This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پودینگ_خانگی
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پودینگ_خانگی
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پودینگ_خانگی
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پودینگ_خانگی
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پودینگ_خانگی
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پودینگ_خانگی
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پودینگ_خانگی
قسمت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پودینگ_خانگی
قسمت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پودینگ_خانگی
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پودینگ_خانگی
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آموزش_تارت_موز_کاراملی
👈این تارت فوق العاده خوشمزست ترکیب موز و کارامل وگردو محشره به شدت پیشنهاد میکنم
این خوشمزه جذاب و لعنتی رو درست کنید واز خوردنش
در کنار عزیزانتان لذت ببرید 🌹💕
موادلازم خمیر👇👇👇
۱_آرد قنادی ۲۵۰گرم
٢_تخم مرغ کامل ۲ عدد
۳_بيکینگ پودر یک قاشق چایخوری سرصاف
۴_شکر ۶۰ گرم
۵_وانبل ١/۴قاشق چایخو ی
۶_کره سرد ویخچالی ۱۰۰ گرم
موادمیانی 👇👇
۱_شکر ۱۰۰ گرم
۲_کره ۴۰ گرم به دمای محیط رسیده
۳_موزبا پوست ۶۵۰ گرم (به دمای محیط رسیده سردو یخچالی نباشد )
خواهشا موزرا با میوه دیگری جایگزین نکنید .
۴_گردو ۵۰ گرم به دمای محیط رسیده
نکته مهم 👇👇
تمام موادمیانی باید کاملا به دمای محیط رسیده باشند وسرد ویخچالی
نباشند بهتر ه از یک ساعت قبل مواد در دمای محیط قرار بگیرد .
دمای فر 👇👇
فررا از نیم ساعت قبل دردمای ۱۸۰درجه سانتیگراد گرم کنید
به مدت تقریبی ۳۵ دقیقه
سایز قالب 👇👇
قالب تارت کف از دیواره جدا ۲۴ سانتیمتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
👈این تارت فوق العاده خوشمزست ترکیب موز و کارامل وگردو محشره به شدت پیشنهاد میکنم
این خوشمزه جذاب و لعنتی رو درست کنید واز خوردنش
در کنار عزیزانتان لذت ببرید 🌹💕
موادلازم خمیر👇👇👇
۱_آرد قنادی ۲۵۰گرم
٢_تخم مرغ کامل ۲ عدد
۳_بيکینگ پودر یک قاشق چایخوری سرصاف
۴_شکر ۶۰ گرم
۵_وانبل ١/۴قاشق چایخو ی
۶_کره سرد ویخچالی ۱۰۰ گرم
موادمیانی 👇👇
۱_شکر ۱۰۰ گرم
۲_کره ۴۰ گرم به دمای محیط رسیده
۳_موزبا پوست ۶۵۰ گرم (به دمای محیط رسیده سردو یخچالی نباشد )
خواهشا موزرا با میوه دیگری جایگزین نکنید .
۴_گردو ۵۰ گرم به دمای محیط رسیده
نکته مهم 👇👇
تمام موادمیانی باید کاملا به دمای محیط رسیده باشند وسرد ویخچالی
نباشند بهتر ه از یک ساعت قبل مواد در دمای محیط قرار بگیرد .
دمای فر 👇👇
فررا از نیم ساعت قبل دردمای ۱۸۰درجه سانتیگراد گرم کنید
به مدت تقریبی ۳۵ دقیقه
سایز قالب 👇👇
قالب تارت کف از دیواره جدا ۲۴ سانتیمتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تارت_موز_کاراملی
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تارت_موز_کاراملی
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تارت_موز_کاراملی
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تارت_موز_کاراملی
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تارت_موز_کاراملی
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تارت_موز_کاراملی
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تارت_موز_کاراملی
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تارت_موز_کاراملی
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
موادلازم خمیر 👇👇👇
۱_تخم مرغ ١عدد
۲_شکر ۴۰ گرم
۳_ وانيل ۱/۸قاشق چایخوری
۴_نمک کمی
۷_کره ۱۰۰ گرم ذوب شده وخنک شده
۸_ بیکینگ پودر یک قاشق چایخوری
۹_آردقنادی ۲۸۰ گرم
مواد لازم سوفله 👇👇
۱_سفیده تخم مرغ یک عدد (تخم مرغ با احتساب پوست ۶۰گرم باشد )
۲_شکر ۴۰ گرم
۳_وانيل کمی
۴_خامه ترش يا ماست یونانی ۲۰۰ گرم (من ماست استفاده کردم اما رسپی اصلی با خامه ترش است ، خامه ترش کاله رو میتونید از سوپر مارکتهای بزرگ تهیه کنید )
۵_آرد قنادی دو قاشق سوپخوری سرصاف
فیلینگ سیب 👇👇
۱_سیب زرد درسته با پوست ۲۸۰ تا ۳۰۰ گرم
۲_دو قاشق سوپخوری شکر
۳_کره نرم وبه دمای محیط،رسیده ۲۰گرم
دمای فر 👇👇👇
فررا ازنیم ساعت قبل دردمای ۱۸۰ درجه سانتیگراد گرم کنید
به مدت تقریبی ۳۵ تا ۴۰دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
موادلازم خمیر 👇👇👇
۱_تخم مرغ ١عدد
۲_شکر ۴۰ گرم
۳_ وانيل ۱/۸قاشق چایخوری
۴_نمک کمی
۷_کره ۱۰۰ گرم ذوب شده وخنک شده
۸_ بیکینگ پودر یک قاشق چایخوری
۹_آردقنادی ۲۸۰ گرم
مواد لازم سوفله 👇👇
۱_سفیده تخم مرغ یک عدد (تخم مرغ با احتساب پوست ۶۰گرم باشد )
۲_شکر ۴۰ گرم
۳_وانيل کمی
۴_خامه ترش يا ماست یونانی ۲۰۰ گرم (من ماست استفاده کردم اما رسپی اصلی با خامه ترش است ، خامه ترش کاله رو میتونید از سوپر مارکتهای بزرگ تهیه کنید )
۵_آرد قنادی دو قاشق سوپخوری سرصاف
فیلینگ سیب 👇👇
۱_سیب زرد درسته با پوست ۲۸۰ تا ۳۰۰ گرم
۲_دو قاشق سوپخوری شکر
۳_کره نرم وبه دمای محیط،رسیده ۲۰گرم
دمای فر 👇👇👇
فررا ازنیم ساعت قبل دردمای ۱۸۰ درجه سانتیگراد گرم کنید
به مدت تقریبی ۳۵ تا ۴۰دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سوفله_پای_سیب
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سوفله_پای_سیب
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سوفله_پای_سیب
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
قسمت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سوفله_پای_سیب
قسمت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
قسمت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سوفله_پای_سیب
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوفله_پای_سیب
قسمت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سیب_زمینی_رستورانی_با_سس_گودا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سیب_زمینی_رستورانی_با_سس_گودا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت129 رمان پارادوکس لبخند ارومی زد و گفت: _ بعد20 سال میخوام یکم سبک شم. بزار برات تعریف کنم. _ اگه خودتون اذیت نمیشید من که از خدامه.. دوباره برگشت به گذشته.. صداشو اورد پایین و گفت: _ یه مدت که از ازدواجمون گذشت خدا بهمون یه دختر داد. اسمشو گزاشتیم گلپری..…
#پارت130
رمان پارادوکس
حرفاشو نمیفهمیدم. گزاشتم پای مستیش. دویدم سمتش که کمکش کنم اما محکم پرتم کرد سمت حوض وسط حیاط، سرم به سنگ خورد از حال رفتم.
نفسشو عمیق داد بیرون ادامه داد:
_ که کاش منم اون شب میمردم. صبح با سرو صدا و جیغ دادی که از بالای سرم میومد چشامو باز کردم. خانم جانم بالای سرم نشسته بود و لباساش همه پر خون. با وحشت نگاش کردمو پرسیدم:
_ خانم جان چیشده؟
زار زد و گفت:
_ چرا با ابروی ما بازی کردی؟ چرا؟
همه مردم روستا دورمون بودن. نگاهم به دوتا جنازه ی وسط حیاط افتاد. ملحفه ی سفید روشون کشیده بودن. یکیشون از اون یکی خیلی کوچکتر بود. با قدمای لرزون از جام پاشدم که برم سمتش اما مادرشوهرم جلومو گرفت. کشیده ی محکمی به صورتم زد و گفت:
_ تو و اون بچه ی حرومزادت جون پسرمو گفتین. خداروشکر که اون بچه مرد و توام انشالا که زود به درک واصل میشی.
با وحشت زل زدم به ملحفه های سفیدی که به خون اغشته بودن. دویدم سمتشون و سریع ملحفه رو از روشون کشیدم. با دیدن گلپری و صادق غرق در خون دستامو رو گوشم گزاشتم و جیغ کشیدم. اقاجانم نگام میکرد. سرد بی روح. کسی بهم جوابی نمیداد. نفهمیدم گناهم چی بود اما فهمیدم شبی که من بیهوش شدم صادق بالای سر گلپری رفت و با کارد میزنه تو شکم بچم و اونو میکشه. بعد هم از ناراحتی خودشو نابود میکنه..
سکوت کرد. یه قطره اشک رو دستم چکید. اروم پرسیدم:
_ چرا اینکارو کردن گلبانو؟
_تا سال بعد نفهمیدم دلیلشو. فقط فهمیدم حسن فراری شد و منم از روستا انداختن بیرون.
با بغض ادامه داد:
_ حتی نزاشتن بچمو شوهرمو برای بار اخر ببینم یا تو تشیع جنازشون شرکت کنم. تازه بهم گفتن اگه سنگسارم نمیکنن فقط بخاطر اقاجانمه. اما باید از روستا برم.
من رفتمو نفهمیدم دلیل ظلمی که بهم شد چی بود.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
حرفاشو نمیفهمیدم. گزاشتم پای مستیش. دویدم سمتش که کمکش کنم اما محکم پرتم کرد سمت حوض وسط حیاط، سرم به سنگ خورد از حال رفتم.
نفسشو عمیق داد بیرون ادامه داد:
_ که کاش منم اون شب میمردم. صبح با سرو صدا و جیغ دادی که از بالای سرم میومد چشامو باز کردم. خانم جانم بالای سرم نشسته بود و لباساش همه پر خون. با وحشت نگاش کردمو پرسیدم:
_ خانم جان چیشده؟
زار زد و گفت:
_ چرا با ابروی ما بازی کردی؟ چرا؟
همه مردم روستا دورمون بودن. نگاهم به دوتا جنازه ی وسط حیاط افتاد. ملحفه ی سفید روشون کشیده بودن. یکیشون از اون یکی خیلی کوچکتر بود. با قدمای لرزون از جام پاشدم که برم سمتش اما مادرشوهرم جلومو گرفت. کشیده ی محکمی به صورتم زد و گفت:
_ تو و اون بچه ی حرومزادت جون پسرمو گفتین. خداروشکر که اون بچه مرد و توام انشالا که زود به درک واصل میشی.
با وحشت زل زدم به ملحفه های سفیدی که به خون اغشته بودن. دویدم سمتشون و سریع ملحفه رو از روشون کشیدم. با دیدن گلپری و صادق غرق در خون دستامو رو گوشم گزاشتم و جیغ کشیدم. اقاجانم نگام میکرد. سرد بی روح. کسی بهم جوابی نمیداد. نفهمیدم گناهم چی بود اما فهمیدم شبی که من بیهوش شدم صادق بالای سر گلپری رفت و با کارد میزنه تو شکم بچم و اونو میکشه. بعد هم از ناراحتی خودشو نابود میکنه..
سکوت کرد. یه قطره اشک رو دستم چکید. اروم پرسیدم:
_ چرا اینکارو کردن گلبانو؟
_تا سال بعد نفهمیدم دلیلشو. فقط فهمیدم حسن فراری شد و منم از روستا انداختن بیرون.
با بغض ادامه داد:
_ حتی نزاشتن بچمو شوهرمو برای بار اخر ببینم یا تو تشیع جنازشون شرکت کنم. تازه بهم گفتن اگه سنگسارم نمیکنن فقط بخاطر اقاجانمه. اما باید از روستا برم.
من رفتمو نفهمیدم دلیل ظلمی که بهم شد چی بود.
🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت130 رمان پارادوکس حرفاشو نمیفهمیدم. گزاشتم پای مستیش. دویدم سمتش که کمکش کنم اما محکم پرتم کرد سمت حوض وسط حیاط، سرم به سنگ خورد از حال رفتم. نفسشو عمیق داد بیرون ادامه داد: _ که کاش منم اون شب میمردم. صبح با سرو صدا و جیغ دادی که از بالای سرم میومد…
#پارت131
رمان پارادوکس
خسته و بی پناه بودم تا اینکه بالاخره اینجارو پیدا کردم. سه سال تمام اینجا زندگی کردم بماند که چقدر عذاب کشیدم
. تا اینکه از روستا بهم خبر رسید که اقاجانم مریض شده و میخواد منو ببینه.
دو دل بودم که برم یا نه. اما بالاخره رفتم. میترسیدم از برخورد ادما. وارد روستا که شدم انگار همشون منتظرم بودن. یهو دست زنی دور گردنم حلقه شد و های های گریه سر داد. نگاهش کردم. مادر صادق بود. چقدر پیر و شکسته شده بود. با هق هق ازم حلالیت میخواست و من بازم نمیفهمیدم چخبره.
نگاهای همه شرمنده بود. رفتم سمت خانه ی اقاجانم. بغض کرده بودم اما خودمو کنترل کردم. چقدر سخت بود این دوری ها.. با پاهای لرزونم رفتم بالا. خانوم جان کنار اقاجان نشسته بود و منتظرم بود. با دیدنم گریه رو سر داد. نمیفهمیدم که چرا اونم حلالیت میخواست. کنار اقاجان نشستم. نگاهش شرمگین بود. سرمو انداختم پایین که لب باز کرد:
_ آمدی باباجان.
_مگه میشد نیام.
چند تا سرفه کرد و گفت:
_ با اون ظلمی که درحقت شد گمون نمیکردم بیای.
سکوت کردم. به زوز لب باز کرد و گفت:
_ حسن برگشت. اومد اعتراف کرد که چه دروغ بزرگی گفته. انگار آهت دامنشو گرفت. سرطان گرفته داره میمیره. اومد پیشمو گفت که چیکار کرده.
بازم ساکت بودم. سکوتمو که دید ادامه داد:
_ گفت زنش چهار سال پیش وقتی از حموم برگشت خونه با تعجب ماجرای خال روی بدنتو بهش میگه. اونم زخم کینه قدیمی جواب نه گفتنت بهش سر باز میکنه و شیطان میره تو جلدش. تو کل روستا پر میکنه که تو زن خرابی هستی و باهاش بودی. و گلپری هم بچه ی اونه. نشون به اون نشون که یه قسمت بدنت خال داری.. وقتی به گوش صاق میرسه دیوونه میشه. مست میکنه میاد سراغتون و...
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
خسته و بی پناه بودم تا اینکه بالاخره اینجارو پیدا کردم. سه سال تمام اینجا زندگی کردم بماند که چقدر عذاب کشیدم
. تا اینکه از روستا بهم خبر رسید که اقاجانم مریض شده و میخواد منو ببینه.
دو دل بودم که برم یا نه. اما بالاخره رفتم. میترسیدم از برخورد ادما. وارد روستا که شدم انگار همشون منتظرم بودن. یهو دست زنی دور گردنم حلقه شد و های های گریه سر داد. نگاهش کردم. مادر صادق بود. چقدر پیر و شکسته شده بود. با هق هق ازم حلالیت میخواست و من بازم نمیفهمیدم چخبره.
نگاهای همه شرمنده بود. رفتم سمت خانه ی اقاجانم. بغض کرده بودم اما خودمو کنترل کردم. چقدر سخت بود این دوری ها.. با پاهای لرزونم رفتم بالا. خانوم جان کنار اقاجان نشسته بود و منتظرم بود. با دیدنم گریه رو سر داد. نمیفهمیدم که چرا اونم حلالیت میخواست. کنار اقاجان نشستم. نگاهش شرمگین بود. سرمو انداختم پایین که لب باز کرد:
_ آمدی باباجان.
_مگه میشد نیام.
چند تا سرفه کرد و گفت:
_ با اون ظلمی که درحقت شد گمون نمیکردم بیای.
سکوت کردم. به زوز لب باز کرد و گفت:
_ حسن برگشت. اومد اعتراف کرد که چه دروغ بزرگی گفته. انگار آهت دامنشو گرفت. سرطان گرفته داره میمیره. اومد پیشمو گفت که چیکار کرده.
بازم ساکت بودم. سکوتمو که دید ادامه داد:
_ گفت زنش چهار سال پیش وقتی از حموم برگشت خونه با تعجب ماجرای خال روی بدنتو بهش میگه. اونم زخم کینه قدیمی جواب نه گفتنت بهش سر باز میکنه و شیطان میره تو جلدش. تو کل روستا پر میکنه که تو زن خرابی هستی و باهاش بودی. و گلپری هم بچه ی اونه. نشون به اون نشون که یه قسمت بدنت خال داری.. وقتی به گوش صاق میرسه دیوونه میشه. مست میکنه میاد سراغتون و...
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت131 رمان پارادوکس خسته و بی پناه بودم تا اینکه بالاخره اینجارو پیدا کردم. سه سال تمام اینجا زندگی کردم بماند که چقدر عذاب کشیدم . تا اینکه از روستا بهم خبر رسید که اقاجانم مریض شده و میخواد منو ببینه. دو دل بودم که برم یا نه. اما بالاخره رفتم. میترسیدم…
#پارت132
رمان پارادوکس
گریه امانش نداد. شوکه بودم.یعنی من فقط قربانی یه حرف شده بودم؟ دختر کوچیکم چه گناهی داشت؟ داغون شدم. هیچی نمیتوست دردمو تسکین بده. بی توجه بهشون از خونه خارج شدم. زندگی برام جهنم شد. هر روز پیک و قاصد از روستا به دنبالم میومد که منو برگردونه اما من دیگه نمیخواستم پامو تو اون روستای نفرین شده بزارم. چند وقت بعد اقاجانم از دنیا رفت. خانم جانم زمین گیر شد و مادر و پدر صادق هم علیل شدند. حسن به جایی رسید که حتی زنش هم تف تو صورتش نمینداخت چه برسه به رسیدگی کردن. اخر هم خبر مرگش رو تو یکی از خرابه های اطراف روستا اوردن. از اون سال تا به الان من اینجا زندگی میکنم. با خودم کنار اومدم. البته هیچوقت سر قبر صادق و دخترم نرفتم.
سر قبر اقاجان و خانوم جانمم نرفتم. من زندگیمو باختم و اینجا کنار آقا اروم گرفتم. اینجا خدارو پیدا کردم. واسه همینه که میگم نگو خدا نمیبینتت . خدا میبینه. خوب هم میبینه. و به وقتش کمکت میکنه.
با بغض زل زدم بهش. اخه با اینهمه بدبختی خدا چه کمکی بهش کرد که اینجوری اروم بود؟
سوالمو بلند پرسیدم که با خنده گفت:
_ اون گفتنی نیست. اما کمکم کردکه الان ارومم. به توام کمک میکنه. فقط بهش اعتماد کن.
سرشو بلند کرد و نگاهی به ساعت انداخت.:
_ دیر وقت مادر. نمیخوای بخوابی؟
با اینکه هنوز تو شوک سرگذشت تلخش بودم گفتم:
_ چرا. الان میخوابم. میتونم شبو اینجا بمونم؟
لبخندی زد و گفت:
_ چرا نمیتونی؟ اینجا خونه خداست. الان برات جا میندازم بخوابی.
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
گریه امانش نداد. شوکه بودم.یعنی من فقط قربانی یه حرف شده بودم؟ دختر کوچیکم چه گناهی داشت؟ داغون شدم. هیچی نمیتوست دردمو تسکین بده. بی توجه بهشون از خونه خارج شدم. زندگی برام جهنم شد. هر روز پیک و قاصد از روستا به دنبالم میومد که منو برگردونه اما من دیگه نمیخواستم پامو تو اون روستای نفرین شده بزارم. چند وقت بعد اقاجانم از دنیا رفت. خانم جانم زمین گیر شد و مادر و پدر صادق هم علیل شدند. حسن به جایی رسید که حتی زنش هم تف تو صورتش نمینداخت چه برسه به رسیدگی کردن. اخر هم خبر مرگش رو تو یکی از خرابه های اطراف روستا اوردن. از اون سال تا به الان من اینجا زندگی میکنم. با خودم کنار اومدم. البته هیچوقت سر قبر صادق و دخترم نرفتم.
سر قبر اقاجان و خانوم جانمم نرفتم. من زندگیمو باختم و اینجا کنار آقا اروم گرفتم. اینجا خدارو پیدا کردم. واسه همینه که میگم نگو خدا نمیبینتت . خدا میبینه. خوب هم میبینه. و به وقتش کمکت میکنه.
با بغض زل زدم بهش. اخه با اینهمه بدبختی خدا چه کمکی بهش کرد که اینجوری اروم بود؟
سوالمو بلند پرسیدم که با خنده گفت:
_ اون گفتنی نیست. اما کمکم کردکه الان ارومم. به توام کمک میکنه. فقط بهش اعتماد کن.
سرشو بلند کرد و نگاهی به ساعت انداخت.:
_ دیر وقت مادر. نمیخوای بخوابی؟
با اینکه هنوز تو شوک سرگذشت تلخش بودم گفتم:
_ چرا. الان میخوابم. میتونم شبو اینجا بمونم؟
لبخندی زد و گفت:
_ چرا نمیتونی؟ اینجا خونه خداست. الان برات جا میندازم بخوابی.
🍃 @kadbanoiranii