This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فیلم_آموزشی
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فیلم_آموزشی
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فیلم_آموزشی
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فیلم_آموزشی
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بریونی_اصفهان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#انار_فوندانتی_یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#انار_فوندانتی_یلدا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_یزدی
دو عدد تخم مرغ
یک لیوان سرخالی شکر
نصف قاشق چایخوری وانیل
سه چهارم لیوان آب
یک پنجم لیوان گلاب
نصف لیوان شربت بار بریزین و مخلوط کنین
(دستور شربت بار:
یک پیمانه شکر و نصف پیمانه یک هشتم قاشق جوهر لیمو دو قاشق غذاخوری آب، دو قاشق غذاخوری گلاب و مقداری عصاره زعفران بریزین
به ۲ لیوان آرد
یک قاشق چایخوری پودر هل
نصف قاشق چایخوری بکینگ پودر
نصف قاشق چایخوری نمک میوه
نصف قاشق چایخوری جوش شیرین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_یزدی
دو عدد تخم مرغ
یک لیوان سرخالی شکر
نصف قاشق چایخوری وانیل
سه چهارم لیوان آب
یک پنجم لیوان گلاب
نصف لیوان شربت بار بریزین و مخلوط کنین
(دستور شربت بار:
یک پیمانه شکر و نصف پیمانه یک هشتم قاشق جوهر لیمو دو قاشق غذاخوری آب، دو قاشق غذاخوری گلاب و مقداری عصاره زعفران بریزین
به ۲ لیوان آرد
یک قاشق چایخوری پودر هل
نصف قاشق چایخوری بکینگ پودر
نصف قاشق چایخوری نمک میوه
نصف قاشق چایخوری جوش شیرین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#مرینت_مرغ_کبابی_با_شیره_انگور
مواد لازم:
روغن ۲/۳ پیمانه
شیره انگور ۲ ق غ خ
۴ حبه سیر ریز خورد شده
رب گوجه فرنگی ۲ ق غ خ
ادویه(پودر زیره، نمک، فلفل سیاه، پول بیبر، پودر پیاز، پودر سیر)
ران مرغ و یا هر قسمتی از مرغ که مد نظرتون باشه به میزان لازم
سیبزمینی ۳ عدد
نخود از قبل پخته شده
و یا هر نوع سبزیجاتی که مد نظرتون باشه میتونین در کنار مرغ سرو کنید
🟣پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مرینت_مرغ_کبابی_با_شیره_انگور
مواد لازم:
روغن ۲/۳ پیمانه
شیره انگور ۲ ق غ خ
۴ حبه سیر ریز خورد شده
رب گوجه فرنگی ۲ ق غ خ
ادویه(پودر زیره، نمک، فلفل سیاه، پول بیبر، پودر پیاز، پودر سیر)
ران مرغ و یا هر قسمتی از مرغ که مد نظرتون باشه به میزان لازم
سیبزمینی ۳ عدد
نخود از قبل پخته شده
و یا هر نوع سبزیجاتی که مد نظرتون باشه میتونین در کنار مرغ سرو کنید
🟣پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#مرینت_مرغ_کبابی_با_شیره_انگور
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مرینت_مرغ_کبابی_با_شیره_انگور
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👩🍳#حلیم👩🍳
مواد لازم در مقدار زیاد؛ (تقریبا ۸،۹ کیلو حلیم)
گندم پوست گرفته مخصوص حلیم یک کیلو
گوشت گردن گوسفندی یک کیلو با استخوان
پیاز یک عدد بزرگ
چوبدارچین، برگ بو، نمک، فلفل سیاه
روغن زرد یا کره یا روغن جامد
🟣پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
مواد لازم در مقدار زیاد؛ (تقریبا ۸،۹ کیلو حلیم)
گندم پوست گرفته مخصوص حلیم یک کیلو
گوشت گردن گوسفندی یک کیلو با استخوان
پیاز یک عدد بزرگ
چوبدارچین، برگ بو، نمک، فلفل سیاه
روغن زرد یا کره یا روغن جامد
🟣پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلیم
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلیم
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلیم
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلیم
🟣پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلیم
🟣پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلیم
🟣پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلیم
🟣پارت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلیم
🟣پارت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۱
پیش از اینکه به سمت رزا بچرخد نفس عمیقی می گیرد و دستش را چند بار روی صورتش می کشد.
رزا کنارمان می رسد و او مثل همیشه به محض دیدن رزا زانو خم میکند تا هم قد دخترکش شود.
-می ریم بابایی... بیا بغلم الان می ریم قربونت برم...
هر بار... هر بار دلم از دیدنشان با هم تپیدن می گیرد. رزا بوسه ی محکمی روی گونه ی پدرش می کارد و این حس ذوق در دل من شدت می گیرد.
افسار نگاهم را می کشم و بی آنکه به چشمان آتش گرفته اش توجهی کنم بوسه ای روی گونه ی رزا می زنم و با یک خداحافظی زیر لبی از اتاق بیرون می روم.
با صدرا سر کوچه قرار گذاشته بودم. اصرار داشت تا با هم به آن جا برویم و من برای اینکه با هم رفتنمان از شرکت توجهات را به سمتمان جلب نکند قبول کردم که به شرط اینکه سر کوچه منتظرم بماند با او همراه شوم.
شرکت خالی در سکوت غرق بود و تنها صدایی که در گوشم می پیچید صدای پابندم بود.
به نزدیکی آسانسور که می رسم صدای قدم های سبک و تند تند رزا می شنوم و لحظه ای بعد صدایش متوقفم میکند:
-مامان وایسا! بابا میگه، به مامان بگو لزا خانوم حالش بده کجا میلی لزا حالش خوب نیست! بمون ازم مباظبت کن...
نگاهی به صورت سرخ محمد پشت سر رزا می اندازم و چشمانی که با حرص می بندد و پوف کلافه ای که می کشد باعث می شود تا وسط عصبانیت و حرص وحشتناکی که نسبت به او داشتم خنده ام بگیرد.
فقط قد دراز کرده بود! از یک بچه هم بچه تر بود! رسما داشت از بی قراری به خود می پیچید. مثل یک گرگ زخمی نفس نفس می زد و دیدنش در این حالت برایم غریب است.
و من نمی دانم چرا رگ گردنم زنده تر می تپد و شوری در رگ هایم جریان می گیرد.
با دستم چتری های دخترکم را صاف می کنم و بلند طوری که او هم بشنود زمزمه میکنم:
-فعلا که بابایی حالش خوب نیست انگاری... اما رزا خانوم مواظبش هست مگه نه؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
پیش از اینکه به سمت رزا بچرخد نفس عمیقی می گیرد و دستش را چند بار روی صورتش می کشد.
رزا کنارمان می رسد و او مثل همیشه به محض دیدن رزا زانو خم میکند تا هم قد دخترکش شود.
-می ریم بابایی... بیا بغلم الان می ریم قربونت برم...
هر بار... هر بار دلم از دیدنشان با هم تپیدن می گیرد. رزا بوسه ی محکمی روی گونه ی پدرش می کارد و این حس ذوق در دل من شدت می گیرد.
افسار نگاهم را می کشم و بی آنکه به چشمان آتش گرفته اش توجهی کنم بوسه ای روی گونه ی رزا می زنم و با یک خداحافظی زیر لبی از اتاق بیرون می روم.
با صدرا سر کوچه قرار گذاشته بودم. اصرار داشت تا با هم به آن جا برویم و من برای اینکه با هم رفتنمان از شرکت توجهات را به سمتمان جلب نکند قبول کردم که به شرط اینکه سر کوچه منتظرم بماند با او همراه شوم.
شرکت خالی در سکوت غرق بود و تنها صدایی که در گوشم می پیچید صدای پابندم بود.
به نزدیکی آسانسور که می رسم صدای قدم های سبک و تند تند رزا می شنوم و لحظه ای بعد صدایش متوقفم میکند:
-مامان وایسا! بابا میگه، به مامان بگو لزا خانوم حالش بده کجا میلی لزا حالش خوب نیست! بمون ازم مباظبت کن...
نگاهی به صورت سرخ محمد پشت سر رزا می اندازم و چشمانی که با حرص می بندد و پوف کلافه ای که می کشد باعث می شود تا وسط عصبانیت و حرص وحشتناکی که نسبت به او داشتم خنده ام بگیرد.
فقط قد دراز کرده بود! از یک بچه هم بچه تر بود! رسما داشت از بی قراری به خود می پیچید. مثل یک گرگ زخمی نفس نفس می زد و دیدنش در این حالت برایم غریب است.
و من نمی دانم چرا رگ گردنم زنده تر می تپد و شوری در رگ هایم جریان می گیرد.
با دستم چتری های دخترکم را صاف می کنم و بلند طوری که او هم بشنود زمزمه میکنم:
-فعلا که بابایی حالش خوب نیست انگاری... اما رزا خانوم مواظبش هست مگه نه؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۲
چشمانش برق می زند و انگار که خوشحال باشد از اینکه مسئولیت مهمی به او سپرده ام سرش را با ذوق بالا و پایین می کند و من دیگر صبر نمی کنم و ترکشان می کنم.
چون هر لحظه ای که کنارشان می ماندم رفتن سخت وسخت تر می شد.
این روز ها کلاهم بی اجازه ی خودم قاضی می شد. شب ها که همه به خواب می رفتند و من بودم و خودم و انصافم، سخت بود خودم را محق و محمد را شخصیت منفور دیدن...
وقتی از روز اولی که از بودن رزا باخبر شد تا به امروز را دوره می کنم نمی توانم به این فکر نکنم که اگر هرکس دیگری به جای محمد بود ممکن بود که چه واکنشی نشان دهد!
که من یادم نمی رود روزهای اول حتی کابوس این را داشتم که حضانت رزا را از من بستاند!
ممکن بود که از این همه سالی که می توانست با رزا باشد و از دست داده بود خشمگین می شد و برای تلافی او را از من می گرفت.
یا حتی می توانست با بی رحمی تمام به دنبال آزمایش اثبات این ادعا برود و درخواست آزمایش دی ان ای بکند...
می توانست وسط راه جا بزند.
می توانست بی توجه به حقی که به گردنش داشتم حقی که شرع و عرف این جامعه به او می داد را طلب کند...
می توانست...
می توانست و خیلی کارها از او برمی آمد که هیچ کدامش را انجام نداده بود!
و حالا که گذشته بود و من به عقب نگاه می کردم می دیدم که محمد هر روز یک قدم از هیولایی که من از او در تصورم داشتم، فاصله می گیرد.
و منصفانه که به قضیه نگاه می کردم در واقع در ایده آل ترین شرایطی که ممکن بود برایمان پیش بیاید بودیم. همه چیز راجع به او و رزا و من رویایی داشت پیش می رفت!
مشکلات و چالش های خودمان را داشتیم اما محمد و حضورش همه چیز را سخت نه... کاملا برعکس... همه چیز را ساده تر می کرد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چشمانش برق می زند و انگار که خوشحال باشد از اینکه مسئولیت مهمی به او سپرده ام سرش را با ذوق بالا و پایین می کند و من دیگر صبر نمی کنم و ترکشان می کنم.
چون هر لحظه ای که کنارشان می ماندم رفتن سخت وسخت تر می شد.
این روز ها کلاهم بی اجازه ی خودم قاضی می شد. شب ها که همه به خواب می رفتند و من بودم و خودم و انصافم، سخت بود خودم را محق و محمد را شخصیت منفور دیدن...
وقتی از روز اولی که از بودن رزا باخبر شد تا به امروز را دوره می کنم نمی توانم به این فکر نکنم که اگر هرکس دیگری به جای محمد بود ممکن بود که چه واکنشی نشان دهد!
که من یادم نمی رود روزهای اول حتی کابوس این را داشتم که حضانت رزا را از من بستاند!
ممکن بود که از این همه سالی که می توانست با رزا باشد و از دست داده بود خشمگین می شد و برای تلافی او را از من می گرفت.
یا حتی می توانست با بی رحمی تمام به دنبال آزمایش اثبات این ادعا برود و درخواست آزمایش دی ان ای بکند...
می توانست وسط راه جا بزند.
می توانست بی توجه به حقی که به گردنش داشتم حقی که شرع و عرف این جامعه به او می داد را طلب کند...
می توانست...
می توانست و خیلی کارها از او برمی آمد که هیچ کدامش را انجام نداده بود!
و حالا که گذشته بود و من به عقب نگاه می کردم می دیدم که محمد هر روز یک قدم از هیولایی که من از او در تصورم داشتم، فاصله می گیرد.
و منصفانه که به قضیه نگاه می کردم در واقع در ایده آل ترین شرایطی که ممکن بود برایمان پیش بیاید بودیم. همه چیز راجع به او و رزا و من رویایی داشت پیش می رفت!
مشکلات و چالش های خودمان را داشتیم اما محمد و حضورش همه چیز را سخت نه... کاملا برعکس... همه چیز را ساده تر می کرد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۲
چشمانش برق می زند و انگار که خوشحال باشد از اینکه مسئولیت مهمی به او سپرده ام سرش را با ذوق بالا و پایین می کند و من دیگر صبر نمی کنم و ترکشان می کنم.
چون هر لحظه ای که کنارشان می ماندم رفتن سخت وسخت تر می شد.
این روز ها کلاهم بی اجازه ی خودم قاضی می شد. شب ها که همه به خواب می رفتند و من بودم و خودم و انصافم، سخت بود خودم را محق و محمد را شخصیت منفور دیدن...
وقتی از روز اولی که از بودن رزا باخبر شد تا به امروز را دوره می کنم نمی توانم به این فکر نکنم که اگر هرکس دیگری به جای محمد بود ممکن بود که چه واکنشی نشان دهد!
که من یادم نمی رود روزهای اول حتی کابوس این را داشتم که حضانت رزا را از من بستاند!
ممکن بود که از این همه سالی که می توانست با رزا باشد و از دست داده بود خشمگین می شد و برای تلافی او را از من می گرفت.
یا حتی می توانست با بی رحمی تمام به دنبال آزمایش اثبات این ادعا برود و درخواست آزمایش دی ان ای بکند...
می توانست وسط راه جا بزند.
می توانست بی توجه به حقی که به گردنش داشتم حقی که شرع و عرف این جامعه به او می داد را طلب کند...
می توانست...
می توانست و خیلی کارها از او برمی آمد که هیچ کدامش را انجام نداده بود!
و حالا که گذشته بود و من به عقب نگاه می کردم می دیدم که محمد هر روز یک قدم از هیولایی که من از او در تصورم داشتم، فاصله می گیرد.
و منصفانه که به قضیه نگاه می کردم در واقع در ایده آل ترین شرایطی که ممکن بود برایمان پیش بیاید بودیم. همه چیز راجع به او و رزا و من رویایی داشت پیش می رفت!
مشکلات و چالش های خودمان را داشتیم اما محمد و حضورش همه چیز را سخت نه... کاملا برعکس... همه چیز را ساده تر می کرد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چشمانش برق می زند و انگار که خوشحال باشد از اینکه مسئولیت مهمی به او سپرده ام سرش را با ذوق بالا و پایین می کند و من دیگر صبر نمی کنم و ترکشان می کنم.
چون هر لحظه ای که کنارشان می ماندم رفتن سخت وسخت تر می شد.
این روز ها کلاهم بی اجازه ی خودم قاضی می شد. شب ها که همه به خواب می رفتند و من بودم و خودم و انصافم، سخت بود خودم را محق و محمد را شخصیت منفور دیدن...
وقتی از روز اولی که از بودن رزا باخبر شد تا به امروز را دوره می کنم نمی توانم به این فکر نکنم که اگر هرکس دیگری به جای محمد بود ممکن بود که چه واکنشی نشان دهد!
که من یادم نمی رود روزهای اول حتی کابوس این را داشتم که حضانت رزا را از من بستاند!
ممکن بود که از این همه سالی که می توانست با رزا باشد و از دست داده بود خشمگین می شد و برای تلافی او را از من می گرفت.
یا حتی می توانست با بی رحمی تمام به دنبال آزمایش اثبات این ادعا برود و درخواست آزمایش دی ان ای بکند...
می توانست وسط راه جا بزند.
می توانست بی توجه به حقی که به گردنش داشتم حقی که شرع و عرف این جامعه به او می داد را طلب کند...
می توانست...
می توانست و خیلی کارها از او برمی آمد که هیچ کدامش را انجام نداده بود!
و حالا که گذشته بود و من به عقب نگاه می کردم می دیدم که محمد هر روز یک قدم از هیولایی که من از او در تصورم داشتم، فاصله می گیرد.
و منصفانه که به قضیه نگاه می کردم در واقع در ایده آل ترین شرایطی که ممکن بود برایمان پیش بیاید بودیم. همه چیز راجع به او و رزا و من رویایی داشت پیش می رفت!
مشکلات و چالش های خودمان را داشتیم اما محمد و حضورش همه چیز را سخت نه... کاملا برعکس... همه چیز را ساده تر می کرد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۳
به جز وقت هایی که محمد مثل حالا نقش پدری اش را با نقش مرد خانواده بودن اشتباه می گرفت!
و این وقت ها بود که دلم ترس می گرفت... چون این محمد را از محمدی که به هیولای ذهنم شباهت داشت خطرناک تر می بینم!
محمدی که این گونه خودش را وقف رزا و خصوصا من بکند، وقتی مانند روزهای اول توقع بی تفاوتی هایش نسبت به خودم را دارم و او را این چنین عاجز و بی قرار می بینم، هوای دلم را پس میکند... مرا به فکر وا می دارد...
که چه می شد اگر که ما حالا یک خانواده بودیم؟ محمد هیچوقت مرا ترک نکرده بود و من تا به این اندازه پر از حسرت و نفرت و درد و زهر نبودم؟
که اگر او را در تمام شب هایی که دخترم را در بطنم همچون مرواریدی پرورش می دادم و در حسرت یک حضور گرم و آغوش امن بودم، داشتم حالا با هم چگونه بودیم؟
که شاید با تمام تفاوت هایی که بینمان بوده و هست، تفاوت فرهنگی و اعتقادی و چه و چه... می توانستیم که با هم بسازیم!
چون من خوب می دانستم اهمیت خانه و خانواده را! شاید یک نمونه درست و حسابی اش را نداشتم اما برای خانواده شدن با او و دخترم هرکاری می کردم!
شاید ها و اگرها... تمام چیزی است که شب ها درگیرم می کند. یقه ام را می گیرد و راه نفس را بر می بندد!
و این بین محمد سرزده و بی دعوت راهش را به دل نگون بختم هم باز می کند!
با زبان مهر با نگاه جادویی با لبخند وسوسه آمیزش... برای غم چشمان من عزا می گیرد!
با وقاحت در چشمانم زل می زند و مرا نور چشمش می خواند!
این طور وقت ها بود که از همیشه بیشتر از او می ترسیدم!
این طور وقت ها بود که پاهایم فرمان از قلبم نمی بردند و با هشدار مغزم قصد فرار می کردند!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
به جز وقت هایی که محمد مثل حالا نقش پدری اش را با نقش مرد خانواده بودن اشتباه می گرفت!
و این وقت ها بود که دلم ترس می گرفت... چون این محمد را از محمدی که به هیولای ذهنم شباهت داشت خطرناک تر می بینم!
محمدی که این گونه خودش را وقف رزا و خصوصا من بکند، وقتی مانند روزهای اول توقع بی تفاوتی هایش نسبت به خودم را دارم و او را این چنین عاجز و بی قرار می بینم، هوای دلم را پس میکند... مرا به فکر وا می دارد...
که چه می شد اگر که ما حالا یک خانواده بودیم؟ محمد هیچوقت مرا ترک نکرده بود و من تا به این اندازه پر از حسرت و نفرت و درد و زهر نبودم؟
که اگر او را در تمام شب هایی که دخترم را در بطنم همچون مرواریدی پرورش می دادم و در حسرت یک حضور گرم و آغوش امن بودم، داشتم حالا با هم چگونه بودیم؟
که شاید با تمام تفاوت هایی که بینمان بوده و هست، تفاوت فرهنگی و اعتقادی و چه و چه... می توانستیم که با هم بسازیم!
چون من خوب می دانستم اهمیت خانه و خانواده را! شاید یک نمونه درست و حسابی اش را نداشتم اما برای خانواده شدن با او و دخترم هرکاری می کردم!
شاید ها و اگرها... تمام چیزی است که شب ها درگیرم می کند. یقه ام را می گیرد و راه نفس را بر می بندد!
و این بین محمد سرزده و بی دعوت راهش را به دل نگون بختم هم باز می کند!
با زبان مهر با نگاه جادویی با لبخند وسوسه آمیزش... برای غم چشمان من عزا می گیرد!
با وقاحت در چشمانم زل می زند و مرا نور چشمش می خواند!
این طور وقت ها بود که از همیشه بیشتر از او می ترسیدم!
این طور وقت ها بود که پاهایم فرمان از قلبم نمی بردند و با هشدار مغزم قصد فرار می کردند!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۴
درست مثل همین چند لحظه ی پیش که از بیرون رفتنم با مرد دیگری داشت دیوانه می شد!
و خودم را، لبخند بی آبرویم را، دل بی آبرو ترم را لعنت می کنم که برای جنون این مرد ضعف می رفتند!
حتی نمی خواهم به این فکر کنم که چقدر خودم و تمام باورهایم را نسبت به اینکه او هیچ حقی ندارد که راجع به رفت و آمد من نظر بدهد، سر افکنده کرده ام!
محض رضای خدا... جمع کن این نیش مزخرفت را!
در ماشین صدرا را باز می کنم و با تنی گرگرفته و صدایی لرزان آبروی خودم را بیشتر و بیشتر پیش غرورم می برم:
-سلام دیر که نکردم؟
***
در را آرام با کلید باز می کنم تا اگر احتمالا مامان و رزا و یا مهشید خواب بودند بیدارشان نکنم.
در تمام طول شب فکر به محمد و رفتار غریبش رهایم نمی کرد و وقتی هم که به زور خودم را مشغول می کردم ناگهان شماره اش روی موبایلم سبز می شد.
نه یک بار و نه دوبار... پنج بار تماس گرفت و به بهانه های مختلف دقایقی مرا پشت خط نگه می داشتند.
به بهانه ی اینکه سایز لباس رزا چند است، تعریف از شب هیجان انگیزی که با هم دارند، دلتنگی اش برای من... و من هم باور می کنم که موضوع همین است!
همانقدر که باور می کنم آب سر بالایی می رود و ماست هم سیاه است!
دست آخر هم انگار که به اندازه ی کافی شبم را خراب نکرده، می گفت که کجا هستم به دنبالم بیاید تا رزا را به من تحویل دهد و هردویمان را به خانه برساند!
و من هم از حرص او گفتم که دیر وقت به خانه برمیگردم و او می تواند رزا را به مامان تحویل دهد!
و تا این ساعت شب کنار صدرا ماندم و از هر دری با هم حرف زدیم. بیشتر او گفت و من شنیدم.
درباره ی خانواده اش و بچگی هایش... خاطرات دانشگاه و دوران سربازی اش... شب آرام و بی دغدغه ای داشتم و اگر محمد می گذاشت بهتر هم می شد.
مانتو و شالم را روی چوب لباسی آویزان می کنم و به طرف آشپزخانه می چرخم که صدای فین فینی از پشت سرم می شنوم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
درست مثل همین چند لحظه ی پیش که از بیرون رفتنم با مرد دیگری داشت دیوانه می شد!
و خودم را، لبخند بی آبرویم را، دل بی آبرو ترم را لعنت می کنم که برای جنون این مرد ضعف می رفتند!
حتی نمی خواهم به این فکر کنم که چقدر خودم و تمام باورهایم را نسبت به اینکه او هیچ حقی ندارد که راجع به رفت و آمد من نظر بدهد، سر افکنده کرده ام!
محض رضای خدا... جمع کن این نیش مزخرفت را!
در ماشین صدرا را باز می کنم و با تنی گرگرفته و صدایی لرزان آبروی خودم را بیشتر و بیشتر پیش غرورم می برم:
-سلام دیر که نکردم؟
***
در را آرام با کلید باز می کنم تا اگر احتمالا مامان و رزا و یا مهشید خواب بودند بیدارشان نکنم.
در تمام طول شب فکر به محمد و رفتار غریبش رهایم نمی کرد و وقتی هم که به زور خودم را مشغول می کردم ناگهان شماره اش روی موبایلم سبز می شد.
نه یک بار و نه دوبار... پنج بار تماس گرفت و به بهانه های مختلف دقایقی مرا پشت خط نگه می داشتند.
به بهانه ی اینکه سایز لباس رزا چند است، تعریف از شب هیجان انگیزی که با هم دارند، دلتنگی اش برای من... و من هم باور می کنم که موضوع همین است!
همانقدر که باور می کنم آب سر بالایی می رود و ماست هم سیاه است!
دست آخر هم انگار که به اندازه ی کافی شبم را خراب نکرده، می گفت که کجا هستم به دنبالم بیاید تا رزا را به من تحویل دهد و هردویمان را به خانه برساند!
و من هم از حرص او گفتم که دیر وقت به خانه برمیگردم و او می تواند رزا را به مامان تحویل دهد!
و تا این ساعت شب کنار صدرا ماندم و از هر دری با هم حرف زدیم. بیشتر او گفت و من شنیدم.
درباره ی خانواده اش و بچگی هایش... خاطرات دانشگاه و دوران سربازی اش... شب آرام و بی دغدغه ای داشتم و اگر محمد می گذاشت بهتر هم می شد.
مانتو و شالم را روی چوب لباسی آویزان می کنم و به طرف آشپزخانه می چرخم که صدای فین فینی از پشت سرم می شنوم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۴
درست مثل همین چند لحظه ی پیش که از بیرون رفتنم با مرد دیگری داشت دیوانه می شد!
و خودم را، لبخند بی آبرویم را، دل بی آبرو ترم را لعنت می کنم که برای جنون این مرد ضعف می رفتند!
حتی نمی خواهم به این فکر کنم که چقدر خودم و تمام باورهایم را نسبت به اینکه او هیچ حقی ندارد که راجع به رفت و آمد من نظر بدهد، سر افکنده کرده ام!
محض رضای خدا... جمع کن این نیش مزخرفت را!
در ماشین صدرا را باز می کنم و با تنی گرگرفته و صدایی لرزان آبروی خودم را بیشتر و بیشتر پیش غرورم می برم:
-سلام دیر که نکردم؟
***
در را آرام با کلید باز می کنم تا اگر احتمالا مامان و رزا و یا مهشید خواب بودند بیدارشان نکنم.
در تمام طول شب فکر به محمد و رفتار غریبش رهایم نمی کرد و وقتی هم که به زور خودم را مشغول می کردم ناگهان شماره اش روی موبایلم سبز می شد.
نه یک بار و نه دوبار... پنج بار تماس گرفت و به بهانه های مختلف دقایقی مرا پشت خط نگه می داشتند.
به بهانه ی اینکه سایز لباس رزا چند است، تعریف از شب هیجان انگیزی که با هم دارند، دلتنگی اش برای من... و من هم باور می کنم که موضوع همین است!
همانقدر که باور می کنم آب سر بالایی می رود و ماست هم سیاه است!
دست آخر هم انگار که به اندازه ی کافی شبم را خراب نکرده، می گفت که کجا هستم به دنبالم بیاید تا رزا را به من تحویل دهد و هردویمان را به خانه برساند!
و من هم از حرص او گفتم که دیر وقت به خانه برمیگردم و او می تواند رزا را به مامان تحویل دهد!
و تا این ساعت شب کنار صدرا ماندم و از هر دری با هم حرف زدیم. بیشتر او گفت و من شنیدم.
درباره ی خانواده اش و بچگی هایش... خاطرات دانشگاه و دوران سربازی اش... شب آرام و بی دغدغه ای داشتم و اگر محمد می گذاشت بهتر هم می شد.
مانتو و شالم را روی چوب لباسی آویزان می کنم و به طرف آشپزخانه می چرخم که صدای فین فینی از پشت سرم می شنوم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
درست مثل همین چند لحظه ی پیش که از بیرون رفتنم با مرد دیگری داشت دیوانه می شد!
و خودم را، لبخند بی آبرویم را، دل بی آبرو ترم را لعنت می کنم که برای جنون این مرد ضعف می رفتند!
حتی نمی خواهم به این فکر کنم که چقدر خودم و تمام باورهایم را نسبت به اینکه او هیچ حقی ندارد که راجع به رفت و آمد من نظر بدهد، سر افکنده کرده ام!
محض رضای خدا... جمع کن این نیش مزخرفت را!
در ماشین صدرا را باز می کنم و با تنی گرگرفته و صدایی لرزان آبروی خودم را بیشتر و بیشتر پیش غرورم می برم:
-سلام دیر که نکردم؟
***
در را آرام با کلید باز می کنم تا اگر احتمالا مامان و رزا و یا مهشید خواب بودند بیدارشان نکنم.
در تمام طول شب فکر به محمد و رفتار غریبش رهایم نمی کرد و وقتی هم که به زور خودم را مشغول می کردم ناگهان شماره اش روی موبایلم سبز می شد.
نه یک بار و نه دوبار... پنج بار تماس گرفت و به بهانه های مختلف دقایقی مرا پشت خط نگه می داشتند.
به بهانه ی اینکه سایز لباس رزا چند است، تعریف از شب هیجان انگیزی که با هم دارند، دلتنگی اش برای من... و من هم باور می کنم که موضوع همین است!
همانقدر که باور می کنم آب سر بالایی می رود و ماست هم سیاه است!
دست آخر هم انگار که به اندازه ی کافی شبم را خراب نکرده، می گفت که کجا هستم به دنبالم بیاید تا رزا را به من تحویل دهد و هردویمان را به خانه برساند!
و من هم از حرص او گفتم که دیر وقت به خانه برمیگردم و او می تواند رزا را به مامان تحویل دهد!
و تا این ساعت شب کنار صدرا ماندم و از هر دری با هم حرف زدیم. بیشتر او گفت و من شنیدم.
درباره ی خانواده اش و بچگی هایش... خاطرات دانشگاه و دوران سربازی اش... شب آرام و بی دغدغه ای داشتم و اگر محمد می گذاشت بهتر هم می شد.
مانتو و شالم را روی چوب لباسی آویزان می کنم و به طرف آشپزخانه می چرخم که صدای فین فینی از پشت سرم می شنوم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۰۵
می چرخم و در تاریکی چشم که می گردانم جسم مچاله شده ی روی کاناپه قدم هایم را سرعت می بخشد!
-مهشید؟
پاسخم را نمی دهد و بی مهابا گریه می کند و متوجه می شوم که دستش را از ترس اینکه صدایش بالا نرود روی دهانش نگه داشته است.
هول شده مهتابی را روشن می کنم و نگاهم که به رنگ و رویی که به گچ دیوار طعنه می زد می افتد دست و پایم را گم می کنم.
یک ویرانه به تمام معنا بود انگار...
-چی شده قربونت برم؟ پاشو ببینمت؟
کنارش می نشینم و دست زیر شانه اش می اندازم و او انگار که از خدا خواسته باشد سرش را روی سینه ام می گذارد و های های می گرید. در آغوشم تکان تکانش می دهم تا آرامش کنم اما فایده ای ندارد...
-مهشید؟ دارم سکته می کنم... خب بگو چیشده! حالت خوبه؟ کسی چیزی شده؟ حرف بزن...
گریه امانش نمی دهد اما از بین هق هقش می شنوم که می نالد:
-همه چیز... تموم شد! تمومش کردم...
و این تمام چیزی بود که نیاز داشتم بشنوم تا با درد چشم ببندم و دستانم را دورش محکم تر کنم.
و دیگر نمی گویم که گریه نکن یا اشک نریز! چون خوب می دانم تا زمانی که همه ی غمش را از چشمانش نباراند آرام نمی شود!
-عزیزم... عزیزم...
در گوشش زمزمه می کنم و پا به پایش اشک می ریزم. آن قدر مظلومانه گریه می کند که حس می کردم قلبم را داشتند تکه تکه می کردند.
نمی دانم چقدر می گذرد که فقط سکسکه های بعد از گریه اش به گوشم می رسد. دستم را میان موهایش حرکت می دهم تا حداقل کمی هم شده آرامش به او تزریق کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
می چرخم و در تاریکی چشم که می گردانم جسم مچاله شده ی روی کاناپه قدم هایم را سرعت می بخشد!
-مهشید؟
پاسخم را نمی دهد و بی مهابا گریه می کند و متوجه می شوم که دستش را از ترس اینکه صدایش بالا نرود روی دهانش نگه داشته است.
هول شده مهتابی را روشن می کنم و نگاهم که به رنگ و رویی که به گچ دیوار طعنه می زد می افتد دست و پایم را گم می کنم.
یک ویرانه به تمام معنا بود انگار...
-چی شده قربونت برم؟ پاشو ببینمت؟
کنارش می نشینم و دست زیر شانه اش می اندازم و او انگار که از خدا خواسته باشد سرش را روی سینه ام می گذارد و های های می گرید. در آغوشم تکان تکانش می دهم تا آرامش کنم اما فایده ای ندارد...
-مهشید؟ دارم سکته می کنم... خب بگو چیشده! حالت خوبه؟ کسی چیزی شده؟ حرف بزن...
گریه امانش نمی دهد اما از بین هق هقش می شنوم که می نالد:
-همه چیز... تموم شد! تمومش کردم...
و این تمام چیزی بود که نیاز داشتم بشنوم تا با درد چشم ببندم و دستانم را دورش محکم تر کنم.
و دیگر نمی گویم که گریه نکن یا اشک نریز! چون خوب می دانم تا زمانی که همه ی غمش را از چشمانش نباراند آرام نمی شود!
-عزیزم... عزیزم...
در گوشش زمزمه می کنم و پا به پایش اشک می ریزم. آن قدر مظلومانه گریه می کند که حس می کردم قلبم را داشتند تکه تکه می کردند.
نمی دانم چقدر می گذرد که فقط سکسکه های بعد از گریه اش به گوشم می رسد. دستم را میان موهایش حرکت می دهم تا حداقل کمی هم شده آرامش به او تزریق کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪