This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کوکی_هیلتون
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کوکی_هیلتون
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#آموزش_کیک_کارتونی_بدون_فوندانت
#نکات_کیک_اسفنجی_فائزه_ادیب
🔸تخم مرغ ۴ تا
🔸شکر ۱۰۰ گرم
🔸آرد ۱۲۰ گرم
🔸آبجوش ۲ قاشق
🔸وانیل یا اسانس دلخواه کمی
.
🔹این مواد برای قالب ۱۵ سانت هست
.
🔹خامه برای آسترکشی ۳۰۰ گرم کافیه
🔹خامه سفید ۱۵۰ گرم استفاده کردم
🔹خامه صورتی ۱۲۰ گرم حدودا
🔹خامه واسه ماسوره ۱۰۰ گرم و ماسوره شماره ۱۹۵
.
◾️درجه فر گازی ۱۷۵
◾️فر برقی ۱۶۰
◾️سولاردوم و توستر ۱۵۵
.
✅بچه ها من چون داشتم ویدیو میگرفتم و مجبور بودم همش حواسم به دوربین و زاویه دستم باشه، یه کم آروم آروم کار کردم و خامه مشکی چون ظهر بود و هوا گرم بود کمی شل شد، البته خامه کاله سولیانو هم استفاده کردم که زیاد ازش راضی نبودم، شما خامه مینارین استفاده کنید و سعی کنید محیط خونه خنک باشه.
✅واسه اینکه خامه زودتر مشکی بشه ورنگ کمتری استفاده بشه میتونید اول داخلش پودر کاکائو بریزید بعد رنگ.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#نکات_کیک_اسفنجی_فائزه_ادیب
🔸تخم مرغ ۴ تا
🔸شکر ۱۰۰ گرم
🔸آرد ۱۲۰ گرم
🔸آبجوش ۲ قاشق
🔸وانیل یا اسانس دلخواه کمی
.
🔹این مواد برای قالب ۱۵ سانت هست
.
🔹خامه برای آسترکشی ۳۰۰ گرم کافیه
🔹خامه سفید ۱۵۰ گرم استفاده کردم
🔹خامه صورتی ۱۲۰ گرم حدودا
🔹خامه واسه ماسوره ۱۰۰ گرم و ماسوره شماره ۱۹۵
.
◾️درجه فر گازی ۱۷۵
◾️فر برقی ۱۶۰
◾️سولاردوم و توستر ۱۵۵
.
✅بچه ها من چون داشتم ویدیو میگرفتم و مجبور بودم همش حواسم به دوربین و زاویه دستم باشه، یه کم آروم آروم کار کردم و خامه مشکی چون ظهر بود و هوا گرم بود کمی شل شد، البته خامه کاله سولیانو هم استفاده کردم که زیاد ازش راضی نبودم، شما خامه مینارین استفاده کنید و سعی کنید محیط خونه خنک باشه.
✅واسه اینکه خامه زودتر مشکی بشه ورنگ کمتری استفاده بشه میتونید اول داخلش پودر کاکائو بریزید بعد رنگ.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کارتونی
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
خیلی راحت درست میشه و نکته خاصی نداره فقط اینکه حتما از تخم مرغ درشت استفاده کنید. وزن هر تخم مرغ با پوست ۷۰ گرم باشه خوبه ، اگه کوچیک بود ۵ تا بزنید . و اینکه برای بافت خوب کیک حتما حسابی تخم مرغ ها رو با شکر حجم بدید .
میتونید این مواد رو یکجا داخل قالب بزرگ بریزید یا میتونید مثل من کاپ کیک درست کنید .
هر مغز دلخواهی میتونید رویه کار بریزید حتی میتونید مغز دلخواه رو با مواد مخلوط کنید .
از پیمانه های استاندارد قنادی استفاده کنید البته هر یک لیوان دسته دار فرانسوی مساوی با یک پیمانه هست
#کاپ_کیک_گردویی از استاد زحمتی عزیز
تخم مرغ درشت ۴ عدد
شکر یک پیمانه
آرد دو پیمانه
بکینگ پودر یک و نیم قاشق چایخوری
روغن مایع نصف پیمانه
شیر نصف پیمانه
وانیل نصف قاشق چایخوری
برای قسمت شکلاتی 👇
پودر کاکائو یک قاشق غذاخوری
روغن مایع یک قاشق غذاخوری
طرز تهیه تو فیلم کاملا مشخصه.
فر رو ۲۰ دقیقه قبل روی دمای ۱۸۰ درجه گرم کنید .
فر برقی ۱۶۰ درجه
مدت تقریبی پخت ۱۵ دقیقه برای کاپ کیک
برای قالب های دیگه ممکنه زمان پخت فرق داشته باشه.
برای طلایی شدن رویه میتونید گریل بزنید.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
میتونید این مواد رو یکجا داخل قالب بزرگ بریزید یا میتونید مثل من کاپ کیک درست کنید .
هر مغز دلخواهی میتونید رویه کار بریزید حتی میتونید مغز دلخواه رو با مواد مخلوط کنید .
از پیمانه های استاندارد قنادی استفاده کنید البته هر یک لیوان دسته دار فرانسوی مساوی با یک پیمانه هست
#کاپ_کیک_گردویی از استاد زحمتی عزیز
تخم مرغ درشت ۴ عدد
شکر یک پیمانه
آرد دو پیمانه
بکینگ پودر یک و نیم قاشق چایخوری
روغن مایع نصف پیمانه
شیر نصف پیمانه
وانیل نصف قاشق چایخوری
برای قسمت شکلاتی 👇
پودر کاکائو یک قاشق غذاخوری
روغن مایع یک قاشق غذاخوری
طرز تهیه تو فیلم کاملا مشخصه.
فر رو ۲۰ دقیقه قبل روی دمای ۱۸۰ درجه گرم کنید .
فر برقی ۱۶۰ درجه
مدت تقریبی پخت ۱۵ دقیقه برای کاپ کیک
برای قالب های دیگه ممکنه زمان پخت فرق داشته باشه.
برای طلایی شدن رویه میتونید گریل بزنید.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کاپ_کیک_گردویی
آموزش از استاد زحمتی عزیز
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کاپ_کیک_گردویی
آموزش از استاد زحمتی عزیز
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ماسوره
آشنایی با ماسوره ها برای تزیین کیک و کاربرد شون
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ماسوره
آشنایی با ماسوره ها برای تزیین کیک و کاربرد شون
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ماسوره_زدن
آموزش یه بافت زیبا برای تزیین کیک با ماسوره و نحوه صحیح زدن این بافت
حتما ببینید
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ماسوره_زدن
آموزش یه بافت زیبا برای تزیین کیک با ماسوره و نحوه صحیح زدن این بافت
حتما ببینید
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آموزش_تزیین_کاپ_کیک
آموزش تزیین کاپ کیک با ماسوره
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#آموزش_تزیین_کاپ_کیک
آموزش تزیین کاپ کیک با ماسوره
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شکلات_رنگی
نحوه رنگی کردن شکلات
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شکلات_رنگی
نحوه رنگی کردن شکلات
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۱
از جایم بلند شدم تا به طرف بقیه بر گردیم که با شنیدن حرفش خشک می شوم...
-اگر انقدر خوب بود خودت چرا قبولش نکردی؟ اگرم خوب نبود چرا به من پیشکشش می کنی؟
انگار سرب داغ در گوش هایم ریختند! شوکه شده به سمتش برمی گردم تا مطمئن باشم که این حرف ها از دهان مهشید بیرون آمد! اشتباه نبود!
رنگ رخت بسته از چهره اش تائیدش می کرد. تک خندی می زنم و نگاهم را سرگردان به اطراف می دوزم...
وقتی چشمانم روی نگاه لرزانش متمرکز می شود تنها یه جمله را لب می زنم و می روم.
-خلایق هرچه لایق!
پلک هایش را با درد روی هم می فشارد و من دیگر نمی ایستم. راه برگشت را پیش می گیرم و صدایش را از پشت سرم می شنوم:
-شهرزاد وایسـ..
-بریم پیش بقیه دیگه خیلی وقته که اومدیم!
هیچ توضیحی نمی خواستم! فکر می کنم به قدر کافی لحن کوبنده و قدم هایم مصمم بود که بدون هیچ حرفی به دنبالم آمد.
مامان به کمک منیر خانوم بساط صبحانه را چیده بودند. کنار رزا می نشینم و او گلایه می کند که چرا او را با خودم به چشمه نبردم.
چون وقتی آمدیم هنوز خواب بود نبردمش. محمد روی موهایش را می بوسد می گوید که بعد از اینکه صبحانه اش را کامل خورد خودش او را می برد.
با جهانگیر خان شطرنج بازی می کنم، محمد با رزا به چشمه می رود. مامان و منیر خانوم هم همین اطراف قدم می زنند و مهشید هم کنار محدثه نشسته بود.
محدثه پرشور چیزی را در گوشی داشت نشانش می داد اما او با بی حالی واضحی پاسخ می داد. از او دلخور بودم اما می دانستم همین حالا هم بابت چیزی که گفت پشیمان است. همیشه همینطور بود.
من تکلیفم با صدرا از ابتدا مشخص بود. ما عاشق هم نبودیم. من رابطه ی پر از ایراد و اشکال را با محمد به یک رابطه ی آرام اما بدون عشق با صدرا ترجیح می دهم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
از جایم بلند شدم تا به طرف بقیه بر گردیم که با شنیدن حرفش خشک می شوم...
-اگر انقدر خوب بود خودت چرا قبولش نکردی؟ اگرم خوب نبود چرا به من پیشکشش می کنی؟
انگار سرب داغ در گوش هایم ریختند! شوکه شده به سمتش برمی گردم تا مطمئن باشم که این حرف ها از دهان مهشید بیرون آمد! اشتباه نبود!
رنگ رخت بسته از چهره اش تائیدش می کرد. تک خندی می زنم و نگاهم را سرگردان به اطراف می دوزم...
وقتی چشمانم روی نگاه لرزانش متمرکز می شود تنها یه جمله را لب می زنم و می روم.
-خلایق هرچه لایق!
پلک هایش را با درد روی هم می فشارد و من دیگر نمی ایستم. راه برگشت را پیش می گیرم و صدایش را از پشت سرم می شنوم:
-شهرزاد وایسـ..
-بریم پیش بقیه دیگه خیلی وقته که اومدیم!
هیچ توضیحی نمی خواستم! فکر می کنم به قدر کافی لحن کوبنده و قدم هایم مصمم بود که بدون هیچ حرفی به دنبالم آمد.
مامان به کمک منیر خانوم بساط صبحانه را چیده بودند. کنار رزا می نشینم و او گلایه می کند که چرا او را با خودم به چشمه نبردم.
چون وقتی آمدیم هنوز خواب بود نبردمش. محمد روی موهایش را می بوسد می گوید که بعد از اینکه صبحانه اش را کامل خورد خودش او را می برد.
با جهانگیر خان شطرنج بازی می کنم، محمد با رزا به چشمه می رود. مامان و منیر خانوم هم همین اطراف قدم می زنند و مهشید هم کنار محدثه نشسته بود.
محدثه پرشور چیزی را در گوشی داشت نشانش می داد اما او با بی حالی واضحی پاسخ می داد. از او دلخور بودم اما می دانستم همین حالا هم بابت چیزی که گفت پشیمان است. همیشه همینطور بود.
من تکلیفم با صدرا از ابتدا مشخص بود. ما عاشق هم نبودیم. من رابطه ی پر از ایراد و اشکال را با محمد به یک رابطه ی آرام اما بدون عشق با صدرا ترجیح می دهم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۲
مهشید هنوز هم شور جوانی به سر داشت. تصمیماتش را هیجان زده می گرفت و بعد پشیمان می شد. این بار هم از روی حسادت و یا کله شقی اش داشت تصمیمی می گرفت که مطمئنم بعدها پشیمان می شد.
من اینجا بودم که مطمئن شوم نگذارم این اتفاق بیفتد. حالا هم لازم بود که با قهر و کم محلی او را بترسانم و او را از موضعش پایین بکشم.
-شهرزاد؟ لباس آوردی واسه رزا؟ لباساش خیس شد... باد میاد سرما نخوره دوباره!
از جایم بلند می شوم تا به سراغ ساکی که به همراه آورده بودم بروم. همان حین لب می زنم:
-کی سرما خورد که میگی دوباره؟ اوووه چند ماه پیش بود.
سویشرت و شلواری بیرون می کشم و به طرفشان می روم. رزا موهایش که نیمی از کش بیرون آمده بود را پشت گوشش هدایت می کند و با چشمان برق افتاده اش می گوید:
-همو وختی که شب خونه بابا محمد موندیمو می گه. با هم رفتیم حمـ...
-بابایی؟ بیا دستاتو بشورم خاکی شد بیا... بدو بابایی!
یخ زده ام. با وحشت به محمد خیره مانده ام که با اطمینان پلک رو هم می گذارد و من جرات می کنم و به جهانگیر خان نگاه می کنم.
داشت از داخل فلاکس برای خود چای می ریخت و هیچ تغییری در حالت خنثای چهره اش به وجود نیامده بود! نشنیده بود؟ جمله ی نصفه مانده ی رزا را نشنید مگرنه؟
رزا که به طرفم آمد با تنی کرخت شده دستش را می گیرم و مقابل خودم می نشانمش. از استرسی که کشیده دستانم لمس شده بود.
-منو تو با هم کلی حرف داریم رزا خانوم!
از دست خودم بیشتر از او عصبانی بودم. اما لازم بود که یک چیز هایی را به عنوان حریم خانواده به او یاد بدهم.
-من کاله بدی کردم؟
دلم با شنیدن صدای مردد و کمی ترسیده اش نرم می شود. کار بدی کرده بود اما از قصد نبود. مقصر من بودم که زودتر برایش توضیح نداده بودم.
-نه... اما لازمه که یه جلسه خانوادگی داشته باشیم. من و شما و بابا محمد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مهشید هنوز هم شور جوانی به سر داشت. تصمیماتش را هیجان زده می گرفت و بعد پشیمان می شد. این بار هم از روی حسادت و یا کله شقی اش داشت تصمیمی می گرفت که مطمئنم بعدها پشیمان می شد.
من اینجا بودم که مطمئن شوم نگذارم این اتفاق بیفتد. حالا هم لازم بود که با قهر و کم محلی او را بترسانم و او را از موضعش پایین بکشم.
-شهرزاد؟ لباس آوردی واسه رزا؟ لباساش خیس شد... باد میاد سرما نخوره دوباره!
از جایم بلند می شوم تا به سراغ ساکی که به همراه آورده بودم بروم. همان حین لب می زنم:
-کی سرما خورد که میگی دوباره؟ اوووه چند ماه پیش بود.
سویشرت و شلواری بیرون می کشم و به طرفشان می روم. رزا موهایش که نیمی از کش بیرون آمده بود را پشت گوشش هدایت می کند و با چشمان برق افتاده اش می گوید:
-همو وختی که شب خونه بابا محمد موندیمو می گه. با هم رفتیم حمـ...
-بابایی؟ بیا دستاتو بشورم خاکی شد بیا... بدو بابایی!
یخ زده ام. با وحشت به محمد خیره مانده ام که با اطمینان پلک رو هم می گذارد و من جرات می کنم و به جهانگیر خان نگاه می کنم.
داشت از داخل فلاکس برای خود چای می ریخت و هیچ تغییری در حالت خنثای چهره اش به وجود نیامده بود! نشنیده بود؟ جمله ی نصفه مانده ی رزا را نشنید مگرنه؟
رزا که به طرفم آمد با تنی کرخت شده دستش را می گیرم و مقابل خودم می نشانمش. از استرسی که کشیده دستانم لمس شده بود.
-منو تو با هم کلی حرف داریم رزا خانوم!
از دست خودم بیشتر از او عصبانی بودم. اما لازم بود که یک چیز هایی را به عنوان حریم خانواده به او یاد بدهم.
-من کاله بدی کردم؟
دلم با شنیدن صدای مردد و کمی ترسیده اش نرم می شود. کار بدی کرده بود اما از قصد نبود. مقصر من بودم که زودتر برایش توضیح نداده بودم.
-نه... اما لازمه که یه جلسه خانوادگی داشته باشیم. من و شما و بابا محمد.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۳
-جسله چیه؟
لپش را می کشم و با عشق نگاهش می کنم.
-جلسه. جلسه یعنی قراره سه تایی بشینیم و با هم درباره ی یه مسئله صحبت کنیم.
لبخند عمیقش چال روی گونه اش را نمایش می دهد و سرش را با ذوق تکان می دهد. تا دست به سمت لباسش می روم محمد با لحن هشدار آمیزی صدایم می زند:
-شهرزاد! وایسا...
بدو بدو به سمت وسایل می رود و پتوی را از داخل کاور در می آورد و به طرفمان می آید.
-بچه رو می خوای تو این هوا لخت کنی؟ صبر کن عزیز من... عه!
لحنش عصبانی بود و قسم می خورم که این هیچ ربطی به آب و هوا نداشت! از همین حالا هم روی پوشش رزا حساس بود.
هروقت دامن کوتاه به رزا می پوشاندم مدام دستش بند دامنش بود که پایین تر بکشدش! چشم غره ام را می بیند و کار خودش را می کند.
پتو را دورش می گیرد و من لباسش را عوض می کنم. دستی به موهایش می کشم و از نو برایش می بندم.
-بابا محمد؟
محمد حین اینکه پتو را تا می زند پاسخش را می دهد:
-جان بابا؟
-الان می تونیم با هم جلسه شیم؟
کارش تمام شده و کنار من می نشنید. با نگاهش می پرسد که منظور رزا از جلسه چیست و من اشاره می کنم که بعدا توضیح می دهم. رو به رزا می گویم:
-شب با هم صحبت می کنیم دخترم.
نهار را هم کنار هم می خوریم و ساعت چهار به ویلا برمی گردیم. کمی استراحت می کنیم و با محمد قرار می گذاریم که شب با رزا سه نفری بیرون برویم و راجع به همه چیز با هم صحبت کنیم.
دوش می گیرم و مشغول آماده شدن می شوم. با حوصله آرایش می کنم و لباس مناسبی بر می دارم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-جسله چیه؟
لپش را می کشم و با عشق نگاهش می کنم.
-جلسه. جلسه یعنی قراره سه تایی بشینیم و با هم درباره ی یه مسئله صحبت کنیم.
لبخند عمیقش چال روی گونه اش را نمایش می دهد و سرش را با ذوق تکان می دهد. تا دست به سمت لباسش می روم محمد با لحن هشدار آمیزی صدایم می زند:
-شهرزاد! وایسا...
بدو بدو به سمت وسایل می رود و پتوی را از داخل کاور در می آورد و به طرفمان می آید.
-بچه رو می خوای تو این هوا لخت کنی؟ صبر کن عزیز من... عه!
لحنش عصبانی بود و قسم می خورم که این هیچ ربطی به آب و هوا نداشت! از همین حالا هم روی پوشش رزا حساس بود.
هروقت دامن کوتاه به رزا می پوشاندم مدام دستش بند دامنش بود که پایین تر بکشدش! چشم غره ام را می بیند و کار خودش را می کند.
پتو را دورش می گیرد و من لباسش را عوض می کنم. دستی به موهایش می کشم و از نو برایش می بندم.
-بابا محمد؟
محمد حین اینکه پتو را تا می زند پاسخش را می دهد:
-جان بابا؟
-الان می تونیم با هم جلسه شیم؟
کارش تمام شده و کنار من می نشنید. با نگاهش می پرسد که منظور رزا از جلسه چیست و من اشاره می کنم که بعدا توضیح می دهم. رو به رزا می گویم:
-شب با هم صحبت می کنیم دخترم.
نهار را هم کنار هم می خوریم و ساعت چهار به ویلا برمی گردیم. کمی استراحت می کنیم و با محمد قرار می گذاریم که شب با رزا سه نفری بیرون برویم و راجع به همه چیز با هم صحبت کنیم.
دوش می گیرم و مشغول آماده شدن می شوم. با حوصله آرایش می کنم و لباس مناسبی بر می دارم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۴
تقه ای به در می خورد و مهشید داخل می شود. بدون اینکه نگاهش کنم تعارفش می زنم تا بنشیند.
-ازم دلخوری!
بودم و این را خودش می دانست. انکارش هم فایده ای نداشت.
-هستم. اما مهم نیست ولش کن.
-مهمه...
-نیست وقتی خط فکریمون یکی نیست. من یه حرف دیگه دارم می زنم تو اصلا داری تو باقالیا سیر می کنی انگار. وقتی حرف همو نمی فهمیم بهتره که ادامه اش ندیم.
مقابلش دست به کمر و با ژست طلبکارانه ایستاده بودم. لحظه با استیصال نگاهم می کند. بعد دستم را می گیرد و کنار خودش روی تخت می کشاند.
-من حرف تو رو می فهمم. قبول حرف اشتباهی زدم، به خدا خیلی عصبانی بودم، نفهمیدم. اصلا تو می دونی چی تو دل من می گذره؟ چه می دونی من تو چه حالی ام؟
دلم نرم می شود. تنم را به سویش می کشم و دستش را می گیرم.
-تو گفتی و من نفهمیدم؟ باهام حرف بزن! بهم بگو بذار بدونم و بعد نظرمو بگم. خودت می دونی چقدر برام عزیزی... خوشبختیت آرزومه. من چیزی رو که بدونم درسته بهت می گم و بعدم تصمیم آخر با خودته. از چی عصبانی هستی تو؟ من طرف توام!
سرش را پایین می اندازد و بعد که دوباره بالا می آورد، برق اشک را در چشمانش می بینم.
-من زود وابسته می شم شهرزاد و این ایراد منه و خودم از هرکسی بهتر می دونم. اما صدرا از منم بدتره ظاهرا! ما دوتا رو با هم دید اما چرا اول سراغ تو اومد اگر می گه که احساسش به من قوی تره؟ چرا باید باورش کنم؟ اگر بازم اجازه بدم بهم نزدیک بشه و قصه ام با نریمان تکرار شد چی؟ حداقلش الان به عنوان عشق روش حساب نمی کنم و ازش انتظاری ندارم. من تحمل ندارم که دوباره روی یه آدم پوشالی حساب باز کنم و بعد که طرف دوراشو زد قالم بذاره و بره!
آنقدر بغض داشت و آن قدر تلاش می کرد که جلوی بغضش را بگیرد که به نفس نفس افتاده بود!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
تقه ای به در می خورد و مهشید داخل می شود. بدون اینکه نگاهش کنم تعارفش می زنم تا بنشیند.
-ازم دلخوری!
بودم و این را خودش می دانست. انکارش هم فایده ای نداشت.
-هستم. اما مهم نیست ولش کن.
-مهمه...
-نیست وقتی خط فکریمون یکی نیست. من یه حرف دیگه دارم می زنم تو اصلا داری تو باقالیا سیر می کنی انگار. وقتی حرف همو نمی فهمیم بهتره که ادامه اش ندیم.
مقابلش دست به کمر و با ژست طلبکارانه ایستاده بودم. لحظه با استیصال نگاهم می کند. بعد دستم را می گیرد و کنار خودش روی تخت می کشاند.
-من حرف تو رو می فهمم. قبول حرف اشتباهی زدم، به خدا خیلی عصبانی بودم، نفهمیدم. اصلا تو می دونی چی تو دل من می گذره؟ چه می دونی من تو چه حالی ام؟
دلم نرم می شود. تنم را به سویش می کشم و دستش را می گیرم.
-تو گفتی و من نفهمیدم؟ باهام حرف بزن! بهم بگو بذار بدونم و بعد نظرمو بگم. خودت می دونی چقدر برام عزیزی... خوشبختیت آرزومه. من چیزی رو که بدونم درسته بهت می گم و بعدم تصمیم آخر با خودته. از چی عصبانی هستی تو؟ من طرف توام!
سرش را پایین می اندازد و بعد که دوباره بالا می آورد، برق اشک را در چشمانش می بینم.
-من زود وابسته می شم شهرزاد و این ایراد منه و خودم از هرکسی بهتر می دونم. اما صدرا از منم بدتره ظاهرا! ما دوتا رو با هم دید اما چرا اول سراغ تو اومد اگر می گه که احساسش به من قوی تره؟ چرا باید باورش کنم؟ اگر بازم اجازه بدم بهم نزدیک بشه و قصه ام با نریمان تکرار شد چی؟ حداقلش الان به عنوان عشق روش حساب نمی کنم و ازش انتظاری ندارم. من تحمل ندارم که دوباره روی یه آدم پوشالی حساب باز کنم و بعد که طرف دوراشو زد قالم بذاره و بره!
آنقدر بغض داشت و آن قدر تلاش می کرد که جلوی بغضش را بگیرد که به نفس نفس افتاده بود!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۵
-حق با توئه عزیز دلم. اما خواهش می کنم که تک بعدی به قضیه نگاه نکن. من وقتی وارد شرکت محمد شدم ناخودگاه سر و صدای بیشتری داشتم. مدیر پروژه بودم. حرف پشتم بیشتر بود. بیشتر از تو توی چشم همه بودم. مجبور بودم با همه سر و کله بزنم. مسلما با من زودتر و بیشتر از تو اخت شدن. صدرا هم دیر تو رو شناخت. اما وقتی که شروع به شناختت کرد هر لحظه بیشتر جذبت شد. حتی همینم یه دلیل بزرگه برای اینکه به احساسش اهمیت بدی. خواستن من یه تصمیم هیجانی برای اون بود اما خواستن تو؟ از روی شناخت بود. درونت رو دیده و عاشقت شده. همین برات کافی نیست تا بهش اعتماد کنی؟
فکر می کنم که توانسته ام به درونش راه پیدا کنم. چشمانش پر از امید به لب هایم خیره و شده و هرجمله ای که به زبان می آورم با تمام وجودش گوش می کند.
-و لطفا اصلا نریمان رو با صدرا مقایسه نکن!
صورتش را با دستانش پنهان می کند و می گوید:
-چرا نکنم؟ هردو زبون بازن! هردوتاشونم پرو و زیاده خواهن!
-نکن چون در حق خودت ظلم کردی. تو با نریمان تو یه رابطه نبودی. یه نخی به سمتت انداخته بود و وقتی تو نخو گرفتی اون سمت خودشو رها کرد. هر روز دورتر می شد و هر روز تو مجبوری بودی دوبرابر دیروزت قدم برداری تا بهش برسی! اما مطمئنم با صدرا اینطور نیست! اون عاشق زاری که من دیدم با شنیدن جواب منفی تو داشت نابود می شد. زبون بازه قبول دارم اما حداقلش اینه که قابل اعتماده.
-نمی دونم شهرزاد. فقط می دونم که من به خودم قول داده بودم که بعد از نریمان دیگه وارد رابطه ی جدی نشم. این مرتیکه ی رو اعصاب از کجا پیداش شد یهو؟
می خندم. روی اعصابش بود چون نمی توانست او را از فکرش بیرون کند. چون نه گفتن به صدرا به اندازه ی جان کندن سخت بود.
تجربه اش را داشتم من!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-حق با توئه عزیز دلم. اما خواهش می کنم که تک بعدی به قضیه نگاه نکن. من وقتی وارد شرکت محمد شدم ناخودگاه سر و صدای بیشتری داشتم. مدیر پروژه بودم. حرف پشتم بیشتر بود. بیشتر از تو توی چشم همه بودم. مجبور بودم با همه سر و کله بزنم. مسلما با من زودتر و بیشتر از تو اخت شدن. صدرا هم دیر تو رو شناخت. اما وقتی که شروع به شناختت کرد هر لحظه بیشتر جذبت شد. حتی همینم یه دلیل بزرگه برای اینکه به احساسش اهمیت بدی. خواستن من یه تصمیم هیجانی برای اون بود اما خواستن تو؟ از روی شناخت بود. درونت رو دیده و عاشقت شده. همین برات کافی نیست تا بهش اعتماد کنی؟
فکر می کنم که توانسته ام به درونش راه پیدا کنم. چشمانش پر از امید به لب هایم خیره و شده و هرجمله ای که به زبان می آورم با تمام وجودش گوش می کند.
-و لطفا اصلا نریمان رو با صدرا مقایسه نکن!
صورتش را با دستانش پنهان می کند و می گوید:
-چرا نکنم؟ هردو زبون بازن! هردوتاشونم پرو و زیاده خواهن!
-نکن چون در حق خودت ظلم کردی. تو با نریمان تو یه رابطه نبودی. یه نخی به سمتت انداخته بود و وقتی تو نخو گرفتی اون سمت خودشو رها کرد. هر روز دورتر می شد و هر روز تو مجبوری بودی دوبرابر دیروزت قدم برداری تا بهش برسی! اما مطمئنم با صدرا اینطور نیست! اون عاشق زاری که من دیدم با شنیدن جواب منفی تو داشت نابود می شد. زبون بازه قبول دارم اما حداقلش اینه که قابل اعتماده.
-نمی دونم شهرزاد. فقط می دونم که من به خودم قول داده بودم که بعد از نریمان دیگه وارد رابطه ی جدی نشم. این مرتیکه ی رو اعصاب از کجا پیداش شد یهو؟
می خندم. روی اعصابش بود چون نمی توانست او را از فکرش بیرون کند. چون نه گفتن به صدرا به اندازه ی جان کندن سخت بود.
تجربه اش را داشتم من!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۶
با یادآوری حرفی که صبح گفت دست روی شانه اش می گذارم و می گویم:
-یه بار دیگه ام بهت گفته بودم. صدرا عاشق من نبود. خودشم اینو می دونست و اصلا به همین خاطرم بود که قانع شد ما به درد هم نمی خوریم. صدرا هم مثل منو تو آدم تنهاییه. خانواده اش سالهاست که پیشش نیستن و اونم دنبال محبت می گرده. دوست داره خانواده خودشو تشکیل بده. من می گم به این زودی بهش جواب نده. بذار دنبالت بدوئه حالا حالاها. اما ناامیدش نکن. بذار اونقدری دور و برت باشه تا دونه دونه تردیدای ذهنیتو از بین ببره.
به محض تموم شدن حرف هایم می چرخد و دست دور گردنم می اندازد و سفت می فشارد.
-غلط کردم اونجوری گفتم. حرصم گرفته بود وگرنه خودم می دونم که تو بدمو نمی خوای. خر شدم یه لحظه... ببخشید.
دستم را دور کمرش می اندازم و محکم می فشارم اما با لحن طلبکاری غر می زنم:
-ولم کن یه ساعت موهامو سشوار کشیدم. بعدم می شناسمت خودم. خر که میشی نگاه نمی کنی طرف مقابلت کیه فقط جفتک میندازی!
می خندد و دستش را که پس می کشد من بلند می شوم تا مانتویم را تن بزنم. به سمت کمدم می رود و شال خال خالی سفید و مشکی بیرون می کشد.
-این شال بیشتر بهت میاد اینو بپوش.
شال انتخابی اش را می گیرم و سر می کنم. چهره ام بشاش تر شده بود. از درون آینه لبخندی می زنم و پیش از اینکه با او خداحافظی کنم می گویم:
-حتما برنامه سفرتو برام بفرست. شماره پروازت و شماره یکی از دوستایی که همراهته هم همینطور. اگر یه وقت گوشی جواب ندادی دستم به یه جا بند باشه. شبم تا برنگشتم نخواب. با هم وسایلتو جمع می کنیم. صبحم خودم می رسونمت ترمینال. باشه؟
چند لحظه ای همانطور خیره ام می ماند و بعد با قدم بلندی به سمتم هجوم آورده و به سختی مرا در آغوشش می کشد.
به دنبال رزا و محمد از اتاق خارج می شوم و منیر خانوم اعلام می کند که در ماشین منتظرم هستند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
با یادآوری حرفی که صبح گفت دست روی شانه اش می گذارم و می گویم:
-یه بار دیگه ام بهت گفته بودم. صدرا عاشق من نبود. خودشم اینو می دونست و اصلا به همین خاطرم بود که قانع شد ما به درد هم نمی خوریم. صدرا هم مثل منو تو آدم تنهاییه. خانواده اش سالهاست که پیشش نیستن و اونم دنبال محبت می گرده. دوست داره خانواده خودشو تشکیل بده. من می گم به این زودی بهش جواب نده. بذار دنبالت بدوئه حالا حالاها. اما ناامیدش نکن. بذار اونقدری دور و برت باشه تا دونه دونه تردیدای ذهنیتو از بین ببره.
به محض تموم شدن حرف هایم می چرخد و دست دور گردنم می اندازد و سفت می فشارد.
-غلط کردم اونجوری گفتم. حرصم گرفته بود وگرنه خودم می دونم که تو بدمو نمی خوای. خر شدم یه لحظه... ببخشید.
دستم را دور کمرش می اندازم و محکم می فشارم اما با لحن طلبکاری غر می زنم:
-ولم کن یه ساعت موهامو سشوار کشیدم. بعدم می شناسمت خودم. خر که میشی نگاه نمی کنی طرف مقابلت کیه فقط جفتک میندازی!
می خندد و دستش را که پس می کشد من بلند می شوم تا مانتویم را تن بزنم. به سمت کمدم می رود و شال خال خالی سفید و مشکی بیرون می کشد.
-این شال بیشتر بهت میاد اینو بپوش.
شال انتخابی اش را می گیرم و سر می کنم. چهره ام بشاش تر شده بود. از درون آینه لبخندی می زنم و پیش از اینکه با او خداحافظی کنم می گویم:
-حتما برنامه سفرتو برام بفرست. شماره پروازت و شماره یکی از دوستایی که همراهته هم همینطور. اگر یه وقت گوشی جواب ندادی دستم به یه جا بند باشه. شبم تا برنگشتم نخواب. با هم وسایلتو جمع می کنیم. صبحم خودم می رسونمت ترمینال. باشه؟
چند لحظه ای همانطور خیره ام می ماند و بعد با قدم بلندی به سمتم هجوم آورده و به سختی مرا در آغوشش می کشد.
به دنبال رزا و محمد از اتاق خارج می شوم و منیر خانوم اعلام می کند که در ماشین منتظرم هستند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۹۷
پیش تر رزا را آماده کرده و پیش محمد فرستاده بودم. سوار می شوم و محمد به طرف رستورانی که به قول خودش دنج ترین رستوران شهرشان است به راه می افتد.
وقتی می رسیم بابت حسن انتخابش تحسینش می کنم. رستوران از دو قسمت تشکیل شده بود.
یک سالن با بنایی قدیمی و کلاسیک داخل و یک حیاط خیلی بزرگ که باید از داخل سالن رد می شدی تا به آن برسی.
حیاطش آن قدر سرسبز و قشنگ بود که روح را نوازش می داد. فاصله ی تخت هایی که گذاشته بودند با هم آنقدر زیاد بود که هر خانواده می توانست فضای کاملا خصوصی خود را داشته باشد.
آخرین تختی را که نزدیک یک آب نمای بزرگ بود انتخاب کردیم و نشستیم. تحت تاثیر انرژی مثبت سیال در هوا، همانطور که چشمانم با شگفتی به اطراف می چرخد می گویم:
-اینجا خیلی قشنگه! ای کاش با بقیه می اومدیم.
وقتی جوابی از محمد نمی گیرم نگاهش می کنم و درجا قلبم بزرگ می شود. یا شاید سینه ام تنگ می شود.
نمی دانم فقط می دانم که اتفاقی درونم رخ می دهد که انفعالاتش را درون سینه ی پرمخاطره ام حس می کنم.
فوج فوج علاقه در چشمانش موج می زد! گوشه ی چشمانش به چشم خندی چین خورده بود و لب هایش انحنای زیبایی به یک طرف برداشته بودند.
وقتی شهرزادش را حیران ژست من عاشقش می بیند با صدای آرام و آهنگینی لب می زند:
-بازم میایم خانوم. این بار بقیه رو هم میاریم. قربون ذوقت برم من.
دلم تاپ تاپ می کند و تنم یخ می بندد. سرمایی که به بدنم رسوخ کرده از فاصله ی یک قدمی بینمان ناشی می شد. نزدیک تر می خواستمش!
سردم بود و دستم بی اذن خودم به قسمت خالی کنارم اشاره می زند:
-بیا اینجا بشین. چرا دور نشستی؟
خودش را روی فرش سر می دهد و کنارم می نشنید و بلافاصله دست دور گردنم می اندازد. در آغوشش فرو می روم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
پیش تر رزا را آماده کرده و پیش محمد فرستاده بودم. سوار می شوم و محمد به طرف رستورانی که به قول خودش دنج ترین رستوران شهرشان است به راه می افتد.
وقتی می رسیم بابت حسن انتخابش تحسینش می کنم. رستوران از دو قسمت تشکیل شده بود.
یک سالن با بنایی قدیمی و کلاسیک داخل و یک حیاط خیلی بزرگ که باید از داخل سالن رد می شدی تا به آن برسی.
حیاطش آن قدر سرسبز و قشنگ بود که روح را نوازش می داد. فاصله ی تخت هایی که گذاشته بودند با هم آنقدر زیاد بود که هر خانواده می توانست فضای کاملا خصوصی خود را داشته باشد.
آخرین تختی را که نزدیک یک آب نمای بزرگ بود انتخاب کردیم و نشستیم. تحت تاثیر انرژی مثبت سیال در هوا، همانطور که چشمانم با شگفتی به اطراف می چرخد می گویم:
-اینجا خیلی قشنگه! ای کاش با بقیه می اومدیم.
وقتی جوابی از محمد نمی گیرم نگاهش می کنم و درجا قلبم بزرگ می شود. یا شاید سینه ام تنگ می شود.
نمی دانم فقط می دانم که اتفاقی درونم رخ می دهد که انفعالاتش را درون سینه ی پرمخاطره ام حس می کنم.
فوج فوج علاقه در چشمانش موج می زد! گوشه ی چشمانش به چشم خندی چین خورده بود و لب هایش انحنای زیبایی به یک طرف برداشته بودند.
وقتی شهرزادش را حیران ژست من عاشقش می بیند با صدای آرام و آهنگینی لب می زند:
-بازم میایم خانوم. این بار بقیه رو هم میاریم. قربون ذوقت برم من.
دلم تاپ تاپ می کند و تنم یخ می بندد. سرمایی که به بدنم رسوخ کرده از فاصله ی یک قدمی بینمان ناشی می شد. نزدیک تر می خواستمش!
سردم بود و دستم بی اذن خودم به قسمت خالی کنارم اشاره می زند:
-بیا اینجا بشین. چرا دور نشستی؟
خودش را روی فرش سر می دهد و کنارم می نشنید و بلافاصله دست دور گردنم می اندازد. در آغوشش فرو می روم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر