پروردگارا شب را
بـر هـمه عـزیـزانمـان
سرشار از آرامـش بفرما
و در پناهت حافظشان باش
در آغوش پراز مـهر خــ🌸ــدا باشید
@kadbanoiranii
بـر هـمه عـزیـزانمـان
سرشار از آرامـش بفرما
و در پناهت حافظشان باش
در آغوش پراز مـهر خــ🌸ــدا باشید
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسم الله الرحمن الرحیم
با توکل به اسم اعظمت یاالله
خدایا بزرگ و توانا تویی
رحیم و رئوف و یکتا تویی
پر از مهری و بخشش و مغفرت
که ما قطره هستیم و دریا تویی
الهی به امید لطف و کرم تو
🌺 @kadbanoiranii
با توکل به اسم اعظمت یاالله
خدایا بزرگ و توانا تویی
رحیم و رئوف و یکتا تویی
پر از مهری و بخشش و مغفرت
که ما قطره هستیم و دریا تویی
الهی به امید لطف و کرم تو
🌺 @kadbanoiranii
💞بر چهره دلگشای آلِ محمد(ص) صلوات💞
🎊در غار حرا گشوده شد دفتر نور
💞دادند كتاب نور بر رهبر نور
🎊شد بعثت والای محمد يعني
💞گرديد امين مکه پیغمبر نور
🎊بر چهره زیبای محمد صلوات
💞بر گنبد خضراي محمد صلوات
🎊سر تا به قدم آینه او زهراست
💞تقديم به زهرای محمد صلوات
🎊در غار حرا امين سرمد آمد
💞محمود و ابوالقاسم و احمد آمد
🎊از بهر نجات بشریت امروز
💞فرمان رسالت محمد آمد
💞عید مبعث بر عاشقان آل محمد(ص)
شادباش و تهنیت باد💞
@kadbanoiranii
🎊در غار حرا گشوده شد دفتر نور
💞دادند كتاب نور بر رهبر نور
🎊شد بعثت والای محمد يعني
💞گرديد امين مکه پیغمبر نور
🎊بر چهره زیبای محمد صلوات
💞بر گنبد خضراي محمد صلوات
🎊سر تا به قدم آینه او زهراست
💞تقديم به زهرای محمد صلوات
🎊در غار حرا امين سرمد آمد
💞محمود و ابوالقاسم و احمد آمد
🎊از بهر نجات بشریت امروز
💞فرمان رسالت محمد آمد
💞عید مبعث بر عاشقان آل محمد(ص)
شادباش و تهنیت باد💞
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#چاکلت پای
~🤎برای قالب قطر ۲۳شما احتیاج دارید به:
کراست:
۲ و ۱/۲پیمانه(۳۱۳گرم) آرد شیرینی پزی
۲ق چ شکر
۱ق چ نمک
۱پیمانه(۲۳۰گرم)کره ی سرد
برای براونی:
۱پیمانه(۱۷۰گرم) شکلات چیپسی یا تخته ای
۱۱۴گرم کره
۳عدد تخم مرغ هم دمای محیط
۱/۴ ق چ
۱/۲پیمانه(۱۰۰گرم) شکر
۱ق چ وانیل
۱ق چ پودر اسپرسو(دلخواه)
۱ ق چ بکینگ پودر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#چاکلت پای
~🤎برای قالب قطر ۲۳شما احتیاج دارید به:
کراست:
۲ و ۱/۲پیمانه(۳۱۳گرم) آرد شیرینی پزی
۲ق چ شکر
۱ق چ نمک
۱پیمانه(۲۳۰گرم)کره ی سرد
برای براونی:
۱پیمانه(۱۷۰گرم) شکلات چیپسی یا تخته ای
۱۱۴گرم کره
۳عدد تخم مرغ هم دمای محیط
۱/۴ ق چ
۱/۲پیمانه(۱۰۰گرم) شکر
۱ق چ وانیل
۱ق چ پودر اسپرسو(دلخواه)
۱ ق چ بکینگ پودر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سالاد_المانی
اگر سالاد دوست داری حتما این مدلشو امتحان کن
مواد لازم برای سالاد:
سوسیس:۲عدد
سیب زمینی:۲عدد
پیازچه
شوید
سس مایونز
نمک،فلفل،اویشن،اب لیمو
خیارشور
طرز تهیه سالاد المانی :
سیب زمینی هارو بپزید و نگینی خرد کنید ،سوسیس هم سرخ کنید
حالا شوید ،پیاز چه،خیار شور و خرد کنید و باهم مخلوط کنید.
برای درست کردن سس،سس مایونز،نمک،فلفل، اویشن و اب لیمو رو مخلوط کنید و اضافه کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#سالاد_المانی
اگر سالاد دوست داری حتما این مدلشو امتحان کن
مواد لازم برای سالاد:
سوسیس:۲عدد
سیب زمینی:۲عدد
پیازچه
شوید
سس مایونز
نمک،فلفل،اویشن،اب لیمو
خیارشور
طرز تهیه سالاد المانی :
سیب زمینی هارو بپزید و نگینی خرد کنید ،سوسیس هم سرخ کنید
حالا شوید ،پیاز چه،خیار شور و خرد کنید و باهم مخلوط کنید.
برای درست کردن سس،سس مایونز،نمک،فلفل، اویشن و اب لیمو رو مخلوط کنید و اضافه کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#سه_مدل_سیب_زمینی_رستورانی😋
مواد لازم :
سیب زمینی ۵۰۰ گرم ،پیاز ۱عدد،سیر ۳ حبه ، خامه ۱۰۰ گرم ، کره ۵۰ گرم ،قارچ ۱۰۰ گرم ،شوید خرد شده ۲ ق غ ، ادویه(پودر سیر،آویشن،پاپریکا،پول بیبر از هر کدام ۱ق چ و لیموفلفلی ۱/۲ ق چ ، نمک بمقدار لازم ) ، شوید خرد شده ۲ ق غ
مدل دوم : سیب زمینی با سس قارچ
مواد لازم :
سیب زمینی
ادویه (نمک و فلفل و آویشن )
برای سس قارچ : قارچ ۷الی ۸ عدد،کره ۱ ق غ ، آرد سفید ۱ ق غ ، شیر ۱ الی ۱/۵ لیوان ، خامه ۱۰۰ گرم ، نمک و فلفل سیاه و در صورت تمایل پنیر پیتزا 2 ۲ ق غ یا پنیر گودا۲ورق
مدل سوم : سیب زمینی با دیپ پنیر گودا
سیب زمینی
نمک و فلفل و آویشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#سه_مدل_سیب_زمینی_رستورانی😋
مواد لازم :
سیب زمینی ۵۰۰ گرم ،پیاز ۱عدد،سیر ۳ حبه ، خامه ۱۰۰ گرم ، کره ۵۰ گرم ،قارچ ۱۰۰ گرم ،شوید خرد شده ۲ ق غ ، ادویه(پودر سیر،آویشن،پاپریکا،پول بیبر از هر کدام ۱ق چ و لیموفلفلی ۱/۲ ق چ ، نمک بمقدار لازم ) ، شوید خرد شده ۲ ق غ
مدل دوم : سیب زمینی با سس قارچ
مواد لازم :
سیب زمینی
ادویه (نمک و فلفل و آویشن )
برای سس قارچ : قارچ ۷الی ۸ عدد،کره ۱ ق غ ، آرد سفید ۱ ق غ ، شیر ۱ الی ۱/۵ لیوان ، خامه ۱۰۰ گرم ، نمک و فلفل سیاه و در صورت تمایل پنیر پیتزا 2 ۲ ق غ یا پنیر گودا۲ورق
مدل سوم : سیب زمینی با دیپ پنیر گودا
سیب زمینی
نمک و فلفل و آویشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پاستاسیخی
پاستا نمک و روغن سس کچاب پنیر پیتزا، ژامبون خرد شده، ذرت و فلفل دلمه خرد روغن مایع
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پاستاسیخی
پاستا نمک و روغن سس کچاب پنیر پیتزا، ژامبون خرد شده، ذرت و فلفل دلمه خرد روغن مایع
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شکلات_خونگی_با_اسباب_بازی_فیجت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#شکلات_خونگی_با_اسباب_بازی_فیجت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کاسه_کباب
#کباب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کاسه_کباب
#کباب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کوکی_کشمشی_وکاکائو
کره ۱۵۰ گرم ( اندازه دقیق روی خود کره درج شده)
آرد ۲۶۰ گرم. یا دو پیمانه
پودر قند ۱۸۰ گرم یا یک پیمانه و دو قاشق غذاخوری
دو عدد تخممرغ
وانیل نصف قاشق چایخوری
کشمش نصف پیمانه
شکلات خورد شده نصف پیمانه(قابل حذف)
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کوکی_کشمشی_وکاکائو
کره ۱۵۰ گرم ( اندازه دقیق روی خود کره درج شده)
آرد ۲۶۰ گرم. یا دو پیمانه
پودر قند ۱۸۰ گرم یا یک پیمانه و دو قاشق غذاخوری
دو عدد تخممرغ
وانیل نصف قاشق چایخوری
کشمش نصف پیمانه
شکلات خورد شده نصف پیمانه(قابل حذف)
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی.
#کیک_کرم_کارامل_شکلاتی
مواد لازم:
تخم مرغ 2عدد
شکر نصف پیمانه
کمی وانیل
یک پیمانه آرد
بکینگ پودر:1قاشق چایخوری
یک یا دو قاشق غذاخوری پودر کاکائو
روغن مایع یک چهارم پیمانه
شیر یک چهارم پیمانه(میتونید نصف پیمانه استفاده کنید)
برای لایه کارامل
3پیمانه شیر
3بسته پودر کرم کارامل آماده
16تکه بیسکوییت
یک پاکت خامه صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_کرم_کارامل_شکلاتی
مواد لازم:
تخم مرغ 2عدد
شکر نصف پیمانه
کمی وانیل
یک پیمانه آرد
بکینگ پودر:1قاشق چایخوری
یک یا دو قاشق غذاخوری پودر کاکائو
روغن مایع یک چهارم پیمانه
شیر یک چهارم پیمانه(میتونید نصف پیمانه استفاده کنید)
برای لایه کارامل
3پیمانه شیر
3بسته پودر کرم کارامل آماده
16تکه بیسکوییت
یک پاکت خامه صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#رولت_شکلاتی #بدون_فر
ماد لازم
بیسکویت ۳۰۰ گرم
۲۰ گرم پودرکاکائو
۳ عدد موز رسیده
پنیر خامه ای ۳۰۰ گرم
عسل یا شیر عسلی یا شکر (۲ قاشق غذاخوری
نارنگی کوچک ۵ عدد
طرز تهیه
بیسکوییت را با پودر کاکائو در غذاساز بریزید و آسیاب کنید
موزهای خیلی رسیده را هم در غذاساز بریزین و پوره کنین
بیسکوییت های آسیاب شده را با موز له شده ترکیب کنید تا یکدست شود و به مدت نیم ساعت در یخچال قرار دهید تا سفت شود.برای خامه یا کرم رولت ، پنیر را با عسل یا شیر عسل و یا شکر در غذاساز بریزید تا یکدست شود
خمیر بیسکوییتی را از یخچال خارجکنید و بین ۲ ورق کاغذ روغنی به شکل مستطیل با وردنه باز کنید.روی خمیر بیسکوییتی باز شده از کرمپنیری بزنین و نارنگی های پوست کنده را روی کناره خمیر قرار بدید و مثل ویدیو با کمک کاغذ روغنی محکم به شکل رول بپیچید و حداقل یک ربع در یخچال قرار دهید و در صورت تمایل با شکلات آب شده تزیین کنی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلم حرامست
#رولت_شکلاتی #بدون_فر
ماد لازم
بیسکویت ۳۰۰ گرم
۲۰ گرم پودرکاکائو
۳ عدد موز رسیده
پنیر خامه ای ۳۰۰ گرم
عسل یا شیر عسلی یا شکر (۲ قاشق غذاخوری
نارنگی کوچک ۵ عدد
طرز تهیه
بیسکوییت را با پودر کاکائو در غذاساز بریزید و آسیاب کنید
موزهای خیلی رسیده را هم در غذاساز بریزین و پوره کنین
بیسکوییت های آسیاب شده را با موز له شده ترکیب کنید تا یکدست شود و به مدت نیم ساعت در یخچال قرار دهید تا سفت شود.برای خامه یا کرم رولت ، پنیر را با عسل یا شیر عسل و یا شکر در غذاساز بریزید تا یکدست شود
خمیر بیسکوییتی را از یخچال خارجکنید و بین ۲ ورق کاغذ روغنی به شکل مستطیل با وردنه باز کنید.روی خمیر بیسکوییتی باز شده از کرمپنیری بزنین و نارنگی های پوست کنده را روی کناره خمیر قرار بدید و مثل ویدیو با کمک کاغذ روغنی محکم به شکل رول بپیچید و حداقل یک ربع در یخچال قرار دهید و در صورت تمایل با شکلات آب شده تزیین کنی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلم حرامست
#پارت۱۶۶
#
از پشت میز بلند شدیم و به پذیرایی رفتیم.
کنار رزا روی کاناپه ی راحتی نشستم و مامان و مهشید هم مقابلمان نشستند.
کارتون دختر جسور روی صفحه ی تلویزیون پخش می شد و رزا شیفته ی این دختر و جسارت هایش بود. بیشتر از ده بار کارتونش را دیده بود.
نزدیک تر شدم که بلافاصله به سمتم برگشت و دستان کوچکش را روی دستی که بی اختیارم مشت شده بود گذاشت.
مشتم باز شد و لبخندش هزار باره قلبم را روشن کرد! دوباره به سمت تلویزیون برگشت اما دستم را رها نکرد. برای این توجه هرچند کوچکش مردم.
می دانست چقدر محتاجش بودم که بدون آنکه به زبان بیاورم توجه و مهر خرجم می کرد؟
تا می خوام زبان باز کنم تا صدایش کنم گوشی موبایل فکستنی ام تک زنگی خورد و ندیده هم می دانستم که پیام از طرف چه کسی خواهد بود.
گوشی را به دست گرفتم و پیامش را خواندم.
«من رسیدم. میشه قبلش بیای پایین؟»
متعجب به پیامش خیره شدم. قرار این بود که من رزا را آماده کنم و به او زنگ بزنم تا بیاید نه اینکه من پیش او بروم. حتما موضوعی پیش آمده. بی جهت مضطرب می شوم.
از جایم بلند می شوم و مانتو و شالی برمی دارم و به مامان و مهشید اطلاع می دهم که چه شده و کجا می روم.
در را که باز می کنم نگاه می چرخانم و او را تکیه زده به اتومبیلش چند خانه پایین تر می بینم. به سمتش می روم و یک قدم مانده به او برسم که به حرف می آید:
-بهش گفتی؟ صحبت کردین؟
-سلام نه هنوز... منتظر بودم اومدنت قطعی بشه بعدش بگم... همه چیز آمادست.
-ببخشید سلام!
کلاف گفت و بعد همینطور در سکوت نگاهم می کند. سر پایین می اندازد و آرام نفسی می گیرد و زیر لب می گوید:
-من به حرفی که زدم عمل می کنم. قرار نیست پا پس بکشم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
از پشت میز بلند شدیم و به پذیرایی رفتیم.
کنار رزا روی کاناپه ی راحتی نشستم و مامان و مهشید هم مقابلمان نشستند.
کارتون دختر جسور روی صفحه ی تلویزیون پخش می شد و رزا شیفته ی این دختر و جسارت هایش بود. بیشتر از ده بار کارتونش را دیده بود.
نزدیک تر شدم که بلافاصله به سمتم برگشت و دستان کوچکش را روی دستی که بی اختیارم مشت شده بود گذاشت.
مشتم باز شد و لبخندش هزار باره قلبم را روشن کرد! دوباره به سمت تلویزیون برگشت اما دستم را رها نکرد. برای این توجه هرچند کوچکش مردم.
می دانست چقدر محتاجش بودم که بدون آنکه به زبان بیاورم توجه و مهر خرجم می کرد؟
تا می خوام زبان باز کنم تا صدایش کنم گوشی موبایل فکستنی ام تک زنگی خورد و ندیده هم می دانستم که پیام از طرف چه کسی خواهد بود.
گوشی را به دست گرفتم و پیامش را خواندم.
«من رسیدم. میشه قبلش بیای پایین؟»
متعجب به پیامش خیره شدم. قرار این بود که من رزا را آماده کنم و به او زنگ بزنم تا بیاید نه اینکه من پیش او بروم. حتما موضوعی پیش آمده. بی جهت مضطرب می شوم.
از جایم بلند می شوم و مانتو و شالی برمی دارم و به مامان و مهشید اطلاع می دهم که چه شده و کجا می روم.
در را که باز می کنم نگاه می چرخانم و او را تکیه زده به اتومبیلش چند خانه پایین تر می بینم. به سمتش می روم و یک قدم مانده به او برسم که به حرف می آید:
-بهش گفتی؟ صحبت کردین؟
-سلام نه هنوز... منتظر بودم اومدنت قطعی بشه بعدش بگم... همه چیز آمادست.
-ببخشید سلام!
کلاف گفت و بعد همینطور در سکوت نگاهم می کند. سر پایین می اندازد و آرام نفسی می گیرد و زیر لب می گوید:
-من به حرفی که زدم عمل می کنم. قرار نیست پا پس بکشم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۶۷
به او اعتماد ندارم و این را از اشاره ی واضحم در جملاتم فهمیده و من از این بابت خجالت زده نیستم.
این مشخص بود و فهمیدن و نفهمیدنش برایم مهم نبود. درباره ی رزا ترجیح می دهم تا محتاط باشم تا به خوش آمد دیگران وقعی بگذارم.
-چند دقیقه منتظر باش بهت زنگ می زنم...
جواب حرفش را ندادم و برای بحث راجع به دایره آدم هایی که مورد اعتمادم بودند، او را بیش از حد غریبه می دیدم.
تا می چرخم که به سمت خانه برم هول زده صدایم می زند:
-شهرزاد؟
دوباره به سمتش برمی گردم که در عقب ماشینش را باز می کند و جعبه ی کادوی بزرگی بیرون می کشد.
نگاهم به داخل ماشین می افتد که دست ی گل نرگس زیبایی روی صندلی به چشمم می خورد.
جعبه ی صورتی را که یک پاپیون بزرگ بنفش رویش بسته شده بود را روی ماشین قرار می دهد و درش را باز می کند.
-به نظرت از این چیزایی که گرفتم خوشش میاد؟ اگر فکر می کنی مناسب نیستن تا وقت هست برم عوضشون کنم...
لحظه ای جا می خورم و نگاهش می کنم. انتظار این حرکت را از او نداشتم و نمی دانم که باید چه عکس العملی به او نشان دهم.
از اینکه با این کار خواسته جایی در دل دخترش باز کند و او را خوشحال کند راضی ام، اما حس تلخی وجودم را می گیرد.
به هیچ عنوان خوشم نمی آمد که کس دیگری غیر از خودم برای دخترم خرج کند. هیچوقت این اجازه را حتی به مامان هم ندادم.
چه رسد به محمد که همیشه استرس این را داشتم که مبادا فکر کند من بخاطر چیزی غیر از مهرو محبت پدرانه اش برای رزا به سراغش آمده ام.
مردمک هایش نگران دو دو می زنند و تصمیم می گیرم این بار، این حس تلخ را نادیده بگیرم.
جلو می روم. جعبه آنقدر بزرگ بود که تقریبا یک چهارم کاپوت ماشین غول پیکرش را گرفته بود. سرم را به سمت جعبه می گردانم و چشمم به محتویاتش می افتد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
به او اعتماد ندارم و این را از اشاره ی واضحم در جملاتم فهمیده و من از این بابت خجالت زده نیستم.
این مشخص بود و فهمیدن و نفهمیدنش برایم مهم نبود. درباره ی رزا ترجیح می دهم تا محتاط باشم تا به خوش آمد دیگران وقعی بگذارم.
-چند دقیقه منتظر باش بهت زنگ می زنم...
جواب حرفش را ندادم و برای بحث راجع به دایره آدم هایی که مورد اعتمادم بودند، او را بیش از حد غریبه می دیدم.
تا می چرخم که به سمت خانه برم هول زده صدایم می زند:
-شهرزاد؟
دوباره به سمتش برمی گردم که در عقب ماشینش را باز می کند و جعبه ی کادوی بزرگی بیرون می کشد.
نگاهم به داخل ماشین می افتد که دست ی گل نرگس زیبایی روی صندلی به چشمم می خورد.
جعبه ی صورتی را که یک پاپیون بزرگ بنفش رویش بسته شده بود را روی ماشین قرار می دهد و درش را باز می کند.
-به نظرت از این چیزایی که گرفتم خوشش میاد؟ اگر فکر می کنی مناسب نیستن تا وقت هست برم عوضشون کنم...
لحظه ای جا می خورم و نگاهش می کنم. انتظار این حرکت را از او نداشتم و نمی دانم که باید چه عکس العملی به او نشان دهم.
از اینکه با این کار خواسته جایی در دل دخترش باز کند و او را خوشحال کند راضی ام، اما حس تلخی وجودم را می گیرد.
به هیچ عنوان خوشم نمی آمد که کس دیگری غیر از خودم برای دخترم خرج کند. هیچوقت این اجازه را حتی به مامان هم ندادم.
چه رسد به محمد که همیشه استرس این را داشتم که مبادا فکر کند من بخاطر چیزی غیر از مهرو محبت پدرانه اش برای رزا به سراغش آمده ام.
مردمک هایش نگران دو دو می زنند و تصمیم می گیرم این بار، این حس تلخ را نادیده بگیرم.
جلو می روم. جعبه آنقدر بزرگ بود که تقریبا یک چهارم کاپوت ماشین غول پیکرش را گرفته بود. سرم را به سمت جعبه می گردانم و چشمم به محتویاتش می افتد.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۶۸
#
هرچه چشمانم بیشتر داخل جعبه بیشتر کنکاش می کرد بیشتر سرگیجه می گرفتم.
دست می برم و جعبه ی پازل هزار تکه ی دختر کفشدوزکی را بیرون می کشم و مقابل چشمانش می گیرم.
-واقعا؟ پازل هزار تیکه؟ برای یه دختر بچه پنج ساله؟
چهره اش می ماسد و سریع دستش را از جیبش بیرون می کشد و داخل جعبه می برد و جعبه ی پستونک تلقی حاوی جغجغه های رنگی را بیرون می کشد و مقابلم می گیرد:
-خب حدس زدم شاید اون برای سنش مناسب نباشه از این چیزای صدا دارم گرفتم... رنگیه خوشش میاد نه؟ ببین این باربیه سرجاش میچرخه آهنگ می خونه. اینا به سنش می خوره نه؟
لب هایم را به داخل دهانم می کشم و نگاهم را به سمت خیابان میکشم تا انفجاری که درونم بود را کنترل کنم.
-چرا حس می کنم داری می خندی بهم؟
به سمتش که برمی گردم و چشمان ریز شده اش را می بینم دیگر توان کنترل ندارم و به خنده می افتم.
دستم را مقابل دهانم می گیرم و کمر خم شده ام را راست می کنم و انگشتم را به زیر چشمم می کشم.
نگاهم که به چشمانش می افتد نگاه بند شده اش به لبخندم را زیر سبیلی رد می کنم و توضیح می دهم:
-محمد این چیزی که صدا میده و رنگارنگه اسمس جغجغه ست مال بچه های زیر یک ساله! خدای من...
با تعلل نگاهش را از صورتم می کند و لب هایش به طرفی جمع می شوند.
و من شبیه این حرکت را هربار که فرشته را از انجام کاری منع می کنم می بینم و می دانم که وا رفته و بغض کرده است.
و فکر می کنم که همه ی چیز هایی هم که خریده نامربوط نیست. مثلا آن بسته ی عروسک های باربی را بیرون می کشم و برای اینکه حس بدی نگیرد مقابلش می گیرم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
هرچه چشمانم بیشتر داخل جعبه بیشتر کنکاش می کرد بیشتر سرگیجه می گرفتم.
دست می برم و جعبه ی پازل هزار تکه ی دختر کفشدوزکی را بیرون می کشم و مقابل چشمانش می گیرم.
-واقعا؟ پازل هزار تیکه؟ برای یه دختر بچه پنج ساله؟
چهره اش می ماسد و سریع دستش را از جیبش بیرون می کشد و داخل جعبه می برد و جعبه ی پستونک تلقی حاوی جغجغه های رنگی را بیرون می کشد و مقابلم می گیرد:
-خب حدس زدم شاید اون برای سنش مناسب نباشه از این چیزای صدا دارم گرفتم... رنگیه خوشش میاد نه؟ ببین این باربیه سرجاش میچرخه آهنگ می خونه. اینا به سنش می خوره نه؟
لب هایم را به داخل دهانم می کشم و نگاهم را به سمت خیابان میکشم تا انفجاری که درونم بود را کنترل کنم.
-چرا حس می کنم داری می خندی بهم؟
به سمتش که برمی گردم و چشمان ریز شده اش را می بینم دیگر توان کنترل ندارم و به خنده می افتم.
دستم را مقابل دهانم می گیرم و کمر خم شده ام را راست می کنم و انگشتم را به زیر چشمم می کشم.
نگاهم که به چشمانش می افتد نگاه بند شده اش به لبخندم را زیر سبیلی رد می کنم و توضیح می دهم:
-محمد این چیزی که صدا میده و رنگارنگه اسمس جغجغه ست مال بچه های زیر یک ساله! خدای من...
با تعلل نگاهش را از صورتم می کند و لب هایش به طرفی جمع می شوند.
و من شبیه این حرکت را هربار که فرشته را از انجام کاری منع می کنم می بینم و می دانم که وا رفته و بغض کرده است.
و فکر می کنم که همه ی چیز هایی هم که خریده نامربوط نیست. مثلا آن بسته ی عروسک های باربی را بیرون می کشم و برای اینکه حس بدی نگیرد مقابلش می گیرم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۶۹
-این قطعا خیلی خوشحالش می کنه. گرچه من هیچوقت براش باربی نگرفتم دوست نداشتم از بچگی این تصور تو ذهنش باشه که باید به اندازه ی یه باربی ظاهر بی نقصی داشته باشه و معیارش از زیبایی تحت تاثیر این خزعبلاتی که به خورد نسل ما دادن انقدر چیپ و متظاهرانه باشه. ولی خب اینکه همیشه باربی می خواسته و حالا باباش از راه نرسیده براش خریده مطمئنا منو آدم بده ی ماجرا می کنه. مخصوصا باربی که بتونه لباساشو عوض کنه! عاشقش می شه. این بار رو استثنا کوتاه میام.
سنگینی نگاهش را نمی دانم به کدام جهت حواله کنم تا روی شانه های خسته ام سنگینی نکند!
خودم را سرگرم وسیله ها می کنم و آن ها را به داخل جعبه برمیگردانم و درش را هم رویش قرار می دهم.
نگاهش می کنم و شانه هایم را رو به بالا می کشم و دست هایم را داخل جیب های کوچک جینم می برم و لب می زنم:
-من دیگه باید برم. منتظر تماسم باش...
دیدم که نگاهش را یک دور روی مانتوی جلو بازم گرداند و لبخند پر از آرامشش از لب هایش پر کشید و اخم هایش در هم رفت اما چیزی نگفت.
خوب است که حدش را می داند و نظرات گهربارش را برای خودش نگه می دارد. سر پایین انداخت و گفت:
-ممنونم که اومدی. منتظر خبرت هستم...
سری تکان می دهم و می چرخم و به طرف خانه می روم.
در را که باز می کنم مامان با اشاره ی سر می پرسد که همه چیز خوب است و من با سر تائید می کنم و خیالش را راحت می کنم.
مهشید با لیوان های حاوی شیر از آشپزخانه خارج می شود و پر سر و صدا رو به رزا می گوید:
-رزا خانوم امشب شب شماستا...
رزا پر از هیجان روی پای سالمش از جایش بلند می شود و انگشتش را درون کیکی که با خامه تزئین کرده بودم فرو می برد و در دهانش می برد و اومی می کشد.
مانتو و شالم را روی آویز قرار می دهم و به سمتش می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
-این قطعا خیلی خوشحالش می کنه. گرچه من هیچوقت براش باربی نگرفتم دوست نداشتم از بچگی این تصور تو ذهنش باشه که باید به اندازه ی یه باربی ظاهر بی نقصی داشته باشه و معیارش از زیبایی تحت تاثیر این خزعبلاتی که به خورد نسل ما دادن انقدر چیپ و متظاهرانه باشه. ولی خب اینکه همیشه باربی می خواسته و حالا باباش از راه نرسیده براش خریده مطمئنا منو آدم بده ی ماجرا می کنه. مخصوصا باربی که بتونه لباساشو عوض کنه! عاشقش می شه. این بار رو استثنا کوتاه میام.
سنگینی نگاهش را نمی دانم به کدام جهت حواله کنم تا روی شانه های خسته ام سنگینی نکند!
خودم را سرگرم وسیله ها می کنم و آن ها را به داخل جعبه برمیگردانم و درش را هم رویش قرار می دهم.
نگاهش می کنم و شانه هایم را رو به بالا می کشم و دست هایم را داخل جیب های کوچک جینم می برم و لب می زنم:
-من دیگه باید برم. منتظر تماسم باش...
دیدم که نگاهش را یک دور روی مانتوی جلو بازم گرداند و لبخند پر از آرامشش از لب هایش پر کشید و اخم هایش در هم رفت اما چیزی نگفت.
خوب است که حدش را می داند و نظرات گهربارش را برای خودش نگه می دارد. سر پایین انداخت و گفت:
-ممنونم که اومدی. منتظر خبرت هستم...
سری تکان می دهم و می چرخم و به طرف خانه می روم.
در را که باز می کنم مامان با اشاره ی سر می پرسد که همه چیز خوب است و من با سر تائید می کنم و خیالش را راحت می کنم.
مهشید با لیوان های حاوی شیر از آشپزخانه خارج می شود و پر سر و صدا رو به رزا می گوید:
-رزا خانوم امشب شب شماستا...
رزا پر از هیجان روی پای سالمش از جایش بلند می شود و انگشتش را درون کیکی که با خامه تزئین کرده بودم فرو می برد و در دهانش می برد و اومی می کشد.
مانتو و شالم را روی آویز قرار می دهم و به سمتش می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۷۰
-دختر مامان خوشحاله؟
-آله مامان... املوز لوز زندگیم بود!
هر سه باهم می خندیم و لپ های آبدارش را می بوسم و موهایش را نوازش می کنم. هربار که همه چیز بر وفق مرادش بود این جمله به خصوص را می گفت.
-روی پات واینستا مامانی چند بار بگم... بشین الان برات می کشم...
یه قاچ از کیک می برم و داخل پیش دستی قرار میدهم و به دستش می دهم.
-رزا خانوم با هم صحبت کنیم؟
با دهان پر هیچ وقت حرف نمی زد. لب های خامه ای شده اش را کیپ می کند و سرش را تند تند به نشانه تائید بالا و پایین می کند.
-یادته راجع به پدرت باهم صحبت کرده بودیم مامان جان؟
انگار مسئله ای که در آن به نام پدر اشاره شود برایش جالب تر از کیک مورد علاقه اش بود که چنگال را در پیش دستی می گذارد و چشمان گرد شده اش را به من می دوزد.
بدون اینکه لحظه ای دیگر منتظرش بگذارم ادامه می دهم:
-به شما گفته بودم که پدرت به زودی از مسافرت میاد و دلش می خواد که شما رو ببینه. یادت میاد اون روز که بیمارستان بودی اون آقا رو دیدی؟
-اوهوم یادمه... من صداش کردم بابا محمد...
-درسته عزیزم، بابا محمدت بود ولی چون شما اون اتفاق برات افتاده بود کلی نگرانت شد و ترسیده بود. نتونست که اونطوری که دلش می خواد باهات صحبت کنه!
-خب من فمیده بودم خودم پس چلا به من گفتی اون بابای من نبود شبیهش بود؟
لبخند عصبی می زنم و نمی دانم چگونه رفع و رجوعش کنم که مهشید به کمکم می آید:
-چون پدرت خواسته بود خودش بهت بگه و وقتی حالت خوبه به دیدنت بیاد. اون نمی خواست وقتی تو درد داری بهت استرس بده...
-استلس چیه؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
-دختر مامان خوشحاله؟
-آله مامان... املوز لوز زندگیم بود!
هر سه باهم می خندیم و لپ های آبدارش را می بوسم و موهایش را نوازش می کنم. هربار که همه چیز بر وفق مرادش بود این جمله به خصوص را می گفت.
-روی پات واینستا مامانی چند بار بگم... بشین الان برات می کشم...
یه قاچ از کیک می برم و داخل پیش دستی قرار میدهم و به دستش می دهم.
-رزا خانوم با هم صحبت کنیم؟
با دهان پر هیچ وقت حرف نمی زد. لب های خامه ای شده اش را کیپ می کند و سرش را تند تند به نشانه تائید بالا و پایین می کند.
-یادته راجع به پدرت باهم صحبت کرده بودیم مامان جان؟
انگار مسئله ای که در آن به نام پدر اشاره شود برایش جالب تر از کیک مورد علاقه اش بود که چنگال را در پیش دستی می گذارد و چشمان گرد شده اش را به من می دوزد.
بدون اینکه لحظه ای دیگر منتظرش بگذارم ادامه می دهم:
-به شما گفته بودم که پدرت به زودی از مسافرت میاد و دلش می خواد که شما رو ببینه. یادت میاد اون روز که بیمارستان بودی اون آقا رو دیدی؟
-اوهوم یادمه... من صداش کردم بابا محمد...
-درسته عزیزم، بابا محمدت بود ولی چون شما اون اتفاق برات افتاده بود کلی نگرانت شد و ترسیده بود. نتونست که اونطوری که دلش می خواد باهات صحبت کنه!
-خب من فمیده بودم خودم پس چلا به من گفتی اون بابای من نبود شبیهش بود؟
لبخند عصبی می زنم و نمی دانم چگونه رفع و رجوعش کنم که مهشید به کمکم می آید:
-چون پدرت خواسته بود خودش بهت بگه و وقتی حالت خوبه به دیدنت بیاد. اون نمی خواست وقتی تو درد داری بهت استرس بده...
-استلس چیه؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۷۱
چشمان مهشید گرد می شود و نگاهش به سمت من برمی گردد و آرام لب می زند:
-باقیش با خودت! من تسلیم!
سرم را تکان می دهم و رو به رزا می کنم.
-هیچی دخترم به من نگاه کن... اون روز وقتش نبود اما الان وقتشه. می تونی درک کنی این موضوع رو قشنگم؟
-پس قراره بیاد؟
چشمان براقش از همیشه درخشان تر بودند. حتی یک ثانیه هم در تائید حرفش تعلل نمی کنم. بغض گلویم را می فشارد و سرم را بالا و پایین می کنم.
از خودم خجالت می کشم که آن روز مجبور بودم به فرشته ام دروغ بگویم اما خودم را قانع می کنم که به خاطر خودش این کار را کردم.
-چرا پس نمیاد پیشم مگه ندُفتی که دلش برام تنگ میشه و منو دوس داله. دلش نمی خواد منو ببینه؟ دوسم نداله؟
دخترک پنج ساله ی من چرا باید تا به این حد پر از ناامنی باشد؟
چرا فکر می کند یک در هزار ممکن است که چیزی در او باشد که دوست نداشتنی باشد؟ هول زده جلو می کشم و مقابل پایش به زانو می افتم و پیش دستی را از روی دامنش برمی دارم و روی میز قرار می دهم.
خم می شوم و کف دستانش را بوسه می زنم و با صادقانه ترین نگاه و لحنی که از خودم سراغ دارم لب می زنم:
-مگه میشه آخه تو رو دوست نداشت؟ تو همه ی دنیای مایی. بابا محمد داره برای دیدنت لحظه شماری می کنه. داره لحظه شماری می کنه تا رزا خانوم بهش اجازه بده. می دونی که همه چیز به تو بستگی داره. اگر تو بخوای ببینیش اون با همه ی قلبش به سمت تو پرواز می کنه. اگر تو نخوای من به هیچ کاری مجبورت نمی کنم. می فهمی مامان جان؟ این انتخاب توئه!
می دانستم که تمام آرزوهایش این اواخر به دیدن محمد ختم می شد اما می خواستم همیشه در ذهنش باشد که او آنقدر با ارزش است، آنقدر مهم و قیمتی، که همه چیز در زندگی اش به انتخاب خودش اتفاق می افتد.
باید بداند هیچکس، حتی مادرش اجازه ندارد که حق انتخاب را از او سلب کند! باید بداند که حق انتخاب همیشه با اوست!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چشمان مهشید گرد می شود و نگاهش به سمت من برمی گردد و آرام لب می زند:
-باقیش با خودت! من تسلیم!
سرم را تکان می دهم و رو به رزا می کنم.
-هیچی دخترم به من نگاه کن... اون روز وقتش نبود اما الان وقتشه. می تونی درک کنی این موضوع رو قشنگم؟
-پس قراره بیاد؟
چشمان براقش از همیشه درخشان تر بودند. حتی یک ثانیه هم در تائید حرفش تعلل نمی کنم. بغض گلویم را می فشارد و سرم را بالا و پایین می کنم.
از خودم خجالت می کشم که آن روز مجبور بودم به فرشته ام دروغ بگویم اما خودم را قانع می کنم که به خاطر خودش این کار را کردم.
-چرا پس نمیاد پیشم مگه ندُفتی که دلش برام تنگ میشه و منو دوس داله. دلش نمی خواد منو ببینه؟ دوسم نداله؟
دخترک پنج ساله ی من چرا باید تا به این حد پر از ناامنی باشد؟
چرا فکر می کند یک در هزار ممکن است که چیزی در او باشد که دوست نداشتنی باشد؟ هول زده جلو می کشم و مقابل پایش به زانو می افتم و پیش دستی را از روی دامنش برمی دارم و روی میز قرار می دهم.
خم می شوم و کف دستانش را بوسه می زنم و با صادقانه ترین نگاه و لحنی که از خودم سراغ دارم لب می زنم:
-مگه میشه آخه تو رو دوست نداشت؟ تو همه ی دنیای مایی. بابا محمد داره برای دیدنت لحظه شماری می کنه. داره لحظه شماری می کنه تا رزا خانوم بهش اجازه بده. می دونی که همه چیز به تو بستگی داره. اگر تو بخوای ببینیش اون با همه ی قلبش به سمت تو پرواز می کنه. اگر تو نخوای من به هیچ کاری مجبورت نمی کنم. می فهمی مامان جان؟ این انتخاب توئه!
می دانستم که تمام آرزوهایش این اواخر به دیدن محمد ختم می شد اما می خواستم همیشه در ذهنش باشد که او آنقدر با ارزش است، آنقدر مهم و قیمتی، که همه چیز در زندگی اش به انتخاب خودش اتفاق می افتد.
باید بداند هیچکس، حتی مادرش اجازه ندارد که حق انتخاب را از او سلب کند! باید بداند که حق انتخاب همیشه با اوست!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۷۲
-اما من بابامو دوس دالم. بهش میگی بیاد من ببینمش؟
قلبم محکم به سینه ام می کوبد و به سمت مامان که برمی گردم در کمال تعجب چشمانش را غرق در اشک می بینم. این از مادری که در سخت ترین لحظاتمان هم گریه نمی کرد بعید بود.
گوشی را از جیب پشتی جینم بیرون می کشم و تک زنگی به شماره محمد می زنم و وقتی خودش قطع می کند به مهشید اشاره می کنم تا در را باز کند و او از جایش بلند می شود.
دستان فرشته ام را در دست می گیرم. دستانش به سردی دستان من نبود اما نگاهش کمی مضطرب شده و این کمی نگرانم می کند.
دامنش را روی پایش صاف می کنم و چتری هایش را مرتب می کنم. شقیقه اش را به عادت بچگی هایش تا گونه اش نوازش می کنم و امیدوارم این کار مثل همان زمان ها به او آرامش دهد.
قلبم دیوانه وار می کوبد و هنوز مقابل فرشته زانو زده ام که صدای قدم های محکمی از پشت سرم شنیده می شود.
قدم هایی محکم و استوار...
موجی از گرما در خانه می پیچد.
صدایی که می گفتند باشنیدنش هیولاهای پشت پنچره ها، نگاه های تلخ و گزنده، تنهایی و بی کسی، یواش یواش از دنیای دخترها رخت می بندند.
شنیده بودم پدر که می گفتند همین است. گفته اند برای دختران، قشنگترین آواز عاشقانه صدای قدم هایش است که با قلبی مشعوف و عاشق به سمتت برمی دارد.
خوش به حال دخترکم! نه... خوشبحالش نه! خوشحالم برای دخترکم!
پدر فرشته از راه دوری آمده بود. دیر آمد اما بالاخره آمده بود، تا دست هایش را بگیرد و هرگز ول نکند!
قطره اشکم را پاک می کنم و رزا به گمانم صدای قدم ها را شنیده بود که جلوی در قطع شده بود. چون من سد نگاهش بودم تلاش می کند تا از جایش برخیزد.
از جا بلند می شوم و کمکش می کنم تا بایستد طوری که روی پای آسیب دیده اش فشار نیاید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
-اما من بابامو دوس دالم. بهش میگی بیاد من ببینمش؟
قلبم محکم به سینه ام می کوبد و به سمت مامان که برمی گردم در کمال تعجب چشمانش را غرق در اشک می بینم. این از مادری که در سخت ترین لحظاتمان هم گریه نمی کرد بعید بود.
گوشی را از جیب پشتی جینم بیرون می کشم و تک زنگی به شماره محمد می زنم و وقتی خودش قطع می کند به مهشید اشاره می کنم تا در را باز کند و او از جایش بلند می شود.
دستان فرشته ام را در دست می گیرم. دستانش به سردی دستان من نبود اما نگاهش کمی مضطرب شده و این کمی نگرانم می کند.
دامنش را روی پایش صاف می کنم و چتری هایش را مرتب می کنم. شقیقه اش را به عادت بچگی هایش تا گونه اش نوازش می کنم و امیدوارم این کار مثل همان زمان ها به او آرامش دهد.
قلبم دیوانه وار می کوبد و هنوز مقابل فرشته زانو زده ام که صدای قدم های محکمی از پشت سرم شنیده می شود.
قدم هایی محکم و استوار...
موجی از گرما در خانه می پیچد.
صدایی که می گفتند باشنیدنش هیولاهای پشت پنچره ها، نگاه های تلخ و گزنده، تنهایی و بی کسی، یواش یواش از دنیای دخترها رخت می بندند.
شنیده بودم پدر که می گفتند همین است. گفته اند برای دختران، قشنگترین آواز عاشقانه صدای قدم هایش است که با قلبی مشعوف و عاشق به سمتت برمی دارد.
خوش به حال دخترکم! نه... خوشبحالش نه! خوشحالم برای دخترکم!
پدر فرشته از راه دوری آمده بود. دیر آمد اما بالاخره آمده بود، تا دست هایش را بگیرد و هرگز ول نکند!
قطره اشکم را پاک می کنم و رزا به گمانم صدای قدم ها را شنیده بود که جلوی در قطع شده بود. چون من سد نگاهش بودم تلاش می کند تا از جایش برخیزد.
از جا بلند می شوم و کمکش می کنم تا بایستد طوری که روی پای آسیب دیده اش فشار نیاید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪