#پارت548
از پیاده رو پامو بیرون میزارم و جهت مخالفش راهمو پیش میگیرم و به صدای بالا رفته و پر حرصش اعتنایی نمیکنم و پشت سر میزارمش :
_ نمیزارم به این راحتی از چنگم در بیای نيلو خانم!!!
میخندم و شونه بالا میندازم...
این حرفا زیادی براش بزرگه!
به سمت پارک انتهای خیابون راه میفتم و با یادآوری هومان و گوشیم که همچنان تو دستمه، ناگهان پاهام به زمین میچسبه و قفل میکنم! با تعلل و دلهره گوشیو بالا میارم و به صفحش نگاه میکنم و با دیدن تماسی که هنوز قطع نشده نفسم بند میاد!
یعنی همه چیزو شنیده؟!
وای بر حواس پرتی من!!
مضطرب و با ترس گوشیو دم گوشم میگیرم و صداش میزنم :
_ هو....هومان....!
نفس های کشدار و خرناس مانندش جای تردید باقی نمیزاره...
مکالمه ی من و ساشا رو شنیده و حالا حتی نمیتونم حدس بزنم که تا چه حد عصبیه!
زیاد طول نمی کشه که مثل بمب ساعتی منفجر میشه و با پیچیدن صدای داد و غرشش تو گوشی ، شونه هام میپره :
_ من اگه اون بی شرفو نکشم هومان نیستم!
مرتیکه بی ناموس!!!
چطوری به خودش اجازه میده جلوی تورو بگیره این ک،،، شرا رو تحویلت بده؟!!!
خونش حلاله نيلوفر...
میفهمی؟!!
خونش حلاله
نگران صداش میکنم و ازش میخوام که آروم باشه ولی گوشش بدهکار نیست و یه ریز ساشا رو تهديد میکنه و بهش بد و بیراه میگه....
با خواهش و تمنا آرومش میکنم و فکرشو منحرف میکنم و بالاخره به تماسمون پایان میدم و فقط امیدوارم که این خشمش نسبت به ساشا موندگار نباشه!
ابدا دلم نمیخواد این خشم کار دست هومانم بده...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
از پیاده رو پامو بیرون میزارم و جهت مخالفش راهمو پیش میگیرم و به صدای بالا رفته و پر حرصش اعتنایی نمیکنم و پشت سر میزارمش :
_ نمیزارم به این راحتی از چنگم در بیای نيلو خانم!!!
میخندم و شونه بالا میندازم...
این حرفا زیادی براش بزرگه!
به سمت پارک انتهای خیابون راه میفتم و با یادآوری هومان و گوشیم که همچنان تو دستمه، ناگهان پاهام به زمین میچسبه و قفل میکنم! با تعلل و دلهره گوشیو بالا میارم و به صفحش نگاه میکنم و با دیدن تماسی که هنوز قطع نشده نفسم بند میاد!
یعنی همه چیزو شنیده؟!
وای بر حواس پرتی من!!
مضطرب و با ترس گوشیو دم گوشم میگیرم و صداش میزنم :
_ هو....هومان....!
نفس های کشدار و خرناس مانندش جای تردید باقی نمیزاره...
مکالمه ی من و ساشا رو شنیده و حالا حتی نمیتونم حدس بزنم که تا چه حد عصبیه!
زیاد طول نمی کشه که مثل بمب ساعتی منفجر میشه و با پیچیدن صدای داد و غرشش تو گوشی ، شونه هام میپره :
_ من اگه اون بی شرفو نکشم هومان نیستم!
مرتیکه بی ناموس!!!
چطوری به خودش اجازه میده جلوی تورو بگیره این ک،،، شرا رو تحویلت بده؟!!!
خونش حلاله نيلوفر...
میفهمی؟!!
خونش حلاله
نگران صداش میکنم و ازش میخوام که آروم باشه ولی گوشش بدهکار نیست و یه ریز ساشا رو تهديد میکنه و بهش بد و بیراه میگه....
با خواهش و تمنا آرومش میکنم و فکرشو منحرف میکنم و بالاخره به تماسمون پایان میدم و فقط امیدوارم که این خشمش نسبت به ساشا موندگار نباشه!
ابدا دلم نمیخواد این خشم کار دست هومانم بده...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر