کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت238 رمان پارادوکس از شیشه ماشین زل زده بودم به کوچه و خیابانا. مثل همیشه تو فکر بودم که یهو زد رو ترمز. نگاهی بهش انداختم که گفت: _رسیدیم. پیاده شو. بی حرف از ماشین پیاده شدم و منتظر شدم که بیاد. بوی عطرشو که حس کردم ایستادم تا اون بره جلو. …
#پارت240
رمان پارادوکس
منتظر موندم تا بیاد. خیلی نگذشت که سرو کلش پیدا شد.
درو باز کرد و نشست. دستشو به سمتم گرفت که بی حرف سوویچ و تو دستاش گذاشتم.
اروم پرسیدم:
_چیشد؟؟
_چی چیشد؟؟
_جنسارو کی تحویل میدن؟؟؟
استارت زد و راه افتاد:
_اهان اونو میگی. حل شده گفتن تا فردا میدن.
سرمو چرخوندم سمت شیشه ماشین و گفتم:
_برای فردا شب برام بلیط بگیر.
دنده ماشینو عوض کرد و همونجور که به جلو خیره شده بود گفت:
_خیلی عجله داری بری؟
_اینجا کاری برای انجام دادن ندارم.
لبخند محوی رو لبش نشست و پرسید:
_امنیت چی؟ اینجا احساس امنیت نمیکنی؟
تو جواب لبخندش پوزخندی زدم و گفتم:
_ سوالت خیلی مسخره و خنده دار بود.
رومو برگردوندم سمتشو با لحن مضحکی گفتم:
_ مخصوصا کنار تو اره. اصلا احساس امنیت تو وجودم میباره.
اخماشو کشید تو هم. انگار حرفم زیاد به مزاقش خوش نیومده بود.
_ فکر میکنی تو ایران امنیتت بیشتره؟؟
_ حداقل اونجا کنار پروانه و مادرم ارومم. دور و برمو کفتار و لاشخور نگرفته.
پاشو رو پدال فشار داد و سرعتشو زیاد کرد.
انگار داشت عصبانیتشو سر پدال گاز خالی میکرد.
ترسیده بودم اما خودمو زدم به بیخیالی و
سکوت کردم. تهش مرگ بود دیگه.
منم که یه عمر بود ارزوی مرگ داشتم
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
منتظر موندم تا بیاد. خیلی نگذشت که سرو کلش پیدا شد.
درو باز کرد و نشست. دستشو به سمتم گرفت که بی حرف سوویچ و تو دستاش گذاشتم.
اروم پرسیدم:
_چیشد؟؟
_چی چیشد؟؟
_جنسارو کی تحویل میدن؟؟؟
استارت زد و راه افتاد:
_اهان اونو میگی. حل شده گفتن تا فردا میدن.
سرمو چرخوندم سمت شیشه ماشین و گفتم:
_برای فردا شب برام بلیط بگیر.
دنده ماشینو عوض کرد و همونجور که به جلو خیره شده بود گفت:
_خیلی عجله داری بری؟
_اینجا کاری برای انجام دادن ندارم.
لبخند محوی رو لبش نشست و پرسید:
_امنیت چی؟ اینجا احساس امنیت نمیکنی؟
تو جواب لبخندش پوزخندی زدم و گفتم:
_ سوالت خیلی مسخره و خنده دار بود.
رومو برگردوندم سمتشو با لحن مضحکی گفتم:
_ مخصوصا کنار تو اره. اصلا احساس امنیت تو وجودم میباره.
اخماشو کشید تو هم. انگار حرفم زیاد به مزاقش خوش نیومده بود.
_ فکر میکنی تو ایران امنیتت بیشتره؟؟
_ حداقل اونجا کنار پروانه و مادرم ارومم. دور و برمو کفتار و لاشخور نگرفته.
پاشو رو پدال فشار داد و سرعتشو زیاد کرد.
انگار داشت عصبانیتشو سر پدال گاز خالی میکرد.
ترسیده بودم اما خودمو زدم به بیخیالی و
سکوت کردم. تهش مرگ بود دیگه.
منم که یه عمر بود ارزوی مرگ داشتم
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت240 رمان پارادوکس منتظر موندم تا بیاد. خیلی نگذشت که سرو کلش پیدا شد. درو باز کرد و نشست. دستشو به سمتم گرفت که بی حرف سوویچ و تو دستاش گذاشتم. اروم پرسیدم: _چیشد؟؟ _چی چیشد؟؟ _جنسارو کی تحویل میدن؟؟؟ استارت زد و راه افتاد: _اهان اونو میگی. حل…
#پارت241
رمان پارادوکس
چند لحظه بعد جلوی در هتل بودیم. نفسمو پرصدا دادم بیرون.
اومدم از ماشین پیاده شم که همونجوری که به رو به رو خیره شده بود گفت:
_ یه روزی میرسه که ارزو میکنی ای کاش همینجا میموندی..
متعجب نشستم سر جام و گفتم:
_ منظورت چیه؟؟
سرشو سمتم چرخوند پوزخندی زد و گفت:
_یعنی تا خیلی چیزارو نفهمی هیچ جا امنیت نداری. حتی تو ایران..
سرشو نزدیک ترم اورد و ادامه داد:
_حتی کنار مادرت..
از لحنش تنم لرزید. با حالت ترسناک تری ادامه داد:
_حتی کنار پروانه..
اب دهنمو قورت دادم با ترس لب زدم:
_ چی داری میگی؟؟؟
لبخند رو لبشو پر رنگ تر کرد و گفت:
_ روزیو میبینم که برای پیدا کردن حس امنیت به خودم پناه میاری..بی صبرانه منتظر اون روزم.
با وحشت دستمو گزاشتم رو قلبم. داشت چی میگفت؟؟
چرا انقدر لحنش وحشتناک بود؟؟ انقدر ترسیده
بودم که بدون گفتن حرف دیگه ای سریع از ماشین پیاده شدمو سمت هتل دویدم.
تمام مسیر و بس وقفه دویدم. سریع کارت
اتاقشو که قبلا بهم داده بود از تو کیفم در اوردمو در و باز کردم.
رفتم سمت اتاقم و در و از پشت قفل کردم.
از ترس نفس نفس میزدم. بغض تو گلوم اذیتم میکرد.
نه میخواستم بشکنمش نه میتونستم تحملش کنم.
چند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم ترس و از خودم دور کنم.
تو همون لحظه تقی به در اتاقم خورد که سه متر پریدم.
با صدای لرزونم پرسیدم:
_ کیه؟؟؟
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
چند لحظه بعد جلوی در هتل بودیم. نفسمو پرصدا دادم بیرون.
اومدم از ماشین پیاده شم که همونجوری که به رو به رو خیره شده بود گفت:
_ یه روزی میرسه که ارزو میکنی ای کاش همینجا میموندی..
متعجب نشستم سر جام و گفتم:
_ منظورت چیه؟؟
سرشو سمتم چرخوند پوزخندی زد و گفت:
_یعنی تا خیلی چیزارو نفهمی هیچ جا امنیت نداری. حتی تو ایران..
سرشو نزدیک ترم اورد و ادامه داد:
_حتی کنار مادرت..
از لحنش تنم لرزید. با حالت ترسناک تری ادامه داد:
_حتی کنار پروانه..
اب دهنمو قورت دادم با ترس لب زدم:
_ چی داری میگی؟؟؟
لبخند رو لبشو پر رنگ تر کرد و گفت:
_ روزیو میبینم که برای پیدا کردن حس امنیت به خودم پناه میاری..بی صبرانه منتظر اون روزم.
با وحشت دستمو گزاشتم رو قلبم. داشت چی میگفت؟؟
چرا انقدر لحنش وحشتناک بود؟؟ انقدر ترسیده
بودم که بدون گفتن حرف دیگه ای سریع از ماشین پیاده شدمو سمت هتل دویدم.
تمام مسیر و بس وقفه دویدم. سریع کارت
اتاقشو که قبلا بهم داده بود از تو کیفم در اوردمو در و باز کردم.
رفتم سمت اتاقم و در و از پشت قفل کردم.
از ترس نفس نفس میزدم. بغض تو گلوم اذیتم میکرد.
نه میخواستم بشکنمش نه میتونستم تحملش کنم.
چند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم ترس و از خودم دور کنم.
تو همون لحظه تقی به در اتاقم خورد که سه متر پریدم.
با صدای لرزونم پرسیدم:
_ کیه؟؟؟
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت241 رمان پارادوکس چند لحظه بعد جلوی در هتل بودیم. نفسمو پرصدا دادم بیرون. اومدم از ماشین پیاده شم که همونجوری که به رو به رو خیره شده بود گفت: _ یه روزی میرسه که ارزو میکنی ای کاش همینجا میموندی.. متعجب نشستم سر جام و گفتم: _ منظورت چیه؟؟ سرشو…
#پارت242
رمان پارادوکس
صدای اشنایی تنمو لرزوند:
_ خانوم سپهری؟
ترسیده از جام بلند شدم و با وحشت سمت گوشه اتاقم چپیدم.
فراموش کردم که اونم اینجاست. تو همین سوییت. حالا ما باهم تنها بودیم.
اب دهنم قورت دادمو با صدایی که میلرزید گفتم:
_ چی میخوای؟
چند لحظه مکث کرد و بعد گفت:
_ میشه باهم حرف بزنیم؟؟
ضربان قلبم بالا رفته بود. با همون ترس گفتم:
_ چی میخوای؟
_میشه درو باز کنی؟
بیشتر تو خودم مچاله شدم و با بغض تو گلوم گفتم :
_ نه.
با لحن غمگینی گفت:
_ خواهش میکنم. فقط میخوام باهات حرف بزنم..
تن صداشو پایین تر اورد و گفت:
_ خواهش میکنم.
دلم یه جوری شد. انگار همین حالت التماس گونش نرمم کرده بود.
اب دهنمو قورت دادمو با پاهای لرزون سمت در رفتم.
دستمو به سمت دستگیرش بردمو با تردید قفل و چرخوندم.
در با صدای تقی باز شد و قلبم هری ریخت.
فشاری به در اورد و چند لحظه بعد نگاهم به قامت بلندش تو چارچوب در افتاد.
اولش ترس به جونم افتاد اما با دیدن چشمای غمگینش ترس از وجودم رفت.
اروم گفت:
_ میتونم بیام تو؟؟؟؟
سرمو چرخوندم تو اتاقم. با دیدن تخت دلم از جا کنده شد. اروم تر از خودش گفتم:
_ من میام بیرون.
رد نگاهمو که گرفت لبخند محزونی زد و گفت:
_ باشه. پس تو اشپزخونه منتظرتم.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
صدای اشنایی تنمو لرزوند:
_ خانوم سپهری؟
ترسیده از جام بلند شدم و با وحشت سمت گوشه اتاقم چپیدم.
فراموش کردم که اونم اینجاست. تو همین سوییت. حالا ما باهم تنها بودیم.
اب دهنم قورت دادمو با صدایی که میلرزید گفتم:
_ چی میخوای؟
چند لحظه مکث کرد و بعد گفت:
_ میشه باهم حرف بزنیم؟؟
ضربان قلبم بالا رفته بود. با همون ترس گفتم:
_ چی میخوای؟
_میشه درو باز کنی؟
بیشتر تو خودم مچاله شدم و با بغض تو گلوم گفتم :
_ نه.
با لحن غمگینی گفت:
_ خواهش میکنم. فقط میخوام باهات حرف بزنم..
تن صداشو پایین تر اورد و گفت:
_ خواهش میکنم.
دلم یه جوری شد. انگار همین حالت التماس گونش نرمم کرده بود.
اب دهنمو قورت دادمو با پاهای لرزون سمت در رفتم.
دستمو به سمت دستگیرش بردمو با تردید قفل و چرخوندم.
در با صدای تقی باز شد و قلبم هری ریخت.
فشاری به در اورد و چند لحظه بعد نگاهم به قامت بلندش تو چارچوب در افتاد.
اولش ترس به جونم افتاد اما با دیدن چشمای غمگینش ترس از وجودم رفت.
اروم گفت:
_ میتونم بیام تو؟؟؟؟
سرمو چرخوندم تو اتاقم. با دیدن تخت دلم از جا کنده شد. اروم تر از خودش گفتم:
_ من میام بیرون.
رد نگاهمو که گرفت لبخند محزونی زد و گفت:
_ باشه. پس تو اشپزخونه منتظرتم.
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت242 رمان پارادوکس صدای اشنایی تنمو لرزوند: _ خانوم سپهری؟ ترسیده از جام بلند شدم و با وحشت سمت گوشه اتاقم چپیدم. فراموش کردم که اونم اینجاست. تو همین سوییت. حالا ما باهم تنها بودیم. اب دهنم قورت دادمو با صدایی که میلرزید گفتم: _ چی میخوای؟ چند…
#پارت243
رمان پارادوکس
وقتی رفت چند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم اروم باشم.
اون دوست حامی بود. با من چیکار میتونست داشته باشه؟؟؟؟
قبل ازینکه هر فکر بیخود دیگه بیاد تو سرم تکون به سرم دادم و اروم سمت اشپزخونه رفتم.
پشت میز نشسته بود. نگاهم به دوتا فنجون قهوه ای افتاد که رو میز ازشون بخار بلند میشد.
نمیدونم کی وقت کرده بود که قهوه اماده کنه.
با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ بشین.
با تردید وارد اشپزخونه شدم و رو دور ترین صندلی ازش نشستم.
اشاره ای به فنجون رو میز کرد و گفت:
_ قهوه دوست داری؟
سرمو بلند کردمو زل زدم بهش. نمیدونم تو نگاهم چی دید که گفت:
_ من بابت اونشب متاسفم.
سکوت کردم. دوباره نگاهی بهم انداخت و گفت:
_ حامی همیشه قبل ازینکه کسیو بیاره اینجا از قبل خبر میداد.
ولی اینبار هیچی نگفت. منم اونشب اصلا تو حالت عادی نبودم. نفهمیدم چی شد که...
دستمو اوردم بالا و گفتم:
_ کافیه
حرفشو ادامه نداد. یکم احساس امنیت کردم. اروم گفتم:
_ با من چیکار داشتین؟
دستشو دور فنجون رو میزش پیچید و گفت:
_ راجب تو.. راجب حامی.. راجب سه سال پیش..
رنگ از روم پرید. حتی تصورشم نمیکردم که از طرف حامی کسی ازین موضوع خبر داشته باشه.
با من من گفتم:
_سه.. سه.. س.ال پیش.. چی؟
نفسشو داد بیرون و گفت:
_ نترس. لازم نیست استرس بگیری. چیزی نیست. خوب؟
دستمو به پیشونیم زدمو به حالت زاری نالیدم:
_ چیکارم داری.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
وقتی رفت چند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم اروم باشم.
اون دوست حامی بود. با من چیکار میتونست داشته باشه؟؟؟؟
قبل ازینکه هر فکر بیخود دیگه بیاد تو سرم تکون به سرم دادم و اروم سمت اشپزخونه رفتم.
پشت میز نشسته بود. نگاهم به دوتا فنجون قهوه ای افتاد که رو میز ازشون بخار بلند میشد.
نمیدونم کی وقت کرده بود که قهوه اماده کنه.
با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ بشین.
با تردید وارد اشپزخونه شدم و رو دور ترین صندلی ازش نشستم.
اشاره ای به فنجون رو میز کرد و گفت:
_ قهوه دوست داری؟
سرمو بلند کردمو زل زدم بهش. نمیدونم تو نگاهم چی دید که گفت:
_ من بابت اونشب متاسفم.
سکوت کردم. دوباره نگاهی بهم انداخت و گفت:
_ حامی همیشه قبل ازینکه کسیو بیاره اینجا از قبل خبر میداد.
ولی اینبار هیچی نگفت. منم اونشب اصلا تو حالت عادی نبودم. نفهمیدم چی شد که...
دستمو اوردم بالا و گفتم:
_ کافیه
حرفشو ادامه نداد. یکم احساس امنیت کردم. اروم گفتم:
_ با من چیکار داشتین؟
دستشو دور فنجون رو میزش پیچید و گفت:
_ راجب تو.. راجب حامی.. راجب سه سال پیش..
رنگ از روم پرید. حتی تصورشم نمیکردم که از طرف حامی کسی ازین موضوع خبر داشته باشه.
با من من گفتم:
_سه.. سه.. س.ال پیش.. چی؟
نفسشو داد بیرون و گفت:
_ نترس. لازم نیست استرس بگیری. چیزی نیست. خوب؟
دستمو به پیشونیم زدمو به حالت زاری نالیدم:
_ چیکارم داری.
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت243 رمان پارادوکس وقتی رفت چند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم اروم باشم. اون دوست حامی بود. با من چیکار میتونست داشته باشه؟؟؟؟ قبل ازینکه هر فکر بیخود دیگه بیاد تو سرم تکون به سرم دادم و اروم سمت اشپزخونه رفتم. پشت میز نشسته بود. نگاهم به دوتا فنجون…
#پارت244
رمان پارادوکس
اروم نفسشو بیرون داد و گفت:
_من همه چیو میدونم. کامل. ولی خوب به دلایلی نمیتونم برات توضیح بدم.
اعصابم به شدت تحریک شده بود. با لحن پر حرصی گفتم:
_ فقط واسه همین منو اوردی اینجا؟
زل زد تو چشمام و با لحن خشکی گفت:
_نه
_ پس زودتر بگو. میشنوم. حالم اصلا خوب نیست.
دستشو به سینه زد و اروم گفت:
_ هرچی حامی میگه گوش کن. به نفعته.
اولش فکر کردم درست نشنیدم.
اما وقتی چشمم به قیافه جدیش خورد بی اختیار زدم زیر خنده.
انقدر خندیدم که دلم درد گرفته بود.
اونم بدون هیچ اعتراضی زل زده بود بهم.
از جام بلند شدم و در حالیکه صدام بریده بریده بود گفتم:
_خیلی خندیدم. ممنونم.
اومدم از اشپزخونه برم بیرون که گفت:
_تو فقط کنار حامی امنیت داری. به حرفاش گوش کن.
دستمو به کمرم زدم و با لحن تمسخر امیزی گفتم:
_ اره اره. چقققدددرررر من پیشش امنیت دارم. شما مطمعنی که از همه چی خبر داری؟
لبخند مهربونی زد و گفت:
_ اره.
_جالبه. جالبه که میگید میدونید و بعد حرف از امنیت کنار حامی میزنید.
وقتی دورم نباشه ارومم. امنیت دارم.
قدماشو به سمتم نزدیک کرد و گفت:
_ تو از چیزی خبر نداری. فقط بدون اونقدری تو خطر بودی و هستی که باعث شده بهت تجاوز بشه. بزار حامی کمکت کنه.
با ترس و وحشت گفتم:
_ نمیفهمم چی میگی. نمیفهمم.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
اروم نفسشو بیرون داد و گفت:
_من همه چیو میدونم. کامل. ولی خوب به دلایلی نمیتونم برات توضیح بدم.
اعصابم به شدت تحریک شده بود. با لحن پر حرصی گفتم:
_ فقط واسه همین منو اوردی اینجا؟
زل زد تو چشمام و با لحن خشکی گفت:
_نه
_ پس زودتر بگو. میشنوم. حالم اصلا خوب نیست.
دستشو به سینه زد و اروم گفت:
_ هرچی حامی میگه گوش کن. به نفعته.
اولش فکر کردم درست نشنیدم.
اما وقتی چشمم به قیافه جدیش خورد بی اختیار زدم زیر خنده.
انقدر خندیدم که دلم درد گرفته بود.
اونم بدون هیچ اعتراضی زل زده بود بهم.
از جام بلند شدم و در حالیکه صدام بریده بریده بود گفتم:
_خیلی خندیدم. ممنونم.
اومدم از اشپزخونه برم بیرون که گفت:
_تو فقط کنار حامی امنیت داری. به حرفاش گوش کن.
دستمو به کمرم زدم و با لحن تمسخر امیزی گفتم:
_ اره اره. چقققدددرررر من پیشش امنیت دارم. شما مطمعنی که از همه چی خبر داری؟
لبخند مهربونی زد و گفت:
_ اره.
_جالبه. جالبه که میگید میدونید و بعد حرف از امنیت کنار حامی میزنید.
وقتی دورم نباشه ارومم. امنیت دارم.
قدماشو به سمتم نزدیک کرد و گفت:
_ تو از چیزی خبر نداری. فقط بدون اونقدری تو خطر بودی و هستی که باعث شده بهت تجاوز بشه. بزار حامی کمکت کنه.
با ترس و وحشت گفتم:
_ نمیفهمم چی میگی. نمیفهمم.
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت244 رمان پارادوکس اروم نفسشو بیرون داد و گفت: _من همه چیو میدونم. کامل. ولی خوب به دلایلی نمیتونم برات توضیح بدم. اعصابم به شدت تحریک شده بود. با لحن پر حرصی گفتم: _ فقط واسه همین منو اوردی اینجا؟ زل زد تو چشمام و با لحن خشکی گفت: _نه _ پس…
#پارت245
رمان پارادوکس
با دیدن ترس تو نگام مهربون شد و گفت:
_ لازم نیست بترسی دختر خوب. فقط یه بار اعتماد کن
با بغض تو صدامگفتم:
_ به کسی که بهم تجاوز کرده؟؟
_همیشه همه چی اونجوری نیست که داری میبینی.. باید صبر کرد تا زمان همه چیو معلوم کنه.
دستامو دور خودم پیچیدم و خودمو بغل کردم.
احساس تنهایی میکردم.
_ من نمیتونم به حامی اعتماد کنم.
تار موی افتاده تو صورتمو کنار زد و با ارامش گفت:
_ بعضی چیزا تو زندگی اجباره..
ولی اجباری که به نفع ادم تموم میشه..
به حامی فرصت بده..
یه قدم ازش فاصله گرفتم و لب زدم:
_ چرا باید بهت اعتماد کنم؟
اخماشو کشید تو هم و خیلی جدی گفت:
_ میتونی نکنی. اعتماد کردن یا نکردن تو به من سود یا ضرر نمیرسونه.
من فقط بخاطر وجدانم خواستم بهت کمک کنم.
بعد اومد از اشپزخونه بره بیرون که جلوی ورودی ایستاد
یهو یه حرفی زد که کل وجودم با خا یکسان شد
و چهار ستون بدنم از ترس لرزید:
_ اگه به حامی اعتماد نکنی،
بلایی بدتر از تجاوز سه سال پیش سرت میاد. شک نکن.
و بعد رفت و منو با اون حال اونجا تنها گذاشت.
پاهام کرخت شده بود. دستمو به صندلی گرفتم و نشستم روش.
قرار بود چی بشه؟؟
اینا داشتن از چی حرف میزدن؟؟؟؟
چرا همه چی انقدر ترسناک شده بود؟؟؟
دهنم خشک شده بود. دستای لرزونم و سمت فنجون رو میز بردم.
اروم به لبام نزدیک کردم که سرد شدن
محتویاتش باعث شده بود طعم بدی بگیره.
چهرم در هم رفت و فنجون برگردوندم سر جاش.
نیاز داشتم از فکر خیال راحت بشم حتی شده برای یه ساعت..
سمت ظرف داروها رفتم و از توش یه ارامبخش
دراوردم و بی اب قورتش دادم.
برگشتم تو هال. رو اولین کاناپه دم دستم دراز کشیدم و چشامو گذاشتم رو هم.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
با دیدن ترس تو نگام مهربون شد و گفت:
_ لازم نیست بترسی دختر خوب. فقط یه بار اعتماد کن
با بغض تو صدامگفتم:
_ به کسی که بهم تجاوز کرده؟؟
_همیشه همه چی اونجوری نیست که داری میبینی.. باید صبر کرد تا زمان همه چیو معلوم کنه.
دستامو دور خودم پیچیدم و خودمو بغل کردم.
احساس تنهایی میکردم.
_ من نمیتونم به حامی اعتماد کنم.
تار موی افتاده تو صورتمو کنار زد و با ارامش گفت:
_ بعضی چیزا تو زندگی اجباره..
ولی اجباری که به نفع ادم تموم میشه..
به حامی فرصت بده..
یه قدم ازش فاصله گرفتم و لب زدم:
_ چرا باید بهت اعتماد کنم؟
اخماشو کشید تو هم و خیلی جدی گفت:
_ میتونی نکنی. اعتماد کردن یا نکردن تو به من سود یا ضرر نمیرسونه.
من فقط بخاطر وجدانم خواستم بهت کمک کنم.
بعد اومد از اشپزخونه بره بیرون که جلوی ورودی ایستاد
یهو یه حرفی زد که کل وجودم با خا یکسان شد
و چهار ستون بدنم از ترس لرزید:
_ اگه به حامی اعتماد نکنی،
بلایی بدتر از تجاوز سه سال پیش سرت میاد. شک نکن.
و بعد رفت و منو با اون حال اونجا تنها گذاشت.
پاهام کرخت شده بود. دستمو به صندلی گرفتم و نشستم روش.
قرار بود چی بشه؟؟
اینا داشتن از چی حرف میزدن؟؟؟؟
چرا همه چی انقدر ترسناک شده بود؟؟؟
دهنم خشک شده بود. دستای لرزونم و سمت فنجون رو میز بردم.
اروم به لبام نزدیک کردم که سرد شدن
محتویاتش باعث شده بود طعم بدی بگیره.
چهرم در هم رفت و فنجون برگردوندم سر جاش.
نیاز داشتم از فکر خیال راحت بشم حتی شده برای یه ساعت..
سمت ظرف داروها رفتم و از توش یه ارامبخش
دراوردم و بی اب قورتش دادم.
برگشتم تو هال. رو اولین کاناپه دم دستم دراز کشیدم و چشامو گذاشتم رو هم.
🍃 @kadbanoiranii
Tomeh
Ehsan Daryadel
🎶 #احسان دریادل -
#طعمه
هدیه شبانه
اهنگ پیشنهادی شامگاهی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#طعمه
هدیه شبانه
اهنگ پیشنهادی شامگاهی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
شبها دستمان بہ خدا نزدیڪتر مےشود پس بیا دعا ڪنیم.
خـدایــا در این شب تو را بہ خدایےات قسم دوستان و عزیزانم را در بهترین و زیباترین و پر آرامشترین مسیر زندگےشان قرار ده
مسیرے کہ خوشبختے و آرامش خاطر را در لحظہ لحظہ زندگے خویش بچشند.
الهی آمین
شب بخیر 🍃🌸🌸
@kadbanoiranii
خـدایــا در این شب تو را بہ خدایےات قسم دوستان و عزیزانم را در بهترین و زیباترین و پر آرامشترین مسیر زندگےشان قرار ده
مسیرے کہ خوشبختے و آرامش خاطر را در لحظہ لحظہ زندگے خویش بچشند.
الهی آمین
شب بخیر 🍃🌸🌸
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌼بنام خدای سمیع و بصیر
✨خطاپوش بخشنده بی نظیر
🌼بنام خدای علیم و حکیم
✨رحیم و بسیط و شریف و نعیم
🌼بنام خداوند وجد و سرور
✨پدیدآور عشق و احساس و شور
🌼 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
✨خطاپوش بخشنده بی نظیر
🌼بنام خدای علیم و حکیم
✨رحیم و بسیط و شریف و نعیم
🌼بنام خداوند وجد و سرور
✨پدیدآور عشق و احساس و شور
🌼 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
Asheghi Mamnoo
Reza Bahram
#عاشقی ممنوع…
#رضا بهرام
٨ـﮩ۸ــ۸ـﮩـ٨ـﮩــہـ۸ـــ ـ❤️
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#رضا بهرام
٨ـﮩ۸ــ۸ـﮩـ٨ـﮩــہـ۸ـــ ـ❤️
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اسنک_سیب_زمینی
مواد لازم:
سیب زمینی پخته شده: ۳ عدد
جعفری خرد شده: ۲ ق غ
پودر سیر، نمک، فلفل و آویشن ب مقدار لازم
پنیر پیتزا :۳ ق ع
نشاسته ذرت : ۴-۵ ق غ
روغن : ۳ ق غ
پودر گوجه ب مقدار لازم
به ۲ روش میتونید درست کنید:
داخل فر با دمای ۱۸۰ به مدت ۳۵-۴۰ دقیقه
داخل تابه به همراه روغن روی گاز سرخ کنید.
اگه خواستین تو فر درست کنید حتما کف ظرفتون کاغذ روغنی پهن کنید و یکم چربش کنید کاغذو بعد اسنک ها رو روش بچینید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم:
سیب زمینی پخته شده: ۳ عدد
جعفری خرد شده: ۲ ق غ
پودر سیر، نمک، فلفل و آویشن ب مقدار لازم
پنیر پیتزا :۳ ق ع
نشاسته ذرت : ۴-۵ ق غ
روغن : ۳ ق غ
پودر گوجه ب مقدار لازم
به ۲ روش میتونید درست کنید:
داخل فر با دمای ۱۸۰ به مدت ۳۵-۴۰ دقیقه
داخل تابه به همراه روغن روی گاز سرخ کنید.
اگه خواستین تو فر درست کنید حتما کف ظرفتون کاغذ روغنی پهن کنید و یکم چربش کنید کاغذو بعد اسنک ها رو روش بچینید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نان_راحت و خوشمزه
مواد لازم:
یک استکان شیر ولرم
یک استکان آب ولرم
نصف پاکت خمیر مایه خشک فوری(یک فاشق چایخوری)
یک قاشق مرباخوری شکر
یک قاشق چایخوری نمک
یک عدد تخم مرغ(زرده برای رومال و سفیده برای داخل خمیر)
نصف استکان روغن مایع
یک قاشق غذاخوری کره
دو و نیم لیوان آرد
اندازه لیوان 250 میلی( لیوان دستهدار فرانسه)
اندازه استکان 125 میلی(نصف لیوان دستهدار فرانسه)
طرز تهیه:
همه مواد خمیر به جز آرد و نمک و کره را مخلوط کنید آرد را کمکم اضافه کنید نمک را هم مخلوط کنید وقتی خمیر جمع شد کره را اضافه کرده و خوب ورز دهید تا خمیر نرمی که به دست نمیچسبد تهیه شود.
روی خمیر را سلفون کشیده و یک ساعت استراحت دهید.
خمیر عمل آده را دوباره ورز داده و هواگیری کنید.
خمیر را روی کاغذ روغنی قرار داده کمی آردپاشی کنید و با وردنه به ضخامت 1_2 سانت خمیر را باز کنید.
مانند ویدئو برش زده و دوباره روی خمیر را پوشانده و یک ربع استراحت دهید.
با زرده رومال زده و کنجد بپاشید و در فری که روی 180 درجه گرم شده تا طلایی شدن روی نان بپزید.
بعد از در آوردن از فر روی نان را با دستمال تمیزی بپوشانید تا نرم پنبهای شود.
@kadbanoiranii
مواد لازم:
یک استکان شیر ولرم
یک استکان آب ولرم
نصف پاکت خمیر مایه خشک فوری(یک فاشق چایخوری)
یک قاشق مرباخوری شکر
یک قاشق چایخوری نمک
یک عدد تخم مرغ(زرده برای رومال و سفیده برای داخل خمیر)
نصف استکان روغن مایع
یک قاشق غذاخوری کره
دو و نیم لیوان آرد
اندازه لیوان 250 میلی( لیوان دستهدار فرانسه)
اندازه استکان 125 میلی(نصف لیوان دستهدار فرانسه)
طرز تهیه:
همه مواد خمیر به جز آرد و نمک و کره را مخلوط کنید آرد را کمکم اضافه کنید نمک را هم مخلوط کنید وقتی خمیر جمع شد کره را اضافه کرده و خوب ورز دهید تا خمیر نرمی که به دست نمیچسبد تهیه شود.
روی خمیر را سلفون کشیده و یک ساعت استراحت دهید.
خمیر عمل آده را دوباره ورز داده و هواگیری کنید.
خمیر را روی کاغذ روغنی قرار داده کمی آردپاشی کنید و با وردنه به ضخامت 1_2 سانت خمیر را باز کنید.
مانند ویدئو برش زده و دوباره روی خمیر را پوشانده و یک ربع استراحت دهید.
با زرده رومال زده و کنجد بپاشید و در فری که روی 180 درجه گرم شده تا طلایی شدن روی نان بپزید.
بعد از در آوردن از فر روی نان را با دستمال تمیزی بپوشانید تا نرم پنبهای شود.
@kadbanoiranii
🌸🌿🌴🌸🌿🌴🌸🌿🌴🌸🌿🌴
🌿
🌴
#ادویه
⭕️ #ادویه_قورمه_سبزی: پودر غوره، پودر لیمو، زردچوبه، فلفل سیاه، شنبلیله خشک و پودر رازیانه
⭕️ #ادویه_ماکارونی: تخم گشنیز، دارچین، هل، میخک، زنجبیل، آویشن، فلفل سیاه، جوز هندی، ادویهکاری و فلفل پاپریکا
⭕️ #ادویه_پلویی_ساده: پودر دارچین، پودر زیره سیاه، و پودر گل محمدی به اندازه یک قاشق غذاخوری و از پودر هل، ففل سیاه و پودر جوز هندی
⭕️ #ادویه_پلویی_مخلوط ( لوبیاپلو، عدسپلو، باقالی پلو و… ): از ترکیب پلوی ساده با ادویهجاتی مانند پودر میخک به اندازه نصف قاشق مرباخوری و زنجبیل به اندازه یک قاشق مرباخوری استفاده کنید
⭕️ #ادویه_آبگوشت:پودر فلفل سیاه، زیره سیاه، پودر تخم گشنیز، پودر لیمو عمانی، مرزه، پودر دارچین، زردچوبه و جوز هندی
⭕️ #ادویه_مرغ #ادویه_جوجه_کباب: پودر تخم گشنیز، پودر پیاز، پودر هل، پودر سیر، پودر زیره سبز، پودر دارچین، پودر فلفل قرمز، پودر فلفل سیاه، پودر زنجبیل، پودر نمک دریا و پودر زردچوبه
⭕️ #ادویه_خورشت_قیمه: فلفل سیاه، زعفران، دارچین، زردچوبه، هل، جوز هندی و پودر گل محمدی
⭕️ #ادویه_ماهی:پودرخردل، نمک، فلفل سیاه، پودر برگ بو، پودر میخک، زنجبیل، هل و دارچین
⭕️ #ادویه_لازانیا: پودر پیاز، پودر سیر، ریحان خشک، رازیانه، نمک، ففل سیاه و جعفری
⭕️ #ادویه_ماست_و_خیار: ادویه فلفل سیاه، نعناع خشک، ریحان، مرزه، ترخون خشک و پودر گل سرخ
⭕️ #ادویه_کباب_تابهای: فلفل سیاه، پودر لیمو عمانی، زردچوبه و سماق
⭕️ #ادویه_فلافل: زیرهسبز، ادویه کاری، پودر زنجبیل، فلفل قرمز، گشنیز و شنبلیله
⭕️ #ادویه_غذای_ایتالیایی: پونه، ریحان، رزماری، آویشن، فلفل قرمز و مرزنجوش
⭕️ #ادویه_غذای_عربی_ترکی: پودر زیره، تخم گشنیز، رازیانه، دارچین، جوز هندی پودر شده، هل ساییده شده و فلفل سیاه
⭕️ #ادویه_هندی: پودر زیره، زنجبیل، دارچین، جوز هندی ساییده شده، فلفل سیاه، هل سایید شده، میخک پودر شده، زیره سیاه، زیره سبز، تخم گشنیز، رازیانه، فلفل و زردچوبه
⭕️ #ادویه_مکزیکی: پودر فلفل دلمهای قرمز پابریکا، زیره پودر شده، فلفل سایید شده، پودر سیر و پودر میخک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
🌿
🌴
#ادویه
⭕️ #ادویه_قورمه_سبزی: پودر غوره، پودر لیمو، زردچوبه، فلفل سیاه، شنبلیله خشک و پودر رازیانه
⭕️ #ادویه_ماکارونی: تخم گشنیز، دارچین، هل، میخک، زنجبیل، آویشن، فلفل سیاه، جوز هندی، ادویهکاری و فلفل پاپریکا
⭕️ #ادویه_پلویی_ساده: پودر دارچین، پودر زیره سیاه، و پودر گل محمدی به اندازه یک قاشق غذاخوری و از پودر هل، ففل سیاه و پودر جوز هندی
⭕️ #ادویه_پلویی_مخلوط ( لوبیاپلو، عدسپلو، باقالی پلو و… ): از ترکیب پلوی ساده با ادویهجاتی مانند پودر میخک به اندازه نصف قاشق مرباخوری و زنجبیل به اندازه یک قاشق مرباخوری استفاده کنید
⭕️ #ادویه_آبگوشت:پودر فلفل سیاه، زیره سیاه، پودر تخم گشنیز، پودر لیمو عمانی، مرزه، پودر دارچین، زردچوبه و جوز هندی
⭕️ #ادویه_مرغ #ادویه_جوجه_کباب: پودر تخم گشنیز، پودر پیاز، پودر هل، پودر سیر، پودر زیره سبز، پودر دارچین، پودر فلفل قرمز، پودر فلفل سیاه، پودر زنجبیل، پودر نمک دریا و پودر زردچوبه
⭕️ #ادویه_خورشت_قیمه: فلفل سیاه، زعفران، دارچین، زردچوبه، هل، جوز هندی و پودر گل محمدی
⭕️ #ادویه_ماهی:پودرخردل، نمک، فلفل سیاه، پودر برگ بو، پودر میخک، زنجبیل، هل و دارچین
⭕️ #ادویه_لازانیا: پودر پیاز، پودر سیر، ریحان خشک، رازیانه، نمک، ففل سیاه و جعفری
⭕️ #ادویه_ماست_و_خیار: ادویه فلفل سیاه، نعناع خشک، ریحان، مرزه، ترخون خشک و پودر گل سرخ
⭕️ #ادویه_کباب_تابهای: فلفل سیاه، پودر لیمو عمانی، زردچوبه و سماق
⭕️ #ادویه_فلافل: زیرهسبز، ادویه کاری، پودر زنجبیل، فلفل قرمز، گشنیز و شنبلیله
⭕️ #ادویه_غذای_ایتالیایی: پونه، ریحان، رزماری، آویشن، فلفل قرمز و مرزنجوش
⭕️ #ادویه_غذای_عربی_ترکی: پودر زیره، تخم گشنیز، رازیانه، دارچین، جوز هندی پودر شده، هل ساییده شده و فلفل سیاه
⭕️ #ادویه_هندی: پودر زیره، زنجبیل، دارچین، جوز هندی ساییده شده، فلفل سیاه، هل سایید شده، میخک پودر شده، زیره سیاه، زیره سبز، تخم گشنیز، رازیانه، فلفل و زردچوبه
⭕️ #ادویه_مکزیکی: پودر فلفل دلمهای قرمز پابریکا، زیره پودر شده، فلفل سایید شده، پودر سیر و پودر میخک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ترفند
‼️#پاک_کردن_لکه_های_چربی
مواد قندی و نشاسته ای موجب حل شدن قطرات چربی میشوند
روی لکه چربی مقداری شکر بریزید و یا تکه ای سیب زمیتی بمالید و بعد 10 دقیقه بشوئید
┄┅┅┄┅✽💕♥️💕✽┅┄┅┅┄
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
‼️#پاک_کردن_لکه_های_چربی
مواد قندی و نشاسته ای موجب حل شدن قطرات چربی میشوند
روی لکه چربی مقداری شکر بریزید و یا تکه ای سیب زمیتی بمالید و بعد 10 دقیقه بشوئید
┄┅┅┄┅✽💕♥️💕✽┅┄┅┅┄
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوکو_قارچ
دوستای عزیز یه کوکو خوشمزه و عالی .
در واقع میشه گفت کوکو قارچ و سیب زمینی هم خوش خوراکه و هم خوشمزه .
برای ۹ عدد کوکو ( برای حدودا ۳ نفر)
سیب زمینی ۲ عدد
پیاز ۱ عدد
قارچ ۶ عدد
نمک و فلفل به میزان لازم
آرد سوخاری ۱ ق غ
جعفری خرد شده ۱ تا ۲ ق غ
تخم مرغ ۲ عدد
فلفل دلمه ای نصف عدد
قارچ ها رو ریز خرد کردم .
سیب رمینی رو آبپز کردم وگذاشتم کمی خنک بشه و بعد پوستش رو کندم و رنده کردم .
فلفل دلمه ای رو ریز خرد کردم .
پیاز رو رنده کردم .
سیب زمینی و پیاز و قارچ و کمی نمک و فلفل رو مخلوط کردم . تخم مرع ها رو جدا کمی زدم و به مواد اضافه کردم . آرد سوخاری و جعفری و فلفل دلمه رو نیز اضافه کردم و مواد رو مخلوط کردم .
داخل تابه مقداری روغن ریختم و از مواد به دلخواه ریختم و سرخ کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
دوستای عزیز یه کوکو خوشمزه و عالی .
در واقع میشه گفت کوکو قارچ و سیب زمینی هم خوش خوراکه و هم خوشمزه .
برای ۹ عدد کوکو ( برای حدودا ۳ نفر)
سیب زمینی ۲ عدد
پیاز ۱ عدد
قارچ ۶ عدد
نمک و فلفل به میزان لازم
آرد سوخاری ۱ ق غ
جعفری خرد شده ۱ تا ۲ ق غ
تخم مرغ ۲ عدد
فلفل دلمه ای نصف عدد
قارچ ها رو ریز خرد کردم .
سیب رمینی رو آبپز کردم وگذاشتم کمی خنک بشه و بعد پوستش رو کندم و رنده کردم .
فلفل دلمه ای رو ریز خرد کردم .
پیاز رو رنده کردم .
سیب زمینی و پیاز و قارچ و کمی نمک و فلفل رو مخلوط کردم . تخم مرع ها رو جدا کمی زدم و به مواد اضافه کردم . آرد سوخاری و جعفری و فلفل دلمه رو نیز اضافه کردم و مواد رو مخلوط کردم .
داخل تابه مقداری روغن ریختم و از مواد به دلخواه ریختم و سرخ کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پیام_سلامتی
فواید
#نوشیدن_آب_گرم_با_لیمو
بهبود گوارش
تسکین یبوست
تسکین گلودرد
سم زدایی بدن
کاهش وزن
درمان گرفتگی بینی
بهبود گردش خون
کند شدن روند پیری
بهبود خواب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
فواید
#نوشیدن_آب_گرم_با_لیمو
بهبود گوارش
تسکین یبوست
تسکین گلودرد
سم زدایی بدن
کاهش وزن
درمان گرفتگی بینی
بهبود گردش خون
کند شدن روند پیری
بهبود خواب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چیز_استیک
با صدا ببینید🔈
گوشت مغز ران گوساله ۴۰۰ گرم
پیاز ۱ عدد
خامه صبحانه ۱ قاشق غذا خوری
قارچ ۲۰۰ گرم
نمک و فلفل سیاه
اویشن نوک قاشق چای خوری
پول بیبر نوک قاشق چای خوری
سرکه بالزامیک ۲ قاشق غذا خوری
پنیر موزارلا ۱۰۰ گرم
کره ۱۰ گرم
سیر ۱ حبه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
با صدا ببینید🔈
گوشت مغز ران گوساله ۴۰۰ گرم
پیاز ۱ عدد
خامه صبحانه ۱ قاشق غذا خوری
قارچ ۲۰۰ گرم
نمک و فلفل سیاه
اویشن نوک قاشق چای خوری
پول بیبر نوک قاشق چای خوری
سرکه بالزامیک ۲ قاشق غذا خوری
پنیر موزارلا ۱۰۰ گرم
کره ۱۰ گرم
سیر ۱ حبه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیک_چای_با_سس_شکلات
با صدا ببینید🔈
3 عدد تخم مرغ
1 فنجان شکر
1 فنجان چای ( دم کشیده)
نصف لیوان روغن
1 ق چ وانیل
1 ق چ بکینگ پودر
3 قاشق غذاخوری کاکائو
2 فنجان آرد
برای سس شکلات:
100 میلی لیتر خامه را گرم کنید ، 100 گرم شکلات تیره اضافه کنید و مخلوط کنید.ابتدا تخم مرغ و شکر را حداقل 5 دقیقه با همزن بزنید. سپس مواد مایع را اضافه کرده و مخلوط کنید. آخرین مواد خشک را با الک کردن اضافه کنید و با همزن دستی اروم هم بزنید. قالب کیک را چرب و مواد کیک را بریزید و در فر 180 درجه بپزید با خلال دندان تست شود. سپس سس را روی کیک بریزید و سرو کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
با صدا ببینید🔈
3 عدد تخم مرغ
1 فنجان شکر
1 فنجان چای ( دم کشیده)
نصف لیوان روغن
1 ق چ وانیل
1 ق چ بکینگ پودر
3 قاشق غذاخوری کاکائو
2 فنجان آرد
برای سس شکلات:
100 میلی لیتر خامه را گرم کنید ، 100 گرم شکلات تیره اضافه کنید و مخلوط کنید.ابتدا تخم مرغ و شکر را حداقل 5 دقیقه با همزن بزنید. سپس مواد مایع را اضافه کرده و مخلوط کنید. آخرین مواد خشک را با الک کردن اضافه کنید و با همزن دستی اروم هم بزنید. قالب کیک را چرب و مواد کیک را بریزید و در فر 180 درجه بپزید با خلال دندان تست شود. سپس سس را روی کیک بریزید و سرو کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پیام_سلامتی
خاصیت رقیق کنندگی خون
توسط کیوی بیشتر از قرص آسپرین است
مواد مغذی کیوی 8 بــــرابر سیـــب
ویتامین C کیوی 2 بـــرابر پرتــقال
و پتاسیم آن با مـــوز برابری میکند
یه میوه بخور خاصیت چند میوه رو جذب بدنت کن.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
خاصیت رقیق کنندگی خون
توسط کیوی بیشتر از قرص آسپرین است
مواد مغذی کیوی 8 بــــرابر سیـــب
ویتامین C کیوی 2 بـــرابر پرتــقال
و پتاسیم آن با مـــوز برابری میکند
یه میوه بخور خاصیت چند میوه رو جذب بدنت کن.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چوبک_سیب_زمینی
با صدا ببینید🔈
3 عدد سیب زمینی آبپز
1 عدد سفیده تخم مرغ
1 قاشق غذا خوری نشاسته ذرت یا آرد سفید
نمک و فلفل سیاه طبق ذائقه
روغن برای سرخ کردن
مطابق ویدیو سیب زمینی های آبپز شده را با کوشتکوب له و پوره کنید،بعد نمک، نشاسته یا آرد و سفیده تخم مرغ را اضافه کرده و مخلوط کنید تا کامل با هم ترکیب شوند و یک خمیر سیب زمینی نرم و یکدست داشته باشید(ترجمه آشپزی_خلاق)سپس خمیر را روی سطح کار با وردنه باز کنید و به کمک چاقو به نوار های باریک یک اندازه تقسیم کنید و آخر سر در روغن داغ و شناور سرخ کنید تا سیب زمینی ها ترد و طلایی شوند،سیب زمینی های سرخ شده را روی حوله آشپزخانه گذاشته تا روغن اضافی آن گرفته شود،سپس با انواع سس سرو کنید، نوش جان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
با صدا ببینید🔈
3 عدد سیب زمینی آبپز
1 عدد سفیده تخم مرغ
1 قاشق غذا خوری نشاسته ذرت یا آرد سفید
نمک و فلفل سیاه طبق ذائقه
روغن برای سرخ کردن
مطابق ویدیو سیب زمینی های آبپز شده را با کوشتکوب له و پوره کنید،بعد نمک، نشاسته یا آرد و سفیده تخم مرغ را اضافه کرده و مخلوط کنید تا کامل با هم ترکیب شوند و یک خمیر سیب زمینی نرم و یکدست داشته باشید(ترجمه آشپزی_خلاق)سپس خمیر را روی سطح کار با وردنه باز کنید و به کمک چاقو به نوار های باریک یک اندازه تقسیم کنید و آخر سر در روغن داغ و شناور سرخ کنید تا سیب زمینی ها ترد و طلایی شوند،سیب زمینی های سرخ شده را روی حوله آشپزخانه گذاشته تا روغن اضافی آن گرفته شود،سپس با انواع سس سرو کنید، نوش جان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG