کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کویماک_ترکیه

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مانیسا_کباب

پارت اول


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مانيسا_كباب (تركيه)

👈 این غذای به شدت خوشمزست حتما امتحانش كنيد
‌‏🇹🇷🇹🇷🇹🇷
.
مواد لازم :
👇( برای دونفر )
‎گوشت چرخکرده : نیم کیلو
‎ پیاز متوسط : ۲ عدد
‎ پودر سوخاری : ۲ قاشق غذاخوری
‎ادویه گوشت و پاپریکا و نمک و فلفل:  یک قاشق چایخوری
‎ نان پیتا يا لواش : ۱ عدد
گوجه فرنگى ۲عدد
‎ماست پر چرب : دو قاشق غذاخوری
‌‏



برای سس:

کره : ۲۵ گرم
رب :٢ قاشق غذاخوری
گوجه فرنگی : ۲ عدد
پودر سیر : یک قاشق چایخوری
نمک و فلفل سياه: یک قاشق چایخوری
‌‏🇹🇷🇹🇷
#مانیسا کباب ترکی

پارت
دوم


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ماش_بٹ با روغن حیوانی

ماش بٹ یکی از قدیمی ترین غذاهای بلوچستان است .

به دو صورت خورده می شود :

بعضی ها با روغن حیوانی و لیمو ترش این غذا را سرو میکنند.
اما بعضی ها با ماست میخورند.

ماش بٹ شامل برنج و ماش آسیاب شده است.
و رنگ آن بستگی به میزان ماش و برنج مخلوط شده تان دارد.
اگر برنج بیشتر باشد ماش شما رنگ آن زیاد جالب نمیشه !
اگر ۲ لیوان ماش و یک لیوان برنج باشد ..عالی میشود.
بعضی ها از هر کدام به مقدار مساوی استفاده میکنند .

طرز تهیه :

ماش آسیاب شده "کوبیده شده " ........2 لیوان
برنج .......................................یک لیوان
نمک .........................................کمی
پیاز .......................................یک عدد کوچک
روغن حیوانی اگر نبود روغن معمولی .....................به میزان دلخواه

طرز تهیه:
1.ماش و برنج را با هم قاطی کنید و به مدت یک ساعت در آب خیس کنید.
2.پیاز را در روغن سرخ کنید و 4 لیوان آب به آن اضافه کنید.
3.وقتی آب به جوش آمد برنج را اضافه کنید.
4.وقتی برنج آب خود را نیمه جذب کرد حرارت را خیلی کم کنید .
5.بعد از نیم ساعت مجددا آب گرم کمی به آن اضافه کنید.
6.در آخر کمی نمک اضافه کنید و ماش را هم بزنید تا له شود .
7.در بشقاب بریزید و وسط آن را گود کنید و روغن حیوانی روش بریزید.
یا میتوانید با ماست بخورید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بت_ماش

طرز تهیه:

مقداری آب بجوشون نمک و زردچوبه به مقدار لازم اضافه کنید ماش وبرنج محلی از قبل بخیسونید
آب ک جوش اومد برنج و ماش رو اضافه کنید بزارید کامل بپزه و له بشه برای مخلفات روش هم پیاز فلفل و رب گوجه سرخ کنید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوششم

بیشرف به بابات بگو با چه ترفند کثیفی بین منو بهار و بهم زدی ... بگو چه غلطایی کردی که
دیگه بهار به چشمم نیاد ..
بگو چه جور پاگیرم کردی و نتونستم پا پس بکشم ...
آرمیتا با ترس چشمان به خون نشسته ای را نگاه کرد و با التماس دستش را روی دهان کیان
گذاشت و گفت :
- بسه کیان ... دیگه نگو ... خواهش میکنم ... اصلا بگم غلط کردم تو آروم میشی ... من که برات
تو همه چیز سنگ تموم
گذاشتم ... دیگه چی میخوای ؟!
- عشقمو ... بهارمو میخوام ... میفهمی ؟...
از پشت یقه ی لباسش کشیده شد و مجبور شد بازوی آرمیتا را رها کند .
آرشام او را چرخاند و با مشتی توی صورتش کوبید و گفت :
- خفه شو عوضی ... تو الان هم زن داری هم بچه ... غلط میکنی بخوای بهش خیانت کنی ...اون
الان عشق منه میفهمی؟
کیان با اینکه از مشت اولی که خورده بود گیج بود دستش را برای زدن مشت بالا برد که در دستان
پر قدرت آرشام اسیر شد .
- خیانت رو خواهرت به من کرد ... اونی که با هرزگی خودش رو به من قالب کرد تا نتونم پامو
عقب بکشم .
مشت محکم دیگری به صورت کیان خورد و جیغ آرمیتا و فریاد آرمان به هوا رفت . میدان نبردی
شده بود که نظیرش را
هیچ کدام در زندگیشان ندیده بودند .
زد و خورد کیان و آرشام به جایی رسید که آرمیتا برای نجات جان کیان خودش را میان آندو
انداخت و آرمان پسرش را به زور
به اتاق خود برد
صدای فریاد و ناسزاهای کیان تمامی نداشت . حنجره ی خراش برداشته اش با صداهای
ناهنجاری آبرویی برای آن خانواده
باقی نگذاشته بود ... در آخر با ورود ماموران 111 که توسط جمشید خان که ناظر ساکت این
دعوای خانوادگی بود جنگ
و دعوا را به پایان رسید ...
پایانی که هیچ حرمتی در میان افراد آن خانواده باقی نگذاشته بود ....
با شکایت آرشام و آرمان ماموران نیروی انتظامی ، کیان را بعلت سلب آسایش و ایجاد مزاحمت با
خود بردند .
آرمیتایی که هیچی برای گفتن نداشت . مانند شمعی که در آتش خود میسوخت ،ذوب شد و روی
زمین افتاد .
هیچگاه فکرش را نمیکرد حاصل رفتار و کردار گذشته اش چنین زندگی جهنمی باشد ...
خبر نداشت آشیانه ساختن روی ویرانه های لانه ی دیگری وآه و ناله های دل شکسته ی بهار
چنین عواقبی
برایش داشته باشد .
به خیالش میخواست از ته دل عشقش را به برادرش ثابت کند . نمیدانست بار کج به منزل
نمیرسد ...
آرمان با نگرانی به سمتش رفت . با گرفتن نبضش ، نگاه نگرانش به سمت آرشام چرخید و گفت :
- ببرش تو اتاق ... روی تختش بذار تا بهش سرم بزنم . فشارش افتاده .
آرشام مبهوت خواهری شده بود که ،در عین خوار شدنش .کارهایی کرده بود که رگ غیرتی
برایش باقی نمانده بود تا برایش
قلمبه شود ...
انگ بی غیرتی کمترین چیزی بود که کارهای او برایش به ارمغان آورده بود ...



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوهفتم

از کسی حرفهای درشت شنیده بود که خودش او را نامردترین و بی غیرترین مرد در عمرش
میدانست ...
کیان امشب غیرت او را سلاخی کرد و با رفتار خواهرش لال شده بود و نتوانسته بود از نجابت
خواهرش دفاع کند ...
نفرتی شدید، از این خواهر مهربان در دلش شکل گرفت .
کیان ، خواهرش را در حد زنان هرزه در حضور خودش و پدرش پایین کشیده بود و او نتوانسته بود
حرفی بزند ....
تنها کاری که توانسته بود انجام دهد خالی کردن خشمش بر روی کسی که صفات پنهانی
خواهرش را به رخش
کشیده بود ...
عرق سردی سراسر تنش را در بر گرفته بود . سرش از درد و گرمای زیاد در حال انفجار بود ...
صدای فریاد پدرش او را به خود آورد ..
- آرشام خواهرت داره میمیره کمکم کن .
چشمانش که تا آن لحظه از اشک تار شده بود . با پلک زدنش ،تصویر تار کنار رفت و پدرش را
دید که به زحمت آرمیتای
بی هوش را به سمت اتاق میکشد .
گامهایش بی اراده به آن سمت کشیده شد . با دیدن خم شدن کمر پدرش.. دست زیر جسم بی
رمق خواهرش انداخت و
او را از آغوش پدرش بیرون کشید و با سرعت به اتاق برد .
روی تخت خواباندش و کنار ایستاد . آرمان از نگرانی دانه های درشت عرق روی صورتش نشسته
بود .
با پشت دست دانه های عرق را پاک کرد و گفت
لعنت به این زندگی ... تا به حال تو عمرم انقدر خوار نشده بودم وچنین صحنه هایی رو ندیده
بودم .
جمشید خان با صدایی رسا گفت :
- زمانی که گفتم بیشتر روی رفتار دخترت توجه کن ... گفتی ؛ من به دخترم بیشتر از همه اعتماد
دارم ... اعتماد زیاد
حماقت میاره ... اونم با رفتار پر خطری که قبلا انجام داده بود ... حالا بکش ... آبروی چندین ساله
ی خانواده مون رو
نیم وجب دختر از بین برد ... باید کلاه تو بالا بندازی آقا ... تویی که خواهر زاده تو پر از ایراد
میدیدی و انگ بهش
میزدی ... حالا بکش .
آرشام به سمت پیر مرد رفت و زیر بازویش را گرفت و گفت :
- بابابزرگ باور کن الان وقت این حرفا نیست ... جوّ رو خرابتر نکن .
جمشید خان بدون اینکه شرایط برایش مهم باشد گفت :
- خواستگاری رفتن پس چی شد ؟ بهار منتظرمونه .
آرشام با خشم دستانش را درون موهایش فرو برد و کلافه پوفی کشید و گفت :
- فعال بهم خورد ... انگار این شازده اول رفته اونجا و آشوب به پا کرده و حال بهرام خان خراب
شده ... بعد اومده سراغ ما .
بهار میگفت حال باباش یهو خراب شده ...
- یه سیب گندیده یه جعبه سیب رو به نابودی میکشه ... این دو تا چندتا خانواده رو بیچاره و
نگران کردن ... الحق که
خوب بدرد هم میخورن ... هر دو فتنه هستن و آشوب بپا کن ... هر دو شیطانند ... بچه شون چی
میشه خدا عالمه !!!...
آرمان بعد از گرفتن فشار آرمیتا و وصل کردن سرم کنار آن دو ایستاد . با ناراحتی شدید گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوهشتم

بریم بیرون ... باید برای این اتفاق فکری کنیم .نمیشه این جور ادامه داد .
****
سه روز از آن روز نحس گذشته بود . بهرام به طور خیلی محسوسی کم حرف و گوشه گیر شده
بود .بهار از حالت روحی
پدرش بیشتر نگران میشد . سکوتی که بر فضای خانه حاکم بود مانند آرامش بعد از طوفان بود ...
اما حس خاصی به بهار میگفت این پس لرزه های یک زلزله ی بزرگ است .
فقط دعا میکرد در این زلزله ای که کیان به راه انداخته بود ، صدمه ی جبران ناپذیری به خانواده
وارد نشود .
به ساعت نگاه کرد تا زمان رفتن نیم ساعت بیشتر وقت نداشت . امیدوار بود امروز آرشام را
روبروی ورزشگاه ببیند .
گاهی آرشام برای دیدنش در مکان هایی که تردد میکرد به سراغش میرفت و با هم مسیر را تا
خانه برمیگشتند .
در این سه روز از پیام ها ی کم و کوتاه او بوهای خوبی به مشامش نمیخورد ...
دلش میخواست بداند چه اتفاقی باعث شده بود ، آرشامی که همیشه مشتاق وپیش قدم بود ،در
ارسال پیامهایی
که بهار را بد عادت به خواندن حرفهای زیبا و دلنوشته های دلنشینش کرده بود ، به پیامهای کوتاه
و احوال پرسیدن از
حال او و خانواده اش تبدیل کرده بود ..
چیزی مانند موریانه ذهنش را میجوید که او هم با وجود آمدن کیان حتما پشیمان شده و روی
گفتنش را ندارد .
در دلش غوغایی برپا بود . ظاهرش را با تمام تلاشی که کرده بود توانسته بود بی تفاوت و آرام
نشان دهد .
حرف امروز پدرش مانند این بود که سطلی آب یخ بر سرش ریخته باشند
پرسیده بود :
-از خانواده ی دایی آرمانت خبری داری ؟...
بهار با سری رو به پایین گفته بود با صدایی که به زور شنیده میشد لب زده بود .
- نه .
دیگر هیچ حرفی رد و بدل نشده بود . هر دو از حرف زدن اجتناب میکردند تا در مورد واقعیتی که با
زشتی تمام روبرویشان بود ، حرفی نزنند که دل دیگری را برنجاند .
زمان رفتنش رسیده بود . ساکش را برداشت و با گفتن خداحافظ از خانه بیرون رفت . سوار
ماشینش شد و به راه افتاد .
تمام حواسش به اتفاقات روز های گذشته بود و این بیخبری که نشانی از خوش خبری درونش
نمیدید .
به ورزشگاه رفت و با گذراندن دوساعت از وقتش در استخر تا حدودی آرامش نداشته اش را به
دست آورد ...
زمانی که لباس بیرون را برتن میکرد زیر لب زمزمه کرد .
- همه ی مردا مثل همن ... به درک که نمیخواد بیاد ... بهتر که همین اول راهشون رو گم میکنن و
میرن ... خوبه که خودمو
اسیرش نکردم ... خوبه که گول حرفای قشنگش رو نخوردم ..
هنوز جمله اش تمام نشده بود ، اشک در چشمانش حلق بست . در دلش پیش خدا گله کرد . دیگر
مطمئن بود ایرادی دارد
که هر کس تا به این مرحله میرسد کنار میکشد . دلش از دست خدا و دنیای پر از رنگ و ریا خون
بود ...
از طرفی به خودش دلداری میداد و میگفت برایش بود و نبودش مهم نیست اما عقلش نهیب میزد
خودت را گول نزن ...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلونهم

نمیخواست باور کند به آرشام هم دلبستگی پیدا کرده است . اگه اینطور میشد برای بار دوم
شکستنش مصیبت میشد .
هنوز کور سویی برایش مانده بود ...
شب گذشته آرشام پیام شب بخیر برایش فرستاده بود . این یعنی هنوز فراموش نشده بود . آنقدر
ذهنش مشغول
اماها و اگرها شده بود که نفهمید کی از ورزشگاه بیرون زد و سوار ماشین شد ...
هنوز استارت نزده بود که در ماشین باز شد و کیوان با اخم های درهم سالمی گفت و در صندلی
کناری نشست .
بهار با تعجب به صورت در هم کیوان خیره شد . کیوان یکی از ابروهایش را بالا داد و گفت :
-حرکت کن .
بهار از بهت خارج شد . ماشین را روشن کردو حرکت کرد .
- کجا میخوای بری ؟
بهار بدون آنکه از خیابان چشم بردارد گفت :
- جز خونه جایی ندارم ... شما کجا میخوای بری ؟ ... همچین اومدی تو ماشین یاد فیلمای
گانگستری افتادم ..
کیوان با اخمی که لحظه ای باز نمیشد گفت :
- میخوای چه کار کنی بهار ؟
بهار با تردید گفت :
- در مورد چی ؟
- در مورد کیان ... دیوونه شده ، بهار ... دوروز بازداشتگاه بود .دیروز با بابا رفتیم سند گذاشتیم
اوردیمش بیرون ...
بهار با حیرت گفت
مگه چه کار کرده ؟
- خبرش بهت نرسیده ؟
- نه .
جلوی￾بعد از خونه ی شما رفته خونه ی پدر بزرگت کلی خط و نشون برای اونا کشیده و آبروی زنش رو
خانواده ش برده ... انقدر احمقه ناموس حالیش نیست ... نمیگه فردا چه طور میخوام به بچه م
جواب پس بدم ...
اونا هم دیدن درگیری بالا گرفته به ۱۱۰ زنگ زدن ... اوضاع قیافه ش خیلی خرابه ...
- آخه چرا ؟!... این چرا اینجوری میکنه ... کسی که زورش نکرده بود ... خودش به من گفت من و
تو به درد هم نمیخوریم و
چیزایی که دوست دارم بیشتر تو وجود آرمیتا میبینم و من تا حاال کور بودم ، که تو رو میخواستم ...
میگفت ؛ چون تو اولین دختری بودی که دورم بود و چشمم به تو عادت کرده بود فکر میکردم
خیلی عاشقتم... اما با وجود آرمیتا فهمیدم زیاد
هم علاقه م به تو شدید نیست که یکی دیگه تونست تو دلم جاتو بگیره ......
کیوان با ناراحتی و غم زیادی گفت :
- واقعا اون احمق چنین حرفهایی به تو زده بود ؟! ... وای خدا باورم نمیشه پسر همیشه عاقل
خانواده ...یهو اینطور قاطی
کنه که یه خانواده رو بهم بپاشه ... مامان از روزی که از خونتون برگشته یه لحظه آروم و قرار نداره
و اشک چشمش خشک نمیشه ... خود احمقش هم از دیروز مدام با تلفن داره زن بدبختش رو
تهدید میکنه ... هر چی ما باهاش حرف میزنیم
اصلا گوش نمیده ... بابا داره خودشو کنترل میکنه میترسم آخرش کار دستمون بده .
بهار درمانده و بی رمق گفت :
- حالا چه کاری از من بر میاد که اومدی سراغ من


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوپنجاهم

میخواستم بدونم تو هم ... یعنی تو هم مثل کیان ... نمیدونم چه جوری بگم ... ببینم تو هم هنوز
به کیان فکر میکنی
یا نه ؟ ... اگه میخوای ادبش کنی خودم کمکت میکنم ...............
- بسه کیوان ...
ماشین را گوشه ای پارک کرد. به سمت کیوان چرخید و گفت :
- یعنی توقع داری با حرفها و حرکاتی که انجام داده جایی برای موندنش باشه ؟ تو عالقه و
رغبتی در من دیدی که این سوال رو پرسیدی؟...اگه کیمیا چنین کسی براش بیاد تو چی میگی ؟
کیوان با ناراحتی دستش را روی صورتش کشید و نالید :
- بخدا انقدر در این مورد فکر کردم که خسته شدم ... خوبه از کار من خبر نداره اگه میفهمید فکر
کنم اول خون منو
میریخت بعد میرفت سراغ آرشام ....
- کدوم کار ؟
کیوان با تردید نگاهش کرد . فهمید سوتی داده و او خبر ندارد .. خودش رابه کوچه ی علی چپ
زد و گفت :
- هیچی ... فقط میخوام بگم تو این مدت کمتر بیا بیرون میترسم بیاد و مزاحمت بشه ...کیمیا
میگفت با یه روانپزشک
مشورت کنیم ... وقتی شنید ...دیوونه تر شد... زد هر چی دم دستش بود ، شکست ... بیچاره
مامانو کیمیا از ترس
رو به قبله شده بودن ... میترسم بزنه به سرشو بیاد سراغت ... مدام اسم تو ورد زبونش شده ...
همش بلند بلند داد
میزنه ؛ بهار از همه تون مهربونتره ... اون منو می بخشه ... اون میخواد منو امتحان کنه ...
نمیدونم چی بگم بهار اگه جایی برای بخشش مو.........
بهار میان حرفش پرید و گفت
نه ... من هیچ حسی به کیان ندارم ... جز نفرتی که داره با رفتارش بیشتر میشه ... دیگه نذار
اطراف من بیاد کیوان ...
خودت میدونی من چقدر سختی کشیدم ..
کیوان سری رو به پایین تکون داد و از ماشین پیاده شد . سرش را داخل برد و گفت :
- مراقب خودت باش .
بهار دستی تکان داد و راه خودش را ادامه داد . دلش مانند سیرو سرکه میجوشید . حال خوبی
نداشت . حس بدی
نسبت به این روزها داشت .. ترسی در دلش لانه کرده بود .
کیان را تا به حال اینگونه دیوانه و مجنون ندیده بود محال بود به بودنش رضایت دهد . کسی که
یک بار زیر
پای دلش را خالی کرده بود میتوانست باز هم این کار را بکند ... به اندازه ی یک ارزن هم به او
اطمینان نداشت ...
نفهمید کی به خانه رسید .
با پاهایی خسته و بی رمق وارد خانه شد . خانه مانند چند روز گذشته در سکوت خفقان آوری غرق
شده بود .
سالمش نگاه پر از اندوه پدرش و نگاه نگران رؤیا را بهمراه داشت . با تردید روبروی پدرش
نشست . ساکش را
کنار مبل گذاشت و گفت :
- چیزی شده ؟
پدرش نیم نگاهی کرد . دلش به شور افتاده بود . رؤیا من من کنان گفت :
- راستش ... داییت.........
بهرام میان حرفش پرید و گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیایید امـشب

برای هم دعـا کنیم

صبور باشیم از روزگـار

و از سختی هاش نترسیم

همه سـالم و سلامت بمانند

و در نهایت عاقبتمان خـتم
بـه خـیر شود

شبتون بـخیر و در پناه خــدا

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌💙🌷 @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»💫

🌸آرامش یعنی؛
قایق زندگیتان را،
🌸دست کسی بسپارید که،
صاحب ساحل آرامش است...

🌸در این صبح زیبا
از خدای مهربان ...
🌸قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین،
و بهترین روز را برایتان آرزومندم..
🌸الهـی به امیــد خـودت

🕊♥️🕊 @kadbanoiranii
Adame Sabegh Live
Telegram: @Pen_Musix
#رضا بهرام

#آخر

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#غذای_روسی

مرغ ۳۰۰ گرم(نگینی خرد شده باشد)
گوجه فرنگی متوسط ۱عدد(نگینی ریز خرد شده باشد)
شوید ۵۰ گرم
سس مایونز ۳قاشق غذاخوری
فلفل دلمه ایی بزرگ ۳عدد
پنیر پیتزا ۵۰ گرم
پنیر ورقه ایی ۶عدد
فلفل قرمز یک قاشق مرباخوری
نمک


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_تنوری

مواد داخلی سلیقه ایه
یکی از راحتترین خمیرها بدون نیاز به استراحت خمیر ،نهایت ۴۵دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_شیر_داغ

کیک با بافت نرم و‌ پنبه‌ای😌

مواد لازم :

آرد ۲ پیمانه
تخم مرغ ۴عدد
شیر ۱ پیمانه
شکر ۱.۵ پیمانه
کره ۱۰۰ گرم
وانیل ۱/۴ ق چ
بیکینگ پودر ۲ ق چ
نمک ۱/۸ ق چ
پوست پرتقال ۱ ق چ



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#نان_شیرین_صبحانه_لقمه_ای
از دوست خوبم استاد الهام عزیزم

آرد۳۰۰گرم (فانتزی بهتره )
شکر۶۰گرم
روغن مایع۵۰ گرم
شیر چرب ۱۰۰ گرم
آب در صورت نیاز ۳۰گرم
نمک یک گرم
وانیل نصف قاشق چایخوری
خمیر مایه فوری۶ گرم
بهبود دهنده نان ۱گرم
تخم مرغ متوسط ۱عدد

طرز تهیه:
ابتدایک سوم شیر ولرم رو به گرمی را داخل لیوان شیشه ای میریزیم و داخل آن یک قاشق چایخوری شکر میریزیم.مخلوط میکنید
بعد مایه خمیررا میریزیم و هم بزنید و بعدش روی ظرف و بگذارید دو دقیقه بماند وقتی یکم کف کرد ده تا پانزده گرم از آرد رو آروم به خمیر مایع اضافه کنید و اجازه دهید مجدد عمل آید .
سپس آرد وانیل و بهبود و نمک را مخلوط کنید کنار بگذارید تخم مرغ و شکر و روغن با هم مخلوط شود سپس نیمی از شیر را اضافه کنید هم بزنید و مواد را وسط ارد بریزید سپس مایه خمیر آماده شده را اضافه کنید و ورز بدید مابقی شیر را کم کن اضافه کنید اگر خمیر سفت بود کم کم آب اضافی را اضافه کرد سپس خوب ورز دهید مواد را تقریبا ده تا پانزده دقیقه با دست ورز دهید تا خمیر صاف و نرم و یکدست شود روی سطح کار را کمی چرب کنید خمیر را قرار داده پلاستیک روی آن بکشید و یک ظرف روی آن برگردانید کدام ده تا پانزده دقیقه.سپس خمیر را مجدد کمی ورز دهید و انرا به اندازه هشتاد گرمی در بیاورید و به کمک دست گرد کنید اگر برای لقمه بچه ها میخواهید شصت گرم مناسب هست .
سعی کنید روی خمیر صاف صاف شود به دستتون کمی روغن مایع بزنید تا خمیر به دستتون نچسبه و روی خمیر چرب شود .
داخل سینی فر کاغذ انداخته خمیرها را با فاصله داخل سینی بچینید وسط آنرا یک بار چنگال بزنید سپس روی آن پلاستیک کشید کنار گاز استراحت دهید ولی گرمای زیاد نباشه در این مرحله جای استراحت نه سرد باشد نه خیلی گرم به مدت یک ساعت استراحت بدید تا حجم خمیر دو برابر تا دوبرابرونیم بشه بنا بر گرمای محیط شاید زودتر یا دیر تر دوبرابر شود

سپس روی نانها را رومال بزنید . تخم مرغ کامل و نوک قاشق نمک یک قاشق چایخوری شکر و کمی زعفران بریزید داخل یک ظرف و آروم هم بزنید. و یا اینکه کمی شیره را با یک قاشق چایخوری آب روون کردید بمالید .
هنگام رومال زدن مراقب باشید تا پف خمیر نخوابد .سپس روی آنرا با کنجد و سیاه دانه تزیین کنید و بفرستید داخل فری که از نیم ساعت قبل با حرارت ۲۰۰درجه گذاشتید داغ شود .داخل فر حتما یک طرف آب باشد چون رطوبت باعث کیفیت نان می‌شود .
مدت زمان پخت ۱۰تا۱۵دقیقه می‌باشد در فر گازی طبقه بالا و فر برقی۱۸۰طبقه وسط.
بعد از پخت میتوانید تا داغ هست کره آب شده را با برس روی کار بکشید تا هم نرمتر شود هم زیباتر که من نزدم ولی شما بهتره این کار را انجام دهید



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرحله اول آماده سازی مایه خمیر

شیر مصرفی برای مایه خمیر حداقل دمای اون چهل درجه باشه دوستان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دقت داشته باشید بعد از اضافه کردن آرد به مایه خمیر در مرحله عمل آوردن مایه خمیر زیاد از هم همزده نشود


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪