This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_لازانیا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_لازانیا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كيك تخته اي با بافتی فوق العاده عالی و طعم و عطری بینظیر و البته خیلی هم با برکت 👌😋
#کیک_تخته_ای
كيك تخته اي ناهيدبانو
تخم مرغ:6عدد
آرد:3پيمانه
شكر:2پيمانه
شير گرم:1پيمانه
روغن مايع:1پيمانه
گلاب:1/2پيمانه
بكينگ پودر:2ق چ
وانيل:1/2ق چ
در ابتدا تخم مرغ ها را با شكر خوب هم ميزنيم با دور تند همزن حدود هشت تا ده دقيقه بايد حسابي حجم مواد زياد بشه بعد كه مواد حجم گرفت وانيل را اضافه ميكنيم و دودقیقه دیگر هم با وانیل مواد را هم میزنیم .بعد روغن ،شیر گرم و گلاب را به ترتیب اضاف میکنیم و هر كدام از مايعات را اضافه كرديم بايد حدود چهار پنج ثانيه تا یک دقیقه هم بزنيم و در آخر مخلوط آرد و بكينگ پودر را كه سه مرتبه الك كرديم در سه مرحله به مايه كيك اضافه ميكنيم و هر بار چند ثانيه با دور كند هم زن ميزنيم بعد مواد را در قالب مستطيل كه كاغذ روغني انداختيم ريخته و روي مايه كيك را مغز دلخواه ميپاشيم و در فر از قبل گرم شده با حرارت 180درجه قرا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری حرام است
#کیک_تخته_ای
كيك تخته اي ناهيدبانو
تخم مرغ:6عدد
آرد:3پيمانه
شكر:2پيمانه
شير گرم:1پيمانه
روغن مايع:1پيمانه
گلاب:1/2پيمانه
بكينگ پودر:2ق چ
وانيل:1/2ق چ
در ابتدا تخم مرغ ها را با شكر خوب هم ميزنيم با دور تند همزن حدود هشت تا ده دقيقه بايد حسابي حجم مواد زياد بشه بعد كه مواد حجم گرفت وانيل را اضافه ميكنيم و دودقیقه دیگر هم با وانیل مواد را هم میزنیم .بعد روغن ،شیر گرم و گلاب را به ترتیب اضاف میکنیم و هر كدام از مايعات را اضافه كرديم بايد حدود چهار پنج ثانيه تا یک دقیقه هم بزنيم و در آخر مخلوط آرد و بكينگ پودر را كه سه مرتبه الك كرديم در سه مرحله به مايه كيك اضافه ميكنيم و هر بار چند ثانيه با دور كند هم زن ميزنيم بعد مواد را در قالب مستطيل كه كاغذ روغني انداختيم ريخته و روي مايه كيك را مغز دلخواه ميپاشيم و در فر از قبل گرم شده با حرارت 180درجه قرا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری حرام است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
كيك تخته اي با بافتی فوق العاده عالی و طعم و عطری بینظیر
#کیک_تخته_ای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
كيك تخته اي با بافتی فوق العاده عالی و طعم و عطری بینظیر
#کیک_تخته_ای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تخته_ای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_تخته_ای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیک_لایه_ای_دو_رنگ
مواد لازم:
آرد:250 گرم
بیکینگ پودر: 8 گرم
تخم مرغ:5عدد
شکر:200 گرم
وانیل:2 قاشق چایخوری
نمک
روغن:100 میلی لیتر
شیر:100 میلی لیتر
بادام زمینی:50گرم
زردچوبه:1/4 قاشق چایخوری
کاکائو:3 قاشق غذاخوری
❌تعداد لایه ها دلخواهه
الک کردن پودر کاکائو الزامیه برای اینکه لایه ها قاطی نشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
مواد لازم:
آرد:250 گرم
بیکینگ پودر: 8 گرم
تخم مرغ:5عدد
شکر:200 گرم
وانیل:2 قاشق چایخوری
نمک
روغن:100 میلی لیتر
شیر:100 میلی لیتر
بادام زمینی:50گرم
زردچوبه:1/4 قاشق چایخوری
کاکائو:3 قاشق غذاخوری
❌تعداد لایه ها دلخواهه
الک کردن پودر کاکائو الزامیه برای اینکه لایه ها قاطی نشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#بیف_لوبیا_قرمز_چیلی
مواد لازم :
🔹 یک پیمانه لوبیا قرمز
🔹 یک قاشق غذاخوری روغن زیتون
🔹900 گرم گوشت بدون استخوان گوساله
🔹 یک پیمانه پیاز خرد شده
🔹425 گرم سس گوجهفرنگی
🔹410 گرم گوجهفرنگی خرد شده
🔹410 گرم آب مرغ کمنمک
🔹یک شیشه ترشی فلفل خرد شده
🔹دو قاشق چایخوری آویشن خرد شده
🔹یک قاشق چایخوری پودر زیره سبز
🔹 ¾ پیمانه فلفل دلمهای قرمز
🔹¼ پیمانه گشنیز تازه خرد شده
طرز تهیه :
1. لوبیاها را بشویید و درون یک قابلمه متوسط بریزید. روی آنها آب کافی بریزید و بگذارید بجوشد. سپس حرارت را کم کنید و اجازه دهید به حالت نیمجوش به مدت 10 دقیقه بماند. سپس از روی حرارت بردارید و یک ساعت با در بسته کنار بگذارید.
2. در این فاصله، روغن را در تابه بزرگ قرار دهید تا گرم شود. نیمی از گوشت و پیاز را بریزید و تفت دهید تا گوشت طلایی شود. سپس آن را درون آرامپز بریزید.
همین مراحل را با بقیه گوشت و پیاز تکرار کنید و آنها را نیز به آرامپز اضافه کنید. سس گوجهفرنگی، گوجهفرنگی خرد شده، آب مرغ، فلفلهای خرد شده، آویشن و زیره سبز را به قابلمه اضافه کنید. در دستگاه را بگذارید. درجه آن را روی کم تنظیم کنید و به مدت 5 تا 6 ساعت بگذارید پخته شود.
3. میتوانید این غذا را با فلفل دلمهای خرد شده و گشنیز تزئین و سرو کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
مواد لازم :
🔹 یک پیمانه لوبیا قرمز
🔹 یک قاشق غذاخوری روغن زیتون
🔹900 گرم گوشت بدون استخوان گوساله
🔹 یک پیمانه پیاز خرد شده
🔹425 گرم سس گوجهفرنگی
🔹410 گرم گوجهفرنگی خرد شده
🔹410 گرم آب مرغ کمنمک
🔹یک شیشه ترشی فلفل خرد شده
🔹دو قاشق چایخوری آویشن خرد شده
🔹یک قاشق چایخوری پودر زیره سبز
🔹 ¾ پیمانه فلفل دلمهای قرمز
🔹¼ پیمانه گشنیز تازه خرد شده
طرز تهیه :
1. لوبیاها را بشویید و درون یک قابلمه متوسط بریزید. روی آنها آب کافی بریزید و بگذارید بجوشد. سپس حرارت را کم کنید و اجازه دهید به حالت نیمجوش به مدت 10 دقیقه بماند. سپس از روی حرارت بردارید و یک ساعت با در بسته کنار بگذارید.
2. در این فاصله، روغن را در تابه بزرگ قرار دهید تا گرم شود. نیمی از گوشت و پیاز را بریزید و تفت دهید تا گوشت طلایی شود. سپس آن را درون آرامپز بریزید.
همین مراحل را با بقیه گوشت و پیاز تکرار کنید و آنها را نیز به آرامپز اضافه کنید. سس گوجهفرنگی، گوجهفرنگی خرد شده، آب مرغ، فلفلهای خرد شده، آویشن و زیره سبز را به قابلمه اضافه کنید. در دستگاه را بگذارید. درجه آن را روی کم تنظیم کنید و به مدت 5 تا 6 ساعت بگذارید پخته شود.
3. میتوانید این غذا را با فلفل دلمهای خرد شده و گشنیز تزئین و سرو کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#بیف لوبیا قرمز چیلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_جزیره
آموزش کامل کیک جزیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_جزیره
آموزش کامل کیک جزیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_11
نگاهی به ساعت کردم نیم ساعتی از رفتن شبنم گذشته بود..گوشیمو درآوردم تا به آیهان زنگ بزنم. اسمشو از لیست اخرین تماس هام پیدا کردم.گزینه سبز رنگ فشار دادم تا تماس برقرار شه. چندثانیه بعدصدای گرمش تو گوشم پیچید
_ جانم طلوع
_ سلام کجایی آیهان کارا چطور پیش رفت؟
_ فعلا بالا سر کارگرا وایسادم اگه بشه امروز فردا کارو تموم کنم. خودت کجایی رفتی مصاحبه؟
نفس عمیقی کشیدم.. تو چندثانیه همه اتفاقات از جلو چشمام رد شد.
_ اره مصاحبه خوب بود الان شبنم رفته تو اتاق. منتظرم بیاد.
_ خب خداروشکر ان شاالله قبولی.. طلوع جان شرمندتم من کار دارم شب بیام حرف بزنیم؟
_ باشه عزیزم راحت باش برو به سلامت خداحافظ.
_شب میبینمت بوس خداحافظ.
لبخندی رو لبام نشست. تلفن قطع کردم. آیهان همه امید و زندگی من شده بود. با وجود اون بود که تونستم از پس مشکلات بربیام.
با صدای بسته شدن در اتاق سرمو به اون سمت برگردوندم. شبنم بلاخره اومد اما نگاهش غمگین بود.
از جام بلند شدم وبه سمتش رفتم.
_ چی شد شبنم؟
_هیچی بیا بریم بیرون حرف بزنیم.
با منشی شرکت خداحافظی کردیم.سوار آسانسور شدیم... شبنم هنوز غرق سکوت بود. چیزی نگفتم تا آروم بشه و خودش به حرف بیاد.
از در ساختمون خارج شدیم و به سمت ماشین رفتیم.
پشت فرمون نشستم و استارت زدم..
_ فکر نکنم قبولم کنه!
نگاهم به شبنم افتاد. داشت مستقیم نگاه میکرد. ماشین خاموش کردم و کامل به سمتش برگشتم.
_ باهاش که مصاحبه کردم همه چی خوب بود اما گفت من به بازاریاب احتیاج دارم سابقه داری؟ منم گفتم نه، گفت اشکال نداره طرح هاتو میبینم بهت زنگ میزنم تا فردا..
شبنم به پنجره ماشین تکیه داد و کامل به سمتم برگشت
_ خب الان سر همین ناراحتی؟
قیافه حق به جانبی به خودش گرفت
_ نه این قسمتش که مهم نیست.. سر این ناراحتم که چرا شماره شو بهم نداد تا منو شام دعوت کنه.
چشام از تعجب گرد شد
_ جدی میگی شبنم؟!
شبنم نگاه تاسف باری بهم انداخت
_ طلوع یعنی خوراک اینی آدم سرکار بذارتت. اخه من از چیه این بشر خوشم بیاد؟ مثل عصا نشسته رو مبل.. یه نگاه به ادم نمیندازه همش طرح هارو نگاه میکرد.. اخماشم که نگم برات.. با دیوار حرف میزدم حداقل دوتا لبخند به ادم میزد.
نفس عمیقی کشید
ازین ناراحتم که اگه اینجاهم قبولم نکنن کلا دیگه باید قید کار تو شرکت بزنم. میرم اصلا تو یه آرایشگاه زنونه کار میکنم منم که به این کارا بیشتر علاقه دارم..
اخه کی به من و تو که سابقه نداریم شغل میده. اونم رشته ما... طراحی وب..
رشته معماری هم میرفتیم باز کار گیرمون نمیومد.. انقدر از من و تو بهتر طراحی میکنن که طرح های ما نقاشی کلاس اولشونه..
شبنم سکوت کرد.. هر دو بهم نگاهی کردیم وبه جمله آخرش خندیدیم.
شبنم تشبیه خوبی کرد.. راست میگفت! ما تازه ارشد گرفته بودیم.. انقدر طراح و مهندس بیکار ریخته بود که کسی به ما نیم نگاهی هم نمیندازه.
ماشین روشن کردم و به حرکت دراوردم. شبنم طبق معمول موزیک روشن کرد.. تا دم خونشون حرفی بینمون رد وبدل نشد، هردو تو افکار خودمون غرق بودیم .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_11
نگاهی به ساعت کردم نیم ساعتی از رفتن شبنم گذشته بود..گوشیمو درآوردم تا به آیهان زنگ بزنم. اسمشو از لیست اخرین تماس هام پیدا کردم.گزینه سبز رنگ فشار دادم تا تماس برقرار شه. چندثانیه بعدصدای گرمش تو گوشم پیچید
_ جانم طلوع
_ سلام کجایی آیهان کارا چطور پیش رفت؟
_ فعلا بالا سر کارگرا وایسادم اگه بشه امروز فردا کارو تموم کنم. خودت کجایی رفتی مصاحبه؟
نفس عمیقی کشیدم.. تو چندثانیه همه اتفاقات از جلو چشمام رد شد.
_ اره مصاحبه خوب بود الان شبنم رفته تو اتاق. منتظرم بیاد.
_ خب خداروشکر ان شاالله قبولی.. طلوع جان شرمندتم من کار دارم شب بیام حرف بزنیم؟
_ باشه عزیزم راحت باش برو به سلامت خداحافظ.
_شب میبینمت بوس خداحافظ.
لبخندی رو لبام نشست. تلفن قطع کردم. آیهان همه امید و زندگی من شده بود. با وجود اون بود که تونستم از پس مشکلات بربیام.
با صدای بسته شدن در اتاق سرمو به اون سمت برگردوندم. شبنم بلاخره اومد اما نگاهش غمگین بود.
از جام بلند شدم وبه سمتش رفتم.
_ چی شد شبنم؟
_هیچی بیا بریم بیرون حرف بزنیم.
با منشی شرکت خداحافظی کردیم.سوار آسانسور شدیم... شبنم هنوز غرق سکوت بود. چیزی نگفتم تا آروم بشه و خودش به حرف بیاد.
از در ساختمون خارج شدیم و به سمت ماشین رفتیم.
پشت فرمون نشستم و استارت زدم..
_ فکر نکنم قبولم کنه!
نگاهم به شبنم افتاد. داشت مستقیم نگاه میکرد. ماشین خاموش کردم و کامل به سمتش برگشتم.
_ باهاش که مصاحبه کردم همه چی خوب بود اما گفت من به بازاریاب احتیاج دارم سابقه داری؟ منم گفتم نه، گفت اشکال نداره طرح هاتو میبینم بهت زنگ میزنم تا فردا..
شبنم به پنجره ماشین تکیه داد و کامل به سمتم برگشت
_ خب الان سر همین ناراحتی؟
قیافه حق به جانبی به خودش گرفت
_ نه این قسمتش که مهم نیست.. سر این ناراحتم که چرا شماره شو بهم نداد تا منو شام دعوت کنه.
چشام از تعجب گرد شد
_ جدی میگی شبنم؟!
شبنم نگاه تاسف باری بهم انداخت
_ طلوع یعنی خوراک اینی آدم سرکار بذارتت. اخه من از چیه این بشر خوشم بیاد؟ مثل عصا نشسته رو مبل.. یه نگاه به ادم نمیندازه همش طرح هارو نگاه میکرد.. اخماشم که نگم برات.. با دیوار حرف میزدم حداقل دوتا لبخند به ادم میزد.
نفس عمیقی کشید
ازین ناراحتم که اگه اینجاهم قبولم نکنن کلا دیگه باید قید کار تو شرکت بزنم. میرم اصلا تو یه آرایشگاه زنونه کار میکنم منم که به این کارا بیشتر علاقه دارم..
اخه کی به من و تو که سابقه نداریم شغل میده. اونم رشته ما... طراحی وب..
رشته معماری هم میرفتیم باز کار گیرمون نمیومد.. انقدر از من و تو بهتر طراحی میکنن که طرح های ما نقاشی کلاس اولشونه..
شبنم سکوت کرد.. هر دو بهم نگاهی کردیم وبه جمله آخرش خندیدیم.
شبنم تشبیه خوبی کرد.. راست میگفت! ما تازه ارشد گرفته بودیم.. انقدر طراح و مهندس بیکار ریخته بود که کسی به ما نیم نگاهی هم نمیندازه.
ماشین روشن کردم و به حرکت دراوردم. شبنم طبق معمول موزیک روشن کرد.. تا دم خونشون حرفی بینمون رد وبدل نشد، هردو تو افکار خودمون غرق بودیم .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_12
هوا داشت روبه تاریکی میرفت. علاقه ای به روشن کردن چراغ اتاقم نداشتم!
رو تخت دراز کشیده و به سقف خیره شده بودم.
گذشته نه چندان دورم آزارم میداد. گذشته ای که هر روز با یادآوریش بیدار میشدم و میخوابیدم!
و همیشه ته فکرهایم به این سوال میرسیدم که چرا مامان هیچوقت نظر منو نمیخواست! چرا همه چیزو بهم تحمیل میکرد؟ اصلا چرا من باید مجبور به ازدواج میشدم؟
دلم براش تنگ شده بود.. اما گوشه قلبم بهم نهیب میزد که خودش اجازه رفتن داد.. خودش در چشمانم خیره شد و گفت برو...او بود که تصمیم گرفت با آیهان برگردم و کنار اون زندگی کنم! او بود که این زندگی رو بهم تحمیل کرد..
تقه ای به در خورد.
افکارمو پس زدم و گوش هامو تیز کردم تا ببینم پشت در کیه!
_طلوع خوابی
با صدایش لبخندی بر لبانم شکل گرفت
خودش بود!
آیهان!
مردی که منو از منجلاب گذشته بیرون کشید و به آینده امیدوارم کرد!
کسی که تو خلوت های شبانه ام، پشت در اتاق منتظرش نذاشتم و فقط به او اجازه ورود میدادم!
_نه بیدارم بیا تو
درو باز کرد و با دست دنبال کلید اتاق گشت تا روشنش کنه..
_بذار تاریک باشه..
زیر لب زمزمه ای کرد اما صداش نامفهوم بود. به سمت تخت حرکت کرد. کنارم دراز کشید.
یه دستشو گذاشت زیر سرش و به سقف خیره شد
_ به چی فکر میکردی تو تاریکی
_ همون چیزای همیشگی
_ امروز صندلی های جدید چیدیم خیلی شیک تر از قبل شده. کی میای بهت نشون بدم
نفس عمیقی کشیدم. به سمت آیهان چرخیدم. دستمو زیر صورتم گذاشتم.
داشت سقف نگاه میکرد.. دل نگرانیش بابت من، تو همین تاریکی شب هم از چهره اش مشخص بود.
بدون اینکه نگام کنه گفت:
_ طلوع خوبی
آه عمیقی کشیدم
_ نمیدونم آیهان. اصلا نمیدونم حال خوب یعنی چی؟!
ذهنم درگیره. 6سال گذشته کم کم داره وقتش میرسه. خیلی زود گذشت.. تو میگی چیکار کنم چه بهانه ای جور کنم؟!
_ من آوردمت کنارم تا دیگه فکر و خیال نکنی، نگران نباش.. من بهت قول دادم! هنوزم سر قولم هستم.
لبخندی از حمایتش رو لبام اومد.
میدونستم آیهان سرش بره قولش نمیره.. تو دوره ای که همه رهام کرده بودن آیهان تک و تنها جلوشون وایساد و منو با خودش به تهران آورد ..
_سوالمو جواب ندادی کی میای کافی شاپ؟
_ احتمالا فردا بیام یه سر بهت بزنم.. یکم استرس جواب مصاحبه رو دارم به نظرت چی میشه؟
_ هرچی بشه یا نشه مهم نیست... مهم اینه فکر و خیال نکنی دیگه.من که بهت گفتم بیا پیش خودم کار کن. کلی آدم میاد و میره.. محیطش شاده، ازین فکرای پوچ خلاص میشی .. اما بهت حق هم میدم! دوست داری بری دنبال شغل مورد علاقت.. منم زورت نمیکنم! کنارت میمونم، هروقت بخوای میتونی بیای باهم کار کنیم.
به نیم رخش خیره شدم. صداقت ازش میبارید. این مرد با وجود مشکلات خودش، هیچوقت منو از یادش نمیبرد. مگه من چی از خدا دیگه میخواستم! غیر اینکه آیهان همیشه پشتم باشه.
_ ممنون که هستی آیهان..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_12
هوا داشت روبه تاریکی میرفت. علاقه ای به روشن کردن چراغ اتاقم نداشتم!
رو تخت دراز کشیده و به سقف خیره شده بودم.
گذشته نه چندان دورم آزارم میداد. گذشته ای که هر روز با یادآوریش بیدار میشدم و میخوابیدم!
و همیشه ته فکرهایم به این سوال میرسیدم که چرا مامان هیچوقت نظر منو نمیخواست! چرا همه چیزو بهم تحمیل میکرد؟ اصلا چرا من باید مجبور به ازدواج میشدم؟
دلم براش تنگ شده بود.. اما گوشه قلبم بهم نهیب میزد که خودش اجازه رفتن داد.. خودش در چشمانم خیره شد و گفت برو...او بود که تصمیم گرفت با آیهان برگردم و کنار اون زندگی کنم! او بود که این زندگی رو بهم تحمیل کرد..
تقه ای به در خورد.
افکارمو پس زدم و گوش هامو تیز کردم تا ببینم پشت در کیه!
_طلوع خوابی
با صدایش لبخندی بر لبانم شکل گرفت
خودش بود!
آیهان!
مردی که منو از منجلاب گذشته بیرون کشید و به آینده امیدوارم کرد!
کسی که تو خلوت های شبانه ام، پشت در اتاق منتظرش نذاشتم و فقط به او اجازه ورود میدادم!
_نه بیدارم بیا تو
درو باز کرد و با دست دنبال کلید اتاق گشت تا روشنش کنه..
_بذار تاریک باشه..
زیر لب زمزمه ای کرد اما صداش نامفهوم بود. به سمت تخت حرکت کرد. کنارم دراز کشید.
یه دستشو گذاشت زیر سرش و به سقف خیره شد
_ به چی فکر میکردی تو تاریکی
_ همون چیزای همیشگی
_ امروز صندلی های جدید چیدیم خیلی شیک تر از قبل شده. کی میای بهت نشون بدم
نفس عمیقی کشیدم. به سمت آیهان چرخیدم. دستمو زیر صورتم گذاشتم.
داشت سقف نگاه میکرد.. دل نگرانیش بابت من، تو همین تاریکی شب هم از چهره اش مشخص بود.
بدون اینکه نگام کنه گفت:
_ طلوع خوبی
آه عمیقی کشیدم
_ نمیدونم آیهان. اصلا نمیدونم حال خوب یعنی چی؟!
ذهنم درگیره. 6سال گذشته کم کم داره وقتش میرسه. خیلی زود گذشت.. تو میگی چیکار کنم چه بهانه ای جور کنم؟!
_ من آوردمت کنارم تا دیگه فکر و خیال نکنی، نگران نباش.. من بهت قول دادم! هنوزم سر قولم هستم.
لبخندی از حمایتش رو لبام اومد.
میدونستم آیهان سرش بره قولش نمیره.. تو دوره ای که همه رهام کرده بودن آیهان تک و تنها جلوشون وایساد و منو با خودش به تهران آورد ..
_سوالمو جواب ندادی کی میای کافی شاپ؟
_ احتمالا فردا بیام یه سر بهت بزنم.. یکم استرس جواب مصاحبه رو دارم به نظرت چی میشه؟
_ هرچی بشه یا نشه مهم نیست... مهم اینه فکر و خیال نکنی دیگه.من که بهت گفتم بیا پیش خودم کار کن. کلی آدم میاد و میره.. محیطش شاده، ازین فکرای پوچ خلاص میشی .. اما بهت حق هم میدم! دوست داری بری دنبال شغل مورد علاقت.. منم زورت نمیکنم! کنارت میمونم، هروقت بخوای میتونی بیای باهم کار کنیم.
به نیم رخش خیره شدم. صداقت ازش میبارید. این مرد با وجود مشکلات خودش، هیچوقت منو از یادش نمیبرد. مگه من چی از خدا دیگه میخواستم! غیر اینکه آیهان همیشه پشتم باشه.
_ ممنون که هستی آیهان..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_13
آیهان لبخندی زد و از روی تخت بلند شد.. کنار پنجره رفت و پرده را کنار زد.. نور کوچیکی در کسری از ثانیه نمایان شد و بعد دودی از آن برخاست ..
به پنجره تکیه ای زد و پکی از سیگارش گرفت.
_ میدونی چیه طلوع.. زندگی ادم ها دست خودشون نیست... هروقت میای یه نفس راحت بکشی باز یه مشکل دیگه پیش میاد. این دیگه به ادم بستگی داره که چطور با مشکلاتش بجنگه..
یکی مثل مامانت با لجبازی حلش میکنه میگه حرف، فقط حرف خودم!
یکی مثل تو، تا اخر قضیه وایمیسه ببینه چی میشه بعد تصمیم بگیره..
یکی مثل مامان من میره تو دل شیر.. با هیچکسم کاری نداره.
اما..
آیهان سکوت کرد. پک عمیقی از سیگارش گرفت. از تخت بلند شده و به سمتش قدم برداشتم. دستم را دور بازوانش حلقه کرده و سرم را روی شانه اش گذاشتم.
حرف نیمه تمامش را کامل کردم!
_اما یکی هم مثل تو مردونگی به خرج میده.. گاهی میجنگه، گاهی سکوت میکنه..
چطور میتونی همیشه انقدر عاقل باشی آیهان؟ چطور میتونی انقدر خوب همه چیو مدیریت کنی ؟!
سیگارش را به زیر سیگاری فشار داد و خاموشش کرد...
مرا به سمت خودش چرخاند و دستانم را گرفت. روبه رویش قرار گرفتم و خیره چشمانش شدم.
در تاریکی شب سکوت کرده بودیم. چشمانمان حرف های ناگفته زیادی باهم داشت. انگار چیزی در چشمانمان گم شده بود و در چشم دیگری به جست و جویش میپرداختیم!
باد ملایمی وزید..
گوشه ای از موهایم روی صورتم افتاد.
یکی از دستانش را بلند کرد تا موهایم را پشت گوشم بیندازد..
نگاهم پی رفتار و دستانش بود!
دستش روی موهایم ثابت ماند..
سوالی در ذهنم شکل گرفت!
این مرد امشب چه میخواست؟! آیهان چه حرفی برای گفتن داشت که انقدر بی تاب بود؟
در دلم آشوبی برپا شد.. آیهان را میشناختم! نگاهش با روزهای قبل فرق داشت..
چرا مرد روبه رویم روزه سکوت گرفته بود و سخنی نمیگفت؟!
_ طلوع اینجایی؟
آیهان به سرعت دستش را پایین انداخت و دستم را رها کرد. هر دو به سمت صدا برگشتیم.
ماهک مات مانده بود و ماهم شوک زده به او نگاه میکردیم .
چرا در نزده بود!
_ چی شده ماهک.. معمولا در بسته باشه عقل حکم میکنه که شاید کسی توشه! نباید همینجوری سرتو بندازی بیای تو..
ماهک دلخور و پشیمان از کاری که کرده بود سرش را پایین انداخت و رو به آیهان گفت:
_ببخشید آقا نمیدونستم خونه هستین. دیدم چراغ ها خاموشه در هم نیمه باز بود. مامانم گفت برو طلوع صدا کن بیاد شام. منم حدس زدم شاید خوابه.. راجبه شما چیزی به من نگفت.اگه میدونستم شما هستین اونوقت ...
بغض راه گلویش را بست. سرش را پایین انداخت تا قطره های اشکش دیده نشود!
آیهان با عصبانیت زیر لب لعنتی گفت و به سمت در خروجی اتاق رفت..
نگاهی به ماهک انداختم.. احساس کردم بغض کرده.. به سمتش رفته و با دستم چانه اش را بالا گرفتم. چرا این دختر انقدر احساسی بود..
_ چیزی نشده که ماهک.. ناراحت نباش بیا باهم بریم شامو آماده کنیم بخوریم. حالا دستپخت خوشمزه تورو باید بخوریم یا نرگس بانورو؟
ماهک اشک گوشه چشمش را پاک کرد و سعی کرد لبخندی رو لبانش بنشاند..
_ خودم درست کردم ان شاالله که باب میلتون باشه.
_ به به خیلی هم عالی.. پس پیش به سوی شام خوشمزه ماهک جون..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_13
آیهان لبخندی زد و از روی تخت بلند شد.. کنار پنجره رفت و پرده را کنار زد.. نور کوچیکی در کسری از ثانیه نمایان شد و بعد دودی از آن برخاست ..
به پنجره تکیه ای زد و پکی از سیگارش گرفت.
_ میدونی چیه طلوع.. زندگی ادم ها دست خودشون نیست... هروقت میای یه نفس راحت بکشی باز یه مشکل دیگه پیش میاد. این دیگه به ادم بستگی داره که چطور با مشکلاتش بجنگه..
یکی مثل مامانت با لجبازی حلش میکنه میگه حرف، فقط حرف خودم!
یکی مثل تو، تا اخر قضیه وایمیسه ببینه چی میشه بعد تصمیم بگیره..
یکی مثل مامان من میره تو دل شیر.. با هیچکسم کاری نداره.
اما..
آیهان سکوت کرد. پک عمیقی از سیگارش گرفت. از تخت بلند شده و به سمتش قدم برداشتم. دستم را دور بازوانش حلقه کرده و سرم را روی شانه اش گذاشتم.
حرف نیمه تمامش را کامل کردم!
_اما یکی هم مثل تو مردونگی به خرج میده.. گاهی میجنگه، گاهی سکوت میکنه..
چطور میتونی همیشه انقدر عاقل باشی آیهان؟ چطور میتونی انقدر خوب همه چیو مدیریت کنی ؟!
سیگارش را به زیر سیگاری فشار داد و خاموشش کرد...
مرا به سمت خودش چرخاند و دستانم را گرفت. روبه رویش قرار گرفتم و خیره چشمانش شدم.
در تاریکی شب سکوت کرده بودیم. چشمانمان حرف های ناگفته زیادی باهم داشت. انگار چیزی در چشمانمان گم شده بود و در چشم دیگری به جست و جویش میپرداختیم!
باد ملایمی وزید..
گوشه ای از موهایم روی صورتم افتاد.
یکی از دستانش را بلند کرد تا موهایم را پشت گوشم بیندازد..
نگاهم پی رفتار و دستانش بود!
دستش روی موهایم ثابت ماند..
سوالی در ذهنم شکل گرفت!
این مرد امشب چه میخواست؟! آیهان چه حرفی برای گفتن داشت که انقدر بی تاب بود؟
در دلم آشوبی برپا شد.. آیهان را میشناختم! نگاهش با روزهای قبل فرق داشت..
چرا مرد روبه رویم روزه سکوت گرفته بود و سخنی نمیگفت؟!
_ طلوع اینجایی؟
آیهان به سرعت دستش را پایین انداخت و دستم را رها کرد. هر دو به سمت صدا برگشتیم.
ماهک مات مانده بود و ماهم شوک زده به او نگاه میکردیم .
چرا در نزده بود!
_ چی شده ماهک.. معمولا در بسته باشه عقل حکم میکنه که شاید کسی توشه! نباید همینجوری سرتو بندازی بیای تو..
ماهک دلخور و پشیمان از کاری که کرده بود سرش را پایین انداخت و رو به آیهان گفت:
_ببخشید آقا نمیدونستم خونه هستین. دیدم چراغ ها خاموشه در هم نیمه باز بود. مامانم گفت برو طلوع صدا کن بیاد شام. منم حدس زدم شاید خوابه.. راجبه شما چیزی به من نگفت.اگه میدونستم شما هستین اونوقت ...
بغض راه گلویش را بست. سرش را پایین انداخت تا قطره های اشکش دیده نشود!
آیهان با عصبانیت زیر لب لعنتی گفت و به سمت در خروجی اتاق رفت..
نگاهی به ماهک انداختم.. احساس کردم بغض کرده.. به سمتش رفته و با دستم چانه اش را بالا گرفتم. چرا این دختر انقدر احساسی بود..
_ چیزی نشده که ماهک.. ناراحت نباش بیا باهم بریم شامو آماده کنیم بخوریم. حالا دستپخت خوشمزه تورو باید بخوریم یا نرگس بانورو؟
ماهک اشک گوشه چشمش را پاک کرد و سعی کرد لبخندی رو لبانش بنشاند..
_ خودم درست کردم ان شاالله که باب میلتون باشه.
_ به به خیلی هم عالی.. پس پیش به سوی شام خوشمزه ماهک جون..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_14
نگاهی به ساعت گوشیم انداختم.. یه ربعی میشد که منتظر شبنم، تو ماشین نشسته بودم.
صدای ضربه زدن به شیشه ماشین باعث شد سرمو به سمت راست بچرخونم.
شبنم بود..
قفل مرکزی رو زدم تا در ماشین رو باز کنه.
کنارم نشست و سرشو به صندلی ماشین تکیه داد.
چشماشو بست و نفس عمیقی کشید.
_ آخیش بلاخره تونستم از دست اون وروجک ها در برم.مگه میذاشتن بیام.
لبخندی زد و به من نگاه کرد
_ راستی سلام
_ سلام عرض شد، میبینم که حسابی با نوه هاتون خوش گذروندی.
_ نوه نگو... بگو بلا.. بگو زلزله..
از تشبیهاتش خندیدم. دور از جونی گفتم و ماشین به حرکت درآوردم. شیشه پنجره دادم پایین تا کمی هوا عوض شه.
_ از شرکت کی بهت زنگ زدن؟
شبنم کمربندشو بست و آینه کوچکی از کیفش درآورد . دستی به موهای قهوه ایش کشید و روسری شو مرتب کرد.
_ حدودا ساعت 11 اینا بود.. اولش باورم نمیشد..وقتی تلفن قطع کرد چندباری صورتمو اب زدم شاید خواب باشم اما دیدم نه واقعی بود انگار!
طلوع یعنی بلاخره یه شرکتی پیدا شد مصاحبه های مادوتارو قبول کنه؟
پشت چراغ قرمز وایسادم.روبه شبنم گفتم:
_ به منم همون حدودا زنگ زدن، منم مثل تو باورم نمیشد ولی خب الان یه قدم جلوییم وقتشه که خودمونو ثابت کنیم. راستی شب میرم پیش آیهان توام میای؟
_ امشب نمیتونم.. به اون ووروجک ها قول دادم اگه بذارن بیام بیرون، برگشتنی براشون اسباب بازی بخرم.. اگه نرم دیگه واویلاست خودمو اسباب بازی میکنن!
لبخندی به حرف شبنم زدم. چراغ سبز شد.. دستی ماشین پایین کشیدم و به سمت شرکت حرکت کردم.
.............
"حامی"
نگاهی به پرونده های روی میز انداختم..امروز تقریبا سرم شلوغ بود. پوشه زرد رنگی رو برداشتم و بازش کردم.. شرکت عطر یاس درخواست همکاری و شراکت داده بود.. فعلا قصدی برای شراکت و فروش سهامم نداشتم..ترجیح میدادم تو موقعیت بهتری سهاممو بفروشم و ازینجا برم.
صدای زنگ تلفن باعث شد نگاه از پرونده بگیرم. روی دکمه نارنجی تلفن زدم تاتماس وصل شه..
_ بله خانم احمدی
_ اقای سرمد خانم محبی و دوستشون اومدن کی بفرستمشون داخل؟
دستی به گوشه چشمم کشیدم و سعی کردم به یاد بیارمشون!
_ خانم محبی؟؟!
_ بله اگه یادتون باشه دیروز برای مصاحبه اومده بودن.
_ آهان بله درسته. خانم خورشید محبی..
احمدی مکثی کرد و چیزی نگفت
_ به دوتاشون بگو بیان داخل
احمدی چشمی گفت و تماس قطع شد. روی پوشه زرد رنگ شرکت عطر یاس با ماژیک مشکی نوشتم : درخواست این شرکت رد شد!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_14
نگاهی به ساعت گوشیم انداختم.. یه ربعی میشد که منتظر شبنم، تو ماشین نشسته بودم.
صدای ضربه زدن به شیشه ماشین باعث شد سرمو به سمت راست بچرخونم.
شبنم بود..
قفل مرکزی رو زدم تا در ماشین رو باز کنه.
کنارم نشست و سرشو به صندلی ماشین تکیه داد.
چشماشو بست و نفس عمیقی کشید.
_ آخیش بلاخره تونستم از دست اون وروجک ها در برم.مگه میذاشتن بیام.
لبخندی زد و به من نگاه کرد
_ راستی سلام
_ سلام عرض شد، میبینم که حسابی با نوه هاتون خوش گذروندی.
_ نوه نگو... بگو بلا.. بگو زلزله..
از تشبیهاتش خندیدم. دور از جونی گفتم و ماشین به حرکت درآوردم. شیشه پنجره دادم پایین تا کمی هوا عوض شه.
_ از شرکت کی بهت زنگ زدن؟
شبنم کمربندشو بست و آینه کوچکی از کیفش درآورد . دستی به موهای قهوه ایش کشید و روسری شو مرتب کرد.
_ حدودا ساعت 11 اینا بود.. اولش باورم نمیشد..وقتی تلفن قطع کرد چندباری صورتمو اب زدم شاید خواب باشم اما دیدم نه واقعی بود انگار!
طلوع یعنی بلاخره یه شرکتی پیدا شد مصاحبه های مادوتارو قبول کنه؟
پشت چراغ قرمز وایسادم.روبه شبنم گفتم:
_ به منم همون حدودا زنگ زدن، منم مثل تو باورم نمیشد ولی خب الان یه قدم جلوییم وقتشه که خودمونو ثابت کنیم. راستی شب میرم پیش آیهان توام میای؟
_ امشب نمیتونم.. به اون ووروجک ها قول دادم اگه بذارن بیام بیرون، برگشتنی براشون اسباب بازی بخرم.. اگه نرم دیگه واویلاست خودمو اسباب بازی میکنن!
لبخندی به حرف شبنم زدم. چراغ سبز شد.. دستی ماشین پایین کشیدم و به سمت شرکت حرکت کردم.
.............
"حامی"
نگاهی به پرونده های روی میز انداختم..امروز تقریبا سرم شلوغ بود. پوشه زرد رنگی رو برداشتم و بازش کردم.. شرکت عطر یاس درخواست همکاری و شراکت داده بود.. فعلا قصدی برای شراکت و فروش سهامم نداشتم..ترجیح میدادم تو موقعیت بهتری سهاممو بفروشم و ازینجا برم.
صدای زنگ تلفن باعث شد نگاه از پرونده بگیرم. روی دکمه نارنجی تلفن زدم تاتماس وصل شه..
_ بله خانم احمدی
_ اقای سرمد خانم محبی و دوستشون اومدن کی بفرستمشون داخل؟
دستی به گوشه چشمم کشیدم و سعی کردم به یاد بیارمشون!
_ خانم محبی؟؟!
_ بله اگه یادتون باشه دیروز برای مصاحبه اومده بودن.
_ آهان بله درسته. خانم خورشید محبی..
احمدی مکثی کرد و چیزی نگفت
_ به دوتاشون بگو بیان داخل
احمدی چشمی گفت و تماس قطع شد. روی پوشه زرد رنگ شرکت عطر یاس با ماژیک مشکی نوشتم : درخواست این شرکت رد شد!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_15
پرونده هارو مرتب کردم و گوشه ای از میز گذاشتم..
تقه ای به در خورد و اجازه ورود دادم. اول از همه خورشید وارد شد. سلامی کرد و چند قدم جلو اومد. توکلی هم پشت سرش وارد اتاق شد و درو بست.
_سلام
_ سلام لطفا بفرمایید بشینید.
به سمت مبل ها اومدن و روبه روی هم نشستن. خورشید سرش رو پایین انداخته بود اما دوستش با اعتماد به نفس به من نگاه میکرد.
گلومو صاف کردم و اونارو مخاطب خودم قرار دادم:
_ خب همونطور که میدونید با درخواست کار شما موافقت شده. اما من احتیاج به دوتا طراح ندارم. ترجیح من اینه که یکی تون به عنوان طراح و نفر بعدی تو قسمت تبلیغات و فروش محصولاتمون کار کنه..اگه جداتون انداختم به خاطر اینکه من دوتا دوست تو شرکتم قبول نمیکنم. حالا که قبول کردم ترجیح میدم کنار هم کار نکنید چون از مسائل خاله زنک بازی و پشت این همکار اون همکار حرف زدن خوشم نمیاد.
کمی مکث کردم و به چهره هاشون بیشتر دقت کردم. خورشید همچنان سرش پایین بود و دوستش دست به سینه به مبل تکیه داده بود و به صحبت هام گوش میداد.
_ همونطور که میدونید این شرکت برای فروش و تبلیغات محصولمون زده شده.. ازتون میخوام که ادم های متعهدی باشین.. روی کارم حساسم...دوست دارم بهترین ها واسه شرکت ما باشه چون هر شرکتی رقبای خاص خودشو داره.. قبلاهم گفتم کار کپی نمیخوام. طرح های خلاقانه و ایده های تبلیغاتی متفاوت و جدید میخوام.
سکوت کردم تا بازخورد صحبت هامو رو چهره هاشون ببینم. بدون هیچ واکنشی فقط گوش میدادند.
احساس کردم جو اتاق کمی سنگین شده ! برای همین سعی کردم کمی شوخی قاطی صحبتم کنم تا ازین جدیت و رسمی بودن دربیاد
_ تو ماه دو روز مرخصی دارین.. پاداش و تنبیه هم دارین!
بلاخره خورشید سر بلند کرد و نگاهی بهم انداخت. نیمچه لبخندی زدم و ادامه دادم
_ منظورم تنبیه بدنی نیست.. تنبیه شغلی هستش.. بستگی به نوع کارتون جریمه میشین.
خب من حرفامو زدم. بقیه حرفارو خانم احمدی توضیح میدن.حرفی برای گفتن یا سوالی چیزی دارین؟
توکلی تکیه از مبل گرفت و کمی به سمت میز روبه رویش خم شد
_ میشه بدونم کدوممون برای طراحی سایت استخدام شدیم؟
_ سوال خوبی بود.. خانم محبی برای طراحی سایت و شما تو قسمت تبلیغات و فروش
نگاهی بهم انداختن. تقریبا از چهره شون میشد رضایت خوند.رو به توکلی گفتم:
_ خانم محبی طرحاشون بیشتر با سلیقه بنده جور بود وگرنه کار شماهم عالی بود.
اما تا یادم نرفته بگم که حقوق هاتون به موقع واریز میشه که سر مبلغش باهم صحبت میکنیم.
_سوال دیگه ای ندارین؟
هردو سکوت کرده و بهم خیره شده بودند.
وقتی سکوتشون طولانی شد گفتم :
_ بسیار خب.. انگار سوال و مشکلی نیست. پس ان شاالله همکاری خوبی باهم داشته باشیم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🦋🦋🦋
🦋🦋
🦋
#بی_صدا_طلوع_کن
پارت_15
پرونده هارو مرتب کردم و گوشه ای از میز گذاشتم..
تقه ای به در خورد و اجازه ورود دادم. اول از همه خورشید وارد شد. سلامی کرد و چند قدم جلو اومد. توکلی هم پشت سرش وارد اتاق شد و درو بست.
_سلام
_ سلام لطفا بفرمایید بشینید.
به سمت مبل ها اومدن و روبه روی هم نشستن. خورشید سرش رو پایین انداخته بود اما دوستش با اعتماد به نفس به من نگاه میکرد.
گلومو صاف کردم و اونارو مخاطب خودم قرار دادم:
_ خب همونطور که میدونید با درخواست کار شما موافقت شده. اما من احتیاج به دوتا طراح ندارم. ترجیح من اینه که یکی تون به عنوان طراح و نفر بعدی تو قسمت تبلیغات و فروش محصولاتمون کار کنه..اگه جداتون انداختم به خاطر اینکه من دوتا دوست تو شرکتم قبول نمیکنم. حالا که قبول کردم ترجیح میدم کنار هم کار نکنید چون از مسائل خاله زنک بازی و پشت این همکار اون همکار حرف زدن خوشم نمیاد.
کمی مکث کردم و به چهره هاشون بیشتر دقت کردم. خورشید همچنان سرش پایین بود و دوستش دست به سینه به مبل تکیه داده بود و به صحبت هام گوش میداد.
_ همونطور که میدونید این شرکت برای فروش و تبلیغات محصولمون زده شده.. ازتون میخوام که ادم های متعهدی باشین.. روی کارم حساسم...دوست دارم بهترین ها واسه شرکت ما باشه چون هر شرکتی رقبای خاص خودشو داره.. قبلاهم گفتم کار کپی نمیخوام. طرح های خلاقانه و ایده های تبلیغاتی متفاوت و جدید میخوام.
سکوت کردم تا بازخورد صحبت هامو رو چهره هاشون ببینم. بدون هیچ واکنشی فقط گوش میدادند.
احساس کردم جو اتاق کمی سنگین شده ! برای همین سعی کردم کمی شوخی قاطی صحبتم کنم تا ازین جدیت و رسمی بودن دربیاد
_ تو ماه دو روز مرخصی دارین.. پاداش و تنبیه هم دارین!
بلاخره خورشید سر بلند کرد و نگاهی بهم انداخت. نیمچه لبخندی زدم و ادامه دادم
_ منظورم تنبیه بدنی نیست.. تنبیه شغلی هستش.. بستگی به نوع کارتون جریمه میشین.
خب من حرفامو زدم. بقیه حرفارو خانم احمدی توضیح میدن.حرفی برای گفتن یا سوالی چیزی دارین؟
توکلی تکیه از مبل گرفت و کمی به سمت میز روبه رویش خم شد
_ میشه بدونم کدوممون برای طراحی سایت استخدام شدیم؟
_ سوال خوبی بود.. خانم محبی برای طراحی سایت و شما تو قسمت تبلیغات و فروش
نگاهی بهم انداختن. تقریبا از چهره شون میشد رضایت خوند.رو به توکلی گفتم:
_ خانم محبی طرحاشون بیشتر با سلیقه بنده جور بود وگرنه کار شماهم عالی بود.
اما تا یادم نرفته بگم که حقوق هاتون به موقع واریز میشه که سر مبلغش باهم صحبت میکنیم.
_سوال دیگه ای ندارین؟
هردو سکوت کرده و بهم خیره شده بودند.
وقتی سکوتشون طولانی شد گفتم :
_ بسیار خب.. انگار سوال و مشکلی نیست. پس ان شاالله همکاری خوبی باهم داشته باشیم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️✨پــــروردگـــــارا...
♥️✨آرامش نابت و عطر مهربانیت را بر لوح دلم
🤍✨سرازیر کن تا هیچگاه در کِشاکِش زندگی
♥️✨خودم را نبازم و صبور باشم
🤍✨و بــه تــو اعــتــمــاد کــنــم
♥️✨ای کسی که لطف و احسان و مهرت
🤍✨ازلی و ابدی بوده و هست،
♥️✨تـو را سـپـاس می گـویـم
🤍✨بـرای هـمـه مـهـربـانـی هـایـت
♥️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
🤍✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
🤞👌🌹🍃
♥️✨آرامش نابت و عطر مهربانیت را بر لوح دلم
🤍✨سرازیر کن تا هیچگاه در کِشاکِش زندگی
♥️✨خودم را نبازم و صبور باشم
🤍✨و بــه تــو اعــتــمــاد کــنــم
♥️✨ای کسی که لطف و احسان و مهرت
🤍✨ازلی و ابدی بوده و هست،
♥️✨تـو را سـپـاس می گـویـم
🤍✨بـرای هـمـه مـهـربـانـی هـایـت
♥️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
🤍✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
🤞👌🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تزیین_کیک_با_طرح_گل_آفتابگردون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_کیک_با_طرح_گل_آفتابگردون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر_جوجه
برای درست کردن تاپرها بهترین گزینه خمیر گامپیسته اگر نداشتین به فوندانت پودر تایلوس یا ثعلب بزنین اگر در محیط مرطوب و شرجی زندگی میکنین تاپرها رو از چند روز قبل درست کنید چون دیر خشک میشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تاپر_جوجه
برای درست کردن تاپرها بهترین گزینه خمیر گامپیسته اگر نداشتین به فوندانت پودر تایلوس یا ثعلب بزنین اگر در محیط مرطوب و شرجی زندگی میکنین تاپرها رو از چند روز قبل درست کنید چون دیر خشک میشن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تارت_هلو_بادام مناسب فصل
آرد قنادی ۲۰۰ گرم( ۱و۱/۳ پیمانه)
کره سرد ۱۰۰ گرم (از کره گیاهی هم می تونیداستفاده کنید)
مواد لازم برای خمیر:
پودر قند الک شده ۷۵ گرم (۲/۳پیمانه سرخالی)
زرده تخم مرغ ۱عدد
وانیل ۱/۸ق چ
بکینگ پودر ۱/۴ق چ
نمک یک پنس
آب سرد ۱تا ۲ ق س
مواد میانی تارت:
کره به دمای محیط رسیده ۷۰ گرم
پودر قند ۶۰ گرم (۱/۲پیمانه سرخالی)
زرده تخم مرغ ۲عدد
وانیل ۱/۸ق چ
پودر بادام درختی ۶۰ گرم (۲/۳پیمانه) از پودر گردو هم می تونید استفاده کنید
نشاسته ذرت یکی دو ق س
نمک ۱/۸ق چ
هلو یا شلیل به تعداد لازم (هلوهای رسیده وسفت مناسبه،نرم ولک دار نباشن)
👈آرد سرد وکره سرد خرد شده را با نوک انگشتان مخلوط کنید تا به شکل خرده نون دربیاد سپس پودر قند،زرده تخم مرغ،وانیل،نمک وبکینگ پودر را اضافه وبا چنگال مخلوط کنید خمیر هنوز به شکل خرده نونه
با احتیاط یکی دو قاشق س آب یخ اضافه
وبا سرانگشتان خمیر را جمع کنید خمیر کاملا نرم ولطیفی شکل میگیره
داخل نایلون به ضخامت سه چهار میلی پهن کنید و یکی دو ساعت در یخچال استراحت بدین بعد از استراحت مواد میانی را روی خمیر پهن کنید هلو بچینید به دلخواه با بادام و.....تزیین کنید ودر فر از بیست دقیقه قبل گرم ۱۷۰ درجه حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت بپزید
سایز قالب تارت مناسب ۲۳
برای تهیه مواد میانی:
کره نرم،پودر قند،زرده های تخم مرغ وانیل ونمک را مخلوط کنید
در نهایت پودر بادام ونشاسته ذرت اضافه بشه
اگر مواد شل بود کمی پودر بادام یا نشاسته بیشتر بریزید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
آرد قنادی ۲۰۰ گرم( ۱و۱/۳ پیمانه)
کره سرد ۱۰۰ گرم (از کره گیاهی هم می تونیداستفاده کنید)
مواد لازم برای خمیر:
پودر قند الک شده ۷۵ گرم (۲/۳پیمانه سرخالی)
زرده تخم مرغ ۱عدد
وانیل ۱/۸ق چ
بکینگ پودر ۱/۴ق چ
نمک یک پنس
آب سرد ۱تا ۲ ق س
مواد میانی تارت:
کره به دمای محیط رسیده ۷۰ گرم
پودر قند ۶۰ گرم (۱/۲پیمانه سرخالی)
زرده تخم مرغ ۲عدد
وانیل ۱/۸ق چ
پودر بادام درختی ۶۰ گرم (۲/۳پیمانه) از پودر گردو هم می تونید استفاده کنید
نشاسته ذرت یکی دو ق س
نمک ۱/۸ق چ
هلو یا شلیل به تعداد لازم (هلوهای رسیده وسفت مناسبه،نرم ولک دار نباشن)
👈آرد سرد وکره سرد خرد شده را با نوک انگشتان مخلوط کنید تا به شکل خرده نون دربیاد سپس پودر قند،زرده تخم مرغ،وانیل،نمک وبکینگ پودر را اضافه وبا چنگال مخلوط کنید خمیر هنوز به شکل خرده نونه
با احتیاط یکی دو قاشق س آب یخ اضافه
وبا سرانگشتان خمیر را جمع کنید خمیر کاملا نرم ولطیفی شکل میگیره
داخل نایلون به ضخامت سه چهار میلی پهن کنید و یکی دو ساعت در یخچال استراحت بدین بعد از استراحت مواد میانی را روی خمیر پهن کنید هلو بچینید به دلخواه با بادام و.....تزیین کنید ودر فر از بیست دقیقه قبل گرم ۱۷۰ درجه حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت بپزید
سایز قالب تارت مناسب ۲۳
برای تهیه مواد میانی:
کره نرم،پودر قند،زرده های تخم مرغ وانیل ونمک را مخلوط کنید
در نهایت پودر بادام ونشاسته ذرت اضافه بشه
اگر مواد شل بود کمی پودر بادام یا نشاسته بیشتر بریزید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تارت هلو و بادام
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک مارس
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک مارس
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪