رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستودوم
یک هفته از گذاشتن خانه برای اجاره گذشته بود . اما هیچ خبری نمیشد . بهرام با ناراحتی رو به
رؤیا گفت :
- رؤیا آماده شو باهم بریم یه سر به این بنگاه سرکوچه بزنیم ... ببینیم خونه ای برای اجاره نداره .
رؤیا نوچی کرد و با دلخوری گفت :
- بهرام از خر شیطون بیا پایین ... خواهرت ناراحت بوده یه حرفی زده . تو چرا پی یه ناراحتی رو
گرفتی . داری دربه درمون
میکنی
بهرام کلافه لباسش را تعویض کرد .در حالی که دکمه های پیراهنش را میبست گفت :
- یه ناراحتی نبود ... یه مشکل بود که باید حل میشد . نمیتونم بذارم با دخترم اینطور رفتار کنن .
رؤیا عصبی گفت :
- تا حالا متوجه نبودی ؟ ... تازه فهمیدی با بهار چه طور رفتار میکنن ! باید حتما از دهن خودشون
میشنیدی ،که
بهت بربخوره ؟ چقدر گفتم نذار بهار با خانواده ی عمه ش راحت باشه ... گفتی حسودیت میشه ...
خواهر زاده م
اومد خواستگاریش ، گفتی ؛ تا وقتی خواهر زاده م هست جنازه ی دخترمو رو دوش کسی نمیذارم
.
قبول کن این همون خواهره و بیخیال جابه جایی شو .
بهرام با دلخوری نگاهش کرد و گفت :
- میشه یه بار بدون جروبحث حرف گوش کنی و انقدر از من حرف نکشی ... اگه بگم اشتباه کردم
خیالت راحت میشه .
بس کن تو رو خدا ... زودتر بلند شو ... وگرنه خودم میرم یه خونه پیدا میکنم و بدون نظرت
قولنامه میکنم .
رؤیا با دلخوری اخمی کرد و به سمت اتاق رفت .
بهرام کفشش را پوشید و با صدای بلندی از کنار در ورودی گفت :
- خانوم من میرم تو حیاط تا تو آماده بشی .
بهرام آهسته پله ها را پایین رفت . وارد حیاط شد . کنار حوض کوچک حیاط ایستاد . به بوته ی
گل رز بزرگی که کنار دیوار
بود نگاه کرد . آهی از بن جگر کشید . چی فکر میکرد ، چی شد . چقدر دوست داشت همیشه این
خانواده را دورهم
کنارهم ببیند . اما شیرازه ی زندگی از دستش در رفته بود .بعد از آن روز، دلخوری بهناز را در
نگاه و لحن کلامش میدید . اما راهی جز رفتن نداشت .
در حیاط باز شد و کیوان و کیمیا با هم وارد حیاط شدند . کیوان با دیدن بهرام لبخندی زد و همراه
کیمیا سلامی دادند و جوابی گرفتند . کیوان در حالی که دست دایی خود را در دست میفشرد گفت :
- به سلامتی کجا ؟ اونم اینوقت شب !
بهرام در حالی که به راه پله چشم دوخته بود ،گفت :
- منتطر رؤیام .
- اگه جایی میرید برسونمتون .
رؤیا در حالی که چادر روی سرش میکشید از پله ها پایین آمد و گفت :
- ممنون کیوان جان ... داریم میریم خونه پیدا کنیم . تا سر همین کوچه میریم . شما برو خونه
استراحت کن .
نگاه پراز حیرت کیمیا و کیوان به دقیقه نکشید که کیمیا رو به بهرام گفت :
- دایی جدی جدی میخواین از این خونه برید ؟!
بهرام سرش را پایین انداخت . با لحن گرفته ای گفت :
- آره دایی جون باید بریم ... اینجوری ناراحتی ها کم کم برطرف میشه .
رگ روی شقیقه ی کیوان ضربان گرفت . با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت :
- دایی این کاره شما ، بیشتر بین خانواده فاصله میندازه . یه مدت بگذره هم شما هم مامان آروم
میشین ... خواهش میکنم این کار رو نکنین .
بهرام سرش را به حالت افسوس تکان داد و گفت :
- نه عزیزم این ناراحتی حکایتها پشتش هست که نمیخوام طولانی بشه ... این طوری برای بهار
هم بهتره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستودوم
یک هفته از گذاشتن خانه برای اجاره گذشته بود . اما هیچ خبری نمیشد . بهرام با ناراحتی رو به
رؤیا گفت :
- رؤیا آماده شو باهم بریم یه سر به این بنگاه سرکوچه بزنیم ... ببینیم خونه ای برای اجاره نداره .
رؤیا نوچی کرد و با دلخوری گفت :
- بهرام از خر شیطون بیا پایین ... خواهرت ناراحت بوده یه حرفی زده . تو چرا پی یه ناراحتی رو
گرفتی . داری دربه درمون
میکنی
بهرام کلافه لباسش را تعویض کرد .در حالی که دکمه های پیراهنش را میبست گفت :
- یه ناراحتی نبود ... یه مشکل بود که باید حل میشد . نمیتونم بذارم با دخترم اینطور رفتار کنن .
رؤیا عصبی گفت :
- تا حالا متوجه نبودی ؟ ... تازه فهمیدی با بهار چه طور رفتار میکنن ! باید حتما از دهن خودشون
میشنیدی ،که
بهت بربخوره ؟ چقدر گفتم نذار بهار با خانواده ی عمه ش راحت باشه ... گفتی حسودیت میشه ...
خواهر زاده م
اومد خواستگاریش ، گفتی ؛ تا وقتی خواهر زاده م هست جنازه ی دخترمو رو دوش کسی نمیذارم
.
قبول کن این همون خواهره و بیخیال جابه جایی شو .
بهرام با دلخوری نگاهش کرد و گفت :
- میشه یه بار بدون جروبحث حرف گوش کنی و انقدر از من حرف نکشی ... اگه بگم اشتباه کردم
خیالت راحت میشه .
بس کن تو رو خدا ... زودتر بلند شو ... وگرنه خودم میرم یه خونه پیدا میکنم و بدون نظرت
قولنامه میکنم .
رؤیا با دلخوری اخمی کرد و به سمت اتاق رفت .
بهرام کفشش را پوشید و با صدای بلندی از کنار در ورودی گفت :
- خانوم من میرم تو حیاط تا تو آماده بشی .
بهرام آهسته پله ها را پایین رفت . وارد حیاط شد . کنار حوض کوچک حیاط ایستاد . به بوته ی
گل رز بزرگی که کنار دیوار
بود نگاه کرد . آهی از بن جگر کشید . چی فکر میکرد ، چی شد . چقدر دوست داشت همیشه این
خانواده را دورهم
کنارهم ببیند . اما شیرازه ی زندگی از دستش در رفته بود .بعد از آن روز، دلخوری بهناز را در
نگاه و لحن کلامش میدید . اما راهی جز رفتن نداشت .
در حیاط باز شد و کیوان و کیمیا با هم وارد حیاط شدند . کیوان با دیدن بهرام لبخندی زد و همراه
کیمیا سلامی دادند و جوابی گرفتند . کیوان در حالی که دست دایی خود را در دست میفشرد گفت :
- به سلامتی کجا ؟ اونم اینوقت شب !
بهرام در حالی که به راه پله چشم دوخته بود ،گفت :
- منتطر رؤیام .
- اگه جایی میرید برسونمتون .
رؤیا در حالی که چادر روی سرش میکشید از پله ها پایین آمد و گفت :
- ممنون کیوان جان ... داریم میریم خونه پیدا کنیم . تا سر همین کوچه میریم . شما برو خونه
استراحت کن .
نگاه پراز حیرت کیمیا و کیوان به دقیقه نکشید که کیمیا رو به بهرام گفت :
- دایی جدی جدی میخواین از این خونه برید ؟!
بهرام سرش را پایین انداخت . با لحن گرفته ای گفت :
- آره دایی جون باید بریم ... اینجوری ناراحتی ها کم کم برطرف میشه .
رگ روی شقیقه ی کیوان ضربان گرفت . با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت :
- دایی این کاره شما ، بیشتر بین خانواده فاصله میندازه . یه مدت بگذره هم شما هم مامان آروم
میشین ... خواهش میکنم این کار رو نکنین .
بهرام سرش را به حالت افسوس تکان داد و گفت :
- نه عزیزم این ناراحتی حکایتها پشتش هست که نمیخوام طولانی بشه ... این طوری برای بهار
هم بهتره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوسوم
بدون اینکه اجازه ی حرف دیگری به او بدهد ، در برابر دیدگان متحیر کیمیا و کیوان رو به رؤیا کرد
و گفت :
- بریم خانوم .
هر دو از در حیاط بیرون رفتند . بهرام با دیدن غم درون چشمان کیوان به حرف خواهرش ایمان
آورد و در این کار مصمم
شد . میدانست این موضوع ادامه دار خواهد بود . پس همان بهتر که دور باشند . به قول قدیمی ها
دوری و دوستی.
بعد از صحبت با مرد بنگاه دار دو تا آپارتمان را در همان حوالی در نظر گرفتند .زمانی که برای
دیدن یکی از آپارتمانها رفتند، رؤیا برای اینکه حرفی زده باشد نگاهی به ساختمان تازه ساز کرد و
گفت :
- به نظر من اگه قراره از اون خونه بریم الاقل یه محله دیگه بریم . اینجا با خونه ی خودمون که
دو تا کوچه فاصله داره .
بهرام به حرف رؤیا کمی فکر کرد و گفت :
- درسته . پس بذار فردا برم یه قسمت دیگه ... اگه خونه ی مناسب دیدم میام دنبالت و با هم
میریم میبینیم.
رؤیا از اینکه این حرفش مورد تایید قرار گرفت ، لبخندی زد . بهرام با دیدن لبخند رؤیا دلش
تکانی خورد .
اصلا به یاد نمی آورد چه زمانی لبخند او را دیده بود . خیلی برای این زن کم گذاشته بود .
هر چند علاقه ی شدیدی ، هیچ وقت در دلش نسبت به او نداشت ، اما هر چه بود هم بالینش بود
و مادر پسرش .
باید کمی هم برای او نرمش به خرج میداد . بالاخره بعد از حدود نوزده سال زندگی حق این زن
بود تا کمی روی
آرامش را ببیند
رو به رؤیا کرد و گفت :
- خانوم موافقی یه امشبو با هم بریم رستوران ؟
رؤیا با بهت به بهرام نگاه کرد . شوکه شده بود . بهرام و چنین پیشنهادی !!... انگار بهرام واقعا
عوض شده بود .
با لبخند گفت :
- بدم که نمیاد اما بهنام .........
- بهش زنگ بزن بگو دیر میایم خونه . براش شام میگیریم و میبریم .
رؤیا با فکر به بهنام کمی دو دل شد . کمی من من کرد و گفت :
- دلم نمیاد وقتی منو تو داریم شام میخوریم بچه م گشنه باشه . اگه میشه غذا بگیر ببریم خونه
دور هم بخوریم .
بهرام به چشمانی که به تازگی چینهای ریزی در کنارش مهمان شده بود ، نگاه کرد و گفت :
- باشه . هر طور تو بخوای .
ذوق نهفته در عمق آن چشمان ، دل بهرام را به درد آورد . با زندگیش در آن چند سال چه کرده
بود ؟ چرا تاوان اشتباه
خود را از دیگران پس گرفته بود ؟! هم خودش سوخته بود ، هم دیگران را سوزانده بود .
تازه درک میکرد این عمر دوباره و فرصت دیگر برای چه ، به او داده شده بود . باید جبران میکرد،
تمام آن سالهایی که، کم کاری کرده بود .
لبخندی زد و گفت :
- بریم بهنام رو برداریم و با هم بریم بیرون ، دلم کشیده امشب فارغ از گذشته و مشکلات باشیم
.
لبخند رؤیا عمیق تر شد . باورش هم سخت بود این همه انعطاف به یکباره رخ دهد . اما همین هم
برای او غنیمت بود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوسوم
بدون اینکه اجازه ی حرف دیگری به او بدهد ، در برابر دیدگان متحیر کیمیا و کیوان رو به رؤیا کرد
و گفت :
- بریم خانوم .
هر دو از در حیاط بیرون رفتند . بهرام با دیدن غم درون چشمان کیوان به حرف خواهرش ایمان
آورد و در این کار مصمم
شد . میدانست این موضوع ادامه دار خواهد بود . پس همان بهتر که دور باشند . به قول قدیمی ها
دوری و دوستی.
بعد از صحبت با مرد بنگاه دار دو تا آپارتمان را در همان حوالی در نظر گرفتند .زمانی که برای
دیدن یکی از آپارتمانها رفتند، رؤیا برای اینکه حرفی زده باشد نگاهی به ساختمان تازه ساز کرد و
گفت :
- به نظر من اگه قراره از اون خونه بریم الاقل یه محله دیگه بریم . اینجا با خونه ی خودمون که
دو تا کوچه فاصله داره .
بهرام به حرف رؤیا کمی فکر کرد و گفت :
- درسته . پس بذار فردا برم یه قسمت دیگه ... اگه خونه ی مناسب دیدم میام دنبالت و با هم
میریم میبینیم.
رؤیا از اینکه این حرفش مورد تایید قرار گرفت ، لبخندی زد . بهرام با دیدن لبخند رؤیا دلش
تکانی خورد .
اصلا به یاد نمی آورد چه زمانی لبخند او را دیده بود . خیلی برای این زن کم گذاشته بود .
هر چند علاقه ی شدیدی ، هیچ وقت در دلش نسبت به او نداشت ، اما هر چه بود هم بالینش بود
و مادر پسرش .
باید کمی هم برای او نرمش به خرج میداد . بالاخره بعد از حدود نوزده سال زندگی حق این زن
بود تا کمی روی
آرامش را ببیند
رو به رؤیا کرد و گفت :
- خانوم موافقی یه امشبو با هم بریم رستوران ؟
رؤیا با بهت به بهرام نگاه کرد . شوکه شده بود . بهرام و چنین پیشنهادی !!... انگار بهرام واقعا
عوض شده بود .
با لبخند گفت :
- بدم که نمیاد اما بهنام .........
- بهش زنگ بزن بگو دیر میایم خونه . براش شام میگیریم و میبریم .
رؤیا با فکر به بهنام کمی دو دل شد . کمی من من کرد و گفت :
- دلم نمیاد وقتی منو تو داریم شام میخوریم بچه م گشنه باشه . اگه میشه غذا بگیر ببریم خونه
دور هم بخوریم .
بهرام به چشمانی که به تازگی چینهای ریزی در کنارش مهمان شده بود ، نگاه کرد و گفت :
- باشه . هر طور تو بخوای .
ذوق نهفته در عمق آن چشمان ، دل بهرام را به درد آورد . با زندگیش در آن چند سال چه کرده
بود ؟ چرا تاوان اشتباه
خود را از دیگران پس گرفته بود ؟! هم خودش سوخته بود ، هم دیگران را سوزانده بود .
تازه درک میکرد این عمر دوباره و فرصت دیگر برای چه ، به او داده شده بود . باید جبران میکرد،
تمام آن سالهایی که، کم کاری کرده بود .
لبخندی زد و گفت :
- بریم بهنام رو برداریم و با هم بریم بیرون ، دلم کشیده امشب فارغ از گذشته و مشکلات باشیم
.
لبخند رؤیا عمیق تر شد . باورش هم سخت بود این همه انعطاف به یکباره رخ دهد . اما همین هم
برای او غنیمت بود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوچهارم
همینکه بعد از سالها او را دیده بود و لبخندش را دیده بود برایش دنیا دنیا ارزش داشت .
ایکاش کمی زودتر این اتفاق در زندگیشان رخ میداد . خیلی از سالها را در کنارش زندگی کرده
بود که فقط روزگارش بگذرد ، که فقط زندگی کرده باشد ... دیر بود ولی هرچه بود ، خیلی خوب
بود ...
آخر شب برگشتند . کیوان را درون حیاط در آن هوای سرد پاییزی، لبه ی حوض نشسته و سردر
گریبان فرو
برده ، دیدند . به باغچه خیره شده بود و متوجه حضور آنها نبود . دستی روی شانه ی کیوان
گذاشت .
کیوان از جا پرید وبا ترس به بهرام نگاه کرد .بهرام خندیدوگفت :
- چی شده دایی تو سرما نشستی ؟ هوا سوز داره مریض میشی .
کیوان با ناراحتی به بهرام خیره شد و گفت :
- دایی بخاطر من و حرف مامان دارین از اینجا میرین ؟
بهرام دست از روی شانه ی او برداشت و به رؤیا و بهنام اشاره کرد بروند . همینکه آنها وارد راه
پله شدند کنار کیوان
روی لبه حوض نشست و دستش را روی دستان سرد کیوان گذاشت و گفت :
- دایی جون راهمون باید جدا بشه تا آرامش به خانواده برگرده . با اینکه شما برام عزیزین اما
بهار هم پاره ی تنمه ...
قبول کن سخته که بشنوم اون همه حرف داره پشت سرش درست میشه ... خودت قضاوت کن ،
این بهار هیچ شباهتی
به بهار یک ساله پیش داره ؟... اصلا کدوممون شبیه قبل هستیم ؟!... یه جورایی همه عوض شدیم
. مدتهاست دیگه
صدای خنده از هیچ کدوممون شنیده نمیشه . انگار غم، توی خونه هامون لونه کرده . یه تحول
لازمه ....
- دایی با رفتن شما این خونه سوت و کورتر میشه .
بهرام نفسش را با آهی بیرون داد و گفت :
- کم کم عادی میشه . نمیخوام تو هم بخاطر ما مجبور بشی تن به ازدواج اجباری بدی . تو هم
مثل بهار برام عزیزی...
مادرت گفت داره مجبورت میکنه که زن بگیری ... میدونم وقتی با زنی بخوای زندگی کنی که از سر
اجبار باشه چه زندگی
جهنمی رو باید تحمل کنی .
کیوان با زحمت آب دهانش را قورت داد و با من من گفت :
- دایی ... اگه ... من قول بدم ...
سرش را پایین انداخت با انگشتانش بازی کرد و نفسش را در سینه حبس کرد و به بهرامی که
چشم انتظار پایان حرفش بود ، گفت :
- اگه قول بدم بهار و خوشبخت میکنم ............
بهرام دستش را بالا برد و گفت :
- نه دایی ... هیچ وقت به فکرتم نزنه ...که نه من نه مادرت نه بهار راضی به این وصلت نمیشیم .
برای همین داریم میریم
که حرفی ، حدیثی در این مورد نه زده بشه نه شنیده بشه . اینم پیش خودمون میمونه همینجا
دفنش میکنیم .
کیوان با بغضی که در گلویش پیچیده شده بود و چشمانی که از حلقه زدن اشک براق شده بود به
بهرام نگاه کرد وبا
صدای خش داری گفت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوچهارم
همینکه بعد از سالها او را دیده بود و لبخندش را دیده بود برایش دنیا دنیا ارزش داشت .
ایکاش کمی زودتر این اتفاق در زندگیشان رخ میداد . خیلی از سالها را در کنارش زندگی کرده
بود که فقط روزگارش بگذرد ، که فقط زندگی کرده باشد ... دیر بود ولی هرچه بود ، خیلی خوب
بود ...
آخر شب برگشتند . کیوان را درون حیاط در آن هوای سرد پاییزی، لبه ی حوض نشسته و سردر
گریبان فرو
برده ، دیدند . به باغچه خیره شده بود و متوجه حضور آنها نبود . دستی روی شانه ی کیوان
گذاشت .
کیوان از جا پرید وبا ترس به بهرام نگاه کرد .بهرام خندیدوگفت :
- چی شده دایی تو سرما نشستی ؟ هوا سوز داره مریض میشی .
کیوان با ناراحتی به بهرام خیره شد و گفت :
- دایی بخاطر من و حرف مامان دارین از اینجا میرین ؟
بهرام دست از روی شانه ی او برداشت و به رؤیا و بهنام اشاره کرد بروند . همینکه آنها وارد راه
پله شدند کنار کیوان
روی لبه حوض نشست و دستش را روی دستان سرد کیوان گذاشت و گفت :
- دایی جون راهمون باید جدا بشه تا آرامش به خانواده برگرده . با اینکه شما برام عزیزین اما
بهار هم پاره ی تنمه ...
قبول کن سخته که بشنوم اون همه حرف داره پشت سرش درست میشه ... خودت قضاوت کن ،
این بهار هیچ شباهتی
به بهار یک ساله پیش داره ؟... اصلا کدوممون شبیه قبل هستیم ؟!... یه جورایی همه عوض شدیم
. مدتهاست دیگه
صدای خنده از هیچ کدوممون شنیده نمیشه . انگار غم، توی خونه هامون لونه کرده . یه تحول
لازمه ....
- دایی با رفتن شما این خونه سوت و کورتر میشه .
بهرام نفسش را با آهی بیرون داد و گفت :
- کم کم عادی میشه . نمیخوام تو هم بخاطر ما مجبور بشی تن به ازدواج اجباری بدی . تو هم
مثل بهار برام عزیزی...
مادرت گفت داره مجبورت میکنه که زن بگیری ... میدونم وقتی با زنی بخوای زندگی کنی که از سر
اجبار باشه چه زندگی
جهنمی رو باید تحمل کنی .
کیوان با زحمت آب دهانش را قورت داد و با من من گفت :
- دایی ... اگه ... من قول بدم ...
سرش را پایین انداخت با انگشتانش بازی کرد و نفسش را در سینه حبس کرد و به بهرامی که
چشم انتظار پایان حرفش بود ، گفت :
- اگه قول بدم بهار و خوشبخت میکنم ............
بهرام دستش را بالا برد و گفت :
- نه دایی ... هیچ وقت به فکرتم نزنه ...که نه من نه مادرت نه بهار راضی به این وصلت نمیشیم .
برای همین داریم میریم
که حرفی ، حدیثی در این مورد نه زده بشه نه شنیده بشه . اینم پیش خودمون میمونه همینجا
دفنش میکنیم .
کیوان با بغضی که در گلویش پیچیده شده بود و چشمانی که از حلقه زدن اشک براق شده بود به
بهرام نگاه کرد وبا
صدای خش داری گفت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوپنجم
گناه من چیه دایی ؟ گناه من چیه کیان بزرگتر بود و من دیده نشدم ... گناه من چیه که سالها
صدای دلم رو خفه کردم
بخاطر برادر بزرگترم ... من شما رو بیشتر از یه دایی دوست دارمو قبول دارم ... به من فرصت
بدین تا خودمو به بهار و
خانواده م ثابت کنم .
بهرام آهی کشید و دستش را روی شانه ی کیوان گذاشت و گفت :
- نمیشه کیوان ... اصرار نکن . اگه دوستش داری بیخیالش شو ... اینجوری انگشت نمای فامیلش
میکنی ... پشتش
هزار حرف در میاد ... مگه ندیدی کیان شب خواستگاری با کنایه گفت ؛ شاید بهار کس دیگه ای
رو دوست داره ... این یعنی
بهار با هر دوی شما بازی کرده ... نمیتونم اسم دخترمو به گند بکشم ...چون ایمان دارم بهار به تو
احساسی نداره ، اگه
این حرفا پشت سرش در بیاد نابود میشه . مادرت از همه بدتر باهاش تا میکنه ... پس علاقه تو
همونجایی که تا الان
دفن کرده بودی ، دفن کن و نذار باعث آزار بهارو خودت بشه . به فکر یکی دیگه باش ... بهار
برای تو زن بشو نیست .
بهاری که کیان رو رد کرد نمیتونه در کنار تو باشه . سایه ی گذشته تو زندگیش باقیه ... نمیدونم
چرا کیان رو رد کرد اما
از اون شب دیگه بهار قبل نشد .
از کنار کیوان برخواست و دستان سرد شده اش را روی هم ماساژ داد و گفت :
- پاشو دایی این هوا مریضت میکنه . ازم به دل نگیر ... تو هنوزم برام عزیزی اما بهار پاره ی
تنمه ... میفهمی که
کیوان سرش را با علامت فهمیدن رو به پایین تکان داد و از جا برخاست . سرش را پایین انداخت
و با شب بخیر
آرامی که گفت از کنار بهرام گذشت . شانه های افتاده اش نشان از درون پاشیده از همش میداد .
بهرام خودش چنین دردی را کشیده بود و درک میکرد او چه حالی دارد اما با سرنوشت نمیشد
جنگید . نمیشد با نادیده
گرفتن شرایط ، صرفا بخاطر یک علاقه ، یک زندگیی را بنا کرد که از بیخ و بن مشکل دار است
.نمیشد زندگی دخترش را روی طوفان بنا کند ...
***
روز پنجشنبه بود . عزیزجون از صبح سرحال بود . به امید آمدن نوه هایش غذایی که کیوان و
میثاق دوست
داشتند را بارگذاشته بود .
بوی عطر قورمه سبزی فضای خانه را پر کرده بود . هوای سرد بیرون و گرمای داخل خانه بهار را
کرخت کرده بود .
از صبح با کمک آقاجون تمام خرمالوها را چیده بودند . آقاجون خرمالوهای نرسیده را زیر جعبه
گذاشته بود و رسیده ها را
روی انها چیده بود .
با بلند شدن صدای آیفون بهار با ذوق آیفون را جواب داد . صدای شاد میثاق را شناخت و در را باز
کرد . بعد از مدتها
قرار بود امروز بغیر از میثاق و کیوان ، مینا هم مهمان باغ باشد . یک دورهمی با جوانان خانواده ،
حس خوبی را به
بهار تزریق میکرد .
در ورودی را باز کرد و با هیجان به استقبال بچه ها رفت . میثاق در حال باز کردن در باغ بود تا
ماشین را داخل بیاورد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوپنجم
گناه من چیه دایی ؟ گناه من چیه کیان بزرگتر بود و من دیده نشدم ... گناه من چیه که سالها
صدای دلم رو خفه کردم
بخاطر برادر بزرگترم ... من شما رو بیشتر از یه دایی دوست دارمو قبول دارم ... به من فرصت
بدین تا خودمو به بهار و
خانواده م ثابت کنم .
بهرام آهی کشید و دستش را روی شانه ی کیوان گذاشت و گفت :
- نمیشه کیوان ... اصرار نکن . اگه دوستش داری بیخیالش شو ... اینجوری انگشت نمای فامیلش
میکنی ... پشتش
هزار حرف در میاد ... مگه ندیدی کیان شب خواستگاری با کنایه گفت ؛ شاید بهار کس دیگه ای
رو دوست داره ... این یعنی
بهار با هر دوی شما بازی کرده ... نمیتونم اسم دخترمو به گند بکشم ...چون ایمان دارم بهار به تو
احساسی نداره ، اگه
این حرفا پشت سرش در بیاد نابود میشه . مادرت از همه بدتر باهاش تا میکنه ... پس علاقه تو
همونجایی که تا الان
دفن کرده بودی ، دفن کن و نذار باعث آزار بهارو خودت بشه . به فکر یکی دیگه باش ... بهار
برای تو زن بشو نیست .
بهاری که کیان رو رد کرد نمیتونه در کنار تو باشه . سایه ی گذشته تو زندگیش باقیه ... نمیدونم
چرا کیان رو رد کرد اما
از اون شب دیگه بهار قبل نشد .
از کنار کیوان برخواست و دستان سرد شده اش را روی هم ماساژ داد و گفت :
- پاشو دایی این هوا مریضت میکنه . ازم به دل نگیر ... تو هنوزم برام عزیزی اما بهار پاره ی
تنمه ... میفهمی که
کیوان سرش را با علامت فهمیدن رو به پایین تکان داد و از جا برخاست . سرش را پایین انداخت
و با شب بخیر
آرامی که گفت از کنار بهرام گذشت . شانه های افتاده اش نشان از درون پاشیده از همش میداد .
بهرام خودش چنین دردی را کشیده بود و درک میکرد او چه حالی دارد اما با سرنوشت نمیشد
جنگید . نمیشد با نادیده
گرفتن شرایط ، صرفا بخاطر یک علاقه ، یک زندگیی را بنا کرد که از بیخ و بن مشکل دار است
.نمیشد زندگی دخترش را روی طوفان بنا کند ...
***
روز پنجشنبه بود . عزیزجون از صبح سرحال بود . به امید آمدن نوه هایش غذایی که کیوان و
میثاق دوست
داشتند را بارگذاشته بود .
بوی عطر قورمه سبزی فضای خانه را پر کرده بود . هوای سرد بیرون و گرمای داخل خانه بهار را
کرخت کرده بود .
از صبح با کمک آقاجون تمام خرمالوها را چیده بودند . آقاجون خرمالوهای نرسیده را زیر جعبه
گذاشته بود و رسیده ها را
روی انها چیده بود .
با بلند شدن صدای آیفون بهار با ذوق آیفون را جواب داد . صدای شاد میثاق را شناخت و در را باز
کرد . بعد از مدتها
قرار بود امروز بغیر از میثاق و کیوان ، مینا هم مهمان باغ باشد . یک دورهمی با جوانان خانواده ،
حس خوبی را به
بهار تزریق میکرد .
در ورودی را باز کرد و با هیجان به استقبال بچه ها رفت . میثاق در حال باز کردن در باغ بود تا
ماشین را داخل بیاورد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🌼خدایا
🌾بحق مهربانیت
🌼غم وغصه را از دل
🌾دوستان وعزیزانم دور
🌼دردهاشون رو درمون
🌾ودلشون رو آروم ترین کن
🌼به امید روزی قشنگ
🌾صبحی تابناک
🌼دستانی سرشار از برکت
🌾برای همه دوستان و عزیزان
سلام صبحتون بخیر
@kadbanoiranii
🌾بحق مهربانیت
🌼غم وغصه را از دل
🌾دوستان وعزیزانم دور
🌼دردهاشون رو درمون
🌾ودلشون رو آروم ترین کن
🌼به امید روزی قشنگ
🌾صبحی تابناک
🌼دستانی سرشار از برکت
🌾برای همه دوستان و عزیزان
سلام صبحتون بخیر
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
روزتاسوعاروزپاكترين عشق است
روز وفاداريست
روز برادريست
روز درس زندگيست
روز اموختنست
روز ادب و احترامست
روز جوانمرديست
روز سقاى دشت كربلا
حضرت ابوالفضل عباس(ع) است🖤
تاسوعا بر شما عزيزان تسليت🖤
@kadbanoiranii
روزتاسوعاروزپاكترين عشق است
روز وفاداريست
روز برادريست
روز درس زندگيست
روز اموختنست
روز ادب و احترامست
روز جوانمرديست
روز سقاى دشت كربلا
حضرت ابوالفضل عباس(ع) است🖤
تاسوعا بر شما عزيزان تسليت🖤
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#برگه زردآلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#برگه زردآلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی_خرمایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی_خرمایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دسر شیک موزی
مواد لازم:
پودر بیسکوییت به مقدار لازم(اندازه پر شدن کف سینی)
کره ذوب شده دو قاشق غذاخوری
موز به تعداد لازم
برای کرم کاکائویی:
شیر یک لیتر(۴لیوان)
پودر کاکائو دو قاشق غذاخوری
شکر یک لیوان
آرد یک و نیم لیوان
وانیل یک ونیم قاشق چایخوری
کره یک قاشق غذاخوری
شکلات خرد شده حدود ۱۲۰ گرم(یک تکه کوچک یا اندازه دو قاشق)
برای کرم سفید:
یک پاکت خامه صبحانه
۷۰ گرم شکلات سفید
نکته: برای کرم سفید میتونید خامه قنادی هم جایگزین نموده و استفاده کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
پودر بیسکوییت به مقدار لازم(اندازه پر شدن کف سینی)
کره ذوب شده دو قاشق غذاخوری
موز به تعداد لازم
برای کرم کاکائویی:
شیر یک لیتر(۴لیوان)
پودر کاکائو دو قاشق غذاخوری
شکر یک لیوان
آرد یک و نیم لیوان
وانیل یک ونیم قاشق چایخوری
کره یک قاشق غذاخوری
شکلات خرد شده حدود ۱۲۰ گرم(یک تکه کوچک یا اندازه دو قاشق)
برای کرم سفید:
یک پاکت خامه صبحانه
۷۰ گرم شکلات سفید
نکته: برای کرم سفید میتونید خامه قنادی هم جایگزین نموده و استفاده کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
شله زرد نذری برای ۷۰ نفر
برنج نیم دانه ۲کیلو برای ۷۰تاظرف کوچک یبار مصرف
شکر ۴ کیلو
گلاب ممتاز ۱ بطری یک لیتری
هل ساییده والک شده مقداری (یا نصف لیوان عرق هل)
وانیل ۲ق غ
کره ۱۰۰گرم
زعفران دم کره غلیظ ب دلخواه
خلال بادام ۲۰۰گرم(درگلاب بخیسانید)
برنج نیم دانه رو تمیز و ۲ساعت باآبجوش خیس کنید
قابلمه ای مناسب رو حدودا ۲برابر میزان برنج آب و جوش آورید
(آبجوش جدا گانه حتما داشته باشید برای زمان لزوم)
بعد از جوش آمدن آب
آب برنج نم شده را خالی کنید و برنجها را درقابلمه درحال جوش بریزید
بزارید باشعله زیاد آب بجوش بیاد دوباره
کف روی قابلمه را جمع کنید و اجازه دهید برنجها بجوشن حدود نیم ساعت باشعله ای متوسط و قل های درشت
کم کم بعد از ۴۰دقیقه پختن شکر را با فاصله اضافه کنید
خلالهای بادام را باهمان گلاب خیسانده اضافه کنید
بعد از ۱ربع هل ساییده و الک شده یا عرق هل
کره ووانیل را بریزید
و بگذارید برنج خوب بپزد و له شود ولی مراقب ته گرفتن شله زرد باشید چون هرچه غلیظ تر شود امکان ته گرفتنش زیاد است
وقتی شله زردتان نزدیک به غلظت رفت زعفران را کم کم اضافه کنید تا به رنگ دلخواه برسید
گلاب را ۱۰دقیقه آخر بریزید
وقتی به غلظت فرنی رسید شله زرد را ظرف کنید
کمی که از داغی افتاد با دارچین و ... تزیین کنید
نوش جان التماس دعا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
برنج نیم دانه ۲کیلو برای ۷۰تاظرف کوچک یبار مصرف
شکر ۴ کیلو
گلاب ممتاز ۱ بطری یک لیتری
هل ساییده والک شده مقداری (یا نصف لیوان عرق هل)
وانیل ۲ق غ
کره ۱۰۰گرم
زعفران دم کره غلیظ ب دلخواه
خلال بادام ۲۰۰گرم(درگلاب بخیسانید)
برنج نیم دانه رو تمیز و ۲ساعت باآبجوش خیس کنید
قابلمه ای مناسب رو حدودا ۲برابر میزان برنج آب و جوش آورید
(آبجوش جدا گانه حتما داشته باشید برای زمان لزوم)
بعد از جوش آمدن آب
آب برنج نم شده را خالی کنید و برنجها را درقابلمه درحال جوش بریزید
بزارید باشعله زیاد آب بجوش بیاد دوباره
کف روی قابلمه را جمع کنید و اجازه دهید برنجها بجوشن حدود نیم ساعت باشعله ای متوسط و قل های درشت
کم کم بعد از ۴۰دقیقه پختن شکر را با فاصله اضافه کنید
خلالهای بادام را باهمان گلاب خیسانده اضافه کنید
بعد از ۱ربع هل ساییده و الک شده یا عرق هل
کره ووانیل را بریزید
و بگذارید برنج خوب بپزد و له شود ولی مراقب ته گرفتن شله زرد باشید چون هرچه غلیظ تر شود امکان ته گرفتنش زیاد است
وقتی شله زردتان نزدیک به غلظت رفت زعفران را کم کم اضافه کنید تا به رنگ دلخواه برسید
گلاب را ۱۰دقیقه آخر بریزید
وقتی به غلظت فرنی رسید شله زرد را ظرف کنید
کمی که از داغی افتاد با دارچین و ... تزیین کنید
نوش جان التماس دعا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شله_زرد
با مواد زیر ۴ تا از این کاسه شله زرد شد .
برنج نیم دانه ایرانی ۱ لیوان
شکر ۲ الی ۲/۵ لیوان
کره ۵۰ گرم
روغن مایع ۴ ق غ
زعفران دم کرده به مقدار لازم
هل به مقدار لازم
گلاب نصف استکان
خلال بادام به مقدار لازم حدودا ۵۰ گرم
دارچین برای تزیین
برنج رو ازقبل شستم و خیسوندم .خلال بادام رو شسته و با آب و کمی گلاب خیسوندم .
برنج رو داخل قابلمه بزرگ ریختم و ۶ برابر مقدار برنج آب ریختم و روی حرارت قرار دادم تا بجوشه حرارت رو کم کردم تا شکفته بشه
وقتی که مغز برنج نرم شد زعفران دم کرده رو بهش اضافه کردم و خوب هم زدم . هیچ وقت اول شکر نریزین بعد زعفران ، چون شکر باعث میشه دونه های برنج خوب رنگ نگیره
بعد از اینکه زعفران رو ریختم ، شکر رو به تدریج اضافه کردم و هم زدم
بعد ازمدتی خلال بادام خیسونده رو داخل شله زرد ریختم .کره رو اضافه کردم و هم زدم و بعد روغن ریختم بعد باز هم گلاب و هل رو اضافه کردم .
یه دم کنی هم روش بزارین تا جا بیفته فقط حواستون باشه ته نگیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
با مواد زیر ۴ تا از این کاسه شله زرد شد .
برنج نیم دانه ایرانی ۱ لیوان
شکر ۲ الی ۲/۵ لیوان
کره ۵۰ گرم
روغن مایع ۴ ق غ
زعفران دم کرده به مقدار لازم
هل به مقدار لازم
گلاب نصف استکان
خلال بادام به مقدار لازم حدودا ۵۰ گرم
دارچین برای تزیین
برنج رو ازقبل شستم و خیسوندم .خلال بادام رو شسته و با آب و کمی گلاب خیسوندم .
برنج رو داخل قابلمه بزرگ ریختم و ۶ برابر مقدار برنج آب ریختم و روی حرارت قرار دادم تا بجوشه حرارت رو کم کردم تا شکفته بشه
وقتی که مغز برنج نرم شد زعفران دم کرده رو بهش اضافه کردم و خوب هم زدم . هیچ وقت اول شکر نریزین بعد زعفران ، چون شکر باعث میشه دونه های برنج خوب رنگ نگیره
بعد از اینکه زعفران رو ریختم ، شکر رو به تدریج اضافه کردم و هم زدم
بعد ازمدتی خلال بادام خیسونده رو داخل شله زرد ریختم .کره رو اضافه کردم و هم زدم و بعد روغن ریختم بعد باز هم گلاب و هل رو اضافه کردم .
یه دم کنی هم روش بزارین تا جا بیفته فقط حواستون باشه ته نگیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تزیین_شله_زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_شله_زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تزیین_شله_زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_شله_زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تزیین شله زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین شله زرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کاسه_های_شکلاتی_با_رنگهای_کهکشانی
شکلات سفید را ذوب کنید و با رنگهای خوراکی رنگ کنید. بهتره دو لایه شکلات روی هر بادکنک بزنید تا کاسه محکم تری داشته باشید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کاسه_های_شکلاتی_با_رنگهای_کهکشانی
شکلات سفید را ذوب کنید و با رنگهای خوراکی رنگ کنید. بهتره دو لایه شکلات روی هر بادکنک بزنید تا کاسه محکم تری داشته باشید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوا بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوای_بوتیکی
مواد لازم:
آرد ۴۰۰ گرم
پودر قند ۲۰۰ گرم
روغن جامد ۱۴۰ گرم
کره ۱۰۰ گرم
پودر هل یک ق س
پودر گل سرخ یک ق س
پودر پسته ۳۰ گرم
پودر کاکائو یک ق س
رنگ خوراکی به مقدار لازم
شکلات سفید یا تلخ به مقدار لازم
زعفران غلیظ یک ق چ
طرز تهیه:
آرد را داخل تابه تفت میدهیم تا خامی آرد گرفته شود باید حرارت خیلی کم باشه. باید خوب هم بزنیم ولی نباید رنگ آرد تغیر کند و خامی آن کاملا گرفته شد داخل ظرف دیگری الک میکنیم.روغن و کره را داخل همان تابه گرم میکنیم و آرد را داخل آن الک میکنیم و پنج دقیقه دیگر تفت میدیم و بعد پودر قندمون و پودر هل را الک میکنیم و خوب هم میزنیم تا کاملا جذب شود و حرارت را خاموش میکنیم و مواد رو به چهار قسمت تقسیم میکنیم و در فیلم کاملا مشخص هست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
آرد ۴۰۰ گرم
پودر قند ۲۰۰ گرم
روغن جامد ۱۴۰ گرم
کره ۱۰۰ گرم
پودر هل یک ق س
پودر گل سرخ یک ق س
پودر پسته ۳۰ گرم
پودر کاکائو یک ق س
رنگ خوراکی به مقدار لازم
شکلات سفید یا تلخ به مقدار لازم
زعفران غلیظ یک ق چ
طرز تهیه:
آرد را داخل تابه تفت میدهیم تا خامی آرد گرفته شود باید حرارت خیلی کم باشه. باید خوب هم بزنیم ولی نباید رنگ آرد تغیر کند و خامی آن کاملا گرفته شد داخل ظرف دیگری الک میکنیم.روغن و کره را داخل همان تابه گرم میکنیم و آرد را داخل آن الک میکنیم و پنج دقیقه دیگر تفت میدیم و بعد پودر قندمون و پودر هل را الک میکنیم و خوب هم میزنیم تا کاملا جذب شود و حرارت را خاموش میکنیم و مواد رو به چهار قسمت تقسیم میکنیم و در فیلم کاملا مشخص هست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوا_بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوا_بوتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر