشتر عصبی کرد و گفت :
- این بعضیایی که مورد غضب قرار گرفتن خیلی توضیحات دارن که باید شنیده بشه ... فقط کمی
... کمی گوش شنوا میخواد .
بهار پوزخندی زد و گفت :
- اون بعضیا دیگه ارزشی برام ندارن که بخوام به توجیهاتشون گوش کنم.
آرشام با دلخوری دستش را پیش برد و چانه اش را گرفت و صورتش را به سمت خودش چرخاند
. در عمق چشمان دلخورش
نگاه کرد . با لحنی آرام و ملایم گفت :
- اگه برات ارزش نداشت ... پس این ناراحتی و دلخوری نشسته تو نگاهت از چیه ؟! ... تا کی
میخوای منو انکار کنی و
نبینی ؟... برای دیدنت لحظه شماری میکردم ......
- ههه ... معنی لحظه شماری رو بعد از ده روز فهمیدم ... نکنه اجازه نداشتی از خونه بیرون بیای
؟!
آرشام علت ناراحتیش را درک میکرد . سنش و پختگیش به او فهمانده بود همیشه بهارش بیشتر
دلخوریش از کمرنگ
بودن حضور او بود . دستش را پس کشید و گفت :
- گاهی نبودن ها به معنی این نیست دلتنگ نیستی و بی خیالی ... گاهی این نبودنها دلیلش برای
حفظ آرامش
شخص مقابله ... گاهی برای بدست آوردن آرامشه خودته ... نبودنم رو به پای نخواستن نزن ...
اگه میومدم بدتر
از نیومدنم میشد .
بهار پشت چشمی نازک کرد و از جا برخاست . به سمت در ورودی ساختمان رفت . برگشت و
گفت :
- ندیدنت رو بیشتر دوست دارم .
وارد ساختمان شد و آرشام نفسش را عصبی بیرون داد . یکدندگی و لجبازیش در این شرایطی که
خودش هم از لحاظ روحی
بهم ریخته بود زمام کار را از دستش بیرون کشیده بود . گیج و سردرگم به در خیره شد .
نمیدانست باید چه عکس العملی نشان دهد تا این آهوی رمیده را دوباره رام خود کند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوسوم
به دنبالش وارد ساختمان شد . او را در حال جابجایی ساک لباسش در یکی از اتاقها یافت . تقه
ای به در اتاق نیمه باز زد .
بدون اینکه عکس العملی از بهار ببیند وارد اتاق شد . دستانش را روی سینه گره زد و گفت :
- در این یه هفته روزهای سختی رو پشت سرگذاشتم بهار ... نبودی که ببینی تو چه جهنمی دست
و پا زدم ... دارم برای
داشتنت همه ی تلاشم میکنم ... برای داشتنت غرورمو زیر پام گذاشتم و برای اثبات خودم به پای
پدرت افتادم ...
- میخواستی نکنی ... غرورت رو قاب میکردی و بالای تختت آویزون میکردی .
خشم درون صدایش دل آرشام را زیرو رو کرد . این فضای بسته و این فاصله ای که بهار ایجاد
کرده بود او را عجیب
به سمتش سوق میداد . سعی میکرد احساسی که در حال شکل گرفتن بود را نادیده بگیرد .
- بالای تختم که باید عکس خودمو و خودتو قاب کنم و بذارم ... منتی برای این کارم نمیذارم...
برام انقدر مهم هستی
که از همه چیزم بگذرم ... اما خبر نداری یه هفته تموم سایه ی نحس یه نفر مدام همراهت بود ...
بهار با حیرت به دهان آرشام چشم دوخت و منتظر ادامه ی حرفش بود . آرشام هم با بدجنسی
تمام سکوت کرد تا خود
بهار به حرف بیاید .
- سایه ی نحس ؟!
آرشام بی اراده گامی برداشت و به او نزدیک شد و گفت :
- آره ... بهم خبر دادن کیان هر روز تعقیبت میکنه . اومدم دیدم خبر درسته ... نخواستم با نزدیک
شدن بهت اونو بیشتر
به تو نزدیک کنم و عکس العملش باعث بشه روح و روانتو بهم بریزه ... میدونستم منتظر اینه منو
با تو ببینه تا بیاد جلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوسوم
به دنبالش وارد ساختمان شد . او را در حال جابجایی ساک لباسش در یکی از اتاقها یافت . تقه
ای به در اتاق نیمه باز زد .
بدون اینکه عکس العملی از بهار ببیند وارد اتاق شد . دستانش را روی سینه گره زد و گفت :
- در این یه هفته روزهای سختی رو پشت سرگذاشتم بهار ... نبودی که ببینی تو چه جهنمی دست
و پا زدم ... دارم برای
داشتنت همه ی تلاشم میکنم ... برای داشتنت غرورمو زیر پام گذاشتم و برای اثبات خودم به پای
پدرت افتادم ...
- میخواستی نکنی ... غرورت رو قاب میکردی و بالای تختت آویزون میکردی .
خشم درون صدایش دل آرشام را زیرو رو کرد . این فضای بسته و این فاصله ای که بهار ایجاد
کرده بود او را عجیب
به سمتش سوق میداد . سعی میکرد احساسی که در حال شکل گرفتن بود را نادیده بگیرد .
- بالای تختم که باید عکس خودمو و خودتو قاب کنم و بذارم ... منتی برای این کارم نمیذارم...
برام انقدر مهم هستی
که از همه چیزم بگذرم ... اما خبر نداری یه هفته تموم سایه ی نحس یه نفر مدام همراهت بود ...
بهار با حیرت به دهان آرشام چشم دوخت و منتظر ادامه ی حرفش بود . آرشام هم با بدجنسی
تمام سکوت کرد تا خود
بهار به حرف بیاید .
- سایه ی نحس ؟!
آرشام بی اراده گامی برداشت و به او نزدیک شد و گفت :
- آره ... بهم خبر دادن کیان هر روز تعقیبت میکنه . اومدم دیدم خبر درسته ... نخواستم با نزدیک
شدن بهت اونو بیشتر
به تو نزدیک کنم و عکس العملش باعث بشه روح و روانتو بهم بریزه ... میدونستم منتظر اینه منو
با تو ببینه تا بیاد جلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوچهارم
جنجال به پا کنه ... اگه تماس نگرفتم ....
آهی کشید و ادامه داد :
- این یه مورد از ایرادات یا نقطه ضعفای منه که نشد در این مدت بهت بگم ... وقتی ناراحت و
عصبی باشم زیاد از حد سکوت میکنم تا بتونم خودمو کنترل کنم ... جنگ و جدلهایی که در این یه
هفته داشتم اعصابمو به شدت ضعیف کرده بود ...
خودت میدونی و گفته بودم بخاطر اتفاقات گذشته اعصابم ضعیفه و در زمان خشم کنترل اعمالم
دست خودم نیست
برای همین سعی میکنم با سکوت کردن... کسی که برام زیادی خاصه رو از خودم نرنجونم ....
یادته زمان فوت عمه هم
یه مدت تو خودم بودم ... زمانی که تسلط روی خشمم پیدا کنم خودم آروم میشم و میتونم حرف
بزنم .
- اینا رو چرا به من میگی ؟
ارشام خسته از این همه بی تفاوتی بازویش را گرفت و به آرامی تکانش داد .
- بهار اگه میخوای تنبیه کنی همون خاموش کردن تلفنتو جواب ندادنت به اندازه ی کافی دیوونه م
کرده ... کاری نکن
که بخوام به روش خودم نشونت بدم چقدر میخوامت و چقدر برای تو هم مهم شدم که ازم اینطور
دلخور شدی .
با انکار احساساتت چیو میخوای ثابت کنی ؟
بهار سعی کرد بازویش را از دستان گرم و داغ او که گرمای شدیدی را به سلول سلول بدنش
تزریق میکرد بیرون
بکشد . قلبش از آن فاصله ی کم به هیجان آمده بود . کوبش شدید قلبش و لرزش دستانش در
حال رسوا کردن
احوالش بود
با حرص دندانهایش را روی هم فشرد و گفت :
- خیلی خیالبافی کردی برای خودت ... من بازیچه ی دست شما مردای خودخواه نمیشم ...
بغض راه گلویش را بست و پرده ای از اشک چشمان زیبایش را شفاف و براقتر کرد . چشمانی که
عجیب دلبری میکرد و دل آرشام را با این دلبری زیرورو میکرد .
- فکر کردی کی هستی ؟... هان ... فکر کردی برام مهمی که بخوام برای نبودنت ناراحت بشم ...
مشتش را به زحمت بالا آورد و روی قلبش کوبید و گفت :
- این لعنتی اگه بخواد برای تو یا کس دیگه بطپه خودم از سینه درش میارم و میندازم جلوی سگ
... برو و دست از سرم
بردار ... خسته شدم از این زندگی مزخرف ...
با حال نزار و رمقی که رو به کاهش بود هق هق کنان مشتش را روی سینه ی آرشام کوبید و ادامه
داد .
- چی از جونم میخوای ؟... چرا از زندگی من بیرون نمیری ... نمیخوامت ... دوست ندارم ... اصلا
چشم دیدنت رو ندارم .
از بودنت حالم بد میشه ... بدم میاد نگاهت کنم ... برو بذار یه نفس راحت بکشم ... خسته شدم
بخدا ..........
بی اراده سرش به سمت پایین خم شد و شل و وارفته آویزان دستان پرقدرت آرشام شد . صدای
هق زدنش قلب
آرشام را فشرد . طغیان بهار را با آن حال خراب درک میکرد ...
یکی از بازوهایش را رها کرد و سر بهار را بالا کشید و گفت :
- ممنون از اینکه حستو بهم گفتی ... منو بیشتر امیدوار کردی ... خوشحالم که برات این همه
سختی میکشم ...
بهار با ناله گفت :
- بسه ... چرت نگو آرشام ... داری منو عذاب میدی با این حرفات ... من دوستت ندا..............
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوچهارم
جنجال به پا کنه ... اگه تماس نگرفتم ....
آهی کشید و ادامه داد :
- این یه مورد از ایرادات یا نقطه ضعفای منه که نشد در این مدت بهت بگم ... وقتی ناراحت و
عصبی باشم زیاد از حد سکوت میکنم تا بتونم خودمو کنترل کنم ... جنگ و جدلهایی که در این یه
هفته داشتم اعصابمو به شدت ضعیف کرده بود ...
خودت میدونی و گفته بودم بخاطر اتفاقات گذشته اعصابم ضعیفه و در زمان خشم کنترل اعمالم
دست خودم نیست
برای همین سعی میکنم با سکوت کردن... کسی که برام زیادی خاصه رو از خودم نرنجونم ....
یادته زمان فوت عمه هم
یه مدت تو خودم بودم ... زمانی که تسلط روی خشمم پیدا کنم خودم آروم میشم و میتونم حرف
بزنم .
- اینا رو چرا به من میگی ؟
ارشام خسته از این همه بی تفاوتی بازویش را گرفت و به آرامی تکانش داد .
- بهار اگه میخوای تنبیه کنی همون خاموش کردن تلفنتو جواب ندادنت به اندازه ی کافی دیوونه م
کرده ... کاری نکن
که بخوام به روش خودم نشونت بدم چقدر میخوامت و چقدر برای تو هم مهم شدم که ازم اینطور
دلخور شدی .
با انکار احساساتت چیو میخوای ثابت کنی ؟
بهار سعی کرد بازویش را از دستان گرم و داغ او که گرمای شدیدی را به سلول سلول بدنش
تزریق میکرد بیرون
بکشد . قلبش از آن فاصله ی کم به هیجان آمده بود . کوبش شدید قلبش و لرزش دستانش در
حال رسوا کردن
احوالش بود
با حرص دندانهایش را روی هم فشرد و گفت :
- خیلی خیالبافی کردی برای خودت ... من بازیچه ی دست شما مردای خودخواه نمیشم ...
بغض راه گلویش را بست و پرده ای از اشک چشمان زیبایش را شفاف و براقتر کرد . چشمانی که
عجیب دلبری میکرد و دل آرشام را با این دلبری زیرورو میکرد .
- فکر کردی کی هستی ؟... هان ... فکر کردی برام مهمی که بخوام برای نبودنت ناراحت بشم ...
مشتش را به زحمت بالا آورد و روی قلبش کوبید و گفت :
- این لعنتی اگه بخواد برای تو یا کس دیگه بطپه خودم از سینه درش میارم و میندازم جلوی سگ
... برو و دست از سرم
بردار ... خسته شدم از این زندگی مزخرف ...
با حال نزار و رمقی که رو به کاهش بود هق هق کنان مشتش را روی سینه ی آرشام کوبید و ادامه
داد .
- چی از جونم میخوای ؟... چرا از زندگی من بیرون نمیری ... نمیخوامت ... دوست ندارم ... اصلا
چشم دیدنت رو ندارم .
از بودنت حالم بد میشه ... بدم میاد نگاهت کنم ... برو بذار یه نفس راحت بکشم ... خسته شدم
بخدا ..........
بی اراده سرش به سمت پایین خم شد و شل و وارفته آویزان دستان پرقدرت آرشام شد . صدای
هق زدنش قلب
آرشام را فشرد . طغیان بهار را با آن حال خراب درک میکرد ...
یکی از بازوهایش را رها کرد و سر بهار را بالا کشید و گفت :
- ممنون از اینکه حستو بهم گفتی ... منو بیشتر امیدوار کردی ... خوشحالم که برات این همه
سختی میکشم ...
بهار با ناله گفت :
- بسه ... چرت نگو آرشام ... داری منو عذاب میدی با این حرفات ... من دوستت ندا..............
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوپنجم
لبهایش در برابر رفتار غیر منتظره ی آرشام قفل شد و راه نفس کشیدنش بسته شد . ضربان
قلبش به بالاترین حد خود
رسیده بود ...
بیزار بود از این حس خوبی که به او و رفتارش داشت . دلش تنگ بودنش بود . این رفتار اوج
احساس او را
نشان میداد . تمام هورمن های زنانه اش خواستنش را فریاد میزد . چیزی که نمیخواست باور کند
این بود ...
برعکس گذشته هیچ تمایلی به عقب کشیدن و تمام شدن این لحظات نداشت . اما با یادآوری
کیان و مشکلاتی
که در سر راهشان بود مانند جن زده ها تکانی خورد و سرش را عقب کشید .
نگاه گرم و لحن دلنشین کلام آرشام پای عقلش را لنگ میکرد .
- بفهم که عشقمی ... بفهم که منم دارم تو جهنم دست و پا میزنم تا بهشتو در کنار تو تجربه کنم
... درکم کن ....
اون کیان لعنتی داره تمام تلاشی که برات کردم رو با کینه ای که از من به دل داره به باد میده ...
الاقل تو با من باش و
پشتم باش ...
بهار بدون اینکه فکر کند چه چیزی از زبانش خارج میشود گفت :
- اما ...من هیچ عشقی به تو ندارم ...
انکار مجدد بهار طوفانی در دل آرشام به پا کرد ... خشم از این شکسته شدن غرورش وجودش را
لرزاند . دو قدم
عقب رفت .
با چشمانی که شراره هایش بر جان بهار آتش میزد به چشمانش خیره شد و با دندانهای روی هم
فشرده غرش کنان گفت
که دوستم نداری ... آره ؟! ... پس کاری میکنم بفهمی با احساس یه مرد بازی کردن یعنی چی
؟...
بهار از ترس لرزی به جانش افتاد . منظور آرشام را نمی فهمید اما حرف بعدش او را گیجتر کرد .
آرشام در حالی که عقب عقب به سمت در میرفت گفت :
- دعا کن پسر عمه ت انقدر باوجود باشه که بتونه به تهدیدش عمل کنه ... منتظرم باش بهار ...
منتظر باش تا بفهمی این
حرفت چه تاوانی داره ... میخواستم آهسته و عاقلانه بیام جلو...اما تو نذاشتی ...
با خشم از اتاق بیرون رفت .. چشمان به خون نشسته و پیشانی به عرق نشسته ی آرشام ، دل
دیوانه ی بهار را بی تاب
کرد . دلش گواهی بد میداد . لبش را گزید و روی زمین زانو زد . سرش را با دستهایش به چنگ
کشید و گفت :
- لعنت به من و این زبون سرکشم ... من چی گفتم ، خدایا !! ...
قلبش تیر کشید . تازه داشت با حرفها و لحن دلنشینش احساس خوبی را تجربه میکرد که بی
اراده همه چیز را خراب کرد .
خشمی که در نگاه و صدای ارشام بود ترس را به جانش انداخت ...
منظورش از اینکه گفته بود دعا کن پسر عمه ت به تهدیدش عمل کند چه بود . با مشت روی
زانویش کوبید و نالید :
- خدای من ... من چی کار کردم ... خدایا خودت کاری کن دوباره برگرده ..
نمیدانست آرشام بر میگردد اما این برگشتن چه بهای گزافی خواهد داشت .
***
ادامه دارد....
تعداد کل پارت ها : ٢٩٠ پارت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوپنجم
لبهایش در برابر رفتار غیر منتظره ی آرشام قفل شد و راه نفس کشیدنش بسته شد . ضربان
قلبش به بالاترین حد خود
رسیده بود ...
بیزار بود از این حس خوبی که به او و رفتارش داشت . دلش تنگ بودنش بود . این رفتار اوج
احساس او را
نشان میداد . تمام هورمن های زنانه اش خواستنش را فریاد میزد . چیزی که نمیخواست باور کند
این بود ...
برعکس گذشته هیچ تمایلی به عقب کشیدن و تمام شدن این لحظات نداشت . اما با یادآوری
کیان و مشکلاتی
که در سر راهشان بود مانند جن زده ها تکانی خورد و سرش را عقب کشید .
نگاه گرم و لحن دلنشین کلام آرشام پای عقلش را لنگ میکرد .
- بفهم که عشقمی ... بفهم که منم دارم تو جهنم دست و پا میزنم تا بهشتو در کنار تو تجربه کنم
... درکم کن ....
اون کیان لعنتی داره تمام تلاشی که برات کردم رو با کینه ای که از من به دل داره به باد میده ...
الاقل تو با من باش و
پشتم باش ...
بهار بدون اینکه فکر کند چه چیزی از زبانش خارج میشود گفت :
- اما ...من هیچ عشقی به تو ندارم ...
انکار مجدد بهار طوفانی در دل آرشام به پا کرد ... خشم از این شکسته شدن غرورش وجودش را
لرزاند . دو قدم
عقب رفت .
با چشمانی که شراره هایش بر جان بهار آتش میزد به چشمانش خیره شد و با دندانهای روی هم
فشرده غرش کنان گفت
که دوستم نداری ... آره ؟! ... پس کاری میکنم بفهمی با احساس یه مرد بازی کردن یعنی چی
؟...
بهار از ترس لرزی به جانش افتاد . منظور آرشام را نمی فهمید اما حرف بعدش او را گیجتر کرد .
آرشام در حالی که عقب عقب به سمت در میرفت گفت :
- دعا کن پسر عمه ت انقدر باوجود باشه که بتونه به تهدیدش عمل کنه ... منتظرم باش بهار ...
منتظر باش تا بفهمی این
حرفت چه تاوانی داره ... میخواستم آهسته و عاقلانه بیام جلو...اما تو نذاشتی ...
با خشم از اتاق بیرون رفت .. چشمان به خون نشسته و پیشانی به عرق نشسته ی آرشام ، دل
دیوانه ی بهار را بی تاب
کرد . دلش گواهی بد میداد . لبش را گزید و روی زمین زانو زد . سرش را با دستهایش به چنگ
کشید و گفت :
- لعنت به من و این زبون سرکشم ... من چی گفتم ، خدایا !! ...
قلبش تیر کشید . تازه داشت با حرفها و لحن دلنشینش احساس خوبی را تجربه میکرد که بی
اراده همه چیز را خراب کرد .
خشمی که در نگاه و صدای ارشام بود ترس را به جانش انداخت ...
منظورش از اینکه گفته بود دعا کن پسر عمه ت به تهدیدش عمل کند چه بود . با مشت روی
زانویش کوبید و نالید :
- خدای من ... من چی کار کردم ... خدایا خودت کاری کن دوباره برگرده ..
نمیدانست آرشام بر میگردد اما این برگشتن چه بهای گزافی خواهد داشت .
***
ادامه دارد....
تعداد کل پارت ها : ٢٩٠ پارت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
شبها آرامشی دارند
از جنس خـــدا
پروردگارت همواره
با تو همراه است
امشب
از همان شبهایی ست
که برایت یک
شب بخیر
خــدایی آرزو کردم
شبتون پر از آرامش
@kadbanoiranii
از جنس خـــدا
پروردگارت همواره
با تو همراه است
امشب
از همان شبهایی ست
که برایت یک
شب بخیر
خــدایی آرزو کردم
شبتون پر از آرامش
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما قرآن را نازل كردهايم
و ما خود نگهبان آنيم.
قرآن کریم؛ سوره مبارکه حجر، آیه ۹
سلام ای روزی دهندهی بیمنت
یقین داریم
دری بسته نخواهد شد مگر
قبل از آن دری گشوده گردد
پس امروز ما را به سمت
درهای گشوده از رحمتت
هدایت کن ....
تا بـهتریـن ها نصیبمان گـردد....
@kadbanoiranii
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما قرآن را نازل كردهايم
و ما خود نگهبان آنيم.
قرآن کریم؛ سوره مبارکه حجر، آیه ۹
سلام ای روزی دهندهی بیمنت
یقین داریم
دری بسته نخواهد شد مگر
قبل از آن دری گشوده گردد
پس امروز ما را به سمت
درهای گشوده از رحمتت
هدایت کن ....
تا بـهتریـن ها نصیبمان گـردد....
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خزه_خوراکی
#اسفنج_دکور
#دیزاین_کیک
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#خزه_خوراکی
#اسفنج_دکور
#دیزاین_کیک
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین_با_خزه_خوراکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین_با_خزه_خوراکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_شکار
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ایده_تزیین_کیک_گلدان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ایده_تزیین_کیک_گلدان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Forwarded from کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دونات
راحتترین و خوشمزه ترین دوناتی که میتونی درست کنی همینه
مواد لازم:
آرد 3 لیوان
تخم مرغ 1 عدد
شکر 1/4لیوان
روغن مایع 1 ق غ
پودر خمیر مایه 2 ق غ
بهبود دهنده یا پکینگ پودر 1 ق م خ
نمک یک پنس
وانیل 1/2 ق چ
آب ولرم 3/4لیوان
شکلات برای تزیین
خمیر رو با دست ورز بدید حدود 20 تا 25 دقیقه بعد روشو بپوشونین و 15 دقیقه استراحت بدید
به ضخامت یک نیم سانت پهن کنید و کاتر بزنید و روی کاغذ روغنی بذارید و دوباره به مدت 1 ساعت تا استراحت کنه
توی روغن داغ و حرارت ملایم سرخ کنید
روی دونات مدام روغن بریزید تا پف کنه
بعد از سرد شدن با شکلات بنماری شده تزیین کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
راحتترین و خوشمزه ترین دوناتی که میتونی درست کنی همینه
مواد لازم:
آرد 3 لیوان
تخم مرغ 1 عدد
شکر 1/4لیوان
روغن مایع 1 ق غ
پودر خمیر مایه 2 ق غ
بهبود دهنده یا پکینگ پودر 1 ق م خ
نمک یک پنس
وانیل 1/2 ق چ
آب ولرم 3/4لیوان
شکلات برای تزیین
خمیر رو با دست ورز بدید حدود 20 تا 25 دقیقه بعد روشو بپوشونین و 15 دقیقه استراحت بدید
به ضخامت یک نیم سانت پهن کنید و کاتر بزنید و روی کاغذ روغنی بذارید و دوباره به مدت 1 ساعت تا استراحت کنه
توی روغن داغ و حرارت ملایم سرخ کنید
روی دونات مدام روغن بریزید تا پف کنه
بعد از سرد شدن با شکلات بنماری شده تزیین کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Forwarded from کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دونات
پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دونات
پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دونات
#تم_تکشاخ
#ایده_تزیین_دونات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تم_تکشاخ
#ایده_تزیین_دونات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر