This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موکتل_هندوانه
ترکیب نوشیدنی موهیتو با شاتوت و هندوانه بینظیره مخصوصا اگه بهش کمی لیمو و تخم ریحون اضافه کنی
مواد لازم ( ۶ لیوان )
موهیتو ۲ لیوان
هندوانه متوسط ۱ عدد
تخم ریحون ۲ قاشق غذا خوری
لیمو تازه ۱ عدد
شاتوت ۱۵۰ گرم
خیلی ساده ست ۲ تا نوشیدنی موهیتو رو بریزید رو شاتوت و بزارید یخ بزنه ،حالا که یخ زدن شاتوتا اب هندونه رو با یخ و تخم ریحون و لیمو تازه هم بزنید نوش جونتون❤️
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
ترکیب نوشیدنی موهیتو با شاتوت و هندوانه بینظیره مخصوصا اگه بهش کمی لیمو و تخم ریحون اضافه کنی
مواد لازم ( ۶ لیوان )
موهیتو ۲ لیوان
هندوانه متوسط ۱ عدد
تخم ریحون ۲ قاشق غذا خوری
لیمو تازه ۱ عدد
شاتوت ۱۵۰ گرم
خیلی ساده ست ۲ تا نوشیدنی موهیتو رو بریزید رو شاتوت و بزارید یخ بزنه ،حالا که یخ زدن شاتوتا اب هندونه رو با یخ و تخم ریحون و لیمو تازه هم بزنید نوش جونتون❤️
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پنیر_لاکتیکی
مواد لازم:
شیرمحلی: ۱۰ کیلوگرم
سرکه سفید: ۱ لیوان
ماست ترش: ۲۵۰ گرم
آب: ۱ کیلوگرم
نمک: ۵۰ گرم
طرز تهیه:
ابتدا شیر را را روی شعله قرار می دهیم تا بجوشه، بعد از ده دقیقه جوشیدن شیر، ماست و سرکه را اضافه و هم می زنیم، بعد از بریدن شیر، دو الی سه دقیقه هم می زنیم.
صافی پارچه ای را روی آبکش قرار داده و مخلوط پنیر و آب پنیر را داخل آن می ریزیم، بعد از گرفتن آب پنیر به صافی شکل داده و روی آن جسم سنگین قرار می دهیم و برای حداقل دو ساعت کنار می گذاریم.
نمک و آب را داخل قابلمه ریخته و روی شعله قرار داده تا به دمای جوش برسه.
تکه های برش خورده پنیر را داخل آب نمک قرار می دهیم.
نوش جان 😄😍
نکات:
برای بدست آوردن پنیر عالی، حتما شیر محلی و ماست ترش باشد.
از شیر پاستوریزه و هموژنیزه استفاده نکنید
به دلیل محلی و تازه بودن شیر، ما آن را حداقل ده دقیقه جوشاندیم.
برای شکل گیری و منسجم شدن بهتر پنیر، بعد از گرفته شدن آب پنیر، صافی را همراه پنیر کمی ورز دهید.
دمای آب نمک موقع اضافه کردن پنیر ۸۰ درجه سانتیگراد است.
مقدار نمک داخل آب را با توجه به ذائقه و مدت نگهداری پنیر می توانید کم کنید.
بعد از قرار دادن پنیر داخل آب نمک و کمی خنک شدن آب نمک، پنیر را داخل یخچال قرار دهید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم:
شیرمحلی: ۱۰ کیلوگرم
سرکه سفید: ۱ لیوان
ماست ترش: ۲۵۰ گرم
آب: ۱ کیلوگرم
نمک: ۵۰ گرم
طرز تهیه:
ابتدا شیر را را روی شعله قرار می دهیم تا بجوشه، بعد از ده دقیقه جوشیدن شیر، ماست و سرکه را اضافه و هم می زنیم، بعد از بریدن شیر، دو الی سه دقیقه هم می زنیم.
صافی پارچه ای را روی آبکش قرار داده و مخلوط پنیر و آب پنیر را داخل آن می ریزیم، بعد از گرفتن آب پنیر به صافی شکل داده و روی آن جسم سنگین قرار می دهیم و برای حداقل دو ساعت کنار می گذاریم.
نمک و آب را داخل قابلمه ریخته و روی شعله قرار داده تا به دمای جوش برسه.
تکه های برش خورده پنیر را داخل آب نمک قرار می دهیم.
نوش جان 😄😍
نکات:
برای بدست آوردن پنیر عالی، حتما شیر محلی و ماست ترش باشد.
از شیر پاستوریزه و هموژنیزه استفاده نکنید
به دلیل محلی و تازه بودن شیر، ما آن را حداقل ده دقیقه جوشاندیم.
برای شکل گیری و منسجم شدن بهتر پنیر، بعد از گرفته شدن آب پنیر، صافی را همراه پنیر کمی ورز دهید.
دمای آب نمک موقع اضافه کردن پنیر ۸۰ درجه سانتیگراد است.
مقدار نمک داخل آب را با توجه به ذائقه و مدت نگهداری پنیر می توانید کم کنید.
بعد از قرار دادن پنیر داخل آب نمک و کمی خنک شدن آب نمک، پنیر را داخل یخچال قرار دهید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پنیر لاکتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پنیر لاکتیکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_گلابی
▫️تخم مرغ ۳ عدد
▫️شکر ۱ لیوان
▫️آرد ۲ لیوان
▫️بیکینگ پودر ۱ ق غ
▫️کره آب شده ۵۰ گرم
▫️ماست خامه ای۳/۴ لیوان
▫️روغن مایع نصف لیوان
▫️وانیل ۱ ق چ
▫️دارچین و گلابی
🔸اول شکر و ماست و روغن و کره رو خوب مخلوط میکنیم با همزن
بعد دونه دونه تخم مرغ ها رو اضافه میکنیم به همرا وانیل و حسابی هم میزنیم.
آرد و بیکینگ پودر رو مخلوط کرده الک میکنیم روی مواد و بصورت دورانی هم میزنیم.
گلابی ها رو میتونین درسته یا نصفه استفاده کنید که در این صورت باید بخارپزشون کنید، البته به مدت کوتاه که له نشن.
اگر مثل من ورقه میکنین نیازی به پخت جدا نداره.
مایه #کیک رو کف قالب چرب شده میریزیم و گلابی ها رو به هرصورت که دوست داریم روش میچینیم. دارچین میپاشیم و توی فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه ، حدود ۴۰-۴۵ دقیقه میذاریم بپزه.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
▫️تخم مرغ ۳ عدد
▫️شکر ۱ لیوان
▫️آرد ۲ لیوان
▫️بیکینگ پودر ۱ ق غ
▫️کره آب شده ۵۰ گرم
▫️ماست خامه ای۳/۴ لیوان
▫️روغن مایع نصف لیوان
▫️وانیل ۱ ق چ
▫️دارچین و گلابی
🔸اول شکر و ماست و روغن و کره رو خوب مخلوط میکنیم با همزن
بعد دونه دونه تخم مرغ ها رو اضافه میکنیم به همرا وانیل و حسابی هم میزنیم.
آرد و بیکینگ پودر رو مخلوط کرده الک میکنیم روی مواد و بصورت دورانی هم میزنیم.
گلابی ها رو میتونین درسته یا نصفه استفاده کنید که در این صورت باید بخارپزشون کنید، البته به مدت کوتاه که له نشن.
اگر مثل من ورقه میکنین نیازی به پخت جدا نداره.
مایه #کیک رو کف قالب چرب شده میریزیم و گلابی ها رو به هرصورت که دوست داریم روش میچینیم. دارچین میپاشیم و توی فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه ، حدود ۴۰-۴۵ دقیقه میذاریم بپزه.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دسر_آناناس
مواد لازم:
شیر یک لیوان
بستنی وانیلی آب شده یک لیوان
آب کمپوت آناناس یک لیوان
پودر ژلاتین 3 ق غذاخوری
وانیل
خامه صبحانه یا خامه قنادی صدگرم(بیشترم میشه بریزید)
پودر قند سه ق غذاخوری
(اگه خامه قنادی استفاده میکنید میتونید کمترشکر بریزید)
خلال پسته 2یا 3 ق
گردوی ریز شده 3 ق غذاخوری
کمپوت آناناس خرد شده(یه قوطی)
پودر ژله آلبالو دو یا سه بسته
طرز تهیه ش:
پودر ژلاتین رو روی شیر بپاشید
بذارید اسفنجی بشه
بعد بن ماری کنید(یا چند ثانیه توی ماکروفر بذارید تا ذراتش کاملا حل بشه)
حالا خامه رو خوب بزنید
پودر قند رو بریزید
بستنی شل شده رو هم اضافه کنید بازم هم بزنید
حالا ژلاتین حل شده و وانیل بریزید
و بعد آب کمپوت رو کم کم بریزید
و بعدش خلال پسته و گردو
وکمپوت خرد شده رو بریزید
و توی قالب چرب شده بریزید
بذارید 4 یا 5 ساعت بذارید
حالا برید ژله آلبالو رو با ازای هر بسته یک و نیم لیوان آبجوش بنماری کنید و بذارید کنار تا خنک بشه
وقتی دسرتون کامل خودشو گرفت
با چاقوی خیس از دیوارهای قالب جداش کنید
وقتی کاملا جدا شد
دوسوم ژله کامل سرد شده بریزید
تو این مرحله یکم تکون بدید
تا دسر کاملا معلق باشه توی ژله بذارید یخچال
وقتی نیم بند شد بقیه ژله رو بریزید و بذارید یه شب تو یخچال بمونه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم:
شیر یک لیوان
بستنی وانیلی آب شده یک لیوان
آب کمپوت آناناس یک لیوان
پودر ژلاتین 3 ق غذاخوری
وانیل
خامه صبحانه یا خامه قنادی صدگرم(بیشترم میشه بریزید)
پودر قند سه ق غذاخوری
(اگه خامه قنادی استفاده میکنید میتونید کمترشکر بریزید)
خلال پسته 2یا 3 ق
گردوی ریز شده 3 ق غذاخوری
کمپوت آناناس خرد شده(یه قوطی)
پودر ژله آلبالو دو یا سه بسته
طرز تهیه ش:
پودر ژلاتین رو روی شیر بپاشید
بذارید اسفنجی بشه
بعد بن ماری کنید(یا چند ثانیه توی ماکروفر بذارید تا ذراتش کاملا حل بشه)
حالا خامه رو خوب بزنید
پودر قند رو بریزید
بستنی شل شده رو هم اضافه کنید بازم هم بزنید
حالا ژلاتین حل شده و وانیل بریزید
و بعد آب کمپوت رو کم کم بریزید
و بعدش خلال پسته و گردو
وکمپوت خرد شده رو بریزید
و توی قالب چرب شده بریزید
بذارید 4 یا 5 ساعت بذارید
حالا برید ژله آلبالو رو با ازای هر بسته یک و نیم لیوان آبجوش بنماری کنید و بذارید کنار تا خنک بشه
وقتی دسرتون کامل خودشو گرفت
با چاقوی خیس از دیوارهای قالب جداش کنید
وقتی کاملا جدا شد
دوسوم ژله کامل سرد شده بریزید
تو این مرحله یکم تکون بدید
تا دسر کاملا معلق باشه توی ژله بذارید یخچال
وقتی نیم بند شد بقیه ژله رو بریزید و بذارید یه شب تو یخچال بمونه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Telegram
attach 📎
#کمپوت_سیب_هلو_شلیل
اگه یوقتی به هر دلیلی نتونستید میوه تازه وخام نوش جان کنید براحتی با تبدیلش به کمپوت میتونید میوه دلخواهتونو بخورید
میوه های دلخواه رو پوست بگیرید ... در ظرف مورد نظرتون آب بزارید جوش بیاد میوه ها رو داخل آب جوش بریزید طوری که آب روشونو بگیره چن تا قل بزنه بعد یه مقدار شکر به اندازه دلخواهتون روش بریزید چند تا جوش زد بردارید که میوه ها له وبد شکل نشن اگر دوست داشتید میتونید توش وانیل یا مقدار کمی گلاب هم بریزید خوشمزه تر میشه....من نریختم ... ظرفتون که از داغی افتاد همونجور بزارید یخچال تا کمپوتها خنک بشن وبعد در ظرفی مناسب سرو بریزید ونوش جان کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
اگه یوقتی به هر دلیلی نتونستید میوه تازه وخام نوش جان کنید براحتی با تبدیلش به کمپوت میتونید میوه دلخواهتونو بخورید
میوه های دلخواه رو پوست بگیرید ... در ظرف مورد نظرتون آب بزارید جوش بیاد میوه ها رو داخل آب جوش بریزید طوری که آب روشونو بگیره چن تا قل بزنه بعد یه مقدار شکر به اندازه دلخواهتون روش بریزید چند تا جوش زد بردارید که میوه ها له وبد شکل نشن اگر دوست داشتید میتونید توش وانیل یا مقدار کمی گلاب هم بریزید خوشمزه تر میشه....من نریختم ... ظرفتون که از داغی افتاد همونجور بزارید یخچال تا کمپوتها خنک بشن وبعد در ظرفی مناسب سرو بریزید ونوش جان کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موس_کیک_شکلاتی
✍️رسپی کیک
تخم مرغ :۴ عدد
آرد:۲۲۵ گرم
روغن:۱۲۵ میلی لیتر: یعنی نصف پیمانه استاندارد قنادی
شیر :۱۲۵ میلی لیتر : یعنی نصف پیمانه استاندارد قنادی
شکر:۱۸۰ گرم
کاکائو:۲۰ گرم
نسکافه:۱ ق چ
وانیل:۱/۲ ق چ در صورت تمایل داخل ویدیو ذکر نشده
بیکینگ پودر :۱+۱/۲ ق چ
(پست قبل رو ببينيد)
✍️رسپی سس کیک
شیر:۱پیمانه
نسکافه :۱ ق چ
کاکائو:۱ ق غ
شکر: ۲ ق غ
✍️رسپی موس شکلاتی
شکلات که بهتره سکه ای باشه: ۲۸۰ گرم
شیر: ۱۶۰ گرم
پودر ژلاتین: ۱/۵ ق غ
آب:۴ ق غ
خامه فرم گرفته : ۴۵۰ گرم
پودر گردو یا بادام به دلخواه : ۵۰ گرم
✅اگر رینگ یا طلق در دسترستون نبود میتونید داخل قالبتون که کیک پختید ،سلفون بکشید و بعدکیک داخلش قرار بدین وموس شکلات داخلش بریزید و بزارید یخچال تا کمی سفت تر بشه و در نهایت آماده اس
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
✍️رسپی کیک
تخم مرغ :۴ عدد
آرد:۲۲۵ گرم
روغن:۱۲۵ میلی لیتر: یعنی نصف پیمانه استاندارد قنادی
شیر :۱۲۵ میلی لیتر : یعنی نصف پیمانه استاندارد قنادی
شکر:۱۸۰ گرم
کاکائو:۲۰ گرم
نسکافه:۱ ق چ
وانیل:۱/۲ ق چ در صورت تمایل داخل ویدیو ذکر نشده
بیکینگ پودر :۱+۱/۲ ق چ
(پست قبل رو ببينيد)
✍️رسپی سس کیک
شیر:۱پیمانه
نسکافه :۱ ق چ
کاکائو:۱ ق غ
شکر: ۲ ق غ
✍️رسپی موس شکلاتی
شکلات که بهتره سکه ای باشه: ۲۸۰ گرم
شیر: ۱۶۰ گرم
پودر ژلاتین: ۱/۵ ق غ
آب:۴ ق غ
خامه فرم گرفته : ۴۵۰ گرم
پودر گردو یا بادام به دلخواه : ۵۰ گرم
✅اگر رینگ یا طلق در دسترستون نبود میتونید داخل قالبتون که کیک پختید ،سلفون بکشید و بعدکیک داخلش قرار بدین وموس شکلات داخلش بریزید و بزارید یخچال تا کمی سفت تر بشه و در نهایت آماده اس
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#قلیه_مرغ
یکی از خوشمزه ترین خورش های ایرانی و جنوبی که اصولا با ماهی اماده میشه .
برای تهیه ویدیو ها زحمت زیادی کشیده میشه ، لطفا لایک کنید و ویدیو را کامل ببینید.
مواد لازم :
سبزی گشنیز ۲۵۰ گرم
سبزی شنبلیله ۵۰ گرم
سینه مرغ ۲ عدد
تمر هندی ( عصاره ۱ لیوان )
آب ۵۰۰ میلی لیتر
آرد ۱ ق.شربت خوری
سیر ۲ حبه متوسط
پیاز ۱ عدد متوسط
ادویه ها:
نمک ۱ ق.چ
فلفل قرمز ½ ق.چ
زرد چوبه ۱ ق.پ
پرک فلفل ½ ق.چ
روغن مایع تقریبی برای سرخ کردن سبزی ۴ ق.غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
یکی از خوشمزه ترین خورش های ایرانی و جنوبی که اصولا با ماهی اماده میشه .
برای تهیه ویدیو ها زحمت زیادی کشیده میشه ، لطفا لایک کنید و ویدیو را کامل ببینید.
مواد لازم :
سبزی گشنیز ۲۵۰ گرم
سبزی شنبلیله ۵۰ گرم
سینه مرغ ۲ عدد
تمر هندی ( عصاره ۱ لیوان )
آب ۵۰۰ میلی لیتر
آرد ۱ ق.شربت خوری
سیر ۲ حبه متوسط
پیاز ۱ عدد متوسط
ادویه ها:
نمک ۱ ق.چ
فلفل قرمز ½ ق.چ
زرد چوبه ۱ ق.پ
پرک فلفل ½ ق.چ
روغن مایع تقریبی برای سرخ کردن سبزی ۴ ق.غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کیک رژیمی
#کیک_رژیمی
مواد لازم:
آرد یک ویک سوم لیوان
شیره انگور نصف لیوان
تخم مرغ:دوعدد
شیریا آب یک سوم لیوان
کنجد برای تزیین به مقدار لازم
بکینگ پودریک ق غ
وانیل :نصف ق چ
🟣بکینگ پودروآرد با هممخلوط کنید و سه مرتبه الک کنید
🟣کنجد دلبخواهی اگه دوست داشتین بعد اینکه مواد و داخل فنجان ها ریختین روی مواد بریزید
🟣بعد اینکه کیک پخت دوباره دمکنی و بزارید تا پف کیک نخوابد
🟣به جای شیره ی انگور میتونید از شیره ی توت یا همراهم استفاده کنید
🟣حرارت متوسط باشد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_رژیمی
مواد لازم:
آرد یک ویک سوم لیوان
شیره انگور نصف لیوان
تخم مرغ:دوعدد
شیریا آب یک سوم لیوان
کنجد برای تزیین به مقدار لازم
بکینگ پودریک ق غ
وانیل :نصف ق چ
🟣بکینگ پودروآرد با هممخلوط کنید و سه مرتبه الک کنید
🟣کنجد دلبخواهی اگه دوست داشتین بعد اینکه مواد و داخل فنجان ها ریختین روی مواد بریزید
🟣بعد اینکه کیک پخت دوباره دمکنی و بزارید تا پف کیک نخوابد
🟣به جای شیره ی انگور میتونید از شیره ی توت یا همراهم استفاده کنید
🟣حرارت متوسط باشد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کوکو_سبزی_به_شکل_خورشید
نمک به میزان لازم
گردو 100 گرم
زرشک 2 ق غ
تخم مرغ 3 عدد
سبزی کوکو 500 گرم
خمیر بربری 1 کیلو
🔸اول مواد کوکو سبزی را مخلوط کرده و کنار بگذارید.اگرمواد کوکو آب داشت با کمی فشار آبش را بگیرید. بعد خمیر بربری را روی تخته بگذارید و آرد پاشی کنید به طوری که به دست نچسبد.
سپس با وردنه نصف خمیر را پهن کرده داخل سینی فر بگذارید ومانند عکس مواد را روی آن قرار دهید. نصفه دیگر خمیر را هم پهن کرده و روی لایه قبلی قرار دهید. بقیه مراحل هم مانند عکس یک کاسه در وسط قرا دهید بعد با چاقو آن را برش بزنید.
بهتراست چاقو را چرب کنید تا مواد به آن نچسبد. بعد از این مرحله تکه ها را برگردانده و در فر با حرارت حدودا ۱۷۰ درجه بپزید.
وقتی خمیر طلایی شد کوکو آماده است
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
نمک به میزان لازم
گردو 100 گرم
زرشک 2 ق غ
تخم مرغ 3 عدد
سبزی کوکو 500 گرم
خمیر بربری 1 کیلو
🔸اول مواد کوکو سبزی را مخلوط کرده و کنار بگذارید.اگرمواد کوکو آب داشت با کمی فشار آبش را بگیرید. بعد خمیر بربری را روی تخته بگذارید و آرد پاشی کنید به طوری که به دست نچسبد.
سپس با وردنه نصف خمیر را پهن کرده داخل سینی فر بگذارید ومانند عکس مواد را روی آن قرار دهید. نصفه دیگر خمیر را هم پهن کرده و روی لایه قبلی قرار دهید. بقیه مراحل هم مانند عکس یک کاسه در وسط قرا دهید بعد با چاقو آن را برش بزنید.
بهتراست چاقو را چرب کنید تا مواد به آن نچسبد. بعد از این مرحله تکه ها را برگردانده و در فر با حرارت حدودا ۱۷۰ درجه بپزید.
وقتی خمیر طلایی شد کوکو آماده است
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#گلاب #پارت_۲۴ اسم بچه رو گذاشتن بهار(تو فصل بهار به دنيا اومد)دو سه سالي گذشت، تو اون چندسال اتفاق خاصي نيفتاد،ارباب هنوزم راضي نشده بود ازدواج كنه.. محمد فعلا بچه نميخواست، ميگفت بذار يكم كار كنم بريم شهر اونجا بچه دار بشيم. منم از خدا خواسته ميگفتم باشه..…
#گلاب #پارت_۲۵
اينكه روز سوم محمدم منو تنها گذاشت و رفت، عفونت توي خونش رفته بود و نميشد كاري براش كرد(لعنت به امكانات ضعيف قديما) در عرض شش ماه پدرمو شوهرمو از دست داده بودم.. خيلي براي محمد گريه كردم، هركي اونجا بود و منو ميديد به حالم زار ميزد،درسته من عاشقش نبودم اما محرمم بود، بهش عادت كرده بودم، تكيه گاه زندگيم بود، از همه لحاظ مرد خوبي بود..
بعد از فوت محمد خيلي حالم بد بود، انگار يه چيزي كم داشتم، تازه ميفهميدم چه گوهري رو از دست دادم، كاش قدرشو ميدونستم، با وجودش هيچ كمبودي نداشتم، انقدر بهم محبت ميكرد كه وقتي رفت عين يه بچه كه مادرشو از دست ميده، بهانه گير شده بودم.هرروز يكي دو ساعت ميرفتم خونه مادرشوهرم،تو اتاق خودمو محمد با قاب عكسش حرف ميزدم. وضعيت مادرشوهرمم بهتراز من نبود.... سال پدرم گذشت، سال محمدم گذشت اما داغ دل من كم نشد، هرروز براي محمد بيقرارتر بودم.. كلا گوشه گير و اروم شده بودم... يه روز رفتم رودخونه لباس بشورم، وقتي ميخواستم برگردم اربابو ديدم كه سوار بر اسبش دور ميزد، اما منو نديد.. خيلي وقت بود نميديدمش، انگار حسي بهش نداشتم، نميدونم چرا انقد محمد تو ذهنم پررنگ شده بود، شايدم حسم به ارباب همون عشق بود اما بخاطر عذاب وجدان از نبوده محمد، حسمو سركوب ميكردم.. بدون اينكه خودمو بهش نشون بدم راه افتادم سمت خونمون.. دو سه هفته بعد تو حياط ظرف ميشستم كه صداي در حياط بلند شد.. درو باز كردم ثريا پشت در بود.. بغلش كردم تعارفش كردم بياد داخل..گفت گلاب جان من عجله دارم تا خانوم بزرگ نفهميده بايد برگردم..ارباب منو فرستاده بهت بگم هنوزم با جون و دل عاشقته و منتظرته تا عروس عمارت بشي، منو فرستاد تا نظرتو بدونم، فكراتو بكن فردا ميام ازت جواب بگيرم،بعد صورتمو بوسيد و گفت اخ كه چه خوب ميشه تو خانومِ عمارت بشي،بعدم خدافظي كرد و رفت.. گيج بودم، نميدونستم چي بايد بگم.. اون شب تا صبح فكر كردم، فردا وقتي ثريا اومد جواب بگيره بهش گفتم برو به ارباب بگو تمام احساس من مُرده، من بعد از اقاجانمو محمد يه مرده ي متحركم،زندگي با من بد تا كرد، من ديگه حوصله ي غرغر و تهديد خانوم بزرگو ندارم، از دار دنيا فقط خانوم جانم مونده كه همه زندگي منه.. ثريا از حرفام تعجب كرد،يكم ديگه اصرار كرد اما وقتي ديد من رو جوابم اصرار دارم، رفت..ارباب چند بار ديگه هم ادم فرستاد اما جواب من يك كلمه بود:نه... يه روز ثريا و عطيه اومدن خونمون و بهم گفتن ميخوان برن سمت كوههاي بالا و از من خواستن باهاشون برم..اونجا خيلي خلوت بود، در طول سال بيشتر از دو بار ادم نميرفت اونجا..تعجب كردم گفتم اونجا واسه چي؟ ثريا گفت ميخوايم بريم گياه دارويي بچينيم.. قبول كردم و راه افتاديم..وقتي رسيديم يه پارچه اي پهن كرديم و نشستيم.. يكم انگور و نون شيريني خورديم.. بعد از نيم ساعت ثريا رفت كه گياه بچينه.. من و عطيه مونديم و مشغول صحبت شديم...
ثريا يكم از ما دور شده بود،عطيه بحثو كشوند به من و ارباب..گفت گلاب يه چيز بهت ميگم اما از من نشنيده بگير..ديروز احسان داشت با خانوم بزرگ و ارباب راجع به تو حرف ميزد، ميگفت تورو دوست داره، خانوم بزرگم از حرفش استقبال كرد اما ارباب گفت احسان من و گلاب قراره با هم ازدواج كنيم،فقط منتظريم يكم شرايط روحي گلاب بهتر بشه، احسانم عذرخواهي كرد و گفت نميدونسته.. ولي گلاب نميدوني خانوم بزرگ چه اشوبي به پا كرد،انقد جيغ و داد كرد كه ارباب از عمارت زد بيرون..به عطيه گفتم واقعا اينهمه اصرار ارباب براي چيه؟ وقتي مادرش راضي نيست من باهاش ازدواج نميكنم اخه عطيه جان تو كه ميدوني من تو دنيا فقط خانوم جانمو دارم، طاقت يه غم ديگه رو ندارم.. من اگه زن ارباب بشم خانوم بزرگ منو مادرمو راحت نميذاره..گفت حق داري گلاب جان اما دلم براي ارباب ميسوزه، تمام دلخوشيش اينه كه تو برگردي عمارت و زنش بشي.. يكم ديگه حرف زديم و برگشتيم خونه..حرفاي عطيه ترس انداخت تو جونم، ميترسيدم ارباب دستور بده كه به زور زنش بشم و براي خانوم جانم اتفاقي بيفته.. واسه همين تصميم گرفتم باهاش حرف بزنم و بهش الكي بگم دوسش ندارم بلكه دست از سرم برداره.. ميدونستم هميشه اخر هفته ها ميره سمت جنگل و رودخونه براي شكار،دقيقا همونجايي كه عاشقش شده بودم بايد ازش جدا ميشدم..راه افتادم سمت رودخونه.. يه كلبه ي كوچيك اونجا ساخته بود كه براي استراحت بين شكار ميرفت اونجا..رفتم دم در كلبه نشستم تا بياد.
@kadbanoiranii
اينكه روز سوم محمدم منو تنها گذاشت و رفت، عفونت توي خونش رفته بود و نميشد كاري براش كرد(لعنت به امكانات ضعيف قديما) در عرض شش ماه پدرمو شوهرمو از دست داده بودم.. خيلي براي محمد گريه كردم، هركي اونجا بود و منو ميديد به حالم زار ميزد،درسته من عاشقش نبودم اما محرمم بود، بهش عادت كرده بودم، تكيه گاه زندگيم بود، از همه لحاظ مرد خوبي بود..
بعد از فوت محمد خيلي حالم بد بود، انگار يه چيزي كم داشتم، تازه ميفهميدم چه گوهري رو از دست دادم، كاش قدرشو ميدونستم، با وجودش هيچ كمبودي نداشتم، انقدر بهم محبت ميكرد كه وقتي رفت عين يه بچه كه مادرشو از دست ميده، بهانه گير شده بودم.هرروز يكي دو ساعت ميرفتم خونه مادرشوهرم،تو اتاق خودمو محمد با قاب عكسش حرف ميزدم. وضعيت مادرشوهرمم بهتراز من نبود.... سال پدرم گذشت، سال محمدم گذشت اما داغ دل من كم نشد، هرروز براي محمد بيقرارتر بودم.. كلا گوشه گير و اروم شده بودم... يه روز رفتم رودخونه لباس بشورم، وقتي ميخواستم برگردم اربابو ديدم كه سوار بر اسبش دور ميزد، اما منو نديد.. خيلي وقت بود نميديدمش، انگار حسي بهش نداشتم، نميدونم چرا انقد محمد تو ذهنم پررنگ شده بود، شايدم حسم به ارباب همون عشق بود اما بخاطر عذاب وجدان از نبوده محمد، حسمو سركوب ميكردم.. بدون اينكه خودمو بهش نشون بدم راه افتادم سمت خونمون.. دو سه هفته بعد تو حياط ظرف ميشستم كه صداي در حياط بلند شد.. درو باز كردم ثريا پشت در بود.. بغلش كردم تعارفش كردم بياد داخل..گفت گلاب جان من عجله دارم تا خانوم بزرگ نفهميده بايد برگردم..ارباب منو فرستاده بهت بگم هنوزم با جون و دل عاشقته و منتظرته تا عروس عمارت بشي، منو فرستاد تا نظرتو بدونم، فكراتو بكن فردا ميام ازت جواب بگيرم،بعد صورتمو بوسيد و گفت اخ كه چه خوب ميشه تو خانومِ عمارت بشي،بعدم خدافظي كرد و رفت.. گيج بودم، نميدونستم چي بايد بگم.. اون شب تا صبح فكر كردم، فردا وقتي ثريا اومد جواب بگيره بهش گفتم برو به ارباب بگو تمام احساس من مُرده، من بعد از اقاجانمو محمد يه مرده ي متحركم،زندگي با من بد تا كرد، من ديگه حوصله ي غرغر و تهديد خانوم بزرگو ندارم، از دار دنيا فقط خانوم جانم مونده كه همه زندگي منه.. ثريا از حرفام تعجب كرد،يكم ديگه اصرار كرد اما وقتي ديد من رو جوابم اصرار دارم، رفت..ارباب چند بار ديگه هم ادم فرستاد اما جواب من يك كلمه بود:نه... يه روز ثريا و عطيه اومدن خونمون و بهم گفتن ميخوان برن سمت كوههاي بالا و از من خواستن باهاشون برم..اونجا خيلي خلوت بود، در طول سال بيشتر از دو بار ادم نميرفت اونجا..تعجب كردم گفتم اونجا واسه چي؟ ثريا گفت ميخوايم بريم گياه دارويي بچينيم.. قبول كردم و راه افتاديم..وقتي رسيديم يه پارچه اي پهن كرديم و نشستيم.. يكم انگور و نون شيريني خورديم.. بعد از نيم ساعت ثريا رفت كه گياه بچينه.. من و عطيه مونديم و مشغول صحبت شديم...
ثريا يكم از ما دور شده بود،عطيه بحثو كشوند به من و ارباب..گفت گلاب يه چيز بهت ميگم اما از من نشنيده بگير..ديروز احسان داشت با خانوم بزرگ و ارباب راجع به تو حرف ميزد، ميگفت تورو دوست داره، خانوم بزرگم از حرفش استقبال كرد اما ارباب گفت احسان من و گلاب قراره با هم ازدواج كنيم،فقط منتظريم يكم شرايط روحي گلاب بهتر بشه، احسانم عذرخواهي كرد و گفت نميدونسته.. ولي گلاب نميدوني خانوم بزرگ چه اشوبي به پا كرد،انقد جيغ و داد كرد كه ارباب از عمارت زد بيرون..به عطيه گفتم واقعا اينهمه اصرار ارباب براي چيه؟ وقتي مادرش راضي نيست من باهاش ازدواج نميكنم اخه عطيه جان تو كه ميدوني من تو دنيا فقط خانوم جانمو دارم، طاقت يه غم ديگه رو ندارم.. من اگه زن ارباب بشم خانوم بزرگ منو مادرمو راحت نميذاره..گفت حق داري گلاب جان اما دلم براي ارباب ميسوزه، تمام دلخوشيش اينه كه تو برگردي عمارت و زنش بشي.. يكم ديگه حرف زديم و برگشتيم خونه..حرفاي عطيه ترس انداخت تو جونم، ميترسيدم ارباب دستور بده كه به زور زنش بشم و براي خانوم جانم اتفاقي بيفته.. واسه همين تصميم گرفتم باهاش حرف بزنم و بهش الكي بگم دوسش ندارم بلكه دست از سرم برداره.. ميدونستم هميشه اخر هفته ها ميره سمت جنگل و رودخونه براي شكار،دقيقا همونجايي كه عاشقش شده بودم بايد ازش جدا ميشدم..راه افتادم سمت رودخونه.. يه كلبه ي كوچيك اونجا ساخته بود كه براي استراحت بين شكار ميرفت اونجا..رفتم دم در كلبه نشستم تا بياد.
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#گلاب #پارت_۲۵ اينكه روز سوم محمدم منو تنها گذاشت و رفت، عفونت توي خونش رفته بود و نميشد كاري براش كرد(لعنت به امكانات ضعيف قديما) در عرض شش ماه پدرمو شوهرمو از دست داده بودم.. خيلي براي محمد گريه كردم، هركي اونجا بود و منو ميديد به حالم زار ميزد،درسته من…
#گلاب #پارت_۲۶
دو سه ساعتي گذشت اما خبري نشد، هوا باروني بود، ديگه داشتم ميترسيدم، فكر كردم نمياد، بلند شدم برم،هنوز چندتا قدم دور نشده بودم كه صداي پاي اسبش اومد.رفتم نشستم سرجام..اومد اما تنها نبود، لعنت به اين شانس..اوني كه همراهش بود و نميشناختم،انگار شهري بود،حدس زدم از دوستاي شهريش باشه..بارون شديد تر شد..وقتي از اسبش اومد پايين رفتم جلو اما سرم پايين بود، اصلا نگاهش نميكردم، منو كه ديد گفت گلاب خير باشه اينجا چيكار ميكني؟ گفتم اقاجان من يه مشكلي داشتم كه ميخواستم خصوصي باهاتون حرف بزنم بخاطر همين نيومدم عمارت..فهميد ميخوام راجع به خودمون حرف بزنم به اون دوستش گفت تو برو عمارت،بارونم شديد شد شكار فايده نداره، منم ببينم اين رعيت مشكلش چيه؟دوستش گفت ميخواي بمونم؟اين رعيت بعضي وقتا خطرناك ميشن.ارباب گفت اين گلاب زير دست خودم بزرگ شده نامردي تو كارش نيست برو خيالت راحت..فهميدم داره به من كنايه ميزنه.. خلاصه دوستش رفت..من همچنان سرم پايين بود.. بارونم همچنان ميباريد اما به شدت قبل نبود..استرس داشتم انگار نبضم نميزد...
اومد جلو،اصلا نگاهش نميكردم. سرم پايين بود، نزديكم شد بغلم كرد موهامو نوازش كرد و گفت قربون موهاي خيست گلابم، بيا بريم توي كلبه يخ زدي.. باهاش رفتم،يه پارچه ضخيم گذاشت روي سرم،با دوتا دستش صورتمو اورد بالا تازه باهاش چشم تو چشم شدم. دونه دونه اجزاي صورتشو ديد زدم، تازه يادم اومد من يه روزي به حدّ مرگ عاشق اين مرد بودم،با خودم فكر ميكردم كه ايا هنوزم براي من خواستنيه؟يه قطره اشك از چشماش ريخت،همون چشمي كه يه روزي براي من جذابترين بودن..اره من عاشق اين مرد بودم و هنوزم برام خواستني بود، نميتونستم ازش دل بكنم،اين همونيه كه باهاش به ارامش ميرسم، اين همونيه كه ميتونه مراقب من باشه..من نميتونم ازش دل بكنم،كف دستاش روي دو طرف صورتم بود، تا چند دقيقه فقط همو نگاه ميكرديم،بي اختيار دستامو حلقه كردم دور كمرش،داشتم به چند تار موي سفيد روي شقيقه هاش نگاه ميكردم كه يهو لبشو گذاشت رو لبمو شروع كرد به بوسيدنم،لمس شده بودم،انقدر اون لحظه دلتنگش بودم و ميخواستمش كه بدون هيچ اعتراضي فقط همراهيش كردم،حلقه ي دستمو دور كمرش تنگتر كردم اونم اروم اروم موهامو نوازش ميكرد،يهو به خودم اومد فهميدم دارم چيكار ميكنم زودي خودمو كشيدم كنار تند تند لبمو پاك كردم.. اونم متعجب از كاري كه كرد پشت سرهم عذرخواهي كرد و از كلبه رفت بيرون..باورم نميشد همچين كاري كردم اما فهميدم كه نميتونم از اين ادم دل بكنم، عشقش هيچوقت كمرنگ نشد،فقط بخاطر ترسي كه براي از دست دادن مادرم داشتم ، ميخواستم احساسمو سركوب كنم،اما من به اين ادم احتياج داشتم،ازش ارامش ميگرفتم..رفتم بيرون ديدم كنار رودخونه نشسته و داره تفنگشو تميز ميكنه، بارون بند اومده بود،داشتم ميرفتم پايين كه برم كنارش بشينم باهاش حرف بزنم يهو پاهام ليز خورد و افتادم روي زمين،بارون زده بود همه جا خيس و گِلي بود..دوييد سمتم دستمو گرفت،خواستم بلند شم كه صداي پارگي لباسم به گوشم خورد، وقتي زمين خوردم قسمت بالاي استينم به يه تيكه چوب گير كرده بود وقتي ارباب خواست منو بلند كنه استينم كشيده و پاره شد..بازوهام مشخص شدن خجالت كشيدم، كل لباسمو موهام گلي شده بودن، رفتيم كنار رودخونه دست و صورتمو شستم، گفت پاشو برو خونه سرما ميخوري، گفتم من امروز اومدم اينجا حرف بزنم تا حرفامو نزنم از اينجا نميرم..رفت از تو كلبه يكم هيزم اورد اتيش روشن كرد.. يكم گرم شدم، گفت بذار برم يه چيز بيارم بخوريم بعد حرفاتو بزن..گفتم من گرسنه نيستم.. گفت ولي من گشنمه...دوباره رفت تو كلبه..يهوصداي پاي اسب اومد.هركي وضع لباسمو ميديد شك ميكرد،ترسيدم..
تو افكار خودم بودم كه خانوم بزرگ بهم نزديك شد،يعني خون تنم خشك شد،از شدت استرس كم مونده بود نفسم بند بياد،خيلي عصباني بود، چشمش موند روي بازوم كه مشخص بود، يهو با چوب دستيش بهم حمله كرد،داد ميزدم،ارباب صدامونو شنيد، وسيله هارو پرت كرد روي زمين و دوييد سمتمون،خانوم بزرگم موهامو ميكشيد و با چوب كتكم ميزد،ميگفت دختره ي خراب براي پسرم نقشه كشيدي؟دريده ي فاحشه من جنازه ي پسرمم به تو نميدم...ارباب رسيد خانوم بزرگو گرفت،منم با صداي بلند گريه ميكردم، استخوناي بدنم درد گرفته بودن..ارباب خانوم بزرگو نشوند رو زمين و اومد بغلم كرد بعدم رو كرد به خانوم بزرگو گفت حيف كه مادرمي و احترامت واجبه، اينجا چيكار ميكني؟؟
@kadbanoiranii
دو سه ساعتي گذشت اما خبري نشد، هوا باروني بود، ديگه داشتم ميترسيدم، فكر كردم نمياد، بلند شدم برم،هنوز چندتا قدم دور نشده بودم كه صداي پاي اسبش اومد.رفتم نشستم سرجام..اومد اما تنها نبود، لعنت به اين شانس..اوني كه همراهش بود و نميشناختم،انگار شهري بود،حدس زدم از دوستاي شهريش باشه..بارون شديد تر شد..وقتي از اسبش اومد پايين رفتم جلو اما سرم پايين بود، اصلا نگاهش نميكردم، منو كه ديد گفت گلاب خير باشه اينجا چيكار ميكني؟ گفتم اقاجان من يه مشكلي داشتم كه ميخواستم خصوصي باهاتون حرف بزنم بخاطر همين نيومدم عمارت..فهميد ميخوام راجع به خودمون حرف بزنم به اون دوستش گفت تو برو عمارت،بارونم شديد شد شكار فايده نداره، منم ببينم اين رعيت مشكلش چيه؟دوستش گفت ميخواي بمونم؟اين رعيت بعضي وقتا خطرناك ميشن.ارباب گفت اين گلاب زير دست خودم بزرگ شده نامردي تو كارش نيست برو خيالت راحت..فهميدم داره به من كنايه ميزنه.. خلاصه دوستش رفت..من همچنان سرم پايين بود.. بارونم همچنان ميباريد اما به شدت قبل نبود..استرس داشتم انگار نبضم نميزد...
اومد جلو،اصلا نگاهش نميكردم. سرم پايين بود، نزديكم شد بغلم كرد موهامو نوازش كرد و گفت قربون موهاي خيست گلابم، بيا بريم توي كلبه يخ زدي.. باهاش رفتم،يه پارچه ضخيم گذاشت روي سرم،با دوتا دستش صورتمو اورد بالا تازه باهاش چشم تو چشم شدم. دونه دونه اجزاي صورتشو ديد زدم، تازه يادم اومد من يه روزي به حدّ مرگ عاشق اين مرد بودم،با خودم فكر ميكردم كه ايا هنوزم براي من خواستنيه؟يه قطره اشك از چشماش ريخت،همون چشمي كه يه روزي براي من جذابترين بودن..اره من عاشق اين مرد بودم و هنوزم برام خواستني بود، نميتونستم ازش دل بكنم،اين همونيه كه باهاش به ارامش ميرسم، اين همونيه كه ميتونه مراقب من باشه..من نميتونم ازش دل بكنم،كف دستاش روي دو طرف صورتم بود، تا چند دقيقه فقط همو نگاه ميكرديم،بي اختيار دستامو حلقه كردم دور كمرش،داشتم به چند تار موي سفيد روي شقيقه هاش نگاه ميكردم كه يهو لبشو گذاشت رو لبمو شروع كرد به بوسيدنم،لمس شده بودم،انقدر اون لحظه دلتنگش بودم و ميخواستمش كه بدون هيچ اعتراضي فقط همراهيش كردم،حلقه ي دستمو دور كمرش تنگتر كردم اونم اروم اروم موهامو نوازش ميكرد،يهو به خودم اومد فهميدم دارم چيكار ميكنم زودي خودمو كشيدم كنار تند تند لبمو پاك كردم.. اونم متعجب از كاري كه كرد پشت سرهم عذرخواهي كرد و از كلبه رفت بيرون..باورم نميشد همچين كاري كردم اما فهميدم كه نميتونم از اين ادم دل بكنم، عشقش هيچوقت كمرنگ نشد،فقط بخاطر ترسي كه براي از دست دادن مادرم داشتم ، ميخواستم احساسمو سركوب كنم،اما من به اين ادم احتياج داشتم،ازش ارامش ميگرفتم..رفتم بيرون ديدم كنار رودخونه نشسته و داره تفنگشو تميز ميكنه، بارون بند اومده بود،داشتم ميرفتم پايين كه برم كنارش بشينم باهاش حرف بزنم يهو پاهام ليز خورد و افتادم روي زمين،بارون زده بود همه جا خيس و گِلي بود..دوييد سمتم دستمو گرفت،خواستم بلند شم كه صداي پارگي لباسم به گوشم خورد، وقتي زمين خوردم قسمت بالاي استينم به يه تيكه چوب گير كرده بود وقتي ارباب خواست منو بلند كنه استينم كشيده و پاره شد..بازوهام مشخص شدن خجالت كشيدم، كل لباسمو موهام گلي شده بودن، رفتيم كنار رودخونه دست و صورتمو شستم، گفت پاشو برو خونه سرما ميخوري، گفتم من امروز اومدم اينجا حرف بزنم تا حرفامو نزنم از اينجا نميرم..رفت از تو كلبه يكم هيزم اورد اتيش روشن كرد.. يكم گرم شدم، گفت بذار برم يه چيز بيارم بخوريم بعد حرفاتو بزن..گفتم من گرسنه نيستم.. گفت ولي من گشنمه...دوباره رفت تو كلبه..يهوصداي پاي اسب اومد.هركي وضع لباسمو ميديد شك ميكرد،ترسيدم..
تو افكار خودم بودم كه خانوم بزرگ بهم نزديك شد،يعني خون تنم خشك شد،از شدت استرس كم مونده بود نفسم بند بياد،خيلي عصباني بود، چشمش موند روي بازوم كه مشخص بود، يهو با چوب دستيش بهم حمله كرد،داد ميزدم،ارباب صدامونو شنيد، وسيله هارو پرت كرد روي زمين و دوييد سمتمون،خانوم بزرگم موهامو ميكشيد و با چوب كتكم ميزد،ميگفت دختره ي خراب براي پسرم نقشه كشيدي؟دريده ي فاحشه من جنازه ي پسرمم به تو نميدم...ارباب رسيد خانوم بزرگو گرفت،منم با صداي بلند گريه ميكردم، استخوناي بدنم درد گرفته بودن..ارباب خانوم بزرگو نشوند رو زمين و اومد بغلم كرد بعدم رو كرد به خانوم بزرگو گفت حيف كه مادرمي و احترامت واجبه، اينجا چيكار ميكني؟؟
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#گلاب #پارت_۲۶ دو سه ساعتي گذشت اما خبري نشد، هوا باروني بود، ديگه داشتم ميترسيدم، فكر كردم نمياد، بلند شدم برم،هنوز چندتا قدم دور نشده بودم كه صداي پاي اسبش اومد.رفتم نشستم سرجام..اومد اما تنها نبود، لعنت به اين شانس..اوني كه همراهش بود و نميشناختم،انگار…
#گلاب #پارت_۲۷
خانوم بزرگ با حرص گفت چيه؟ حرصت گرفت وسط عشق بازي و دريدگي اين گدازاده مزاحمت شدم؟ ارباب گفت خانوم بزرگ خجالت بكش،اين حرفا چيه؟ گلاب زمين خورد خواست بلند شه لباسش گير كرد به چوب و پاره شد..گفت اره مشخصه،همون لحظه كه جمشيد(دوست شهري ارباب) گفت يه رعيت خوشگل با ارباب كار خصوصي داشت فهميدم اين جادوگر اومده اينجا و واست نقشه كشيده..از اينهمه غرغر خسته شده بودم گفتم خانوم بزرگ من نيومدم پسرتونو از راه بدر كنم اومدم بهش بگم نميخوام باهاش ازدواج كنم..گفت اره از سرووضعت مشخصه، تف تو قبر پدرت كه بلد نبود يه دختر تربيت كنه..اينو كه گفت قاطي كردم داد زدم گفتم راجع به پدرم اينجوري حرف نزنيد،بعد رو كردم به ارباب با فرياد گفتم اصلا ميدوني چيه؟ همه ي اينا نقشه ي مادرته.. اون منو تهديد كرد كه خانوادمو ميكشه، منو از روستا فراري داد، منو به زور زن محمد كرد، منو به زور اورد عمارت كه بهت بگم ازدواج كردم، اقا من هيچوقت به ميل خودم از عمارت نرفتم، من از تمام جونم و احساسم گذشتم كه از عمارت رفتم، چندسال دلتنگي رو تحمل كردم، چند سال دوري و غربتو تحمل كردم، اين همه عذاب كشيدم، رو احساسم به شما پا گذاشتم فقط بخاطر اينكه مادرتون جون خانوادمو نگيره، الانم بخاطر مادرتون جوابم به شما منفيه، چون من دوبار داغ ديدم تحمل سومي رو ندارم،ارباب چشماش گرد شد، گفتم اره من نميخوام اين زن جون مادرمو بگيره وگرنه من جونمم برات ميره اما نميتونم از مادرم بگذرم، ميترسم، ميترسم زنت بشمو اين زن مادرمو ازم بگيره،ارباب رو كرد به مادرشو گفت گلاب راست ميگه؟ هيچي نگفت. ارباب داد زد:پرسيدم گلاب راست ميگه؟ داد زد گفت اره اما من بخاطر تو همه ي اينكارارو كردم، نميخوام اربابِ روستا با يه رعيتزاده ازدواج كنه، اين دختر كنيز تو بود،حالا بياد زنت بشه؟!من نميذارم....
ارباب خيلي از كاراي مادرش عصباني بود،بهش گفت: تو كي انقد بدجنس شدي؟ تو ديدي كه من بعد از رفتن گلاب چقدر زجر كشيدم چقدر عذاب ديدم اما به روي خودت نياوردي! تو چه جور مادري هستي كه پا روي دل پسرت ميذاري؟ چرا انقد اين دخترو اذيت كردي؟ تو ميخواستي جون خانوادشو بگيري؟ مگه ميتوني؟ جون چند نفرو گرفتي؟ تو كي ياد گرفتي كه اينجوري ادمارو تهديد به مرگ كني؟ باورم نميشه اينهمه سال عذابِ من دليلش تو باشي! يه كاري كردي كه بچه ي من داره بي مادر بزرگ ميشه در صورتيكه بچه هاي من و گلاب الان ميتونستن كنار ما لذت ببرن..حالا الانم طوري نيست هنوز دير نشده، گلاب زن من ميشه،مادرشم مياد تو عمارت كنار خودمون،به خداوندي خدا اگه كوچيكترين اسيبي بهشون بزني نگاه نميكنم كه مادرمي،ميفرستمت تو كلبه چوبي تنها زندگي كني،خانوم بزرگ عصباني شد گفت؛ بخاطر اين دختره ي خراب با مادرت اينجوري حرف ميزني؟ ارباب گفت با زن من درست حرف بزن، قراره عروست بشه، اينهمه عذابش دادي كابوسش شدي بس نبود.. بعدم اومد دست منو گرفت،تمام بدنم درد ميكرد،جلوي مادرش سرمو بوسيد،گفت گلاب من بخاطر همه ي اين سالها ازت معذرت ميخوام،هم از طرف خودم هم ازطرف مادرم،بعدم بي توجه به مادرش راه افتاديم سمت كلبه،از داخل كلبه يه پارچه بهم داد گذاشتم روم كه دستم مشخص نباشه، بعدم منو با اسب تا نزديكي روستا رسوند،رفتم خونه،خداروشكر مادرم نبود،زودي تنمو موهامو شستم و لباسمو عوض كردم،خيلي خسته بودم،دراز كشيدم خوابم برد،با صداي ثريا از خواب بيدار شدم..گفت خانوم بزرگ حالش بد شده بردنش شهر،ارباب منو فرستاد بيام بهت بگم با مادرت لوازمتونو جمع كنيد بريم عمارت..گفتم باشه تو برو ما هم ميايم.. وقتي ثريا رفت با خودم فكر كردم يعني اين ازدواج واقعا ارزششو داره كه جون مادرم به خطر بيفته و خانوم بزرگ راهي دواخونه بشه؟تو فكر بودم كه مادرم وارد شد، يكم كه گذشت جريانو براش تعريف كردم،گريه كرد گفت بالاخره حرفاتو به ارباب زدي دخترم؟ تورو خدا به فكر من نباش، مرگ و زندگي دست خداست، تا خدا نخواد اتفاقي برام نميفته، دخترم تو يكبار زوري ازدواج كردي اما ديگه پا روي دلت نذار، من مطمئنم ارباب مراقبته...دو روز بعد منو مادرم رفتيم عمارت، همه از ديدن ما خوشحال شدن، عطيه دوييد سمتم بغلم كرد گفت بيا ببين ارباب چه اتاقي براتون اماده كرده..يه اتاق بزرگ براي مادرم كه تخت هم داشت و بزرگترين اتاق عمارت براي من و خودش،يه تخت دونفره ي خوشگل،يه دست مبل شيك، با فرش و پرده هاي بلند و قشنگ، يه ميز چوبي كه روش دكوري و قاب عكس بود..
اونروز غروب ارباب برگشت عمارت اما بدونِ خانوم بزرگ..وقتي منو تو اتاق ديد بغلم كرد گفت ممنون كه اومدي و به من اعتماد كردي.گفتم حال خانوم بزرگ چطوره؟ چرا نياوردينش خونه؟ گفت متاسفانه حالش اصلا خوب نيست،بايد بمونه، دكتر ميگه فشار عصبي بهش وارد شده.گفتم: همش بخاطر من و شماست،كاش اينجوري نميشد..گفت تو نگران نباش من درستش ميكنم،مشغول حرف زدن بوديم كه بهار وارد شد و رفت بغل ارباب..
@kadbanoiranii
خانوم بزرگ با حرص گفت چيه؟ حرصت گرفت وسط عشق بازي و دريدگي اين گدازاده مزاحمت شدم؟ ارباب گفت خانوم بزرگ خجالت بكش،اين حرفا چيه؟ گلاب زمين خورد خواست بلند شه لباسش گير كرد به چوب و پاره شد..گفت اره مشخصه،همون لحظه كه جمشيد(دوست شهري ارباب) گفت يه رعيت خوشگل با ارباب كار خصوصي داشت فهميدم اين جادوگر اومده اينجا و واست نقشه كشيده..از اينهمه غرغر خسته شده بودم گفتم خانوم بزرگ من نيومدم پسرتونو از راه بدر كنم اومدم بهش بگم نميخوام باهاش ازدواج كنم..گفت اره از سرووضعت مشخصه، تف تو قبر پدرت كه بلد نبود يه دختر تربيت كنه..اينو كه گفت قاطي كردم داد زدم گفتم راجع به پدرم اينجوري حرف نزنيد،بعد رو كردم به ارباب با فرياد گفتم اصلا ميدوني چيه؟ همه ي اينا نقشه ي مادرته.. اون منو تهديد كرد كه خانوادمو ميكشه، منو از روستا فراري داد، منو به زور زن محمد كرد، منو به زور اورد عمارت كه بهت بگم ازدواج كردم، اقا من هيچوقت به ميل خودم از عمارت نرفتم، من از تمام جونم و احساسم گذشتم كه از عمارت رفتم، چندسال دلتنگي رو تحمل كردم، چند سال دوري و غربتو تحمل كردم، اين همه عذاب كشيدم، رو احساسم به شما پا گذاشتم فقط بخاطر اينكه مادرتون جون خانوادمو نگيره، الانم بخاطر مادرتون جوابم به شما منفيه، چون من دوبار داغ ديدم تحمل سومي رو ندارم،ارباب چشماش گرد شد، گفتم اره من نميخوام اين زن جون مادرمو بگيره وگرنه من جونمم برات ميره اما نميتونم از مادرم بگذرم، ميترسم، ميترسم زنت بشمو اين زن مادرمو ازم بگيره،ارباب رو كرد به مادرشو گفت گلاب راست ميگه؟ هيچي نگفت. ارباب داد زد:پرسيدم گلاب راست ميگه؟ داد زد گفت اره اما من بخاطر تو همه ي اينكارارو كردم، نميخوام اربابِ روستا با يه رعيتزاده ازدواج كنه، اين دختر كنيز تو بود،حالا بياد زنت بشه؟!من نميذارم....
ارباب خيلي از كاراي مادرش عصباني بود،بهش گفت: تو كي انقد بدجنس شدي؟ تو ديدي كه من بعد از رفتن گلاب چقدر زجر كشيدم چقدر عذاب ديدم اما به روي خودت نياوردي! تو چه جور مادري هستي كه پا روي دل پسرت ميذاري؟ چرا انقد اين دخترو اذيت كردي؟ تو ميخواستي جون خانوادشو بگيري؟ مگه ميتوني؟ جون چند نفرو گرفتي؟ تو كي ياد گرفتي كه اينجوري ادمارو تهديد به مرگ كني؟ باورم نميشه اينهمه سال عذابِ من دليلش تو باشي! يه كاري كردي كه بچه ي من داره بي مادر بزرگ ميشه در صورتيكه بچه هاي من و گلاب الان ميتونستن كنار ما لذت ببرن..حالا الانم طوري نيست هنوز دير نشده، گلاب زن من ميشه،مادرشم مياد تو عمارت كنار خودمون،به خداوندي خدا اگه كوچيكترين اسيبي بهشون بزني نگاه نميكنم كه مادرمي،ميفرستمت تو كلبه چوبي تنها زندگي كني،خانوم بزرگ عصباني شد گفت؛ بخاطر اين دختره ي خراب با مادرت اينجوري حرف ميزني؟ ارباب گفت با زن من درست حرف بزن، قراره عروست بشه، اينهمه عذابش دادي كابوسش شدي بس نبود.. بعدم اومد دست منو گرفت،تمام بدنم درد ميكرد،جلوي مادرش سرمو بوسيد،گفت گلاب من بخاطر همه ي اين سالها ازت معذرت ميخوام،هم از طرف خودم هم ازطرف مادرم،بعدم بي توجه به مادرش راه افتاديم سمت كلبه،از داخل كلبه يه پارچه بهم داد گذاشتم روم كه دستم مشخص نباشه، بعدم منو با اسب تا نزديكي روستا رسوند،رفتم خونه،خداروشكر مادرم نبود،زودي تنمو موهامو شستم و لباسمو عوض كردم،خيلي خسته بودم،دراز كشيدم خوابم برد،با صداي ثريا از خواب بيدار شدم..گفت خانوم بزرگ حالش بد شده بردنش شهر،ارباب منو فرستاد بيام بهت بگم با مادرت لوازمتونو جمع كنيد بريم عمارت..گفتم باشه تو برو ما هم ميايم.. وقتي ثريا رفت با خودم فكر كردم يعني اين ازدواج واقعا ارزششو داره كه جون مادرم به خطر بيفته و خانوم بزرگ راهي دواخونه بشه؟تو فكر بودم كه مادرم وارد شد، يكم كه گذشت جريانو براش تعريف كردم،گريه كرد گفت بالاخره حرفاتو به ارباب زدي دخترم؟ تورو خدا به فكر من نباش، مرگ و زندگي دست خداست، تا خدا نخواد اتفاقي برام نميفته، دخترم تو يكبار زوري ازدواج كردي اما ديگه پا روي دلت نذار، من مطمئنم ارباب مراقبته...دو روز بعد منو مادرم رفتيم عمارت، همه از ديدن ما خوشحال شدن، عطيه دوييد سمتم بغلم كرد گفت بيا ببين ارباب چه اتاقي براتون اماده كرده..يه اتاق بزرگ براي مادرم كه تخت هم داشت و بزرگترين اتاق عمارت براي من و خودش،يه تخت دونفره ي خوشگل،يه دست مبل شيك، با فرش و پرده هاي بلند و قشنگ، يه ميز چوبي كه روش دكوري و قاب عكس بود..
اونروز غروب ارباب برگشت عمارت اما بدونِ خانوم بزرگ..وقتي منو تو اتاق ديد بغلم كرد گفت ممنون كه اومدي و به من اعتماد كردي.گفتم حال خانوم بزرگ چطوره؟ چرا نياوردينش خونه؟ گفت متاسفانه حالش اصلا خوب نيست،بايد بمونه، دكتر ميگه فشار عصبي بهش وارد شده.گفتم: همش بخاطر من و شماست،كاش اينجوري نميشد..گفت تو نگران نباش من درستش ميكنم،مشغول حرف زدن بوديم كه بهار وارد شد و رفت بغل ارباب..
@kadbanoiranii
🌺پــرودگــارا
⭐️در این شب دل انگیز
🌺آنچه را که بیصدا
⭐️از قلب عزیزانم گذر کرده
🌺در تقدیرشان قرار ده
⭐️تا لذتی دو چندان را
🌺برایشان به ارمغان بیاورد
⭐️شبتون به لطافت گل
@kadbanoiranii
⭐️در این شب دل انگیز
🌺آنچه را که بیصدا
⭐️از قلب عزیزانم گذر کرده
🌺در تقدیرشان قرار ده
⭐️تا لذتی دو چندان را
🌺برایشان به ارمغان بیاورد
⭐️شبتون به لطافت گل
@kadbanoiranii
به نام آنکه
در جان و روان است
توانایی ده هر ناتوانست
با توکل به اسم اعظم الله
شروع میکنیم روزی نو را
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
ای مقصد حرفهای بسیارم
دریاب مرا که دوستت دارم
الهی به امید تو نه خلق روزگار
@kadbanoiranii
در جان و روان است
توانایی ده هر ناتوانست
با توکل به اسم اعظم الله
شروع میکنیم روزی نو را
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
ای مقصد حرفهای بسیارم
دریاب مرا که دوستت دارم
الهی به امید تو نه خلق روزگار
@kadbanoiranii
Shalizar
Ragheb
#راغب
#شالیزار
🍁🍃🌷🍃🍁
شاد باش و شادی ات را باب ڪن
اخم را در چھــره ها ڪمیاب ڪن
آنقــدر با مردمان خوش باش ڪہ
غصہ را در ذهنِ مردم خواب ڪن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#شالیزار
🍁🍃🌷🍃🍁
شاد باش و شادی ات را باب ڪن
اخم را در چھــره ها ڪمیاب ڪن
آنقــدر با مردمان خوش باش ڪہ
غصہ را در ذهنِ مردم خواب ڪن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#صبحانه_رژیمی
مواد لازم :
جودوسر پرک ۳الی۴ ق
شیرکم چرب ۱ ل
عسل نصف ق
برای تاپینگ گرانولا و شکلات صبحانه رژیمی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#صبحانه_رژیمی
مواد لازم :
جودوسر پرک ۳الی۴ ق
شیرکم چرب ۱ ل
عسل نصف ق
برای تاپینگ گرانولا و شکلات صبحانه رژیمی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پاناکوتا_ژله_هویج
مواد لازم:
خامه : ۱۰۰ گرم نصف پاکت
شیر : ۲ لیوان
( پودر ) ژلاتین : ۳ قاشق چایخوری
شکر دانه ریز : ۱/۳ لیوان
گلاب ۳ قاشق غذا خوری
برای ژله هویج :
هویج متوسط : ۳ عدد
شکر : ۱/۲ لیوان
آب : ۲ لیوان
نشاسته ذرت : ۲/۵ قاشق غذاخوری
میوه خورد شده: سلیقه ایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پاناکوتا_ژله_هویج
مواد لازم:
خامه : ۱۰۰ گرم نصف پاکت
شیر : ۲ لیوان
( پودر ) ژلاتین : ۳ قاشق چایخوری
شکر دانه ریز : ۱/۳ لیوان
گلاب ۳ قاشق غذا خوری
برای ژله هویج :
هویج متوسط : ۳ عدد
شکر : ۱/۲ لیوان
آب : ۲ لیوان
نشاسته ذرت : ۲/۵ قاشق غذاخوری
میوه خورد شده: سلیقه ایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG