کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23K photos
28.1K videos
95 files
42.2K links
Download Telegram
#باسلوق_گردویی_

شکر یک لیوان
نشاسته گل یک لیوان
شیره انگور یک لیوان و نیم
زغفران دم کرده غلیظ و یا پودر زعفران
آب ۴ لیوان
پودر دارچین
چند نکته مهم: وقتی گردو ها نیم ساعت تو آب موندن باید بزاری کامل خشک بشن یا خشکشون کن با دستمال چونکه که قراره توی باسلوق بمونه کپک میزنه من گذاشتم چند ساعتی جلو آفتاب
دوم اینکه حداقل ۵روز طول می‌کشه تا خشک بشه
سوم اینکه خیلی خوشمزس و مقوی
چهارم اینکه انتهای نخ و حتما چندتا گره بزن و نخ و چند لایه کن
پنج من یکی از گردوهارو دو بار توی مواد غلتوندم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سجوق


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سجوق


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلویکم

بهار با شنیدن حرفهای کیان تعلل را جایز ندانست . شالش را مرتب کرد و از اتاق خارج شد .
سالمی کرد و کنار مبل پدرش ایستاد .
کیان با دیدن بهار رنگ از رخش پرید . بی اراده از جا برخاست و سلامش را جواب گفت . نگاه پر
از خشم بهرام به
او بود و رفتارش .
- کیان منظورت از این کارا چیه ؟ ... درست روز خواستگاری دخترم پیدات شده و میگین اجازه
ندم خواستگار بیاد .
کیان لبان خشک شده اش را با زبان تر کرد و با لکنتی که از دیدن اخم بهار دچار آن شده بود
گفت :
- دایی ... اونا بدرد وصلت با شما نمیخورن ... بخدا بهار حیفه ... اگه شما تحمل کنین ... من ...
بهار با خشم میان حرفش پرید و گفت :
- شما چه غلطه دیگه ای میخوای بکنی آقا کیان ... خجالت نمیکشی ؟... داری پدر میشی ، اون
وقت اومدی داری پشت زنت
بدیشو میگی ! ... خیلی رو داری بخدا .
بهرام انگار شیرازه کار از دستش خارج شده باشد ، دستش را بالا برد و گفت :
- ساکت بهار ... بذار ببینم اصل حرفش چیه ... اصلا تو بگو آبجی ... پسرت چی میخواد بگه ؟
بهناز با تردید نگاهش میان کیان و بهار به چرخش در آمد . آب دهانش را قورت داد و گفت :
- روم سیاه داداش ... نمیدونم چی بگم ... این پسر سالم رفته و دیوونه برگشته . نمیدونم چه
مرگشه ... مدام هذیون میگه .
کیان با فریاد از جا بلند شد و گفت :
- من هذیون نمیگم مامان ... داری با این حرفات دیوونه م میکنی ..
رو به بهرام کرد و گفت
از خودم بپرس دایی ...
دستش را مشت کرد و روی قلبش کوبید و با صدایی که میلرزید گفت :
- قلبم داره از دوری دخترت میترکه دایی ... یه غلطی کردم که ماههاست دارم تو جهنمش
میسوزم ... خودت میتونی نجاتم
بدی دایی ... فقط خودتی که میتونی درکم کنی ... از عشق بهار دارم میمیرم دایی ...
چشمان همه گرد شده بود ... رؤیا بهت زده کنار بهرام نشست و بهنام کنار بهار ایستاد.
تن بهار دچار زلزله ای ویرانگرشده بود . نگاه پدرش به روی کیان ثابت مانده بود . درک حرف
کیان با داشتن همسری که به تازگی باردار بود خیلی سخت بود .قلبش در حال ایستادن بود ..
سکوت مرگبار را بهرام شکست .
- ولی کیان جان تو یه بار از طرف بهار » نه « شنیدی و رفتی پی زندگی خودت ... حالا وقت
برگشتن نیست !!
کیان با زانو روی زمین راه افتاد و پایین پای بهرام نشست و گفت :
- دایی غلط کردم ... بخدا چشمام کور شده بود ...
بهرام با دست به کیان اشاره کرد بلند شود .
- پسرم حرف ،سر غلط کردن تو نیست ... بهار تو را نخواست ... الانم دیگه با شرایطی که تو
داری اصلا ......
کیان دستانش را روی زانوی بهرام گذاشت . با بغض و درماندگی زیاد گفت :
- دایی بهار عاشق من بود ... من دیوونه شده بودم ... من گفتم بگه منو نمیخواد ... طمع خارج
رفتن دل و دینمو برده بود ...
چند بار به بهار گفتم حاضری بریم خارج ...گفت ؛ نه ... منم دیدم با بهار به خواسته م نمیرسم ...
ازش خواستم به شما بگه
منو نمیخواد ... بخدا مثل سگ پشیمونم دایی ...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلودوم

گریه ی کیان دل همه را به درد آورده بود ... اما بهرام با بهت گفت :
- تو ... تو گفته بودی بگه ... نه ؟! ... پس ...
کیان میان حرفش دوید و گفت :
- دایی هر چی فحشم بدی هر حرفی که بهم بزنی حقمه ... ولی بدون... بهار حق منه دایی ...
حاضرم کتکم بزنی اما .....
بهار سکوت رو جایز ندید ... میترسید با مظلوم نمایی کیان دل پدرش به رحم بیاید .
- تو واقعا خجالت نکشیدی اومدی ادعای عاشقی میکنی ؟... یادت رفته چه حرفهایی بار من
کردی ؟
رو به بهناز کردو گفت :
- عمه شما با چه رویی اومدین ؟ اون وقتی که من بخاطر هوس پسرتون زیر دست پدرم به حال
مرگ افتادم کدومتون دلتون
برام به رحم اومد ...
سرش را با حرص به سمت کیان چرخاندو ادامه داد.
- آهای آقای عاشق ... اونموقع که تو داشتی با یکی دیگه حرفهای عاشقونه میزدی من داشتم زیر
دست
بابام جون میدادم ... تو بیمارستان مثل آدمای بی کس و کار و درمونده رها شده بودم ... اون موقع
هم یادت
نیوفتاد اون دختر بدبخت که داره میمیره روزی عشق تو بود؟ .... اون موقع کجا بودی که همین
عمه ی مهربونتر
از مادرم ، آبرومو تو فامیل برد ؟!...
تو فامیل انگشت نما شدم ... انگ تیک زدن با پسرای فامیل رو پیشونیم خورد ... برای کی ؟
نفسش بند آمده بود ... با گریه و خشم ادامه داد
اون وقتی که تو کافه گفتی من املم ... از من بدت میاد چون تحمیل شده ی مادرتم ... چون از
هیکلم خوشت نمیاد ... چون
از سفیدی پوستم یاد شیر برنج میوفتی ... چون بلد نیستم با ناز و عشوه باهات حرف بزنم ... اون
روز خیلی بدیهای دیگه
داشتم ... اینکه عشقمون الکیه و فقط یه عادته ... اینکه حالت بهم میخوره از این جور ازدواجای
تحمیلی ... یادت رفته حرفاتو .
حالا اومدی که چی بشه ؟... لعنتی اومدی چی به دست بیاری بعد از یه سال ... رفتی اون ور آب
فکر کردی اونجا حلوا پخش میکنن ... وقتی دیدی خبری نیست و حلوا رو باید تو مراسم دفن من
بخوری ... برگشتی ؟!.
صدای فریادش با خراشی که به گلویش وارد شد خاموش شد و به سرفه افتاد .
کیان اشک ریخت و با التماس به بهرام نگاه کرد . بهرام خشکش زد . باورش نمیشد برای چنین
موجود بی صفتی
دخترش را تا لب مرگ برده بود و بر گرداننده بود .
با خشمی که در این یک سال از آن شب بردلش مانده بود فریاد زد .
- برو از خونه ی من بیرون ... تو اسم هر چی مرده به لجن کشیدی ... برو بیشرف ... اگه اسم بهار
و به زبون بیاری من
میدونم و تو .
یقه ی کیان را گرفت . او را بلند کرد و در حالی که تکان میداد گفت :
- نامرد تو از دختر داییت استفاده کردی تا به هوست برسی ؟ عوضی ... تو آدمی آخه ... به پستی
تو تا به حال ندیدم .
کیان را به عقب پرت کرد . رو به بهناز کرد و گفت :
- شاهکار خلقتتو بردار و از خونه ی من برین بیرون ... دیگه بین ما هیچ نسبتی وجود نداره ...
داداشت مرد ... برو این


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوسوم

پسره عوضیتو از جلوی چشمم دور کن ... وگرنه عذاب وجدانی که از اون کتک روی دلم مونده رو،
بد جور روی پسرت
خالی میکنم ... لعنت به من که این مدت بخاطر توئه عوضی چقدر طفل معصوم خودمو عذاب دادم
.... برین گم شین .
همراه با فریادش دستش روی قلبش قرار گرفت . صورت همه اشک آلود بود . بهار با ترس به
سمت اتاق پدرش
پرواز کرد و با قرص زیرزبانی برگشت . در عین حال فریاد زد .
- بروگم شو ... بابام طوریش بشه خودم میکشمت عوضی .
همه نگران بالای سر بهرام ایستادن ... صورت بهرام کبود شده بود و ریه هایش برای ذره ای
اکسیژن در نبرد بین حیات
و ممات میجنگید .
بهناز محکم روی سرش کوبید و فریادی از ته دل کشید .
- بهرام ...بهرام ..
با خشم به کیان حمله کرد و گفت :
- تقصیر تو شد لعنتی ... زندگی همه رو بهم ریختی ... برو گم شو ..
کیان با حیرت گفت :
- مامان !!
- برو بیرون ... آبرو برام نذاشتی .
کیان سرخورده بیرون رفت و صدای بهارو بهنام که پدرشان را صدا میزدند در گوشش پیچید ..
گوشی را روشن کرد .
شماره ای گرفت ..
- الو اورژانس ...
همه با نگرانی به قطرات سرم که از طریق شلنگ وارد رگهای بهرام میشد خیره شده بودند .
شوک حاصل از ساعاتی پیش هنوز در رفتارشان دیده میشد . بهناز اشکهایش را هر از گاهی با پر
روسریش پاک میکرد و
آهی از ته دل میکشید .
کادر پزشکی تازه خانه را ترک کرده بودند و فشار خون بالای بهرام را خیلی خطرناک توصیف
کرده بودند . یکی از کادر اورژانس
گفته بود :
- شما که میدونید این آقا ناراحتی قلبی دارند چرا جوّ خونه تون انقدر متشنج شده که این شخص
با چنین فشار خون بالایی
به مرز سکته برسه .... تنها راه سلامتی ایشون ...آرامش محیط زندگیشه ... ممکنه بار بعد مثل
امروز خوش شانس
نباشه که ما بموقع برسیم . بیشتر مراقبش باشین .
بهناز از همان موقع مدام اشک میریخت و هر چند دقیقه یکبار با کف دست روی رانش میکوبید و
اسم بهرام را زیر لب زمزمه
میکرد .
رؤیا با سینی لیوانهای شربت وارد اتاق شد . نگاهی به چهره های داغون و بی رمق بهار و بهناز
کرد . سینی را روی زمین
گذاشت و با ناله ای که از کمر دردش ناشی میشد گفت :
- هر کدوم یه لیوان شربت بخورین ... همه فشار سختی رو تحمل کردیم ...
رو به بهنام کرد و گفت :
- بهنام پاشو از عمه تو خواهرت پذیرایی کن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوچهارم

بهار با دیدن ساعت رنگش بیشتر پرید . دوست نداشت آرشام از جو خانه ی آنها باخبر باشد .
مخصوصا قضیه ی کیان
میتوانست در زندگی آرمیتا هم اثر بدی داشته باشد .
از جا برخاست و گفت :
- من میرم به آرشام زنگ بزنم بگم بابا حالش خرابه قضیه ی امشب کنسله .
نگاه پر از ندامت و ناراحتی بهناز همراه بهار تا دم در رفت .
با خروج بهار آهی دیگری کشید . با زحمت لبان خشکش را باز کرد و گفت :
- چه جوری میتونم از این دختر حاللیت بطلبم ... خدا این کیانو لعنت نکنه که باعث شد دل این
دختر بی مادر رو بشکنم .
این همه سال زحمتشو کشیدم با یه قضاوت عجولانه همه را به باد دادم ... بچه م چی کشیده این
همه مدت از دست
من و کیان ... الهی عمه ش بمیره که انقدر خانوم بود که یه بار به روی ما نیاورد ایراد از پسر
بیشرف خودمه ...
رؤیا با دیدن صورت و چشمان سرخش گفت :
- انقدر خودتونو ناراحت نکنین ... بهار آدم کینه توزی نیست ... همیشه همه ی فامیل رو از ته
دلش دوست داشته ...
گذشته ها دیگه گذشته ... خدا کنه فقط این ماجرا به خیر بگذره ...
- با حال کیان میترسم دست به دیوونگی بزنه ... زده به سیم آخر ... حماقتو خودش کرده حالا
توقع داره من و داییش
معجزه کنیم ... هی روزگار ... هیچ فکر نمیکردم اون حرفای بهار... توی اون شب ..زیر سر پسر
ناخلف خودم بود.
خدا میدونه چقدر دل بهار و الهه از دست من شکسته ... وای خدا ...
با برگشتن بهار ، دستش را باز کرد تا او را در آغوش گیرد ... بهار تمام ناراحتی های چند ماه
گذشته در نگاهش رنگ گرفت .
با دلخوری زیاد گفت :
- عمه این بغل کردن دیگه اون حرفها و رفتارا رو از ذهن من پاک نمیکنه ... کاش بدونین وقتی
دلی رو میشکنین با
قوی ترین چسبها هم اون دل مثل چینی بند زده پر از درز و ترکه ... اون شیارهای سیاهی که میان
ترکها بوجود میاد
دل آدم رو چرکین میکنه ... دست خود آدم نیست اما دلم دیگه با ....
بهناز پیش قدم شد و او را محکم در آغوش گرفت و کنار گوشش همراه با هق هق گریه گفت :
- اینو نگو دخترم ... اگه منو نبخشی از عذاب وجدان میمیرم ... نمیدونستم چنین پسر نااهلی دارم
... بخدا طوری رفتار میکرد
انگار تو اونو بازی دادی ... وقتی کیوان اسم تورو تو خونه به زبون می اورد بیچاره ش میکرد و
هزار بهتون به برادرش میزد .
برای همین زود براش آرمیتا رو لقمه گرفتم تا تو رو فراموش کنه ... نمیدونستم داره همه مونو
بازی میده ...
هق هق گریه امانش نداد و با صدای بلند گریه کرد . بعد از کمی مکث گفت :
- تورو خدا ببخش بهار ... خواهش میکنم نفرینش نکنی ... خواهش میکنم مثل گذشته مهربونی
کن ... گذشت کن ... پسرم جوونه ... خرّیت کرده درست ...اما نفرینش نکن ...
حاضرم برای اینکه دلت آروم بشه منو با دستای خودت کفن کنی تا تو هم آروم بشی ...هر کاری
بگی برای آروم ...شدنت میکنم ... تو فقط ببخش ...
بهار از شنیدن هق هق گریه ی بهناز که صدایش را با نفس زدنهای مکرر ، مقطع کرده بود ،
اشکش سرازیر شد . دلش برای این آغوش و عطر تنی که سالها جای مادر را برایش پر کرده بود
تنگ شده بود ...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهلوپنجم

چگونه میتوانست کسی که سالهای سالها برایش زحمت کشیده بود را برای یک ماجرایی که خیلی
ها مِنجمله خودش در
آن دخیل بودند ، نبخشد .
اگر نمی بخشید بی صفتی بود . او گربه کوره نبود .هزاران خوبی دیده بود در برابر این چند ماه
بدی ، بدی که ناشی از ندانستن واقعیت بود ...
مهم حالا بود که فهمیده بود حقیقت کدام است و عذر خواسته بود ...
از آغوشش فاصله گرفت . دلش از دیدن چشمان ورم کرده و نگاه پر از شرمندگی بهناز به رحم
آمد .
روی گونه ی بهناز که از اشک خیس بود را بوسید و گفت :
- عمه من دعا میکنم کیان عاقل بشه و راه درست زندگیش را پیدا کنه ... همینکه شما فهمیدین
من بی گناه بودم برام
کافیه.. دیگه گریه نکنین ... باور کنین در این چند ماه بیشتر از همه ... درد تنهایی و دوری از شما
که جزئ از زندگیم بودین
منو عذاب میداد ... خدارو شکر فهمیدین کی مقصره ...
بهناز از ذوق صورت بهار را بوسه باران کرد . قربان صدقه اش میرفت و با نوک انگشتانش
اشکهای بهار را پاک میکرد .
- عمه به قربونت ... میدونستم دل مهربونی داری ... فدات شم عمه ... قول میدم نذارم دیگه کیان
باعث آزار و اذیتت
بشه .. امروز مجبورم کرد ... فکر میکرد چون بهرام خیلی دوسش داره میتونه از طریق علاقه ی
بهرام به تو برسه ...
صدای ناله ی ضعیف بهرام هر دو را ساکت کرد و سرشان به سمت او چرخید .
- آبجی برو خونه ت ... برو اون آتیش فتنه رو خاموشش کن ... تا پسرتو آدم نکردی دیگه نیا
اینجا ...
بهناز به سمت بهرام رفت و روی صورتش خم شد و بوسه ای روی پیشانی برادرش زد و گفت :
- چشم داداش ... قول میدم مراقبش باشم ... تو اصلا نگران نباش ... امشب به احمد میگم بیشتر
مراقبش باشه .
بعد از ساعاتی که حال بهرام تا حدی نرمال شد ، بهناز خداحافظی کرد و رفت .
***
صدای فریادش گوشهای آرمیتا را آزار میداد . معصومانه دستش را روی گوشش گذاشته بود تا
نعره های آرشام و شوهرش را
نشنود . نمیدانست این چه آتشی بود که به جان زندگیش افتاده بود !
فکرش را نمیکرد کیانی که بارها گفته بود ؛ بهار را دوست نداشته و به اجبار تن به آن وصلت داده
بود اینگونه وحشی و افسار گسیخته شود ...
این همه بی پروایی کیان آبرویی برایش نگذاشته بود . رو در روی پدر و برادرش ایستاده بود و
انگشت اشاره اش را به حالت
تهدید بالا آورده بود و گفته بود :
- آرشام اگه پاتو خونه ی بهار بذاری روزگار خواهرتو سیاه میکنم .
آرشام با خشم به تخت سینه اش کوبیدو گفت :
- سگ کی باشی بخوای به خواهر من کاری داشته باشی . میکشمت اگه دستت بهش بخوره .
آرمان میانه را گرفته بود .
- بچه ها آروم باشین ... چه خبرتونه ؟... کیان خان شما هم حد خودتو بدون ... قرار نیست شما
دستور بدین ما هم بگیم
چشم ... حیا هم خوب چیزیه .
کیان با خشم به سمت آرمیتا هجوم برد و با گرفتن بازویش او را تکان داد و گفت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
الهی درسڪوت شب
تمام سختی روزمان را
بـه تـو می سپاریم
سـلامت را ارمغان
فردای من و دوستانم کن

و همزمان باطلوع
آفتاب فردایت
هدیه ای الهی ازنوع آرامش
خودت بـه زندگی
همـه ما هدیه فرمـا

شبتون خوش و در پناه خدا
🦋



@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خداوند یزدان سپهر
که در گیتی بذر نیکی بکشت



پیشِ مردم
کج مکن" گردن"
که حیرانت کنند...
آبرویت برده و بدتر
پریشانت کنند...
سفره دل باز کن در هنگام سجود،
پیشِ " الله" کن گدایی، تا که "سلطانت" کند.

سلام صبح گرم تابستونیتون بخیر

@kadbanoiranii
Avaze Khoon
Mohsen Chavoshi
#محسن چاوشی

#آواز خون

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سوفله_مرغ پنیری

مواد لازم: برای دو نفر

سیب زمینی ۳عدد متوسط
پیاز ۱ عدد
قارچ ۲۰۰ گرم
فلفل دلمه
پنیر پیتزا 

طرز تهیه :

سیب زمینی ها رو نگینی(یا هر شکلی دوست دارین)
خرد کنید و سرخ کنید.
سینه خرد شده مرغ رو به پیاز داغ اضافه کنید
و همینطور قارچ و فلفل دلمه ای رو
یک قاشق رب گوجه فرنگی تو روغن تفت بدید 
همراه نمک و فلفل قرمز و فلفل سیاه و پاپریکا 
لازم نیست آب اضافه کنید رو شعله کم آب میندازه
 و تا نیم ساعت پخته میشه
و طبق ویدئو لایه لایه بچینید
و در آخر پنیر پیتزا رو اضافه کنید
و داخل فر یا هواپز
با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه قرار بدید.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مرغ_چنگیزی ، بی نهایت خوششمزه

مواد لازم :

تیکه های خورد شده مرغ نیم کیلو
ماست دو ق
حریره سیر و زنجبیل یک ق
پودر زیره نصف ق چ‌
پودر تخم گشنیز یک ق چ گرم ماسالا نصف ق چ
فلفل قرمز (ترجیحا کشمیری) نصف ق چ
نمک یک ق چ‌
اب لیمو یک عدد

مرغ رو با این مواد مزه دار کنین

پیاز خلالی دو عدد
بادام هندی ۶،۷ عدد
روغن حیوانی (یا کره و روغن معمولی)

پیاز و بادوم رو تفت بدین و با یک ق آب بریزین تو بلندر و پوره کنین، و بعد کنار بذارین

حریره سیر و زنجبیل یک‌ق
پودر زیره، تخم گشنیز، گرم ماسالا، فلفل قرمز هر کدام نصف ق چ
پوره سه عدد گوجه کوچک
اینا رو باز باهم تفت بدین

پارت اول


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مرغ_چنگیزی

پوره پیاز و بادوم که اماده کردیمم اضافه کنین

به همراه نصف پیمانه خامه صبحانه

مرغ هم که اول سرخ میکنیم بعد با حرارت کم یه ربع بپزه ، اون رو‌هم به ترکیب اضافه کنین

شنبلیله خشک و گشنیز خورد شده و تمام 😍

اگه دوست داشتین دودی کنین ، یه تیکه ذغال رو داغ کنین تو یه پیاله فلزی بذارین ، روش روغن بریزین و در تابه رو بذارین سه چهار دقیقه

به همین راحتی نوش جان 😍




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مرغ_چنگیزی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#لواشک_هلو

توی یخچال یه کمی هلو و شلیل بود، دیدم هلوها هم نرم هستن و دارن له میشن تصمیم گرفتم لواشک درست کنم. دیدم یه چند تا هم آلو سیاه چشمک می زنه از اون هم داخلش ریختم.
ترکیب هلو و شلیل و آلو با هم بی نظیره این ترکیب رو امتحان کنین. ملس و خیلی خوشمزه است.
خلاصه لواشکی شد نگو و نپرس، دعوا هست سرش.
.

حدودا دو و نیم، سه کیلو هلو و شلیل رو هسته اش رو جدا کردم و خرد کردم. توی یخچال چند تا آلو سیاه هم داشتم هسته اش رو دراوردم خرد کردم. خیلی کم حدودا نصف لیوان آب ریختم و گذاشتم روی حرارت، نمک هم حدودا یه قاشق غذاخوری یه کم کمتر اضافه کردم.
گذاشتم خوب له بشه و پخته بشه.
بعد از صافی رد کردم می تونین داخل میکسر هم حتی بریزین ولی من از صافی رد کردم.
داخل یه سینی کفش نایلون انداختم، چرب کردن هم روی نایلون نیازی نداره (نمی خواد جرب کنین فقط نایلون انداختن کافیه) و بعد مواد رو ریختم و صاف کردم و گذاشتم دو تا سه روز جلوی آفتاب تا خشک بشه.
می تونین جلوی باد پنکه هم بزارین حتی خشک بشه.
توجه کنین که اگه خوب خشک نشه کپک می زنه بعدا و حواستون باشه که خیلی نازک نشه و خیلی هم کلفت نشه.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دونات

راحتترین و خوشمزه ترین دوناتی که میتونی درست کنی همینه

مواد لازم:

آرد 3 لیوان
تخم مرغ 1 عدد
شکر 1/4لیوان
روغن مایع 1 ق غ
پودر خمیر مایه 2 ق غ
بهبود دهنده یا پکینگ پودر 1 ق م خ
نمک یک پنس
وانیل 1/2 ق چ
آب ولرم 3/4لیوان
شکلات برای تزیین




خمیر رو با دست ورز بدید حدود 20 تا 25 دقیقه بعد روشو بپوشونین و 15 دقیقه استراحت بدید
به ضخامت یک نیم سانت پهن کنید و کاتر بزنید و روی کاغذ روغنی بذارید و دوباره به مدت 1 ساعت تا استراحت کنه
توی روغن داغ و حرارت ملایم سرخ کنید
روی دونات مدام روغن بریزید تا پف کنه
بعد از سرد شدن با شکلات بنماری شده تزیین کنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#دونات

پارت دوم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کویماک_ترکیه

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#مانیسا_کباب

پارت اول


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر