کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
28.7K videos
95 files
42.9K links
Download Telegram
#لیمو_عمانی_خانگی

دو راه وجود داره اول اینکه هیچ کاری نکنی و لیموهارو بعد خرید ی اب بشوری ابش که در رفت داخل ی سینی بزاری ی ماهو نیم دوماه رو پشت بوم به دل صبر زیر افتاب بزاری خشک بشه گاهی هم بری ی تکونی بدی که همه طرفش خوب خشک بشه

روش دوم که خیلیا میگن برای گرفتن تلخی لیمو و لی بیشتر برای تسریع در عمل خشک شدن لیمو اینکه لیموهات که شستی و ابش در رفت بزاری داخل ی ظرف بزرگ لایه لایه لیمو و نمک تا سطح روی لیموهارو نمک بگیره بعد ی روز بهش استراحت بدی روز بعد برو سراغش ی عطریییی میده واویلا حیفت میاد نماکات بریزی دور از عطر لیمو من گذاشتم‌نمکا تو افتاب خشک شد بعد ریختم‌تو کیسه برنجم
خلاصه بعد ی روز که داخل نمک بود بشور لیموهارو ی قابلمه اب کن و موقع جوش نصف لیوان تا یک لیوان سرکه بریز ی دور لیموهارو بریز داخلش ی جوش بزنه در حد یکی دو دقیقه سبک میشه لیموها و حباب میزنه میاد رو اب میتونی اب کش کنی و مجدد این کارو انجام‌بدی ولی من یک بار این کارو کردم چون لیموهام به اندازه کافی پوستش نازک شده بود بعد اب کشی و گذاشتم‌ابش در رفت ی مقدارشو ریختم‌تو سینی ی مقدارشم به سیخ کشیدم چون میخوام پوست لیموهارو بکنم .

اخر کلیپ ببین وقتی بره تو سینی لیموها کج و کوله میشه وقتی به سیخ باشه و از سطح زمین فاصله داشته باشه گرد و خوشگل خشک میشه بعد که کاملا خشک پوستشو بکن خوشگل تر میشه بعد بزار تو افتاب تقریبا دو هفته خشک خشک


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#لیمو عمانی خانگی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#یه_دسر_خوشمزه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#تزئین دسر با سس براق فرانسوی😍


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک سیب

پارت اول


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک سیب

پارت دوم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک سیب

پارت اخر

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
رنگ زبـان با ما حرف های زیادی میزند و میتواند بیماری های ما را افشا کند


─┅─═इई🌸ईइ═─┅─
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌     @kadbanoiranii
#ترشی_به

به یک کیلو‌گرم
سرکه ترجیحا سرکه سیب یک لیتر
نمک

به‌ها را شسته و خلال کرده و تخم و قسمت سفت وسط به را درارید.روى دستمال بگذارید تا کمى نمشان گرفته شه، یک ساعت کافی است. سپس توى شیشه ریخته و کمى نمک را با سرکه (من از سرکه سیب استفاده میکنم) مخلوط و روى به‌ها بریزید
درب شیشه را محکم بسته و بذارید 14 روز بمونه تا جابیفته
ترشى به نیاز به ادویه و یا سبزى معطر ندارد چون خود به عطر خوبى داره و ترشیش بسیار خوش طعمه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رب_گوجه_فرنگی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کاپ_کیک_انجیر

آرد سفید سه صفر۱۳۰ گرم
بیکینگ پودر۱ قاشق چای خوری
کره نرم همدمای محیط۶۰گرم
شکر ۱/۲پیمانه
تخم مرغ ۱عدد
ماست یونانی۱/۲پیمانه(هر نوع ماست ساده که شل نباشه میتونید استفاده کنید)
عصاره وانیل۱/۲۲قاشق چای خوری(از وانیل پودری هم میتونید استفاده کنید)
رنده پوست لیمو قسمت زرد یا سبز رنگگ۱/۲ قاشق چای خوری
 انجیر تازه به میزان لازم(انجیر رسیده ولی سفت باشه)

آرد و بیکینگ پودر رو الک کنید و بذارین کنار سپس کره و شکر رو با همزن بزنید تا سبک و پفکی بشه بعد تخم مرغ اضافه کنید و حدود یک دقیقه بزنید وانیل و رنده پوست لیمو بریزید و به هم بزنید.یک سوم از آرد بریزید و مخلوط کنید.نصف ماست بریزید و مخلوط کنید.یک سوم آرد و مخلوط و سپس بقیه ماست و مخلوط و در آخر بقیه آرد اضافه کرده و مخلوط کنید تا خمیر سفت اما یکدستی بوجود بیاد.
کپسولهای کاپ کیک رو داخل قالب بذارین حالا خمیر کیک رو بریزین داخلش (من با کمک قیف اینکار رو انجام دادم) بطوری که دو سوم از کپسول پر بشه روش یه برش انجیر تازه قرار بدین و سپس در فری که از قبل با حرارت ۱۸۰ درجه گرم شده به مدت ۲۰_۲۵ دقیقه قرار بدین.بیرون بیارین روی توری فلزی قرار بدین و پس از اینکه کاملا خنک شد روش پودر قند یا پودر پسته بپاشید.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#فیلم اموزشی

ایده بسیار جالب برای خوشمزه و زیبا کردن کیک ساده


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#غذای_سالم

فیله مرغ نگینی خرد شده
فلفل دلمه ای نگینی خرد شده
پیاز نگینی خرد شده
سوسیس یا کالباس
پنیر پیتزا
نمک ، فلفل سیاه ، آویشن ، پودر سیر ، کمی زردچوبه ، کمی پودر گوجه
نون سه نان لواش
پنیر ورقه ای چدار ( بدلخواه )
قارچ اسلایس شده بهمراه یک قاشق ابلیمو که قارچ سیاه نشه
ذرت حدود یک استکان
رب یک ق غ


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#نان_پیتزایی

🔻موادش همیناس:
تخم مرغ ۱ عدد
بکینگ پودر ۱ قاشق چ خ
آب حدود یک لیوان سرخالی
آرد حدود ۳ لیوان

برای مواد میانی که سلیقه ایه:
فلفل دلمه ،قارچ،ذرت،گوشت یا مرغ ریش ریش شده یا کالباس یا سوسیس


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی قیفی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#تزئین بشقاب خیلی حرفه ای ولی آسون 😍



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت29 رمان پارادوکس وارد مطب که شدم اول از همه چشمم به میز منشی افتاد اما خبری از خودش نبود. چند دقیقه منتظر شدم که دیدم با فنجون چای تو دستش از یه اتاق اومد بیرون. با دیدنم لبخندی زد و گفت: _ جانم بفرمایید؟ با صدایی اروم و شمرده گفتم: _ برای این ساعت…
#پارت30
رمان پارادوکس

سکوت کردم. حرف زدن برام سخت بود. دوباره گفت:
_ عزیزم قرار نیست اینجا اذیت بشی. ما میخوایم فقط صحبت کنیم. حالا اگه برای تو سخته اول من حرف میزنم.
اسمم حدیثه.31 سالمه و دو ساله که متاهلم. روانشناسی خوندم. اینا چیزای پایه بود. حالا توام مثل من شروع کن.
سرمو انداختم پایین و اروم شروع کردم به حرف زدن:
_ اسمم آمینه. بیست سالمه. دیپلم دارم و تو یه آژانس بانوان کار میکردم. اما الان بیکارم.
_ چرا؟؟
آب دهنمو قورت دادمو گفتم:
_ سر یه اتفاقی همکارام از همه چی باخبر شدن و...
_ و تو دیگه نخواستی که اونجا بمونی.
درسته؟
سرمو به نشونه ی آره تکون دادم.
_ مادرت راجب اتفاق وحشتناکی برات افتاد بهم گفت. میگم وحشتناک چون واقعا هضمش برای یه دختر سخته. دوست داری ازش حرف بزنیم؟
با صدایی که انگار از ته چاه در میومد گفتم:
_ دلم نمیخواد یاد اونشب بیوفتم.
_ خوب ماکاریو میکنیم که تو بخوای. ولی یه سوال ازت دارم. دلت میخواد انقدر قوی بشی که دیگه با مشکلای کوچیک خم نشی؟
کنجکاو نگاش کردم. چقدر ساده و روون صحبت میکرد. جوریکه دلت میخواست فقط گوش بدی. انگار فهمید کنجکاویمو تحریک کرده. نگاش کردم که ادامه داد:
_اگه میخوای ارامش بگیری، اگه میخوای قوی بشی که نشکنی باید یاد بگیری با مشکلاتت رو به رو بشی. باید یاد بگیری با چیزایی که اذیتت میکنه کنار بیای، و من اینجام که کمکت کنم. الان اصراری ندارم. اما ازت میخوام که خودت هروقت که تونستی از اون اتفاق برام بگی. الانم از چیزاییکه اذیتت میکنه حرف میزنیم. میخوام از احساست برام بگی.
با بغض زل زدم تو چشماش . سیبک گلوم اذیتم میکرد. خسته بودم. از همه چی. با صداییکه از زور بغض میلرزید بدون اینکه خودم بخوام گفتم:
_ شبا کابوس میبینم...
سکوت کرد...
_ تو خواب جیغ میزنم. میبینم که داره میاد سمتم. صورتش، صورتش زیاد معلوم نیست. اما صدای منفورشو یادمه. بوی تنش.. اینارو خوب یادمه.
هرچی ازش فاصله میگیرم بیشتر میاد سمتم. میدونم خوابه، میدونم کابوسه، ولی اذیت میشم.
جیغ میزنم . میخوام از دستش فرار کنم ولی زورم بهش نمیرسه. همش، همش یه جمله میگه...
سکوت کردم. با اینکه دلم میخواست حرف بزنم اما یه چیزی مانعم میشد. یه ترس دلمو اشوب میکرد. نزاشت بیشتر تو فکر برم. اروم گفت:
_ تو خواب بهت چی میگه؟ میشه بهم بگی؟
با چشمایی که از اشک پرشده بود زل زدم بهش و اروم زمزمه کردم:
_ خوشبختی من ، تو گرفتن خوشبختی توعه...


@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت30 رمان پارادوکس سکوت کردم. حرف زدن برام سخت بود. دوباره گفت: _ عزیزم قرار نیست اینجا اذیت بشی. ما میخوایم فقط صحبت کنیم. حالا اگه برای تو سخته اول من حرف میزنم. اسمم حدیثه.31 سالمه و دو ساله که متاهلم. روانشناسی خوندم. اینا چیزای پایه بود. حالا توام…
#پارت31
رمان پارادوکس

متفکر چونشو با دستاش گرفت و گفت:
_ خوب چرا همچین حرفی زد؟
چشامو دور تا دور اتاق گردوندم تا جلوی ریزشه قطره های اشکمو بگیرم. تو همون حال گفتم:
_ نمیدونم.. واقعا نمیدونم. این همون چرایی شده که یه مدته افتاده به جونم و هر جور فکر میکنم به جواب نمیرسم.
_ از قبل نمیشناختیش؟ مثلا شاید کینه ای ازت داشته خواسته انتقام بگیره.
خواستم جواب بدم که صدای در اومد. با بفرمایید خانوم دکتر، در باز شد و منشی با لیوان اب وارد شد.
_ خانوم دکتر ببخشید که دیر کردم یه کار مهم پیش اومد.
_ مشکلی نیست عزیزم.
لیوان اب و رومیز گزاشت و بعد خارج شد.
_ خوب بگو.
لیوان ابو تو دستام گرفتمو گفتم:
_ نه اصلا نمیشناختمش. حتی یک بار هم ندیده بودمش.
_ ولی اونجور که مامانت گفت انگار خیلی چیزا ازت میدونست انقدری که از طریق شغلت تورو گیر انداخت.
جرعه ای از اب و نوشیدم و گفتم:
_ نمیدونم. واقعا نمیدونم. ولی خسته شدم. یه مدته همش تو ترس و اضطرابم. خستم کلافم. دلم میخواد راحت بخوابم بدون اینکه ترس از کابوس داشته باشم.
دستاشو رو دستای سردم گزاشت. سرمو بلند کردمو زل زدم تو چشماش. با بغض گفتم:
_ من همه چیمو از دست دادم. خوشبختیمو، ارزوهای دخترونمو، ازدواجمو، آبرو و کارمو.. همه چی رفت ولی میخوام ارامشمو برگردونم..
فشاری به دستای ظریفم اورد و گفت:
_ باهم درستش میکنیم. به شرطی که تو بخوای.. برای شروع اول باید کاری کنیم که تو فراموش نه، ولی کمتر به اون اتفاق فکر کنی.. مثلا الان بگردی دنبال کار.. یه کاری تمام وقتتو پر کنه و نزاره به هیچی فکر کنی. اصولا مشغول شدن به یه کار خوب، تورو از بقیه چیزا دور میکنه.. خودت چیزی مدنظرت هست؟
سرمو انداختم پایین و اروم گفتم:
_ یکم ارایشگری بلدم. میخوام برم تو یه ارایشگاه کار کنم
_ خوب اینکه خیلی عالیه. میشه یه پوئن مثبت برای تو. تو محلتون جاییو میشناسی برای کار؟
_ از اونجایی که زندگی میکنم میخوام برم.
متعجب نگام کردو گفت:
_ چرا؟
با نگاه غمگینی زل زدم بهشو گفتم:
_ چون همه ی اون محله فهمیدن و اونجا دیگه جای زندگی نیست..
سکوت کرد. چند لحظه بعد با صدای ارومی گفت:
_ چجوری فهمیدن؟
_ اینکه چجوری فهمیدن مهم نیست. مهم اینه که فهمیدن. و من دیگه نمیتونم تو اون محله زندگی کنم.
_ عزیزم میفهمم که چی میگی اما بی گدار به اب زدن هم اشتباهه. تو تا کار پیدا نکنی باید اونجا زندگی کنی. یا میتونی بری یه مدت با مادرت باشی تا جایی که میخوای و پیدا کنی.
یه لحظه مکث کرد و پرسید:
_ راستی خیلی عجیبه. تو چرا از خانوادت جدا زندگی میکنی؟

@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت31 رمان پارادوکس متفکر چونشو با دستاش گرفت و گفت: _ خوب چرا همچین حرفی زد؟ چشامو دور تا دور اتاق گردوندم تا جلوی ریزشه قطره های اشکمو بگیرم. تو همون حال گفتم: _ نمیدونم.. واقعا نمیدونم. این همون چرایی شده که یه مدته افتاده به جونم و هر جور فکر میکنم…
#پارت32
رمان پارادوکس

با سوالی که پرسید فهمیدم مامان فاطمه چیزی ازینکه من یه دختر پرورشگاهیم به خانوم دکتر نگفته. شاید چون فکر میکرده ممکنه من ازین موضوع ناراحت بشم. یا شایدم نخواسته خانوم دکتر فکری که حمید درموردم کرد بکنه. واسم فرقی نداشت. چون فهمیدن یا نفهمیدنش چیزیو عوض نمیکرد. بدون اینکه هیچ مقدمه ای بچینم گفتم:
_ چون من پرورشگاهیم. اون کسیم که بهش میگم مامان تو همون پرورشگاه سرپرستمون بوده. علاوه من خیلیای دیگه بهش میگن مامان. نمیخوام سربار زندگیش باشم.
لبخند محوی رو لباش نشست. اروم و با طمانینه گفت:
_ فکر نمیکردم هنوزم ادمایی به خوبی این زن وجود داشته باشن. امثال مادر تو بهم ثابت میکنن که خوبی هنوز نمرده.
خوب عزیزم. از امروز شروع کن. اول دنبال کار. وقتی پیدا کردی راجب خونه عوض کردنتم صحبت میکنیم. به منشی میگم برات یه نوبت دیگه بزاره. فراموش نکن که منتظرتم.
سرمو زیر انداختم و تشکر ارومی کردم. که یهو جدی گفت:
_تو این شهر و تو این جامعه، مظلوم بودن برات ضرره. یاد بگیر که از خودت دفاع کنی. نزاری کسی ضعفاتو بفهمه و انقدر قوی بشی که هیچکس فکر تعرض بهت به سرش خطور نکنه...
سرمو بلند کردمو زل زدم تو چشماش . با اطمینان پلکاشو رو هم باز و بسته کرد و گفت:
_ باشه؟؟؟
_ باشه....
از جام بلند شدمو دستشو که به سمتم دراز شده بود محکم فشردم.
_ ممنون که باهام حرف زدین.
_ من کاری نکردم عزیزم. هروقت که ارامشت برگشت اونوقت ازم تشکر کن.
لبخندی زدمو قدمامو سمت در برداشتم
اونم پشتم اومد رو به منشی گفت:
_ خانوم میرزایی براشون یه نوبت دیگه بزارید.
بعد با چشمش اشاره ای به منشی کرد که دقیق متوجه نشدم. اما منشی گفت:
_ چشم.
بعد خداحافظی خانوم دکتر وارد اتاقش شد و در و بست. منم سمت منشی رفتم و بعد پرسیدن نوبت بعدیم دستمو تو کیفم بردم تا ویزیت اینبارو پرداخت کنم.پولو سمتش گرفتم که با لبخند گفت:
_ خانوم دکتر با هرکسی که دوست میشه ازش ویزیت نمیگیره.
متعحب گفتم:
_ چی؟
_ خوب بهم گفتن از دوستاشون ویزیت نگیرم.
_ ولی اینجوری که نمیشه.
_ دفعه بعد با خودش صحبت کن عزیزم.
لبخند زد و جوابشو با لبخند دادم.
_ ممنونم.
_ خواهش میکنم.
_ عصرتون بخیر...
و بعد از در مطب زدم بیرون. حس و حال بهتری داشتم ...

@kadbanoiranii
Jazabe Too Deli
Hossein Montazeri
#حسین منتظری

# جذاب تو دلی

اهنگ پیشنهادی شامگاهی

@kadbanoiranii